گردان کمیل

تجلیل از رزمندگان گردان «کمیل» لشکر ۲۷ محمد رسول الله + تصاویر

تجلیل از رزمندگان گردان «کمیل» لشکر ۲۷ محمد رسول الله در نهاوند+ تصاویر


به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاع‌پرس از همدان، مراسم استقبال و تجلیل از فرماندهان و رزمندگان سرافراز گردان کمیل از لشکر ۲۷ حضرت محمد رسول الله (ص) تهران با حضور با حضور سردار سرتیپ دوم پاسدار «مهدی ظفری» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان همدان در روستای چناری از توابع شهرستان نهاوند برگزار شد.

در این مراسم  همرزمان و همسنگران شهیدان «مرتضی خانجانی» و «ایرج ظفری» به بیان خاطراتی از این شهدا پرداختند.

«مرتضی خانجانی» سال ۱۳۴۵ در شهرستان ملایر به دنیا آمد. در سال ۱۳۶۱ به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در سن ۱۷ سالگی و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. شهید خانجانی در چند عملیات از جمله عملیات مهران از ناحیه شکم مجروح شد. مرتضی در ۲۲ سالگی چند روز بعد از نوشتن اولین وصیت نامه خود، در تاریخ ۵ مرداد سال ۱۳۶۷، بر اثر اصابت ترکش به زیر گلویش در حالیکه فرماندهی «گردان کمیل» لشگر ۲۷ محمدرسول‌الله (ص) را بر عهده داشت در عملیات «غدیر» و در منطقه عملیاتی «کوشک پاسگاه زید» به شهادت رسید. مزار شهید مرتضی خانجانی در ملایر، «بهشت هاجر» می‌باشد.

 «ایرج ظفری» در سال ۱۳۴۲ در شهرستان نهاوند متولد شد، و در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید.

تجلیل از رزمندگان گردان «کمیل» لشکر ۲۷ محمد رسول الله + تصاویر

تجلیل از رزمندگان گردان «کمیل» لشکر ۲۷ محمد رسول الله + تصاویر

تجلیل از رزمندگان گردان «کمیل» لشکر ۲۷ محمد رسول الله + تصاویر

انتهای پیام/

 

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تجلیل از رزمندگان گردان «کمیل» لشکر ۲۷ محمد رسول الله در نهاوند+ تصاویر بیشتر بخوانید »

نوروز. ۸/ خواهر شهید ابراهیم هادی: ابراهیم هیچ‌گاه در اعتقادات فرد را مجبور نمی‌کرد/ شهید ابراهیم هادی: تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود

تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود


به گزارش مجاهدت از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید «ابراهیم هادی» روز اول اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در محله شهید آیت‌الله سعیدی حوالی میدان خراسان به دنیا آمد. دوران دبستان را در مدرسه طالقانی و دبیرستان را در مدارس ابوریحان و کریم‌خان زند تحصیل کرد.

سال ۱۳۵۵ دیپلم ادبی را دریافت و از همان سال‌های پایانی دبیرستان مطالعات غیردرسی را نیز شروع کرد. حضور در هیئت جوانان وحدت اسلامی و همراهی و شاگردی استادانی نظیر علامه «محمدتقی جعفری» بسیار در رشد شخصیتی وی تأثیر داشت.

او همزمان با تحصیل علم به کار در بازار تهران مشغول بود. پس از انقلاب در سازمان تربیت بدنی و بعد از آن به آموزش و پرورش منتقل و در آن دوران همچون معلمی فداکار به تربیت فرزندان این مرز و بوم مشغول شد. وی اهل ورزش بود و با ورزش باستانی فعالیت‌هایش را آغاز کرد. در والیبال و کشتی بی‌نظیر بود. هرگز در هیچ میدانی پا پس نکشید و مردانه ایستادگی می‌کرد.

مردانگی او را می‌توان در عرصه مبارزه در ارتفاعات سربه‌فلک کشیده بازی‌دراز و گیلان‌غرب تا دشت‌های سوزان جنوب مشاهده کرد. در عملیات والفجر مقدماتی پنج روز به همراه بچه‌های گردان‌های «کمیل» و «حنظله» در کانال‌های فکه مقاومت کردند، اما تسلیم نشدند و سرانجام روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ بعد از فرستادن بچه‌های باقی‌مانده به عقب، دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا می‌خواست گمنام بماند و شهید «هادی» سال‌هاست که گمنام و غریب در فکه مانده است.

«زهره هادی» خواهر شهید «ابراهیم هادی» در یک مصاحبه درمورد برادر خود اظهار داشت:

همه باید در یک راستا حرکت کنیم

هر چه ما داریم از شهدا داریم. پیام شهدا این است که همه باید در یک راستا حرکت کنیم و در یک مسیر روشن باشیم تا بتوانیم همانطور استوار و مقاوم باشیم و ایستادگی خود را نشان دهیم.

سعی کنیم در هر عرصه‌ای که قرار می‌گیریم، همانطور انقلابی بمانیم تا بتوانیم مقاومتی که حاج قاسم برای تداوم راه انقلاب رفته بود را ادامه دهیم و این حرکت حاج قاسم حهان را به لرزه درآورده است. ما باید در مسیری که حاج قاسم در آن پایداری داشته است، حرکت کنیم.

ابراهیم خودش دوست داشت که همه دست به دست هم دهیم تا کنار هم، در هر عرصه‌ای که قرار می‎گیریم بتوانیم کاری با صداقت و روحیه مردانگی برای رضای خدا انجام دهیم؛ حال آن کار در عرصه ورزشی باشد، معلمی یا بسیجی باشد و…

بهتر است که این برنامه‌ها فقط به صورت سالانه نباشند بلکه اشاره‌ای هم در کتاب‌ها به آن شود و این عرصه این شهدا را به بچه‌های این نسل که بچه‌های گام دوم انقلاب هستند، بشناساند.

ابراهیم طوری رفتار می‌کرد که فرد خود متوجه اشتباهش شود

برادرم در برنامه‌هایی که برای خود داشت، هیچ کس را به اعتقادات وادار نمی‌کرد، اما طوری به طرف آموزش می‌داد که خود فرد متوجه این می‌شد که اگر اشتباه رفته است، راه درست را برود.

چراغ راه شهدا نباید خاموش شود و همیشه باید روشن بماند. حضرت امام (ره) فرمودند: «خانواده‌های شهدا چشم و چراغ مردم هستند. آن را خاموش نگاه ندارید.»

بخشی از وصیتنامه شهید «ابراهیم هادی» به شرح زیر است:

«خدایا،‌ای معبودم و معشوقم و همه کس و کارم!‌

نمی‌دانم در برابر عظمت تو چگونه تو را ستایش کنم، ولی همینقدر می‌دانم که هر کس تو را شناخت، عاشق تو شد و هر کس عاشقت شود، دست از همه چیز شسته و به سوی تو می‌شتابد. من این را به خوبی در خود احساس کردم و می‌کنم.

خدایا، عشق به انقلاب اسلامی و رهبر کبیر انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است که اگر مرا تکه تکه کنند، یا زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها قرار گیرم، او را تنها نخواهم گذاشت.

به عنوان فردی از آحاد ملت مسلمان به تمام ملت خصوصاً مسئولین امر تذکر می‌دهم که همیشه در جهت اسلام و قرآن باشید و هیچ مسئله و روشی شما را از هدف و جهتی که دارید، منحرف نکند.

دیگر اینکه سعی کنید در کارهایتان نیت خود را خالص کرده و اعمالتان را از هر شرک، ریا، حسادت و بغض پاک کنید تا هم اجر خود را ببرید و هم بتوانید مسئولیت خود را آ‌نچنان که خداوند، اسلام و امام می‌خواهند، انجام داده باشید. این را هرگز فراموش نکنید تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود.»

منبع

کتاب سلام بر ابراهیم. جلد اول

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود بیشتر بخوانید »

سردار حق بین

فتح خیبری که سردار «حق‌بین» در «نبل» و «الزهرا» انجام داد


سردار حق بینبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار سرافراز محمدعلی حق‌بین از فرماندهان بنام گیلانی ـ فاتح «نبل و الزهرا» ـ پس از تحمل دوره‌ای بیماری در بیمارستان پارس به ملکوت اعلی پیوست.

سردار حق‌بین سال ۱۳۴۵ در روستای تازه‌آباد شهرستان لنگرود متولد شد. بهار سال ۱۳۶۱ در ۱۶ سالگی به‌عنوان امدادگر به عضویت تیپ «۲۵ کربلا» در آمد و به‌تدریج نیروی رزمی شد. سال ۱۳۶۲ در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ثبت‌نام کرد و به‌همراه تیپ قدس گیلان در قامت فرمانده گروهان عمار در عملیات‌های متعدد پاکسازی کردستان از لوث وجود ضد انقلاب و چند مأموریت برون‌مرزی حضور داشت.

از انتهای سال ۱۳۶۴ تا ابتدای سال ۱۳۶۷ جانشین فرماندهان گردان کمیل، شهیدان «حسن رضوانخواه» و «محمد اصغری‌خواه» بود و پس از شهادت شهید اصغری‌خواه با حکم فرمانده لشکر قدس، فرمانده گردان کمیل شد و تا سال ۱۳۷۶ فرمانده گردان بود.

پس‌ از آن، مسئول عملیات تیپ دو لشکر و یک سال و نیم بعد، مسئول ستاد تیپ شد. مسئولیتی که تا سال ۱۳۸۰ ادامه داشت. در این دوره با فعالیت‌های تیپ در کردستان، احزاب قدرت خود را از دست دادند و امنیت پایدار به کردستان برگشت.

سردار حق‌بین از سال ۱۳۸۲ تا سال ۱۳۸۶ به‌ترتیب مسئولیت‌های لجستیک لشکر، جانشینی و فرماندهی تیپ را عهده‌دار شد. در سال ۱۳۸۶ با ارتقاء تیپ به لشکر، به سمت فرماندهی لشکر پیاده قدس گیلان منصوب شد و ۱۰ سال در این مسئولیت خدمت کرد.

سال ۱۳۹۱ که گروه «پژاک» و «پ.ک.ک» در منطقه شمال غرب ارومیه، برخی از روستا‌های ایران را تصرف کردند، لشکر پیاده قدس گیلان به‌فرماندهی سردار حق‌بین، با تجربه‌ای که در دوران جنگ در منطقه کردستان داشت، توانست کنار دیگر یگان‌های رزمی، در یک دوره پنج‌ ساله، تحت فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع)، پژاک و پ.ک.ک را وادار به عقب‌نشینی کند.

بعد از شروع فعالیت‌های گروه‌های تروریستی تکفیری در سوریه، لشکر قدس گیلان مأموریت یافت به مصاف نیرو‌های تروریست برود. عملیات برجسته این لشکر در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ تحت عنوان نصر۲ بود که رزمندگان لشکر، منطقه شیعه‌نشین نبل و الزهرا را پس از چهار سال محاصره، از دست تروریست‌ها گرفتند و ۵۵ هزار نفر مردم شیعه در محاصره را، آزاد کردند. عملیاتی که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پس‌ از آن، بر دست و صورت سردار حق‌بین فرمانده لشکر قدس گیلان بوسه زد و این عملیات را «فتح خیبر» نامید و گفت: «ما چهار سال پشت این در گیر کرده بودیم».

سال ۱۳۹۸ سردار حق‌بین مفتخر به دریافت نشان «فتح ۳» شد.

او در آخرین مسئولیتی که برعهده داشت، به‌عنوان مسئول اداره رزمی ـ تخصصی معاونت آموزش کل سپاه فعالیت می‌کرد.

انتهای پیام/ ۱۱۸



منبع خبر

فتح خیبری که سردار «حق‌بین» در «نبل» و «الزهرا» انجام داد بیشتر بخوانید »

روایتی از شدت عطش رزمندگان پس از درگیری با دشمن در «حاج عمران»


روایتی از شدت عطش رزمندگان پس از درگیری با دشمن در «حاج عمران»به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، سردار «محمدعلی حق‌بین» فرمانده گردان «کمیل» از لشکر ۱۶ قدس گیلان در دوران هشت سال دفاع مقدس، در بخشی از کتاب «گیل‌مانا» که توسط نشر «مرز و بوم» به چاپ رسیده است، از شدت عطش رزمندگان پس از درگیری با دشمن این‌گونه روایت می‌کند:

«از «نقده» عبور کردیم و به داخل «پیرانشهر» رفتیم. از آن‌جا هم به منطقه «حاج‌عمران»، ارتفاع دو هزار و ۵۱۹ منتقل شدیم. «محمود کاوه» بعد‌ها در همین ارتفاع به شهادت رسید. آن‌ها را هم از وجود گروهک‌ها آزاد کردیم. به‌خاطر حضور فراوان نیرو‌های خودی (تیپ شهید بروجردی و تیپ قدس)، دشمن مجبور به تخلیه ارتفاعات و روستا‌های مرزی شد. روز بعد عراقی‌ها متوجه حضور ما شدند؛ احتمالاً از طریق دیده‌بان نفوذی‌ای که در میان جنگل داشتند.

آن‌ها ما را زیر آتش شدید توپخانه گرفتند. چندین نفر از نیرو‌های ما در آن‌جا شهید یا مجروح شدند. در همان‌روز با گروهک‌ها درگیر شدیم. یکی از مقر‌های اصلی حزب کومه‌له، آن‌جا بود. تمام منطقه را گلوله‌باران و تارومار کردیم. ظهر آن روز غذارسانی انجام نشد؛ چون همه در فکر انتقال شهدا و مجروحان بودند. دو روز در منطقه ۱۶۱۶ با کمترین جیره آب و غذا سپری کردیم.

آب در قسمت شیار‌های پایین ارتفاع بود، اما دشمن کنار چشمه‌ها بود و اجازه نمی‌دادند به آب دسترسی پیدا کنیم. نیرو‌ها از تشنگی له‌له می‌زدند. از مقر لشکر تقاضا کردیم هرطور شده به ما آب برسانند. هشت گالن بیست لیتری آب را با چهار قاطر به محل درگیری فرستادند. تعدادی از نیرو‌های گردان «کمیل» و گردان «میثم» با دیدن قاطر‌های حامل آب به‌سمت قاطر‌ها حمله‌ور شدند. هرکاری کردیم آن‌ها را از گالن‌ها جدا کنیم، نمی‌شد. قاطر‌ها وحشت کرده و رم کردند.

گالن‌ها داخل گونی‌های کنفی بودند. هنوز آب را از بالای قاطر‌ها پایین نیاورده بودند که هرکدام از نیرو‌ها با نوک سرنیزه خود گوشه‌ای از گالن‌ها را سوراخ کردند و دهان‌شان را روی آن گذاشتند و قطره‌های آب را مکیدند. چند نفر هم کمی محترمانه‌تر لیوان قمقمه‌های‌شان را زیر گالن گرفتند و قطره‌های آب را که سمت زمین. می‌چکید جمع کردند و سر کشیدند. به‌زور آن‌ها را از اطراف قاطر‌ها متفرق کردیم!

چند نفر انگشتان خود را روی سوراخ گالن‌ها گذاشتند تا از هدر رفتن آب جلوگیری شود. چند نفر دیگر هم گالن‌ها را از قاطر پایین آوردند. به همه آب دادیم، اما مقدار آب برای همه نیرو‌ها کافی نبود. برای این‌که به همه آب برسد، به هرکدام از نیرو‌ها به‌اندازه یک‌پنجم قمقمه، آب دادیم».

شما می‌توانید برای تهیه کتاب «گیل‌مانا» این‌جا را کلیک کنید.

انتهای پیام/ 113



منبع خبر

روایتی از شدت عطش رزمندگان پس از درگیری با دشمن در «حاج عمران» بیشتر بخوانید »