گروهک فرقان

آنچه شهید رجایی را ماندگار کرد/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

آنچه شهید رجایی را ماندگار کرد/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند


حجت‌الاسلام والمسلمین «سید حمید روحانی» موسس و رئیس بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، به مناسبت سالروز شهادت «محمدعلی رجایی» و «محمدجواد باهنر» و نیز هفته دولت به تشریح وضعیت انقلاب اسلامی در دوره مدیریت شهید رجایی و علت اختلافات پیش آمده میان بنی‌صدر رئیس جمهور مخلوع کشور و آن شهید عزیز پرداخت که در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

*در ابتدای صحبت لطفا شرایط و موقعیت کشور در هنگام ورود شهید رجایی به کابینه بنی صدر را تشریح بفرمایید تا تصویری از کلیت شرایط آن روز به مخاطبان ارائه شود.

نخستین مساله‌ای که باید در این خصوص بررسی کرد، ویژگی‌های شخصیتی شهید رجایی هست. بارزترین شاخصه سیره و سلوک شهید رجایی، پیروی ایشان از اسلام ناب محمدی (ص) هست و تفاوت آن با اسلام آمریکایی این هست که مقاومت و استکبارستیزی و تسلیم‌ناپذیری در برابر ظالم از پایه‌های اصلی آن هست. شهید رجایی واقعا یاور مستضعفین بود و در راه خدمت به مردم آرامش نداشت؛ همه تلاشش خدمت بود و برای همین هم ساده‌زیستی را انتخاب کرد در حالی‌که می‌توانست این‌گونه نباشد.

**ساده‌زیستی انتخاب شهید رجایی

ویژگی بعدی شهید رجایی ولایتمداری‌اش بود. هرگز راضی نمی‌شد بر خلاف خواست و روش رهبری انقلاب قدمی بردارد و حقیقتا ولی فقیه برای او در حکم امام معصوم بود و همیشه آماده اجرای فرامین رهبری انقلاب بود. به معنای واقعی انقلابی بود، یعنی در راه انقلاب از جمله افرادی بود که تا آخرین نفس می‌ایستاد و کوتاه نمی‌آمد و دنبال رفاه و زندگی دنیوی و تن‌پروری نبود و به شدت در حوادث پای انقلاب ایستاد.

مورد دیگر، شجاعت و دلاوری اوست. با تشر دشمن عقب نمی‌نشست؛ چرا که در همان دوره‌ نیر کسانی مثل ملی‌گرا‌های آن زمان بودند که به شدت ضعیف‌النفس بودند و با یک حرکت نمایشی ناو آمریکا در خلیج فارس موضعشان سست می‌شد؛ اما برعکس، شهیدان رجایی و باهنر در چنین شرایطی ترس به دل راه نمی‌دادند و راه انقلاب را پیش می‌گرفتند؛ همین ویژگی‌ها، شهید رجایی را محبوب مردم ساخت و مردم با دیدن تقوا، شجاعت و ساده‌زیستی او باور داشتند که رجایی یاور آنهاست و برای خدمت به مردم سر از پا نمی‌شناسد.

*حضرت امام (ره) چه شناختی از این شهید عزیز داشتند و بر چه اساسی شهید رجایی برای احراز پست نخست‌وزیری انتخاب شد؟

حضرت امام (ره) ایشان را بر اساس سابقه مجاهدت‌ها و مبارزاتشان در دوره انقلاب می‌شناختند، چرا که خبر مقاومت و ایستادگی ایشان پای انقلاب و مبارزه با رژیم پهلوی، زمان حضور در نجف اشرف به گوش امام راحل رسیده بود و در جریان مبارزات شهید رجایی قرار داشتند. نزدیکان امام خمینی (ره) نیز به معرفی شخصیت‌هایی، چون شهید رجایی اقدام می‌کردند و از همین بابت شناخت عمیقی از شهید رجایی پیدا کرده بودند و نسبت به راه و روش و تفکر شهید رجایی آگاهی داشتند.

**حضور پررنگ شهید رجایی در وقایع انقلاب اسلامی

عزیزانی چون شهیدان بهشتی و مطهری، مشاوران خوبی برای امام خمینی (ره) بودند و در شناخت افراد و جریان‌ها به امام (ره) مشورت داده و ایشان را آگاه می‌کردند. شهید رجایی در دوران مبارزه کاملا در صحنه بود و به مبارزین کمک می‌رساند و با مردم همراهی می‌کرد. مثلا در دوره‌ای که کمبود سوخت بود، تمام تلاش خود را کرده بود تا به رفع آن معضل به نفع مردم یاری برساند.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

*علت سکوت شهید رجایی در برابر سروصدای بنی‌صدر و حامیانش را چه می‌دانید؟

شهید رجایی فرزند انقلاب اسلامی بود. برای او و امثال او که فرزند و دست‌پرورده انقلاب بودند، وحدت، اتحاد، همدلی و انسجام کشور اولویت داشت، چون نمی‌خواستند کشور و انقلاب آسیب ببیند. چنین انسان‌هایی واقف بودند که دشمن از تشنج و آشفتگی سوءاستفاده خواهد کرد لذا زبان به گله‌مندی باز نمی‌کردند. از این‌رو هجمه‌ها و بداخلاقی‌ها را تحمل می‌کردند.

*بنی‌صدر چگونه به این جایگاه رسید؟ آیا سابقه انقلابی خاصی داشت یا جریانی پشت او بود؟

بنی‌صدر روحانی‌زاده و از فرزندان «سید نصرالله بنی صدر» معروف به «صدرالعلمای همدانی» از تبار سادات موسوی در روستای باغچه کبودراهنگ همدان بود. در دوران جوانی هم در اروپا دانشجو بود. آن زمان اسلام در اروپا اساسا مطرح نبود و غالب تفکر این بود که دوره اسلام تمام شده و دیگر به کار جامعه نمی‌آید، لذا روشنفکران آن دوره اغلب یا کمونیست بودند، یا ملی‌گرا‌هایی که از اسلام بیگانه بودند. شرایط بسیار نامناسبی برای اسلام بود.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
سید نصرالله بنی‌صدر

**پشتیبانی غرب‌زدگان در راستای محبوب‌سازی بنی‌صدر

در چنین شرایطی جوانانی که علنا و آشکارا از اسلام حرف می‌زدند یا مسلمانی خود را ابراز می‌کردند، بیشتر به چشم می‌آمدند و خیلی در نگاه‌ها ارزشمند جلوه می‌کردند. «سید ابوالحسن بنی‌صدر»، «صادق قطب‌زاده» و «ابراهیم یزدی» از این دست افراد بودند که در خارج علنا از اسلام حرف زده و حتی مقاله می‌نوشتند و از نقش اسلام می‌گفتند؛ این باعث شده بود تا شناخته شده و برجسته شوند. در میان مردم معروف بود که برخی از دانشجویان ایرانی در اروپا علی‌رغم حضور در چنان فضایی، پایبند به اسلام بوده و از اسلام دفاع می‌کنند؛ مثلا صادق قطب‌زاده یک سخنرانی کرده بود و ضمن دفاع از روحانیت در اسلام، به نقش این قشر در اسلام پرداخته بود و خبر آن به ایران رسیده بود و باعث شناخته‌شدن و امید بستن مردم به آنها شده بود.

اما اینکه بنی‌صدر چگونه گُل کرد به نظرم بی‌ربط به این تحلیل بنده که عرض می‌کنم نیست؛ سال‌ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در یک نشریه‌ای گزارشی را خواندم به این مضمون که فراماسون‌ها در جهت پیش‌برد اهداف خود، به صورت پنهانی و با کمک برخی اساتید دانشگاهی خارج که فرماسون بوده و در عین حال محبوب هستند، دانشجویان خارجی، مستعد و خوش‌فکر را شناسایی کرده و به اعضای فراماسونی معرفی می‌کنند تا به آنها نزدیک شده و با ایجاد ارتباط دوستی، به پرورش و تربیت آنها بپردازند، تا وقتی فارغ‌التحصیل شدند و قصد عزیمت به کشور خود را داشتند، در کشورهای‌شان با کار رسانه‌ای فراماسون‌ها محبوب شوند و بتوانند به مقام و منصبی برسند که البته متاسفانه امروز به آن مطلب دسترسی ندارم، اما مضمون آن گزارش در یادم هست.

به نظرم درباره بنی‌صدر هم چنین برنامه‌ای باید اجرا شده باشد، او را متهم به ماسون بودن نمی‌کنم، اما تحلیل بنده این هست، با توجه به اینکه افکار بنی‌صدر ماسون‌زده بود و اندیشه‌های غربی و لیبرالی داشت یا به تعبیری اسلام او آمریکایی بود و سعی می‌کرد اندیشه‌های سازشکارانه را به نحوی ترویج کند، از این‌رو به شدت با اسلام انقلابی که به استکبارستیزی معتقد بود، موضع داشت؛ حتی مهندس «مهدی بازرگان» هم اینگونه بود، ملی‌گرا‌ها هم همینطور بودند. هرگز باور نداشتند که می‌شود در مقابل استکبار جهانی ایستاد و پیروز شد. مثلا مهندس بازرگان به عنوان نماینده دولت موقت به اتفاق ابراهیم یزدی سفری کردند به الجزایر و دیداری هم داشتند با «زبیگنیو برژینسکی» مشاور امنیت ملی دولت جیمی کارتر. پس از برگشتشان، مورد اعتراض امام خمینی (ره) بابت آن دیدار قرار گرفتند. جواب آقای بازرگان نکته مهمی داشت. وی گفت که «ما که نمی‌توانیم بدون آمریکا زندگی کنیم!»؛ به همین صراحت گفت و واقعا اینطوری فکر می‌کردند. اما امام (ره) از روزی که نهضت را شروع کردند فرمودند «نه شرقی، نه غربی»؛ یعنی خود را از دو ایدئولوژی آن روز دنیا جدا کردند.

** نکته درگیری بنی‌صدر با انقلابیون

در آن شرایط اکثر مبارزان غیرانقلابی بر این باور بودند که اگر قصد مبارزه داریم باید در چارچوب سیاست خارجی آن را دنبال کنیم و ببینیم آمریکا چه می‌خواهد، مثلا اگر آمریکا مخالف مبارزه با شاه بود دست از مبارزه بکشیم! بنی‌صدر نیز همین دیدگاه را داشت. لیبرال بود، کاملا اندیشه غربی داشت و اصلا نمی‌توانست با شرایط انقلاب هم‌خوانی داشته باشد برای همین با مبارزین انقلابی درگیر می‌شد.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

اما چیزی که سبب شد بنی‌صدر با آن ظاهر غیر مذهبی و متفاوت از حزب‌اللهی‌ها به مقام و منصب برسد، به نظرم برمی‌گردد به همان حمایت جریان فراماسونری که او را در جامعه محبوب کرد. سازمان فراماسونری در سال ۱۲۳۷ شمسی توسط «میرزا ملکم‌خان ناظم‌الدوله» تاسیس شد که شاهزاده‌ها و افراد متنفذ زیادی به آن پیوستند و آن دوره آیت‌الله ملاعلی کنی این جریان را شناخت و تفکیرشان کرد لذا سبب شد تا مردم علیه آنها موضع گرفته و با آنها مقابله کنند، از این‌رو ریختند و این سازمان را آتش زدند.

این اقدام را شاید بتوان اولین گام عملی مردم ایران در ورود به عرصه سیاست و مبارزه انقلابی دانست؛ اما فراماسون‌ها تا قبل از آن علنی فعالیت می‌کردند و پس از آن تحت عنوان «مجمع آدمیت» فعالیت‌های خود را به صورت زیرزمینی پی گرفتند و تا امروز نبوده موردی که این افراد را شناسایی، محاکمه و بازخواست کنند. این جریان بیش از ۱۵۰ سال هست که با نفوذ در ارکان کشور برای پیشبرد اهدافش توطئه می‌کند به طوری‌که اولین دولت ماسونی را «میرزاحسین خان سپه‌سالار» در دوره ناصرالدین شاه در سال ۱۲۵۱ تشکیل داد.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
میرزا حسین خان سپه‌سالار

**نقش ماسون‌ها در حمایت از بنی‌صدر

انگلیسی‌ها پیش از آن به میرزا حسین‌خان وعده داده بودند اگر دو اقدام را انجام دهد، کمک می‌کنند تا نخست‌وزیر شود، آن دو اقدام عبارت بودند از، «به رسمیت شناختن حضور انگلیسی‌ها در سیستان و بلوچستان» و دیگری «بستن قرارداد با کمپانی رویترز» که طبق آن تا ۷۰ سال منابع کشور به جز طلا و نقره در اختیار انگلیسی‌ها قرار می‌گرفت؛ البته با ایستادگی مرحوم آیت‌الله ملاعلی کنی، ناصرالدین شاه مجبور به عزل میرزاحسین خان سپه‌سالار و لغو قرارداد رویترز شد.

در دوران مشروطه نیز ماسون‌ها رسما دولت تشکیل دادند و سبب اعدام شیخ فضل‌الله نوری (ره) شدند؛ بنابراین نظر بنده این هست که جریان ماسونی نقش مهمی در برجسته‌سازی بنی‌صدر و حمایت تبلیغی و رسانه‌ای از او داشت. 


شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
شهید شیخ فضل‌الله نوری

*بنی‌صدر آیا در دوره حضورش در اروپا با کسانی، چون شهید بهشتی موآنست نداشت تا صرفا تحت تاثیر اندیشه غربی قرار نگیرد؟

در تماس بود، اما به خاطر غروری که داشت تحت تاثیر امثال شهید بهشتی نبود. خودش را بالاتر از امثال شهید بهشتی می‌دانست، حتی نسبت به امام خمینی (ره) نیز همین دیدگاه را داشت. بنی‌صدر خود در دوران ریاست جمهوری‌اش به من گفت که محبوبیت آیت‌الله خمینی کاهش یافته چرا که طبق نظرسنجی‌های ما، بنده ۷۵ درصد محبوب مردم هستم و امام ۴۵ درصد! و همین غرور و خودخواهی او را زمین زد. جریان حامی بنی‌صدر بسیار پیچیده بود. همین که در شرایط آن روز که مردم در اوج احساسات انقلابی و تمایل به ساده‌زیستی به کسی همچون او گرایش یافتند، حکایت از کار سنگین جریان حامی بنی‌صدر برای رساندن وی به قدرت دارد.

*با این مقدمات اختلافات بنی‌صدر با شهید رجایی از کجا آغاز شد؟

طبق مقدمه‌ای که گفتم بنی‌صدر غرب‌زده و کاملا بری از روحیه انقلابی بود. این یک مساله مهمی بود که نمی‌گذاشت بنی‌صدر برای انقلاب با ایثار و فداکاری اقدام کند، روحیه لیبرالی اساسا چنین هست؛ به شدت دنبال سازش با آمریکا هستند و نمونه‌های زیادی در تاریخ ما وجود دارد، مثل مرحوم مصدق که واقعا به آمریکا باور داشت که با کمک آنها می‌تواند ملت ایران را به آرزوهایش برساند، اما رودست خورد. جبهه ملی با همه این سوابق خائنانه آمریکا هنوز به آنها اعتقاد دارد و تا امروز بر این اعتقاد مانده و وفادار هست. همین جبهه ملی بعد از سرنگونی مصدق تا سال ۱۳۳۹ نفس نمی‌کشید، اما دست از باور اشتباهش برنداشت. این دیدگاه اولین پایه اختلاف بین بنی‌صدر و شهید رجایی بود چرا که شهید رجایی نقطه مقابل آنها بود و تلاش می‌کرد آرمان‌ها و دستورات امام خمینی (ره) را در جهت استقلال و عزت کشور پیاده کند.

پایه دوم اختلاف این بود که شهید رجایی اهل دیدگاه مقاومت بود و برای این مسیر فداکاری می‌کرد، اما بنی‌صدر اصلا در خط امام نبود و ولایت فقیه را هم به شدت رد می‌کرد و اهل سازش و تسلیم بود. نکته جالب روحیه لیبرال‌ها برای بنده، آمادگی عجیب آنها برای سازشکاری هست. در همین راستا اگر یک نفری را که سابقه خوبی با او نداشتند در خط خود می‌یافتند، تمام‌قد پشتیبانی می‌کردند؛ برای نمونه در یک سالی آقای احمد سلامتیان از اروپا آمد نجف برای دیدار با امام خمینی (ره). ما آن روز او را نمی‌شناختیم، به عنوان یک کسی که از اروپا آمده خدمت امام برسد او را می‌دیدیم، حضرت امام به صورت کلی آقای سلامتیان و دانشجویان حاضر در غرب را نصیحت کردند که به اسلام پایبند باشید، چرا که اسلام می‌تواند شما را به ترقی برساند و بدون اسلام نمی‌توانید پیش بروید. سلامتیان هم وقتی برگشت اروپا خیلی با حرارت فرمایشات امام را منتقل کرد به جوانان ایرانی مقیم اروپا.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
سید احمد سلامتیان

بنی‌صدر پس از بازگشت سلامتیان و شنیدن شرح سفر وی، نامه‌ای به من نوشت به این مضمون که «چقدر شما آخوند‌ها ساده‌لوح هستید، تا کی می‌خواهید مانند خروس در عزا و عروسی قربانی شوید؟ احمد سلامتیان را که یک روز کمونیست هست، یک روز توده‌ای هست یک روز فلان و بهمان، چرا می‌برید پیش امام تا وقتی برمی‌گردد از این دیدار سوءاستفاده کند؟» اشتباه من در آن روز این بود که نامه را خواندم و بدون اهمیت دادن پاره کردم و دور ریختم در صورتی‌که امروز می‌توانست سند مهمی باشد؛ در هر حال مقصود آن هست که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بنی‌صدر برای نخست‌وزیر شدن همین آقای سلامتیان پافشاری می‌کرد.

*نقش منافقین در تشدید اختلافات بین بنی‌صدر و شهید رجایی را چقدر جدی و موثر می‌دانید؟

منافقین از بدو پیروزی انقلاب اسلامی سعی کردند از هر جریانی سوءاستفاده خود را داشته باشند. هروقت بین دو نفر از مبارزین یا روحانیون کوچک‌ترین اختلاف، ناراحتی یا کش‌مکشی پیش می‌آمدسعی می‌کردند برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی بهره ببرند؛ مثلا در جریان اختلاف شیخ «علی تهرانی» با شهید بهشتی وارد عمل شده و کاری کردند که شیخ علی تهرانی که روزی خود را فدایی امام می‌دانست، از ایران رفت به عراق و در رادیو بغداد علیه امام خمینی (ره) فحاشی کرد. در جریان اختلاف بنی‌صدر و شهید رجایی نیز رویه‌شان همین بود.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند
شیخ علی تهرانی

*واکنش امام خمینی (ره) به این اختلافات چه بود؟

حضرت امام غالبا تلاش می‌کردند با نصیحت و راهنمایی، دو طرف را به آرامش و وحدت دعوت کنند. بعضا آنهایی را که اختلاف داشتند دعوت می‌کردند و حضوری نصیحت می‌کردند، اما در این فقره، چون اختلاف بر سر اصل انقلابی بودن و لیبرال بودن بود، تاثیر نمی‌کرد. البته لیبرال‌ها در جریان حمایت از بنی‌صدر نهایتا شکست خوردند، اما هنوز حضورشان برای کشور خطرناک هست؛ اینکه امام راحل در ایام پایان عمر خود در پیامی فرمودند «تا زنده هستم نمی‌گذارم این کشور به دست لیبرال‌ها بیفتد»، حاکی از آن هست که خطر آنها زیاد بود و هست. البته لیبرال‌ها در سه مقطع در ایران به قدرت رسیدند (قبل و بعد از انقلاب اسلامی) که هر سه بار ضربات جبران‌ناپذیری را به کشور زدند. نمونه آخر آن را هم در رفتار یک دولت لیبرال با موضوع هسته‌ای دیدیم که اگر افراد و شخصیت‌های فداکاری همچون شهید سلیمانی نبودند، امروز آسیب‌های بیشتری خورده بودیم.

*با توجه به ارتباطی که بین بنی‌صدر و منافقین ایجاد شد، آیا سندی در دست هست که بتوان همکاری وی با منافقین را در ترور شهید رجایی متصور بود؟

خیر؛ بنی صدر روحیه تهاجمی مثل منافقین نداشت؛ یک لیبرال سازشکار بود و توانایی قدم برداشتن در مسیر ترور و این دست مسائل را نداشت.

شهید رجایی یاور مستضعفین بود/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند

*در پایان اگر نکته‌ای به ذهن شما می‌رسد مشتاقانه می‌شنویم.

من از دوره‌ای که رجایی شهید شد درس عبرتی دارم. در طول عمر انقلاب متاسفانه از ضربه‌هایی که خوردیم درس نگرفتیم. خداوند متعال در آیه ۱۱۱ سوره مبارکه «یوسف» می‌فرماید «لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبَابِ» یعنی سرگذشت رفتگان برای کسانی که صاحب عقل و خرد باشند، درس عبرت هست. این یعنی هرکسی نمی‌تواند از تاریخ درس عبرت بگیرد حتی ممکن هست کسی تاریخ نویس باشد، اما توانایی درس عبرت گرفتن از تاریخ را نداشته باشد و درس نگرفته باشد.

ما اگر از تاریخ درس گرفته بودیم امروز لیبرال‌ها نمی‌توانستند در انقلاب رخنه کرده و کارشکنی کنند و این بی‌توجهی ما و ساده‌اندیشی برخی مسئولان سبب شده تا امروز در سطح کلان کار، رهبری انقلاب با چالش‌های زیادی دست و پنجه نرم کنند. اگر در مبارزه با آمریکا رهبری محکم ایستاده به سبب پشتیبانی محکم ملت از اوست لذا آنچه باعث شده لیبرال‌ها نتوانند روحیه انقلاب اسلامی را کمرنگ کرده و آرمان‌های امام راحل را به فراموشی بسپارند، مقاومت رهبر معظم انقلاب اسلامی با پشتوانه ملت ایران هست. البته مداوم کار می‌کنند، توطئه می‌کنند تا خط امام و مقاومت را کمرنگ کنند که به فضل خدا نه‌تنها کارشان پیش نرفته بلکه خط مقاومت جان گرفته و بیش از قبل جهانی شده و ان‌شاء‌الله پرچم انقلاب اسلامی بر بام دنیا به اهتزاز درآمده و متصل به حکومت جهانی حضرت ولیعصر (عج) خواهد شد.

گفت‌وگو از حامد افروغ

انتهای پیام/ 112

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

آنچه شهید رجایی را ماندگار کرد/ فراماسون‌ها بار‌ها در ایران دولت تشکیل دادند بیشتر بخوانید »

شهید لاجوردی؛ دشمن‌شناس درجه یک، چهره سیاسی برجسته

شهید لاجوردی؛ دشمن‌شناس درجه یک، چهره سیاسی برجسته


گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: «مرد پولادین انقلاب» لقب کسی هست که اسوه صبر و مقاومت بود؛ او در دوران نهضت انقلاب اسلامی، علی‌رغم این‌که به مبارزه با رژیم پهلوی می‌پرداخت، زمانی که در زندان‌های طاغوت بود نیز همواره در جهت روشنگری منحرفان از جمله افرادی که با ظاهری اسلامی، تفکرات مارکسیستی داشتند، تلاش می‌کرد؛ شهید «سید اسدالله لاجوردی»؛ همان مبارز انقلابی که در کنار روحانیت مبارز و یاران امام خمینی (ره)، در ۲ جبهه مبارزه با شاه و نفاق به مبارزه پرداخت.

شهید لاجوردی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به‌دلیل این‌که از محضر علمای بزرگی بهره برده بود، با مباحث فقهی آشنا بوده و جزو معدود افرادی بود که افراد و جریانات را بسیار دقیق می‌شناخت؛ بنابراین با دارا بودن خصوصیاتی همچون آشنایی با فقه، شناخت گروه‌ها و جریانات سیاسی از جمله گروه‌های انحرافی نظیر مجاهدین خلق، فرقان، توده‌ای‌ها و…، توانایی مدیریت بحران، بصیرت بالا، دشمن‌شناسی، زمان‌شناسی و شجاعت، در جایگاه دادستان توانست در شرایط خطیر سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، جریانات ضدانقلاب داخلی که دست به ایجاد ناامنی‌ها و ترور‌های بسیاری می‌زدند را شناسایی و آن‌ها را به میز محاکمه بکشاند؛ البته در این میان، او همواره سعی می‌کرد در میان زندانی‌ها، کسانی که قابل هدایت و توبه‌پذیر هستند را از مسیر غلطی که در آن قرار گرفته‌اند آگاه سازد و در یک کلام، زندان را به دانشگاه تبدیل کرده بود.

شهید جمهور، حضرت آیت‌الله «سید ابراهیم رئیسی» که او نیز در برخورد با جریان‌های انحرافی و منافقینی که در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی دست به ترور‌های گسترده مردم و مسئولان می‌زدند، همچون شهید لاجوردی بوده و به‌همین دلیل، مانند این شهید والامقام بار‌ها تحت آماج تهمت‌های دشمنان و ناآگاهان قرار گرفته بود؛ در روایت‌هایی به بیان خصوصیت‌های شهید لاجوردی پرداخته هست.

شهید لاجوردی؛ دشمن‌شناس درجه یک، چهره سیاسی برجسته

شهید «سید اسدالله لاجوردی» در کنار شهید «سید ابراهیم رئیسی»

تسلط شهید لاجوردی به فقه

شهید لاجوردی با مباحث فقهی و دروس حوزوی و با مباحث فقهی اسلامی آشنا بود؛ ضمن این‌که در دوران طولانی زندان، با علما و بزرگان زیادی محشور بوده و از آن‌ها مطالب بسیار مفیدی را دریافت کرده بود.

در مباحث شرعی، مجتهد بودنِ قاضی از شروط لازم هست؛ اما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به‌دلیل اینکه دستگاه قضا باید اداره می‌شد و مجتهد هم به اندازه کافی نداشتیم، امام فرمودند «مقلد هم می‌تواند قاضی باشد، به شرط آن‌که مباحث فقهی را به اندازه کافی بداند»؛ شهید لاجوردی، هم فقه را به اندازه کافی می‌دانست و هم به معنای واقعی کلمه مقلد امام بود و زمانی که امام فتوایی را صادر می‌فرمودند، ایشان خود را متعهد به اجرای آن می‌دانست؛ از همه مهم‌تر، قدرت ایشان در بحث و چالش با اعضای گروهک‌ها در زندان و در سال‌های متمادی بود.

شهید لاجوردی حقیقت جزو معدود افرادی بود که افراد و جریانات را بسیار دقیق می‌شناخت و با بحث‌ها و پرسش و پاسخ‌هایی که طی سال‌های متمادی با آن‌ها داشت، اطلاعات بسیار خوبی از آن‌ها به دست آورده بود؛ به همین دلیل هم بود که توانست در آن شرایط خطیر، از عهده مسئولیت مهم خود برآید.

مناسب‌ترین گزینه برای دادستانی

شهید لاجوردی این توانایی را داشت که سربازان دشمن را در هر لباسی که بودند، به‌سرعت و عمیقاً تشخیص می‌داد؛ در آن شرایط اگر شما یک دکتر حقوق را هم دادستان می‌کردید؛ اما این شناخت عمیق و گسترده را از جریانات سیاسی نداشت و مهم‌تر از آن، شجاعت و شهامت شهید لاجوردی را برای مواجهه با جریانات نداشت، هرگز نمی‌توانست آن‌قدر مؤثر باشد. ایشان مناسب‌ترین گزینه بود که توانست با جسارت و درایت تمام، جریانات ضدانقلاب داخلی را شناسایی و سرکوب کند.

شهید لاجوردی؛ دشمن‌شناس درجه یک، چهره سیاسی برجسته

مدیریت قوی بحران و شناخت شیوه‌های نفوذ

شهید لاجوردی نمونه بسیار برجسته «مدیریت در بحران» بود که از پیچیده‌ترین انواع مدیریت هست؛ ایشان در عین حال که دادستان تهران بود، مسائل گروهک‌ها را در سطح کشور تعقیب می‌کرد؛ زیرا آن‌ها به‌صورت شبکه‌ای و بسیار پیچیده عمل می‌کردند. در آن دوره خطیر ما به دادستانی نیاز داشتیم که هم با جریانات سیاسی مختلف مخصوصاً منافقین آشنایی داشته باشد و هم در کنار آن، روحیه دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی قدرتمندی داشته باشد و شهید لاجوردی انصافاً از هر دو ویژگی، به تمامی برخوردار بود و در دورانی هم خواهان برخورد قاطع با آن شده بود که برخی معتقد بودند، شدت عمل در این حد ضرورت ندارد. ایشان همواره تاکید می‌کرد این‌ها از ترفند‌های بسیار زیرکانه‌ای برای نفوذ در بدنه انقلاب اسلامی و تخریب و تضعیف آن استفاده می‌کنند. بعد‌ها مشخص شد که ایشان چقدر دقیق فکر می‌کرده هست.

دشمن‌شناس درجه یک، چهره سیاسی برجسته 

شهید لاجوردی هوش و ذکاوت سرشاری داشت و از آن مهم‌تر، از بصیرت بالایی برخوردار بود؛ بصیرت برای یک انسان مبارز و یک فعال سیاسی از هر ویژگی دیگری مهم‌تر هست؛ کوری دل از نابینایی سر بدتر هست؛ زیرا انسان کوردل قادر به تشخیص دوست و دشمن نیست و متوجه مکر‌ها و ترفند‌های او نمی‌شود. 

بصیرت برای انسان سرمایه بزرگی هست و شهید لاجوردی از این ویژگی به تمامی برخوردار بود؛ ایشان با یک‌بار ملاقات با یک فرد می‌توانست شناخت جامعی از او به‌دست بیاورد و همین بصیرت، ذکاوت و بینش عمیق، از او یک دشمن‌شناس درجه یک و یک چهره سیاسی برجسته ساخته بود؛ به‌همین دلیل هم چه زمانی که سخن می‌گفت و چه در مقام اقدام و تصمیم‌گیری به‌عنوان یک چهره آگاه، عالم و سیاسی توانا عمل می‌کرد؛ شهید لاجوردی یک چهره سیاسی بصیر بود. 

شناخت کامل از منافقین

یادم هست موقعی که مجاهدین خلق زندانی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد شدند و پرچم خود را با آیه «فضل الله المجاهدین…» در راهپیمایی‌ها بالا بردند، اکثر مردم به آن‌ها حسن‌نظر داشتند؛ اما افراد بصیری، چون شهید «هاشمی‌نژاد» فریاد می‌زدند که گول اینها را نخورید، اینها منافق هستند. ایشان در زمانی این حرف را زد که هنوز آن چهره واقعی خود را نشان نداده و و وارد فاز نظامی نشده بودند؛ امثال ایشان که مطالعات کافی درباره منافقین داشتند و سال‌های سال از نزدیک آن‌ها را می‌شناختند و مخصوصاً در زندان با آن چالش داشتند، خیلی خوب ماهیت آن‌ها را می‌شناختند. 

شهید لاجوردی هم از سال‌های زندان آن‌ها را می‌شناخت و می‌دانست که یک جریان مارکسیستی با پوشش اسلامی هستند. یادم هست که امام می‌فرمودند اگر من حتی یک درصد احتمال هدایت در آن‌ها می‌دیدم، به جای اینکه آن‌ها بگویند می‌خواهند به دیدن من بیایند، خودم نزد آن‌ها می‌رفتم؛ شهید لاجوردی تقریباً تمام آثار آن‌ها را عمیقاً مطالعه و عملکرد آن‌ها را در زندان با دقت مشاهده کرده بود؛ بنابراین دیدگاه آن‌ها را نسبت به اسلام، روحانیت و شخص حضرت امام می‌دانست؛ او درباره گروه فرقان هم بینش عمیقی داشت، در حالی که این گروه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، دست‌کم نمود بیرونی بارزی نداشت؛ فرقان از نظر فکری مثل منافقین بود؛ اما انسجام و سازماندهی آن‌ها را نداشت؛ این گروه هرچند چهره‌های برجسته انقلاب اسلامی از جمله شهید مطهری، شهید مفتح و… را از ما گرفت؛ اما، چون پیچیدگی ریشه منافقین را نداشت، به سرعت و قبل از اینکه فجایع بیشتری را به بار بیاورد، ریشه‌کن شد؛ شهید لاجوردی با سازمان‌های چپ متعددی هم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی فعال شده بودند، سریع و به موقع برخورد کرد.

شهید لاجوردی؛ دشمن‌شناس درجه یک، چهره سیاسی برجسته

زمان‌شناس و آدم‌شناس

یکی دیگر از ویژگی‌های برجسته شهید لاجوردی، «زمان شناس» بودن هست؛ گاهی انسان شناخت عمیق از موضوعی دارد و انسان بصیری هست؛ اما زمان مناسب را درست تشخیص نمی‌دهد؛ ایشان بسیار زمان‌شناس بود و به‌درستی تشخیص می‌داد که اگر در کاری تأخیر بیافتد، انقلاب اسلامی آسیب‌های فراوان خواهد دید؛ به‌همین دلیل افرادی را جمع کرد که پیش از هرچیزی، انگیزه بالایی برای مقابله با جریانات محارب و انحرافی داشتند و چندان به این موضوع که فرد حقوق می‌داند یا نمی‌داند، اعتنایی نکرد. بصیرت و انگیزه، ویژگی‌های مهمی بودند که شهید لاجوردی برای انتخاب همکاران خود درنظر داشت و از آن‌جا که آدم‌شناس بسیار متبحری هم بود، توانست چنین افرادی را دعوت به کار کند و در ظرف مدتی کوتاه، شر فرقان، حزب توده، راه کارگر و به‌خصوص منافقین را از سر انقلاب اسلامی کوتاه کند. ریشه‌کن کردن حزب توده با آن سابقه طولانی و ریشه‌های عمیق در تاریخ معاصر ما، به‌هیچ‌وجه کار ساده‌ای نبود. 

تلاش دادستان برای آگاه‌سازی متهم 

شهید لاجوردی معتقد بود که توبه منافقین، «توبه تاکتیکی» هست و آن‌ها طوری شست‌وشوی مغزی شده‌اند که امکان توبه واقعی ندارند، یا کمتر این امکان را پیدا می‌کنند؛ کما این که دیدیم برخی از کسانی که توبه کردند، همان‌هایی بودند که باز اسلحه به‌دست گرفتند. هیچ دادستانی به خود زحمت بحث با متهم را نمی‌دهد؛ ولی شهید لاجوردی وقت می‌گذاشت و با آن‌ها صحبت می‌کرد؛ اما در مورد اعضای گروه فرقان معتقد بود که اینها هنوز مثل منافقین متصلب نشده‌اند و امکان بازگرداندن آن‌ها هست؛ کما اینکه بسیاری از آن‌ها برگشتند و سران این گروه بیشترین ضربه را از ناحیه همین کسانی خوردند که متوجه شدند سران و رده‌های بالا چه بلایی سر آن‌ها آورده‌اند. آن‌ها به‌شکلی جدی و همه‌جانبه در ریشه‌کنی فرقان شرکت کردند. 

برای شهید لاجوردی دستیابی به ریشه‌های نفاق مهم‌تر از دستگیری سمپاد‌ها و اعضا بود. او معتقد بود که باید فساد را به شکل ریشه‌ای حل کرد و این جز با موشکافی و واکاوی دقیق عمیق و گسترده – که در دوره ایشان شکل گرفت – میسر نبود؛ واقعیت این هست که با وجود اهمیت کار قضایی در آن مقطع، جنبه اطلاعاتی موضوع مهم‌تر بود.

انتهای پیام/ 113

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

شهید لاجوردی؛ دشمن‌شناس درجه یک، چهره سیاسی برجسته بیشتر بخوانید »

تاثیر گذاری شهید مطهری در مقابله با مکتب‌های الحادی

تأثیرگذاری شهید مطهری در مقابله با مکتب‌های الحادی


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس‌ـ حجت‌الاسلام «علی سعیدی» رئیس دفتر عقیدتی سیاسی فرماندهی معظم کل قوا؛ سالگرد شهادت استاد فرهیخته مرتضی مطهری در دوازده اردیبهشت بهانه‌ای برای نگاهی مجدد به نقش این اندیشمند فرزانه در تبیین مبانی و اصول دینی و تقابل با جریان‌ها، اندیشه، نحله‌های انحرافی در تاریخ معاصر است.

استاد مطهری با ویژگی‌های خاص، در طول بیش از نیم قرن از عمر خود در عرصه‌های روشنگری و بیداری دینی و تبیین مبانی و اصول اسلام ناب و مقابله با مکتب‌های الحادی و جریان‌های التقاطی، بسیار تأثیرگذار بوده و نقش بسیار مهمی را در پاسداری از حریم اسلام ایفا کرد.

گرچه آثار گرانسنگ آن استاد بزرگ، همواره ماندگار است، اما همان‌طور که کلام، سخن و قلم آن استاد، متناسب با نیاز و مقتضیات جامعه آن دوره بوده، متغیر‌های بسیار متنوع در عرصه‌های گوناگون پس از حاکمیت دینی و شکل‌گیری نظام اسلامی ایجاب می‌کرد اندیشمندان و عالمان فرهیخته در ادامه راه آن استاد بزرگوار با شناسایی چالش‌ها و نیاز‌ها متناسب با مقتضیات این عصر طلایی، به آن‌ها پاسخ لازم را ارائه کنند که خوشبختانه در این مسیر گام‌های مهم و بلندی برداشته شده، اما همچنان برآوردن این ضرورت، حرکت و جهاد مضاعفی را طلب می‌کند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در این زمینه می‌فرماید: «همه آثار مرحوم شهید مطهری برای امروز هم مفید و قابل استفاده است و معنای این سخن این نیست که آثار ایشان برای امروز کامل هست و نیاز به تحول ندارد. شبهات، مقتضیات و متغیر‌های امروز با عصر مطهری متفاوت است و تفاوت باید مورد ارزیابی قرار گرفته و پژوهشگران و محققان، نیاز امروز جامعه به‌ویژه حاکمیت دینی را مورد واکاوی قرار داده و پاسخگو باشند.».

زیرا در طول قرون منتهی به انقلاب اسلامی ایران، به‌ویژه پس از پایان قرون وسطی و آغاز عصر رنسانس، حوادث، پدیده‌ها و تحولات مهمی در سطح جهان چه در غرب یا شرق اتفاق افتاد که پیامد‌های زیادی را در عرصه‌های اعتقادی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و… به دنبال داشت و تأثیر قابل توجهی در بُعد نظری و عملی در قبال مکتب اسلام و جغرافیای جهان اسلام از خود به جای گذاشت.

جهان بشریت و عالم اسلام پس از رنسانس، با مجموعه‌ای از جریان‌های فکری و اندیشه‌ای که بعضاً تبدیل به یک مکتب و نظام سیاسی شد و در عرصه‌های گوناگون تأثیرگذار بود، مواجه شد که این جریان‌ها، جهان‌بینی توحیدی، مکتب اسلام و مبانی و اصول آن را مورد هجوم قرار داد و ذهن علماء، بزرگان و فرهیختگان و از جمله شهید مطهری را به خود معطوف، نگران و حساس کرد.

برای پاسخ به این هجمه فکری، اندیشمندان جهان اسلام در دوره‌های مختلف دست به کار شده و با قلم و بیان خود ضمن تبیین ابعاد مکتب اسلام درصدد پاسخگویی به شبهات و سؤالات برآمدند که در این زمینه می‌توان به آثاری همچون اصول فلسفه و روش رئالیسم، فلسفتنا و اقتصادنا در کنار ده‌ها اثر فاخر تهیه شده توسط علما و اندیشمندان اسلامی و از جمله به آثار شهید مطهری در موضوعات مبتلابه آن روز اشاره کرد.

با توجه به این موضوع باید به برخی ویژگی‌های استاد مطهری که از او یک شخصیت ممتاز و جامع‌الاطراف ساخت، اشاره شود.

شناخت کامل اسلام
استاد مطهری یک اسلام‌شناس کامل و آشنا به همه زوایای اسلام بود که با اشراف بر مکتب اسلام و جهان‌بینی توحیدی، توانست انحرافات و اعوجاجات فکری و اعتقادی را شناخته و با تأکید بر اسلام اصیل پاسخگوی مسائل، سوالات و شبهات موجود باشد.

بسیاری از نویسندگان و نظریه‌پردازان که در جوامع اسلامی دست به قلم شده و مطالبی را نوشتند که زمینه‌ساز انحراف و تفکر التقاطی گروهک‌های نفاق، فرقان و امثال این‌ها شد، ناشی از عدم شناخت همه‌جانبه نسبت به اسلام بود.

زمان‌شناسی
شناخت زمان و مقتضیات آن از دیگر ویژگی‌های ممتاز آن استاد فرزانه بود. استاد یا جلوتر از زمان خود و یا همراه با زمان حرکت می‌کرد. آثار ارزشمند ایشان در موضوعات گوناگون همچون پرداختن به جهان‌بینی و ایدئولوژی، عدل الهی، نظام حقوق زن، علل گرایش به مادیگری، شرح و تفسیر اصول فلسفه و روش رئالیسم و ده‌ها اثر فاخر دیگر بیان‌کننده شناخت دقیق زمان و نیاز آن عصر است.

با وجود امواج سهمگین برخاسته از اندیشه‌های مادیگری، اومانیستی، فمنیستی و ده‌ها ایسم فلسفی و ایدئولوژیک که بسیاری از ارزش‌های دینی را دستخوش تهاجم قرار می‌داد، پاسخگویی به آن‌ها مستلزم انسان‌های عالم و آگاه به زمان بود که استاد مطهری از چنین ویژگی برخوردار بود.

جریان‌شناسی
در هر دوره‌ای ممکن است عناصر معاند، مغرض، سودجو و یا جاهل، جریان‌های فکری و اعتقادی را در جهت انحراف در افکار و اندیشه‌های اصیل به وجود بیاورند که جریان‌هایی همچون وهابیگری، بهائیگری، صوفیگری و امثال این‌ها از این دست به شمار می‌آیند.

در مقابله با این اندیشه‌ها و جریان‌های انحرافی، عالمانی می‌توانند به مقابله برخیزند که در جریان‌شناسی تبحر داشته باشند. استاد مطهری در شناخت جریان‌های فکری، سیاسی مهارتی مثال‌زدنی داشت و با دقت نسبت به جریان‌های معاصر خود مطالعه و به پاسخگویی اهتمام می‌ورزید.

دشمن‌شناسی
دشمن‌شناسی از دیگر شاخص‌های عالمان مجاهد و مرزبان عقیده و ایمان مردم است. این‌که قرآن هزار و ۵۰۰ آیه پیرامون دشمن‌شناسی دارد و ۳۰۰ آیه آن به پدیده نفاق پرداخته، بیان‌کننده اهمیت دشمن‌شناسی است؛ به‌ویژه دشمن پنهان و پیچیده‌ای که به سادگی قابل شناسایی نیست. یکی از ویژگی‌های برجسته استاد مطهری دشمن‌شناسی بود که توانست با نگاه تیزبین خود انواع دشمن‌ها و دشمنی‌ها را شناخته و به‌موقع و با روشی مناسب در برابر آنان قد علم کند.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تأثیرگذاری شهید مطهری در مقابله با مکتب‌های الحادی بیشتر بخوانید »

مقابله شهید مطهری با گروهک فرقان قبل از پیروزی انقلاب / چرا شهید مطهری نسبت به افکار التقاطی حساس بود؟

مقابله شهید مطهری با گروهک فرقان و تفکرات التقاطی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی


به گزارش مجاهدت از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، استاد شهید «مرتضی مطهری» دانشمندی جامع در علوم مختلف بود و قلمی شیوا و بیانی سلیس داشت و هر کجا احساس می­‌کرد حرکتی بر خلاف اسلام ناب و انقلاب اسلامی دیده می‌­شود، حساسیت خاصی داشت.

شهید مطهری (رضوان­‌ الله تعالی علیه) همواره مدافع اسلام ناب بود و با تحریف­‌ها و بدعت‌­ها نسبت به اسلام و تشیع با قلم و بیان مبارزه می‌کرد.

از آنجا که در ایام شهادت شهید مطهری هستیم، مرکز اسناد انقلاب اسلامی بخشی از خاطرات آیت‌الله «مجتهد شبستری» از شهید مطهری  و مبارزه وی با تفکرات التقاطی را از  کتاب خاطرات آیت‌الله محسن مجتهد شبستری منتشر کرد.

آیت‌الله «محسن مجتهد شبستری» طی بیان خاطره‌ای از آیت‌الله مطهری می‌گوید: اوائل سال ۵۷ بود که روزی آیت‌الله مطهری اظهار لطف فرمود و به منزل حقیر تشریف آورد. می­‌خواست به طبقه‌­ دوم ساختمان با طی چند پله تشریف بیاورد. من احساس کردم که دست او زیر عبا چیز سنگینی را حمل می­‌کند. عرض کردم: اجازه بدهید کمک کنم.

فرمود: نه چیزی نیست، خودم می‌­آورم.

مقابله شهید مطهری با گروهک فرقان قبل از پیروزی انقلاب

بعد از نشستن در اتاق دیدم بقچه‌­ای که شامل مقدار زیادی از جزوات و نوشته­‌های تایپ شده است درآورد و باز کرد و اظهار داشت: گروهی به نام «فرقان» پیدا شده است که اسمشان را از سوره­‌ فرقان گرفتند و این جزوه‌­ها و نوشته‌‌های آن­ها است که دارند آیات شریفه‌­ قرآن (سوره‌ فرقان) را تفسیر به رأی می‌­کنند و بیشتر آن مطالب تحریفاتی است که انجام می‌­دهند که تایپ شده آن امروز به دست من رسید. می‌­خواهم مطالعه کنم و اگر لازم شد جوابش را بنویسم.

بعضی از دوستان به شهید مطهری گفته بودند: چرا وقت خود را صرف تفسیر «گودرزی» می­‌کنی؟ شأن شما بالاتر از این است.

آیت‌الله مطهری فرمود: آدم‌­ها مهم نیستند. حرف­‌ها و نوشته­‌هایشان که روی جوان‌­ها مؤثر واقع می‌­شود، مهم است. کسی چه می‌­داند که نویسنده‌­ این تفسیر یک بچه است؟ بلکه این نوشته‌­ها در ذهن جوان‌­ها شبهه ایجاد می‌­کند و من باید جواب این­ها را بدهم.

به همین خاطر در آثار قلمی استاد مطهری پاسخ­‌هایی نسبت به شبهات این گروه دیده می‌­شود و این­ها از آن موقع کینه‌­ مرحوم شهید مطهری را در دل داشتند.

گروه فرقان بعد از پیروزی انقلاب شاخه­‌ نظامی تشکیل دادند و معتقد بودند که جمهوری اسلامی را آمریکایی­‌ها سرکار آوردند و سران انقلاب نیز عوامل آمریکا هستند؛ بدین‌ جهت تا جایی که امکان داشت، به فکر از بین بردن آن­ها بودند. اوّل سرلشکر قرنی و سپس آیت‌الله مطهری رئیس شورای انقلاب را ترور کردند. شهید مطهری را زمانی ترور کردند که آن مرحوم از جلسه‌­ شورای انقلاب که در منزل «سحابی» تشکیل بود برمی‌‌گشت. وی را پشت خیابان «فخرآباد» به شهادت رساندند.

رئیس گروه فرقان جوانی به نام «اکبر گودرزی» بود. زمانی که وی می‌خواست طلبه شود، به مدرسه‌­ مرحوم آیت‌­الله شیخ احمد مجتهدی تهرانی رفته بود.

نقل شده است که آقای مجتهدی می­‌فرمود: وقتی گودرزی آمد که طلبه شود، چون چهره­‌ خیلی زشتی داشت، دیدم نورانیت ندارد. به او گفتم: تو به درد طلبگی نمی­‌خوری.

عقیده آن مرحوم این بود که اگر کسی می‌­خواهد طلبه شود، باید قیافه جذاب و نورانی داشته باشد؛ لذا گودرزی به مدرسه‌­ دیگری در بازار رفته بود و کمی درس خوانده بود سپس رها کرده بود. منتهی جوان بااستعدادی بود و قلم خوبی داشت.

در بعضی نقاط تهران مانند نازی‌­آباد و جوادیه جلسه‌­ تفسیر قرآن می‌گذاشت و نیروهایش را از همین جلسات جذب می­‌کرد و شخصیت­‌ها و علماس انقلابی را آمریکایی می‌­دانست و معتقد به حذف فیزیکی آن­ها بود. وی و رفقای او آدم­‌های کج­‌اندیشی بودند و با انقلاب شدیداً مخالفت می‌­کردند که دستشان آلوده به این جنایت‌­ها شد.

شنیدم وقتی دستگیر شد، از خانه­‌ تیمی این­ها پول زیادی کشف شد معلوم نبود این همه پول را از کجا آورده بودند. بعضی از این­ها که جرمشان سنگین بود مرتکب قتل شده بودند و افراد مؤثر گروه از جمله اکبر گودرزی پس از محاکمه اعدام شدند و ظاهراً برخی توبه کرده اصلاح شده بودند آزاد شدند.

حساسیت شهید مطهری نسبت به انحرافات جلال گنجه‌ای

مورد دوم در ایام بحران انقلاب (قبل از پیروزی) تلفن منزل زنگ خورد. برداشتم دیدم حضرت آقای مطهری است. فرمودند شنیدم در منطقه‌­ شما (منطقه­‌ شش تهران میدان هفت تیر و سهروردی) فردی به نام «جلال گنجه­‌ای» سخنرانی می‌­کند و جوان­‌ها پای منبر او جمع می­‌شوند اما صلاح نیست ادامه بدهد چون آدم منحرفی است و جوان­‌ها را اغوا می‌‌کند، ببینید چه کار می­‌کنید.

بلافاصله تحقیق کردم دیدم موضوع صحت دارد همان شب به آن مسجد رفتم و دیدم جمعیت زیادی که بیشتر آن جوان‌­ها هستند، اجتماع کرده‌اند.

سخنران مزبور آمد و شروع به صحبت کرد و مقداری از الفاظ و شعار‌های متداول چپی­‌ها از قبیل «جامعه­ بی­‌طبقه‌­ توحیدی» و امثال این قبیل سخنان را مطرح کرد (ظاهراً چون دید من آنجا هستم مقداری حرف­‌هایش را تعدیل کرد و الا شنیدم دو شب قبل که سخنرانی کرده بود، مطالب انحرافی صریحی گفته بود)

من با هیئت‌ امنای مسجد صحبت کردم که مگر شما نمی­‌خواستید در مسجد تعمیر و نقاشی داشته باشید؟ شروع کنید و ادامه‌­ این جلسه­‌ سخنرانی صلاح نیست و آن­ها هم طبق گفته­‌ من عمل کردند.

«جلال گنجه‌­ای» با پیروزی انقلاب به خارج از کشور فرار کرد و رسماً به منافقین پیوست و ظاهراً در فرانسه به سر می­‌برد.

منظور از نقل این دو خاطره این­ است که استاد شهید مطهری در این قبیل موارد بیش از هر کس احساس مسئولیت می­‌کرد. همان­طور که در رد ماتریالیسم دیالکتیک در مقابل ملی­‌گرا‌ها و سایر مکاتب الحادی و انحرافی کتاب می­‌نوشت در مورد منافقین و التقاطیون نیز این­چنین حساس بود.

منبع:

کتاب خاطرات آیت‌الله محسن مجتهد شبستری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/ 118

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

مقابله شهید مطهری با گروهک فرقان و تفکرات التقاطی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

احیای گروهک فرقان پس از اعدام اکبر گودرزی/ جزئیات جدید از ترور آیت‌الله خامنه‌ای در ۶ تیر ۱۳۶۰/ ترور امام جمعه تهران به سفارش منافقین

گروهک فرقان چگونه انتقام تلفاتش را گرفت؟


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، پس از اعدام اکبر گودرزی سرکرده گروهک فرقان در سال ۱۳۵۹، اندک یاران باقیمانده از او مجددا به صحنه ترور و خشونت برگشتند.

در بخشی از کتاب «ترکیب التقاط و ترور» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده درباره دیگر اقدامات تروریستی فرقان و سرنوشت اعضای آن آمده است:

«پس از اعدام سران فرقان، محمد متحدی که از اصلی‌ترین عناصر فرقان بود گروه کوچکی را که در تبریز شکل داده و ترور آیت‌الله قاضی طباطبایی توسط این گروه شکل گرفته بود را به تهران منتقل کرد و کوشید تا انتقام اعدام‌شدگان گروه فرقان را بگیرد. محمد متحدی با همکاری امیر مسعود تقی‌زاده که قاتل شهید آیت‌الله قاضی طباطبایی بود، نقشه ترور عبدالمجید معادیخواه، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، آیت‌الله ربانی شیرازی و آیت‌الله سید علی خامنه‌ای را طراحی و اجرا کردند که دو عملیات اول با ناکامی کامل مواجه شد و عملیات‌های بعدی با مجروح شدن آیت‌الله ربانی و آیت‌الله خامنه‌ای به اتمام رسید.

امیر مسعود تقی‌زاده در اعترافاتش درباره نحوه ترور آیت‌الله خامنه‌ای در ششم تیر ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر اظهار داشت: «طرح استفاده از ضبط صوت برای عملیات از قبل توسط مهدی [محمد متحدی] مطرح شده بود. چون من برای یک خبرنگار ژاپنی کار می‌کردم، از طریق ترمه او و چند بار برای مصاحبه مطبوعاتی پیش آیت‌الله بهشتی هم می‌رفتند و معمولاً خبرنگار‌ها ضبط صوت را روی میز می‌گذاشتند. این فکر به نظر مهدی [محمد متحدی]رسیده بود. البته حسن به دلیل از یاد بردن هدف اصلی و حل شدن در کار خبرنگاری با نظر مهدی از آنجا دست کشید، ولی این طرح مخصوصاً بعد از عدم موفقیت در کار‌های معادیخواه یا موسوی اردبیلی خیلی فکر مهدی را مشغول کرده بود.

احیای گروهک فرقان پس از اعدام اکبر گودرزی/ جزئیات جدید از ترور آیت‌الله خامنه‌ای در ۶ تیر ۱۳۶۰/ ترور امام جمعه تهران به سفارش منافقین

یک طرحی را برای من کشیده بود که از روی آن یکی را درست کنم و آن یک مکعب مستطیل بود که در آن چند سوراخ به نظر ۹ میلی‌متری با فواصل مساوی تعبیه شده بود و سپس بعد از تهیه آن که من به یک تراشکاری دادم و حتی وی مشکوک شده بود و اوستایش گفته بود که این برای اسلحه است و من با هزار مکافات و توجیه بالاخره گرفتم و مهدی بعد از چند روز کار روی آن چیزی درست کرده بود به قرار زیر که چهارتا فشنگ در سوراخ‌ها قرار می‌داد (در هر سوراخ یک عدد) و سپس یک صفحه را که چهار میخ به آن وصل کرده بود و توسط یک محور وسط این صفحه را به سمت مکعب مستطیل می‌کشید که اگر ضامن را کشیده و صفحه را به عقب برده و رها می‌کردیم، میخ‌ها بر روی فشنگ‌ها خورده و آن‌ها هم عمل می‌کردند. البته به نظر درست بود، ولی وقتی من و رضا در جاده سولیقون آن را هرچه امتحان کردیم عمل نکرد. اولین دفعه با ماشین رفتیم، حسین هم بود که عمل نکرد. وقتی دفعه دوم که مهدی می‌گفت حتماً ضامنش را نکشیده‌اید، با رضا رفتیم باز هم نتیجه نداد.

به این ترتیب مسئله مانده بود تا اینکه مهدی طرحش را تغییر داده و این بار به جای چهار سوراخ، یک سوراخ گذاشته بود. قسمتی با قطر بزرگ و این همان طرحی بود که در ضبط [ترور آیت‌الله] خامنه‌ای استفاده شد. البته این را امتحان کرده بودم و خوب هم عمل کرده بود. البته به غیر از من مهدی خودش امتحان کرده بود و این دفعه در انتهای آن سوراخ که قطرش حدود یک سانتی‌متر بود یک سوراخ که [..] منتهی می‌شد، آن سیم چاشنی برق از آنجا خارج می‌شد و سپس مقداری باروت روی چاشنی ریخته و سپس هم تعدادی ساچمه بلبرینگ روی آن ریخته و با یک [..]دایره پلاستیکی و چسب روی آن‌ها گذاشته و ثابت می‌کردند.

احیای گروهک فرقان پس از اعدام اکبر گودرزی/ جزئیات جدید از ترور آیت‌الله خامنه‌ای در ۶ تیر ۱۳۶۰/ ترور امام جمعه تهران به سفارش منافقین

 

این ضبط در مرحله اول برای موسوی اردبیلی در نظر گرفته شده بود که هر شب جمعه در مسجد کنار خانه‌اش سخنرانی و تفسیر داشت و [..]مهدی به حسن گفته بود که، چون او تفسیر قرآن می‌کند کار در آن زمان از نظر بیرونی خیلی تبلیغ بدی می‌شود، به همین دلیل دفعه بعد من رفتم و دیدم که امکان دارد که کار با ضبط انجام دهیم، بنابراین برای هفته بعد مهدی ضبط را تهیه کرده بود، ولی درست همان هفته وی بنا بر یک عزا یا عیدی به مشهد رفته بود و نشد.

تا اینکه مطلع شدیم [آیت‌الله] خامنه‌ای در محل یک برنامه پرسش و پاسخ دارد. من روز قبل برای شناسایی مسجد رفته و فردایش با ضبط به محل رفتم. قبلاً مهدی آن را با چراغ امتحان می‌کرد و خوب عمل می‌کرد، ولی روز عمل صبحش که من چند دفعه آزمایش کردم، متوجه شدم که زیاد هم قابل اعتماد نیست و با کمی تکان از حالت معمولش بیرون می‌آید.

به هر حال من ظهر به مسجد رفتم و دیدم که یک نماز به امامت خود [آیت‌الله] خامنه‌ای خوانده‌اند و نماز بعدی را هم من شرکت کردم و سپس وقتی وی برای سخنرانی به پشت میز بزرگی که قرار داشت رفت من بعد از یکی دو دقیقه ضبط را به کار انداخته و جلوی وی گذاشتم. البته، چون میز بزرگ بود او برای برداشتن کاغذ سؤال‌ها به آن طرف و این طرف خم می‌شد، من امکان اینکه به هدف بخورد را زیاد نداشتم و دیگر اینکه، چون ترس داشتم، قبل از رسیدن نوار به آخر بمب عمل کند هر چه سریع‌تر به کناری رفته و جوراب‌هایم را پوشیدم و سپس به توالت رفته و از آنجا خارج شدم و از کوچه پشتی به میدان ابوذر که فولکس را آنجا گذاشته بودم رفتم و از محل دور شدم.»

پس از عملیات ششم تیر که موجب زخمی شدن آیت‌الله خامنه‌ای شد، نیرو‌های دادستانی انقلاب توانستند رد‌هایی از گروه رهروان فرقان را در مشهد بیابند و در شهریور ۱۳۶۰ محمد متحدی و مسعود تقی‌زاده دستگیر شدند. مسعود تقی‌زاده در بازجویی‌ها به تفصیل سخن گفت، اما محمد متحدی به جز چند خط سخنی نگفت و در دادگاه نیز حاضر به دفاع از خود نشد.

دادگاه انقلاب تهران به ریاست آیت‌الله محمدی گیلانی این دو را پس از محاکمه به اعدام محکوم کرد و حکم اعدام در تاریخ ۱۳۶۰/۱۱/۸ در محل برگزاری نماز جمعه تبریز به اجرا درآمد. البته پس از ریشه‌کنی رهبری و شاخه نظامی گروه فرقان با تصمیم دادگاه انقلاب صرف عضویت در گروه فرقان برای افراد غیر زندانی در حکم محاربه به حساب آمد و دادگاه‌های انقلاب در سال ۱۳۶۰ برخورد سختی با اعضای گروه رهروان فرقان داشتند.

احیای گروهک فرقان پس از اعدام اکبر گودرزی/ جزئیات جدید از ترور آیت‌الله خامنه‌ای در ۶ تیر ۱۳۶۰/ ترور امام جمعه تهران به سفارش منافقین

 

البته بعد‌ها اسنادی به دست آمد که نشان می‌داد محمد متحدی پس از اعدام اکبر گودرزی با اعضای سازمان مجاهدین خلق در تماس بوده و به سفارش آن‌ها دست به ترور می‌زده است.

همچنین حجت‌الاسلام‌ و المسلمین شیخ قاسم اسلامی از منتقدان اصلی دکتر شریعتی در تاریخ پنجم مرداد ۱۳۵۹ در منزلش ترور شد. بعد‌ها مشخص شد دو نفر با خواندن کتاب‌های دکتر شریعتی و تحریک برخی عوامل دست به قتل شهید شیخ قاسم اسلامی زده‌اند. گرچه ضارب دستگیر و اعدام شد، اما آنان هیچ‌گاه ارتباطشان با گروه فرقان را رد و یا تأیید نکردند.

انتهای خبر/ 118



منبع خبر

گروهک فرقان چگونه انتقام تلفاتش را گرفت؟ بیشتر بخوانید »