گرگان

سه کتاب با موضوع «حاج قاسم» در گلستان

سه کتاب با موضوع «حاج قاسم» در گلستان



مسابقات و لیگ‌های والیبال ایران مزین به نام سردار شهیدقاسم سلیمانی شد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در اولین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، برنامه‌ها و مراسم مختلفی در گلستان برگزار شد و همه یاد سردار دل‌ها را گرامی داشتند.

همچنین در خلال برگزاری آئین‌ها و مراسم، از سه کتاب با عناوین «اسم رمز شهید سلیمانی»، «عمو قاسم مرد خستگی ناپذیر» و «فاتح دل‌ها» رونمایی شد.

کتاب اسم «رمز شهید سلیمانی» که به قلم «ام کلثوم دهقان» تألیف شده، یک اثر پژوهشی است که به بیان فعالیت‌های سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس و پس از آن در مبارزه با اشرار و دفاع از حرمین آل الله تا لحظه شهادت ایشان پرداخته است.

بخش‌هایی از این کتاب به لهجه‌های ترکمنی و مازنی نگاشته شده و بخش‌هایی از آن به دو زبان انگلیسی و عربی ترجمه شده است.

این کتاب با مجوز انتشارات شهدای نینوا، وابسته به مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه نینوا استان گلستان به چاپ رسیده است.

کتاب «عمو قاسم، مرد خستگی ناپذیر»، خلاصه ایی از زندگی سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی را در قالب دلنوشته و شعر برای گروه سنی نوجوانان تدوین کرده است.

این کتاب به قلم مداح اهلبیت (ع) «علیرضا احمدیِ بیارجمندی» و با مجوز انتشارات شهدای نینوا به چاپ رسیده است.

کتاب «فاتح دل‌ها» که توسط شاعر گلستانی «سیدعلی کریمیان» برای گروه سنی کودکان در قالب شعرِ کودک همراه با رنگ آمیزی سروده شده و با مجوز انتشارات شهدای نینوا به چاپ رسیده است.

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در اولین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، برنامه‌ها و مراسم مختلفی در گلستان برگزار شد و همه یاد سردار دل‌ها را گرامی داشتند.

همچنین در خلال برگزاری آئین‌ها و مراسم، از سه کتاب با عناوین «اسم رمز شهید سلیمانی»، «عمو قاسم مرد خستگی ناپذیر» و «فاتح دل‌ها» رونمایی شد.

کتاب اسم «رمز شهید سلیمانی» که به قلم «ام کلثوم دهقان» تألیف شده، یک اثر پژوهشی است که به بیان فعالیت‌های سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در دوران دفاع مقدس و پس از آن در مبارزه با اشرار و دفاع از حرمین آل الله تا لحظه شهادت ایشان پرداخته است.

بخش‌هایی از این کتاب به لهجه‌های ترکمنی و مازنی نگاشته شده و بخش‌هایی از آن به دو زبان انگلیسی و عربی ترجمه شده است.

این کتاب با مجوز انتشارات شهدای نینوا، وابسته به مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سپاه نینوا استان گلستان به چاپ رسیده است.

کتاب «عمو قاسم، مرد خستگی ناپذیر»، خلاصه ایی از زندگی سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی را در قالب دلنوشته و شعر برای گروه سنی نوجوانان تدوین کرده است.

این کتاب به قلم مداح اهلبیت (ع) «علیرضا احمدیِ بیارجمندی» و با مجوز انتشارات شهدای نینوا به چاپ رسیده است.

کتاب «فاتح دل‌ها» که توسط شاعر گلستانی «سیدعلی کریمیان» برای گروه سنی کودکان در قالب شعرِ کودک همراه با رنگ آمیزی سروده شده و با مجوز انتشارات شهدای نینوا به چاپ رسیده است.



منبع خبر

سه کتاب با موضوع «حاج قاسم» در گلستان بیشتر بخوانید »

ترور «یوسفعلی» ضربه بزرگی به جوانان انقلابی گرگان وارد کرد +‌ عکس

ترور «یوسفعلی» ضربه بزرگی به جوانان انقلابی گرگان وارد کرد +‌ عکس



ترور «شهید یوسفعلی ستوده» در سال 63 ضربه بزرگی به جوانان انقلابی گرگان وارد کرد

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، غلامرضا خارکوهی اظهار کرد: در ابتدای پیروزی انقلاب شهر گرگان معدن منافقین- سازمان مجاهدین خلق- شد، به همین جهت آنها در اغلب مراکز مهم دولتی و حتی در برخی از نهادهای انقلابی و نظامی نفوذ کردند و به شیطنت پرداختند.

وی تصریح کرد: به همین دلیل «شهید یوسفعلی سُتوده» وقتی به عنوان یک چهره حزب‌اللهی و خط امامی وارد یکی از نهادهای مهم انقلابی شد و به استخدام آنجا در آمد، چندی بعد نفوذی‌های سازمان منافقین و امتی‌ها او را اخراج کردند.

این تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی افزود: «شهید یوسفعلی ستوده» یکی از جوانان مذهبی شهر گرگان و متولد سال 1337 بود که قبل از پیروزی انقلاب فعالانه علیه رژیم شاه مبارزه کرد و بعد از انقلاب هم با عضویت افتخاری در کمیته‌های مردمی انقلاب به برقراری نظم و امنیت جامعه کمک شایانی کرد.

خارکوهی ادامه داد: با آن‌که شغل اصلی و معیشتی «شهید یوسفعلی ستوده» لوله‌کشی ساختمان بود و در مغازه پدرش کار می‌کرد، ولی به عنوان یک نخبه مذهبی سیاسی در بین جوان شهر شناخته ‌شده بود، بنده خود از نزدیک شاهد تلاش‌های وافر او برای خدمت به مردم و دفاع از انقلاب اسلامی و مبارزه با جریانات ضد انقلاب بودم، او حتی در تصرف و تعطیلی دفتر «حزب رنجبران» گرگان در سال 1360 نقش فعال، لیدری و هدایت‌گر داشت. («حزب رنجبران» از احزاب مائوئیست وابسته به کمونیسم چین و مخالف جمهوری اسلامی بودند.)

این تاریخ‌نگار گلستانی افزود: «شهید یوسفعلی ستوده» در دوره طاغوت به اتفاق دوستانش مخصوصاً با کمک برادر شهیدش- «قنبرعلی»- هیات مذهبی «مهدیه جوانان» را در محل امام‌زاده عبدالله گرگان تاسیس کرد و ضمن اجرای برنامه‌های مختلف از جمله دعاهای کمیل، توسل، و نُدبه، و بیان مطالب آموزنده و برنامه‌های مفید دیگر، موجب تقویت روحیه مذهبی جوانان و افزایش دانش سیاسی آنها علیه رژیم پهلوی می‌شد. بطوری که حتی یک بار او و برادر شهیدش توسط شهربانی گرگان احضار و جریمه شدند. علاوه بر این او در تظاهرات‌ها و مجالس انقلابی و پخش اعلامیه‌های سیاسی مشارکت داشت.

خارکوهی با اشاره به اینکه بعد از پیروزی انقلاب «شهید یوسفعلی ستوده» با اتحادیه انجمن‌های اسلامی محلات و بسیج شهر گرگان نیز همکاری می‌کرد و سرپرست انجمن اسلامی مسجد سیدالشهدا بود، گفت: «شهید یوسفعلی ستوده» به تربیت جوانان و نیروسازی برای آینده جامعه اهمیت می‌داد و در این راستا تلاش زیادی به عمل آورد. به همین جهت او در اوایل انقلاب گروهی به نام «سازمان رزمندگان اسلامی در راه حق» را تاسیس کرد و به افشای جریانات انحرافی مخصوصاً افشای منافقین و اُمتی‌های شهر گرگان پرداخت و مدافع خط امام و آرمان‌های مردم ایران بود.

وی اضافه کرد: یادم هست که او با دست خالی اقدام به انتشار اطلاعیه‌های سیاسی می‌کرد و گاهی اطلاعیه‌هایش را می‌آورد در واحد انتشارات کمیته فرهنگی جهاد سازندگی منطقه گرگان چاپ می‌کرد.

این تاریخ نگار انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: نقش سیاسی فرهنگی «شهید یوسفعلی ستوده» آنقدر در گرگان برجسته بود که او دوبار توسط منافقین ترور شد، بار اول در تاریخ دوم آبان سال ۱۳۶۰ که مجروح و راهی بیمارستان شد، بار دوم روز چهارشنبه ۲۸ آذر سال ۱۳۶۳ بود که ساعت هشت و نیم صبح آن روز جلوی مغازه ابزار و یراق‌فروشی پدرش واقع در خیابان شهید رجایی با شلیک چند گلوله ترور شد و بلافاصله به شهادت رسید.

خارکویی تاکید کرد: در آن لحظه برادر بزرگش به نام «شهید قنبرعلی ستوده» که در آنجا شاهد این جنایت بود با دادوفریاد به منافقین تروریست اعتراض کرد که در نتیجه او را هم فوراً ترور کردند و به شهادت رساندند.

وی ادامه داد: بنده به یاد دارم که ترور همزمان این دو جوان انقلابی در سال ۱۳۶۳ مثل توپ در فضای منطقه پیچید و مصیبت سنگینی برای خانواده‌اش و نیز برای جوانان انقلابی شهر و کلا زیان سیاسی بزرگی برای جامعه بود، به همین جهت مردم در تشییع پیکر آن دو شهید و در مراسم و مجالس او به‌طور باشکوه شرکت کردند و جنایات منافقین را محکوم کردند.



منبع خبر

ترور «یوسفعلی» ضربه بزرگی به جوانان انقلابی گرگان وارد کرد +‌ عکس بیشتر بخوانید »

روایت آخوندی که بر جنازه‎ های شهدای ۵ آذر نماز خواند

روایت آخوندی که بر جنازه‎ های شهدای ۵ آذر نماز خواند



خاطره قیام 5 آذر گرگان از زبان روحانی‌ که بر جنازه‎های شهدای این روز نماز خواند/ روایت قیام 5 آذر گرگان از زبان مرحوم آیت‎الله طاهری‎گرگانی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق،‌ آیت‎الله سیدحبیب‎الله طاهری‎گرگانی چند سال قبل از وفات خاطرات آن ایام را بازگو کرد که «غلامرضا خارکوهی» تاریخ‎نگار گلستانی در کتاب خاطرات آیت‎الله طاهری‎گرگانی توسط نشر «سوره مهر» وابسته به حوزه هنری آن را منتشر کرد آنچه در ذیل آمده چکیده‎ای از خاطرات است که با هم می‎خوانیم:

مرحوم آیت‎الله سیدحبیب‎الله طاهری‎گرگانی در این خاطرات می‌گوید: روز پنجم آذر سال ۱۳۵۷ بنا بود که یک راهپیمایی بسیار سنگین در گرگان صورت بگیرد و دولتمردان اینجا هم خیلی حساس شده بودند، به همین خاطر آنها به دستور مقامات بالا یا با اجازه خودشان تصمیم به مقابله با راهپیمایان را گرفته بودند.

* شب قبل از پنجم آذر ماموران به من گفتند «فردا قرار است مردم را بزنند»

وی تصریح کرد: در حالی که در راهپیمایی‎های قبل از آن با طرح و برنامه‌ریزی بسیار خوبی که توسط بنده و بعضی دیگر از آقایان روحانی هدایت می‎شد پلیس تا مدتی فقط از دور مراقبت می‎کرد، ولی برای پنجم آذر به ما اعلام کردند که کشتار می‎شود و حتی شب قبل از پنجم آذر چند بار از فرمانداری و از پادگان گرگان سرهنگ شیرازی [فرمانده آن] با من و بعضی از روحانیون تماس گرفتند و گفتند که «فردا قرار است بزنند و ماموران دستور تیر دارند، لذا راهپیمایی فردا خطرناک است» و از من می‎خواستند که شرکت نکنم.

این روحانی مبارزه ادامه داد: ‌اما من نپذیرفتم و جواب دادم که «چنین چیزی ممکن نیست زیرا ما خودمان از مردم برای این برنامه دعوت کرده‌ایم، چطور خود ما در آن شرکت نکنیم»؟! این دیگر نهایت برخورد دوگانه ما تلقی خواهد شد. حتی گاهی خواهش می‎کردند که در صف مقدم نباشیم ولی این را هم نمی‎پذیرفتم، چون وقتی خود ما دعوت‎کننده هستیم پس باید خود ما هم در صف مقدم باشیم.

نماینده فقید مردم گلستان در مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان کرد: خلاصه مردم در امامزاده عبدالله گرگان جمع شدند و ما هم به آنجا رفتیم، قبل از حرکت راهپیمایی، در آن روز من به اتفاق دو نفر دیگر [آقای حاج ابراهیم صالحی و آقای فرشاد] نزد پلیس رفتیم و من به افسر مسوول آنجا که فکر می‌کنم سرگرد جهانشاه بود، گفتم: «ما امروز می‌خواهیم تظاهرات آرامی برگزار کنیم و آرامش آن را هم تضمین می‌کنیم و اگر شما مایل نیستید که از این مسیر (خیابان شهدا) به طرف شهرداری برویم از آن مسیر (خیابان شهید رجائی) به طرف چهار راه‌میدان می‌رویم و سخنرانی می‌کنیم».

وی ادامه می‌دهد: اما آن افسر گفت «تظاهرات نکنید که ما امروز دستور تیراندازی داریم»، بعد من گفتم «بالاخره شما می‌خواهید در این شهر زندگی کنید و مردم خانه و زندگی‌ شما را می‌دانند کجاست» آن افسر در جوابم گفت «تهدید نکن خودت هم امروز کشته می‌شوی».

* افسر شهربانی به من گفت که «ما سرباز جانباز شاه هستیم»

مرحوم آیت‎الله طاهری‎گرگانی در این خاطرات می‌گوید: من هم جوابی دادم به این معنا که ما آماده‌ایم برای شهادت و باز او پاسخی به این مضمون داد که ما هم سرباز جانباز شاه هستیم.

وی اضافه کرد: من گفتم می‌خواهم با بی‌سیم شما با سرهنگ شیرازی صحبت کنم و آنها گفتند نمی‌شود و خلاصه مذاکره ما با افسر شهربانی به نتیجه نرسید، لذا ما برگشتیم به طرف جمعیت، ما هنوز به جمعیت نرسیده بودیم که پرتاب گاز اشک‌آور و تیراندازی ماموران ابتدا هوایی بعد هم زمینی به طرف مردم شروع شد.

نماینده فقید مردم گلستان در مجلس خبرگان رهبری نقل می‌کند: در آن واقعه دست کم ۹ نفر بلکه بیشتر به شهادت رسیدند، [آن روز وقتی تیراندازی شد و جمعیت پراکنده شدند] ما از پشت امامزاده از مسیر گرگانجدید بیرون رفتیم و گفتم «برویم به بیمارستان [پهلوی سابق] تا ببینم چند نفر شهید شده‎اند». در حالی که هنوز تیراندازی و شلیک گلوله‎ها به صورت هوایی و زمینی توسط پلیس ادامه داشت، به بیمارستان رسیدیم که دیدم گلوله مغز آقای سیدنظام‎الدین نبوی ـ که یکی از بستگان ما بود ـ را متلاشی کرده و شهید شده است.

وی ادامه می‌دهد: در بیمارستان خواستم که به اورژانس بروم تا هم از مجروحان واقعه عیادت کنیم و هم تعداد شهدا را بدانم اما از مسیر شیبی که مخصوص رفت و آمد برانکاردهای چرخدار بود رفتم و چون پله نداشت دست مرا گرفتند و کمک کردند تا وارد اورژانس شدم.

نماینده فقید مردم گلستان در مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان می‌کند: با مشاهده این صحنه گویا برخی تصور کرده بودند که لابد من تیر خورده‎ام که دستم را گرفته‎اند و به اورژانس می‎برند تا مرا معالجه کنند، از طرف دیگر هم گویا دختر خانمی از مشهد به فردی در گرگان تلفن زده بود و پرسیده بود که در گرگان چه خبر بوده و او هم گفته بود که تعداد زیادی شهید و مجروح شده‎اند و از جمله به پای آقای طاهری هم شلیک کرده‎اند و مجروح شده است، در صورتی که من آن روز مجروح نشده بودم.

* متاسفانه من در آن بحران و آن همه خشونت پلیس تک و تنها بودم

وی تصریح می‌کند: متاسفانه من در آن بحران و آن همه خشونت پلیس تک و تنها بودم و تحت تاثیر مسائلی قرار نگرفتم حتی رئیس ژاندارمری به یکی از دوستان ما گفته بود که به فلانی بگو در این میدان تنهاست.

مرحوم آیت‎الله طاهری‎گرگانی در این خاطرات اظهار می‌دارد: پلیس گرگان برای روز پنجم آذر تصمیم بسیار خون باری را گرفت و اجمالا عده زیادی به شهادت رسیدند شاید ۹ نفر همان روز و بعدها هم شاید اضافه شد، چون بعضی از آنهایی که مجروح شده بودند به شهادت رسیدند و رعب عجیبی هم در شهر برقرار کردند. به اکثر خیابان‎ها ریختند و بالاخره با رگبار گلوله هوایی و  زمینی مردم را از صحنه دور کردند و همین باعث شد که خیلی‎ها هم کنار رفتند.

* مدعیان به اصطلاح حرکت انقلابی که خودشان را وارث انقلاب می‎دانستند همه فراری شدند

وی خاطرنشان می‌کند: من یادم است که آن روزها تنها جایی که به اصطلاح رفت و آمدی بود و درش باز مانده بود مدرسه امام صادق(ع) بود، البته مساجد را علما به عنوان اعتراض به خشونت دستگاه پلیس همه تعطیل کرده بودند و غالب این مدعیان به اصطلاح حرکت انقلابی که خودشان را وارث انقلاب می‎دانستند اینها هم همه فراری شدند و به خانه‎ها پناه بردند و تنها جایی هم که باز بود مدرسه امام صادق (ع) بود.

نماینده فقید مردم گلستان در مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان می‌کند: روز بعد از واقعه (ششم آذر سال ۱۳۵۷) بنا بود که جنازه شهدا تشییع شود که باز ماموران نمی‎گذاشتند، فکر می‎کنم فقط یکی از شهدا را توانستیم تشییع کنیم، البته پلیس آن روز خشونت را به حد اعلی رسانده بود و نمی‎گذاشت که کسی وارد امامزاده عبدالله شود، لذا مردم متفرق شدند و کسی در امامزاده کنند، اما من در امامزاده نشسته بودم و منتظر بودم که آن شهید عزیز را غسل بدهند و من نمازش را بخوانم.

وی تصریح کرد: یکی از هدف‎هایی که پلیس‎ها دنبال می‎کردند این بود که نگذارند نماز بر جنازه مطهر شهدا اقامه شود تا مردم بگویند کسانی که خودشان مردم را به راهپیمایی دعوت کردند، خودشان از ترس برای نماز شهدا حاضر نشدند و آنها را بدون نماز گذاشتند و از ترس در رفتند و کاری کردند که شهدا بدون انجام مراسم نماز دفن شوند! و این برای آبروی روحانیت هم بد بود، آن روز اکثر جمعیت خودشان را کنار کشیدند ولی من واقعاً ماندم و تا نزدیک ظهر در امامزاده ماندم و نماز بر آن شهید را خواندم.

نماینده فقید مردم گلستان در مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان می‌کند: یادم هست که آن روز «آقای فرحزاد» مرا با ماشین از پشت امامزاده به منزلم برد و پس از نماز ظهر و عصر مجدداً به امامزاده برگشتم و بر بقیه شهدا نماز خواندم.

مرحوم آیت‎الله طاهری‎گرگانی می‌گوید: در آن زمان متولی امامزاده ظاهراً با ساواک مرتبط بود، اینکه آیا عضو بود یا نه نمی‎دانم ولی وقتی ماموران تلفن می‎زدند او هم به شکلی جواب می‎داد که تحریک‎کننده به نظر می‎آمد مثلاً می‎گفت: «هنوز امامزاده را به رگبار نبسته‎اند، حاج آقا طاهری هم اینجاست.»

* مصمم بودیم تا بر شهدا نماز نخوانده‎ایم دست بر نداریم

وی افزود: حداقل این بود که مرا بترساند تا از آنجا بروم در حالی که ما مصمم بودیم تا بر شهدا نماز نخوانده‎ایم دست بر نداریم که به حمدالله بر تمام جنازه‎های شهدای پنجم آذر نماز خوانده شد.

وی تاکید می‌کند: البته در آن موقع چون بنا بود که مساجد در اعتراض به جنایات رژیم بسته باشد، مسجد ما هم تعطیل بود. ولی به مدرسه‎ام (حوزه علمیه امام صادق(ع)) رفت و آمد می‎کردم. پلیس هم هر وقت به کوچه مدرسه ما می‎رسید، یک رگبار یا گلوله‎ای شلیک می‎کرد و می‎رفت که به همین خاطر کوچه ما هم در این قضایا شهید داشت.

مرحوم آیت‎الله طاهری‎گرگانی ادامه می‌دهد: در میان پلیس‎ها فردی به نام «سلیمی‎زاده» بود که خیلی خشن و بد دهان بود و به مردم بد و بیراه می‎گفت و از عالِم گرفته تا مردم عادی به همه فحاشی می‎کرد و همه را مورد ضرب و شتم قرار می‎داد. حتی یک وقتی عده‎ای از مردم جلوی کیوسک مطبوعاتی سر کوچه مدرسه ما [کوچه هتل خیام] جمع بودند که سلیمی‎زاده رسیده بود و به آنها گفته بود، اینجا چه می‎کنید؟

نماینده فقید مردم گلستان در مجلس خبرگان رهبری خاطرنشان می‌کند: گفته بودند ما منتظر روزنامه هستیم چون در آن دوره مردم برای اطلاع از اخبار حوادث انقلاب در شهرستان‎ها، بیشتر روزنامه می‎خریدند، در نتیجه سلیمی‎زاده به آنها گفته بود: عجب! من فکر می‎کردم شما برای تشییع جنازه طاهری اینجا جمع شده‎اید.



منبع خبر

روایت آخوندی که بر جنازه‎ های شهدای ۵ آذر نماز خواند بیشتر بخوانید »

‏ متاسفانه باخبر شدیم دکتر حاجاتی پزشک جوان و با اخلاق ساروی(رتبه یک رزیدنتی بیهوشی سال ۹…


‏@sari.iran
?متاسفانه باخبر شدیم دکتر حاجاتی پزشک جوان و با اخلاق ساروی(رتبه یک رزیدنتی بیهوشی سال ۹۸ )،رزیدنت بیمارستان فیروزگر تهران به دلیل کرونا چشم از جهان فرو بست?

روحش شاد و يادش گرامي ??

➖➖➖➖➖➖
اگه از اکسپلور اومدی فالو یادت نره ??

???
‏‎‌‏Follow ? @sari.iran
‏‎‌‏Follow ? @sari.iran
➖➖➖➖➖➖

‌‏‌‌‎?ارسال تصاویر از طریق:
‌‏‌‌‎1)هشتگ اختصاصی↙
‏‎‌‏

‌‏‌‌‎2)تلگرام↙
‏‎‌‏t.me/SariiraN62

➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖

‏‎‌‏
‌‏‌‌‎

 



منبع

sari.iran@

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

‏ متاسفانه باخبر شدیم دکتر حاجاتی پزشک جوان و با اخلاق ساروی(رتبه یک رزیدنتی بیهوشی سال ۹… بیشتر بخوانید »