گزارش

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار


قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، حمله بی‌شرمانه رژیم غاصب صهیونیستی به خاک ایران، شهدای بی‌گناهی را از ما گرفت که هیچ‌ گناهی جز زیستن با عزت و دفاع از وطن نداشتند. هر روز که می‌گذشت، دلم بیشتر برای خانواده‌های داغ‌دیده می‌سوخت. در ذهنم می‌پرسیدم: آن‌ها چه می‌کشند؟ چه می‌گذرد بر دل مادری که تابوت فرزندش را به دوش کشید؟ بر همسری که کودک یتیمش را در آغوش گرفته و بی‌صدا گریه می‌کند. چه بر آنها می‌گذرد؟ فکر کردن به این صحنه‌ها پای رفتن به قطعه ۴۲ بهشت زهرا را در این چند روز از من گرفته بود. احساس میکردم توان دیدن این صحنه‌ها را ندارم. 

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

با این‌که به شدت دلم می‌خواست در مراسم‌های تشییع حضور پیدا کنم، اما می‌دانستم قرار است صحنه‌هایی را مشاهده کنم که مدت‌ها در تار و پود وجودم نقش ببندد. اما امروز، پنجشنبه، تصمیم گرفتم بغض را کنار بگذارم و خود را به دل ماجرا برسانم. به بهشت زهرا (س)، قطعه ۴۲، رو به روی سالن ۷۲ تن. جایی که بغض‌ها فریاد می‌شوند و اشک‌ها راویان مظلومیت هستند. 

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

شنیدن صدای امید و مقاومت

در مسیری که به سوی بهشت زهرا می‌رفتم، صدای رسا و آرام رهبر معظم انقلاب از رادیوی ماشین پخش می‌شد. ایشان می‌فرمودند: «دشمن ملت ایران همان دشمن ملت فلسطین، لبنان، عراق، مصر، سوریه و یمن است. باید کمربند استقلال از ایران تا غزه و لبنان و همه کشورهای اسلامی را محکم ببندیم.» این جملات، مانند پتکی بر وجدانم کوبیده می‌شدند. ذهنم درگیر این حقیقت بود که چقدر این مردم، این سرزمین، تنها در برابر جهان ایستاده‌اند و مظلومانه عزیزترین‌هایشان را قربانی کرده‌اند. از سوی دیگر شنیدن صدا رهبر برایم صدای امید بود، صدای مقاومت، صدای کسی که نگذاشت ما در اندوه، تنها باشیم. 

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

یک‌دلی ملت ایران در روزهای سخت

وقتی به محوطه قطعه ۴۲ رسیدم، با انبوه جمعیتی روبه‌رو شدم که فارغ از ظاهر، لباس، سن و طبقه اجتماعی، در یک‌چیز مشترک بودند: «دل‌های سوخته.» دل‌هایی که برای شهدا می‌تپید و اشک‌هایی که بی‌اختیار جاری می‌شد. آنجا فهمیدم که این ملت، با تمام اختلاف‌ها، وقتی پای خاک و شرف در میان باشد، یک‌دل می‌شوند.

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

سنگ مزار سه‌طبقه؛ ویژه پدر، مادر و فرزند خانواده

در ادامه مسیرم، با دلی آکنده از غم و قدم‌هایی سنگین، با تصویری که جگرم را سوزاند رو به رو شدم خانواده «حاجی‌میری» تصویری که مطمئنم تا مدت‌های زیادی بهش فکر خواهم کرد. خانواده گرم و صمیمی که در قالب یک عکس بالای سنگ مزاری سه طبقه نصب شده بود. سنگ مزارشان تازه بود، سرد و بی‌صدا، و در اطراف آن خبری از گریه‌کن و جمعیتی پرهیاهو نبود. کل خانواده در این حادثه به شهادت رسیده بودند. قلبم بیشتر مچاله شد و سعی کردم به مسیرم ادامه دهم تا به بقیه شهدا بپردازم.

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

«سهیل» یک نابغه بود

چند قدم جلوتر، چشمم به سنگ مزار کوچکی افتاد که با خواندن نامش، آتش به جانم افتاد: شهید «سهیل کطولی» کودک ۱۱ ساله که در آغوش مادرش شهیده «سونا حقیقی» در بمباران شهرک شهید چمران به شهادت رسیدند.

نفسم گرفت. بغض گلوم را فشرد. کودک بودنش، مظلومیت نگاهش، سکوت غم‌انگیز پدربزرگی که کنار سنگ مزار فرزندانش نشسته بود و فقط آرام قرآن می‌خواند و می‌گفت: «سهیل من نابغه بود…»

کلماتش کوتاه بود، اما وزنش سنگین‌تر از هر ‌کلامی بود. 

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

مرتضی ۲۴ساله یک مرد واقعی بود

در ادامه، به مزار شهید «مرتضی عباسی» رسیدم. دوستانش حلقه‌وار دور مزار جمع بودند. از آن‌ها خواستم برایم از مرتضی بگویند. لبخند تلخی بر لب‌شان نشست و گفتند: «فقط خوبی بود… مرد بود…»

اما یکی از دوستانش که در لحظه شهادت کنارش بوده، حاضر شد از آن روز برایم بگوید. صدایش لرزان اما مصمم بود. حرف‌هایش از عمق جانش بیرون می‌ریخت. از دلاوری مرتضی گفت، از شوخی‌هایش، از سکوت عجیبش درست یک ساعت قبل از شهادت. 

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

 داستان‌های عاشقانه همسر شهید 

در حال گفت‌وگو با یار و همراه شهید مرتضی عباسی بودم که نگاهم ناگهان به تصویر مردی قیور که لباس ارتشی بر تن داشت، افتاد. بنری که از این شهید بالای سر سنگ مزارش نصب شده بود در همان نگاه اول، مردانگی و رشادت را هم‌زمان فریاد می‌زد. حس عجیبی در دلم پیچید. بی‌اختیار، قدم‌هایم من را به سمت آن مزار کشاندند. وقتی نزدیک‌تر شدم، بانویی جوان را دیدم که با چادری مشکی، باوقار و آرام کنار مزار نشسته بود. نگاهش پر از صبوری بود. چهره‌ای داشت که درد را در خودش دفن کرده بود اما هنوز در برق چشم‌هایش، ردی از عشق دیده می‌شد. عشقی که صدایش فراتر از هر زمان و مکانی بود. این بانو حس عجیبی داشت، جوانی‌اش، نگاهش، مرا مجذوب خود کرده بود. 

آهسته کنارش نشستم. دستانش را در دستانم گرفتم.

گفتم: «شما چه نسبتی با شهید سرافراز سرهنگ محمد علیزاده دارید؟» بدون مکث، با صدایی آرام اما محکم و مصمم، گفت: همسرم بود… همسرم، رفیق جانم، تکیه‌گاهم…» از او خواستم اگر برایش سخت نیست، برایم از همسرش بگوید. تماما به بنر بزرگی که بالای سر مزار همسرش نصب شده بود نگاه می‌کرد. در همین حین، لبخند محوی بر لبش نشست. نفس عمیقی کشید و شروع کرد. نحوه بیانش، تعبیرش و آنچه می‌گفت، فقط یک روایت ساده نبود. شعر بود. نجوای عاشقی بود. واژه به واژه‌اش بوی مهر و محبت می‌داد، بوی ۱۲ سال‌ هم‌نفسی عاشقانه. از علاقه محمد به وطن گفت، از عشق بی‌پایانش به شهادت. از آخرین دیدارش و خواب‌هایی که هر شب بعد از شهادت محمد می‌بیند. 

آن‌قدر روایتش گرم و صمیمی بود، آن‌قدر عاشقانه از همسر شهیدش گفت که ناگهان به خودم آمدم و دیدم اشک، آرام و بی‌اجازه از گونه‌هایم جاری‌ شده. داشتم به این فکر می‌کردم که عشق اگر خالص باشد، اگر با ایمان گره خورده باشد، حتی مرگ هم نمی‌تواند آن را از بین ببرد. این زن، هنوز عاشق بود. شهادت فقط پایان یک زندگی نیست. شروعی‌ست برای عاشقی ابدی.

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

امروز، در این بعدازظهر داغ تیرماه، در کنار ده‌ها مادر، همسر، خواهر، فرزند و پدر شهید نشستم. هیچ‌کدام نیازی به معرفی نداشتند. لباس سیاه، چشم‌های خسته، اشک‌های بی‌وقفه، لبخندهای محو و آمیخته با افتخار… همه‌شان نشانه بودند.

 

حرف زیاد بود. درد زیادتر. اما چیزی که قلبم را آرام کرد، دیدن این بود که این ملت با همه داغ‌هایی که به دل دارند، هنوز ایستاده‌اند. هنوز «شهید» برایشان فقط یک واژه نیست؛ یک مسیر است، یک عهد است.

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

در این روزها از زبان این دل‌های داغ‌دیده، بیشتر در نوید شاهد روایت خواهد شد. از مادرانی که فرزند دادند، اما ایمان‌شان را از دست ندادند. از همسرانی که یتیمی را با صبر به جان خریدند. از کودکانی که در نبود پدر، بزرگ می‌شوند.

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

موقع برگشت و در طول مسیر فقط یک جمله مرحم حالم بود «ایران زخمی شده اما خم نشده.» این ملت، عزیزشان را دادند، اشک ریختند، بار غم را بر دوش کشیدند اما هر قطره اشک‌شان و غمشان مشتی است بر دهان دشمن. 

 

تا قبل از امروز پای آمدن به بهشت زهرا را نداشتم و پس از تجربه امروز پای رفتن از قطعه ۴۲ را نداشتم. ساعت‌های زیادی همراه این خانواده‌های داغدار بودم و با اشکشان اشک ریختم و با خاطرات شیرینشان از شهید لبخند بر لب زدم. 

 

انتهای پیام/

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار

منبع خبر

قطعه ۴۲؛ جایی میان اشک و افتخار بیشتر بخوانید »

دیدید که آن وعده صادق، ماییم؟!.....

دیدید که آن وعده صادق، ماییم؟!…..


دیدید که آن وعده صادق، ماییم؟!.....

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، امروز یوم الله این ملت است. امروز روز قیامت است. روز رستاخیز جان این خلق خدایی است که اراده کرده تا بماند، عزیز باشد و عزتش را بر سر همه ناکسان و حرامیان تاریخ بکوبد و به جهان خوابزدگی و خیانت، به جهان شر و شقاوت، به جهان تباهی و تاریکی، جار بزند که تک چراغ حقیقت در این طوفان ظلمت و دروغ و خباثت، هنوز روشن است… آمده تا پیکر پاره پاره و خونین شهیدان و عزیرانش را زیر این آسمان، گواه بگیرد که حق، دوباره پیروز است و ایران، این آخرین سنگر امید همه حق طلبان تاریخ، همچنان به فرماندهی خامنه ای، قلب و قافله سالار قبیله نور می ماند….

دیدید که آن وعده صادق، ماییم؟!.....

می گذرد کاروان، روی گل ارغوان….

تهران من! ایران من! هیچوقت اینهمه زنده نبودی. هیچوقت اینهمه زندگی از همه جایت نمی جوشید و نبض زنده بودن، از هر خیابانت جریان نداشت. تهران عزیز! تهران جنگ زده و مظلوم اما مغرور و مقاوم و مقتدر! می خواستند این ناکس های بی شرف و رذل و پلید، دفنت کنند زیر آوار فرار و قحطی و ترس و تسلیم‌… اما تو سیمرغ شدی و سر به بلندای تاریخ کشیدی و بالابلند تاریخ عشق و جغرافیای عرفان شدی! خودت باورت می شد تهران‌ من؟! از آن شب های غرش موشک و پهپاد و بمب متجاوزان و مهاجمان قبیله کفر و کین، به این صبح روشن عظمت و اقتدار برسی که میزبان عطر قدسی عاشورائیان شوی؟ باورت می شد این مردم‌ در رکاب شهیدان بزرگشان، چنین قیامت عظمایی و محشرکبرایی به پا کنند به عظمت بدرقه حاج قاسم شهیدشان؟ اینقدر دروغ گفتند و لجن پراکنی کردند این موش کورهای خزیده در دخمه صهیونیسم اینترنشنال و سایت ها و خبرگزاری ها و شبه رسانه های خودفروش و همه چیز فروش و بی همه چیز و بی همه کس مزد بگیر و متعفن، که داشت کم کم باورمان می شد یک چیزهایی و داشت امیدمان کمرنگ‌ می شد. اما حالا این سیل عظیم، این دریای عزیز عزت و شرف، این اقیانوس کبیر غرور و غیرت، یکدفعه راه افتاد و همه آن لجن ها را زیر پایش له کرد و همه محاسبات و معادلاتشات غلط درآمد. حالا می بینند؟ حتما می بینند اگر چشم کور شده شان، اجازه باز شدن و دیدن از ارباب دونالد و عمو بی بی دریافت کرده باشد! که البته بعید است دستور از بالا برسد. آنها مقدر است تا دم مرگشان، کور باشند و دور باشند از حقیقت و نبینند این ملت شرف و شهادت، این ملت عاشورا و حسین (ع) را. هویت و هستی خفاش در انکار و نفی خورشید است. اگر ببینند که دیگر مزدور کثیف‌ترین فضولات تاریخ بشر نمی شوند! اگر ببینند که به این بیکرانگی عشق و شعور و شهود، به این وسعت پاکی و روشنایی و نور، پشت‌ نمی کنند و سر به آخور شیطانهای زمین فرو نمی برند و پس مانده پلیدترین دشمنان انسانیت را اینچنین حقیرانه و هرزه، نشخوار نمی کنند.

دیدید که آن وعده صادق، ماییم؟!.....

بی مرگ، سواران شب حادثه، ماییم!….

این ملت، پشت سر خامنه ای، اراده کرده تا زنده بماند. همانگونه که امامش گفت: این ملت، زنده باشد و زنده هست. این ملت، راه عزت را از طریق شهادت یافته و دیگر تن به تسلیم نمی دهد. این ملت، از تنگه ابوغریب، از فکه و دشت عباس. شاخ شمیران و کانال ماهی، از نیزارهای هورالهویزه و هورالعظیم گذشته تا به اینجا رسیده. آقای پرزیدنت ترامپ قمارباز خیلی احمق تشریف دارد که بویی از عاشورا و کربلا نبرده، این ملت و رهبر بزرگش را که دست ابوالفضلی اش پرچم اقتدار تاریخ ما شده، تهدید به کشتن و دعوت به تسلیم بی قید و شرط می کند. اگر ترامپ قاتل، بویی از فلسفه شهادت نبرده و جز قماربازی و کازینوداری و برج سازی و زد و بند و منطق دلالی و معامله، چیزی نمی داند و مسلک لات بازی و اوباشگری را در سیاست پیاده می کند، ما که زیر تابوت این شهیدان بزرگ شدیم و قد کشیدیم از آن جنگ تحمیلی تا این جنگ تحمیلی و از آن دفاع مقدس ۸ ساله تا این دفاع مقدس ۱۲ روزه که با اندازه تاریخ وسعت داشت. ما پای مکتب شهادت، بزرگ شدن آموختیم و ترس و تسلیم‌ را در نگاه خمینی و خامنه ای، که افق عزتمندی ماست، به برق صاعقه سوزاندیم. ما همه، فاتحان فتح المبین و بیت المقدسیم. ما همه مدافعان خرمشهر و سوسنگرد و آبادانیم. ما همه غواصان دست بسته کربلای ۴ و شهیدان مفقودالاثر کربلای ۵ و جلوداران لشکر ۲۷ ای شهیدان! پیروزی ما، فتح الفتوح ما، عزت و اقتدار ما شمایید! آن مردک اگر بویی از معرفت و معنویت برده بود، رهبر ما را که خود، شهید زنده است و مراد و مرشد شهیدان و معلم مکتب شهادت، تهدید به کشتن نمی کرد و دیروز با وقاحت تمام نمی گفت من تو را از مرگ خفت بار نجات دادم! آنان شهادت را و مرگ درمسیر عقیده و جهاد مقدس را خفت می دانند چون جز این دنیا و جز جنون قدرت و شهوت ریاست حتی به قیمت ریختن خون انسانها، چیزی ندارند. همه‌چیزشان همین عیش و عشرت بر سر سفره دنیا است. مرگ برای آنان تعفن لاشه پوسیده ای است که یک عمر به دوشش کشیده اند و پر و پروارش کرده اند و تمام شدن همه چریدن هایشان از آخور دنیا، و برای ما قله ی کمال و کرامت و کامیابی یک انسان در مسیر قرب الی الله. و اینک ای شهیدان راه خدا! به معراج برآیید که بر بام بلندید

ای شهیدان! کجاست منزلتان؟ 

می چکد آفتاب از دلتان

روی در آب چشمه‌می شویید

از خدا عاشقانه می گویید

رختی از انعطاف در ب

تاج سرخی ز عشق بر سرتان

همراهان ستاره در شب کور

رفته تا پشت لحظه ها… تا دور…

تا خدا… تا ستاره… تا مهناب

تا صدای شکوفه در دل آب

آفتابی در هزاره ی عشق

دلتان گرم از شراره ی عشق

عطرتان بوی خواب را برده

محمد رسول الله (ص) و بچه های همت و هور و خیبریم. ما را از چه می ترساند این مردک جنگ‌ندیده ی نسناس؟ ما را از چه می ترساند کشور جعل و جنایت و رژیم‌ جاسوسی و نفوذ، کشور توحش و ترور؟ ملت کبیر ایران امام‌حسین (ع) را از چه می ترسانی سر دژخیم تا گردن در لجن و خون و نکبت و ننگ، بی بی همه خودفروشان تاریخ انسان!

دیدید که آن وعده صادق، ماییم؟!.....

معنای پیروزی و شکست را دیگر این ملت، تعریف می کند، نه شما حرامی ها!

این‌چندروز تمام زورشان را زدند بدبختهای بیچاره، که سخن غرورآفرین رهبر عزیز و عزت آفرین ملت را وارونه و مسخره کنند و مثل خود ملعبه شان، به مضحکه بگیرند و یک‌ ملت با شرافت و پر عظمت را تحقیر کنند. رهبرمان پریروز از پیروزی ما در سه جبهه گفت و تبریک فتح به ما داد. این مزدورچه ها و مزدورک ها، این فضولات فاضلاب شرف فروشی و وطن فروشی، خودشان را جرواجر کردند این مدت که همصدا با پرزیدنت دونالد و عمو بی بی سر جلاد جهان، القا کنند پیروزی نیست و شکست است. اما دیگر این‌ ملت است که پیروزی و شکست را در قاموس عظمت خود، معنا و تفسیر می کند. این ملت با شکوه و با شرف، شکست نخواهد خورد. آنها شکست خوردند که خیال کردند می شود یک ملت با تمدن ده هزارساله را که آموزگار و آغازگر خط و زبان و فلسفه و دانش و فرهنگ جهان بوده در تاریخ انسان، زیر آوار وحشیگری و جنایت، دفن کرد و کشت و غرورش را با کشتن و خراب کردن خانه و گرفتن سرداران و دانشمندان قافله اقتدارش له کرد و موجودیتش را هدف گرفت. دیگر با این رود پرخروش، با این عظمت جاری و سیال از روح حماسی و شور شهادت طلبی، آنها باید بترسند که جز پناهگاه رفتن و جر ترس از مرگ، در برابر سجیل و قاره و نازعات و فتاح و خیبرشکن سپاه حق، چیزی و چاره ای ندارند. ما ملت، در دامن روح الله (ره) بزرگ شده ایم که گفت: هراس، آن دارد که شهادت، مکتب او نیست.

دیدید که آن وعده صادق، ماییم؟!.....

ای شهیدان! کجاست منزلتان؟….

و اینک، ای عاشقان، ای عاشقان! امروز ماییم و شما!… امروز تهران با موکب معطرتان، حسینیه ای شده به وسعت همه ایران. امروز تهران، در پیشگاه شما قلب همه ایران که نه، قلب همه تاریخ و آتشفشان خشم خدایی همه آزادگان زمین شده است. ای شهیدان ما! ای سرداران قافله افتخار! ای حاملان دانش اقتدار! ای شهیدان قدس! ای جاودانگی به نام ایران بخشیده، ای شهیدان خدایی. ای بازجویان دشت کربلایی، امروز با شما همه شهر ما شهیدستان شده است. امروز با شما، تهران، مقتل همه شهیدان تاریخ از بدر و احد تا عاشورا و تا خیبر و والفجر ۸ و کربلای ۵ و مرصاد و تا حمص و حلب و ضاحیه و بیروت است. امروز تل زینبیه و کف العباس و گودی قتلگاه و خیمه گاه حسینی در تهران است. امروز گلبرگ‌سرخ لاله ها در کوچه های شهر ما بوی شهادت می دهد. امروز تهران، شهادتکده ای است به عظمت ایران… ای شهیدان ایران، ای شهیدان مظلومانه ترین‌ مقاومت یک‌ملت در جبهه حق، آمدید تا با عطر و بویتان، این شهر، شهری که مفلوک و مرده اش می خواستند و ترسان و گریزانش از مرگ، حالا شده شهری که معراجگاه و معبد و محراب طواف شهیدان است و بام بلند حیات جاوید و سرچشمه حقیقت زندگی که از سرچشمه خون شما تا همیشه می جوشد. امروز فرشتگان هفت آسمان با شما به خاک شهرمان بوسه می زنند. امروز عرش خدا به خیابان‌های این شهر، غبطه می خورد. پیروزی ما شمایید. شما که افق رهایی مایید و راه نجات را با خونتان نشان یک تاریخ داده اید.دیروز آن مردک قمارباز با ادا درآوردن و دلقک بازی، رهبرمان را، مقتدای شهیدان ما را خطاب کرد و از شکست گفت. اما کشوری که این ملت را دارد، هرگز شکست نخورده و اصلا شکست در منطق و مکتبش راه ندارد. ملتی که شهید دارد، ملتی که شهید می پرورد، آنچه دارد پیروزی است و آنچه ندارد و نمی داند و نمی تواند، شکست است آنهم از دشمنانی به این درجه از دون‌مایگی و دنائت که نشان دادند بویی از هیچ چیز، از اخلاق و انسانیت و رحم و مروت نبرده اند. این ملت با شما تا همیشه پیروز است. ای کاروان شهیدان! از قله های اقتدار تا رایان دو ماهه و علی اصغرها و رقیه های این قافله نور و نجات، ما را در زلال کوثر قدسی خون طاهرتان مطهر و متبرک‌ کنید که اگر شما نباشید پیروزی جز شکست نیست و در مکتب شما، مرگ هم اگر در راه حق باشد، عین حیات جاوید و سر و سرچشمه هر زندگی است. باید در دریای شما تن به تطهیر زد و از هر نجاست و ننگ، پاک شد، نور شد، خدایی شد. سیاستمداران و دولتمردان و احزاب و گروهها، باید از شما تبرک شوند و راه را از شما بجویند تا سنگربان عزت این سرزمین لاله ها و شقایقهای سرخ و سوخته باشند. هرکه در مکتب شما تربیت شده، شکست را نمی داند و نمی تواند و هر راهی که از خون شما مطهر نشده نباشد، جز سقوط تا ته دره ذلت و فلاکت و تسلیم‌ و تباهی نیست.

 

انتهای پیام/

دیدید که آن وعده صادق، ماییم؟!.....

منبع خبر

دیدید که آن وعده صادق، ماییم؟!….. بیشتر بخوانید »

حلقه مفقوده؛ مشورت با خبرنگاران در انعکاس اخبار

حلقه مفقوده؛ مشورت با خبرنگاران در انعکاس اخبار


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس ـ رحیم محمدی؛ تقویم کشورمان را وقتی ورق می‌زنیم در لابه‌لای صفحات تقویم با کلماتی مواجه می‌شویم که بیانگر رخ دادن حادثه یا رویدادی است که با نگاه به آن متوجه آنچه در آن روز رخ داده می‌شویم؛ به عنوان مثال وقتی آخرین ورق تقویم در اسفند را نگاه می‌کنیم، متوجه می‌شویم که سال نو فرا می‌رسد و به دنبال آن تعطیلات چند روزه همراه با شادی و شعف آغاز خواهد شد یا وقتی تقویم نشان می‌دهد ماه ذی الحجه از ماه‌های قمری روز‌ها آخر را سپری می‌کند، برای شیعیان این مفهوم را می‌رساند که باید پیراهن مشکی‌های خود را حاضر کنند تا با پایان این ماه و فرا رسیدن ماه محرم، رخت عزای حسینی (ع) بر تن کنند.

در واقع ما متناسب با هر رویدادی که در تقویم ثبت شده است، عکس العمل‌های مناسب با آن را انجام می‌دهیم که یکی از این مناسبت ها، در ۱۷ مرداد قرار دارد؛ روزی که در تقویم به عنوان «روز خبرنگار» ثبت شده است؛ لذا به همین مناسبت خبرنگاران که رکن چهارم جامعه محسوب می‌شوند، مورد تجلیل و تعریف دستگاه‌های مختلف قرار می‌گیرند.

اما در رابطه با خبرنگاران به‌ویژه خبرنگاران حوزه دفاعی و امنیتی آنچه به نظر باید مورد توجه قرار گیرد، نوع رفتاری است که با این قشر از جامعه خبرنگاری صورت می‌گیرد؛ بدین معنی که چون حوزه فعالیتی آن‌ها مربوط به مراکز نظامی و کارکنان نیرو‌های مسلح می‌شود، سختگیری‌های بسیاری برای فعالیت خبرنگاران وجود دارد و حتی چه بسا خبرنگاران را به چشم جاسوس نگاه می‌کنند.

خبرنگاران این حوزه بعضاً به‌واسطه همین سختگیری‌ها مجبور هستند پس از مصاحبه با فرماندهان و مسئولان نظامی یا تهیه گزارش از دستاورد‌های دفاعی حتماً قبل از انتشار با مرکز مربوطه هماهنگی داشته باشند و متن مصاحبه یا گزارش را جهت تأیید برای مجموعه مورد نظر ارسال کنند که خب گاهی در این هماهنگی‌ها بخش‌هایی مورد جرح و تعدیل قرار می‌گیرد که خروجی کار خبرنگار بسیار کم اثر می‌شود.

این یک بخش از سختی کار در این حوزه است، اما شاید یکی از موارد قابل توجه برای خبرنگاران حوزه دفاعی این است که بعضاً با نفراتی مواجه می‌شوند که شناخت کافی نسبت به این حوزه ندارند و فقط به دلیل اینکه مدیر رسانه از آن‌ها خواسته، برای پوشش برنامه حضور یافتند؛ یعنی نشان می‌دهد که برای مدیران رسانه فرقی نمی‌کند که خبرنگار قرار است که چه مراسمی را منعکس کند.

علاوه بر این، نکته دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد، موضوع استفاده از نظرات خبرنگاران برای انعکاس رویداد‌ها و اخبار نیرو‌های مسلح است؛ متأسفانه موضوعی که در ارتباط با بازتاب رسانه‌ای فعالیت‌های نیرو‌های مسلح وجود دارد بی نیاز دانستن مسئولان در نیرو‌های مسلح از نظرات مشورتی خبرنگاران فعال در این حوزه است و اگر هم سالی یک بار به بهانه روز خبرنگار، خبرنگاران را دور هم جمع می‌کنند و خبرنگاران نظراتی را عنوان می‌کنند، این نظرات هم فقط شنیده و بعد از اتمام مراسم، فراموش می‌شود.

در حالی که به نظر می‌رسد فرماندهان و مسئولان نیرو‌های مسلح باید یک نفر یا تیمی از خبرنگاران حوزه دفاعی را در کنار خود به عنوان مشاور یا تیم مشورتی داشته باشند؛ در واقع این‌گونه می‌توان گفت که نبود مشاور یا مشاورانی از خبرنگاران دفاعی در کنار فرماندهان برای نحوه انعکاس رسانه‌ای اخبار مورد نظر، همان حلقه مفقوده آن‌ها در تعامل با رسانه‌ها است.

البته در این رابطه ممکن است عنوان شود که برای تعامل و مشورت با خبرنگاران، واحدی به عنوان روابط عمومی وجود دارد؛ در پاسخ به چنین نظری باید گفت که روابط عمومی‌ها بیشتر به دنبال اجرای دستورات سازمانی هستند؛ چرا که اگر اجرا نکنند با توبیخ مواجه می‌شوند؛ پس قدرت به اصطلاح چانه‌زنی را ندارند و حال بگذریم از اینکه نفراتی به عنوان روابط عمومی انتخاب می‌شوند که فاقد دانش علمی این حوزه هستند و آنچه آموخته اند به صورت تجربی بوده است.

انتهای پیام/ 231

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حلقه مفقوده؛ مشورت با خبرنگاران در انعکاس اخبار

حلقه مفقوده؛ مشورت با خبرنگاران در انعکاس اخبار بیشتر بخوانید »

خطیب‌زاده گزارش گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران را مغرضانه خواند

ایران گزارش گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران را مغرضانه خواند


به گزارش مجاهدت از گروه اخبار داخلی دفاع‌پرس، سعید خطیب زاده سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران امروز (جمعه) با گزارش و اظهارات اخیر جاوید رحمان گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران واکنش نشان داد و اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران، با رد گزارش مغرضانه، جانبدارانه و مملو از اطلاعات و نتیجه‌گیری‌های سوگیرانه و نادرست جاوید رحمان گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران، تاکید می‌کند، رویکرد سیاسی و گزینشی به حقوق بشر، نه‌تنها کمکی به ارتقای آن نمی‌کند، بلکه موجب تخریب و تضعیف حقوق بشر می‌شود.

سخنگوی وزارت امور خارجه افزود: جمهوری اسلامی ایران ضمن محکوم‌کردن اقدامات قهرآمیز یکجانبه، نپرداختن به تاثیرات منفی این اقدامات بر بهره‌مندی از حقوق بشر توسط گزارشگر ویژه را نشانه نبود بی‌طرفی وی و ناقص بودن گزارش ارائه شده از سوی وی به نشست ۴۹ شورای حقوق بشر می‌داند.

سخنگویی دستگاه دیپلماسی تاکید کرد: جمهوری اسلامی ایران نظرات تفصیلی خود به این گزارش را ارائه کرده که به صورت رسمی توسط شورای حقوق بشر سازمان ملل منتشر شده است.

خطیب زاده با رد اتهامات و ادعا‌های کذب گزارشگر، که مبتنی بر اطلاعات غلط دریافتی از سوی منابع مغرض از جمله گروهک‌های تروریستی و غربی است، تاکید کرد: ایران علیرغم قبول نداشتن ماموریت گزارشگر ویژه و سیاسی دانستن قطعنامه شورای حقوق بشر، همواره نظرات خود را به گزارش مجاهدت از وی ارائه کرده، که متاسفانه این رویکرد صادقانه، با بی‌توجهی گزارشگر به نظرات ایران روبرو شد و سیاسی بودن و جانبدارانه بودن رویکرد وی را مورد تایید قرار داد.

سخنگوی وزارت امور خارجه اظهار داشت: ایران ضمن رد رویکرد دوگانه و ریاکارانه کشور‌های غربی نسبت به حقوق بشر، خود را متعهد به حمایت و ارتقای حقوق بشر در جهان می‌داند و ارتقای حقوق بشر مردم خود را علیرغم تحمیل اقدامات قهرآمیز یکجانبه آمریکا، با جدیت ادامه خواهد داد.

انتهای پیام/ 141

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ایران گزارش گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران را مغرضانه خواند

ایران گزارش گزارشگر ویژه وضعیت حقوق بشر در ایران را مغرضانه خواند بیشتر بخوانید »

تاکید قالیباف بر اصلاح فرایندهای قانونگذاری برای حل مشکلات کشور

هشدار قالیباف به نمایندگان کم‌کار؛ بعدا معترض نشوید!


رئیس مجلس به نمایندگانی که در رأی‌گیری برای دستورکارهای مجلس مشارکت نمی‌کنند، هشدارداد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، محمدباقر قالیباف رئییس مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی امروز مجلس و در جریان بررسی طرح «تقویت امنیت غذایی کشور»، برای چندمین بار نسبت به کم‌کاری و عدم مشارکت عده ای از نمایندگان در رأی‌گیری تذکر داد.

وی در جریان رأی‌گیری برای ماده ۱۱ این طرح گفت: «۵۰ نفر از نمایندگان در رأی‌گیری مشارکت نکرده اند. بعدا به گزارش‌هایی که منتشر می‌شود، معترض نشوید!».

اشاره رئیس مجلس به گزارش مجاهدت به نقل ازهای مجلس مربوط به آمار مشارکت و انضباط نمایندگان در جلسات صحن و کمیسیون‌ها بود که بر اساس آیین‌نامه داخلی مجلس به صورت شش ماهه و سالانه منتشر می‌شود و کارشناسان معتقدند باید ضمانت اجراهای محکمتری درباره کم‌کاری یا بی‌نظمی برخی نمایندگان در آن دیده شود.

منبع: فارس

هشدار قالیباف به نمایندگان کم‌کار؛ بعدا معترض نشوید!

منبع

هشدار قالیباف به نمایندگان کم‌کار؛ بعدا معترض نشوید! بیشتر بخوانید »