یادداشت

امام جعفر صادق (ع) بزرگ‌ترین معمار تمدن اسلامی شیعی است

امام جعفر صادق (ع) بزرگ‌ترین معمار تمدن اسلامی شیعی است


گروه استان‌های دفاع‌پرس_«سیده معصومه حسینی»؛ نسل امروز، نوجوان و جوان ما، در میان هزاران سیگنال، تصویر و ویدیو، آرام‌آرام از هویت خالی می‌شود. 

جنگی در جریان هست؛ اما نه با گلوله و بمب، که با واژه، با محتوا، با تحریف. این همان جنگ شناختی هست که استکبار جهانی و صهیونیسم بین‌المللی، با تمام توان بر ما تحمیل کرده‌اند. آنها نه‌تنها خاک، که ذهن‌ها را اشغال می‌کنند؛ نه‌تنها اقتصاد، که ایمان و اندیشه را هدف گرفته‌اند.

در این میدان، هر که بتواند «روایت» بسازد، پیروز هست. هر که بتواند حقیقت را به زبان روز بگوید، آینده را خواهد نوشت؛ و حالا، در دل همین غبار رسانه‌ای و هیاهوی دروغ‌ها، نیازمند بازخوانی یک صدا هستیم؛ صدایی از عمق تاریخ، اما زنده‌تر از هر تحلیل سیاسی: صدای صادق، امام عقلانیت، معلم تبیین، و معمار تمدن.

در جهانی که ذهن‌ها به‌سرعت بین صفحه‌های مجازی می‌لغزد و هویت‌ها میان فالو و آنفالو گم می‌شوند، جا دارد بپرسیم: «امام جعفر صادق، رئیس مذهب شیعه، برای نسل امروز چه حرفی دارد؟» آیا نام او فقط روی کتاب‌ها و میدان‌ها و دانشگاه‌ها مانده؟ یا صدای او هنوز می‌تواند ما را از این هیاهوی بی‌معنا نجات دهد؟

شاید کمتر کسی بداند که امام صادق (ع)، نه‌تنها یک فقیه بزرگ، بلکه بزرگ‌ترین معمار تمدن اسلامی شیعی بود. کسی که در عصر فروپاشی اموی و آغاز عباسی، درست در شکاف تاریخی قرن دوم هجری، با بیش از چهار هزار شاگرد، نهضتی علمی راه انداخت که تا امروز ستون فقه و اندیشه ما را نگه داشته هست.

او در شرایطی دست به ساخت مدرسه علمی زد که جامعه در تباهی، فساد حکام، جعل روایت و سردرگمی معرفتی فرو رفته بود _ درست مثل حالا که مرز حقیقت و دروغ در رسانه‌ها و سیاست، در هم شکسته هست. _

امام صادق تنها یک شخصیت مذهبی نبود، بلکه یک استراتژیست تمدن‌ساز بود. او می‌دانست که آینده‌ی اسلام در آن دوران با شمشیر ساخته نمی‌شود، بلکه با اندیشه تضمین می‌شود. به همین خاطر، حتی در محاصره‌ی جاسوس‌های منصور دوانیقی، ترجیح داد «جنگ تمام‌عیار نرم» را با او انتخاب کند.

اگر امروز با مفاهیمی مثل «جهاد تبیین» و «مقابله با جنگ شناختی» روبه‌روییم، صادق آل محمد، پیش‌گام این عرصه بود. چه شباهت عجیبی هست بین جامعه‌ی امروز ما و عصر امام:

مردمی سرگردان بین جریان‌های فکری.

نسلی که دنبال حقیقت می‌گردد، اما نمی‌داند از کجا باید شروع کند…

اینجاست که باید امام صادق را دوباره خواند. نه در قالب کتاب‌های خشک و رسمی، بلکه در متن زندگی، در فضای مجازی، در تصمیم‌های روزمره‌مان. باید بدانیم اگر امروز در برابر بحران‌های فکری، معرفتی و اجتماعی تنها مانده‌ایم، صدای «صادق» هنوز راه نجات هست.

او هنوز زنده هست. در منطق نابش، در فقه سرشارش، در توحیدی که از زبانش جاری بود، و در غیرتی که نسبت به حقیقت داشت. وقت آن هست که صادق را دوباره بشناسیم. نه فقط برای اینکه رئیس مذهب ماست، بلکه، چون امام عصر پرسش‌گری، آزادی اندیشه، و مبارزه با جهل هست —همان چیزی که جامعه‌ی امروز ما بیشتر از همیشه به آن نیاز دارد. _

و ما امروز، با بهره‌گیری از ابزارهایی، چون رسانه، فناوری، فضای مجازی و حتی متاورس، می‌توانیم همان کاری را بکنیم که او کرد: ساختن تمدن با عقلانیت، ایمان، و تبیین دقیق…

همیشه این سوال را با خود مرور کنیم؛ وقتی حقیقت زیر آوار شایعات و تحریف‌ها دفن می‌شود، چه کسی «صدای صادق» را باز می‌گرداند؟

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

امام جعفر صادق (ع) بزرگ‌ترین معمار تمدن اسلامی شیعی است بیشتر بخوانید »

اولین شهید ترور در جمهوری اسلامی سپهبد «قرنی» 


گروه استان‌های دفاع‌پرس- امیر سرتیپ دوم ستاد «محمدکاظم تارخ» فرمانده ارشد پیشین ارتش جمهوری اسلامی ایران در شمال شرق؛ «سید محمدولی قرنی» در یکم فروردین ماه ۱۲۹۲ در یک خانواده متوسط در تهران به دنیا آمد. سن ده سالگی پدرش را که در مخابرات تهران شاغل بود از دست داد پس از فوت پدر، مادر او را به اصفهان برد دوره تحصیلات ابتدایی را در اصفهان طی کرد ولی برای دوره متوسطه با مادر به تهران آمد.

ابتدا در دارالفنون و سپس در دبیرستان نظام تحصیل کرد و با اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۰۹ وارد دانشگاه افسری شد. وی در سال ۱۳۱۱ با اخذ درجه ستوان دومی در رسته توپخانه فارغ‌التحصیل گشت و به لشکر گیلان منتقل گردید.

تا سال ۱۳۲۳ مشاغل مختلفی را در این لشکر عهده‌دار بود تا در سال ۱۳۲۳ وارد دانشگاه جنگ شد و سپس به ریاست اداره دوم ستاد ارتش منصوب گردید.

«سید محمدولی قرنی» در زمان نخست‌وزیری دکتر مصدق از سمت خود برکنار و در حالی که درجه لشکری داشت خانه‌نشین شد. به‌دلیل وجود شایستگی‌ها و تجاربی که داشت در سال ۱۳۳۶ دوباره به خدمت فراخوانده شد.

او که گرایشات دینی و ملی داشت و با برخی از چهره‌های مبارز آشنا بود شبکه‌ای از افسران همفکر و اندیشه خود را که گرایش ضد پادشاهی داشتند به وجود آورد. اما چندی بعد این شبکه شناسایی شد و در اسفند ۱۳۳۶ سرلشکر «سید محمدولی قرنی» بازداشت شد و به زندان افتاد.

سرلشکر «قرنی» به مدت سه سال در زندان بود و نهایتا در سال ۱۳۳۹ از زندان آزاد و از ارتش اخراج گردید. وی پس از اخراج از ارتش با برخی از چهره‌های مهم و بنام از جمله آیت‌الله «سید هادی میلانی» و آیت‌الله «سید محمود طالقانی» نزدیک و به مبارزه با رژیم شاهنشاهی ادامه داد.

او دوباره توسط عوامل امنیتی دستگیر و به ۹ ماه حبس محکوم گردید. این مدت را در زندان انفرادی گذراند تا اینکه دادگاه نظامی تشکیل و پس از رسیدگی به جرم وی نامبرده را مجددا به ۳ سال زندان محکوم کردند.

سرلشکر «سید محمدولی قرنی» که متوجه دین‌زدایی و اسلام‌زدایی در جامعه بود پس از خاتمه دوران محکومیت در حالیکه از وضع معیشتی و مادی خوبی برخوردار نبود و تحت نظر ساواک و سایر دستگاه‌های امنیتی بود دست از مبارزه برنداشت.

با آغاز جنبش انقلابی مردم ایران در اواخر سال ۱۳۵۶ و اوایل سال ۱۳۵۷ وی با نهضت آزادی و کسانی همچون مهندس «مهدی بازرگان»، مهندس «عزت‌الله سحابی»، دکتر «کریم سنجابی» نزدیک شد و با تعدادی از افسران همفکر خود همچون سرلشکر «ناصر فربد»، سرهنگ «نصرالله توکلی»، سرهنگ «عزت‌الله ممتاز» و دیگران در دی ۱۳۵۷ جناح نظامی شورای انقلاب را به وجود آورد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ سرلشکر «سید محمدولی قرنی» به سمت رئیس ستاد ارتش ملی اسلامی ایران منصوب و عضو شورای انقلاب گردید.

سرلشکر «قرنی» مدت ۴۳ روز ریاست ستاد ارتش را عهده‌دار بود در این مدت چندروزه نقش مهمی در سرکوبی ناامنی‌های ایجاد شده توسط احزاب معاند همچون: حزب توده، سازمان مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق چهره قاطع نشان داد و با تصمیمات صحیح و قاطعیت تمام جلوی بخشی از ناامنی‌های ایجاد شده را گرفت. 

وی جهت بازسازی و سازماندهی ارتش در این مدت‌زمان بسیارکم و فضای مسمومی که دشمنان انقلاب و احزاب سیاسی ایجاد کرده بودند در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت: «آگاه باشید و آب به آسیاب دشمنان ایران و انقلاب نریزید. اگر ارتش ملی تضعیف شود، استقلال کشور و تمامیت ارضی بخطر می‌افتد.»

فشار‌ها و محدودیت‌های ایجادشده به‌گونه‌ای مانع پیشرفت امور و رسیدن به اهداف بازسازی ارتش بود که سرلشکر «قرنی» احساس کرد که قادر به انجام وظیفه نمی‌باشد؛ لذا درخواست استعفای خود را به مهندس «مهدی بازرگان» نخست‌وزیر می‌دهد و می‌گوید به عرض امام برسانید. مهندس «بازرگان» می‌گوید من پذیرفتم ولی سرلشکر «قرنی» می‌گوید من به شما استعفا نداده‌ام، من استعفایم را به امام داده‌ام.

مهندس بازرگان می‌گوید امام پذیرفت؛ لذا او با استفاده از یک دستگاه تاکسی از آنجا به منزلش رفت. وی ۲۷ روز بعد یعنی ۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ در منزلش در خیابان ولیعصر (عج) تهران بدست گروهک ضاله فرقان با ضربات گلوله به شهادت رسید. پیکر او به قم حمل و در جوار قبر آیت‌الله حائری یزدی در حرم حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

اولین شهید ترور در جمهوری اسلامی سپهبد «قرنی»  بیشتر بخوانید »

پای حق مسلم خود ایستاده‌ایم


گروه استان‌های دفاع‌پرس – «صادق زارع مهذبیه» کارشناس ارشد علوم سیاسی؛ سال‌ها قبل وقتی تقویم را نگاه می‌کردیم و برای بیستم فروردین دنبال مناسبتی می‌گشتیم، فقط به سالروز قطع رابطه سیاسی ایران و امریکا، شهادت هنرمند بسیجی (سید مرتضی آوینی) و روز هنر اسلامی برمی خوردیم، اما به همت جوانان غیور ایرانی که با وجود تمامی ترفند‌های استکبار جهانی، به خوبی فعل خواستن را صرف کردند، از چند سال پیش رخداد میمون و بسیار غرورآفرین پیوستن ایران اسلامی به باشگاه هسته‌ای جهان با عنوان روز ملی فناوری هسته‌ای در تقویم‌ها به ثبت رسید.

ماجرا از این قرار بود که ۲۰ فروردین سال ۱۳۸۵، خبر دستیابی ایران به فناوری غنی سازی اورانیوم و راه اندازی یک زنجیره کامل غنی سازی در نطنز در رسانه‌های ایران و جهان اعلام شد. در پی این خبر، با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، به پاس قدردانی از تلاش‌های افتخارآمیز دانشمندان جوان ایران اسلامی، بیستم فروردین ماه، مقارن با تکمیل چرخه سوخت هسته‌ای در تقویم رسمی ایرانیان، روز ملی فناوری هسته‌ای نام گرفت.

فناوری هسته‌ای دربرگیرنده بسیاری از علوم مهندسی و پایه هست و در حال حاضر، منحصراً در اختیار تعداد کمی از کشور‌های جهان هست. اهمیت کسب این فناوری موجب جهش علمی در همه زمینه‌های علمی و صنعتی در کشورمان شده هست؛ جهشی که البته در آینده به امید خداوند بیش از پیش آن را مشاهده خواهیم کرد و بر ایرانی بودن خویش بیش از اینها خواهیم بالید.

بی تردید ۲۰ فروردین، یادآور روز ملی فناوری هسته‌ای و اعلام بومی شدن دانش هسته‌ای در ایران اسلامی و مجهز شدن سرزمین ایران به انرژی هسته‌ای و در واقع روز بزرگ تحقق شعار «ما می‌توانیم» هست.

اکنون ایران اسلامی، به جمع اعضای کم شمار باشگاه کشور‌های اتمی پیوسته و تاریخ برای همیشه، این افتخار بزرگ را به همراه خواهد داشت؛ همان تاریخی که پس از چند سالی توسط تاریخ نویسان و سیاست مداران، از امید ایران و دشمن تراشی‌های بسیاری از کشور‌ها خواهند نوشت؛ از تحریم اقتصادی و تحمل ایرانیان، جلوگیری از فناوری هسته‌ای و تلاش ایرانیان برای رسیدن به حق مسلّم خود!

با عزت پای حقوق مسلّم خویش ایستاده‌ایم

«جمهوری اسلامی ایران، ۲۰ فروردین ماه ۱۳۸۵ برابر با ۹ آوریل ۲۰۰۷ از طریق افتتاح پروژه راه اندازی دومین مجموعه جدید سانتریفیوژ‌های تأسیسات هسته‌ای نطنز با ورود به مرحله صنعتی غنی سازی اورانیوم، به بزرگ‌ترین دستاورد تاریخ خود دست یافت.»

این خبر در حالی موج شور و شعف حاصل از سربلندی و پیروزی را به رگ‌های کشور تزریق کرد که سخنگوی کاخ سفید در مقابل این توانمندی ایرانیان، آنان را تهدید به منزوی‌تر شدن در جامعه جهانی و اعمال تحریم‌های بیشتر سیاسی و اقتصادی کشورشان کرد. وزیر امور خارجه بریتانیا این پیروزی ملت ایران را نادیده گرفتن خواست جامعه جهانی قلمداد کرد و وزیر امور خارجه فرانسه اعلام کرد، اگر این روند ادامه یابد، باید تحریم‌های سخت تری بر ایران اعمال شود.

رسیدن به این مرحله از دانش روز با وجود محاصره شدید اقتصادی از سوی غرب، نمایانگر اراده ملت همیشه سربلند ایران برای فتح قله‌های علمی و رسیدن به استقلال بی قید و شرط هست.

واقعیت این هست که کشور‌های قدرتمند جهان، هرگز سربلندی و استقلال ایران را خواهان نبوده نگاهی اجمالی به تاریخ گذشته نشان می‌دهد، هرگاه ملت ایران دست بر زانو‌های خود زده و آماده انجام دادن تحولی عظیم گردیده، آنها با شدت در مقابل ایران صف کشیده‌اند.

باور دستیابی کشوری از منطقه خاورمیانه ـ با وجود تحریم‌های طولانی مدت ـ به چرخه کامل سوخت هسته‌ای، آن هم با تکیه بر همت دانشمندان جوان داخلی، برای غرب تبدیل به کابوسی وحشتناک شده هست؛ تا جایی که برای توقف فعالیت‌های غنی سازی ایران قطع نامه‌های مختلف، چون ۱۷۳۷، ۱۶۹۶ و ۱۷۴۷ و… را در شورای امنیت سازمان ملل تصویب کرده‌اند.

با وجود تمام این تلاش‌های نافرجام قدرتمندان جهان، ملت ایران همچون ملی شدن صنعت نفت، دوران مبارزه با استبداد ستم شاهی و هشت سال دفاع مقدس، بر سر خواسته‌های خود پافشاری خواهد کرد تا به آنچه حق مسلّم مردم و سرزمینش هست، دست یابد. ملت همیشه در صحنه ایران، اثبات کرد که اراده راسخ ملی ایرانیان در زمینه علوم پیشرفته روز دنیا نیز به ثمر خواهد نشست و حیات توأم با عزت، نتیجه شیرین پافشاری بر خواسته‌های بحق ایرانیان هست.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

پای حق مسلم خود ایستاده‌ایم بیشتر بخوانید »

نابغه‌ای که ذوب در امام ‌خمینی بود!


گروه استان‌های دفاع‌پرس- حجت‌الاسلام‌والمسلمین «عباس بابائی» مدیر قرارگاه تربیتی امین؛ ۱۹ فروردین سالروز یکی از بزرگ‌ترین جنایات صدام؛ شهادت نابغه‌ی دوران آیت‌الله سیدمحمدباقر صدر رحمه‌الله‌علیه هست.

شهید صدر هنوز به بلوغ نرسیده بود، که به مقام رفیع اجتهاد رسید. او از عده‌ای از اساتیدش اجازه اجتهاد گرفت در حالی‌که هنوز ۱۴ سالش کامل نشده بود!
این برای خاندان بزرگ صدر، مطلب عجیبی نیست چراکه ویژگی این شجره‌ی طیبه آن هست که تمام مردان این خاندان تا جدشان امام موسی‌بن‌جعفر علیهماالسلام از علمای فاضل یا مراجع بزرگ بوده‌اند!

امام خامنه‌ای که خود از نوابغ دنیای اسلام هست در مورد شهید صدر می‌فرمایند: «مرحوم آقای صدر به معنای واقعی کلمه یک نابغه بود. ما در زمینه‌ی مسائل فکری و اسلامی و در زمینه‌ی فقه و اصول و بقیه‌ی چیز‌ها آدم‌های پیشرفته زیاد داریم؛ منتها نابغه خیلی نادر هست. ایشان جزو نادر‌هایی بود که حقیقتاً نابغه بود. ذهن و فکر ایشان فراتر از کار‌هایی که دیگران می‌کنند، حرکت می‌کرد…

در میان چهره‌های برجسته‌ی حوزه‌های علمیه در دهه‌های اخیر مرحوم آیت‌الله شهید سید محمدباقر صدر قدس‌الله‌روحه یکی از ممتازترین و شگفت‌انگیزترین آنها هست. او بی‌شک یک نابغه و یک ستاره‌ی درخشان بود. از جنبه‌ی علمی، جامعیت و تحقیق و نوآوری و شجاعت علمی را یکجا دارا بود. در اصول، در فقه، در فلسفه و در هر آنچه با این دانش‌ها ارتباط می‌یابد در زمره بنیانگذاران و صاحبان مکتب محسوب می‌شد.

استعداد خارق‌العاده و پشتکار کم‌نظیر او از وی عالم ذوفنون و ژرف‌نگری پدید آورده بود که دید نافذ و ذهن جستجوگرش در آفاق علوم متداول حوزه‌ها محصور نمانده و هر آنچه را که برای یک مرجع بزرگ دینی در دنیای متنوع امروز سزاوار هست به حیطه تحقیق و مطالعه کشیده بود و سخنی نو و فکری بکر و اثری ماندگار در آن می‌آفرید.»

همه‌ی اینها را نوشتم تا به این جملات شهید سید حسن نصرالله برسم؛ جملاتی که ۵ سال قبل در ایام سالگرد این مرجع والامقام بیان داشت: «از شهید صدر دو عبارت معروف هست. عبارت اول این هست که به همه باورمندان به خودش و بلکه به همه‌ی مؤمنان گفت در امام خمینی ذوب شوید؛ همان‌طور که او در اسلام ذوب شده هست».

 این فراخوان به ذوب شدن در امام خمینی رحمه‌الله به این معنا بود که باید در ولایت و رهبری امام ذوب شوند و بپذیرند که امام خمینی پرچمدار اسلام در این زمان هست و همه ما باید زیر پرچم او باشیم و این کاری بود که خود شهید صدر نیز انجام داد.»

به همین دلیل نیز عبارت دوم را گفت و آن اینکه «اگر امام خمینی به من دستور دهد که در یکی از روستا‌های ایران ساکن شوم و در همان‌جا به اسلام خدمت کنم، ذره‌ای در قبول این دستور درنگ نمی‌کنم. سید خمینی همان چیزی را محقق کرده هست که من برای محقق‌شدنش تلاش می‌کردم». خوب؛ گوینده‌ی این سخن کیست؟ آیا طلبه‌ی کوچکی مثل من چنین حرفی را زده هست یا یکی از مراجع بزرگ چنین سخنی گفته هست؟

حال این مردی که قله علم و فکر و فهم و فقه و اصول و فلسفه و تاریخ‌شناسی و بصیرت و پیشوایی بود، می‌گوید: «اگر تشخیص امام خمینی رحمه‌الله که من به رهبری‌اش سر سپرده‌ام این باشد که به روستایی در ایران بروم و عالم یا امام جماعت آن روستا باشم، من حاضرم این کار را بکنم». این گواه اخلاص و پاکی و طهارت هست.

نکته آخر: اگر امروز آیت‌الله‌العظمی شهید سید محمدباقر صدر رضوان‌الله تعالی علیه در قید حیات بود، با فریادی رسا می‌فرمود:
«در امام خامنه‌ای ذوب شوید؛ همان‌طور که او در اسلام ذوب شده هست».
«وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

نابغه‌ای که ذوب در امام ‌خمینی بود! بیشتر بخوانید »

غزه، وجدانِ خفته‌ جهان؛ وقتی انسانیت زیر آوار دفن می‌شود


گروه استان‌های دفاع‌پرس_«سیده معصومه حسینی»؛ در جهانی که ادعای حقوق بشر به شعار غالب محافل بین‌المللی بدل شده، امروز در غزه نسل‌کشی بی‌سابقه‌ای در حال وقوع هست که نه‌تنها به‌طور کامل نادیده گرفته می‌شود، بلکه در پاره‌ای موارد، از سوی قدرت‌های مدعی تمدن، مستقیماً مورد حمایت قرار می‌گیرد. کما اینکه دانشگاه دولتی گرجستان امروز دکتری افتخار خود را به بزرگترین کودک کش قرن اهدا کرد، آوار کودکان، پیکر‌های بی‌جان در آغوش مادران، بیمارستان‌هایی که به ویرانه بدل می‌شوند، و مردمانی که در محاصره و گرسنگی، فقط به جرم فلسطینی بودن، مجازات می‌شوند؛ اینها فقط سرفصل‌هایی از رنجی هستند که امروز وجدان بشری را به آزمونی سخت کشانده‌اند.‌

نمی‌توان گفت «به ما چه»؛ انسانیت مرز ندارد. در میان این بحران، برخی صدا‌ها در داخل کشور شنیده می‌شود که می‌گویند «مسئله فلسطین به ما چه ربطی دارد؟»، یا آن را نزاعی قومی-قبیله‌ای میان عرب و یهود تلقی می‌کنند. این تحلیل‌های سطحی و کوتاه‌بینانه، از درک ژرفای مسئله فلسطین عاجزند. کشتار انسان‌های بی‌گناه، به‌ویژه کودکان و زنان، نه قومیت می‌شناسد، نه ملیت، و نه مذهب. دفاع از مظلوم، نه یک مصلحت سیاسی، بلکه یک الزام انسانی هست. اگر امروز غزه در خون می‌غلتد، فردا نوبت دیگری هست، و سکوت امروز ما، گناهی هست که فردا گریبان‌گیر خواهد شد.

فلسطین؛ فراتر از یک نزاع منطقه‌ای

نکته مهم این هست که مسئله فلسطین صرفاً یک درگیری محلی میان اسرائیل و گروه‌های فلسطینی نیست. آنچه امروز در غزه می‌گذرد، نقطه‌ای کانونی از یک بازآرایی جهانی در نظم قدرت هست. حمایت بی‌قید و شرط ایالات متحده از اسرائیل، ورود مستقیم به جنگ با یمن، حملات متعدد به سوریه و لبنان، همه و همه نشان می‌دهند که فلسطین به نقطه‌ای استراتژیک در مناسبات جهانی بدل شده هست. آمریکا که روزگاری سعی در حفظ ظاهر داشت، امروز بدون روتوش وارد صحنه شده، چراکه غزه تبدیل به قلب تپنده جبهه‌ای شده که غرب دیگر قادر به کنترل آن نیست.

چرا امروز، دفاع از فلسطین وظیفه‌ای انسانی و ملی هست؟

ورود جمهوری اسلامی ایران به مسئله فلسطین، برخلاف آنچه برخی گمان می‌کنند، نه از سر تعصب قومی یا مذهبی، بلکه برآمده از یک تحلیل ژئوپلیتیکی و استراتژیک هست. دفاع از مردم غزه، دفاع از اصولی هست که اگر فرو بریزد، نه‌تنها فلسطین، بلکه تمام منطقه – از یمن و لبنان گرفته تا ایران – در خطر تهدید مستقیم خواهد بود. بیداری اسلامی، مقاومت منطقه‌ای و ائتلاف نیرو‌های ضد استعمار، امروز در فلسطین متبلور شده‌اند. سکوت در برابر این موج، هم به معنی انفعال استراتژیک هست، و هم خیانت به آرمان‌های انسانی.

و در آخر باید بگویم؛ غزه، ترازوی انسانیت و آینه آینده جهان هست. آنچه در غزه جریان دارد، فقط یک جنگ نیست؛ بازتاب تمام تناقضات نظم جهانیِ مدعیِ حقوق بشر هست. سرکوب حقیقت، توجیه جنایت، و وارونه‌سازی مفاهیم انسانی به‌وضوح نمایان شده‌اند. غزه، امروز، ترازوی انسانیت هست؛ هرکس در برابر آن سکوت کند، باید بداند که با این سکوت، وجدان تاریخی خود را به تاراج داده هست.

برای ما، مسئله فلسطین تنها یک پرونده دیپلماسی یا تقابل مذهبی نیست؛ این یک نبرد هویتی هست. هویت ما، ریشه در دفاع از مظلوم دارد. اگر امروز، در برابر این نسل‌کشی آشکار، بی‌تفاوت بمانیم، فردا در برابر کشتار‌های دیگر، سخنی برای گفتن نخواهیم داشت. غزه نه‌تنها نقطه‌ای ژئوپلیتیک، بلکه خط مقدم مقابله با پروژه‌ای جهانی برای تثبیت ظلم، تحقیر ملت‌ها و تثبیت استعمار نوین هست. دفاع از غزه، دفاع از آینده ما، فرزندان‌مان، و مفاهیم انسانی هست که جهان در حال فراموشی آنهاست. سکوت در این لحظه، تنها سکوت نیست. مشارکت در جنایت هست. امروز، ایستادن کنار غزه، ایستادن در سمت درست تاریخ هست.

امروز، انتخاب با ماست: یا در صف خاموشی، تماشاگر فاجعه بمانیم، یا با صدایی رسا، بگوییم: «غزه تنها نیست؛ غزه قطعا پیروز جبهه مقابله حق و باطل هست.»

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

غزه، وجدانِ خفته‌ جهان؛ وقتی انسانیت زیر آوار دفن می‌شود بیشتر بخوانید »