یادداشت

واکنش سردار جوانی به خبر ارتباط با نویسنده اسرائیلی

«کاترین پرز شکدم»؛ نفوذ، پروژه رسانه‌ای یا طراحی شخصی؟!



پس از سه ماه از بی‌اعتنایی به ادعاهای کاترین شکدم که اینک خود را یک یهودی معرفی می‌کند، فرآیند معرفی او به عنوان یک نفوذی در ایران وارد یک مرحله جدید می‌شود.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «مهدی جهان تیغی»،‌ مدیر مسئول جهان نیوز طی یادداشتی نوشت:

طی روزهای گذشته نام زنی با عنوان، کاترین پرز شکدم به عنوان یک عنصر نفوذی در ایران توسط برخی رسانه‌ها مطرح شده است. غیر از اینکه بدانیم او یک فعال رسانه‌ای بوده که در تمام این سالها در رسانه‌های غربی منجمله بی‌بی‌سی، هافینگتن پست و گاردین، علیه اسرائیل و عربستان و دفاع از یمن، قلم زده و طبق یک محاسبه وسیاست رسانه‌ای مرسوم، نوشته‌های او در برخی رسانه‌های ایران نیز مورد استفاده قرار گرفته؛ بررسی فرآیند رسانه‌ای معرفی او به عنوان یک عامل نفوذی در ایران قابل توجه است.

یک:

اول بار خود شکدم – نه منابع رسمی رسانه‌ای و یا نهادها و افراد امنیتی اسرائیل- در یک وبلاگ مرتبط با یکی از رسانه‌های صهیونیستی کمتر از چهار ماه قبل نفوذی بودن خود را در ایران مطرح کرد. موضوعی که با توجه به مجموع کارنامه و شناخت و گمانه زنی که از شخصیت فردی و رسانه‌ای شکدم به عنوان فردی دارای تناقض، نامتعادل و یا حتی تغییر یافته و مشتاق به شهرت و کسب در آمد بیشتر در داخل و خارج از ایران وجود داشت، با بی اعتنایی محسوسی به ادعاهای او همراه شد. یکی از دلایل عمده دیگر بی‌اعتنایی به ادعاهای او، متناقض بودن عملکرد، رفتار و حتی نحوه معرفی شکدم با مولفه‌های ساده یک نفوذ واقعی بود و از سوی دیگر منابع صهیونیستی که شتاب و ذوق‌زدگی خاصی در نشان دادن قدرت اطلاعاتی اسرائیل و معرفی موساد به عنوان مسئول هر حادثه حتی تایید نشده ضدامنیتی در ایران دارند، درباره ادعاهای شکدم، پا پیش نگذاشتند و حتی به صورت غیرمستقیم و یا تلویحی نیز حاضر نشدند، ادعاهای او را تایید کنند.

دو:

پس از سه ماه از بی‌اعتنایی به ادعاهای کاترین شکدم  که اینک خود را یک یهودی معرفی می‌کند، فرآیند معرفی او به عنوان یک نفوذی در ایران وارد یک مرحله جدید می‌شود که البته از این پس عیار ادعای جاسوس بودنش، دقیق‌تر در بوته قضاوت قرار می‌گیرد. پروژه شکست خورده معرفی کاترین شکدم  به عنوان یک نفوذی، طبق معمول باید با یک ضلع داخلی در داخل ایران دوباره احیا و معتبر سازی شود. البته این ضلع همکار باید پیشینه و سرمایه‌ای برای طرح چنین ادعاهای از قبل داشته باشد. در میان جریان‌های سیاسی داخلی، مهمترین ضلع برای این همکاری خودخواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، جریان رسانه‌ای وابسته به احمدی نژاد است. جریان سیاسی و رسانه‌ای محمود احمدی نژاد از چندین ماه قبل تاکنون با طرح ادعاها و گزاره‌های همچون «وجود یک باند فساد امنیتی در ایران»، «اتهاماتی مبنی بر ارتباط برخی نزدیکان رهبری با اسرائیل!»، «تایید صریح ادعاهای مقامات موساد درباره میزان نفوذ اطلاعاتی در ایران» و … به صورت ارادی یا ادراکی مهمترین کانال معتبرسازی نفوذی بودن کاترین شکدم بود. اول بار در محیط داخلی ایران نیز یکی از کانال‌های جریان احمدی نژاد بحث نفوذی بودن کاترین شکدم را مطرح کرد و نه تنها به اطلاع رسانی در اینباره اکتفا نکرد بلکه، با اضافه کردن مطالبی تلاش کرد که دامنه نفوذی بودن او را بیش از آنچه خود او ادعا کرده، مطرح کند.

سه:

پس از ایفای نقش جریان رسانه‌ای احمدی نژاد، مرحله دوم فرآیند معرفی کاترین شکدم به عنوان یک نفوذی اجرا می‌شود. در این فرآیند، او غیر از تصاویری که یک خبرنگار می‌تواند از ارتباط معمولی و آشکار با چهره‌های سیاسی و یا مذهبی داشته باشد، باید در پشت پرده مرتبط با یک چهره امنیتی در ایران، نشان داده شود تا نفوذی بودن او باورپذیرتر شود. سردار جوانی که علاوه بر سالها حضور در معاونت سیاسی سپاه به عنوان یک چهره رسانه‌ای و تحلیلگر سیاسی نیز شناخته می‌شود، گزینه مناسبی برای این فرآیند محسوب می‌شود. به همین دلیل به یکباره اکانت‌های مهجول الهویه در فضای شبکه‌های اجتماعی با داستان سرایی، کاترین شکدم را مرتبط با سردار جوانی نشان می‌دهند و این در حالیست که این دو تاکنون یکبار نیز همدیگر را در عالم واقع ملاقات نکرده و هیچ ارتباط، حتی واسطه‌ای نیز با هم نداشته‌اند.

چهار:

در مرحله سوم، اینبار جریان رسانه‌ای ضدانقلاب و خارج نشین ورود کرده و طرح ادعای «پرستو» بودن، کاترین شکدم را مطرح و زمینه برای داستانسرایی بیشتر فرآهم می کنند. در این فرآیند کاترین شکدم که یک فعالیت رسانه ای عرفی و مرسوم در ایران داشته، زین پس با هر مقام و شخصیتی که عکس مشترک داشته باشد، می‌تواند به عنوان پرستوی او معرفی شود!

پنج:

در مرحله چهارم نیز، بخش فارسی برخی رسانه های معارض چمهوری اسلامی همانند ایندیپندنت انگلیس و یا العربیه فارسی عربستان سعودی و همچنین اینترنشنال به معتبرسازی و جریان سازی رسانه‌ای موضوع نفوذی بودن کاترین شکدم  وارد می‌شوند و در گزارش های خود، با تلفیقی از ادعاهای شکدم و مطالب منتشر شده داخل ایران و اضافه کردن مطالب سوم از خودشان این فرآیند رسانه‌ای را ادامه می‌دهند. در ادامه نیز احتمالا رسانه‌های بیشتری از خارج از ایران به این موضوع دامن خواهند زد و اگر به ظن خود بتوانند این فرآیند را خوب و تاثیرگذار مدیریت کنند، نهایتا زمینه برای ورود رسمی رسانه های صهیونیستی و حتی برخی منابع امنیتی اسرائیل نیز فرآهم خواهد شد.

شش:

فرآیند رسانه رسانه‌ای طی‌شده نشان می‌دهد که با یک پروژه رسانه‌ای مواجه هستیم که با وجود نداشتن پشتوانه حقیقی، از طریق عملیات رسانه‌ای به دنبال نشان دادن نفوذ در ایران است.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

«کاترین پرز شکدم»؛ نفوذ، پروژه رسانه‌ای یا طراحی شخصی؟! بیشتر بخوانید »

ماهیت رژیم مافیایی آمریکا

ماهیت رژیم مافیایی آمریکا



در طول یک قرن گذشته صدها بار آتش جنگ در جهان افروخته شده که در بیشتر موارد این آتش‌افروزی از ساختمان معروفی در پلاک ۱۶۰۰ خیابان پنسیلوانیا در واشنگتن دی‌سی طرح‌ریزی و هدایت شده است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، «محمدجواد اخوان» در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:

در طول یک قرن گذشته صدها بار آتش جنگ در جهان افروخته شده که در بیشتر موارد این آتش‌افروزی از ساختمان معروفی در پلاک ۱۶۰۰ خیابان پنسیلوانیا در واشنگتن دی‌سی طرح‌ریزی و هدایت شده است. آمارها شفاف همه چیز را آشکار می‌کنند. 

از ۲۴۸ منازعه نظامی رخ‌داده در ۱۵۳ نقطه جهان در سال‌های ۱۹۴۵ تا ۲۰۰۱ میلادی، دولت امریکا آغازگر ۲۰۱ درگیری بوده است. این بدان معناست که مهاجم یک‌طرفه ۸۱ درصد جنگ‌ها، کاخ‌سفید بوده و امریکا به‌طور متوسط هرسال حدود چهار جنگ را بر بشریت تحمیل کرده است؛ روندی که تاکنون ادامه یافته و در قرن بیست‌ویکم نیز اوج گرفته است، به‌گونه‌ای که رئیس‌جمهور سابق امریکا از ۷ تریلیون دلار هزینه امریکا در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا سخن گفت.

این جنون جنگ‌طلبی و بحران‌سازی از کجاست؟ چه چیز سبب می‌شود که جان انسان‌های بی‌گناه برای یک رژیم سیاسی تا این حد بی‌ارزش باشد؟ چه عواملی در اذهان ساکنان کاخ‌سفید بر همان حقوق بشر ادعایی‌شان رجحان دارد که این‌چنین در دنیا آتش‌افروزی می‌کنند؟

پاسخ را در ماهیت نظام سیاسی امریکا باید جست‌وجو کرد. بازهم به سراغ داده‌های متقن و آشکار می‌رویم. بر اساس گزارش‌های اندیشکده‌های امریکایی، از زمان تهاجم نظامی امریکا به افغانستان –یعنی بیش از ۲۰ سال قبل- تاکنون، وزارت دفاع امریکا (پنتاگون) بیش از ۱۴ تریلیون دلار هزینه کرده است. این پول صرف چه چیزی شده و در جیب چه کسانی رفته است؟ برآوردهای رسمی می‌گوید طی این سال‌ها بین یک‌سوم تا نیمی از بودجه به پیمانکاران پنتاگون رسیده است؛ همان‌ها که به‌عنوان بخش خصوصی نظامی بزرگ‌ترین برنده جنگ‌افروزی‌های واشنگتن هستند.
این جریان قدرتمند که ذی‌نفع اصلی بحران‌سازی در دنیا و مداخلات امریکا و ناتو در اطراف و اکناف عالم است، چیست و شامل چه شرکت‌هایی است؟ طیفی از مجتمع‌های صنعتی نظامی قدرتمند امریکا گرفته تا شرکت‌های لجستیک و بازسازی و پیمانکاران امنیتی بدنام، ذی‌نفعان اصلی این بازی کثیف هستند.

حدود یک‌سوم قراردادهای پنتاگون در سال‌های اخیر تنها به پنج پیمانکار بزرگ تسلیحاتی امریکایی اختصاص‌یافته است؛ لاکهید مارتین، بوئینگ، جنرال داینامیکس، ریتون و نورث‌روپ گرومن. البته شرکت‌های لجستیک و بازسازی مانند کلوگ (Kellogg)، براون‌اند روت (Brown and Root) و بکتل (Bechtel) و پیمانکاران امنیتی همچون بلک‌واتر (Blackwater) و دین‌کورپ (DynCorp) هم بر سر این سفره خونین نشسته‌اند. تعداد قابل‌توجهی از مالکان و سهامداران عمده این شرکت‌ها و کارتل‌ها، یهودیان صهیونیست هستند.

این جنگ‌سالاران سرمایه‌دار و صهیونیست چگونه ماشین جنگی امریکا را به سود خود به حرکت درمی‌آورند؟ پاسخ به ماهیت اصلی نظام سیاسی حاکم بر امریکا بازمی‌گردد. حاکمیتی که در آن پول حرف اول و آخر را می‌زند، جریان‌های مافیای قدرت و ثروت بر همه ارکان سیاسی مسلط شده و از طریق لابی‌های پنهان و آشکار اراده خود را بر مردم تحمیل می‌کنند. از کارگزاران نظام سیاسی گرفته تا صاحبان فکر و اندیشه و اصحاب رسانه همه در خدمت جنگ‌افروزی و بحران‌سازی قرار می‌گیرند.

قدرت لابی مافیای بحران‌ساز و جنگ‌افروز در همان ابتدای تهاجم امریکا به افغانستان چنان آشکار بود که هری استونسایفر، معاون وقت بوئینگ از اعتراف به آن ابایی نداشت و با وقاحت تمام در اکتبر ۲۰۰۱ به وال‌استریت‌ژورنال گفت: «کیف پول اکنون باز است… هر عضوی از کنگره که به بودجه مورد نیاز ما برای دفاع از این کشور رأی ندهد، بعد از نوامبر آینده باید به دنبال شغل جدیدی برای خود باشد.»

واقعیت چیزی جز این نیست؛ برای مافیای جنگ‌طلب واشنگتن بودجه دولت بسان قلک شخصی و دولتمردان و اعضای کنگره مترسکانی بی‌اختیار هستند.

کارگزاران نظام سیاسی، همگی وامدار سرمایه‌داران صهیونیست هستند و صنعت تسلیحات ابزارهای زیادی در اختیار دارد تا بر تصمیمات مربوط به بودجه دولت و هزینه‌های پنتاگون در آینده تأثیر بگذارد.

بر اساس داده‌های متقن، این صنعت از سال ۲۰۰۱ تاکنون ۲۸۵ میلیون دلار برای کمک به مبارزات انتخاباتی با تمرکز ویژه بر نامزدهای ریاست جمهوری، رؤسای کنگره، و اعضای کمیته‌های نیروهای مسلح و تخصیص بودجه در مجلس نمایندگان و سنا، یعنی افرادی که بیشترین قدرت را در مورد تخصیص و هزینه‌کرد پول دارند، هزینه کرده است.

به‌علاوه، سازندگان تسلیحات به‌طورکلی در دو دهه گذشته 2.5 میلیارد دلار برای لابی کردن هزینه کرده‌اند و در طول پنج سال گذشته به‌طور متوسط سالانه بیش از ۷۰۰ لابی (یعنی بیش از یک‌بار در سال برای هر عضو کنگره) را به کار گرفته‌اند.

این‌چنین است که عملاً فرمان ماشین نظامی امریکا نه در دست دولت به‌معنای متعارف که در چنبره قدرت مافیای نظامی است و این رژیم سیاسی به‌طور مافیایی اداره می‌شود. مافیای کثیف بحران‌ساز در امریکا برای پیشبرد اهداف خود از همه ابزارهای ممکن استفاده می‌کند. ده‌ها هزار اندیشمند، متفکر، استراتژیست و تحلیلگر در خدمت این مافیا هستند تا صحنه تحولات را به‌گونه‌ای برای مردم امریکا و جهان ترسیم کنند که جنگ‌سالاری واشنگتن اجتناب‌ناپذیر تلقی شود. همه دولت‌ها و ملت‌های مستقل، تروریست معرفی شوند و با همکاری غول‌های رسانه‌ای و هالیوود جنگ‌طلبی امریکا موجه و مشروع جلوه کند.

گزارش مرکز سیاست بین‌الملل نشان می‌دهد که ۵۰ اندیشکده بزرگ امریکا از سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۹، یک میلیارد دلار از شرکت‌های تسلیحاتی یا دولت ایالات‌متحده دریافت کرده‌اند و این تنها نوک این کوه یخ است. ۱۲ اندیشکده از ۲۵ اندیشکده برتر امریکا که بیشترین استناد را دارند، پول کلانی را از سازندگان سلاح دریافت می‌کنند و بیشتر اندیشکده‌های مستقر در واشنگتن، مانند مؤسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک، مؤسسه بروکینگز، مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی و مؤسسه کشورهای عرب خلیج‌فارس، مطالبی را تولید می‌کنند که سیاست خارجی تهاجمی را ترویج می‌کند.

برای مثال مرکز مطالعات امنیت و بین‌المللی (CSIS) که یکی از اندیشکده‌های پیشرو سیاست خارجی در امریکا است، از میان ۱۷ حامی مالی بزرگ آن، شش حامی از صنایع بزرگ تسلیحاتی هستند. در کنار این‌ها میلیاردها دلار هزینه‌کرد مافیای سرمایه‌داری را در حوزه رسانه‌ها و صنعت سینما نیز باید تحلیل کرد.

یکی از مهم‌ترین ابزارهای مافیای بحران‌ساز در امریکا، «الگوی درهای گَردان» است. در این الگو بسیاری از افراد تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز در دولت و مجلس امریکا در حوزه نظامی و بودجه در دوره خدمت خود جذب مافیای تسلیحاتی و نظامی شده و بعد از بازنشستگی و پایان دوره فعالیت، رسماً به استخدام این شرکت‌ها درمی‌آیند. بر اساس یک مطالعه موردی از سوی یک اندیشکده امریکایی فقط در سال ۲۰۱۸، ۶۴۵ نفر از «مقامات ارشد دولتی، افسران نظامی، اعضا و کارمندان ارشد کنگره به‌عنوان لابی‌گر، اعضای هیئت‌مدیره یا مدیران ارشد» ۲۰ پیمانکار بزرگ نظامی امنیتی استخدام شده‌اند.

یک نمونه معروف این موضوع ژنرال چهارستاره جوزف دانفورد رئیس سابق ستاد مشترک ارتش امریکا بود که در دوره مسئولیتش یکی از تقویت‌کننده‌های اصلی هواپیمای جنگی اف ۳۵ لاکهید مارتین بود و تنها چهار ماه پس از بازنشستگی به هیئت‌مدیره این شرکت ملحق شد. ماجرا به همین‌ها ختم نمی‌شود. از پنج وزیر دفاع اخیر امریکا، چهار وزیر از کارکنان یکی از پنج پیمانکار اصلی تسلیحات بوده‌اند؛ وزرای دفاع سابق دولت ترامپ، جیمز متیس (عضو هیئت‌مدیره در جنرال داینامیکس)، پاتریک شاناهان (مدیر اجرایی در بوئینگ)، مارک اسپر (رئیس روابط دولتی در ریتون) و وزیر دفاع دولت بایدن، لویید آستین (عضو هیئت‌مدیره فناوری‌های ریتون).

اسناد متقنی وجود دارد که نقش مافیای قدرت در امریکا را در اقدامات تروریستی این کشور در اقصی‌نقاط عالم نشان می‌دهد. به‌عنوان نمونه بر اساس تحقیقات انجام‌گرفته، در بازه زمانی ۲۴ ساعت پس از ترور ناجوانمردانه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی توسط امریکا، یک‌شبه دارایی‌های تنها پنج‌تن از مدیران صنعت تسلیحاتی امریکا ۷ میلیون دلار افزایش یافت. این فقط یک نمونه است که چگونه مافیای جنگ‌طلب و بحران‌ساز از آتش‌افروزی در دنیا جیب خود را پرپول می‌کند.

فقط در ۲۰ سال گذشته امریکا مستقیماً به تعدادی از کشورهای منطقه غرب آسیا همچون عراق، افغانستان و سوریه لشکرکشی و حدود ۷ تریلیون دلار برای ماشین نظامی خود هزینه کرده که پیامد آن ریخته شدن خون صدها هزار بی‌گناه در این کشورهاست که در اثر جنگ‌طلبی امریکا و متحدانش به خاک و خون کشیده شده‌اند. تفاوتی در اینکه چه کسانی بر کرسی ریاست جمهوری امریکا تکیه زده‌اند نیست، دموکرات و جمهوریخواه ندارد، این مافیای بحران‌ساز و شبکه سرمایه‌سالاران صهیونیست هستند که فرمان را در دست دارند.

البته ماهیت مافیایی رژیم امریکا فقط به حوزه نفوذ صنایع نظامی منتهی نمی‌شود و در ابعاد گوناگون اقتصاد، سیاست و فرهنگ این کشور قابل مشاهده است. اما نفوذ این شبکه مافیایی در سیاست خارجی تهاجمی امریکا، سرنوشت میلیون‌ها نفر از شهروندان کشورهای دیگر را تحت تأثیر قرار داده است. این‌چنین است که اریک آلترمن، روزنامه‌نگار معروف امریکایی تلویحاً به سود کلان مافیای بحران‌ساز اشاره می‌کند و در پاسخ به این پرسش که چه کسی در جنگ به‌اصطلاح علیه تروریسم پیروز شد، می‌گوید: «ژنرال‌ها و دریاسالاران سابق و سایر پیمانکاران دفاعی که میلیون‌ها دلار از آن سود برده‌اند.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

ماهیت رژیم مافیایی آمریکا بیشتر بخوانید »

باید با اندیشه درست به نبرد با افکار معاند رفت

باید با اندیشه درست به نبرد با افکار معاند رفت


گروه استان‌های دفاع‌پرس منصور طیوری پیشکسوت دفاع مقدس؛ خداوند ضمن آموختن بیان به انسان، قرآن را نیز بیان نمود و همه پیامبران و ائمه اطهار نیز به بیان و تبیین و روشنگری ذهن انسان‌ها در جهت رستگاری دنیا و آخرت پرداخته‌اند. در مقابل همه دشمنان بشریت نیز با تحریف حقایق راه شیطانی خود را پیموده‌اند.

حضرت امام خمینی (ره) با تکیه بر عنصر تبیین و بعد قانع سازی و بدون استفاده از حرکت‌های مسلحانه توانست رژیم پهلوی سرنگون کندد. بعد از رحلت ایشان حضرت امام خامنه‌ای همواره پایداری و مانایی انقلاب اسلامی را با عنصر روشنگری و تبیین تضمین نموده است. دو مشخصه بارز مقاومت و تبیین، دو مولفه جهاد رهبر عظیم‌الشان انقلاب بوده است.

نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر اینکه روش اسلام تبیین است، مبنای کاملا الهی و منطقی و مستدل دارد که این روش در مقطع کنونی باید در قالب جهاد صورت گیرد چون دشمن که ناکامی‌های فراوانی را در طول این ۴۳ سال تجربه کرده است، اکنون جنگ شناختی آغاز کرده است که این حربه با صدور فرمان جهاد به شکست خواهد انجامید.

وقتی رهبر معظم انقلاب اسلامی جهاد تبیین را مطرح می‌فرمایند، باید به شرایط کنونی آگاه شد و با تمام توان به مقابله با جنگ شناختی دشمن پرداخت. در واقع با فکر و اندیشه درست به نبرد با افکار دشمن پرداخت. وقتی به تاریخ اسلام نیز می‌نگریم مشاهده می‌کنیم که اوج تبیین و روشنگری را حضرت زینب (س) انجام دادند و نگذاشتند روایت دشمن غلبه پیدا کند.

 
در این زمان نیز نباید اجازه داد دشمن با ناجوانمردی به تحریف حقایق بپردازد و اذهان مردم دچار استحاله کند. برای حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی همه مسئولند. روشنگری جهاد است، جهادی در مقابل حرکت گمراه کننده‌ای به سمت ملت ایران در حال انجام است. تاثیر گذاری بر افکار عمومی یکی از هدف‌های بزرگ دشمنان ایران اسلامی است که با روایت صحیح و به موقع این توطئه خنثی خواهد شد.

با شناخت دشمن و حربه‌های آن حقایق و واقعیت شناخته خواهد شد و با قانع سازی اذهان مردم را متوجه واقعیت‌هایی که دشمن آن‌ها را تحریف کرده است نمود. با تاریخ نگاری و شبکه سازی منسجم می‌توان به تنویر افکار عمومی همت گماشت. جهاد تبیین با توکل برخدا و تکیه برسنت‌های الهی و رعایت اخلاق به ثمر خواهد نشست.

 
فضای رسانه‌ای و مجازی بستر بسیار مهم این جنگ شناختی دشمن است که رهبر معظم انقلاب اسلامی به همه دلسوزان انقلاب دقت بر آن را توصیه کرده‌اند.

با تشکیل هیئت‌های اندیشه ورز و اجتماعات مختلف و حلقه‌های معرفتی و استفاده از محصولات چند رسانه‌ای و مجازی اثر کینه ورزی دشمن را خنثی کرد؛ بنابراین با اولویت قراردان این اندیشه هوشمندانه، امام خامنه‌ای و اهتمام همه به این فتوا، دسیسه خناثان معاند خنثی و با شکست موجه خواهد شد.

 
انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

باید با اندیشه درست به نبرد با افکار معاند رفت بیشتر بخوانید »

این مانع را نادیده نگیرید

کدخدا و دلیل نگرانی غربزده‌ها!



با روسیه دشمن‌اند نه به این دلیل که بارها قطعنامه‌های آمریکا را علیه ایران وتو کرده است، به این دلیل که مقابل آمریکا ایستاده.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: … آنها دل‌هایی دارند که با آن حقایق را دریافت نمی‏کنند، و چشمانی دارند که با آنها نمی‏بینند، و گوش‌هایی دارند که با آنها نمی‏شنوند … آنها همان غافل‏ماندگانند. (بخشی از آیه ۱۷۹سوره اعراف)

گرچه دنیا عرصه تاخت‌وتاز فضای مجازی شده ولی در جهان واقعی‌گویی تمام تاریخ، با دور تند و متراکم برایمان تکرار می‌شود و درس و عبرت را با هم به اهلش می‌دهد. انگار در حال گذار از داستان‌های مکتوب به داستان‌ها ملحوظیم و از دنیای نوشتار به دنیای دیداری رسیده‌ایم و به‌جای سفارش به خواندن تاریخ و شنیدن داستان‌های عبرت‌آموز باید به دیدن پیرامون توصیه کنیم. ببینید و عبرت بگیرید. ببینید و درس بیاموزید. اکنون دنیا آموزشگاه عملی بزرگی است که می‌توان هر مورد و مطلب مورد نظر خود را در عرصه و عیان یا گوشه و کنار آن دید و به مطالعه نشست و آغاز و انجام هر تصمیم و اقدامی را کوتاه‌تر از آنچه که داستان‌های تاریخ می‌گویند، دید. مَا أَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ.

شرط آنچه در گزیده قبلی گفته شد داشتن چشم و گوش بینا و شنوا و مهم‌تر از اینها عقل سلیم و نفس متینی است که بتواند بر جنود جهل و تعصب پیروز شود و بی‌عِناد و کِناد و لِجاج، قضاوت کند وگرنه کافران و مشرکان و بت‌پرستان هم چشم و گوش داشته و دارند و هم عقل و هوش ولی توانایی استفاده صحیح از آن را نداشته و ندارند . با گِل و چوب و سنگ و با دستان خود بت می‌ساختند و خود را بنده آن می‌کردند و آن را می‌پرستیدند. ناتوانایی را لمس می‌کردند ولی باور نمی‌کردند. گویند مردی از بنی‌امیه در بستر مرگ می‌گریست. ابوجهل که به عیادتش رفته بود گفت که این‌گریه برای چیست؟ اگر از مرگ می‌ترسی از آن‌گریزی نیست. او گفت‌گریه‌ام از این است که می‌ترسم پس از مرگم مردم «عزّی»۱ را نپرستند.۲

مغضوبین و ضالّینی که در قرآن نکوهیده شده‌اند نیز از این منظر از گروه اول خیلی فاصله ندارند. کتاب خدا را تحریف کرده و مقدسش می‌نامند. گرفتار دور و تسلسل و تذبذبند و جواب عاقلانه از ما می‌خواهند! خودشان تجسم ستم و ستیهندگی‌اند و اسلام را به خشونت متهم می‌کنند . نژادپرست‌تر از آنها فقط شیطان است و از ما آزاداندیشی می‌طلبند. افراطی را از نام آنها گرفته‌اند و اینها به دیگران نسبت می‌دهند. در طول تاریخ، بدترین و بی‌رحمانه‌ترین جنایات و نسل‌کشی‌ها متعلق به آنهاست و از مسلمانان بد می‌گویند. هنوز یکی از پربیننده‌ترین و بهترین فیلم‌ها «غرب وحشی» است و به اعراب جاهلی می‌خندند.

توحش را باید در فیلم«دار و دسته‌های نیویورکی» دید و این کذابان، به عراق و افغانستان نسبت می‌دهند. به گواه ویل دورانت مصادف با دوران ابن‌سینا و ابوریحان ما، در بازارهای جزیره بریتانیا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی، گوشت انسان را کنار گوشت گاو و گوسفند و خوک، در بازارها به قناره می‌زدند.۳

اینها که گفته شد به‌خاطر شناساندن فرهنگ غرب نیست، به‌خاطر اثبات جهالت و حقارت غرب‌پرستانی است که خود را در همه حال، گربه لوس و ملوس کدخدا و ملکه می‌دانند. شناساندن غرب نیاز به ذکاوت زیادی ندارد؛ مرور اجمالی جنگ‌ها گویای روحیه خشن کسانی است که در جنگ و جنگ‌افروزی رکورد دارند و جنگ اول و دوم جهانی میوه تمدن آنهاست. کاری که کانادا با کودکان سرخپوست؛ و اروپا با بوسنی؛ و کلینتون با دیویدیان؛ و آمریکا با ویتنام کرد و فرانسه و آلمان در نبرد حیرت‌آور «وردن» با هم کردند، نمونه‌های کوچکی از روحیه دوزخی و شرور غربی است که امروزه با رژ و کراوات پوشیده شده است.

همان‌گونه که ما به کتابخانه آستان قدس رضوی و کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی که رحمت خدا بر او افتخار می‌کنیم، فرانسه مهد تمدن و مهد اودکلن، به موزه ۱۸ هزار جمجمه‌ای پاریس افتخار می‌کند و درباره آدمخواری آفریقا و آمازون فیلم می‌سازد. باز هم حرفی هست؟ 

گفتن از اصل و نسب و اثر تمدن غرب مثل برشمردن گناهان شیطان است که ممکن است وقت‌گیر، بی‌ثواب و بیهوده هم باشد. آنچه دیدنی است را به سختی می‌توان استدلال و اثبات کرد. درست مثل آدم‌های غلط غربزده و غرب‌پرست و رسانه‌ای‌های خودفروخته که اگر مرامشان مثل غربی‌ها نباشد ولی بی‌شک منطق شان مطابق آنهاست. با چین دشمن‌اند نه به این دلیل که تاکنون هیچ رابطه استعماری با ما نداشته بلکه به‌خاطر اینکه رقیب آمریکاست.

با روسیه دشمن‌اند نه به این دلیل که بارها قطعنامه‌های آمریکا را علیه ایران وتو کرده است، به این دلیل که مقابل آمریکا ایستاده. برای ملکه غنج و ضعف می‌روند نه به این دلیل که ۹ میلیون ایرانی را در قحطی هلاک کرد، به این دلیل که نمکش را خورده‌اند. رؤسای آمریکا را مثل پدر دوست دارند نه برای شیرین‌کاری‌های «طولانی و بلند و نادیده ناگرفتنی» بایدن و امثالش، به‌خاطر آنکه از آنجا نان می‌خورند. بعد منتقدان خود را متعصب می‌دانند. 

گاو سعودی را نمی‌بینند که کودکان یمنی را زیر پا، پاره پاره می‌کند همان گونه که جنایت ناو وینسنس را به یاد ندارند و زرده و سردشت وحلبچه را نمی‌شناسند . از صبرا و شتیلا و نبل و الزهرا و کشتار اسپایکر و دختران مدرسه سیدالشهداء افغانستان و مسلمانان میانمار و 

شیخ زکزاکی و … و هزاران هزار واقعه تلخ بی‌خبرند و برایشان مهم نیست. مهم کدخدا و ملکه است و کسانی که دور سفره آنهایند. از نظر آنها برخی جنایات خوب است و برخی بد. معیارهای دوگانه‌ای دارند بدتر از فیفا. برای ورزشکاری که روی پیراهنش «سلام برحسین» نوشته باشد، ورزش از سیاست جداست ولی اگر روی نمایشگر استادیوم به روسیه بد بگویند و اوکراین را ناز کنند، انسانیت است . بیماری این بی‌وطنان بی‌ریشه که برخی از آنها خود را بی‌ناموس و بی‌غیرت معرفی کرده بودند این است که از مرض داشتن لذت می‌برند. 

دنبال افتخارات مردم ایران‌اند تا تحقیرش کنند. به دنبال حق‌اند تا تکذیبش کنند. به دنبال حقیقتند تا در آن ‌تردید کنند. به‌دنبال واقعیت‌اند تا لجن‌پراکنند. و در یک کلام دنبال سطل شیر می‌گردند. در مورد کسانی که بعد نجات نفتکش ایرانی از دست دزدان آمریکایی یا توقیف ناو ملکه در گوشه خلیج فارس توسط سپاه می‌گویند «که چه؟» جز «أفی قلوبهم مرضٌ» چه می‌توان پرسید؟ یا برای کسی که به متلک از نبود «حرم در اوکراین» می‌نویسد جز دعا برای طلب شرف و ادب و عقل، برایش از خدا چه می‌توان خواست؟ دیدن مستقیم جنگ روسیه و اوکراین، نیازی به ماهواره همسایه ندارد، گوش و چشم و عقلی می‌خواهد که به کار آید و حیایی که با یادآوری خیانت گذشته شرمگین شد. اینها به جای عبرت و فریاد بلند «غلط کردم» عادت به اتهام‌زنی دارند. 

یادشان رفته در فتنه سبز ۸۸، قصد اُکراینیزه کردن ایران را داشتند و تحریم‌های فلج‌کننده کاتسا و آیسا، دسته گل آنهاست. یادشان رفته سیاست‌شان را بر جوک «دنیای آینده دنیای موشک‌ها نیست» پایه‌ریزی کردند یا با بتن‌ریزی در راکتورها قصد تحویل دست بسته مردم خود به کدخدا را داشتند. یادشان رفته با برجام مردم خود را تحقیر کردند و با حمایت و اجرای ۲۰۳۰ قصد ‌تربیت دانش‌آموزان ایرانی برای سربازی آمریکا و انگلیس داشتند. و آب خوردن مردم را به تحریم وابستند و به قول شفاهی کری امید بستند و با FATF و سوئیفت به‌دنبال قفل زدن به اقتصاد بودند و … کلید همه این قفل‌ها را به کدخدای نادرستی سپردند که غوغاساز و غوغازیست است و اکنون واهمه افول کدخدا و مرگ معبود خود دارند.

و اکنون که روسیه پس از اسقاط گلوبال هاوک، ناو انگلیسی و موشکباران عین‌الأسد، جرأت نه گفتن به ناتو و در سینه آمریکا رفتن را پیدا کرده و پس از ایران در حال اثبات مرگ کدخدا به عالم است، برخی زبونان سفله به‌دنبال عقده‌گشایی و لجن‌پراکنی‌اند و به جای شماتت بایدن نامتعادل و نفرین به ناتو و دعوت روسیه به خویشتن‌داری و کمک به مردم آواره، به‌دنبال انتقام از ایران و انقلابند .

گویی ایران به روسیه سلاح فروخته یا اوکراین را ما خلع سلاح کرده‌ایم. اصل ماجرا را نفهمیده و طبق آیه ابتدایی، از فهم صحیح عاجزند و خود را به هرنکبت و خفتی می‌آلایند تا حق نان و نمک کدخدا و ملکه را بجا آرند و حواس مردم را از این واقعیت پرت کنند که الگوی آنها در بی‌ارتش و سپاه کردن ایران، آلمان و ژاپن بود و در خلع سلاح و وابسته کردن ما، اوکراین. اینها نمی‌دانند و نمی‌فهمند که «وَمَکَروا وَمَکَرَ اللهُ وَاللهُ خَیرُ الماکِرینَ» یعنی چه؟ یعنی فهمیده شود انقلاب اسلامی در شکست ابهت آمریکا الگو شده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- نام یکی از بت‌های اعراب جاهلی

۲- تاریخ اسلام، آیت‌الله سبحانی، ص۱۴

۳- تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد ۱، ص۱۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

کدخدا و دلیل نگرانی غربزده‌ها! بیشتر بخوانید »

عملیات خیبر، مبدا تحول و دگرگونی در اقدامات نظامی ایران در سال های بعد

عملیات خیبر، مبدا تحول در اقدامات نظامی ایران در سال های بعد شد


گروه استان های دفاع‌پرس – مجید دائمی؛ اقدامات ایران پس از عملیات والفجر یک؛ یعنی عملیات خیبر و بدر را می‌توان مبدا تحول و دگرگونی در اقدامات نظامی ایران در سال‌های بعد دانست. ظهور نبوغ نظامی در مقابل پیچیدگی‌های دشمن که با حمایت منابع و کارشناسان خارجی؛ تسلیخات و شیوع نبرد با رزمندگان اسلام؛ تغییرات و توسعه قابل ملاحظه‌ای یافته بود، موجب شد تا جنگ وارد مرحله جدیدی شود که متفاوت با شرایط قبلی آن بود.

 به عبارتی دیگر؛ ابتکار عمل سپاه پاسداران در هورالهوزه و پیگیری شکل جدیدی از جنگ در برابر دشمن؛ عقب ماندگی جبهه خودی را در برابر پیچیده شدن جنگ پس از ورود به خاک عراق جبران کرد و گونه ای خلاقیت نظامی را به نمایش گذاشت که تاثیرات قابل ملاحظه ای در تصمیم گیری و برنامه ریزی نظامی و سیاسی عراق داشت.

 علاوه بر این‌ در سطح منطقه و جهان نیز آمریکا و کشور های عربی در پی ابتکار عمل ایران در جنگ که اشکال مختلف آن  قابل پیش بینی نبود دچار نگرانی شدند. درواقع عملیات خیبر و بدر ضمن آنکه بن بست جنگ را گشود و عراق را به چاره اندیشی دوباره برای جلوگیری از موفقیت ایران وادار کرد؛ موجب بازنگری در سیاست های پیشین آمریکا و توجه بیشتر این کشور برای نزدیکتر شدن به صحنه جنگ شد و سرانجام این دوره، مبدا ابتکار عمل برای ادامه نبرد تا پایان جنگ بود که در این عملیات ها فرماندهان جنگ به امنیت تاثیر تجهیزات دریایی و آبی و خاکی برای کسب نتایج مهم و حیاتی پی بردند که لزوم آن ایجاد تقویت و توسعه یگان های دریایی برای انجام عملیات های آب و خاکی بود.

این رهیافت، قابلیت سپاه را در انجام عملیات عبور از هور و رودخانه های بزرگ را توسعه داد و هسته اصلی عملیات های بدر و خیبر : والفجر 8، کربلای 3 و 4 و 5 و زمینه ای برای تشکیل نیروی دریای سپاه پاسداران شد.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عملیات خیبر، مبدا تحول در اقدامات نظامی ایران در سال های بعد شد بیشتر بخوانید »