یادداشت

تفاوت ایران پهلوی با ایران اسلامی

وضعیت ایران در دوران قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی


گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس- حجت‌الاسلام «علی شیرازی» جانشین رئیس سازمان عقیدتی سیاسی وزارت دفاع در مقاله‌ای به مناسبت ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی به مقایسه وضعیت ایران در دوران قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت.

متن این مقاله به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم

از حدود سال‌های ۱۲۵۷ تا ۱۳۵۷؛ یعنی از زمان ناصرالدین شاه قاجار تا زمان محمدرضای پهلوی، در کشور ایران؛ علم، پیشرفت علمی، مغز متفکر علمی و پدیده‌های گوناگون علمی دیده نشد؛ یعنی نگذاشتند.

سلاطین ظالم و مستبد و کوته‌بین قاجار و پهلوی، در طول این سال‌ها، بلا‌های خانمانسوزی را بر سر کشورمان آوردند و نگذاشتند ایران و ایرانی ترقی کنند.

این خیانت در حالی اتفاق افتاد که همه می‌دانند استعداد ایرانی، از متوسط استعداد کشور‌های جهان بالاتر است. ما روزگاری در دنیا جزو پیشروان علم بودیم و دانش و فکر و علم ایرانی در دنیا پیشگام بود. علم را ابن‌سینا‌ها و فارابی‌ها و زکریای رازی‌ها به اروپایی‌ها دادند. علم پزشکی را اروپایی‌ها از ایرانی‌ها گرفتند، اما سلاطین شهوت پرست و ظالم، با بی تدبیری کاری کردند که جامعه را از علم دور نگه داشتند. مشکل؛ نداشتن علم شد، نداشتن توانایی شد، رشد نکردن نیروی علمی و استعداد ذاتی این کشور و این ملت شد.

زمامداران بی کفایت، تنبلی و تن‌پروری و خیانت کردند، به خودشان پرداختند، به قدرت مطلقه خودشان اندیشیدند و به فکر مردم و کشور نیفتادند؛ لذا ما عقب ماندیم.

سلاطین خیانتکار و مجرم، به جای حرکت پرشتاب در مسیر علم و تعالی معنوی، ایران را به سمت فرهنگ فاسد غرب پیش بردند و با ترویج فحشا، بی بندوباری و ارتباطات ناسالم، و دامن زدن به آتش غرایز جنسی، و با ایجاد سرگرمی‌های بیهوده و گسترش میخانه ها، جوان ایرانی را از میدان دانش و دین و کار خارج ساختند، و با فرمانروایی ظالمانه، فاسد و بی فرهنگ خود، ملت کهن و با استعداد ایران را از علم و معرفت و معنویت و تقوا دور نگه داشتند، و بساط علمی را که از دل می‌جوشد و در آن ابتکار و نوآوری هست، برچیدند.

رضا خان قلدر و جنایتکار، درب مدرسه‌ها را بست، عمامه‌ها را برداشت، روحانیت را خانه نشین و حوزه‌های علمیه را نابود کرد، علما و دانشمندان را از مسند تدریس دین پایین آورد و طلبه‌ها را آواره نمود. ایران را در یک بن بست نگه داشت و اجازه حرکت و پیشرفت به کسی نداد.

در دوران قاجار یک صنعتگر، سلاح پیشرفته درست کرد، سلاحی که در دنیا مشابه نداشت. حکام جور با تدابیری او را کشتند و سلاحش را هم از بین بردند!

در همان عصر، یک جغرافی دان به خوزستان رفت و نقشه برداری بسیار دقیقی کرد و همه امکانات و کار‌هایی را که شده بود و کار‌هایی را که نشده بود و کار‌هایی را که باید می‌شد، در یک گزارش جامع فراهم نمود. اگر این گزارش در همان وقت عملی شده بود، خوزستان پیشرفت فوق العاده‌ای می‌کرد. از طرح او اصلا استقبال نشد!

سیاست رژیم منحوس و خیانتکار پهلوی و حکام جنایت پیشه و شهوت پرست قاجار این بود که کشور ایران به دست بیگانگان اداره شود. آنان هم دیکتاتور بودند و هم گوش به فرمان قدرت‌های بیگانه بودند. دست نشانده‌های همان قدرت‌هایی بودند که نمی‌خواستند ایران پیشرفت و رشد کند. نیروی علمی این کشور در اختیار بیگانگان و غربی‌ها بود. کارشناسان بیگانه بر دانشگاه، ارتش، دستگاه‌های دولتی و مراکز تحقیقاتی کشور تسلط داشتند و اگر استعداد درخشانی کشف می‌شد، او را جذب کشور خودشان می‌کردند.

در این مقطع؛ یعنی از عصر ناصرالدین شاه تا پایان دوره پهلوی دوم، تاریک‌ترین دوران تاریخ ایران است؛ مقطعی که آن پادشاهان ظلم پیشه، ملت عزیز ایران را به زور و ستم و با بستن بند‌های جادویی به دست و پا و بر گردن او، از قافله تمدن و دانش بشری و پیشرفت‌های علمی، عقب نگه داشتند. در این دوران، ملت ایران هیچ حرف تازه‌ای در بازار علم دنیا نداشت.

نه سیاستمدار ایرانی جرات نفس کشیدن داشت، نه دانشمند و فناور ایرانی قدرت کار کردن داشت، نه جوان ایرانی قدرت نوآوری و ابتکار داشت.

جوان دیروز ایران با جوان امروز ایرانی، از نظر هوش و استعداد با هم تفاوت ندارند، بزرگترین گناه و تقصیر را حکام جور و طواغیت کردند که استعداد‌ها را از بین بردند، دین را ضعیف کردند و جلوی علم را هم گرفتند. نتیجه فقر علمی، فقر صنعتی شد. نتیجه فقر صنعتی، خرج کردن همه سرمایه‌ها برای رسیدن به سطح زندگی معمولی متعارف دنیایی شد. علاوه بر آن، فقر علمی و صنعتی، دنباله روی از بیگانه و گرفتن ناگزیر فرهنگ غربی و تبعیت از سیاست‌های مستکبرین را به دنبال خود پدید آورد.

اگر در دوران قاجار و پهلوی، کشور ایران در زمینه‌های علمی وارد می‌شد، چون ملت ما دیندار بود، علم و دین با هم آمیخته می‌شد و ما امروز در شمار بهترین ملت‌های دنیا محسوب می‌شدیم و می‌توانستیم اوج و شکوه نوی را به جامعه بشری ارائه کنیم.

آن پادشاهان نااهل و خیانتکار، پیشرفت کشور را در این دانستند که مردم ایران کت و شلوار بپوشند، کراوات ببندند، زنان ایرانی چادر از سر بردارند و رسوم و عادات غربی‌ها را یاد بگیرند. پیشرفت را در فساد و بی بندوباری و شهوت پرستی و غارت اموال مردم دانستند.

سلاطین قاجار و پهلوی‌ها، آنقدر گرفتار حرمسرا‌ها و سفره خانه‌ها و عیاشی‌ها و هرزگی‌ها و گرفتاری‌های شخصی و مسایل بی ارزش خودشان بودند که اصلا به فکر رشد علمی و پیشرفت مردم و کشور نبودند.

امام آمد و ملت ایران را از زیر یوغ طاغوت و پهلوی‌ها نجات داد. به جای حکومت ظلم و فساد، حکومت دینی را بر پایه اسلام ناب محمدی شکل داد. راه پیشرفت علم را گشود. روحیه خودباوری را در میان مردم و جوانان زنده کرد و به ایرانی فهماند که استعداد او از متوسط استعداد کشور‌های جهان بالاتر است.

با همین نگاه بود که ما امروز در زمینه صنایع و فناوری و در دانش هسته‌ای و در نانوتکنولوژی و ساخت موشک و ماهواره، توفیقاتی فراتر از تصور دوست و دشمن داریم. امروز ما در زمینه ساخت تجهیزات نظامی به پیشرفت‌های هنگفتی دست پیدا کردیم و در عداد سازندگان جنگنده‌های پیشرفته دنیا در آمدیم.

پیدایش و گسترش رشته‌های متعدد علمی و تحقیقی، فراگیر شدن تحصیلات عالی، بروز استعداد‌های درخشان در میدان ابتکار و اختراع، از ثمرات همان خودباوری و اعتماد به نفس است که امام و انقلاب اسلامی به ملت ما هدیه کردند. طبق آمار، در دوران نظام جمهوری اسلامی ایران، نسبت پیشرفت علمی ما از همه دنیا بالاتر و بیشتر بوده است.

ما امروز به کشوری با درصد بالای سواد تبدیل شده ایم. ایران اسلامی جزو ده کشوری است که توانسته چرخه سوخت هسته‌ای تولید کند، تولید و تکثیر و انجماد و حفظ و کاشت سلول‌های بنیادی، یک کار بسیار بزرگ و پیچیده علمی است که به دست توانای دانشمندان نابغه ایرانی تحقق پیدا کرده است. استخراج استعداد‌های جوانان ایرانی محیرالعقول است.

در علوم زیستی هیچ کشوری ما را کمک نکرد. ناگهان جوان ایرانی، از سلول‌های بنیادی، حیوان تولیدی به وجود آورد و ایران اسلامی را در این میدان، از ردیف دویستم به جایگاه هشتم در جهان رساند.

با این سرعت علمی که امروز کشورمان دارد، ما در بیست سال آینده جزو کشور‌های پیشرفته ممتاز از لحاظ علم و فناوری خواهیم بود.

امروز کشور در صنعت، در تولید، در فناوری، در علم، در زمینه‌های پزشکی و نظامی، در زمینه علوم زیستی، در تهیه زیرساخت‌های اساسی برای بنای آینده کشور، با دوران طاغوت قابل مقایسه نیست. وقتی آمار‌ها و شاخص‌ها را نگاه می‌کنیم، بعضی از موارد صد‌ها درصد، بعضی از موارد هزار درصد، و بعضی از موارد هزار‌ها درصد در شاخص‌های اساسی پیشرفت پیدا شده است.

ما همان کشوری هستیم که سیم خاردار را هم باید وارد می‌کردیم؛ اما الآن می‌توانیم موشک نقطه زن صادر کنیم. می‌توانیم ماهواره به فضا بفرستیم. می‌توانیم هواپیما بسازیم.

چه کسی باور می‌کرد که جمهوری اسلامی ایران در سدسازی در کل منطقه، از لحاظ فناوری و توانایی و قدرت علمی و قدرت محاسبه، اول بشود؟!

سطح کار علمی و تحقیقی در بسیاری از دانشگاه‌های بزرگ کشور از لحاظ استعداد، کار، کوشش و پیگیری اساتید و داشتن استاد‌های برجسته، برابر با دانشگاه‌های خوب و پیشرفته دنیاست.

جمهوری اسلامی ایران در یک حرکت پرشتاب صعودی، رو به بالا در حال حرکت است. منحنی به سمت بالاست. دشمنان ما منحنی اشان به طرف پایین و به طرف ضعف است. منحنی ما به طرف قوت است.

سرعت پیشرفت علمی و تولید علم در کشور ما یازده برابر متوسط دنیاست. در بعضی از قسمت‌ها سی و پنج برابر سرعت رشد دنیاست.

آمریکای جهان خوار و مستکبر، امروز از بیست سال پیش، بسیار ضعیف‌تر است. در نقطه مقابل، تفکر اسلام ناب محمدی و نظام جمهوری اسلامی ایران، امروز از بیست سال پیش، بسیار قوی‌تر و بسیار پیشرفته‌تر و بسیار آماده‌تر است.

نظر تعداد قابل توجهی از کارشناسان ایرانی و غیر ایرانی این است که کشور جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۴۰۴؛ که پایان دوره برنامه چشم انداز بیست ساله است، به رتبه اول علمی در میان کشور‌های اسلامی خواهد رسید.

ما در دینداری، در معنویت، در روحیه شهادت طلبی هم رشد کردیم، ما در کتاب خوانی هم نسبت به گذشته رشد داریم. ما در گرایش به سوی قرآن و حفظ قرآن مجید و نهج البلاغه رشد کردیم.

تبیین عظمت پیشرفت ملت ایران در دینداری و معنویت، از حوصله این نوشتار خارج است، ان‌شاءالله در زمانی دیگر به آن خواهیم پرداخت.

انتهای پیام/ 221

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

وضعیت ایران در دوران قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر بخوانید »

حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است!؟

حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است!؟



حق مسلم مردم است که بدانند در ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس صهیونیست چه گذشته است که مدعیان اصلاحات (البته برخی از آنها و نه همه آنان) از افشای آن تا این ‌اندازه هراس دارند؟

به گزارش مجاهدت از مشرق، حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی تحت عنوان حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است!؟ نوشت:

روزنامه شرق در شماره دیروز خود (۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۰) مصاحبه‌ای با خانم‌ها، ابتکار، شجاعی و مولاوردی داشته است. در بخشی از این مصاحبه، خانم ابتکار به گونه‌ای غیرمنتظره که احتمالاً از یک ماموریت قبلی حکایت دارد! می‌گوید: «داستان ملاقات با سوروس ساختگی بود و فرد اتهام‌زننده هم اقرار کرد»! خانم ابتکار که می‌داند دروغ بزرگی گفته است بلافاصله از موضوع خارج می‌شود و درباره آن هیچ توضیح دیگری نمی‌دهد. در این خصوص گفتنی‌هایی هست. بخوانید!

۱- ماجرای ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس (سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی و پشتیبان و تامین‌کننده مالی فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸) را نگارنده بر اساس شواهد و اسناد غیرقابل‌انکار مطرح کرده بودم و آقای خاتمی برای رد گم کردن از اینجانب شکایت کرده است ولی از آنجا که از اسنادی که در اختیار داریم با خبر است جرأت پیگیری شکایت خود را نداشته و هنوز هم ندارد. چرا که افشای این اسناد، از پشت صحنه آمریکایی- اسرائیلی فتنه ۸۸ پرده بر می‌دارد.  

۲- خانم ابتکار نمی‌گوید چه کسی ماجرای این ملاقات وطن‌فروشانه را اتهام ناروا ‌(!) دانسته و به قول ایشان به دروغ بودن آن اعتراف کرده است!؟ اگر طرح این ملاقات از جانب نگارنده بوده است -که بوده است- باید انکار آن نیز از سوی اینجانب صورت گرفته باشد و حال آنکه بنده بیش از یک زونکن از اسنادی در اختیار دارم که در انجام این ملاقات کمترین تردیدی باقی نمی‌گذارد. برفرض که فردی ادعا کرده باشد که ماجرای این ملاقات را او مطرح کرده و دروغ هم بوده است! که باید گفت این فرد سَر پیاز بوده یا تَه پیاز!؟ و در کدام نقطه از ماجرا قرار داشته است!؟ آنچه در میان است ماجرای ملاقات خاتمی با جرج سوروس صهیونیست و اسناد غیرقابل تردیدی است که انجام این ملاقات را تائید می‌کند. حالا اگر به کسی ماموریت داده باشید که ادعا کند داستان ملاقات را او مطرح کرده و دروغ بوده است! چه تغییری در اصل ماجرا پدید می‌آورد!؟ درباره اسناد چه می‌گویید!؟ ضمناً علاوه‌بر اسناد فراوانی که از این ملاقات حکایت می‌کند، کیان تاجبخش که از جانب جرج سوروس برای تسهیل فتنه ۸۸ انتخاب شده و در ایران حضور داشت نیز بعد از بازداشت در مصاحبه تلویزیونی خود به این ملاقات اعتراف کرده است.

۳- یک بار در پاسخ به انکار این ملاقات از سوی مدعیان اصلاحات، خطاب به آنها نوشته بودیم چرا از آقای ظریف نمی‌پرسید!؟ و توضیح نداده بودیم چرا باید از آقای ظریف بپرسند! اما، اکنون اعلام می‌کنیم که آقای ظریف نیز که در آن هنگام نماینده ایران در سازمان ملل بود، در ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس حضور داشته است. آقای ظریف تاکنون در این‌باره سکوت کرده‌اند و با شناختی که نگارنده از آقای ظریف دارم تصور می‌کنم که ایشان نخواسته است با انکار این ملاقات مرتکب دروغ شده باشد.  

گفتنی است که در مرداد ماه ۱۳۸۸ «کیان تاجبخش» مشاور «بنیاد سوروس» در چهارمین جلسه دادگاه رسیدگی به پرونده اغتشاشات فتنه ۸۸، از دیپلماسی «مسیر دو» (Track Two) میان چهره‌های سیاسی ایرانی و آمریکایی با حمایت مالی «بنیاد راکفلر» و «بنیاد سوروس» پرده برداشت و از جمله، گفت؛ «اگر ما یکی از اولین نمونه‌های این برگزاری ارتباط، [را] سفر آقای «عطریانفر» به بنیاد سوروس ببینیم، می‌توانیم نهایتا [آن را در] ملاقات مستقیم جناب آقای «خاتمی» ‌همراه با جناب آقای «ظریف» با آقای «سوروس» ببینیم، بنابراین، این یک ارتباط مستمری بوده که ادامه داشته است.».

۴- با توجه به اسنادی که کمترین تردیدی در انجام ملاقات یاد شده باقی نمی‌گذارد، اصرار آقای خاتمی بر انکار ملاقاتش با جرج سوروس را می‌توان اعتراف ایشان به زشتی و پلشتی اقدامی دانست که مرتکب شده است. جرج سوروس یک کلان‌سرمایه‌دار صهیونیست است که به تامین‌کننده منابع مالی کودتاهای رنگی در کشورهای مخالف آمریکا شهرت دارد و خود او نه فقط این واقعیت تلخ و استکباری را انکار نمی‌کند، بلکه با افتخار نیز از آن یاد می‌کند. سوروس مدیر ارشد شورای روابط خارجی آمریکا، شریک اقتصادی بنیادهای اعانه ملی برای دموکراسی (NED)،

و خانه آزادی (FREEDOM HOUSE)، بنیانگذار موسسه جامعه باز (OPEN SOCIETY INSTITUTE)، صاحب موسسه مالی بین‌المللی فاند منیجمنت (FUND MANAGEMENT) و… است. سوروس کینه‌توزی خود علیه اسلام و دشمنی با انقلاب اسلامی را پنهان نمی‌کند. او بعد از شکست فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ که در آن نقش ویژه‌ای داشت، در مصاحبه‌ای گفته بود؛ قول می‌دهم که تا پایان سال جاری (سال ۲۰۱۰) جمهوری اسلامی سرنگون خواهد شد!

۵- اکنون این سؤال از آقای خاتمی در میان است که مگر بین شما و جرج سوروس چه موضوعات و مسائلی رد و بدل شده است که از افشای آن نگرانید تا آنجا که ترجیح می‌دهید اصل ملاقات را انکار کنید!؟ هویت سوروس به عنوان دشمن سرسخت اسلام و انقلاب اسلامی کاملاً شناخته شده است و حضور پررنگ شما به عنوان یکی از سران فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ نیز قابل انکار نیست. آیا ملاقات شما و جرج سوروس با فتنه ۸۸ بی‌ارتباط بوده است!؟ فتنه ۸۸ با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی شکل گرفته بود و تمامی مراحل آن با فرمول کودتاهای مخملی انطباق داشت تا آنجا که ما در کیهان تمامی مراحل فتنه را از قبل پیش‌بینی می‌کردیم. بدیهی است که فقط خداوند تبارک و تعالی از غیب آگاه است بنابراین پیش‌بینی‌های ما از نوع غیب‌گویی نبود، بلکه به علت آگاهی ما از فرمول کودتاهای مخملی بود. به عنوان مثال از قبل می‌دانستیم که نقطه هدف‌گذاری شده فتنه انتخابات نیست، و به همین علت تیتر یک روزنامه کیهان روز چهارشنبه ۲۰ خرداد۱۳۸۸ اینگونه بود «این هشدار جدی است: آخرین پرده سناریوی افراطیون آشوب پس از شکست».

و … بعدها، فتنه‌گران از اصل ماجرا پرده برداشتند با شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! هدف واقعی سران و اصحاب فتنه (بخوانید آنچه جرج سوروس و سایر مدیران بیرونی فتنه در پی آن بودند) را برملا کردند. جناب خاتمی حتماً به خاطر دارند که بعد از حماسه ۹ دی که نقشه آمریکایی- اسرائیلی فتنه را نقش بر آب کرد، ریچارد ‌هاوس مسئول شورای روابط خارجی آمریکا با تاسف گفت؛ دوستان ما در ایران (یعنی همان‌ها که نتانیاهو از آنها با عنوان بزرگترین سرمایه اسرائیل یاد کرده بود)، خیلی زود به پایان ماجرا پرداختند. یعنی خیلی زود شعار یاد شده را سر دادند!  

اکنون باید گفت؛ مگر خواست جرج سوروس دقیقاً همان نبود که سران و اصحاب فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ انجام دادند!؟ بنابراین حق مسلم مردم است که بدانند در ملاقات آقای خاتمی با جرج سوروس صهیونیست چه گذشته است که مدعیان اصلاحات (البته برخی از آنها و نه همه آنان) از افشای آن تا این ‌اندازه هراس دارند!؟ مگر آقایان شعار نمی‌دادید که دانستن حق مردم است!؟ خُب حالا بفرمائید زیر این کاسه چه نیم کاسه‌ای بوده است!؟

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حالا بفرمائید چه کاسه‌ای زیر این نیم کاسه است!؟ بیشتر بخوانید »

انقلاب اسلامی مبتنی بر بینش عمیق توحیدی بود

انقلاب اسلامی مبتنی بر بینش عمیق توحیدی بود


گروه استان‌های دفاع‌پرس – مجید دائمی؛ دهه فجر از 12 بهمن تا 22 بهمن ماه؛ روزهای ماندگار و فراموش نشدنی در تاریخ ملت بزرگ ما است؛ روزهای انقلاب اسلامی است. انقلابی که رساترین فریاد تاریخ یعنی امام امت آن را رهبری کرد و به فرجام رساند و برای حفظ آن با تمام وجود تلاش کرد. انقلابی که مبتنی بر بینش عمیق توحیدی و الهام گرفته از انقلاب سرخ عاشورای حسینی بود.

انقلاب اسلامی تحولات عمیقی در داخل کشور و جهان ایجاد کرد که مهمترین آن شکوفایی معنوی و گرایش مردم به سمت ارزشهای اسلامی؛ احیای اصل امامت در قالب ولایت فقیه، گسترش آزادیهای مشروع که خود موجب حضور بیشتر مردم در صحنه‌های مختلف اجتماعی و همچنین مسئله استکبار‌ستیزی در صلح بین‌المللی و احیای فریضه جهاد و بیداری ملت‌های مظلوم در مقابل مستکبران و سلطه طلبان و مطرح شدن اسلام در صحنه‌های بین‌الملی به عنوان قدرتی قابل توجه است.

لذا نسل امروز باید بداند که انقلاب تا به امروز چه مسیر و چه تنگناهایی را پشت سر و طی نموده  است. بیان رمز استقلال‌ و تبیین گام دوم انقلاب و تبیین مسیر پیش رو برای تحقق آرمان‌های انقلاب باید محور برنامه‌های انقلاب باشد.

دهه فجر باید رنگ و بوی امید بخش داشته باشد و فرصتی برای بیان کارآمدی و توانمندی انقلاب اسلامی باشد دور شدن از کلیشه و روی آوردن به ابتکار و نوآوری در برنامه‌ها به سمت و سوی هنرمندانه باید در دستور کار قرار گیرد و همه ما باید در راه کسب رضایت مردم تلاش کنیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

انقلاب اسلامی مبتنی بر بینش عمیق توحیدی بود بیشتر بخوانید »

امام خمینی (ره) الگوی جوانان انقلابی

امام خمینی (ره) الگوی جوانان انقلابی است


گروه استان‌های دفاع‌پرس ـ «مهرداد محمدی» دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر مازندران؛ رهبران دینی الگوی عملی کامل برای پیروان خویش محسوب می‌شوند؛ در انقلاب اسلامی نیز مردم عزیزمان به تاسی از الگوی اخلاقی، سیاسی و دینی کاملی همچون حضرت امام خمینی (ره) در جهت تشکیل حکومتی اسلامی تلاش نموده و این انقلاب شکوهمند را به پیروزی رساندند.

گرامی می‌داریم دهه مبارک فجر و سالروز بازگشت غرور آفرینِ امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن سال ۵۷ که بذر آن در سال ۱۳۴۲ نهاده شده بود و در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ به ثمر نشست و جوانان مومن و مجاهد تحت رهبری شخصیتی الهی همچون امام خمینی و مجاهدت یاران صدیق ایشان در این پیروزی غرور آفرین سهیم بوده و نقش بسزایی ایفا کردند.

از آنجایی که نفس انسان ویژگی و عظمت خاصی دارد، می‌تواند تجلی‌گاه بهترین و متعالی‌ترین آیات الهی باشد که پیامبر گرامی اسلامی در این خصوص می‌فرمایند «من عرف نفسه فقد عرف ربه» هرکس نفس خود را بشناسد به یقین خداوند متعال را شناخته است؛ اما این نفس برای رسیدن به شناخت، باید تحت تعالیم اسلامی قرار گیرد و تعالیم اسلامی زمانی بهترین کاربری را خواهد داشت که تمام و کمال و به نحو احسن اجرا شود.

از این رو جوانان متدین و روشن ضمیر ایران با الگو پذیری از مردی ملکوتی و عارفی متقی، چون حضرت امام خمینی (ره) و احادیث اهل بیت و ائمه معصومین (علیهم السلام)، در صدد برپایی حکومت اسلامی با هدف رشد و تعالی بشریت بر آمدند و با غلبه بر رژیم طاغوت که شاخص‌ترین منکر در آن هنگام بود، نظام مقدس جمهوری اسلامی را پایه گذاری کردند.

دسترسی به الگوی انسانی کامل یکی از مسائل مهم در تربیت انسان است که در مکتب متعالی اسلام، رهبران دینی الگوی عملی کاملی برای پیروان و شیفتگان خود محسوب می‌شوند و در انقلاب اسلامی نیز مردم عزیزمان از پیر و جوان، زن و مرد، به تاسی از الگوی اخلاقی، سیاسی و دینی کاملی همچون حضرت امام خمینی (ره) در جهت تشکیل حکومتی اسلامی و رسیدن به رشد و کمال انسانی تلاش نموده و پیروز شدند.

یک الگوی رشید و بالنده موجب به کار افتادن استعداد‌های راکد و تجمیع ظرفیت‌های پراکنده در وجود جوانان در راستای اهداف متعالی می‌شود؛ سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی نیز یکی از این الگو‌های ارزشمند و تکرار ناشدنی تاریخ انقلاب است که شخص ایشان از شاگردان مکتب اسلام و انقلاب و مکتب امام خمینی (ره) می‌باشد که یک الگوی عملی کامل برای جوانان و هم نمونه‌ی انسانی متدین و جهادیست که جان عزیز خود را مشفقانه در راه اعتلای اسلام در منطقه نثار کرد.

امروز نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی با تکیه بر الگوی مدیریتی و رفتاری حضرت امام، در مواجهه با دشمنان انقلاب، همچنان شجاعانه و پیشتاز در برپا نگاه داشتن خیمه‌ی انقلاب در ایران و صدور آن به منطقه و جهان می‌باشد که در چله‌ی دوم انقلاب و گام دوم آن با اعتماد به توانایی‌های مردم و بویژه جوانان، با تمام قوا به پیش می‌روند و ان‌شاالله در راه رسیدن به قله‌های پیشرفت و تعالی، تا ظهور حضرت امام عصر (عج) همچنان عزتمندانه این راه را خواهند پیمود و پرچم حکومت اسلامی را به دستان صاحب واقعی آن، حضرت بقیه الله الاعظم (عج) خواهند رساند.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امام خمینی (ره) الگوی جوانان انقلابی است بیشتر بخوانید »

این مانع را نادیده نگیرید

خواب‌های آشفته با فاکتورهایی به نام مردم



مردم از کسانی ناامیدند که شعار گفت‌وگوی تمدن‌ها سر دادند تا اربابان‌شان در کاخ سفید را خشنود کنند اما رئیس‌جمهور آمریکا در ازای این خوش‌خدمتی نام ایران را در فهرست کشورهای محور شرارت قرار داد…

به گزارش مجاهدت از مشرق، کمال احمدی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: انقلاب اسلامی در حالی چهل و سومین سالگرد خود را جشن می‌گیرد که علی‌رغم تمامی سختی‌ها و مشکلات این چهار دهه و برخلاف سیاه‌نمایی‌ها همچنان اکثریت قاطع مردم- به گواه واقعیت‌های عینی و غیرقابل کتمان- حامی اصلی انقلاب در صحنه‌های حساس بوده‌اند.

البته این حمایت مردمی که به اذعان کارشناسان بین‌المللی در هیچ‌یک از انقلاب‌های دنیا تاکنون سابقه نداشته و یقینا عامل مانایی نظام هم بوده، به مذاق دشمنان خارجی و داخلی انقلاب خوش نیامده و اینان در طول این سال‌ها همواره تلاش کرده‌اند با انواع ‌ترفندهای رسانه‌ای، جادوگری‌های هالیوودی و بیانیه‌های حزبی خواب آشفته خویش مبنی بر جدایی ملت از انقلاب را برای لحظاتی به رویایی واقعی بدل سازند؛ بر همین مبنا نیز روزگاری مدعی «خستگی مردم از جنگ و امام شدند»، روز دیگر ادعای «ختم انقلاب» را سر دادند، یک‌روز با نظرسازی‌های جعلی و خودساخته مدعی شدند» ۸۵ درصد مردم از حکومت ناراضی‌اند»، روزهایی که با دست رد ملت در انتخابات مواجه شدند مدعی «غیاب مردم در انتخابات شدند» و حالا هم به بهانه سالگرد انقلاب بیانیه صادر می‌کنند و مدعی می‌شوند که «بسیاری از مردم نسبت به اصل انقلاب دچار ‌تردید شده و امیدشان به آینده بهتر کمتر شده است».

این خیال‌پردازی‌ها که همواره به نام مردم فاکتور شده در حالی است که اگر فقط مروری گذرا بر چند نمونه از حضور تاریخی ملت ایران در صحنه‌های حمایت از انقلاب داشته باشیم خواهیم دید این ادعاهای واهی چقدر با واقعیت فاصله دارد.

نخستین صحنه همراهی مردم با انقلاب در همان ۱۲ بهمن ۵۷ و با وجود فشارهای رژیم طاغوت علیه ملت رقم خورد. در این روز به یادماندنی، حجم جمعیتی که برای استقبال از امام خمینی خود را به تهران و مسیر فرودگاه مهرآباد رساندند آن‌قدر انبوه بود که خبرگزاری یونایتدپرس تعداد مستقبلین از امام را در طول مسیر فرودگاه تا بهشت زهرا ۵ میلیون نفر تخمین زد. رادیو کلن تعداد جمعیت را ۵ تا ۶ میلیون نفر گزارش کرد. رادیو لندن مثل همیشه دوپهلو سخن پراکند و در حالی که در گزارش خود تأکید می‌کرد در تاریخ ایران چنین استقبالی بی‌سابقه بوده است تعداد شرکت‌کنندگان در مراسم را دو میلیون برآورد کرد! (البته در برنامه دیگرش ۶ میلیون گفت) نکته بدیع این استقبال که از دید خبرنگاران خارجی نیز دور نماند، این بود که در این مراسم، از پلیس و نیروهای انتظامی خبری نبود و مردم با رشد اجتماعی و بلوغ سیاسی خود توانستند بزرگ‌ترین استقبال قرن را به تعبیر اغلب خبرگزاری‌ها بدون هیچ تلفاتی اداره کنند.

صحنه دیگر حمایت عظیم مردم از انقلاب در مراسم وداع با امام راحل و در شرایطی رقم خورد که رسانه‌های غربی و منافقین داخلی براساس همان توهمات خیالی گمان می‌کردند ملت ایران پس از گذشت ۱۱سال از انقلاب و سختی‌های دوره جنگ از شرایط کشور خسته شده و دیگر دل در گرو امام و انقلاب ندارند. اما به محض اینکه خبر ارتحال امام عزیز در کشور پخش شد انبوه جمعیت از اقصی نقاط مختلف ایران به سمت تهران سرازیر شدند تا حدی که به گزارش مجاهدت از همان رسانه‌های معاند از جمله رادیوصدای آمریکا «جمعیت چند میلیونی راهی پایتخت شده بود تا مردی که آنها را در انقلاب اسلامی رهبری کرده بود تا آرامگاه ابدیش همراهی کنند». به گفته همین رسانه «مراسم تشییع پیکر (امام)خمینی ۱۰ ساعت طول کشید و عزاداران نوحه‌خوان که شمارشان دست‌کم چند میلیون(تا ۱۰میلیون نفر) تخمین زده می‌شد همه راه‌هایی را که به گورستان در فاصله ۳۵ کیلومتری منتهی می‌شد بسته بودند و پیکر امام سرانجام با هلیکوپتر به آنجا رفت».

ملت ایران پس از امام نیز همواره در برهه‌های حساس به صحنه آمدند و با لبیک به ندای رهبری و خلق حماسه‌هایی همچون ۲۳ تیر ۷۸ و ۹ دی ۸۸ علاوه بر اینکه فتنه‌گران مدعی اصلاح‌طلبی را که با تدارک وسیع بیگانگان به‌دنبال براندازی نظام بودند را به حاشیه راندند صحنه‌های کم‌نظیری از پشتیبانی خویش از انقلاب و رهبری را هم به تصویر کشیدند. اما جدیدترین نمونه بی‌نظیر حمایت مردم از انقلاب در مراسم تشییع سردار جبهه مقاومت شهید حاج قاسم سلیمانی در دی‌ماه ۹۸ رخ داد. ده‌ها میلیون ایرانی در شهرهای مختلف کشور همچون اهواز، مشهد، قم، تهران، کرمان و حتی شهرهایی مثل تبریز که پیکر این شهید به آنجا نرفت به خیابان‌ها آمدند و با پاسداشت مقام شهید سلیمانی که نمونه عملی و ‌تربیت شده فرهنگ امام و انقلاب بود قولا و عملاً با آرمان‌های نظام اسلامی تجدید پیمان کردند.

جمعیت متراکم مردم فقط در تهران به حدی عظیم بود که حیرت تمامی خبرنگاران رسانه‌های خارجی را برانگیخت؛ خبرنگار نیویورک‌تایمز در همین رابطه نوشت: «من همیشه راهپیمایی‌های چندهزار نفره در ایران را شاهد بوده‌ و آنها را پوشش خبری داده‌ام. اما هیچ‌گاه این‌گونه نبوده است. اکنون میلیونی آمده‌اند. آنها همه به میل خود آمده‌اند. در طول ۲۵ سال فعالیت در ایران تاکنون چنین چیزی ندیده‌ام» خبرنگار روزنامه ال‌موندو هم در توئیتر خود با انتشار تصاویری از مردم و اقشار مختلف نوشت: «حضور مردم در تشییع پیکر سردار سلیمانی نمونه‌ای از وحدت ملی است. در میان عزاداران هر قشری دیده می‌شود من در تهران هرگز چنین جمعیتی از مردم را ندیده‌ام» خبرنگار المانیتور نیز با اشاره به مراسم تاریخی تشییع شهید سلیمانی نوشت: «من تاکنون چنین چیزی در ایران ندیده‌ام. حتی مراسم‌های مذهبی این‌گونه (مردم) را جمع نمی‌کند که قاسم سلیمانی کرده است».

اهمیت این اتفاق بی‌سابقه زمانی مضاعف می‌شود که بدانیم بیش از چهار دهه از انقلاب گذشته و در همین شرایط، سوءمدیریت دولت غربگرای اصلاح‌طلبان سبب ویرانی اقتصاد و تنگی معیشت مردم شده بود. تورم بالای ۵۰ درصد و گرانی افسارگسیخته مسکن و خیل انبوه مستاجران فقط نمونه‌هایی از نتایج همین رفتار دولت بود حتی دو ماه قبل از تشییع باشکوه حاج قاسم، به دلیل همان سوءمدیریت، قیمت بنزین در یک پاتک شبانه دولت روحانی به مردم ۳۰۰ درصد افزایش یافت که موجبات آشوب و بلوای خیابانی را در شهرهای مختلف فراهم ساخت.

عجیب اینکه مدعیان اصلاحات در همین شرایط و با وجودی که خودشان در مسند امور بودند و باید بابت این افتضاحات مدیریتی شرمنده و پاسخگوی مردم می‌شدند اما با پررویی تمام ژست اپوزسیون به خود گرفته و مدعی ناامیدی مردم از انقلاب شدند و اعلام کردند «طبق نظرسنجی‌های ما ۸۵ درصد مردم از حاکمیت ناراضی‌اند!» ولی وقتی پیکر قطعه‌قطعه شهید سلیمانی به ایران آمد ده‌ها میلیون ایرانی در سوگ فرزند انقلاب آنچنان به خیابان‌ها آمدند که مهر باطلی بر تمامی نظرسازی‌های ساختگی غربگرایان زدند. متأسفانه این جریان غربزده و تمامت‌خواه بازهم در روزهای اخیر با فراموشی عمدی همه این صحنه‌های شور و شعور مردم در حمایت از انقلاب در پوشش بیانیه احزاب چند نفره مجمع روحانیون و مجمع مدرسین به انقلاب و نظام تاخته و بی‌آنکه به نقش خود در مشکلات اقتصادی فعلی‌ اشاره کند به سیاه‌نمایی مطلق از وضعیت کشور پرداخته است.

اینان که در طول چهار دهه اخیر حداقل ۲۴ سال بر مسند اجرایی کشور تکیه زده بودند و بایستی در پیشگاه ملت بابت این همه فرصت‌سوزی مدیریتی پاسخگو باشند نه‌تنها این‌گونه رفتار نمی‌کنند بلکه مدعی می‌شوند «بسیاری از مردم نسبت به اصل انقلاب دچار ‌تردید و احیاناً بدبینی شده و امیدشان به آینده بهتر کمتر شده است!» در حالی که مردم در طول این ۴۳ سال به استناد شواهد تاریخی که در این نوشتار به برخی از آنها اشاره شد هرگز به اصل انقلاب بدبین نشده‌اند بلکه مردم از کسانی بدشان می‌آید که قول و فعلشان با هم یکسان نیست؛ افرادی که وعده رفع بالمره تحریم‌ها را دادند اما نه‌تنها تحریم‌ها کم نشد بلکه دوبرابر شد، مسئولینی که در مذاکره با آمریکا، صنعت هسته‌ای کشور را بر باد دادند.

مردم از مسئولینی بدشان می‌آید که در زمان انتخابات وعده دادند چنان رونقی ایجاد می‌کنیم که دیگر نیازی به یارانه ۴۵هزار تومانی نداشته باشید اما در عمل زندگی مردم را به جایی رساندند که علاوه بر یارانه نقدی یارانه معیشتی هم به جمع یارانه‌ها اضافه شد، مردم از کسانی ناامیدند که شعار گفت‌وگوی تمدن‌ها سر دادند تا اربابان‌شان در کاخ سفید را خشنود کنند اما رئیس‌جمهور آمریکا در ازای این خوش‌خدمتی نام ایران را در فهرست کشورهای محور شرارت قرار داد و خلاصه ملت انقلابی ایران از مدعیان اصلاحات که رئیس رژیم صهیونیستی روزگاری آنها را سرمایه‌های اسرائیل خواند نفرت دارند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خواب‌های آشفته با فاکتورهایی به نام مردم بیشتر بخوانید »