یادداشت

درخت تنومند انقلاب اسلامی ریشه در جهاد و مقاومت دارد

درخت تنومند انقلاب اسلامی ریشه در جهاد و مقاومت دارد


گروه استان‌های دفاع‌پرس ـ حجت‌الاسلام «علی لقمانپور» مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان قم؛ دهه فجر مقطع رهایی ملت بزرگ ایران از یوغ استعمار و استثمار نظام طاغوت و استکبار جهانی است، ملتی که با تاسی به سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین (ع) رفتن زیر بار خفت و خواری را عار و ننگ می‌دانستند و با قیام پیر و مراد خویش حضرت امام خمینی (ره) بپا خاستند و طومار یک عمر ظلم و بی‌عدالتی رژیم ستمشاهی را در هم پیچیدند.

امروز درخت تنومند انقلاب اسلامی ما به برکت خون مطهر شهدای والامقام از آغاز نهضت اسلامی و شهیدان عزیزی همچون سید مجتبی نواب صفوی (ره) و یارانش و سایر شهدای دوران مبارزات انقلاب اسلامی، شهدای ۱۷ شهریور، ۱۹ دی و شهیدان روز‌های اوچ پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن شهدای دفاع مقدس و دفاع از حرم‌های اهل بیت (ع)، تا اقصی نقاط جهان سایه افکنده و چشم امید ملت‌های مظلوم و آزادیخواه به سایه سار و ثمرات این درخت تنومند است.

نظام اسلامی نظامی برگرفته از تعالیم مکتب توحیدی اسلام ناب بود که به رهبری حضرت امام (ره) آغاز شد و با پیشتازی روحانیت بیدار و شجاع و پشتیبانی و اتحاد و همدلی همه اقشار جامعه نضج و رشد گرفت تا در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید و به عنوان اعجازی در بین انقلاب‌های مردمی جهان ثبت و ضبط شد.

این نظام الهی پس از پیروزی نیز همچنان مورد هجمه دشمنانی داخلی و خارجی قرار داشت و در ماه‌های نخست، از توطئه‌های خبیثانه و شوم دشمنان ایجاد غائله‌های تجزیه طلبانه در امان نماند و اگر نبود هدایت‌های پیامبرگونه امام راحل و بیداری مردم و حضور جوانان جان برکفی که به عشق ولایت، با همه وجود در حفظ و حراست از دستاورد‌های انقلاب مجاهدت می‌کردند، شاید تکلیف انقلاب در همان روز‌های اول یکسره می‌شد.

بنیان‌های درخت تنومند انقلاب اسلامی چنان محکم و اصولی بنیان نهاده شده که هیچ تندبادی نتواند آن را از جای بر کند. این انقلاب ریشه در فطرت پاک انسان‌ها دارد، چون مبتنی بر دین خدا و ولایت الهی بوده و فرهنگ ایثار و شهادت، بصیرت و جهاد و مقاومت، آن را در برابر دسیسه‌های دشمنان محفوظ می‌دارد؛ فرهنگی که با ایثار خون شهیدان والامقام در دوران انقلاب اسلامی، هشت سال دفاع مقدس، مدافعان حرم، عرصه دفاع از امنیت و شهدای ترور و … و نیز مقاومت و ایثار و از خودگذشتگی جانبازان و آزادگان و رزمندگان و خانواده‌های معظم شهدا آمیخته شده است.

انقلاب اسلامی علیرغم همه تحریم‌ها و تهدیدات و خباثت‌های داخلی و دشمنی‌های خارجی، با هدایت‌ها و رهبری‌های حکیمانه امام خامنه‌ای عزیز (مدظله العالی)، وارد چهل و سومین سال شکوفایی خود شد و به دشمنانی که به زعم باطل خویش، آرزوی نابودی این انقلاب الهی و مردمی را در سر می‌پروراندند، اثبات کرد که انقلاب اسلامی چراغی همیشه فروزان است که هر دیو و ددی بخواهد آن را از فروغ و روشنایی بیندازد، باید خود را در ورطه هلاکت و سقوط و نابودی ببیند.

و اینک در آغاز چهارمین سال از دومین گام انقلاب اسلامی، باز هم مفاد هدایت بخش بیانیه گام دوم انقلاب، پیش روی همه ماست تا با عمل به آن بخصوص توجه به ظرفیت عظیم جوانان این مرزوبوم، با حرکتی شتابان و جهادی، مشکلات را یکی پس از دیگری از میان برداشته و با یکپارچگی جبهه مقاومت که چشم امیدشان به نظام اسلامی ایران دوخته شده است، روزبروز به قله‌های سرافرازی نزدیک‌تر شده و ان شاءالله در سایه تبعیت از رهنمود‌های مقام عظمای ولایت، عَلم انقلاب را به دست صاحب اصلی آن برسانیم.

یاد و خاطره شهدای گرانقدر استان قم در عرصه‌های مختلف بخصوص شهدای دفاع از حرم لشکر هفده امام علی بن ابی طالب (ع) و فاتحان نبل و الزهرا را که در آستانه برگزاری ششمین سالگرد شهادت آنان قرار داریم، گرامی می‌داریم و به ارواح مطهر تمامی آنان درود و سلام می‌فرستیم.

انتهای پیام/

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

درخت تنومند انقلاب اسلامی ریشه در جهاد و مقاومت دارد بیشتر بخوانید »

این مانع را نادیده نگیرید

نبرد «جهاد تبیین» و «جنگ شناختی» در شیارهای خاکستری مغز



به نظر می‌رسد در این میدان به‌طور مشخص دو گروه مورد هجمه قرار می‌گیرند؛ رهبران و مردم. ممکن است در آنِ واحد هر دو گروه یا یکی از آنها هدف این جنگ باشند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: ناتو تا سال ۲۰۲۰ پنج حوزه جنگی را به رسمیت می‌شناخت؛ زمین، هوا، دریا، فضا و فضای سایبری. از یک سال پیش کارشناسان این سازمان می‌گویند عملاً باید یک حوزه دیگر را هم به پنج مورد فوق افزود؛ «جنگ شناختی» (cognitive warfare). این حوزه جدید چیست و جنگ در آن چه ابعاد و ویژگی‌هایی دارد و چرا ما باید در این زمینه تامل کنیم؟ دقت در چیستی و چگونگی این جنگ، پاسخ سوال بعدی یعنی نسبت ما با آن را روشن می‌سازد. 

در «جنگ شناختی»، ذهن انسان به میدان نبرد تبدیل می‌شود. «جیمز جوردانو»، متخصص علوم اعصاب، مغز انسان را میدان نبرد قرن بیست‌ویکم معرفی می‌کند. هدف این است که نه تنها آنچه مردم فکر می‌کنند، بلکه نحوه تفکر و عمل آنها نیز تغییر کند. اگر این جنگ با موفقیت انجام شود، باورها و رفتارهای فردی و گروهی را شکل داده و تحت تأثیر قرار می‌دهد تا به نفع اهداف تاکتیکی یا استراتژیک مهاجم باشد. در شکل حداکثری خود، این پتانسیل را دارد که کل جامعه را بشکند و از هم بپاشد، به‌طوری که دیگر اراده جمعی برای مقاومت در برابر نیات دشمن را نداشته باشد. در این میدان نیروی مهاجم می‌تواند بدون توسل به زور یا اجبار آشکار، جامعه را تحت سلطه خود درآورد.

یکی از ویژگی‌های مهم این جنگ در هم آمیختن فضای زمانی جنگ و صلح است. وقتی از جنگ سخن به میان می‌آید، اذهان به‌طور سنتی تصاویری از درگیری‌های نظامی را به خاطر می‌آورند؛ بمباران هوایی، موشکباران، نبرد نیروهای پیاده و زرهی، درگیری‌های دریایی و… وقتی خبری از این تصاویر نباشد بطور خودبخود مفهوم صلح جای آن را می‌گیرد. در جنگ شناختی این دو فضای زمانی از یکدیگر جدا نیستند. نکته دیگر در پیوستگی زمانی این جنگ است. بسته به اینکه هدف از راه‌اندازی «جنگ شناختی» چه باشد، طول مدت آن متغیر است. یک عملیات منحصر و مجزا در این میدان می‌تواند بر هدف محدود جلوگیری از انجام یک مانور نظامی طبق برنامه‌ریزی، یا مجبور کردن به تغییر یک سیاست عمومی خاص تمرکز کند. چندین عملیات متوالی را می توان با هدف بلندمدت برهم زدن انسجام جوامع یا اتحادها، از طریق ایجاد شک و تردید در مورد اساس حکومت، براندازی فرآیندهای مردم‌سالارانه، برانگیختن اغتشاشات مدنی یا تحریک جنبش‌های جدایی‌طلبانه، راه‌اندازی کرد. در چنین حالتی که هدفی استراتژیک دنبال می‌شود، این جنگ می‌تواند حتی چند دهه به طول انجامد.

به نظر می‌رسد در این میدان به‌طور مشخص دو گروه مورد هجمه قرار می‌گیرند؛ رهبران و مردم. ممکن است در آنِ واحد هر دو گروه یا یکی از آنها هدف این جنگ باشند. هدف قرار دادن رهبران در ابتدای امر هدفی سهل‌الوصول‌تر است. ادراکات سران یک جامعه مورد تهاجم قرار می‌گیرد تا در ذهن آنان احتمال رسیدن به هدف اصلی کم‌رنگ شده و چاره‌ای جز سازش و تسلیم در برابر مهاجم، پیش پای خود نبینند. البته ماجرا همیشه به این سرراستی و وضوح نیست. گاهی وقت‌ها نیروی مهاجم در «جنگ شناختی»، سازش و تسلیم را در زرورقی از پیروزی و مصالحه‌ای از جنس برد – برد به حریف تحمیل می‌کند. توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ موسوم به برجام نمونه‌ای تاریخی از چنین موردی بود. یکی از روزنامه‌های حامی دولت تدبیر و امید تیتر زد؛ «پیروزی بدون جنگ» و این دقیقاً خلاصه‌ای از هدف و ماهیت «جنگ شناختی» است. این دستکاری ادراکی نباید و نمی‌تواند موقت باشد و باید تا رسیدن به نقطه نهایی ادامه یابد. نقطه نهایی جایی است که طرف مقابل کاملاً تسلیم یا کنترل شود. تلاش مستمر آمریکا برای تحمیل برجام۲ و ۳ و… در همین راستا قابل تفسیر است. 

این همان چیزی است که رهبر معظم انقلاب از سال‌ها پیش در قالب «اختلال در دستگاه محاسباتی» بارها نسبت به آن هشدار داده‌اند. اینها تنها چند نمونه از این هشدارها هستند؛

– آنچه ما امروز در مجموعه‌ رفتار دستگاه استکبار مشاهده می‌کنیم، همین است؛ هدف ایجاد اختلال در نظام محاسباتی و دستگاه محاسباتی من و شما است. در میدان‌های دیگر، استکبار نتوانسته است، کاری از او برنیامده است.(۱۶ تیر ۱۳۹۳)

– یکی از کارهای مهمّ دشمنان همین است: با شما که مواجه می‌شود، نیّت شما را که می‌داند، تصمیم شما را که می‌داند، درصدد برمی‌آید کاری کند تا محاسبات شما عوض بشود، دستگاه محاسباتی شما را دچار اختلال کند؛ یکی از کارهای مهمّ دشمن در عرصه‌های گوناگون این است. (۱۴ خرداد ۱۳۹۸)

– تخریب محاسبات؛ ببینید یکی از کارهای دشمن این است که محاسبات مسئولان کشور و مؤثّران فکری کشور و در درجه‌ بعد آحاد ملّت را تغییر بدهد و در محاسبات اینها اثر بگذارد؛ مثل اینکه شما فرض بفرمایید بتوانید در رایانه‌ یک شخصی یک بدافزار را وارد کنید که همه‌ چیزهایی را که این رایانه به شما خواهد داد، عوضی بدهد، غلط بدهد؛ در رایانه‌ عمومی و کلّی مدیریّت یک کشور، در اندیشه‌ آنها، در محاسبات آنها گاهی دشمن تأثیر می‌گذارد. (۸ آبان ۱۳۹۸)

– مهم این است که دستگاه محاسباتی را حفظ کنیم، سالم نگه داریم، نگذاریم دچار اختلال بشود. اگر دستگاه محاسباتی ما اختلال پیدا کند، بسیاری از امکانات ما هم از دست ما خواهد رفت، شرایط خوب ما تبدیل به شرایط بد خواهد شد.(۲۱ مهر ۱۳۹۹)

در «جنگ شناختی» گروه دوم هدف، مردم هستند. اعمال نفوذ و تغییر در ذهن چند شخصیت سیاسی نیاز به ابزار زیادی ندارد چرا که می‌توان به طرق مختلف آشکار و پنهان نقاط قوت و ضعف و منافذ ذهنی این افراد را شناخت اما وقتی شما با یک جمعیت چند میلیونی مواجه هستید، تلاش برای تاثیرگذاری بر آنها نیازمند داشتن اطلاعات از تک‌تک آنهاست. چند دهه پیش ابزار دقیق و قابل اتکایی برای این شناخت وجود نداشت. ظهور شبکه‌های اجتماعی و گوشی‌های هوشمند این مانع را برطرف کرده است. امروزه با کمک منبعی به نام «بیگ دیتا» که محصول رشد انفجاری فناوری‌های دیجیتالی است، جوامع بزرگ تبدیل به یک شیء شده‌اند که می‌توان ادراک آن را دستکاری کرد. چرا دشمن در برابر ساماندهی و حکمرانی در فضای مجازی چنین واکنش‌های سختی از خود نشان می‌دهد؟ پاسخ در مسئله کلیدی «جنگ شناختی» علیه توده‌هاست. آمریکایی که حتی انتشار تصویر و نام شهید سلیمانی در شبکه‌های اجتماعی را برنمی‌تابد، هرگونه تلاش ایران برای برقراری ضابطه و قاعده در این فضا را با ادعای آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات به شدت مردود می‌شمارد. گردش اطلاعات آزاد است اما نه هر اطلاعاتی!

در چنین فضای سخت و سهمگینی چرایی مطالبه رهبر انقلاب درخصوص لزوم «جهاد تبیین» قابل درک است. در واقع «جهاد تبیین» آنتی‌ویروس «جنگ ‌شناختی» پیچیده دشمن است. غرب، «علوم مغزی» را به جنگ‌افزار مبدل کرده تا با بهره‌برداری از آسیب‌پذیری‌های مغز انسان، زمینه «هک مغزی» و در نهایت «مهندسی اجتماعی» را فراهم سازد تا به «پیروزی بدون جنگ» دست یابد.

از این روست که چند روز پیش حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند؛ «این را من از روی اطّلاع عرض می‌کنم که امروز انبوهی از رسانه‌ها – نمی‌شود شمرد، به‌خصوص با این وضع فضای مجازی- با هزاران متخصّص: متخصّص هنر، متخصّص رسانه، متخصّص علوم ارتباطات، با پشتیبانی مالی انبوه، با پشتیبانی امنیّتی انبوه در کارند؛ برای چه؟ برای اینکه در نظام جمهوری اسلامی افکار را برگردانند، مذاق‌ها را برگردانند، ایمان‌ها را و باورها را تضعیف کنند، تخریب کنند؛ این [جور] است. حالا دیگران برای کشورهای دیگر چه کار می‌کنند، آنها بحث‌های دیگری است؛ این مطلبی که من عرض می‌کنم، هدفی است متوجّه به کشور ما، مردم ما، جمهوری اسلامی ما، باورهای ما، اعتقادات ما. هزاران دستگاه دارند در این زمینه کار می‌کنند با پول‌های گزاف و پشتیبانی‌های گوناگون. خب، این یک حرکت شیطانی است و جبهه‌ شیطان است… از خودمان سؤال کنیم که ما در این جهادی که وجود دارد، در این جنگ بی‌امانی که وجود دارد بین اسلام و کفر، بین حق و باطل، بین روایت دروغ و حقیقت -این جنگی است بین اینها – ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم؟»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

نبرد «جهاد تبیین» و «جنگ شناختی» در شیارهای خاکستری مغز بیشتر بخوانید »

این مانع را نادیده نگیرید

این مانع را نادیده نگیرید



«آیا اوضاع بهتر می‌شود؟» سؤال مهمی است که از همان ساعات اولیه پیروزی آقای رئیسی در انتخابات، زیاد مطرح شده و هنوز هم زیاد آن را می‌شنویم.

به گزارش مجاهدت از مشرق، جعفر بلوری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «آیا اوضاع بهتر می‌شود؟» سؤال مهمی است که از همان ساعات اولیه پیروزی آقای رئیسی در انتخابات، زیاد مطرح شده و هنوز هم زیاد آن را می‌شنویم. پاسخ‌هایی هم در این‌باره داده شده است. مثلا گفته می‌شود، با توجه به شرایطی که ایشان از دولت قبل تحویل گرفته، می‌توان امیدوار بود دو سال بعد از پیروزی اوضاع اقتصادی رفته‌رفته بهبود یابد. اما در عین حال یک «شرط» بزرگ و مهم هم برای رسیدن به این بهبود عنوان شده است: «عاملان وضع موجود و رسانه‌هایشان اگر بگذارند.» در این یادداشت قصد واکاوی این مسئله به‌عنوان یک مانع در مسیر عبور از مشکلات اقتصادی را داریم. بخوانید:

معمولا برای عبور از بحران (اینجا اقتصادی) و رسیدن به توسعه دو مدل راه‌حل ارائه می‌شود. راه‌حل «فوری» و «بلندمدت». مثلا اگر تعداد اقشار ضعیف جامعه زیاد و در شرایطی باشند که با انتخاب راه‌حل‌های اساسی و مبنایی (بلندمدت)، در وضعیت نامناسبی قرار بگیرند، راه‌حل فوری در دستور کار قرار می‌گیرد. بسته به شرایط داخلی، منطقه‌ای و وضعیتی که آن کشور در آن قرار دارد نیز، می‌توان راه‌حل‌هایی فوری یا مبنایی و بلندمدت برای توسعه یافت. کارشناسان حوزه «اقتصاد و توسعه» معمولا مراحلی را هم به ‌ترتیب اولویت برای رسیدن به مقصود طراحی، و تأکید می‌کنند «باید» این مراحل به ‌ترتیب و یکی پس از دیگری طی شود. به‌عنوان مثال کافی است نظریات «والت ویتمن روستو» را مطالعه کنید. او توسعه را «خطی» می‌بیند و معتقد است «باید» ۵ مرحله به‌ترتیب طی شود تا….

اینجا در ایران خودمان نیز مسئولین به کمک کارشناسان شرایط را بررسی و به ‌ترتیبِ اولویت، راهکارهایی را ارائه و در حال اجرای آنها هستند. اینکه «از کجا باید شروع کرد؟» و «موانع کدامند؟» موضوعی است که معمولا، اختلافات کارشناسی از همانجا شروع می‌شود.

مطالعه تاریخ کشورهایی که شرایط مشابهی را پشت‌سر گذاشته‌اند و استفاده از تجربیات آنها نیز در این بین کمک‌کننده است. مثلا در تاریخ آمریکا و بحران بزرگ این کشور (۱۹۲۹) می‌خوانیم، یکی از اولویت‌ها برای عبور از بحران، ایجاد نوعی همدلی و اتحاد بین مردم بود. متخصصان آن عصر به خوبی تشخیص داده بودند، در شرایطی آنچنانی، دامن زدن به اختلافات و ماهیگیری از آب گل‌آلود، جز اینکه مانعی بر سر راه توسعه باشد، یا انرژی و توان نخبگان را بگیرد نتیجه‌ای به‌دنبال نخواهد داشت.

از همین‌رو استفاده از رسانه‌ها، فیلمسازان، آهنگسازان و هنرمندان را در کنار سیاستمداران، اقتصاددانان، روانشناسان و جامعه‌شناسان در دستور کار قرار دادند. مثلا کارگردان‌ها با ساختن فیلم‌های کمدی تلاش‌ کردند کمی از غم و غصه مردم آمریکا را که زیر بحران بزرگ اقتصادی کمرشان خم شده بود، بکاهند و بقیه کارشناسان نیز به‌دنبال راه‌حل‌های فوری و بلندمدت بودند. گفته می‌شود «تالکوت پارسونز» از جمله جامعه‌شناسانی بود که در همین سال‌ها کمک زیادی به عبور بسیاری از کشورهای غربی از بحران کرد. او جامعه را یک «سیستم» یا «ساختار» می‌دید که اعضای تشکیل دهند آن سیستم هر یک، کارکردی دارند و این اعضا «باید» با یکدیگر هماهنگ بوده و تقویت‌کننده هم باشند. او اختلال در عملکرد این ساختارها را مساوی با مختل شدن عملکرد کل سیستم می‌دید و…

برگردیم به ایران امروز خودمان. مسئولین به کمک کارشناسان مشغول بازسازیِ هم اعتماد و هم اقتصاد کشورند. برخی اولویت‌ها را هم مشخص کرده‌اند. مثلا مقابله با کرونایی که داشت روزانه جان ۸۰۰ نفر را می‌گرفت، جزو اولویت‌های نخست و فوری بود که به خوبی انجام شد. امروز شمار مرگ‌ومیرهای روزانه کرونایی حول‌وحوش ۲۰ نفر می‌چرخد. جمع کردن بساط صف‌های خجالت‌آور مرغ و تخم‌مرغ نیز به خوبی انجام شد. یا استفاده از ظرفیت‌های بر زمین مانده منطقه‌ای و گسترش روابط با کشورهایی که جرأت «نه» گفتن به آمریکا را دارند نیز جزو راه‌حل‌های مبنایی برای عبور از مشکلات اقتصادی تعریف و انجام شد. سفر اخیر آقای رئیس‌جمهور به روسیه و یا پذیرش عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای جزو اقدامات اساسی و مبنایی بود که تبعات اقتصادی و سیاسی مطلوبی را در بلندمدت برای طرفین خواهد داشت.

اما اینجا، یک اولویتِ بسیار بسیار مهم هم وجود دارد که موضوع یادداشت ما همین است. ما فکر می‌کنیم، اگر فکری به حال این اولویت مهم نشود، بسیاری از اقدامات دولت و کارشناسان (چه فوری و چه مبنایی)، یا به نتیجه مطلوب نمی‌رسند یا خیلی دیر به نتیجه می‌رسند و آن چیزی نیست جز تعیین تکلیف «عاملان وضع موجود؛ چه آنهایی که با کمال تعجب هنوز در بدنه دولت و مسئولیت‌ها حضور دارند و به هیچ عنوان با سایر اعضای ساختار! هماهنگ نیستند، چه آنهایی که با استفاده از رسانه‌های بی‌شماری که در داخل و خارج دارند، به روح و روان جامعه و بازار هجمه و گاهی حتی تولید بحران‌های مصنوعی و واقعی می‌کنند.»

ماه‌ها پیش و در همان روزهای نخستین پیروزی آقای رئیسی در همین ستون هشدار دادیم، بزرگ‌ترین مانع پیش روی دولت جدید برای عبور دادن کشور از ویرانه‌هایی که به ارث برده، نه وضع موجود و خرابه‌ای است که تحویل گرفته که، عاملان وضع موجودند و بنا به دلایلی که در ادامه به آن خواهم پرداخت، همانها با تمام توان در مسیر توسعه کشور سنگ‌اندازی خواهند کرد (که دارند می‌کنند). وضع موجود را می‌شود با تلاش شبانه‌روزی و آهسته‌آهسته بهبود بخشید مشروط بر اینکه، عاملان وضع موجود چوب لای چرخ دولت و کارشناسان نگذارند و دست از پروپاگاندای رسانه‌ای خود بردارند.

فضای سیاسی در بسیاری از کشورها به‌درستی دوقطبی است و احزاب و جریان‌های سیاسی می‌توانند «نقد» و در جاهایی هم «اعتراض» کنند. اما فرق است بین هوچی‌گری، دروغ‌پردازی و تحریف با «نقد و انتقاد و اعتراض». هجمه‌های عجیب و غریب عاملان وضع موجود به سفر آقای رئیسی به روسیه و ده‌ها نمونه مشابه دیگر، نشان می‌دهد، گام اول برای توسعه اقتصادی ایران

– لااقل در کوتاه‌مدت – «داشتن رسانه‌های سروسامان یافته» است. وگرنه تا این پروپاگاندا جاری است، اوضاع درست نخواهد شد. معنای سروسامان دادن به رسانه‌ها هم، جمع کردن بساط رسانه نیست، جمع کردن بساط دروغ و تحریف است. همین دیروز آلمان، صنعتی‌ترین کشور عضو اتحادیه اروپا و یکی از صاحبان ارزش‌هایی مثل «آزادی بیان» و «گردش آزاد اطلاعات» اعلام کرد، فعالیت تلگرام در این کشور را به‌شدت محدود خواهد کرد. چرا؟ به‌دلیل سوءاستفاده عده‌ای از این رسانه در مسئله کرونا و…

اینکه چرا این طیف نمی‌خواهد اوضاع سروسامان یافته و کشور از بحرانی که تولید خودشان است عبور کند، نیز خیلی واضح است. آنها مخالف انقلاب و مدل حکومت‌داری انقلابی‌اند. این را ما نمی‌گوییم، خودشان به تصریح می‌گویند. بنابراین موفقیت مدل انقلابی به معنای شکست آنها و در نتیجه پایان عمر سیاسی‌شان است، شکست دولتِ انقلابی آرزو و پیروزی آن کابوس‌شان است. یک لحظه تصورش را بکنید، دولت بتواند بدون برجام، بدون FATF و بدون مذاکره مستقیم با آمریکا از بحران‌هایی که ایجاد کرده‌اند عبور کند. آبرویی برایشان می‌ماند؟! شک نداشته باشید در صورت بی‌آبرو شدنشان نیز دست‌بردار نخواهند بود و خواهند گفت، مقدمات عبور از این بحران‌ها در دولت قبل آماده شده بود!

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مانع را نادیده نگیرید بیشتر بخوانید »

گرهی که بسته ماند و بختی که باز نشد

گرهی که بسته ماند و بختی که باز نشد



بازپس‌گیری سریع مناطقی که در تهاجم سنگین ائتلاف متجاوز به تصرف درآمد، نشان داد انصارالله و به طور کلی مردم یمن نه خسته هستند و نه دستشان خالی است.

به گزارش مجاهدت از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

عربستان و امارات پس از هفت سال جنگ علیه مردم مظلوم یمن و شکست پی‌درپی از آنان، یک هفته دیگر از اربابان خود وقت خواستند تا شرایط میدان را به نفع خود برگردانند! آنان که گویا فراموش کرده بودند برتری تسلیحاتی و داشتن پشتوانه‌های بین‌المللی نمی‌تواند ملتی مقاوم را به تسلیم وادار نماید، در این یک هفته حجم وسیعی از آتش بر سر مردم یمن ریختند و صدها نفر را به خاک و خون کشیدند و دست آخر اعلام کردند حملات خود را به خاطر حفظ جان مردم متوقف کرده‌اند! اما واقعیت این است که حملات متوقف نشده و بلکه بی‌اثر گردیده است. نتیجه یک هفته وقت‌گیری سعودی‌ها و اماراتی‌ها برای زیرپا گذاشتن تمام قواعد اخلاقی – از جمله حمله به بیماران و کودکان – بود به عبارت دیگر یک هفته از شورای امنیت و مجامع حقوقی و به ظاهر انسانی سازمان ملل، آمریکا، انگلیس و فرانسه وقت گرفتند تا کشتار وسیعی راه بیندازند بلکه صحنه جنگ چرخش کند و پیروزی‌های سریالی یمنی‌ها متوقف گردد. درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:

۱- امارات و عربستان پس از چند سال اختلاف بر سر نحوه اداره تحولات امنیتی و سیاسی یمن که منجر به فروپاشی دولت منصورهادی و تسلط جنوبی‌ها بر عدن گردید، در یکی دو هفته اخیر بار دیگر کنار هم قرار گرفتند و حاصل آن هم هزینه سنگین انسانی مردم یمن بود که بنا به پاره‌ای گزارشات به کشته شدن چند صد نفر بالغ گردیده است. همزمان با این مسئله خبرهای دیگری از تردد زیاد مقامات امنیتی و نظامی رژیم اسرائیل و مقامات پنتاگون به ابوظبی حکایت می‌کرد و وقتی به درگیری‌های شدید یک هفته اخیر میان ائتلاف متجاوز و مردم یمن نگاه می‌کنیم و با عملیات‌های قبلی مقایسه می‌نمائیم، درمی‌یابیم که یک «تفاوت کیفی» روی داده است.

این تفاوت کیفی ترکیب جنگ زمینی و جنگ هوایی است به گونه‌ای که کار اصلی را نیروی هوایی انجام می‌دهد و نیروی زمینی نتایج جنگ هوایی را کامل می‌نماید. با این وصف این گمانه‌زنی جدی وجود دارد که در درگیری‌های یک هفته اخیر ترکیب سعودی، اسرائیلی و اماراتی پای کار آمده است و در این میان طراحی اسرائیلی به همراه به کارگیری نیروهای پارتیزان در زمین و هواپیماهای جنگی پیشرفته در آسمان به صحنه آمده است. این عملیات در سه استان مأرب، جوف و شبوه به اجرا گذاشته شد و قلب آن هم مأرب بود اما در عمل آنچه اتفاق افتاد بازپس‌گیری دو فرمانداری در جوف و چند روستا در مأرب و قسمت‌های صحرایی شبوه بود که هیچ کدام از نظر نظامی جنبه مؤثر و راهبردی نداشتند. می‌توانیم بگوییم در این صحنه نیروهای سعودی و اماراتی در حکم یگان زمینی رژیم جنایتکار اسرائیل عمل کردند.

۲- دولت امارات علی‌رغم آنکه مدعی است با سلفی‌ها مرزبندی دارد، در مواجهه با مردم مظلوم یمن به نیروهای تکفیری که با عنوان «عمالقه» شناخته می‌شوند، متوسل شده است. عمالقه نیروهای سلفی جنوب و شمال یمن و عمدتاً جنوبی هستند که با هدف‌گذاری فروپاشی قدرت زیدی‌ها فعالیت می‌کردند. امارات در سال‌های اخیر به آنان نزدیک گردید و آنان را در ۱۲ تیپ و با استعداد حدود ۲۰ هزار نفر سازماندهی کرد. این نیروها همان‌هایی هستند که در سال ۱۳۹۷ به استان ساحلی الحدیده حمله کرده و بر حدود ۱۲۰ کیلومتر از سواحل آن مسلط گردیدند.

پس از آنکه همه راه‌ها برای جلوگیری از تسلط عشایر مأربی مرتبط با انصارالله بر مأرب به بن‌بست رسید، این نیروها استان الحدیده با همه اهمیت و حساسیت‌هایی که داشت رها کرده و به استان جنوبی «حضرموت» رفتند و پس از سازماندهی مجدد و حل و فصل بعضی اختلافات به سمت مأرب رهسپار شدند.

در این زمان تحلیل امارات این بود که انصارالله به دلیل گسترش میادین عملیاتی، به طور واقعی توانایی سیطره بر مأرب نداشته است و تلاش می‌کند تا با توسل به عملیات روانی کار خود را پیش ببرد؛ بنابراین راه خنثی کردن آن این است که محاصره مأرب شکسته شده و ‌نمایی از تغییر روند به افکار عمومی بازتاب داده شود. جنگ عمالقه که از سوی نیروهای «حراس الجمهوری» و «شورای انتقالی جنوب» که هر دو به امارات تعلق دارند، پشتیبانی می‌شد و سعودی‌ها و آمریکایی‌ها نیز به آن کمک ویژه می‌کردند، با هدف‌گذاری نجات مأرب صورت گرفت؛ اما تاکتیک آنان، عملیات همزمان در سه استان بود که با جنایات وحشتناک جنگنده‌های سعودی به اجرا گذاشته شد. در این جنگ حدود ۳۰ هزار نیروی ورزیده و ۲۰۰۰ خودرو زرهی و عمومی به کار گرفته شدند و از آن طرف رسانه‌های خارجی از یک تحول عمده در جنگ یمن صحبت می‌کردند.

در این جنگ دست‌کم ۸۰۰ نفر از نیروهای عمالقه کشته شدند و حداقل ۲۰۰ خودرو نظامی ائتلاف متجاوز منهدم گردید و مقادیر زیادی سلاح نیمه‌سنگین آنان به دست رزمندگان یمن افتاد. یک هفته پس از آغاز این درگیری سنگین، عمالقه و در واقع ائتلاف متجاوز اعلام کرد به دلیل انسانی عملیات خود را متوقف کرده‌ است. واقعیت این است که سعودی و امارات بار دیگر در صحنه نظامی به بن‌بست رسیدند. انصارالله مأرب را نگه داشت و موفقیت‌های مهم خود در دو استان شمالی جوف و شرق شبوه را حفظ کرد. هر چند در این صحنه متحمل هزینه‌های انسانی هم گردید.

۳- انصارالله که در طول حدود سه سال اخیر، اقدامی علیه امارات انجام نداده بود و به همین دلیل بعضی گمانه‌زنی‌ها از توافق پنهانی میان آنان حکایت می‌کرد، ناگزیر شد این کشور را گوشمالی دهد و از این رو ابوظبی و دوبی را مورد حملات موشکی قرار داد و به خصوص به ابوظبی پایتخت بن‌زاید خسارات جدی وارد کرد. وضع امارات مشخص است همه هویت این کشور به تجارت آن و رقابتی که با کشورهای عرب منطقه در این زمینه دارد، وابسته می‌باشد.

شلیک موشک‌ها از یمن به ابوظبی، نامطمئن بودن کانال تجاری امارات را آشکار کرد و این یعنی هزینه سنگین امارات در مواجهه با انصارالله. شاید به همین دلیل بود که دو روز پس از حملات موشکی علیه ابوظبی و دبی، عمالقه پایان عملیات نظامی علیه این کشور را اعلام کرد. اقدام انصارالله فقط مقامات امارات را متوحش نکرد بلکه جریان تجارت جهانی که به بنادر امارات به عنوان یک نقطه اتکا در نقل و انتقال کالا و پول نگاه می‌کردند، به شدت نگران شدند.

برد ۱۵۰۰ کیلومتری موشک‌های شلیک شده و تکنولوژی به کار گرفته در آن، نشان داد یمنی‌ها می‌توانند کل ساحل شمالی امارات و عربستان را زیر آتش بگیرند؛ کما اینکه رژیم صهیونیستی پس از شلیک موشک‌ها اعلام کرد رزمندگان یمن می‌توانند مناطق نظامی جنوب فلسطین یعنی صحرای پهناور نقب و موقعیت‌های جغرافیایی متصل به بندر عقبه یعنی ایلات را هدف قرار دهند که خود این هم دلیل مستقلی است بر شرکت رژیم صهیونیستی در درگیری هفته اخیر یمن.

۴- بازپس‌گیری سریع مناطقی که در تهاجم سنگین ائتلاف متجاوز به تصرف درآمد، نشان داد انصارالله و به طور کلی مردم یمن نه خسته هستند و نه دستشان خالی است. جنگ از نظر مردم یمن اگرچه خسارت‌بار و سخت می‌باشد اما تا حد زیادی از سوی آنان مهار گردیده است. بنابراین اگر ائتلاف متجاوز به وقت‌های یک هفته‌ای می‌اندیشد، آنان به مقاومتی بلازمان می‌اندیشند و لذا اگر در جبهه سعودی، اماراتی و اسرائیلی عقلی وجود داشته باشد با نگاه به ۷ سال مقاومت یمنی‌ها و به خصوص با نگاه به تجربه هفته اخیر باید دریابند ادامه جنگ برای آنان امکان‌پذیر نیست و لذا باید به فکر خروج از آن باشند.

مردم یمن، جنگ را انتخاب نکرده‌اند، اما ناگزیرند آن را تا دفع تجاوز ادامه دهند و این موضوع از نظر اخلاقی، سیاسی و نظامی – امنیتی آنان را در جایگاه برتری نسبت به ائتلاف متجاوز قرار داده است. کسی که از خانه خود دفاع می‌کند از آن خسته نمی‌شود اما کسی که طمع‌ورزانه وارد صحنه شده است، نمی‌تواند نسبت به شکست‌های پی‌درپی خود بی‌اعتنا باشد. بکارگیری نیروی تکفیری از سوی این ائتلاف هم تیغی دولبه است. همین الان و پس از شکست از انصارالله، زمزمه درگیری میان فرماندهان عمالقه و رهبران امارات بلند شده است. آنان می‌گویند چرا ما را وارد پروژه شمال کرده‌اید و حال آنکه ما با شما برای جنوب توافق کرده بودیم. شکست درگیری اخیر نیروهای متجاوز حتماً آنان را رویاروی هم قرار می‌دهد و اینجا باید به رهبران امارات و عربستان یادآور شد که حضور اسرائیل در منطقه درگیری نه تنها معجزه نمی‌کند، بلکه به فروپاشی نظامی و سیاسی ائتلاف هم منجر می‌گردد. وقتی آنان رژیم فرسوده اسرائیل را وارد کار می‌کنند و تحت فرماندهی نظامی او قرار می‌گیرند، دیگر نمی‌توانند با اتهام بستن علیه دیگران کار خود را پیش ببرند.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

گرهی که بسته ماند و بختی که باز نشد بیشتر بخوانید »

عصای موسی است، چوبدستی نیست!

عصای موسی است، چوبدستی نیست!



نجم‌الدین شریعتی مجری فرهیخته برنامه تلویزیونی «سمت خدا» از قول حضرت آقا نقل می‌کرد که درباره تلویزیون فرموده بودند «تلویزیون عصای موسی است و معجزه می‌کند مبادا از آن به عنوان چوبدستی استفاده کنید.»

به گزارش مجاهدت از مشرق،   حسین شریعتمداری طی یادداشتی با عنوان عصای موسی است، چوبدستی نیست! ” در روزنامه کیهان نوشت:

۱- در کلام خدا (آیات ۱۱۷ تا ۱۲۳ سوره مبارکه اعراف) به داستان مواجهه حضرت موسی علیه‌السلام با ساحران اشاره شده و آمده است؛

«وَ أَوْحَیْنا إِلی‌ مُوسی‌ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِیَ تَلْقَفُ ما یَأْفِکُونَ *

فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ * فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرینَ*

وَ أُلْقِیَ السَّحَرَةُ ساجِدینَ * قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ * رَبِّ مُوسَی وَهَارُونَ *

و به موسی وحی کردیم: عصایت را بینداز. ناگهان آنچه را جادوگران به دروغ بافته بودند، به سرعت بلعید * پس حق به اثبات رسید و آنچه همواره جادوگران [به عنوان سِحر] انجام می‌دادند، باطل و پوچ شد * [فرعونیان] در آنجا مغلوب شدند و با ذلت و خواری بازگشتند * و ساحران [با دیدن آن معجزه عظیم و باطل شدن سِحر خویش] به سجده افتادند * گفتند: [از روی حقیقت] به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم * پروردگار موسی و ‌هارون».

ساحران که به دعوت فرعون برای مقابله با حضرت موسی‌(ع) آمده بودند، بر این باور بودند که موسی نیز یکی از ساحران است و از آنجا که هیچ ساحری را برتر از خود نمی‌دانستند، کمترین تردیدی نداشتند که در مقابله پیش ‌روی بر موسی غلبه می‌کنند و پیروز این آوردگاه خواهند بود اما، وقتی عصای موسی را دیدند که به اژدهایی تبدیل شده و همه آنچه به سحر آورده بودند را بلعیده و از میان برداشته است، از ژرفای دل به حقانیت موسی علیه‌السلام و خدای یگانه ایمان آورده و در پیشگاه پروردگار جهانیان به سجده افتادند. چرا؟ چون اهل فن بودند و سره را از ناسره تشخیص می‌دادند و می‌دانستند که آنچه موسی‌(ع) آورده است از نوع سحر و جادو نیست. آنها خود از چیره دست‌ترین ساحران بودند و فرق میان سحر و معجزه را می‌دانستند.

۲- وقتی ساخت موشک‌های نقطه زن سپاه به نتیجه رسید، ژنرال بلندپایه رژیم صهیونیستی که از کارشناسان برجسته صنایع موشکی بود گفت؛ اگرچه سپاه دشمن اسرائیل است ولی به عنوان یک متخصص کارکشته، آنچه پدید آورده‌اند را دستاوردی بزرگ می‌دانم و به احترام متخصصان ایران کلاه از سر برمی‌دارم و نمونه‌های دیگری از این دست و در عرصه‌های مختلف، علمی، تکنولوژیک و… که فهرست آن هم به درازا می‌کشد و بیرون از محدوده این وجیزه محدود است.

۳- سفر آقای رئیسی، رئیس‌جمهور کشورمان به روسیه که به دعوت چندباره پوتین صورت پذیرفت و مواضع مقتدرانه ایشان در این سفر، به وضوح از آغاز فصل جدیدی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و ضربه شکننده‌ای بر پیکر آمریکا و متحدان غربی و عبری و عربی آن بود و نشان می‌داد که ایران اسلامی را نمی‌توان در تنگنای تحریم‌ها به بند کشیده و در انزوا ‌انداخت بلکه جمهوری اسلامی به قطب قدرتمندی تبدیل شده است که نه فقط در نقشه دیگران خوانده نمی‌شود بلکه خود نقشه‌پرداز و طرح‌آفرین است و…

آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی و منطقه‌ای آنها می‌دانستند سفر رئیسی و آنچه در پی‌ داشته و دارد، نقطه عطفی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی و پایان رویکرد منفعلانه‌ای است که [متاسفانه] در مواردی از سوی برخی مسئولان دنبال می‌شده است و آن را ضربه سنگینی تلقی می‌کردند که موجودیت و باج‌خواهی آنان را در منطقه با چالش جدی روبه‌رو خواهد کرد.

۴- اکنون نگاهی به اظهارات و مواضع آمریکا و متحدانش درباره سفر آقای رئیسی به روسیه بیندازید. چه می‌بینید؟ انبوهی از ابراز نگرانی و عصبانیت و ابراز استیصال و ناامیدی از ادامه فشارها بر ایران و… چرا!؟ چون می‌دانند چه اتفاقی افتاده است و می‌دانند قطب قدرتمندی در حال شکل‌گیری است که موجودیت آنها را با خطر جدی روبه‌رو کرده است و…

حالا نیم نگاهی هم به مواضع یک جریان غربگرا (بخوانید غربگدا) و آلوده داخلی داشته باشید. با انواع دروغ‌ها و تهمت‌ها و یقه جر دادن‌ها علیه این سفر راهبردی به میدان آمده‌اند! اظهارات و نوشته‌های این پادوها با توجه به هویت وابسته آنها اصلاً تعجب‌آور نیست، بلکه فقط خنده‌دار است.

چرا میز مذاکره رئیسی و پوتین دراز بود!؟ چرا از پوتین برای فروش S۴۰۰ تضمین نگرفتیم!؟ مردم ایران از تزار خوششان نمی‌آید چه تزار نیکلای چه تزار پوتین! انقلابیون درباره روسیه و چین حرف‌های حزب توده و مائوئیست‌ها را تکرار می‌کنند و … ادعاهای دیگری در اوج کینه‌توزی و بی‌سوادی.

سفر آقای رئیسی با توجه به هویت ایشان که خود را فرزند و شاگرد دو امام انقلاب می‌داند فقط پرده‌ای از برکات ناشی از حرکت در مسیر انقلاب را به نمایش گذارده است. انقلابی که به قول «اَبا اِبان» نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی دنیا را به لرزه ‌انداخته است. امید آنکه قدر این انقلاب را بدانیم و در همه امور بر صدر بنشانیم.

و بالاخره برادر عزیزم آقای نجم‌الدین شریعتی مجری فرهیخته برنامه تلویزیونی «سمت خدا» از قول حضرت آقا نقل می‌کرد که درباره تلویزیون فرموده بودند «تلویزیون عصای موسی است و معجزه می‌کند مبادا از آن به عنوان چوبدستی استفاده کنید.»

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

عصای موسی است، چوبدستی نیست! بیشتر بخوانید »