یادداشت

دوستانه با آقای مسیح مهاجری

دوستانه با آقای مسیح مهاجری


جناب آقای مسیح مهاجری! دکتر زاکانی یک پزشک متخصص است و در جنگ تحمیلی به افتخار جانبازی نائل شده است. حالا با عرض پوزش جای این سؤال است که در آن هنگام بنده و شما کجا بودیم؟!

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی تحت عنوان «دوستانه با آقای مسیح مهاجری» نوشت:

۱- روزنامه جمهوری اسلامی که تا چند سال قبل ادعای انقلابی بودن داشت و مدتی است به جمع روزنامه‌های زنجیره‌ای و غربگرا پیوسته است، در شماره روز شنبه‌خود این خبر را نقل کرده است که «محب‌الله موفق از تک‌تیراندازان ماهر گروه طالبان، شهردار میمنه مرکز ولایت فاریاب شد». و در تفسیر آن نوشته است «شباهت‌های طالبان با ما، دارد آشکارتر می‌شود»! و از این طریق به کنایه، آقای دکتر زاکانی شهردار جانباز تهران که همه عمر خود را در خدمت به اسلام و انقلاب سپری کرده و در جبهه‌های جنگ تحمیلی به افتخار جانبازی نائل شده است، با تک‌تیرانداز طالبان مقایسه کرده و برابر نشانده است!.

۲- خطا اگر یک، دو، سه و یا چند بار باشد می‌توان آن را خطا ارزیابی کرد ولی چنانچه پی‌درپی بود و به تکرار نشست، «خط» است. متاسفانه بعد از پیوستن روزنامه جمهوری اسلامی به غربگراهای وطنی، نمونه‌هایی از این دست، ‌اندک و کم‌شمار نیست و به طور طبیعی و منطقی این تلقی را پیش می‌آورد که مواضع یاد شده از نوع «خط» است و نه خطا!

۳- در این وجیزه اما، سخنی کوتاه و دوستانه با جناب آقای مسیح مهاجری، مدیر مسئول و سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی در میان است و آن، اینکه؛

الف: جناب مهاجری چه شباهتی میان تک‌تیرانداز طالبان و دکتر علیرضا زاکانی، شهردار بسیجی و جانباز تهران دیده‌اید که باعث شده ایشان را با تک‌تیرانداز طالبان مقایسه کرده و برابر و همسان معرفی کنید؟!

ب: آیا شهردار تهران را به این علت که در جنگ تحمیلی حضور داشته است با تک‌تیرانداز طالبان که او نیز اهل جنگ بوده است، یکسان و هم‌طراز دانسته‌اید؟! یعنی حضرتعالی که در کسوت شریف روحانیت هستید، نمی‌دانید «جنگجو» بودن به تنهایی نمی‌تواند ملاک ارزیابی باشد که حضور دکتر زاکانی در جنگ تحمیلی و دفاع ایشان از جان و مال و ناموس مردم این مرز و بوم را با حضور تک‌تیرانداز طالبان در جنگی که دستکم در گذشته آمریکا و اسرائیل مدیریت آن را برعهده داشته‌اند، برابر دانسته‌اید و این دو را شبیه یکدیگر معرفی کرده‌اید؟! جناب آقای مهاجری!
به یقین منظور شما طالبانی نیست که امروزه -ولو به ظاهر- با آمریکا در ستیز است، چرا که در این صورت مشکل دیگری نیز پیش می‌آید و آن اینکه حضرتعالی مقابله با آمریکا را هم زشت و ناپسند می‌دانید؟!
آیا ده‌ها آیه از کلام خدا و از جمله، این آیه از سوره مبارکه نساء به گوشتان آشنا نیست که « الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الله وَالَّذِینَ کَفَرُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ – آنان که ایمان آورده‌اند، در راه خدا می‌جنگند؛ و کسانی که کافر شده‌اند، در راه طاغوت می‌جنگند»؟!
هر دو می‌جنگند اما، این کجا و آن کجا؟!

ج: جناب آقای مسیح مهاجری! دکتر زاکانی یک پزشک متخصص است و در جنگ تحمیلی به افتخار جانبازی نائل شده است. حالا با عرض پوزش جای این سؤال است که در آن هنگام بنده و شما کجا بودیم؟!

۴- و بالاخره، علی‌رغم مواضع چند سال اخیر روزنامه جمهوری اسلامی، این احتمال هر چند ضعیف نیز وجود دارد که مطلب یاد شده از سر غفلت در آن روزنامه آمده و آقای مهاجری از آن بی‌اطلاع بوده‌اند که در این صورت پوزش رسمی و صریح ایشان را می‌طلبد…
و… آخر دعوانا أَنِ الْحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِین.



منبع

دوستانه با آقای مسیح مهاجری بیشتر بخوانید »

چه کسانی به نخبگان علمی خیانت و جفا می‌کنند؟

چه کسانی به نخبگان علمی خیانت و جفا می‌کنند؟


نخبگان علمی کشور که عموماً در سنین جوانی‌اند، اقشاری به شمار می‌آیند که مورد توجه شدید رهبر فرزانه انقلاب اسلامی هستند و ارتباط و گفتگو با آنان در اولویت ایشان قرار داشته است.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، رسول سنائی‌راد طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: نخبگان علمی کشور که عموماً در سنین جوانی‌اند، اقشاری به شمار می‌آیند که مورد توجه شدید رهبر فرزانه انقلاب اسلامی هستند و ارتباط و گفتگو با آنان در اولویت ایشان قرار داشته است. در دیدار دیروز چهارشنبه ایشان با جمعی از نخبگان و استعدادهای برتر علمی که با وجود شرایط کرونایی برگزار شد، در فرازی از فرمایشات خود به این نکته اشاره داشتند که «یک بخش مهم جنگ نرم استعمارگران هم امروز و هم همیشه که امروز هم هست، در گذشته هم بیشتر بوده، عبارت است از اینکه ملت را – حالا ملت ما را یا هر ملتی را که دارای استعداد است- از استعداد خودش غافل کنند، او را بی‌اعتنا کنند و آن استعداد را حتی به وضعی برسانند که خود او منکر این استعداد شود» و در فرازی دیگر، صریحاً اعلام داشتند که در بعضی از دانشگاه‌ها، عناصری هستند که جوان نخبه را تشویق می‌کنند به ترک کشور، من صریح می‌گویم این خیانت است، این خیانت است، این دشمنی با کشور است، دوستی با آن جوان هم نیست.»

این جملات که برآمده از نگاه دقیق، کارشناسانه و توجه به واقعیت‌های مربوط به جامعه نخبگانی کشور است، استعدادسوزی را شگرد دشمن برای ممانعت از پرورش و بروز استعداد نخبگی به عنوان یک عامل مولد قدرت می‌داند که تشویق به مهاجرت و خروج استعدادها هم ادامه همین استعدادسوزی و کمک به هدف دشمن بوده و لذا خیانت به حساب می‌آید.

گرچه معمولاً تشویق‌کنندگان در لباس خودی و درون کشور هستند و در ظاهر با ادعای دلسوزی و کمک به تأمین آینده درخشان علمی یا کاری مرتکب این خیانت می‌شوند؛ بنابراین تشویق نخبگان علمی کشور به مهاجرت را باید همسویی آشکار با بیگانگان و کشورهای استعمارگری دید که برای محروم‌سازی ما از عناصر تولید قدرت، جنگ روانی، فریب و اغواگری را برای غافل ساختن و به انحراف بردن نیروهای مستعد به کار می‌گیرند تا مسیر غارت و چپال و دنباله‌روی و وابستگی به خود را باز نگه دارند و اجازه استقلال را سلب کنند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در فرازهای دیگر هم نخبگان را به ایفای نقش در عرصه توسعه و پیشرفت کشور فراخوانده و عرصه‌هایی، چون صنایع بزرگ کشور، هوش مصنوعی و آفرینش‌های علمی را مناسب حضور جامعه نخبگانی کشور دانستند؛ عرصه‌هایی که می‌تواند در پیوند با استعداد علمی جوانان نخبه نه تنها به حل مشکلات مردم و کشور و برآوردن نیازهای اقتصادی کمک کند، بلکه توسعه کشور را وارد مداری جدید کرده و جهش در توسعه و موقعیت راهبردی کشور را موجب شود.

اما آنچه تاکنون مانع اصلی حضور و ایفای نقش نخبگان در این عرصه‌ها بوده، غفلت و بی‌اعتنایی و بعضاً نبود درک و فهم راهبردی در مسئولان و کارگزاران و مهم‌تر از آن تعارض منافع ناشی از این حضور بوده که مثال روشن آن عدم استفاده از شرکت‌های دانش‌بنیان برای تقویت و ارتقای تولید داخلی است.

در حالی که توان علمی نخبگان علمی کشورمان برای ورود به فناوری‌های پیشرفته، بالا و ایفای نقش در آن اثبات شده است، اما منطق سوداگرایانه حاکم بر بخش‌های مهم اقتصادی، واردات را ترجیح داده و در حالی که شرایط ظالمانه تحریم و فشار اقتصادی به شدت مردم را به زحمت انداخته و رنج می‌دهد، همچنان این سنت سیئه و کج ادامه دارد.

حال آنکه استفاده از توان علمی جوانان نخبه در صنعت دفاعی کشور موجب به دست آوردن رکوردهای جهانی و افتخارات بزرگ شده است، صنعت خودرویی یا لوازم خانگی همچنان به واردات یا ساخت محصولات بدون کیفیت و آن هم با قیمت‌های گزاف و فاقد منطق اقتصادی مشغول بوده و هزینه آن را هم از جیب مردم تأمین می‌کند؛ بنابراین می‌توان به دور از تعارف سومین عامل نخبه‌گریزی و خیانت به نخبگان کشور را جریان سوداگرایانه حاکم بر صنعت و تولید کشور دانست که با گرفتن میدان از نخبگان و شرکت‌های دانش‌بنیان یا غفلت از توان آنها، خواسته یا ناخواسته با بیگانگان و عناصر خودباخته و خائن همسو و همگرا شده و ادامه وابستگی به بیگانه را هموار می‌سازد.



منبع

چه کسانی به نخبگان علمی خیانت و جفا می‌کنند؟ بیشتر بخوانید »

نقدی بر پخش سریال «بازی مرکب»

نقدی بر پخش سریال «بازی مرکب»


پخش سریال بازی مرکب پایان یافته، اما همچنان سخن در باره آن بسیار است.

به گزاش مشرق، «محمد صفری»، روزنامه نگار در یادداشتی نوشت:

قرار نیست در اینجا درباره ساختار فرمی سریال سخن بگوییم، این مباحث در جای خود بحث و تبادل نظر شده و هر یک از منتقدین درباره این بخش سخن گفته اند.

مسئله اصلی در ساخت این سریال مباحث دیگری است که سعی خواهد شد در اینجا به آن‌ها اشاره شود.

کره جنوبی از نظر اقتصادی و صنعتی اکنون با پیشرفت‌هایی که داشته در شرایط اقتصادی مطلوبی قرار دارد.

به واقع کره جنوبی جزو کشورهای صعتی و پیشرفته دنیا است که با تولیدات خود توانسته به ژاپن طعنه بزند.

اما کشورهای پیشرفته از ناهنجاری‌های اجتماعی مبرا هستند؟

سریال بازی مرکب علاوه بر آن که سعی دارد خشونت را نه تنها ترویج بلکه نهادینه کند و آن را به یک هنجار تبدیل کند تا در ذهن افکار عمومی عادی جلوه کند بلکه جایگاه انسان را فروبپاشد.

در واقع کشتن، جنایت و آزارهای سنگین روحی روانی در سریال بازی مرکب بازتاب دهنده شرایط جامعه‌ای است که به آن دچار است.

سازندگان سریال تراوشات ذهنی خود را بر اساس باور به آن بیرون ریخته اند و سعی دارند افکار عمومی را نیز تحت تأثیر تفکرات خود قرار دهند و بگویند جایی برای فرودستان در روی زمین وجود ندارد و حتی این قشر مفلوک باید ابزار سرگرمی سرمایه داران شوند.

سریال فارغ از یک اثر سینمایی و تلویزیونی یک بسته محتوایی است که شرایط زیست انسان‌ها در جوامع سرمایه داری را نشان می‌دهد که تا چه اندازه فرو ریخته و تبدیل به آن شده است که کشتن و قتل عام انسان و انسانیت عادی گشته و به یک بازی تبدیل شده است.

فرهنگی که در این سریال تبلیغ و ترویج می‌شور، خشونت است، خشونتی از جنس نظام سرمایه داری که اجازه می‌دهد انسان‌ها بازیچه دست مطامع و سرگرمی نظام سرمایه داری شوند.

در کنار این مباحث، شرایط و اوضاع اجتماعی درون کره جنوبی نیز به تصویر کشیده شده است.

فقر، بیکاری، تبعیض، جرم و جنایت سیستماتیک و بسیاری ناهنجاری‌های اجتماعی دیگر که همگی بازگو کننده شرایط درونی این کشور است.

همه آنچه که در سریال بازی مرکب دیده می‌شود، با تصوراتی که از این کشور در اذهان وجود دارد، بسیار تفاوت می‌کند.

افکار عمومی داخلی بر این تصور بوده و هستند که جامعه کره جنوبی، یک جامعه مترقی با فرهنگ و شرایط اجتماعی مطلوب است که در این سریال برعکس آن به نمایش در آمده و واقیعت را به تصویر کشیده است.

جوامعی همچون که جنوبی و بهتر بگوییم، جوامعی با نظام سرمایه داری همین است که در سریال بازی مرکب به تصویر کشیده شده و به طور گسترده در سطح دنیا منتشر و بازتاب داشته که در ایران نیز بی تأثیر نبوده است.

خانواده‌ها باید از نظر تأثیرات روحی روانی سریال بازی مرکب، مراقب اعضای خود به ویژه جوانان و نوجوانان باشند چرا که این محتوای کاملا سیاه و مخرب بر روی ذهن و روح هر آدمی می‌تواند تأثیر منفی خود را بگذارد بدون آن که متوجه شود.

کره جنوبی تا پیش از این سعی داشت با سریال‌های افسانه‌ای خود بر افکار عمومی جهان تأثیر بگذارد و اکنون با ساخت سریال هایی، چون بازی مرکب، چه پیامی را می‌خواهد برساند جز آنکه عاقبت کشوری، چون کره جنوبی آیا جز آنچه که در این سریال به تصویر کشیده شده خواهد بود؟

آمار خودکشی، جرم و جنایت در این کشور بسیار بالا است و این سریال از این منظر که توانسته آن را به تصویر بکشد موفق بوده است؛ و اما، به این نکته نیز باید اشاره شود که آیا کشوری، چون ایران نیز فاصله طبقاتی به شدت عمیقی که در کره جنوبی وجود دارد که در فیلم به تصویر کشیده شده، دچار است یا دچار خواهد شد؟

فاصله طبقاتی در هر جامعه‌ای باعث افول و نابودی آن خواهد شد.



منبع

نقدی بر پخش سریال «بازی مرکب» بیشتر بخوانید »

برنامه بُرد- بُرد مقاومت

وین برای مذاکره یا نتیجه؟


بنای مذاکرات وین از استحکام چندانی برخوردار نبود؛ چرا که مذاکره برای بازگشت طرفی که از توافق امضا شده‌اش، خارج گردیده است، معنای درستی ندارد.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «مذاکرات وین» در دولت جدید جمهوری اسلامی چه وجهی پیدا می‌کند؟ آیا به نتیجه‌ای منجر خواهد شد؟ چشم‌انداز مذاکرات چیست؟ مذاکرات وین حدود شش ماه پیش یعنی ۱۷ فروردین‌ماه گذشته با این داعیه که آمریکا می‌خواهد به برجام برگردد و به تعهدات خود عمل کند شروع گردید و طرف‌های اروپایی به‌خصوص فرانسه اصرار داشتند که ایران به مذاکرات وین بپیوندد. بر اثر پافشاری ایران مذاکرات وین بدون حضور مستقیم آمریکا شکل گرفت و حدود دو ماه پس از روی کار آمدن «جو بایدن» شروع شد و شش دور به درازا کشید و در نهایت عمر دولتی که به این مذاکرات و قول و قرارهای طرف اروپایی دل بسته بود، به سرانجام رسید ولی مذاکرات نتیجه ملموسی دربر نداشت و حتی به عمق بی‌اعتمادی ملت ایران به طرف غربی هم افزود، تا جایی که نتایج دو نظرسنجی اخیر که یکی توسط «گالوپ» و دیگری توسط «پیو» (با همکاری ایران پل) در ایران صورت گرفت، نشان داد حداقل ۷۶ درصد ایرانیان به نتیجه مذاکرات هسته‌ای خوش‌بین نیستند. در خصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:

۱ـ بنای مذاکرات وین از استحکام چندانی برخوردار نبود؛ چرا که مذاکره برای بازگشت طرفی که از توافق امضا شده‌اش، خارج گردیده است، معنای درستی ندارد. وقتی برای بازگشت طرف خارج‌شده از توافق، مذاکره صورت می‌گیرد، به این معناست که طرفی که در قرارداد باقی ‌مانده آمادگی دارد تا برای جلب نظر طرف مقابل امتیازاتی بدهد و به عبارت دیگر از بخشی از حقوق پذیرفته شده خود که از سوی طرف مقابل امضا شده، عقب بنشیند. به هر ترتیب شش دور مذاکرات موسوم به ۱+۴ سپری شده و بررسی روند مذاکرات طی حدود دو ماه بیانگر آن است که طرف آمریکایی هر بار خواسته‌ای بر خواسته‌های قبلی خود افزوده است. در آن زمان استدلال وزارت امور خارجه ایران برای شرکت در مذاکرات این بود که «نظر قطعی دولت بایدن این است که برجام را احیا و به تعهدات خود عمل کند. اما از آنجا که «ابرقدرت» است، نمی‌تواند به صورت علنی تغییر سیاست در قبال دشمن خود را بپذیرد و لذا ایران باید به بایدن کمک کند تا از این مشکل شکلی عبور نماید» اما کاملاً مشخص بود که این یک حیلت و برای به دام انداختن جمهوری اسلامی است. همان موقع بعضی از متخصصین و اهل فن به‌خصوص با نگاه به دو سال مذاکره بی‌نتیجه سال‌های ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ با اروپا، جمهوری اسلامی را از تن دادن به مذاکراتی که موضوع آن نه رفع تحریم‌ها بلکه صرفاً بازگرداندن آمریکا به برجام باشد، پرهیز دادند. در این بین با پافشاری دولت، رهبر معظم انقلاب اسلامی تحت شرایطی و با لحاظ کردن چند خط قرمز با مذاکره در قالب ۱+۴ (یعنی بدون آمریکا) موافقت فرمودند و در حین مذاکرات که آمریکایی‌ها نیت خود از مذاکرات را علنی و عملی کردند، نکته‌های جدیدی که حاکی از تشدید بی‌اعتمادی ایران به این روند بود، مطرح فرمودند.

۲ـ از نظر آمریکایی‌ها ـ از اوباما تا بایدن ـ توافق برجام در کنار موهبت‌های فراوانی که برای واشنگتن به ارمغان آورده است، دو عیب بزرگ دارد؛ یکی اینکه کل برجام محدود به دوره‌ای خاص است و پس از آن ایران به روز قبل از برجام برمی‌گردد. در حالی که برای غرب تحریم دوباره برنامه هسته‌ای ایران به این آسانی‌ها نخواهد بود و دوم اینکه مسئله هسته‌ای مسئله اصلی غرب با ایران نیست و اگرچه در توافق برجام ردپایی از پیگیری مسائل اصلی ـ منطقه‌ای و نظامی ـ وجود دارد اما به اندازه بحث هسته‌ای عملیاتی نیست و این در حالی است که ایران به دلیل قرار دادن برنامه هسته‌ای بازگشت‌پذیر خود در یک توافق‌نامه بین‌المللی، می‌تواند درباره فهرستی از مشکلات اقتصادی و… خود با قدرت‌های مختلف ـ منهای آمریکا ـ وارد مذاکره شده و به حل و فصل آنها بپردازد. بر این اساس اوباما و جان‌کری در زمان پذیرش برجام در حالی که می‌دانستند به یک دستاورد طلایی علیه ایران دست یافته‌اند، اعلام کردند که این یک توافق حداقلی و ناتمام درباره مسائل فی‌مابین آمریکا و ایران است و دونالد ترامپ هم ضمن آنکه آن را «بدترین توافق» خواند، دو سال پس از روی کار آمدن از برجام خارج گردید. الان ذهنیت بایدن درباره توافق هسته‌ای با ایران همان ذهنیت اوباما و ترامپ است؛ یعنی آن را ناکافی و در موضوعی غیراصلی به حساب می‌آورد و لذا بر مبنای تغییر برجام تلاش می‌کند.

۳ـ در جریان مذاکرات دو ماهه ۱+۴ آمریکا عنصر غایب ولی در واقع اداره‌کننده طرف‌های مقابل ایران بود و باید گفت مذاکرات وین عملاً به مذاکرات آمریکا و ایران تبدیل گردید، تحریم‌هایی که برجام ظاهراً برای رفع آنها به تصویب رسیده بود و اساساً فلسفه مذاکرات مابین سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ بین ایران و ۱+۵ جز این نبود، برای اغوای ایران به سه دسته تقسیم شدند تحریم‌های سبز، زرد و قرمز. تحریم‌های سبز یعنی تحریم‌هایی که مربوط به دوره ترامپ و در خصوص موضوعات مرتبط با پرونده هسته‌ای بود، به تعلیق درمی‌آمدند. ـ البته در این میان هیچ تضمینی هم وجود نداشت که همین دسته از تحریم‌ها هم دوباره برنگردند و یا با نامی دیگر بازسازی نشوند! ـ تحریم‌های زرد؛ آن دسته از تحریم‌هایی بودند که با دادن امتیاز از سوی ایران قابلیت توقف (یعنی تعلیق و نه رفع) داشتند و تحریم‌های قرمز که علی‌رغم آنکه در برجام متوقف شده‌اند مثل تحریم‌های پتروشیمی، به هیچ وجه متوقف نخواهند شد. آمریکایی‌ها حتی در مورد تحریم‌های سبز هم خدعه مضاعف کرده و چندین مورد تحریمی سبز را به گونه و با عنوان دیگر در تحریم‌های زرد آورده‌اند. در یک جمع‌بندی می‌توانیم بگوییم در مذاکرات ۱۷ فروردین تا ۲۲ خرداد ماه گذشته، هیچ نشانه و خبری از اینکه آمریکا یا اروپا قصد دارند رویه خود در قبال ایران را اصلاح کرده و به حقوق ایران اعتراف نمایند، دیده نمی‌شود.

۴ـ برای جمهوری اسلامی مذاکره موضوعیت خود را دارد؛ چرا که می‌تواند یکی از ابزارهای تأمین منافع ملی ‌باشد. مذاکره در پاره‌ای از مواقع نمی‌تواند سبب بهبود شرایط شود اما می‌تواند از وخامت بیشتر شرایط کم کند و یا مذاکره در پاره‌ای از موارد نه به قصد بهبود شرایط و نه به قصد پیشگیری از وخامت بیشتر وضعیت بلکه برای آنکه حربه تبلیغاتی از دست دشمن گرفته شود، صورت می‌گیرد. این سه نوع مذاکره در همه جا از جمله در جمهوری اسلامی سابقه داشته است. یکی از این موارد مذاکره ایران با رژیم صدام در نیویورک، برای اجرایی کردن قطعنامه ۵۹۸ بود. ایران در آن شرایط نه به بهبود وضعیت بین ایران و عراق و نه به کاهش وخامت روابط با رژیم صدام حسین امید داشت. مذاکره صورت می‌گرفت برای آنکه حریف با به دست گرفتن حربه تبلیغاتی، اذهان را به انحراف نکشاند و ایران مسئول جنگ و بی‌اعتقاد به آتش‌بسی که پذیرفته است، دیده نشود. با روندی که مشاهده می‌شود و با نگاه به تجربه دو سال مذاکره با کشورهای عضو ۱+۴ که با هدف احیای برجام و نزدیک به دو ماه مذاکره با این گروه که برای اجرای تعهدات آمریکا صورت گرفت، ایران در این مذاکرات طبعاً نمی‌تواند امید چندانی به رفع تحریم‌ها و یا امید چندانی به کاستن از خصومت آمریکا، انگلیس و فرانسه علیه خود داشته باشد و به همین دلیل هم دولت آقای رئیسی رسماً اعلام کرده است که اقتصاد کشور را به برجام و مذاکرات آن گره نمی‌زند. با این حال، ایران قطعاً موضع مذاکراتی خود را حفظ می‌کند تا حربه تبلیغاتی را از دشمن بگیرد.

۵ـ در این میان باید بدانیم که گروه ۱+۴ یک گروه متوازن نیست. فرانسه، انگلیس، آلمان، روسیه و چین در مواجهه با جمهوری اسلامی چه از حیث توانمندی و چه از حیث سطح و نوع مواجهه با ایران در وضع برابری قرار ندارند. روسیه و چین به عنوان دو عضو قدرتمند و پیشرو شورای امنیت در موضع خصومت با ایران نیستند، در حالی که فرانسه و انگلیس در وضعیت دشمنی با ایران قرار داشته و آلمان هم ـ که عضو شورای امنیت نیست و مداخله دادن آن در مذاکرات با ایران، از ابتدا محل بحث بوده است ـ موضعی نزدیک‌تر به دو کشور اروپایی دارد.

همان‌طور که می‌دانیم نه شورای امنیت و نه گروه ۱+۴ یا ۱+۵، بدون همراه کردن چین و روسیه قادر به تصمیم‌گیری علیه ایران نیستند؛ بنابراین ما در بحث هسته‌ای باید دو سیاست جداگانه تبیینی و تحکیمی را در مواجهه با این دو دسته در پیش بگیریم. ما نباید بگذاریم چین و روسیه در شورای امنیت یا در گروه ۱+۴ منفعل شده و احیاناً مورد سوءاستفاده گروه غربی قرار گیرند. این موضوع علاوه بر اقدامات دیپلماتیک نیازمند یک سازوکار مستمر اجرایی هم می‌باشد.

۶ـ ما نباید در مذاکرات پیش رو سیاست تعجیلی را در پیش بگیریم. چرا که تعجیل اولین علامت ما در آمادگی برای دادن امتیازات تازه می‌باشد که با منافع ملی کشور سازگاری ندارد. از سوی دیگر تجربه دولت روحانی ثابت کرد سیاست تعجیلی ایران جواب نمی‌دهد؛ چرا که دلیل توقف در پرونده هسته‌ای، تأخیر ایران نیست؛ بلکه عدم تمایل واقعی طرف‌های دیگر به اجرای تعهدات خود می‌باشد. برجام اگرچه عملاً وجود خارجی ندارد ولی از آنجا که ما هنوز آن را رد نکرده درون برجام تلقی می‌شویم. تعجیل در ورود برای کسی که اصلاً خارج نشده معنای درستی ندارد. آمریکا از اول از برجام خارج شده و به عبارت دقیق‌تر اصلاً به آن وارد نشده است. در زمان اوباما خروج آمریکا از برجام غیررسمی بود. در دوره ترامپ و بایدن خروج آمریکا رسمی و اعلامی شد. بنابراین اگر جای نگرانی و در نتیجه، تعجیل باشد، این آمریکاست که باید نگران بوده و تعجیل نماید، نه ایران.



منبع

وین برای مذاکره یا نتیجه؟ بیشتر بخوانید »

واکسن نزدن نه با دین می‌خواند، نه با علم

واکسن نزدن نه با دین می‌خواند، نه با علم


خودداری فرد سالم از واکسن زدن، ظرفیت کشتن هزاران نفر را دارد. دولت ها، به ناچار باید قدم به میدان بگذارند و این جا، جای مماشات نیست.

به گزارش مجاهدت به نقل ازمشرق، «احمد توکلی» عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، در یادداشتی درباره اهمیت واکسن کرونا نوشت:

 در شبکه های مجازی عده بدسگال داخلی و دشمنان کینه ورز خارجی کمپین «واکسن نزنیم» به راه انداخته اند.  گرچه بعید است کسی بدانها اعتنا کند. چون همگان می‌دانند که واکسن زدن وظیفه ای دینی و عقلانی است. ولی ذکر نکته ای شاید مفید باشد. کرونا یک واگیر است.

فرد مبتلا هر تصمیمی در ارتباط با کرونا بگیرد و هر کاری بکند، آثار خارجی دارد. بدین معنا که تصمیم و اقدام وی، علاوه بر خودش و طرف مبادله اش، بر دیگران نیز که بیرون از مبادله هستند، اثر میگذارد. واکسن بخرد و تزریق کند ، یا هزینه کند(پولی و غیرپولی)، و به مراکز دولتی برود تا از تزریق رایگان بهره ببرد، علاوه بر خودش، دهها یا صدها نفر را مصون می سازد یعنی کارش آثار خارجی مثبت دارد.  ولی اگر از  واکسیناسیون خودداری کند و مثلا سوار مترو شود، گرچه از هزینه های واکسیناسیون خلاص  شده، ولی، جان خودش و عده ای را به خطر میندازد.

یعنی خوداری از تزریق واکسن، آثار خارجی منفی دارد. در اقتصاد بخش عمومی روشن می‌کنیم که در اینگونه موارد که پای سود و زیان افراد خارج از مبادله، به میان می آید، دولت به مصرف کننده یا تولیدکننده ای که اقدامش آثار خارجی دارد، اجازه تصمیم گیری مستقل نمیدهد. و دخالت را تا جایی که بتواند، آثار خارجی را خنثی سازد، مجاز؛ بلکه ضروری میشمارد.

(از ذکر همه نکات مربوط صرف نظر میکنم) مثلا دولت ها هزینه های سنگینی را تقبل میکنند تا تحصیلات عمومی را در دسترس همه بگذارند و معمولا تحصیلات عمومی در غالب کشورها، مانند کشور ما، اجباری است؛ چون فرد باسواد علاه بر خودش به دیگران نیز خیر می رساند. و اگر پدرومادر از فرستادن فرزندان به مدرسه خودداری بورزند، مجرم شناخته  می‌شوند.

هرجا  کرونا، این واگیرِ جانگیر و جهانگیر هست، فرد ساکن در محیط  هرچه کند، می‌تواند در سرنوشت دیگران، اثر تعیین کننده مثبت یا منفی بگذارد. چون خودداری فرد سالم از واکسن زدن، ظرفیت کشتن هزاران نفر را دارد. دولت ها، به ناچار باید قدم به میدان بگذارند. این جا، جای مماشات نیست. اقتدار و قدرت دولت باید به کمال بکار گرفته شود.



منبع

واکسن نزدن نه با دین می‌خواند، نه با علم بیشتر بخوانید »