یادداشت

بهترین هدیه به گرگ‌های گردنه!

بهترین هدیه به گرگ‌های گردنه!


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محمد صرفی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: با برگزاری انتخابات اخیر یکی از خطوط اصلی عملیات روانی دشمن طرح موضوعی تحت عنوان «حاکمیت یکدست» است. البته این ادعا و برچسب فقط از سوی دشمن و ضدانقلاب تکرار نمی‌شود و برخی افراد در داخل نیز همین موضوع را بیان کرده و نسبت به آن هشدار می‌دهند و حتی از ماه‌ها پیش از انتخابات نیز با لحنی تهدیدآمیز از آن سخن می‌گفتند.

آنچه دشمن سعی دارد از یکدست‌سازی حاکمیت به افکار عمومی القا کند، حذف سلایق گوناگون از سیاست و اجتماع و حاکم کردن یک نوع تفکر خاص با استفاده از اجبار و فشار است. اما آیا به راستی چنین است و چنین اتفاقی افتاده؟ سؤال مهم‌تر اینکه آیا اساساًً چنین ادعایی امکان تحقق دارد؟

برای پاسخ به این سؤال باید به چند انتخابات اخیر نگاهی دقیق کرد. انتخابات مجلس فعلی (در زمستان سال ۹۸)، ریاست جمهوری و شورای شهر. در انتخابات ریاست جمهوری جریان اصلاحات مدعی است نامزدهایش از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شده‌اند. این نامزدها که بودند؟ می‌توان از دو طیف نام برد؛ طیف نخست افرادی مانند جهانگیری و پزشکیان و طیف دوم هم نامزدهای طیف به اصطلاح رادیکال جریان اصلاحات.

آیا به‌راستی اصلاح‌طلبان انتظار داشتند کسانی که صراحتاً قانون اساسی کشور و ساختار رسمی ‌نظام را قبول ندارد، تایید صلاحیت شوند!؟ بعید به‌نظر می‌رسد عقلای جریان اصلاحات چنین دید کوته‌فکرانه‌ای به سیاست‌ورزی داشته باشند.

اما طیف اول؛ حتی خود اصلاح‌طلبان هم معترف هستند که شورای نگهبان از منظر سیاسی به آنها لطف کرد و اگر می‌خواست سیاسی‌بازی کند باید افرادی همچون جهانگیری را تایید می‌کرد تا با توجه به عملکرد و کارنامه خود چنان پاسخی از مردم بگیرند که تا سال‌های سال نتوانند در میدان سیاست سر بلند کنند. اما ملاک و معیار برای شورای نگهبان قانون است و نه محاسبات سیاسی.

در انتخابات مجلس و شورای شهر وضعیت به مراتب روشن‌تر است. در هر دو انتخابات اصلاح‌طلبان لیست داشتند و از لیست خود آشکارا هم دفاع کردند. در انتخابات مجلس ۵ لیست داشتند و در شورای شهر تهران لیستی واحد به اسم جمهور که حمایت مکتوب شخص خاتمی‌ را به همراه داشت. اما در هر دو انتخابات شکست خوردند. حال می‌توانند صادقانه کلاه خود را قاضی کنند که چه عواملی موجب رویگردانی مردم از آنها شده است و یا به فرافکنی روی بیاورند و از پروژه یکدست‌سازی حاکمیت برای حذف خود دم بزنند و چشم خود را به روی واقعیات ببندند.

اما موضوع یکدست‌سازی حاکمیت لایه دیگری هم دارد که بسیار از آنچه گفته شد مهم‌تر است. ایران درگیر جنگی تمام‌عیار و همه‌جانبه است. شدیدترین و سخت‌ترین تحریم‌های طول تاریخ بشریت بر ما تحمیل شده و در کنار آن مشکلات و معضلات دیگری وجود دارد که در مجموع وضعیت سخت و حساسی را رقم زده است.

فرض کنید خانواده‌ای با خودرو در حال عبور از یک گردنه مه‌آلود و یخ‌زده است. راه ناهموار است و دره‌هایی عمیق در کنار جاده. علاوه بر این گرگ‌های درنده‌ای نیز اینجا و آنجا کمین کرده‌اند. به‌ نظر شما در چنین شرایطی اصلی‌ترین و ضروری‌ترین نیاز این خانواده برای عبور از این مهلکه چیست و خطرناک‌ترین حالت برای آنان کدام است؟ برای این خانواده هیچ چیز مهلک‌تر از اختلاف و عدم انسجام نیست. در حالی که باید همه حواس‌ها و نیروها با یکدیگر جمع شده و معطوف به مقابله با موانع طبیعی و خطرات غیرطبیعی پیش رو باشد، درگیری و اختلاف درونی، علامت سفاهت و بهترین هدیه به گرگ‌های گردنه است.

وضعیت امروز ما بسیار خطیرتر از خانواده مورد مثال است. دشمن می‌خواهد با برچسب‌هایی مانند یکدست‌سازی حاکمیت، مانع از اتحاد و انسجام داخلی شده و آن را امری قبیح و مذموم جلوه دهد. از نظر آنان حاکمیتی مطلوب است که مسئولان آن هر روز یقه همدیگر را بگیرند و بر سر مسائل ریز و درشت اختلاف و دعوا داشته باشند و این اختلاف را علنی نیز کنند. اصل اولیه و تعیین‌کننده برای عبور موفق از این پیچ تاریخی و گردنه پر از مخاطره، اتحاد و انسجام زیر چتر یک فرماندهی واحد است.

اگر می‌خواهید میزان حیاتی بودن این اتحاد و انسجام را بدانید باید به این عبارات تحلیلگر مشهور آمریکایی، توماس فریدمن در کنفرانس سالانه سیاستگذاران اندیشکده شورای ملی روابط اعراب و آمریکا دقت کنید. حرف‌های فریدمن تاریخ مصرف ندارد و یک راهبرد دقیق و ثابت است. او می‌گوید: «رژیم‌هایی مثل رژیم ایران از بالا دچار گسست و شکست می‌شوند، این رژیم‌ها از پایین دچار گسست و شکست نمی‌شوند. چنین رژیم‌هایی مثل اتحاد جماهیر شوروی (سابق) هستند. نحوه فروپاشی این رژیم‌ها از بالا است و این‌گونه است که یک شکاف واقعی ایجاد می‌شود.

اگر ‌ترامپ و پمپئو تحریم‌های (ضد ایران) را برمی‌داشتند و به همراه شرکای اروپایی‌شان به سراغ ایرانی‌ها می‌رفتند و می‌گفتند «ما فقط می‌خواهیم ۱۰ سال دیگر به مدت توافقنامه هسته‌ای بیافزاییم یا می‌خواهیم ۱۵ سال به مدت توافقنامه هسته‌ای بیافزاییم، ما می‌خواهیم که آزمایش‌های موشکی شما به شعاع خاورمیانه محدود شود». اگر فقط همین دو چیز را به ایرانی‌ها می‌گفتند آنها (ایرانی‌ها) در بالاترین سطوحِ رژیم با یکدیگر درگیر می‌شدند. نیمی ‌از آنها می‌گفتند که ما باید از این پیشنهاد استفاده کنیم چون ما برای همیشه تحریم بودیم، نیمی ‌دیگر نیز می‌گفتند خیر! شما باید در بالاترین سطوح رژیم، جنگ و درگیری راه بیاندازید. نباید به اصطلاح «شُل و وِل» بود، باید پیشنهادی روی میز گذاشت که برای بخشی از حاکمیت (ایران) وسوسه‌انگیز باشد!»

هر موضع‌گیری و اقدامی که با اتحاد، انسجام و هماهنگی نیروهای مادی و معنوی کشور در تعارض باشد، بازی در زمین دشمن و پاس گل به حریف است. مهم نیست نیت چیست و چرا چنین ماجرایی رخ داده است. مهم آن است که اصلی‌ترین و ضروری‌ترین وضعیت نیروها – همان هماهنگی و هم‌افزایی- خدشه‌دار و تضعیف شده است. تاریخ مملو از بزنگاه‌هایی است که جماعتی به دلیل همدلی و اتحاد موانع بزرگ را پشت‌سر گذاشته و افتخار آفریده‌اند و برعکس جماعتی نیز با همه امکانات و فرصت‌ها به‌دلیل تفرقه، شکست‌های سنگین خورده‌اند.

استاد شهید مرتضی مطهری درباره علت اصلی سکوت امیرالمومنین علی(ع) پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) می‌گوید: «طبعا هر کس می‌خواهد بداند آنچه علی علیه‌السلام درباره آن می‌اندیشید، آنچه علی علیه‌السلام نمی‌خواست آسیب ببیند، آنچه علی علیه‌السلام آن اندازه برایش اهمیت قائل بود که چنان رنج جانکاه را تحمل کرد، چه بود؟ حدسا باید گفت: آن چیز وحدت صفوف مسلمین و راه نیافتن تفرقه در آن است. مسلمین قوّت و قدرت خود را که تازه داشتند به جهانیان نشان می‌دادند، مدیون وحدت صفوف و اتفاق کلمه خود بودند. موفقیّت‌های محیّرالعقول خود را در سال‌های بعد نیز از برکت همین وحدت کلمه کسب کردند. علی‌القاعده علی علیه‌السلام به‌خاطر همین مصلحت، سکوت و مدارا کرد.

امّا مگر باورکردنی است که جوانی سی و سه ساله دورنگری و اخلاص را تا آنجا رسانده باشد و تا آن حد بر نفس خویش مسلّط و نسبت به اسلام وفادار باشد که به‌خاطر اسلام راهی را انتخاب کند که پایانش محرومیت و خرد شدن خود اوست! بلی باور کردنی است. شخصیّت خارق‌العاده علی علیه‌السلام در چنین مواقعی روشن می‌گردد. تنها حدس نیست، علی علیه‌السلام شخصا در این موضوع بحث کرده و با کمال صراحت علّت را که جز علاقه به عدم تفرقه میان مسلمین نیست، بیان کرده است.»

آنچه دشمن سعی دارد از یکدست‌سازی حاکمیت به افکار عمومی القا کند، حذف سلایق گوناگون از سیاست و اجتماع و حاکم کردن یک نوع تفکر خاص با استفاده از اجبار و فشار است.



منبع خبر

بهترین هدیه به گرگ‌های گردنه! بیشتر بخوانید »

هفت روایت از سوءتدبیرهای شگفت

چشم‌انداز هماهنگی‌۳ قوه


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محمد ایمانی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- با انتخابات اخیر، فرصت کم‌نظیری برای هماهنگی دولت، مجلس و دستگاه قضایی پدید آمده است. باید این فرصت ذی‌قیمت را مغتنم شمرد. نعمت‌ها در معرض فساد و زوال هستند، مگر اینکه حق آنها به جا آورده شود. امیر مومنان (ع) فرمود: «اِنَّ لِلهِ فِی کُلِّ نِعْمَهًْ حَقّاً، فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنَها، وَمَنْ قَصَّرَ عَنْهُ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِهًِْ. برای خداوند در هر نعمتی، حقی است. پس هر کس حق آن را ادا کند، آن نعمت بر او افزون شود و کسی که کوتاهی نماید، نعمت را در خطر زوال قرار دهد». به جا آوردن حق «همسویی شدن سه قوه»، همدلی و هم‌افزایی بی‌دریغ در خدمت به مردم، و شتاب بخشیدن به پویش پیشرفت و عدالت است.

۲- آینده‌های دور، به مراتب نزدیک‌تر از آن چیزی است که تصور می‌کنیم. امروز، آینده‌ای است که زمانی دور می‌پنداشتیم. و دیروز، آینده رفته است. چشم بر هم بزنیم – و عمر باقی باشد- دوره چهارساله دولت جدید هم سپری می‌شود و آثار فعالیت آن باقی می‌ماند. زمان، درنگ ندارد و معطل هیچ کس نمی‌شود. حرکت و صیرورت، قاعده زندگی است و حتی آنها هم که هدف و برنامه نداشته باشند، با موج زمان، رانده می‌شوند. آینده‌نگری، پیش‌بینی و برنامه‌ریزی، پیش‌نیاز هر حرکت جمعی است. راهبردنگاری کشور، در قالب تبیین

«گام دوم انقلاب»، ابلاغ سند چشم‌انداز بیست‌ساله و اسناد و نقشه راه‌های تعریف‌شده در ذیل آن انجام شده است. اینک در چهار ساله پایانی چشم‌انداز بیست‌ساله، ضرورت دارد قوای سه‌گانه و «مجمع» بررسی کنند که چه میزان از این سند اجرایی شد (بلکه حتی از اهداف ترسیم‌شده جلوتر هستیم؟)، چقدر اجرایی نشد؟ علل توفیق و عدم توفیق در هر یک از حوزه‌های مد نظر چه بود؟ و کاستی‌ها و انحرافات از این سند را چگونه باید جبران کرد؟

۳- بر اساس سند چشم‌انداز بنا بوده ایران، «کشوری توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویت اسلامی و انقلابی، الهام‌بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده و موثر در روابط بین‌الملل» باشد. در ۱۶ سال گذشته، دو رئیس‌جمهور و چهار دولت متفاوت سر کار آمدند که حاصل جمع عملکرد آنها (به علاوه عملکرد مجالس هفتم تا یازدهم، قوه قضائیه تحت ریاست سه رئیس، و سایر دستگاه‌ها) کارنامه‌ای متنوع از موفقیت‌ها و ناکامی‌ها را به دست می‌دهد. در این ۱۶ سال سپری شده، برخی مدیران جان گرامی خود هم را پای آرمان‌ها گذاشتند و بنابراین اکنون در حوزه ماموریت آنها، به مراتب جلوتر از موقعیت‌های پیش‌بینی شده در چشم‌انداز بیست‌ساله هستیم. برخی پیشرفت‌های علمی و فنی و اقتدار منطقه‌ای چنان چشمگیر است که بارها در گزارش نهادهای آمریکایی، توانمندی‌های ارتقایافته ایران در کنار دو کشور (تهدید) بزرگ، یعنی چین و روسیه، رتبه‌بندی شده است.

۴- اما در همین دوره، برخی متولیان نه تنها منطق ایثار شهیدانی مثل سلیمانی، همدانی، طهرانی‌مقدم، فخری‌زاده و مجید شهریاری را پیشه نکردند، بلکه به روش مستاثران (خودخواهانه و خودکامانه و از سر شهوت و غضب باطل) با سیاست و مدیریت برخورد نمودند و برخی ابعاد پیشرفت را متوقف کردند، یا حتی عقبگرد زدند. مشخصا برخی مدیران ارشد در دهه اخیر که دهه تشدید دشمنی‌های غرب برای متوقف کردن جهش پیشرفت‌های ایران بود، غیرمسئولانه رفتار کردند. نه پیش‌بینی درستی کردند، نه تدابیر درستی به کار بستند و نه اجازه دادند جبهه داخلی در برابر صف دشمن، منسجم شود. تعامل مثبت و سازنده قوا را به درگیری و تنش‌های زیانبار تبدیل کردند و ناامیدی و یأس را به بدنه جامعه تزریق نمودند. به ویژه در این چند سال اخیر که تولید تنش در درون حاکمیت و اعتماد یکسویه به دشمن در سیاست خارجی، عادت برخی مدیران شد و اثر فرساینده خود بر اقتدار ملی را گذاشت.

۵- فارغ از مدل نظام‌های حکومتی در دنیا، یکپارچگی حاکمیت، حرف اول را در موفقیت نظام‌های سیاسی می‌زند. مع‌الاسف ما، از ابتدای انقلاب تا امروز در برخی مقاطع، با نقشه دوگانه‌سازی و ایجاد انشقاق در حاکمیت مواجه بوده‌ایم. از چالش‌های مربوط به دولت موقت و دولت بنی‌صدر که بگذریم، برخی رویکردهای دولت سازندگی، با گفتمان انقلاب زاویه پیدا کرد و از متن این زاویه، دولت معارضه‌جویی سر کار آمد که برخی حامیان و متولیان آن اصالتا بر حاکمیت دوگانه اصرار داشتند. قفل کردن کارها، انحراف گفتمانی، کنار زدن اولویت‌ها و ترجیح حاشیه‌سازی، برنامه‌ریزی مغایر با آرمان‌ها، درگیری‌های فزاینده درون حاکمیت، ناراضی کردن مردم و بسترسازی برای التهابات تند سیاسی، نتیجه چنین مدیریتی بود. با روی کار آمدن دولت بعدی (احمدی‌نژاد)، بسیاری از این انحرافات به مدت دو سه سال کمرنگ شد و به همین دلیل موفقیت‌های بزرگی در حوزه اقتصاد و عدالت و سیاست خارجی پدید آمد. اما به ویژه پس از تشکیل دولت دهم، برخی از اصطکاک‌ها میان قوا مجددا احیا شد. در دولت یازدهم و دوازدهم نیز متاسفانه شاهد احیای نقشه حاکمیت دوگانه توسط برخی عناصر نفوذزده و بی‌تقوا بودیم که هرچه به دشمن عهدشکن اعتماد کردند و معطل توافق باطل‌شده ماندند، در سیاست داخلی، درگیری و قفل‌شدگی امور را مهندسی کردند.

اجمالا مرور تعاملات مجالس ششم تا یازدهم، با دولت‌های هفتم تا دوازدهم، نشان می‌دهد که اگر در برخی مقاطع، تعامل دولت و مجلس در خدمت هم‌افزایی و تقویت اقتدار ملی بوده، در برخی مقاطع دیگر، شکل فرسایشی به خود گرفته است. براساس این تجربه تاریخی، سزاوار است که از همین حالا برای همدلی مجلس و دولت جدید زمینه‌سازی شود. بدون کار فراکسیونی قوی در درون مجلس، و تعامل معقول میان دولت و مجلس، کار دست اغیار و لابیست‌ها یا تفرقه‌اندازان می‌افتد.

۶- یک اولویت بر زمین مانده در مقیاس کار هماهنگ سه قوه، سیاست‌های کلی «اقتصاد مقاومتی» است که بهمن‌ماه ۹۲ از سوی رهبر انقلاب به سه قوه و مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ شد. این سیاست‌ها، علاج بسیاری از مشکلات مزمن اقتصادی است، اما متاسفانه در برخی بندهای مهم، وجهه قرار نگرفته یا حتی عکس آن عمل شده است. برخی عناوین این سیاست‌های راهبردی مهم به این شرح است:

– تأمین شرایط و فعال ‌سازی کلیه امکانات و منابع به منظور توسعه کارآفرینی.

– محور قرار دادن رشد بهره‌وری در اقتصاد…

– استفاده از ظرفیت اجرای هدفمندسازی یارانه‌ها در جهت افزایش تولید،‌اشتغال و بهره‌وری، و ارتقای شاخص‌های عدالت اجتماعی.

– افزایش تولید داخلی نهاده‌ها و کالاهای اساسی (به‌ویژه در اقلام وارداتی)…

– تأمین امنیت غذا و درمان و ایجاد ذخایر راهبردی با تأکید بر افزایش کمی و کیفی تولید.

– اصلاح و تقویت همه‌جانبه نظام مالی کشور.

– حمایت همه‌جانبه‌ از صادرات کالاها و خدمات…

– توسعه حوزه عمل مناطق آزاد به منظور انتقال فناوری‌های پیشرفته، گسترش و تسهیل تولید، صادرات کالا و خدمات و تأمین نیازهای ضروری و منابع مالی از خارج.

– مقابله با ضربه‌پذیری درآمد حاصل از صادرات نفت و گاز…

– افزایش ارزش افزوده از طریق تکمیل زنجیره ارزش صنعت نفت و گاز، توسعه تولید کالاهای دارای بازدهی بهینه و بالا بردن صادرات برق و محصولات پتروشیمی و فرآورده‌های نفتی.

– صرفه‌جویی در هزینه‌های عمومی کشور با تأکید بر تحول اساسی در ساختارها و منطقی‌سازی اندازه‌ دولت.

– افزایش سالانه‌ سهم صندوق توسعه ملی از منابع حاصل از صادرات نفت و گاز تا قطع وابستگی بودجه به نفت.

– شفاف‌سازی اقتصاد و سالم‌سازی آن و جلوگیری از فعالیت‌ها و زمینه‌های فسادزا در حوزه‌های پولی، تجاری، ارزی و…

– شفاف و روان ‌سازی نظام توزیع و قیمت‌گذاری و روزآمدسازی شیوه‌های نظارت بر بازار.

۷- چهار سال پایانی «سند چشم‌انداز بیست‌ساله»، با دولت جناب آقای رئیسی مقارن شده است. این دولت، هم از فرصت‌هایی مانند «جوانی جمعیت، ظرفیت‌های بزرگ انسانی و طبیعی، هماهنگی سه قوه، و موقعیت‌ها و موفقیت‌های منطقه‌ای» برخوردار است و هم با چالش‌هایی مانند «کاهش رشد جمعیت، رکود تورمی، کسری بودجه و افزایش غیرطبیعی نقدینگی، مشکلات محیط زیستی، کاستی‌های تامین برخی منابع انرژی، کرونا و تحریم» مواجه است. چالش‌ها کم نیست؛ اما یقینا در صورت اهتمام و تدبیر می‌توان از عهده آنها برآمد بلکه حتی تبدیل به فرصت کرد. متاسفانه برخی مدیریت‌ها، در اثر سیاست‌زدگی، به اقتصاد و معیشت مردم بی‌اعتنایی کردند، در مقاطعی هم که دم از اقتصاد زدند، اخلاق و فرهنگ عمومی و عزت و اقتدار ملی را در معرض آسیب‌های جدی قرار دادند و رکوردهای تورم و شکاف طبقاتی و فقر را در کنار گسترش آسیب‌های اجتماعی و امنیتی جا به جا کردند. تعادل و اعتدال باید به مدیریت دولت برگردد.

۸- پاسداشت نعمت همسویی سه قوه، همفکری و همدلی مومنانه، و پرهیز از رویکردهایی است که معبر و منفذ برای شیاطین باز می‌کند. خطبه قاصعه (خطبه ۱۹۲ نهج‌البلاغه)، آسیب‌شناسی بی‌نظیر امیر مومنان (ع) درباره علل پیروزی و شکست امت‌هاست: «بندگان خدا حذر کنید از اینکه دشمن خدا (شیطان)، بیماری خود را به شما سرایت دهد و با خواندن خویش، شما را منحرف سازد و لشگر سواره و پیاده خویش را علیه شما بسیج کند… پس با شدت و جدیت تمام با او مبارزه کنید که به خدا سوگند او بر اصل شما فخر فروخت و به هویت انسانی شما اهانت کرد. سر راه شما را گرفت و لشکر وی همه جا در پی شکار شما بودند و بند بند انگشتان شما را می‌زدند. با هیچ ترفندی نمی‌توانید جلوی حمله آنان را بگیرید و با هیچ اراده‌ای نمی‌توانید از خود دفاع کنید در حالی که در منطقه ضعف و در حلقه تنگنا و جولانگاه بلا گرفتار هستید. پس، خاموش کنید آن آتش‌های عصبیت و کینه‌های جاهلی را که در دل‌های شما پنهان است. که همانا این حمیِت در انسان مسلمان، از رخنه‌گاه‌های شیطان است… عصبیت، یا از سر جهل است و یا به خاطر سفاهت… پس اگر ناچار از عصبیت هستید، تعصب شما برای اخلاق نیکو و رفتار پسندیده باشد… بپرهیزید از عذاب‌هایی که به خاطر سوء‌رفتار بر امت‌های پیشین نازل شد… و چون در حالات نیک و بد آنها اندیشیدید، ملازم اموری باشید که عزت را برای آنها به همراه آورد، و دشمنان‌شان را دور ساخت و عافیت و آسایش را بر آنها گستراند و رشته کرامت را به آنها رساند؛ و آن امور عبارت است از: اجتناب از تفرقه و التزام به الفت، و اصرار و توصیه یکدیگر بر این امور. و بپرهیزید از هر چیزی ستون فقرات آنها را در هم شکست و قدرت‌شان را سست کرد: کینه‌های درونی، و بدخواهی و پشت به هم کردن، و دست از یاری هم برداشتن».

فارغ از مدل نظام‌های حکومتی در دنیا، یکپارچگی حاکمیت، حرف اول را در موفقیت نظام‌های سیاسی می‌زند. مع‌الاسف ما تا امروز در برخی مقاطع، با نقشه دوگانه‌سازی و ایجاد انشقاق در حاکمیت مواجه بوده ایم.



منبع خبر

چشم‌انداز هماهنگی‌۳ قوه بیشتر بخوانید »

موقعیت‌های جدید در جبهه مقاومت

موقعیت‌های جدید در جبهه مقاومت



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: «با تمام قدرت و توانایی در چارچوب محور مقاومت و در چارچوب معادله قدس حضور داریم و بخش جداناپذیر از معادله‌ای هستیم که سیدحسن نصرالله اعلام کرد و تهدید قدس یعنی یک جنگ منطقه‌ای در چارچوب محور مقاومت … مردم ما در همه امور و تا جایی که می‌توانند با محور مقاومت برای ایستادگی در مقابل دشمن اسرائیلی و توطئه‌های آمریکا هماهنگ خواهند بود و مردم یمن به حق آزادی و استقلال و کرامت خود و مقاومت اسلامی در خلاصی از توطئه‌های آمریکا و اسرائیل پایبند است.»

این فرازی از سخنان سیدعبدالملک بدرالدین الحوثی است که در روز پنج‌شنبه گذشته در سالگرد روز «فریاد بر سر مستکبران» بیان گردید. نکته این سخنان اعلام رسمی یمن مبنی بر قرار گرفتن در محور مقاومت است. اینکه یک ملت پس از هفت سال تحمل یک جنگ پرشدت و در حالی که «حمایت ایران» یکی از اتهامات سنگین و یکی از دلایل مورد حمله قرار گرفتن است، تاکید می‌کند که یکی از اعضای محور مقاومت است، ارزش بسیار زیادی دارد.

البته این دومین اتفاقی از این نوع بود که طی یک ماه اخیر رخ داده است. پیش از این، مقاومت فلسطین در حین جنگ و در حالی که به شدت زیر بمباران رژیم صهیونیستی قرار داشت، رسما اعلام کرد که فلسطین بخشی از محور مقاومت می‌باشد. در این میان تبادل چندین پیام بین آنان با رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرمانده نیروی قدس در حین جنگ و پس از آن هرگونه تردید در این‌باره را برطرف کرد. این واقعه اگر اهمیت بیش از پیروزی بر ارتش صهیونیستی نداشت کمتر از آن هم نبود چرا که از یک‌سو فضای ذهنی فلسطینی‌ها و یأس آنان از محور عربی سازشکار را نشان می‌داد و این برای صهیونیست‌ها، بسیار خطرناک به حساب می‌آید و از سوی دیگر از تعهد بقیه اعضای محور مقاومت در حمایت عملیاتی و نظامی از مقاومت فلسطین خبر می‌داد و این هم بیانگر وضعیتی جدید به ضرر رژیم اسرائیل به حساب می‌آید. کما اینکه سید عبدالملک بدرالدین در سخنان روز پنج‌شنبه خود با صراحت گفت ما در چارچوب معادله قدس حضور داشته و بخش جدائی‌ناپذیر از این معادله هستیم. در این خصوص نکاتی وجود دارد:

۱- اظهارات یک ماه اخیر مقامات مقاومت فلسطینی، یمنی، لبنانی و سوری بیانگر آن است که تلاش‌هایی که طی حدود دو سال اخیر برای درگیرسازی هر بخشی از مقاومت با مسائل پیچیده اقتصادی سیاسی و اجتماعی و بازداشتن آنان از مسائل عمومی منطقه- و به‌ویژه موضوع حساس فلسطین- با شکست مواجه گردیده و حتی این توطئه پیچیده، سبب تصریح بیشتر این واحدها به حضور در جبهه مقاومت شده است. در اینجا رژیم صهیونیستی با سه حادثه قابل تامل مواجه گردید یکی از این حوادث شلیک چندین فروند موشک از خاک لبنان به سمت مناطق شمالی فلسطین اشغالی طی دو نوبت بود. این حادثه باعث سراسیمگی زیاد رژیم صهیونیستی شد تا جایی که مقامات فرانسوی را وادار کرد تا در تماس با حزب‌الله از عدم مداخله لبنان در جنگ اخیر اطمینان حاصل کند. اتفاق دوم شلیک چند موشک از خاک سوریه به سمت مناطقی در شمال فلسطین اشغالی بود که در نوع خود مسبوق به سابقه نبود این موضوع هم سبب نگرانی رژیم اسرائیل شد به ویژه آنکه بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه در حین جنگ ۱۲ روزه اخیر، همبستگی خود را با فلسطین، قدس و رزمندگان آن اعلام کرد که این هم در ۱۰ سال اخیر سابقه نداشت. در واقع شلیک موشک‌ها از قنیطره و اظهارات اسد نشان دادند سوریه در حال تغییر وضعیت می‌باشد. اتفاق سوم هجوم ساکنان فلسطینی اردوگاه‌ها در لبنان و اردن به سمت مرزهای شمالی و شرقی فلسطین اشغالی بود که به شهادت دو نفر از آنان انجامید این واقعه نشان داد از این پس اردوگاه‌ها هم وارد منازعه شده و بخشی از هر نوع جنگ که یک طرف آن اسرائیل باشد، به حساب می‌آیند که این هم بخشی از تغییر معادله امنیتی و سیاسی به ضرر اسرائیل است. این مسایل خود به خود وزن مواضع سیدعبدالملک بدرالدین و اسماعیل هنیه و یحیی سنوار را افزایش می‌دهد.

۳- نکته دیگر در اظهارات توأمان مقامات مقاومت در یمن، لبنان، سوریه و فلسطین نشان می‌دهد که پس از گذشت سال‌های سخت، هم‌اینک مخاطرات و هزینه‌های قرار داشتن در محور مقاومت- محور ضدآمریکایی و ضداسرائیلی- کم شده است و به بیان دیگر فصل سختی و هزینه به پایان آمده و فصل افتخار و نتیجه‌گیری فرا رسیده است. یک زمانی کمتر انتسابی به جمهوری اسلامی سبب بروز انواعی از مشکلات برای فرد منتسب می‌شد. امروز به دلیل گسترش مقاومت در منطقه از یک سو و شکست‌های پیاپی اجزای نظام سلطه در منطقه از سوی دیگر، هزینه حضور در محور مقاومت به شدت پایین آمده است. این موضوع خود می‌تواند بیانگر شروع فصل جدیدی از روابط درونی و بیرونی اجزای جبهه مقاومت با یکدیگر و کارآمدتر و علنی‌تر شدن این رابطه باشد. وقتی سیدعبدالملک با صراحت می‌گوید ما بخشی از محور مقاومت و بخشی از معادله قدس هستیم به این معناست که توانایی آن به نقطه‌ای رسیده که می‌تواند در حین مواجهه با جنگ سنگین عربستان و امارات، از قدس و فلسطین حمایت نظامی کند. این به خودی خود خروج منطقه از وضع گذشته را نشان می‌دهد. در سال‌های اخیر تلاش زیادی صورت گرفت تا زیر چتر «عادی‌سازی رابطه کشورهای عربی و اسلامی منطقه و رژیم صهیونیستی» وضع منطقه تعریف و تحدید شود. دولت آمریکا و بعضی از رژیم‌های عربی برای این کار زحمت زیادی کشیدند اما به جایی نرسید تا جایی که سعودی‌ها در حین جنگ ۱۲ روزه اخیر رژیم صهیونیستی و فلسطین، از موضع حمایت از فلسطین در برابر رژیم برآمد و به ایران هم پیغام داد که «این حمایت به معنای پایان پرونده عادی‌سازی روابط عربی با اسرائیل است». با این وصف می‌توان گفت با پایمردی عناصر مقاومت در منطقه، زمان هزینه‌های سنگین مقاومت به پایان رسیده است. ان مع العسر یسرا.

۴. منطقه کمی قبل از شهادت سردار سرفراز اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی در عراق، لبنان و سوریه درگیر توطئه‌ای پیچیده و سهمگین گردید و بیش از ۲۰ ماه به درازا کشید. این توطئه حدود چهار ماه پیش از شهادت جانگداز سردار سلیمانی شروع گردید و تا اوایل سال جاری استمرار پیدا کرد. مبنای این توطئه این بود که با یک طرح اقتصادی، ‌ پایه‌های امنیتی و سیاسی دولت در عراق، سوریه و لبنان فرو بریزد و بساط مقاومت در این کشورها برچیده شود. در عراق با به میدان آمدن عناصری که وابستگی آنها به آمریکا روشن بود، از دولت مشروعیت‌زدایی شد و کابینه عادل عبدالمهدی ناگزیر به استعفا گردید پس از آن آمریکایی‌ها طی چند نوبت حمله به اجزاء حشدالشعبی- بعنوان رکن مهم امنیتی در حفظ دولت و نظام سیاسی- صورت گرفت اما این به نتیجه نرسید و آخرین برآوردهایی که آمریکایی‌ها از صحنه داخلی عراق انجام دادند بیانگر آن است که با برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی در مهر ۱۴۰۰ بار دیگر همین گروه‌های پارلمانی موجود در عراق با اکثریت نسبی نیروهای مقاومت رأی می‌آورند بر این اساس در روزهای اخیر نغمه به تأخیر انداختن دوباره برگزاری انتخابات مطرح گردید که البته این هم چاره‌ساز نیست چرا که برگزاری انتخابات در مهر ماه ۱۴۰۰ یا اردیبهشت ۱۴۰۱ تغییری در آرایش موجود پدید نمی‌آورد. در لبنان دولت حریری وادار به استعفا شد اما با گذشت ۲۰ ماه شرایط داخلی لبنان تغییر عمده‌ای پیدا نکرده و حتی حریری – که از سوی عربستان به مماشات در برابر حزب‌الله متهم بود- نتوانسته کابینه جدیدی تشکیل دهد و اداره امور کماکان در اختیار حسان دیاب قرار دارد. در سوریه نیز توطئه تحریم‌های جدید اقتصادی، مردم را از حکومت جدا نکرد و نتایج انتخابات اخیر ریاست جمهوری که پس از حدود ۱۵ ماه از شروع تحریم‌های سنگین قیصر برگزار شد، از ابطال تلاش‌های آمریکا و عوامل منطقه‌ای آن خبر می‌دهد.

آمریکا و عوامل آن گمان می‌کردند می‌توانند با فشارهای اقتصادی و واداشتن دولت‌ها در کشورهای مقاومت به کناره‌گیری از قدرت، شرایط منطقه را دگرگون کنند و اساساً سردار شهید سلیمانی در این چارچوب تحلیلی به شهادت رسید اما امروز با گذشت حدود ۲۰ ماه از این توطئه و علنی شدن شکست آن باید به سردار اسماعیل قاآنی دست مریزاد گفت. او در دوره کوتاه مسئولیت خود با ادراک دقیق شرایط منطقه و ظرایف آن و با به کار بستن تجربه‌های ارزشمندی که در دوره شهید به دست آمده است، این وضعیت پیچیده را به خوبی مدیریت کرده و به فتح‌الفتوحی بزرگ نایل آمده است. امروز در شرایطی به راحتی می‌توانیم از شکست توطئه‌ها و پیروزی مقاومت حرف بزنیم که در متن قضایای ۲۰ ماه اخیر با مخاطرات پیچیده‌ای مواجه بوده‌ایم. رسیدن لیر لبنان به پایین‌ترین قیمت خود طی ۴۰ سال اخیر – از ۱۵۰۰ لیر در برابر یک دلار به ۱۲۰۰۰ لیر در برابر یک دلار طی حدود ۱۵ ماه- برای کشوری با اقتصاد کوچک لبنان رویداد ساده‌ای نبود. مدیریت درست افکار جامعه لبنان برای سقوط نکردن در طراحی آمریکا در این شرایط بسیار دشوار بود کما اینکه رسیدن لیر سوریه از ۵۰۰ واحد در برابر یک دلار به ۱۰۰۰۰ واحد برای اقتصاد کوچک و در حال جنگ سوریه شرایط بسیار دشواری را پدید می‌آورد و امکان دوباره‌ای برای فعال شدن مخالفان بشار اسد ایجاد می‌کرد و مدیریت درست این صحنه کار به شدت پیچیده‌ای بوده که تجربه قبلی هم برای آن وجود نداشت.

و بالاخره باید گفت پیوستن علنی و اعلامی مقاومت یمن و مقاومت فلسطین طی یک ماه اخیر به جبهه مقاومت، رویداد بسیار مهمی است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت. این موضوع هم چشم‌انداز جدیدی را به ما نشان می‌دهد و هم از ظرفیت جدیدی برای جبهه مقاومت خبر می‌دهد.



منبع خبر

موقعیت‌های جدید در جبهه مقاومت بیشتر بخوانید »

درصد مشارکت مردم یا مسئولان؟!

درصد مشارکت مردم یا مسئولان؟!



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، عباس شمسعلی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: باز هم همچون تمام انتخابات گذشته بازار گمانه‌زنی‌ها و نظرسنجی‌ها در مورد میزان و درصد مشارکت مردم و واجدین شرایط در انتخابات مهم 28 خردادماه جاری داغ شده است. در این میان برخی معتقدند که مردم این‌بار هم با وجود همه گلایه‌ها، مشارکت بالایی در انتخابات خواهند داشت، عده‌ای پیش‌بینی می‌کنند که به علت همین گلایه‌ها و برخی نارضایتی‌ها، میزان مشارکت کاهش داشته باشد و البته برخی چهره‌های سیاسی نیز رندانه تلاش می‌کنند کاهش احتمالی مشارکت را به انجام وظیفه قانونی و صریح شورای نگهبان در بررسی صلاحیت‌ها ارتباط دهند نه نارضایتی‌ها از عملکرد مسئولان اجرایی! اما بد نیست به موضوع مشارکت از زاویه دیگری نگاه کنیم.

سؤال اینجاست؛ چرا همیشه میزان مشارکت مردم در ‌ترازوی تحلیل‌ها و پیش‌بینی‌ها یا محوریت نظرسنجی‌ها قرار می‌گیرد؟ چرا یک‌بار موضوع «میزان مشارکت مسئولان» مورد توجه قرار نمی‌گیرد؟ میزان مشارکت در چه؟، بخوانید!

بدون تعارف مردم کشورمان را می‌توان در نیم قرن اخیر به‌عنوان الگو و پرچمدار مشارکت در بزنگاه‌های تاریخی و سرنوشت‌ساز کشور خود دانست. از مشارکت عظیم مردم در جریان نهضت و مبارزات منجر به پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی با رای 98 درصدی تا حضور پرشور و تعیین‌کننده در 8 سال دفاع مقدس با نثار مال و جان خود و تقدیم بهترین فرزندانشان، از مشارکت و حضور ده‌ها میلیونی در تشییع پیکر پاک سردار دل‌ها، از مشارکت پرشور و مثال‌زدنی در انتخابات پرتعداد برگزار شده با وجود همه مشکلات و گلایه‌ها از عملکرد برخی از مسئولان تا حضور در هر صحنه‌ای که لازم بوده، همه و همه کتاب قطوری از مصادیق مسئولیت‌پذیری مردم و مشارکت در امور جاری کشور را به ارمغان آورده است.

اما سؤال این است که آیا این مشارکت مسئولانه از سوی مردم به اندازه کافی و مناسب از سوی مسئولان و مدیران اجرایی کشور که وظیفه خدمت به آنها را دارند پاسخ داده شده و آیا میزان مشارکت مسئولان در این عرصه همانند مردم مطلوب و رضایت‌بخش بوده است؟

هرچند با نگاهی منصفانه به عملکرد دولت‌های شکل گرفته در کشورمان در حداقل سه دهه اخیر و پس از جنگ تحمیلی می‌توان مصادیق و نمونه‌هایی از رویکردها و خدمات مثبت و تلاش برای پیشرفت کشور را هم دید، اما متأسفانه در نگاهی جامع‌تر نمونه‌های متعددی از رهاشدگی مسئولیت‌ها یا درصد نامطلوب مشارکت مسئولان در عمل به وظایف و سرگرم شدن در حواشی و کارهای بی‌ثمر را نیز می‌توان مشاهده کرد.

وقتی از رضایت یا نارضایتی مردم از عملکرد برخی مسئولان اجرایی سخن می‌گوییم به جرأت می‌توان ادعا کرد که هرجا دولت‌ها، انقلابی و وفادار به آرمان‌های انقلاب و امام عمل کرده‌اند نتیجه حاصل شده مورد تأیید و رضایت مردم بوده و به همان نسبت، فاصله گرفتن از این آرمان‌های مورد تأیید و علاقه مردم از سوی دولت‌های مختلف دلخوری و نارضایتی آنها را در پی داشته است. برای اثبات این ادعا باید گفت مگر نه اینکه توقع مردم از مسئولان کشور چیزی جز ساده زیستی و پرهیز از روحیه ‌اشرافی‌گری با دامن ‌زدن به تجملات، یا پرهیز از سیاست‌زدگی مخرب و حواشی بی‌ثمر یا دل نسپردن و چشم ندوختن به وعدهای پوچ دشمنان قسم‌خورده نظام، همچنین لحظه‌ای غافل نشدن از خدمت بی‌منت به محرومان و اقشار ضعیف و آسیب‌پذیر جامعه، یا تلاش همه‌جانبه برای رشد اقتصاد و تولید با نگاه به توانمندی‌های کم نظیر داخلی و… نیست؛ آیا این انتظارات چیزی جز آرمان‌های اصیل انقلاب و امام امت می‌باشد؟ آیا بی‌توجهی و زیر پا گذاشتن این انتظارات به حق توسط مسئولان که باعث نارضایتی مردم می‌شود چیزی جز زیر پا گذاشتن اصول و آرمان‌های انقلاب است؟

با در نظر گرفتن این اصول و انتظارات، تداوم برخی مشکلات و تبدیل آنها به دردهای مزمن با وجود امکان رفع با اندکی همت و تن دادن به سختی‌ها به جای عافیت‌طلبی، همان ریشه نارضایتی مردم است.

با این نگاه می‌توان به تداوم درد مزمن بوروکراسی اداری، تداوم و رشد تصاعدی قاچاق، تداوم فشار بر تولیدکنندگان، تداوم معضل بیکاری و عدم استفاده مطلوب از خیل جوانان تحصیل کرده و خلاق، تداوم و رشد وحشتناک نقدینگی سرگردان، تداوم حیات دلالان زالوصفت، تداوم سیر افزایش قیمت‌ها و عدم نظارت مناسب بر سیستم توزیع، درجا زدن صنعت خودروسازی به‌عنوان نمونه‌های متعدد دیگر از مصادیق مشارکت نامطلوب یا ناکافی دولت‌های گذشته (البته به نسبت‌های مختلف) در رفع موانع پیش پای زندگی مردم‌ اشاره کرد. مشکلاتی که در سال‌های اخیر و در دولت کنونی متأسفانه با ضعف مشهود عملکرد دولت و چشم دوختن غیرطبیعی به گره‌گشایی مشکلات به دست دشمن، بیش از هر زمان دیگری خودنمایی می‌کنند و عجیب آنکه مسئولان دولتی منت بدتر نشدن شرایط را نیز بر سر مردم می‌گذارند!

مردم البته به نیکی می‌دانند که هرجا و در هر حوزه‌ای خواه در گوشه‌ای از دولت یا بخش‌های مختلف نهادها و سازمان‌های دیگر کشور، پرهیز از حواشی بیهوده، عمل به وظیفه، باور به توانمندی داخلی، تبعیت از رهبر حکیم، دل نبستن واهی به دشمن، پرهیز از تنبلی و سستی و حرافی به جای عمل، توجه به شایسته‌سالاری و پرهیز از مدیریت رانتی و در یک کلام انقلابی‌گری اصل و معیار عمل قرار گرفت شاهد پیشرفت و رشد حیرت‌انگیز در بخش‌های مختلف بوده‌ایم، شاهد مثال این موضوع رشد صنایع موشکی و دفاعی همچنین پیشرفت در رشته‌های مختلف علمی ‌از هسته‌ای تا نانوتکنولوژی و سلول‌های بنیادی و… یا خودکفایی در تولید گندم در مقاطعی از سال‌های گذشته تا بی‌نیازی در واردات بنزین و حتی ایجاد ظرفیت صادرات آن با ورود جوانان و نهادهای انقلابی خدمتگزار می‌باشد. به این فهرست باید حضور مقتدرانه و امنیت بخش در سطح منطقه به پشتوانه رهبری هوشمندانه و حضور نیروهای غیور نظامی و فرماندهی شهید حاج قاسم سلیمانی و دیگر فرماندهان سلحشور را نیز اضافه کنیم. از سوی دیگر هر جا از آرمان‌ها و شعارهای اصیل انقلاب اسلامی و مدیریت در ‌تراز انقلاب فاصله گرفتیم یا به سمت عمل به نسخه‌های غیربومی‌ و ناسازگار در حوزه‌های اقتصاد، فرهنگ، سیاست خارجی و… رفتیم عواقب ناخوشایندی را تجربه کردیم.

مردم فهیم ما که تفاوت مسئولیت‌پذیری و عمل به مسئولیت را با کم‌کاری، حرافی و وظیفه نشناسی کاملاًً درک می‌کنند، بارها ثابت کرده‌اند که همان‌طور که عقد اخوت با هیچ مسئول کم‌کار یا حزب و جناحی نبسته‌اند، قدرشناس خدمت و وظیفه‌شناسی مسئولان سالم و انقلابی هستند. نمونه این قدرشناسی را می‌توان در حضور بی‌نظیر و چندین میلیونی مردم در تشییع پیکر پیر و مراد الهی خود یا بدرقه سردار پاک سرشت و اسطوره‌ای خود شهیدحاج قاسم سلیمانی یا شهید حججی‌ها و شهدای غواص و سایر شهدای مدافع وطن و مدافع حرم مشاهده کرد یا این مشارکت همراه با قدرشناسی را در تجلی عشق مردم به رهبر حکیم و فرزانه خود و لبیک به ایشان در عرصه‌های مختلف از جمله حضور بی‌نظیر در رزمایش همدلی لمس کرد.

اما یکی دیگر از جلوه‌های گلایه مردم از مسئولان اجرایی در کنار عملکرد آنها، برخی بی‌صداقتی‌ها یا رفتارها و سخنان ناامیدکننده است.

در روزهای اخیر اولین مناظره تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد که چند نکته درخصوص این مناظره قابل توجه است. رهبر معظم انقلاب همواره ضمن تأکید بر لزوم جلب مشارکت مردم در انتخابات از اهمیت امیدآفرینی برای اقشار مختلف جامعه سخن گفته‌اند. متأسفانه در مناظره اخیر برخی از کاندیداهای نزدیک به یک جریان خاص با نمایش از قبل دیکته‌شده و تمام و کمال بی‌اخلاقی و تهمت و توهین به سایر نامزدهای این عرصه به جای پرداختن به مسئله اقتصاد که موضوع این مناظره بود در شرایطی که مردم زیادی خسته از مشکلات اقتصادی منتظر بودند تا برنامه‌های کاندیداهای مختلف را شنیده و به ارزیابی بپردازند باعث تأسف و ناامیدی طیف زیادی از بینندگان و شنوندگان و محروم کردن آنها از بهره‌مندی مطلوب و متقاعدکننده از مناظره شدند. آیا این افراد که خود را مدعی و نگران مشارکت مردم در انتخابات دانسته و یکی از آنها در اقدامی ناپسند بدون‌ اشاره به ضعف عملکرد و نارضایتی مردم از دولتی که وی تا چند روز پیش در آن مسئولیت یکی از گلوگاه‌های مهم اقتصادی را در اختیار داشته، از اطمینان خود از مشارکت نکردن درصد زیادی از مردم به دلایلی واهی سخن می‌گوید، می‌خواهند مشارکت مردم را با دروغ و تهمت و سیاه‌بازی بالا ببرند؟ این مناظره نشان داد که چه کسانی مردم را ناامید می‌کنند.

این در حالی است که چند روز قبل یعنی ششم خرداد رهبر انقلاب در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس در توصیه به نامزدهای انتخابات پیش رو فرمودند: «انتخابات را صحنه‌ جنگ قدرت قرار ندهید. نگاه نکنید به آن چیزی که در آمریکا و بعضی کشورهای اروپایی معمول است که برخوردهای اهانت‌آمیز آبرویشان را برد. ما در گذشته هم هر وقتی که نامزدها در مناظرات تلویزیونی و غیره روش اهانت و توهین و تهمت و تخریب طرف مقابل و ‌ترساندن مردم از رقیب را دنبال کردند، کشور به نحوی از انحاء ضررکرد؛ در گذشته هم این جور بوده. این‌جوری نباشد که مردم را از رقیب بترسانیم که اگر او بیاید چنین خواهد شد، چنین خواهد شد. میدان انتخابات، میدان مسابقه‌ خدمت است.»

اکنون که در آستانه انتخاباتی بسیار مهم و تعیین‌کننده هستیم باید به مردم بزرگوار و فهیم کشورمان یادآور شد که حضور پرشور و مشارکت بالای آنها در این انتخابات و برگزیدن هوشمندانه سکاندار مسئولیت خطیر اجرایی کشور در چهار سال آینده با رای بالا و پشتوانه دلگرم‌کننده مردمی در عرصه داخلی و خارجی بسیار حائز اهمیت است، تا جایی‌که رهبر انقلاب در سخنان 14 خردادماه خود با اشاره به اینکه امام(ره) انتخابات را فریضه‌ دینی می‌دانستند، فرمودند: «در وصیّت‌نامه‌ امام یک عبارت بسیار هشداردهنده‌ای هست که می‌فرمایند: «عدم حضور در انتخابات، در بعضی مقاطع چه بسا گناهی باشد در رأس گناهان کبیره»؛ یا در یک بیان دیگر می‌فرمایند: «کوتاهی در مشارکت – یعنی مشارکت در انتخابات- دارای پیامدهای دنیوی، چه بسا تا نسل‌های بعد و مستلزم بازخواست الهی است».

از سوی دیگر باید به نامزدهای محترم انتخابات هم متذکر شد که گمان نکنند گرفتن رای از مردم و نشستن بر کرسی ریاست جمهوری پایان کار است بلکه انتخاب از سوی مردم شروع راه مهم خدمت به کسانی است که همچون همیشه با دنیایی از امید چشم به منتخب خود دوخته‌اند تا ضمن عمل به وعده‌های انتخاباتی بالاترین درصد مشارکت در آبادانی کشور و عمل به وظیفه را از خود به یادگار بگذارد.

فراموش نکنیم مشارکت مسئولانه مدیران اجرایی کشور در عمل به وظایف و پرهیز از حواشی بی‌ثمر و غنیمت شمردن فرصت زودگذر خدمت، بهترین تضمین برای تداوم مشارکت بالای مردم در انتخابات است و مردم نیز می‌دانند هرچند برخی کم‌کاری‌ها و سوءتدبیرها در سال‌های گذشته کام آنها را تلخ کرده است اما قطعاً حضور در پای صندوق‌های رای و انتخاب هوشمندانه و آگاهانه بهترین راه برای رفع کژی‌ها و رفع موانع و بهترین راه برای پایان دادن به مشکلات کشور است.

راستی؛ اگر یک یا چند تعمیرکار در تشخیص عیب خودروی ما دچار خطا یا اشتباه شوند خودرو را کنار خیابان رها کرده و از تعمیر آن ناامید می‌شویم یا تلاش بیشتری برای یافتن بهترین و متخصص‌ترین تعمیرکار و رفع مشکل خودروی خود می‌کنیم؟



منبع خبر

درصد مشارکت مردم یا مسئولان؟! بیشتر بخوانید »

شورای نگهبان نجیب

شورای نگهبان نجیب



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی تحت عنوان «شورای نگهبان نجیب» نوشت: این روزها و بعد از اعلام اسامی نامزدهای احراز صلاحیت‌شده، برخی از اصلاح‌طلبان با اشاره تلویحی به عدم احراز صلاحیت شماری از نامزدهای این جبهه و مخصوصاً آقای جهانگیری، می‌گویند و می‌نویسند « اصلاح‌طلبان به جای بیانیه‌دادن باید ممنون شورای نگهبان هم باشند چون نامزدهایشان رای نداشتند» و یا « شورای نگهبان با عدم تایید صلاحیت نامزدهای اصلاح‌طلب بزرگترین خدمت را به اصلاح‌طلبان کرده است» !

اظهارات این عده اگرچه با طعنه و کنایه همراه است و تشکر آنها از شورای نگهبان سمت و سوی اعتراض به این نهاد برجسته نظام را دارد ولی با قاطعیت و بدون کمترین تردید می‌توان گفت که شورای محترم نگهبان با اعلام عدم احراز صلاحیت شماری از نامزدهای جبهه اصلاحات، خدمت بزرگی به این جبهه کرده است و در این ماجرا نه فقط از تعهد و پایبندی این شورا به قانون خبر داده است بلکه اوج نجابت خود را نیز به نمایش گذارده است.

چرا؟ بخوانید !

اصلاح‌طلبان به وضوح می‌دانند که نامزدهای نشان‌دار و احراز صلاحیت نشده آنها به علت ناکارآمدی، نابلدی، مشکل‌آفرینی و فشارهای فراوان و طاقت‌فرسایی که مخصوصاً طی ۸ سال اخیر به ملت تحمیل کرده‌اند و کارنامه غیرقابل قبولی که از خود بر جای نهاده‌اند، کمترین شانسی برای موفقیت و کسب آرای مردم را نداشته و ندارند و از این روی در صورت احراز صلاحیت از سوی شورای نگهبان، به یقین از سوی مردم طرد می‌شدند. این نکته با مروری هرچند گذرا به کارنامه ۸ ساله اصلاح‌طلبان و مشاهده مشکلات فراوانی که به بار آورده‌اند، نظیر تورم ۴۰ درصدی و بی‌سابقه، بیکاری، تعطیلی کارخانه‌ها و مراکز تولید، گرانی افسارگسیخته، مفاسد اقتصادی، کاهش سقوط‌گونه ارزش پول ملی، افزایش فاصله طبقاتی، هفت برابر شدن قیمت مسکن و اجاره بها، تحمیل فاجعه برجام به ملت و نظام و … به آسانی قابل درک است. بارزترین سند در این زمینه تلاش محسوس و آشکار جناب آقای همتی – نامزد کنونی جبهه مشترک اصلاحات و کارگزاران و تدبیر و امید- برای فاصله‌گذاری با دولت است و اصرار ایشان که اگرچه از مسئولان بلند پایه دولت بوده ولی با بسیاری از مواضع و عملکرد آن همراه نبوده و فاصله داشته است! چرا ؟!

اگر کارنامه دولت قابل دفاع باشد، جناب همتی باید به حضور خود در دولت افتخار کنند و نه آنکه اصرار بر فاصله‌گذاری با دولت داشته باشند !

اکنون جای این سؤال است که آیا موارد فوق از دید و نگاه شورای نگهبان پنهان بوده است؟ پاسخ این پرسش به یقین منفی است. چرا که شورای نگهبان از هر شخصیت حقیقی و یا نهاد و مرکز حقوقی دیگری آگاه‌تر و با اطلاع‌تر از موارد یاد شده است و به وضوح می‌دانسته که نامزدهای مورد اشاره جبهه اصلاحات که صلاحیت آنها احراز نشده است در صورت احراز صلاحیت نیز، با رای و اقبال مردم روبه‌رو نخواهند شد.

حالا وقت نتیجه‌گیری از این وجیزه است و آن، اینکه اگر اعضای شورای نگهبان از ایمان راسخ، تقوای فراوان و نجابت مثال‌زدنی برخوردار نبودند و چنانچه خدای نخواسته به این یا آن جناح سیاسی وابسته بودند، باید صلاحیت چند نامزد مورد اشاره را تائید می‌کردند تا از سوی مردم رد شوند.

آیا غیر از این است؟ و آیا برای نامزدهای یادشده، طرد از سوی مردم، از عدم احراز صلاحیت – که به معنای عدم صلاحیت هم نیست-‌ ناگوارتر نبود ؟!



منبع خبر

شورای نگهبان نجیب بیشتر بخوانید »