برتری علمی و نبوغ و جامعیت آن حضرت فضیلتی است که در طول تاریخ اسلام و فراتر از مرزهای اسلام بر هیچ کس پوشیده نیست.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ در سال ۵۷ هجری در مدینه متولد و در سال ۱۱۴ پس از ۱۸ سال امامت به شهادت رسید؛ امامت آن حضرت از سال ۹۴ هجری قمری در شرایط بسیار ویژه که نیازمند تدابیر خاص بود، آغاز شد.
– دوران حیات امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ و تدابیر مهم علمی و فکری:
۱. دوره قبل از امامت (شامل رهبری فکری و سیاسی با هم) مقابله و مجادله با افکار انحرافی و پاسخگویی به شبهات و هدایت شیعیان و حفظ اسلام در مقابل انحرافات و ارتباط نزدیک با نخبگان و دانشمندان زمان و شناخت متقابل و نزدیک و تاثیر گذاری برآنان.
۲. مرحله بعد از شهادت امام زین العابدین سنة ۹۵ هـ در این دوره ضمن هدایت فکری ورهبری و بیان احکام و ادارة امور شیعیان به مبارز مخفی با دستگاه خلافت عباسی.
۳. دو تدبیر مهم امام در اصلاح جامعه؛ ارتباط با عموم مردم و ارتباط با دانشمندان و نخبگان و تشکیل کرسی های آزاد نظریه پردازی با نخبگان و تاثیر گزاری در آنان.
ویژگیهای دوران امام باقر ـ علیه السّلام ـ تا شهادت پدر بزرگوارشان امام سجاد (علیه السّلام) :
۱. از زمان تولد تا چهار سالگی تحت سایة جدش امام حسین ـ علیه السّلام ـ میباشد، که از اوضاع اجتماعی و وقایع سیاسی آن عصر مطلع و آگاه بود، در این مدت واقعه جانسوز کربلا را از نزدیک دیدند، که طاغوت کوفه و شام را بخوبی شناخت و یکی از پیام آوران کربلا است که در زنده نگه داشتن این وا قعه بزرگ وابلاغ پیام آن در دوران حیات خود کوشید و براین ضرورت واقف شد که در این زمان باید در زمینه فرهنگی برای زنده داشت دین کوشید و ثمره خون پاک جدش می تواند در بستر فرهنگی میوه های پر ثمر دهد واسلام با خون پاک حسین و تلاش علمی وفرهنگی زنده خواهد ماند.
۲. واقعة حره، سال ۶۳ هـ را بخوبی و از نزدیک درک کرد، عدّهای از بزرگان و مردم مدینه بعد از واقعة کربلا در سال ۶۱ هـ، هنوز یزید و دستگاه خلافت وی را نامشروع میدانستتند، یزید لشکری از شام فرستاد و واقعه تلخ و دردناک مدینه را به وجود آورد که معروف به جنگ حره میباشد، عدّهای از شیعیان کشته و…
۳. امویان در این دوره امامت امام باقر ـ علیه السّلام ـ برای استمرار خلافت خود ضمن به خاک وخون کشیدن اهل بیت و مشروع جلوه دادنتار خود از نظر فکری و فرهنگی نیز کوشش داشتند تا به محو سنت نبوی و تفسیر منحرف از قرآن به سود خود نیز بپردازند؛ در این راستا به تاسیس فرقههای انحرافی فکری ومذاهب پرداختند، مانند فرقه مرجئه، جبریه، مفوضه که امام باقر ـ علیه السّلام ـ دراین عصر جهادی بزرگ آغاز نمود با همة آنها به نوعی مبارزه نمود، بنظر میرسد، مهمترین و سختترین دوران امام باقر ـ علیه السّلام ـ مبارزه با این افکار منحرف میباشد.
۴. جابجایی قدرت در عصر اموی که موروثی بوده از جریان مهم دیگر عصر امام باقر ـ علیه السّلام ـ میباشد؛ با مبارزه با آنها به اشکال مختلف، در این جابجایی بیشترین تحرک از علویون دیده میشود، که دوران بسیار سخت علویون است، که دشمنی با امیر مومنان وفرزندان حضرت در این دوره رواج و شدت داشته است و برای امام باقر ـ علیه السّلام ـ بسیار تحملش سخت و جانکاه بوده است.
۵. وقوع قیامهایی بر ضد امویان در عصر امام باقر ـ علیه السّلام ـ که اوضاع اجتماعی را سختتر و دهشتناک میکند، که این قیامها بعد از واقعة عاشورا بوده است مانند؛ قیام توابین در سال ۶۵ هـ.
سال ۶۶ هـ قیام مختار، قیام مطرف بن مغیرة بن شعبه در سال ۷۷ هـ، که نوع برخورد و مواضع عالمانه امام باقر ـ علیه السّلام ـ و نسپردن خود و شیعیان به این جریانات قابل توجه میباشد.
۶. بیان و انتشار احادیث جعلی در عصر امام باقر ـ علیه السّلام ـ توسط دستگاه خلافت اموی با نیرنگ و فریب بعضی از علمای دربار خود به نوعی جعل حدیث در این عصر، اوضاع اجتماعی امام باقر ـ علیه السّلام ـ را سختتر مینماید.
۷. انحراف اخلاقی دستگاه خلافت یزید و جانشینان وی، و رواج مفاسد به جامعه اسلامی، اوضاع اجتماعی و برخورد امام باقر ـ علیه السّلام ـ و نگه داشتن طومار شیعیان از این انحرافات قابل توجه است.
۸. زندگی امام باقر ـ علیه السّلام ـ در این دوران تحت سایه پدر خود امام سجاد ـ علیه السّلام ـ میباشد. که تمام وجود آن حضرت برگرداندن احکام و شرایع اسلامی از طریق دعا و بیان حقوق اسلامی در تمامی زمینهها میباشد.
۹. بعد از شهادت پدر بزرگوار در این مرحله، امام باقر ـ علیه السّلام ـ درجایگاه امامت قرار گرفت و درمقابل نظام فاسد اموی و برای اسقاط آن، به صورت غیر مستقیم به مبارزه پرداخت.
وضع اهل بیت (علیهم السلام)
علویان و اهل بیت وشیعیان ومحبین اهل بیت (علیه السلام) دراین دوران تاریک زندگی پر رنج و سختی داشتند؛ یکی از یاران حضرت دراین باره گفته است : در خدمت حضرت باقر ـ علیه السّلام ـ نشسته بودم که شخصی وارد شد و بر آن حضرت سلام کرد و پاسخ شنید، احوال حضرت را پرسید، حضرت فرمود: آیا وقت آن رسیده است که بدانید حال ما چطور است؟ ما در این امت اسلامی مانند بنی اسرائیل شدیم که فرزندانشان را میکشتند و زنانشان را زنده نگه میداشتند، این امت نیز بر ما همین رفتار را دارند. این گزارشی کلی از اوضاع اهل بیت دراین زمانه هست که امام به رساترین روش آن را بیان فرموده وریشه قرآنی به آن داده وتجسم نموده است. دراین شرایط باید تدبیر داشت تا از اوضاع عبور نمود و ضمن آن به اصلاح پرداخت.
وضع فرهنگی جامعه
وضع جامعه در عصر حضرت به جهت حاکمیت مفسدین در بحرانی ترین شرایط قرار داشت؛ امویان تا می توانستند جامعه را از مسیر اهل بیت دور نمودند؛ چنانکه گزارش شده، امام باقر ـ علیه السّلام ـ وارد مسجدالحرام گردید، دستهای از قریش متوجه آن جناب شده و پرسیدند که این شخص کیست؟ به آنها گفته شد که این فرد امام و پیشوای اهل عراق است.
یکی از آنها گفت: خوب است که شخصی را بفرستیم تا از او سؤالی بکند. جوانی نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: ای عمو بزرگترین گناه کبیره کدام است؟ حضرت فرمودند: میگساری و شرابخواری. جوان برگشته و جواب را به آنها گفت، گفتند: بار دیگر بپرس. عرض کرد: بزرگترین گناه کبیره کدام است؟ حضرت فرمود: ای برادرزاده، مگر نگفتم که میگساری و شرابخواری! زیرا شرابخوار به زنا و سرقت و قتل و شرک وهر گناهی روی آورده واین رفتار منشاء همه گناهان است، تمام کارهای ناشایستهای که از شرب خمر سرچشمه میگیرد بالاترین گناهان هستند همانگونه که خود درخت انگور از همه درختها بالاتر میرود و بلندتر میشود. یکی از مفاسد بزرگ در این دوره عادی بودن میگساری بود؛ امویان وعباسیان خود شراب خوار بودند ومردم را با عمل خود به این مفاس ترغیب می کردند تا جامعه در فساد غوطه ور شود.
ارتباط نزدیک با مردم روش راه بردی برای اصلاح
امام دراین زمان وشرایط تعامل با مردم ورفت وآمد وارتباط با آنان را یکی از روشهای اثر گذاری واصلاح جامعه می دانست؛ یکی از روشهای مهم اصلاح مردم بالا بردن سطح آگاهی مردم در همه زمینه ها وبودن در کنار آنهاست؛ احکام اسلام در دوره امویان رنگ باخته بود؛ لذا امام با تمام سعی خود به احیای سنن رسول الله پرداخت؛ از زراره روایت شده که گفت: امام باقر ـ علیه السّلام ـ بر جنازه مردی از قریش حاضر شد و من در خدمتش بودم و در آن جماعت، عطا، که مفتی مکه بود حضور داشت. در این حال ناله و فریادی از زنی بلند گشت، عطا به او گفت: یا خاموش باش، یا ما باز میگردیم و آن زن خاموش نشد، پس عطا بازگشت، من به حضرت باقر عرض کردم که عطا برگشته! امام باقر ـ علیه السّلام ـ فرمود: با ما باشید همراه جنازه برویم پس اگر ما وقتی چیزی از باطل را با حق نگران شویم و حق را به سبب آن باطل فروگذار بنمائیم حق مسلم را ادا نکرده باشیم، یعنی تشییع جنازة این مرد مسلم که حق اوست به سبب فریاد یک زن فرو گذاشته نمیشود، در این عصر وزمان ما نیز ارتباط نزدیک علما با مردم یکی از روش های کاستن از آسیبها واصلاح مفاسد اخلاقی واجتماعی است که بایسته است علمای بزرگ به این مهم توجه داشته باشند واز امام باقر درس بگیرند. ائمه با مردم با وجود اختناق وحصر از سوی حاکمان به هر نحو ممکن مرتبط می شدند .
جامعیت امام و ارتباط با نخبگان وتشکیل حلقه های علمی وکرسی های نظریه پردازی راهبرد دیگر امام (علیه السلام) در اصلاح جامعه
ارتباط گسترده مردم با امام یکی از روشهای اصلاح بود از اینرو در مسجد به تعلیم عموم مردم پرداخت وهمه تلاش حضرت اصلاح جامعه و مردم بود؛ یک روش مهم واستراتژی امام دراین دوره که برای ما درس آموز است، ارتباط با دانشمندان ونخبگان جامعه بود؛ لذا در درس حضرت همه فرق مسلمین وبسیاری از دانشمندان مسلمان از طوایف وفرق شرکت می نمودند؛
امام باقر ـ علیه السلام ـ از اخبار گذشتگان و پیامبران روایت فرموده و شیعه و سنی از آن حضرت اخبار فراوان روایت کرده اند، و با اهل مذاهب و آراء که بر حضرت وارد می شدند مناظره می کرد و عده زیادی از مردم، علم کلام را از حضرت آموخته اند.
خود اهل سنت از این تعامل مهم ونزدیک گزارش داده وآثارش را تبیین نموده اند؛ عبدالله ابن عطاء مکّی گفت: دانشمندان درحضور هیچکس فروتنی ندارند مگر در نزد امام محمد باقر ـ علیه السلام و در برابر احدی این اندازه خشوع وحقارت نمی کنند؛
جابر ابن یزید جعفی با آن علم و دانشی که داشت هرگاه چیزی از آن حضرت روایت می کرد، می گفت: «برای من حدیث کرد، وصیّ اوصیاء، و وارث علوم انبیاء محمد ابن علی ابن الحسین ـ علیهم السلام ـ» و بازماندگان از صحابه رسول خدا و بزرگان از تابعین و فقهاء مسلمین همگی معالم و احکام دین را از آن بزرگوار روایت کرده اند، و در فضل و دانش سرآمد دانشمندان و ضرب المثل همگان بود.
جلسات درس امام همواره صدها تن از نقاط مختلف را برای فراگیری فقه و حدیث و تفسیر و لغت و دیگر علوم در بر می گرفت، کوفه، بصره، واسط و حجاز افرادی را به دانشگاه اهل بیت گسیل می داشتند، و علماء و راویان بزرگی از دانشگاه اهل بیت فارغ التحصیل شدند، حسن ابن علی الوشا خود نهصد شیخ را درک کرد که در مسجد کوفه به درس و بحث اشتغال داشتند و همگی از جعفر ابن محمد ـ علیهما السلام ـ و پدرش امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ نقل حدیث می کردند، حسن ابن علی الوشا باامام رضا ـ علیه السلام ـ معاصر بود؛ ازاین زمان تازمان تاسیس مدرسه امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ و امام صادق، سی سال فاصله بود؛ وی تألیفات فارغ التحصیلان این درحضور آنان را شمارش کرده به شش هزار کتاب رسیده است و چه بسا بیشتر کتابهای کافی، من لایحضره الفقیه، الوافی، الاستبصار از آنها برگرفته شده است، دانشگاه اهل بیت چهارهزار دانشجو را در بر می گرفت.
و شیخ مفید در ارشاد می نویسند: «اصحاب حدیث که نام راویان ثقات آن بزرگوار را (امام صادق) جمع کرده اند با اختلاف در عقیده و گفتار شماره آنان به چهار هزار نفر می رسد.»
از میان اصحاب و شاگردان امام محمدباقر و امام جعفر صادق ـ علیهما السلام ـ برخی نیز ایرانی بوده اند؛ از جمله آنها عبدالله ابن سعد اشعری قمی و برادرش عیسی ابن عبدالله هستند که هر دو از اجلاء اهل قم و ازدوستداران وشاگردان امام صادق بوده اند. در کتاب امام باقر ـ علیه السلام ـ جلوه امامت در افق دانش؛ نام ۴۶۱ نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر ـ علیه السلام ـ را ذکر کرده است از جمله اسحاق القمی که ایرانی بوده است.
امام باقر(ع) با چندین تن از مخالفان مسلمانان مباحثاتی درباره مسائل فقهی و کلامی داشت؛ کسانی مانند عمرو بن عبید معتزلی (متوفای حدود ۱۴۴ ق/ ۷۶۱ م) و عبد الله بن نافع ازرق خارجی؛ و نیز آوردهاند که امام در دمشق در مباحثهای با یکی از علمای سرشناس مسیحی، او را مغلوب ساخت. روایات امامیه، ملاقاتی را بین [امام] باقر و ابو حنیفه شرح دادهاند. منابع اهل سنت وشیعه ابو حنیفه را یکی از شاگردان امام باقر معرفی میکنند.
بدون تردید از نظر بسیاری از علمای اهل سنت، امام باقر علیه السّلام در زمان حیات خویش شهرت فراوانی داشته و همواره محضر او از دوستدارانش، از تمامی بلاد و سرزمینهای اسلامی، پر بوده است. موقعیت علمی ایشان، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت بسیاری را وامیداشت تا از محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند. در این میان اهل عراق که شیعیان بسیاری در میان آنها وجود داشت، مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند.
در میان مراجعه کنندگان، آن چنان خضوعی نسبت به شخصیت علمی امام به چشم میخورد که عبد اللّه بن عطای مکی میگفت: «ما رأیت العلماء عند أحد قطّ أصغر منهم عند أبی جعفر و لقد رأیت الحکم بن عیینة مع جلالته فی القوم بین یدیه کأنّه صبیّ بین یدی معلّمه.»
علما را در محضر هیچکس کوچکتر از آنها در محضر ابو جعفر علیه السّلام ندیدم.
حکم بن عیینه با تمام عظمت علمیاش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانشآموزی در مقابل معلم خود به نظر میرسید.
شهرت علمی امام، فراگیر بود چنانکه ابن عنبه اظهار داشته است «کان واسع العلم و وافر الحلم» مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند. این شهرت در زمان خود ایشان، نه تنها در حجاز که: کان سیّد فقهاء الحجاز بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیر شده بود. چنانکه راوی میگوید: دیدم که مردم خراسان دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را از او میپرسیدند.
ذهبی یکی دیگر از دانشمندان بنام اهل سنت درباره امام باقر علیه السّلام مینویسد: کان أحد من جمع بین العلم و العمل و السؤدد و الشّرف و الثّقة و الرّزانة و کان أهلا للخلافة. از کسانی است که بین علم و عمل و آقائی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و اهلیّت برای خلافت داشت.
استاد ابو زهره درباره مرجعیت عام امام مینویسد: «کان محمد الباقر علیه السّلام وریثة الامام السجاد فی امامة أهله و نیل الهدایة و لذا کان مقصد العلماء من کل البلاد الاسلامیة و ما زار أحد المدینة إلّا عرج علی بیت محمد الباقر یأخذ عنه»
امام باقر علیه السّلام وارث امام سجاد علیه السّلام در امامت و هدایت مردم بود، از این رو علمای تمام بلاد اسلام از هر سو به محضر او میشتافتند و کسی از مدینه دیدن نمیکرد جز این که به خدمت او شرفیاب شده و از علوم بیپایانش بهرهها میگرفت.
و همو مینویسد: کان یقصده من ائمة الفقه و الحدیث کثیرون. از بزرگان فقه و حدیث، خیلیها به قصد بهرهگیری علمی پیش حضرتش میآمدند.
و از عیون الاخبار نقل شده است که: «قد أخذ عنه اهل الفقه ظاهر الحلال و الحرام. فقیهان، احکام حلال و حرام» را از او میگرفتند. همه فقیهان از اهل سنت وشیعه از جضورش استفاده نمودند.
او همانند پدرش امام سجاد علیه السّلام، که شهرت عظیم علمی در میان مردم داشت، مورد احترام خاص و عام بود. محمد بن منکدر که خود یکی از محدثان معروف اهل سنت بود، در عظمت امام پنجم شیعیان چنین میگوید: من جانشین علی بن الحسین، از میان فرزندان او را- که نزدیکترین آنان به او از نظر علم و فضیلت هم میبایست باشد- ندیده بودم تا روزی که به محضر فرزندش محمد باقر علیه السّلام رسیدم.
بسیاری از دانشمندان بزرگ اسلامی درباره مقام علمی و موقعیت فقهی حضرتش جملات زیبایی بر زبان راندهاند که استاد اسد حیدر آنها را در کتاب «امام صادق ومذاهب اربعه» خود گرد آورده است.
فراوانی و گستردگی روایات امام در زمینههای فقه، اعتقادات و علوم دیگر اسلامی، سبب شد تا محدثان اهل سنت نیز از آن حضرت نقل حدیث نمایند. یکی از معروفترین آنها «ابو حنیفه» است. او با توجه به این که بیشتر احادیث وارده از طریق اهل سنت را نمیپذیرفت، روایات زیادی از طریق اهل بیت و به ویژه امام باقر علیه السّلام نقل کرده است. ذهبی درباره کسانی که از امام روایت کردهاند از عمرو بن دینار، اعمش، اوزاعی، ابن جریح و قرة بن خالد یاد کرده است. ابو اسحاق وقتی به او مراجعه کرد و مقام بسیار بلند و اعجابانگیز علمی او را دید، در توصیف آن حضرت چنین گفت: «لم أر مثله قطّ» کسی را مانند او ندیدهام.
ابو زرعه دمشقی نیز درباره آن حضرت میگوید: إنّ أبا جعفر أکبر العلماء. ابو جعفر از بزرگترین عالمان است. به جرأت میتوان گفت که در میان امامان شیعه پس از امیر مؤمنان علیه السّلام سند بخش عمدهای بیشترین قسمت روایات به امام باقر علیه السّلام و صادق علیه السّلام منتهی میگردد و این به دلیل موقعیت خاص سیاسی جامعه آن روز بود که این دو امام بیش از امامان دیگر فرصت نشر علوم آل محمد علیهم السّلام را پیدا کردند. از این روست که در جوامع حدیثی شیعه، بخش بزرگی از روایات اهل بیت از این دو امام بزرگوار نقل شده است.
همین مسأله سبب شد تا درباره امام باقر علیه السّلام گفته شود «لم یظهر من ولد الحسن و الحسین من العلوم، ما ظهر منه فی التفسیر و الکلام و الأحکام و الحلال و الحرام» از فرزندان حسن علیه السّلام و حسین علیه السّلام آن چه در زمینه تفسیر، کلام، فتوا، و احکام حلال و حرام از آن حضرت صادر شده، از کس دیگری صادر نشده است.
نشر این احادیث سبب شهرت عظیم علمی آن امام همام، در آن روزگار به عنوان عالم، امام، فقیه و محدث بوده است. ابو زهره از میان انبوه کسانی که به آن حضرت مراجعه و از محضر او کسب علم کردهاند، به سفیان ثوری، سفیان بن عیینه (محدّث مکه) و ابو حنیفه اشاره کرده است.
ابرش کلبی از هشام بن عبد الملک پرسید: «من هذا الذی احتوشته اهل العراق یسألونه؟ قال: هذا نبیّ الکوفة، و هو یزعم انّه ابن رسول الله و باقر العلم و مفسّر القرآن. »
این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از او میپرسند؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسّر قرآن میداند.
در نقل دیگری آمده است که هشام او را با تعبیر «المفتون به اهل العراق» معرفی کرده؛ یعنی کسی که اهل عراق شیفته او هستند. با این همه تمجید و تعظیم علما از آن حضرت، این سخن که «لیس یروی عن الباقر من یحتجّ به»؛ از روی کمال بیخردی است.
انگیزه این اظهار نظرهای ناروا در مورد امام باقر علیه السّلام، تنگ نظری بسیاری از محدثین غیر شیعی است که هرگاه کسی کمترین توجهی به اهل بیت و علوم آنها داشته باشد، شیعه باشد یا نباشد، از نظر آنها حجیت و صلاحیت علمی خود را از دست میدهد! روشن نیست محدثان اهل سنت که در کتب روایی خود، آن همه روایت از امام باقر علیه السّلام نقل کردهاند، چگونه از نظرگاه تنگ ابن سعد جزو کسانی هستند که به آنان احتجاج نمیشود. همان طور که اشاره شد، سفیان ثوری، اوزاعی، ابو حنیفه و برخی دیگر که ابن حجر در تهذیب التهذیب نامشان را آورده، در آن شمارند.
سخن آخر اینکه:
بایسته است مسئولین فرهنگی در زمان حاضر و دانشمندان و علما اعم از حوزویان و دانشگاهیان هریک به رسالت خود درست عمل نمایند و با مردم از طریق حلقه های مختلف علمی فرهنگی مرتبط شوند و کلاس های مختلف و حلقه های علمی مختلف به اقتضای دانسته های خود و رسالت خود تشکیل دهند و ارتباط تنگا تنگ با جامعه و مردم داشته باشند تا مردم و اجتماع از آسیب ها کمتر صدمه ببینند.
امام باقر(ع) وهمه ائمه(ع) وعلمای بزرگ اینگونه بودند با توجه به شرایط زمان خود وبا استفاد از امکانات فراهم در زمان خود با مردم مرتبط بودند و جامعه را اصلاح می نمودند وبه تربیت نخبگان می پرداختند؛ نخبگان سیاسی وفرهنگی جامعه بایسته است از ثروت اندوزی پرهیز نموده واز ثروت ودارائی خود در راه اعتلای فرهنگی وکاستن از آسیبهای جامعه وآلام مردم بهره مند شوند؛ نه اینکه با انباشت آن به دیگران زمینه فساد وتباهی وشور بختی خود را فراهم نمایند؛ نگاه به جامعه باید با ارتباط ومناسب شرایط وامکانات جامعه وبا عواطف انسانی ومهر ومودت والفت همراه باشد؛ نخبگان فرهنگی با بدنه جامعه ارتباط عمیق وعاطفی داشته باشند؛ دراین شرایط است که الطاف الهی شامل این جامعه شده وبلاها وامراض از این جامعه برچیده شود؛ دراین شرایط با الهام از سیره امام باقرعلیه السلام، نخبگان سیاسی و فرهنگی و حوزوی و دانشگاهی بایسته است در تمام رفتارهای خود تجدید نظر نموده و به اصلاح جامعه اندیشه نمایند؛ با استفاده از امکانات مناسب زمان و فضاهای حقیقی و مجازی وتشکیل گروه ها وحلقه ها وهیئآت فرهنگی واقتصادی به گونه های مختلف : فامیلی و صنفی عشیره ای و…شرایط را به سویی هدایت نمایند تا آسیبها ی اجتماعی به حد اقل ممکن برسد. اینها درس هایی است که از سیره امام باقر (ع) می توان آموخت.
هر نخبه علمی و فرهنگی و سیاسی باید یک حلقه ارتباطی با مردم و بدنه اجتماعی داشته باشد.
منابع و مآخذ
الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج ۲،
اعیان الشیعة،
المناقب، ابن شهر آشوب،
حیاة الامام الباقر علیه السّلام،
تذکرة الحفاظ،
الارشاد،
شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید،
کتاب الکافی،
سیر اعلام النبلاء،
حیات فکری سیاسی امامان شیعه