یادداشت

شاخص‌های کارآمدی دولت‌ها کدام است؟

شاخص‌های کارآمدی دولت‌ها کدام است؟



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، محمد تقی دشتی رئیس مرکز پژوهشی مبنا در یادداشتی نوشت: به‌طورکلی شاخص‌ها، میزان و ابزار سنجش رشد و پیشرفت محسوب می‌شوند که می‌توان آن‌ها را به سه دسته شاخص‌های کارایی، شاخص‌های اثربخشی و شاخص‌های نتایج مورد انتظار تقسیم کرد. باید توجه داشت که شاخص سوم ازنظر نگارنده همان شاخص کارآمدی بر اساس رویکرد توفیقات نهایی است و شاخص کارآمدی با ویژگی متفاوت است. به نظر می‌رسد ویژگی‌ها به شاخص‌های کارایی یا نهایتاً به شاخص‌های اثربخشی نزدیک‌تر باشند اما شاخص‌های مبتنی بر نتایج و توفیقات مورد انتظار، بالاتر از ویژگی قرار دارند. از طریق ویژگی‌ها می‌توان روند حرکت کارا و درست را تشخیص داد اما به‌وسیله شاخص‌ها می‌توان میزان تحقق اهداف و پیامدها را اندازه گرفت. به‌عبارت‌دیگر، ویژگی‌ها برای تشخیص در مسیر بودن و شاخص‌ها برای تشخیص میزان تحقق عینی هدف و نتایج آن‌ها مطرح می‌شوند. شاخص‌های کارآمدی زیر از منظر رویکرد نتیجه‌گرایی (توفیقات نهایی) و رضایت مردم برشمرده شده‌اند:

۱.دستیابی نسبی به اهداف کلان و متعالی:

این اهداف عمدتاً در قوانین اساسی و اسناد بالادستی هر کشوری تعیین می‌شوند. به‌عنوان‌مثال، اهداف متعالی نظام جمهوری اسلامی ایران طبق اصل دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران «قسط و عدل»، «استقلال فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی» و «همبستگی ملی» عنوان‌شده است. البته در اصول دیگر و اسناد بالادستی مثل سند چشم‌انداز، اهداف متعدد دیگری بیان‌شده است 

۲.برقراری ثبات، آرامش و امنیت همه‌جانبه:

امنیت هسته حیات اجتماعی است. بدون امنیت و آرامش هیچ نعمتی (غیر از سلامت) به چشم مردم نمی‌آید. اگرچه امنیت معمولاً از اهداف تعیین‌شده قبلی در اسناد بالادستی است، خود امنیت یکی از شاخص‌های مهم و مستقل در کارآمدی دولت‌ها محسوب می‌شود.  

۳.ارتقای سرمایه اجتماعی:

 سرمایه اجتماعی شامل چهار مؤلفه مهم رضایت، امید، اعتماد و مشارکت مردم در امور اجتماعی می‌شود. اگر دولتی کارآمد باشد نرخ سرمایه اجتماعی به سطح قابل‌قبول یا بالایی می‌رسد و البته قابل‌سنجش نیز است.   

۴.رفاه و تأمین همگانی:

رفاه عمومی و تأمین اجتماعی شاخص مهمی برای فهم و سنجش توفیق و کارآمدی دولت‌هاست؛ به‌نحوی‌که اغلب کشورهای دنیا این مؤلف را مهم‌ترین یا یکی از مهم‌ترین شاخص‌های کارآمدی تلقی می‌کنند. درآمد سرانه، برخورداری از امکانات، شغل و مسکن و بازنشستگی ازجمله مصادیق این شاخص است.  

۵.کاهش اختلافات و تنش‌ها و افزایش همگرایی بین گروه‌های مختلف جامعه:

به فرموده امام علی (ع)، اختلاف، امور سامان‌یافته را به هم می‌ریزد. واگرایی و اختلاف نتیجه سیاست‌های ناکارآمد است. اگر دولتی بتواند در میان گروه‌ها و نهادها و اقوام و مذاهب جامعه انسجام و همگرایی ایجاد کند، عملاً کارآمد تلقی می‌شود.   

۶.افزایش جامعه‌پذیری و احساس تعلق شهروندی در میان مردم:

عبور از فردیت و پیوستن به جامعه و یافتن هویت جمعی مدرن (شهروندی) جز از طریق کارآمدی امکان‌پذیر نیست. جامعه‌ای که دولت نتواند افراد تشکیل‌دهنده آن را به هم پیوند دهد و احساس تعلق شهروندی به وجود آورد، نابسامان و سست خواهد شد.

۷.کاهش فساد اداری، سیاسی و اقتصادی:

فساد نتیجه کمرنگ شدن اصول حکمرانی شایسته است. در منطق UNDP برنامه توسعه ملل متحد، حکمرانی شایسته معیار تشخیص دولت‌های خوب و بد است. هر دولتی دارای فساد کمتری باشد یعنی کارآمدی خوبی داشته است.    

۸.کاهش شکایات، درگیری‌ها، اعتراضات و آشوب‌ها در جامعه:

اینکه چرا مردم اعتراض و شورش می‌کنند، بحث مفصل و پیچیده‌ای است؛ اما به‌طورقطع ناکارآمدی یکی از دلایل مهم اعتراضات و درگیرهاست. دولت کارآمد به انحای مختلف از اعتراضی شدن جامعه جلوگیری می‌کند و کانال‌های معقول برای پاسخ به اعتراضات و شکایات و برآوردن آن‌ها می‌یابد. 

۹.کاهش گستره، میزان و شدت مسائل اجتماعی (از قبیل: اعتیاد، حاشیه‌نشینی، خشونت، مفاسد اخلاقی، طلاق و خودکشی)

مسائل اجتماعی برونداد نحوه عملکرد دولت‌ها به شمار می‌روند. البته متغیرهای دیگری نیز مانند تهاجم فرهنگی و مدرنیته در آن‌ها دخیل‌اند اما دولت کارآمد اثرات متغیرهای خارجی را نیز کنترل می‌کند.

۱۰.کاهش جرائم:

معمولاً جرائم نتیجه عملکرد نادرست مجموعه نهادهای جامعه اعم از نهاد خانواده، نهاد تعلیم و تربیت، نهاد رسانه و نهاد دین است. دولت به‌عنوان نهادِ نهادها باید با ایجاد ارتباط مناسب بین این نهادها و کارآمد سازی آن‌ها شهروندان قانون‌مدار و هنجارمند تحویل جامعه بدهد. اگر میزان جرائم در جامعه فزونی یابد یعنی دولت نمی‌تواند شهروند قانون‌مدار تربیت یا مدیریت کند. کاهش جرائم در جامعه نشانه کارآمدی است.   

۱۱.افزایش دین‌داری و فرهنگ دینی در جوامع دینی:

دین‌داری را نباید در برخی عبادات فردی یا مناسک جمعی خلاصه کرد، بلکه اعتقادات، اخلاقیات، شرعیات، عبادات و معنویات را شامل می‌شود. دین‌داری بعد فردی و جمعی، همچنین ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز دارد، دولت کارآمد در جغرافیای اسلام مردم دین‌دار تحویل جامعه می‌دهد.



منبع خبر

شاخص‌های کارآمدی دولت‌ها کدام است؟ بیشتر بخوانید »

تکلیف مردم و مسؤولان در قبال خط امام(ره)

تکلیف مردم و مسؤولان در قبال خط امام(ره)



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، حجت‌الاسلام علی شیرازی نماینده ولی فقیه در قرارگاه ثارالله سپاه طی یادداشتی نوشت: برای تبیین خط امام، اول باید امام را و شخصیت امام را شناخت. در معرفی شخصیت امام باید بگوییم: شخصیت امام شکل پذیرفته از مواضعی است که آن رهبر حکیم و وارسته با روشن‌ترین الفاظ و کلمات، آن‌ها را بیان کرد. آن مواضع شفاف و روشن، ملاک راه و خط امام بزرگوار ماست. خطی که امام خمینی (ره) براساس آن یک نظام اسلامی را به وجود آورد. مسیر تاریخ ملت ایران را عوض کرد. ملت ایران را به یک ملت پرانگیزه، پرامید و پرتحرک تبدیل کرد. ملت ایران را در دنیا زنده و سرافراز نمود. ملت ایران را به ملتی دارای هدف‌های بزرگ و به فعال‌ترین ملت دنیا تبدیل کرد. ملت ایران را به استقلال رساند. ملت ایران را از حالت ملت عقب‌افتاده خارج ساخت، زمینه رشد و توسعه مادی و معنوی او را فراهم نمود. و این ملت را به عزت و سربلندی و پیروزی‌های پی در پی رساند.

خط امام، عشق ملت ایران را به اسلام برانگیخت، او را در راه اسلام ناب به فداکاری اعجاب‌انگیز واداشت. گنجینه‌های پنهان درون سینه انسان‌ها را استخراج کرد. روح مقاومت و ایستادگی را در جهان احیاء نمود. توده‌های عظیمی را پیرو ملت ایران کرد. تمایل به حاکمیت اسلام و نصرت از تسلط استثمارگران و استعمارگران و ظالمان را در میان مردم دنیا به اوج رساند. استکبار جهانی و صهیونیسم غاصب را ضعیف و رسوا نمود.

امروز مردم و مسئولین باید به خط امام و به مواضع قاطع و شفاف امام به چشم یک دستورالعمل نگاه کنند. عزت ملت ایران، رشد و توسعه مادی ملت ایران، اعتلای معنوی و اخلاقی ملت ایران، امنیت پایدار این ملت عزیز، در گرو عمل به این بیانات و تدابیر و مواضع و پیمودن راه و خط امام است. این خط، زندگی و همه هستی و هویت ملی و انقلابی ماست.

اگر بخواهیم جمهوری اسلامی را آباد و آزاد کنیم، راه این است که خط امام عزیزمان را دنبال کنیم. اگر دنبال عزت و شخصیت و هویت ملی ایرانیم، بایستی خط امام را دنبال کنیم. همه آرمان‌ها بلند و به حقی که ملت ایران دارد، به وسیله خط و راه امام و عمل به مواضع امام تأمین می‌شود.

زنده نگهداشتن راه و خط امام، به پنهان نکردن، فراموش نکردن، کم‌رنگ نکردن و غلط تبیین نکردن مواضع امام است. باید اندیشه دینی و سیاسی امام خمینی (ره) را در تمامی سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها، برجسته و پررنگ کنیم. باید مواضع دینی و سیاسی امام را صریح و درست بیان کنیم. باید شاخص‌های خط امام و مشخصه‌های این خط را برجسته نمائیم.

اولین نقطه در میانی و خط امام، اسلام ناب محمدی (ص) است. نهضت امام خمینی (ره) برای حاکمیت اسلام بود. اسلام و توحید و وحدت بین امت اسلامی. اسلام «ولَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا…». اسلام «الإسلامُ یَعلُو ولا یُعلی‏ علَیهِ». اسلام «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم…». اسلامی که می‌گوید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ…». اسلام عدل و قسط. اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان. اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان. اسلام جهاد با دشمنان و سازش‌ناپذیری با مستکبرین و زورگویان و فتنه‌گران. اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت.

دومین نقطه در مبانی و خط امام، تکیه به مردم است. اعتقاد به مردم را امام از اسلام گرفت. اسلام روی حق مردم و اهمیت رأی مردم و حضور مردم در صحنه‌ها تأکید می‌کند.

سومین نقطه در مبانی و خط امام، عدالت اجتماعی و کمک به طبقات محروم است. امام، محرومان را صاحب اصلی انقلاب می‌دانست.

چهارمین نقطه، خداباوری و محاسبات معنوی و الهی است. امام برای کسب رضایت الهی حرکت می‌کرد و به وعده‌های پروردگار بزرگ اعتماد و ایمان داشت.

خط امام، استقامتی است که او در رفتار خود نشان داد، دشمن و طرح‌های دشمن را شناخت. در مقابل دشمن و آمریکا، کوتاه نیامد. از دشمن نهراسید و نترسید و تهدیدهای جهانخواران و استعمارگران او را متزلزل نکرد و کوچک‌ترین نرمشی در مقابل جهان استکبار نداشت و تا زنده بود نگذاشت حکومت به دست لیبرال‌ها و منافقین بیفتد.

یکی دیگر از نقاط پررنگ در خط امام، سازش‌ناپذیری او بود. او با شاه سازش نکرد. او با صدام سازش نکرد. او با آمریکا سازش نکرد. او از اصول نه شرقی و نه غربی خود عدول ننمود.

حساس به سرنوشت مسلمانان جهان، اهمیت دادن به توانایی ملت‌ها، استقلال و آزادی از سلطه ابرقدرت‌ها، ساده زیستی، جاذبه و دافعه، و پاسداری از ارزش‌ها و دفاع از ولایت فقیه نیز از نقاط برجسته در مبانی امام و خط امام است.

امام حکم ولی فقیه را عنصر قوام بخش اسلام ناب محمدی (ص) می‌دانست و معتقد بود که نفی ولایت فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است؛ و ولایت فقیه تبع اسلام است و همان ولایت رسول الله است. امام ولایت فقیه را هدیه‌ای الهی می‌دانست و معتقد بود که مردم و مسئولین باید به این مهم، معتقد و به ولی فقیه وفادار باشند.

پررنگ کردن خط امام و مشخصه‌های خط امام، و زنده نگه داشتن نام امام خمینی (ره)، یک وظیفه شرعی است. اگر قوای سه گانه، مسئولان سیاسی و نظامی و اجتماعی و خدماتی و همه ملت ایران، مواضع امام را به عنوان یک دستورالعمل جامع، راهنمای خود قرار دهند و خط امام را در کشور، منطقه و جهان برجسته کنند؛ عزت مردم و استقلال ایران و پیشرفت جمهوری اسلامی ایران و اعتلای معنوی و اخلاقی جامعه استمرار می‌یابد، مشکلات کشور و جبهه مقاومت حل می‌گردد و جهان استکبار و طاغوت و طاغوتچه‌ها و ظالمان و استعمارگران، ضعیف‌تر، رسواتر و نابود می‌شوند و زمینه رسیدن جامعه بشری به کمال مطلوب فراهم می‌گردد.

تنها با پررنگ کردن و برجسته کردن مواضع امام، مبانی امام و خط امام است که مصالح معنوی و مادی مردم رعایت و تأمین می‌شود. قوانین اسلامی وضع و اجرا می‌گردد؛ و زندگی فردی و اجتماعی ملت ایران، رنگ و بوی احکام مترقی اسلام می‌گیرد و آسایش و رفاه و امنیت و آرامش، بر سراسر حیات اجتماعی سایه می‌گستراند و برکات الهی وارد زندگی مردم می‌شود و آنان از حیات طیبه برخوردار می‌شوند.



منبع خبر

تکلیف مردم و مسؤولان در قبال خط امام(ره) بیشتر بخوانید »

تحول و امامین انقلاب

تحول و امامین انقلاب



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، مهدی فضائلی کارشناس مسائل سیاسی طی یادداشتی به مناسبت سالرگرد ۲۲ بهمن نوشت:

در آستانه ۲۲ بهمن و بزرگداشت چهل و دومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بسیار مناسب است به تحولی که انقلاب اسلامی در ایران رقم زد توجه کنیم اما این تحول بدون درک تحول خواهی رهبری انقلاب ناممکن است.

مدیریت تحول سازمانی نوعی استراتژی بهسازی سازمان محسوب می‌شود که اساس آن بر بینش ها و آگاهی های حاصله از پویایی های گروهی و نظریه و عملی مرتبط با تغییر برنامه ریزی شده، استوار است.

تحول در سطح یک سازمان هم امر خطیری است و بسیاری مواقع مدیران باتجربه و موفق هم قادر به انجام آن نیستند چه برسد به تحول در یک کشور و یک نظام سیاسی.

قام معظم رهبری در سالگرد بنیان گذار انقلاب اسلامی در سال جاری،بعد جدیدی از شخصیت امام راحل را تبیین کردند و فرمودند: «امروز بنده میخواهم درباره ی یک خصوصیّت مهمّی از خصوصیّات امام بزرگوار بحث کنم؛ البتّه ایشان یک انسان ذوابعاد و دارای خصوصیّات برجسته‌ی متعدّدی بودند؛ این خصوصیّتی که امروز بحث میکنیم، جزو مهم‌ترین و برجسته‌ترین خصوصیّات امام بزرگوار است و آن عبارت است از روحیه‌ی تحوّل‌خواهی و تحوّل‌انگیزی امام بزرگوار.»

معظمٌ له به صراحت امام خمینی(ره) را «امام تحول» معرفی کردند و سپس به محورهایی که امام در آنها تحول ایجاد کردند و همچنین به الزامات تحول پرداختند.

این یادداشت قصد بازخوانی بیانات مقام معظم رهبری در سالگرد امام راحل را ندارد بلکه میخواهد این حقیقت را مورد تأکید قرار بدهد که بطور صریح و بدون کمترین مطالعه هم امام،امام تحول بود هم جانشین ایشان و رهبر معظم انقلاب.

 اما دلایل این ادعا:

ابتدا به تعریف تحول از زبان حضرت آیت الله خامنه ای اشاره می کنم.

«تحوّل یعنی میل به شتاب گرفتن و سرعت داشتن در حرکت و جهش در حرکت و اجتناب از تحجّر، اجتناب از پافشاری بر مشهورات غلط»

و اما دلایل تحول خواه بودن خلف صالح امام خمینی(ره):

اولاً حفظ و صیانت از تحولات دوران امام و تداوم آنها خود نیازمند روحیه تحول خواهی و توان مدیریت تحول است.

کوچکترین اهمال یا بی انگیزگی در پاسداری از مکتب تحول خواه امام راحل کافی بود تا تحولاتی که امام خمینی(ره) آغازگر آنها بودند متوقف و حتی بازگشت به عقب داشته باشد.
یکی از ابعاد مهم تحول خواهی آیت‌الله خامنه‌ای،استقامت در ادامه راه امام تحول بوده است.

پاسداری از اصل نظام،مردم سالاری،استکبار ستیزی،دفاع از محرومان،صیانت از استقلال کشور،تاکید بر مبانی دینی نظام،وحدت مسلمانان، خودباوری و موارد متعدد دیگر از سرفصلهای تحول خواهی امام خمینی است که از سوی جانشین ایشان با قوت پیگیری شده است.

ثانیاً،علاوه بر ادامه تحولاتی که بدست مبارک امام محقق شده بود حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تحولاتی که بدلایل مختلف در زمان امام خمینی تحقق نیافته بود آغاز و محقق کردند.
اگر بخواهم به چند مورد از این تحولات مهم اشاره کنم نخستین مورد،نهضت تولید علم و پیشرفت های تحسین برانگیز علمی کشور است.

رهبر معظم انقلاب با طرح موضوع «نهضت نرم افزاری » و «تولید علم» در سال ۷۹ و پیگیری مستمر و مجدانه آن در سالهای بعد، اهتمام ویژه ای به «گفتمان پیشرفت » نشان دادند و این گفتمان به گفتمان غالب در محیط های علمی کشور تبدیل شد.

ثمره این گفتمان، در دست یابی کشور به رتبه های بالا در المپیادها،قرار گرفتن در رده های بالای جهان در برخی فناوری ها مانند نانو،بیو،هوا_فضا،سلول های بنیادی،هسته ای و همچنین قرار گرفتن در بالاترین رتبه های تولید علم در جهان خود را نشان داد.

دومین تحول در مورد ارتقاء قابل توجه در بنیه دفاعی و توان بازدارندگی کشورمان بود.
امروز جمهوری اسلامی ایران دارای قویترین نیروهای مسلح منطقه و جزو قویترین ها در جهان است.

بنابر آنچه مدتی قبل وزیر دفاع کشورمان اعلام کرد،طی چند سال آینده ایران جزو پنج کشور صادر کننده سلاح در جهان خواهد بود و همه اینها موجب گردیده در سی و دو سال اخیر،به رغم تهدیدات مستمر و تأکید روسای جمهور آمریکا بر روی میز بودن گزینه نظامی،هیچ کس جرات تعدی به کشور عزیزمان را پیدا نکند.

سومین مورد تحول را در عمق راهبردی جمهوری اسلامی ایران باید جستجو کرد.

موقعیتی که ایران در دو سه دهه اخیر در منطقه بدست آورده است، علاوه بر دفاع از مظلومان منطقه بر اساس اصول ۱۵۲ و ۱۵۴ قانون اساسی،عمق راهبردی کشور را که تأثیر مستقیم در ارتقای امنیت ملی کشورمان دارد به میزان قابل توجهی گسترش داده است و این نبوده است مگر در سایه تدابیر حکیمانه رهبر معظم انقلاب که توسط شخصیتی چون سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی دنبال گردید و امروز همچنان ادامه دارد.

چهارمین تحول در دوران زعامت حضرت آیت الله خامنه ای را می‌توان تأکید بر ساختار های قانونی کشور دانست.

این مسأله در دوران حضرت امام بدلیل شرایط خاص آن دوران گاهی نادیده گرفته میشد لیکن در دوران رهبری حضرت آیت الله خامنه ای پایبندی به این مسأله بسیار تقویت شده و حتی برخی با استناد به برخی تصمیمات در دوران امام راحل یا بدون توجه به اهمیت این مسأله رهبری را مورد سوال قرار می دهند.

یادآوری این نکته بسیار مهم است که خود امام در آذر سال ۶۷ در پاسخ به نامه تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی،اینگونه فرمودند:

«…ان شاء الله تصمیم دارم در تمام زمینه‌ها وضع به صورتی درآید که همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضا می‌کرد تا گره‌های کور قانونی سریعاً به نفع مردم و اسلام باز گردد…»

سخن آخر اینکه،تحول خواهی رهبر حکیم انقلاب اسلامی ادامه تحول خواهی بنیانگذار انقلاب اسلامی و بر همان مبانی استوار است.

البته تحول هیچگاه پایان ندارد و همواره باید نوبه نو شود ضمن اینکه عرصه های مهمی چون عدالت با مفهوم وسیعش نیازمند تحول است!



منبع خبر

تحول و امامین انقلاب بیشتر بخوانید »

نئولیبرالیسم به مثابه دین دیاثت

نئولیبرالیسم به مثابه دین دیاثت



به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، در تعریف نئولیبرالیسم اغلب آن را دیدگاهی معطوف به حوزه اقتصاد می دانند که با ترویج «رقابتی شدن اقتصاد» و «کاهش مداخله دولت»، بر ارزش‌هایی مانند مالکیت خصوصی، رشد فردگرایی، نگرش جهانی، خوش‌بینی به آینده و… تاکید می‌کند. اما واقعیت این است که نئولیبرالیسم نه یک رویکرد اقتصادی، بلکه دینی با منظومه ای از مفروضات، ارزشها و قواعد رفتاری است که تنها خدای آن «بازار آزاد» و تنها امور مقدس آن نیز ارزش ها و قواعد این بازار است. اگر خداوند را موجودی متعالی، مقدس، فراسوی اعتبار و اراده انسان، قدرتمند و تعیین کننده حق و باطل بدانیم که امور زندگی فردی و اجتماعی انسان را تدبیر و مقدرات خرد و کلان او را تنظیم می کند؛ در دین نئولیبرالیسم، پروردگار واقعی، یعنی تعیین کننده حق و باطل و مقدر کننده سرنوشت انسانها، بازار آزاد است؛ بر این اساس، هر چیزی که موجبات اختلال در کارکرد بازار آزاد را فراهم آورد، باطل و در مقابل هر چیزی که بسترساز تسهیل چرخه و رونق بازار آزاد شود، حق است. در دین نئولیبرالیسم هیچ خط قرمزی جز ارزشها و هنجارهای بازار آزاد وجود ندارد. بازار امری خودبنیاد است که بدون نیاز به کسب مشروعیت از منابع مشروعیت بخش زمینی یا آسمانی، به صورت خودآیین، قواعد عملکرد خود را تعیین و براساس آنها عمل می کند.

در این دین تمام مقدسات، باورها، آرمان ها، ارزش ها و هنجارهای الهی و یا حتی ارزش ها و عواطف انسانی، فاقد قداست و اصالت ذاتی بوده و اعتبار آنها در نسبت با بازار آزاد تعیین و ارزیابی می شود؛ اگر آرمان ها و ارزش هایی چون دفاع از مظلومان و ستمدیدگان، گسترش عدالت، مقابله با مستکبران و ظالمان، بسط حیا و عفت و غیرت، مقابله با هتک ناموس و پایمال شدن مال و جان مردم، مقابله با ارتداد و… بسترساز محدودیت بازار آزاد، تحریم، اختلال در تبادلات پولی و مالی و تجارت اقتصادی، کاهش صادرات و درنتیجه کاهش درآمدها و رشد اقتصادی، افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی شود؛ باید آنها را به دیوار کوبید و به هر صورت ممکن یا خود و بازار خود را از شر آن ارزش ها رهانید و یا به گونه ای آنها را بازتفسیر و خنثی کرد که عملاً هیچ آسیبی از ناحیه آنها متوجه بازار آزاد نشود. در کیش نئولیبرالیسم تنها امر اصیل و حقیقی بازار است و سایر امور اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، معنوی و… اعتباری بوده و به همین دلیل جایگاه و ارزش خود را برحسب نوع و میزان خدمت به بازار آزاد، به دست می آورند. برای انسان و اجتماع معتقد به نئولیبرالیسم تنها نشانه حیات، نبض بازار آزاد است که خود را در قالب فراز و فرود شاخص های بازار سهام، افزایش بازدهی نظام بانکی و بیمه ای، افزایش رشد اقتصادی، بالارفتن نرخ سرانه های مختلف و… نشان می دهد.

پیروان دین نئولیبرالیستی، هرگونه تمسک به امور متافیزیکی را در صورت تقابل با قواعد و منطق بازار آزاد، به نام آرمان گرایی، شعارزدگی و ناواقع-گرایی محکوم و سرکوب می کنند. طرفه این که در جوامع دینی و به ویژه در جمهوری اسلامی، باورمندان به نئولیبرالیسم اغلب پیراهن یقه گرد بر تن، با پیشانی های پینه بسته، تسبیح به دست و ذکر بر لب، غایات، ارزش ها و قواعد بازار آزاد را با پوشش گرفتن از فرهنگ و ادبیات دینی توجیه، ترویج و اجرا می کنند.

هداف اعلامی آنان، سبک دوش کردن دولت از مسؤولیت بنگاه داری و واگذاری بنگاه های دولتی به بخش خصوصی، مشارکت دادن مردم در اقتصاد، مبارزه با فقر، بسترسازی تحقق عدالت از طریق تولید ثروت و اشتغال، استفاده از محصول خردجمعی بشر و به ویژه جذب سرمایه گذاری خارجی برای رونق تولید و رفع مشکلات گوناگون مردم از هوای تنفس تا آب خوردن و… است؛ و کیست که با این شعارهای فریبا مخالف باشد و یا خدای ناخواسته ای اندکی تردید در صداقت و اخلاص صاحبان آنها داشته باشد؟؛ مگر اسلام و حکومت اسلامی چه آرمانی غیر از تحقق همین شعارها و آرمان ها دارد؟

اما، بازار آزاد و ایدئولوژی پشتیبان آن یعنی نئولیبرالیسم، ارزشها و قواعد خاص خود را دارد. نئولیبرالیسم از قبل یک ارکستر سمفونی اقتصادی جهانی ایجاد کرده و نت های آهنگ آن را نوشته و نوع ساز و نحوه نواختن اعضای ارکستر را تعیین کرده است؛ هیچ کس حق نواختن سازِ ناکوک را ندارد، به همین دلیل هر آهنگ ناکوکی باید به سرعت کوک و یا از گردونه سمفونی اقتصاد جهانی اخراج شود؛ و این گونه است که ابتدا پای توصیه های نهادهای مالی جهانی و سپس زیاده خواهی های قدرت های اقتصادی استکباری به میان می آید و در صورت عدم تمکین، سازوکار تحریم فعال می شود و شما را بر سر دوگانه تسلیم یا مقاومت قرار می دهد. با پذیرش نئولبیرالیسم، در یک فرایند تدریجی و نرم، حساسیت، نفوذناپذیری و غیرت از ساحت-های مختلف اخلاقی، فرهنگی، ارزشی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کوچ می کند و گام به گام موجبات سقوط فرد و جامعه از وادی «غیرت» به ورطه هولناک «دیاثت» و گشودن راه نفوذ بیگانگان فراهم می شود. دین نئولیبرالیسم دین دیاثت است، نه تنها دیاثت اخلاقی و ارزشی، بلکه دیاثت فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. به تعبیر آیت الله جوادی آملی کسانی که «راه نفوذ بیگانگان را در فضای اقتصادی و یا سیاسی به‌روی کشور می‌گشایند از غیرت اقتصادی و یا سیاسی برخوردار نبوده و دیوث هستند». کافی است اصالت بازار آزاد را باور کنیم و به قواعد آن پای بند شویم، دیری نخواهد گذشت که با تمام وجود در مرداب دیاثت فرو خواهیم رفت و از تمام خطوط قرمز خود یکی پس از دیگر دست خواهیم شست و به موجودی واداده، منفعل و فاقد غیرت دینی و عرق ملی مبدل خواهیم شد. گاو شیردهی که هر قلدری با دیدنمان هوس دوشیدن به سرش می افتد!

آنچه بر سر کشورهای عربی ساحل جنوبی ایران آمده است، نمونه ای گویا و نمایا از سقوط در ورطه دیاثت است. اخیرا شبکه 13 تلویزیون اسرائیل در گزارشی از دبی، این شهر را پایتخت فحشای جهان دانسته و گوشه هایی از اقتصاد پورن و بردگی جنسی در این امیرنشین را به تصویر کشیده است. در دبی ظاهراً همه چیز سر جای خود است؛ آسمان خراش هایی که سینه آسمان را شکافته و رکوردهای ارتفاع گینس را به نام خود ثبت کرده اند، مال های محیرالعقولی که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را عرضه می کنند، شهر ها و جزیره های زیبای مصنوعی ساخته شده در دل دریا، بزرگراه های وسیع و طولانی و سیستم مدرن تحت الارضی و فوق-الارضی حمل و نقل که با کمترین ترافیک و اتلاف زمان دسترسی به تمام نقاط شهر را تسهیل می کنند، گردشگرانی از چهارگوشه دنیا، خیل عظیم سرمایه گذارانی که هم به سود خود می رسند و هم سود اهالی این امارت نشین را تأمین می کنند؛ خلاصه اتوپیایی که تنها در قصه ها یا آرزوهای خیالبافان گذشته امکان تصور داشت، امروز بر روی زمین و در کشوری با طبیعتی خشن و مردمانی به مراتب خشن تر و اسیر ارزش های جاهلی قبیله ای، ردای تحقق بر تن کرده و در منظر اهل عالم قرار گرفته است. اساس شکل گیری این شهر آئین نئولیبرالیسم است؛ پس هر که دارد هوس مدینه نئولیبرالیستی، کافیست مشق خود را از روی دست این امارت نشین بنویسد.

حالا بعد از سپری شدن چند دهه تصویرسازی جعلی از این امارت نشین، عنکبوتی و اوهن البیوتی بودن این خانه و مسجدضرار بودن این بت کده بیش از پیش عیان شده است؛ شهری با ظاهری آراسته اما باطنی لجن زار و مردابی، فحشاخانه ای که مقصد روسپی های سراسر عالم است، خانه ای شیشیه ای که با حماقت یک کودک می تواند بر سر ساکنانش آوار شود و… . دبی نمونه ای از دنیای اتوپیایی محقق شده نئولیبرالیسم است، دنیایی در ظاهر بهشت، اما در باطن غیرقابل تحمل تر از آخرت یزید!

نویسنده:نعمت اله کرم الهی

منبع: رسا



منبع خبر

نئولیبرالیسم به مثابه دین دیاثت بیشتر بخوانید »

گلایه‌ای دلسوزانه از اعضای کابینه!

برادرانه با آقای توکلی


به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرگزاری فارس حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در یادداشتی تحت عنوان  «برادرانه با آقای توکلی»، نوشت:  ۱- یادداشت برادر عزیزمان جناب آقای احمد توکلی که در آن آورده بود پیکر مطهر حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی را یکی از کلان‌سرمایه‌داران و اَبَر‌بدهکاران بانکی غسل داده است، برای تمامی کسانی که آیت‌الله مصباح را از نزدیک می‌شناختند و یا حتی از دور با ویژگی‌های آن فقیه وارسته و زاهد آشنا بودند، تعجب‌آور بود و از جناب توکلی که دیانت و سلامت نفس ایشان بر کسی پوشیده نیست دور از انتظار بود.

ایشان نوشته بودند، پیکر مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی را شخصی به‌نام«رضا مطلبی‌کاشانی» که یکی از اَبَر سرمایه‌داران است غسل داده است و نسبت به نفوذ کلان‌سرمایه‌داران در بیوت آقایان علما هشدار داده بودند.

فردای آن روز، حجت‌الاسلام والمسلمین علی مصباح‌یزدی فرزند حضرت آیت‌الله این ادعا را تکذیب کرده و نوشت «آقای توکلی اشتباه می‌کنند و این اطلاعات غلط است. بنده این موضوع را تایید نمی‌کنم. فردی که مدنظر ایشان و دیگران است غسال حاج آقا نبودند».

بعد از این تکذیب، انتظار آن بود که آقای توکلی به اشتباه خود اذعان نموده و به خاطر آزردگی خاطری که برای خانواده و شاگردان حضرت آیت‌الله و توده‌های عظیم دوستداران ایشان پدید آورده بودند، صمیمانه و خاضعانه عذر‌خواهی کنند. این انتظار اما، برآورده نشد.

برای نگارنده با شناختی که از برادر عزیزم آقای دکتر توکلی دارم و سوابق درخشانی از تواضع آمیخته به شجاعت ایشان را بارها شاهد بوده‌ام، خودداری آن جناب از عذرخواهی قابل فهم نبود! و با عرض پوزش، هنوز هم نیست! چرا که، ماجرا کمترین نقطه ابهامی ندارد. ایشان مدعی شده‌اند که فلان اَبَر بدهکار بانکی حضرت آیت‌الله را غسل داده است و فرزند آیت‌الله مصباح ادعای ایشان را نفی کرده است.

بنابراین چرا جناب توکلی به خاطر اشتباه خود و اطلاعات غلطی که ارائه کرده است، پوزش نمی‌خواهد و عذر‌خواهی نمی‌کند؟!

ظاهراً ادعای آقای توکلی با استناد به گفته یکی از طلاب علوم دینی به‌نام آقای صدرالساداتی مطرح شده است و حال آنکه آقای صدرالساداتی بعد از یادداشت آقای توکلی اعلام می‌کند که ادعایش درباره غسال مرحوم مصباح‌یزدی اشتباه بوده است و از اینکه آقای توکلی با قطعیت از مطلبی به عنوان غسال آیت‌الله مصباح یاد کرده ابراز تعجب می‌کند.

۲- آقای توکلی بعد از یادداشتی که در آن، ادعای کذب غسل آیت‌الله مصباح توسط یک اَبَر‌سرمایه‌دار را مطرح کرده بود، دو یادداشت کوتاه دیگر نیز می‌نویسد که نشان می‌دهد به اشتباه خود پی‌برده است ولی همچنان این پرسش را بی‌پاسخ می‌گذارد که چرا به صراحت از اشتباه خود یاد نمی‌کند و از پوزش صریح که وظیفه شرعی، قانونی و ملی ایشان است خودداری می‌ورزد؟!

ایشان در یکی از یادداشت‌ها به دُمل چرکین فساد اشاره می‌کند و می‌پرسد آیا «به این بهانه واهی که هرچه بگوییم بالاخره درونش مستمسکی پیدا خواهند کرد، باید سکوت کنیم و چشم بر این دمل چرکین فساد که هر روز بزرگتر می‌شود ببندیم؟»! که باید گفت:

الف- آقای توکلی توضیح نمی‌دهند که اولاً چه کسی گفته است چشم بر دُمل چرکین فساد ببندید؟

ثانیاً – باز هم با عرض پوزش- چرا تصور می‌کنید که مجموعه تحت مدیریت جنابعالی یگانه کانون پیگیری فساد است؟!

و ثالثاً؛ همه این موارد چه ربطی به ادعای غیر واقعی شما دارد که غسل حضرت آیت‌الله مصباح را به یک اَبَر سرمایه‌دار نسبت داده‌اید؟!

رابعاً؛ وقتی با صراحت به اشتباه خود اعتراف نمی‌کنید و در همان حال از آنچه نوشته‌اید با عنوان «نوک کوه یخ»! یاد می‌فرمائید، این تصور غلط را بر‌توهم قبلی می‌افزایید که انگار «غسل آیت‌الله مصباح توسط آن اَبَر سرمایه‌دار، فقط ‌اندکی از بسیارهاست که فرموده‌اید!!

ب- برادر عزیزمان آقای دکتر توکلی در یادداشت دوم، ‌اندکی روشن‌تر به موضوع پرداخته‌اند ولی کماکان از اعلام صریح اشتباهی که مرتکب شده‌اند و عذرخواهی در قبال آن خودداری ورزیده‌اند!

ایشان در یادداشت دوم می‌نویسند: «مقصود ما این مقدس‌‌سازی‌های ویرانگر بود نه علامه مصباح (!)» و ادامه می‌دهند « وقتی هشدار دادیم که علما و امراء از ثروتمندان ظاهرالصلاح بپرهیزند، کدهایی به اصحاب ثروت و قدرت دادیم. ممکن است برای عموم مردم، گرفتن پیام آنها مشکل باشد، اما آنها که بسان موریانه از درون در حال جویدن پایه‌های اقتدار حکومت هستند، خوب متوجه هستند و باید حواسشان را جمع کنند»!

خُب جناب توکلی عزیز! این هشدار جنابعالی قابل تقدیر است ولی به ادعای خلاف واقع شما درباره غسل پیکر مطهر حضرت آیت‌الله مصباح چه ربطی دارد؟! حضرتعالی با آن ادعای کذب، به ساحت پاک و مقدس حضرت ایشان اهانت کرده‌اید و آن فقیه وارسته و عالم زاهد و برجسته را به همسویی با کلان‌سرمایه‌داران متهم کرده‌اید! آنوقت می‌فرمایید «مقصود ما این مقدس‌‌سازی‌های ویرانگر بود نه علامه مصباح»!

ج- برادر گرامی، جناب آقای دکتر توکلی، امام راحل ما -رضوان الله تعالی علیه- که می‌دانم از دلدادگان حضرتش هستید، می‌فرمودند «چه کسی گفته است حرف مرد یک کلام است». انسان آزاده وقتی مرتکب اشتباهی می‌شود، به خاطر آن با صراحت و شجاعت از مردم پوزش می‌خواهد.

۳- درباره شخصیت برجسته مرحوم حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی و سجایای اخلاقی و جایگاه علمی کم‌نظیر آن فقیه وارسته و انقلابی فداکار و همیشه پای کار، گفتنی‌های فراوانی هست که متاسفانه تاکنون آنگونه که باید، گفته نشده است و‌لی در آن سوی ماجرا، دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها، از هر فرصت و بهانه‌ای برای حمله به آن بزرگوار و دروغ‌پردازی و شایعه‌سازی علیه ایشان، استفاده کرده‌اند‌، که شرح آن مثنوی هفتاد من کاغذ است ولی در این وجیزه به چند نمونه از ویژگی‌های حضرتش که با موضوع پیش‌گفته بی‌ارتباط نیست اشاره می‌کنیم. بخوانید!.

مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی هیچ کمک مالی از سوی هیچ‌کس را نمی‌پذیرفتند. ایشان حتی از پذیرش وجوه شرعی نیز اجتناب می‌کردند و مراجعه‌کنندگان را به دفتر رهبر معظم انقلاب ارجاع می‌دادند.(نظر فقهی مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی آن بود که وجوهات شرعی باید در اختیار ولی فقیه باشد).

فقیهی زاهد و به شدت ساده‌زیست بودند تا آنجا که در زندگی ایشان نه فقط هیچ نشانه‌ای از زرق و برق دنیایی دیده نمی‌شد، بلکه در مواردی، از حد‌اقل‌ها نیز پرهیز داشتند.

آیت‌الله مصباح امور زندگی روزمره خود را با حقوق معمولی و ‌اندکی که مانند سایر کارکنان موسسه امام خمینی(ره) به ایشان تعلق می‌گرفت، می‌گذراندند و از این روی معیشتی آمیخته به تنگدستی داشتند. مرحوم آیت‌الله مصباح‌یزدی، آثار علمی فراوانی داشتند و کتاب‌های بسیاری تالیف کرده بودند که ردیف کردن نام و عناوین آنها نیز، فهرست بلند بالایی است.

مرحوم مصباح‌یزدی حتی یک ریال از درآمد حاصل از چاپ و انتشار آثار خویش را دریافت نمی‌کرد و به دستور ایشان تمامی درآمد آن به صندوقی با نام مبارک حضرت ابوالفضل علیه‌السلام واریز می‌شد و از آنجا به عنوان قرض‌الحسنه و یا کمک مالی بلا‌عوض در اختیار افراد نیازمند قرار می‌گرفت.

حضرت آیت‌الله سفارش کرده بودند که اگر وام گیرنده‌ای، اقساط وام دریافتی را پرداخت نکرد، حتی به او گوشزد هم نکنید چرا که حتماً توان پرداخت نداشته است و گوشزد کردن شما باعث شرمندگی او خواهد شد.

۴- به یقین برادر عزیزم آقای دکتر توکلی از سجایای اخلاقی و مراتب علمی حضرت آیت‌الله مصباح‌یزدی بی‌خبر نیستند و این نکته به وضوح از متن یادداشتی که در آن به شخصیت برجسته علامه مصباح اشاره کرده‌اند، قابل درک است. آنچه می‌ماند که ان‌شاءالله نماند، توضیح صریح برادر توکلی درباره اشتباه نا‌خواسته‌ای است که داشته‌اند.

انتهای پیام/





منبع خبر

برادرانه با آقای توکلی بیشتر بخوانید »