ستوننویس یهودی روزنامه نیویورک تایمز بر این باور است که رژیم صهیونیستی نه تنها مامنی برای یهودیان به حساب نمیآید بلکه خطری برای تمامی پیروان این دین است.
به گزارش مجاهدت از مشرق، «توماس ال. فریدمن»، ستون نویس روزنامه «نیویورک تایمز» آمریکا ارزیابی میکند عملکردی که اسرائیل در جنگ علیه نوار غزه نشان داده باعث خواهد شد که کل دنیا اساسا دیدگاه و آرای خود را درباره این رژیم و یهودیان تغییر دهند.
او در این مطلب تصریح میکند که جنایتگری افسار گسیخته رژیم صهیونیستی خود عامل اصلی تحریک یهودستیزی در جهان خواهد شد.
فریدمن تصریح میکند: «وضعیت خوبی نخواهد بود. گشتزنی خودروهای پلیس و ماموران امنیتی خصوصی در نزدیکی کنیسهها و نهادهای یهودی هر چه بیشتری تبدیل به یک هنجار خواهد شد. به جای آنکه یهودیان به اسرائیل به عنوان پناهگاهی امن در برابر یهودستیزی نگاه کنند، خود اسرائیل موتور جدیدی که یهودستیزی را تولید میکند در نظر گرفته میشود. اسرائیلیهایی که عاقل باشند به جای آنکه یهودیان دیگر را به آمدن به اسرائیل دعوت کنند، خودشان برای مهاجرت به استرالیا و آمریکا صف خواهند بست. این ویرانشهر آینده هنوز شکل نگرفته اما اگر مقدمات تشکیل آن را به چشم نمیبینید دارید خودتان را گول میزنید.»
تحلیلگر نیویورک تایمز ادامه میدهد: «خوشبختانه هر چه بیشتر خلبانهای فعال، ذخیره و بازنشسته نیروی هوایی اسرائیل و همینطور افسران بازنشسته ارتش و امنیتی دارند طوفانی که در حال شکلگیری است را میبینند و اعلام میکنند که در سیاست زشت پوچگرای بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در غزه همدست نشده و نسبت به آن سکوت نخواهند کرد. آنها شروع کردهاند به اینکه از یهودیان در آمریکا و جاهای دیگر بخواهند زبان به اعتراض گشوده و قبل از آنکه لکه ننگ اخلاقی تشدید شونده کارزار نظامی اسرائیل در غزه به نقطه غیرقابل بازگشت برسد فریاد بزنند: کشتی ما را نجات دهید.»
تحلیلگر نیویورک تایمز تاکید میکند که به نظر میرسد رژیم صهیونیستی میخواهد وعده نتانیاهو برای ادامه دادن نامحدود به جنگ و تلاش برای به اصطلاح «کسب پیروزی کامل بر آخرین نفر از اعضای حماس» را عملی کرده و خیالپردازی راستگرایانه او برای آن که «غزه را از دست فلسطینیها خلاص کرده و اسرائیلیها را به آنجا منتقل کند» در پیش بگیرد، «در آن صورت یهودیان در سراسر جهان باید خودشان، بچههایشان و نوههایشان را برای واقعیتی که هرگز تا حالا نشناختهاند آماده کنند: اینکه آنها یک یهودی در جهانی هستند که در آن دولت یهود یک دولت منفور و نه تنها سرمنشا افتخار نیست بلکه سرمنشا شرمساری است.»
او ادامه میدهد: «چون یک روز عکاسان و خبرنگاران خارجی سرانجام اجازه خواهند یافت که بدون اسکورت شدن توسط ارتش اسرائیل وارد غزه شوند و وقتی آنها این کار را کنند ابعاد کامل وحشت و ویرانی در آنجا برای همگان آشکار خواهد شد و واکنش منفی شدید و عمیقی علیه اسرائیل و یهودیان در هر جا به وجود میآید.»
فریدمن در ادامه مطلب خود نوشته است: «من به عنوان یک یهودی معتقد اکنون روی قبیله خودم تمرکز میکنم. اگر قبیله من هماکنون در برابر این بی تفاوتی فاحش دولت اسرائیل به کشته شدن هر تعداد از غیرنظامیان در غزه – و همچنین تلاش آن برای برقراری استبداد در داخل اسرائیل با اقدام برای اخراج کردن مشاور قضایی مستقل کابینه – مقاومت نکند، یهودیان در همه جا هزینه سنگینی خواهند پرداخت.»
فریدمن در ادامه مطلب خود اشاره کرد به اینکه هفته گذشته ۲ خلبان سابق نیروی هوایی رژیم صهیونیستی به نامهای ژنرال «آساف آگمون» و سرهنگ «اوری آراد» نامهای سرگشاده را در روزنامه هاآرتص خطاب به همکاران خود در ارتش این رژیم منتشر کردند. هر ۲ نفر از اعضای گروهی متشکل از حدود ۱۷۰۰ تن از خلبانهای بازنشسته یا مشغول به خدمت نیروی هوایی اسرائیل هستند که به منظور مقاومت در برابر تلاشهای نتانیاهو در داخل این رژیم تشکیل شد.
فریدمن تاکید میکند: «یک خلبان بالگرد بازنشسته نیروی هوایی اسرائیل به نام گای پوران، نامه آگمون و آراد را برای من فرستاد تا ببیند میتوانم به عنوان مقاله نویسنده مهمان در نیویورک تایمز منتشر کنم. من پاسخ دادم که خودم بخشهایی از آن را در مقالهای از خودم منتشر میکنم.»
به گفته فریدمن آنها در نامه خود نوشتهاند: «همچنان که جنگ در غزه به طول انجامیده، واضح شده که در اهداف راهبردی و امنیتی خود شکست خورده و صرفا دارد به منافع شخصی و سیاسی دولت خدمت میکند. بی شک این جنگ تبدیل به یک جنگ غیراخلاقی شده و بیشتر شبیه به جنگی برای انتقامجویی شده است.
نیروی هوایی اسرائیل تبدیل به ابزاری برای کسانی در دولت و ارتش شده که مدعی هستند در غزه هیچ بی گناهی وجود ندارد…اخیرا حتی یک عضو کنست افتخار کرد به اینکه یکی از دستاوردهای دولت اسرائیل این بوده که توانسته در هر روز ۱۰۰ نفر را در غزه بکشد بدون آنکه کسی شوکه شود.
ما در پاسخ به چنین بیانیههایی میگوییم هر چقدر هم که کشتار هفتم اکتبر وحشتناک بوده باشد توجیهی برای این بی اعتنایی کامل به ملاحظات اخلاقی یا استفاده نامتناسب از نیروی مرگبار نیست.
اوج این رویکرد مربوط به شب ۱۸ مارس است، یعنی زمانی که دولت اسرائیل عمدتا با از سرگیری جنگ تصمیم گرفت توافق بر سر بازگشت گروگانها (اسرای صهیونیست) را نقض کند. اسرائیل در حملهای هوایی با هدف کشتن چند فرمانده حماس رکورد جدیدی ثبت کرد و مهماتی که توسط خلبانهای نیروی هوایی روی هدف انداخته شدند باعث کشته شدن حدود ۳۰۰ نفر شامل تعداد زیادی کودک شدند. هنوز هیچ توضیح راضی کنندهای درباره نتایج وحشتناک این حمله داده نشده است.
نیروی هوایی اسرائیل از بعد از آن به حملات بی وقفه به غزه ادامه داده و ساختمانهایی را که در آنها کودکان، زنان و غیرنظامیان هستند به بهانه از بین بردن تروریستها و زیرساخت تروریستی بمباران کرده است. حتی اگر هم برخی اهداف مشروع برای این حملات وجود داشتهاند اما نمیتوان رد کرد که آسیبی نامتناسب به غیرنظامیان وارد شد.
زمان تسویه حساب است. هنوز بیش از حد دیر نشده است. ما از خلبانهای همکار خودمان میخواهیم از سوال پرسیدن طفره نروند چون شما کسانی هستید که باید برای مابقی عمر خود عواقب اخلاقی اقداماتتان را متحمل شوید. باید مقابل فرزندان و نوههای خود ایستاده و توضیح دهید چطور چنین ویرانگری غیرقابل تصوری در غزه رخ داد، چطور کودکان بی گناه زیادی توسط ماشین کشتار مرگباری که شما به عنوان خلبان آن را هدایت کردید جان خود را از دست دادند.»
به نوشته فریدمن «نمرود نوویک»، یک مشاور ارشد سیاست خارجی «شیمون پرز»، نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی نیز ساعاتی بعد از نامه آگمون و آراد یک نامه دیگر به تاریخ ۸ ژوئن که از سوی یک جنبش متشکل از حدود ۵۵۰ نفر از مقامهای ارشد بازنشسته نهادهای نظامی، امنیتی و دیپلماتیک رژیم صهیونیستی نوشته شده را به او داده است.
در این نامه از یهودیان خواسته شده به جنایات جنون آمیزی که در غزه رخ میدهد قبل از آنکه خود آنها هم به خاطر آن هزینه بدهند اعتراض کنند.
آنها نوشتهاند: «رویدادهای اخیر باعث بحثهای احساسی و دردناک در داخل جوامع یهودی سراسر جهان به ویژه درباره وضعیت نوار غزه شده است. بسیاری از یهودیان بیرون از اسرائیل علنا اظهار نگرانی کردهاند. متعاقبا برخی از آنها مورد انتقاد شدید کسانی قرار گرفتهاند که آنها را متهم به تضعیف اسرائیل و خیانت به ارتباط خود با این دولت یهودی کردند و به آنها گفته شد یهودیهایی که خارج از اسرائیل زندگی میکنند یا در ارتش اسرائیل خدمت نمیکنند باید دهانشان را ببندند. ما قاطعانه این حرف که یهودیان بیرون از اسرائیل باید در قبال مسائل مربوط به اسرائیل ساکت بمانند را رد میکنیم.»
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
روایت مقاومت و زندگی، واقعیترین توصیف از وضعیت امروز ما و اسرائیل است. اگر این روایت محور تبیین منطق مقاومت باشد سایر روایتها هم نیز میتواند برای طبقات و سلیقههای مختلف انگیزهسازی کند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، با اوج گرفتن تحولات سوریه در اوایل دهه ۹۰ و اضطرار به ورود حزبالله لبنان در عرصه درگیری، فصل متفاوت و بدیعی از شهادت برای جامعه لبنان شکل گرفت.
ایدهپردازی حزبالله برای معرفی این شهدا و توجیه حضور خود در این معرکه، استفاده از تعبیر مدافع حرم روی قبور مطهر شهدایش بود؛ ایدهای که در ظرف اقتضائات آن روز جامعه لبنان بسیار هوشمندانه، حکیمانه و روشنبینانه بود.
همزمان با رسانهای شدن حضور نظامی ایران در سوریه و اسارت و شهادت برخی از نیروهای ایرانی، پرسشی به سرعت در جامعه شکل گرفت که «مسأله منازعات داخلی سوریه چه ارتباطی به ما دارد؟!» آن روزها، سامانه ادراکساز ایرانی تلاش کرد با الگوبرداری از دوستان حزبالله، منطق و فلسفه حضور ایرانیان در غائله شام را ذیل ادبیات «دفاع از حرم» توضیح دهد.
با وجود همه مزیتهایی که در منطق دفاع از حرم وجود داشت که بهدرستی میتوانست تقدسبخش و توجیهگر بخشی از ادله حضور ما در ۱۰۰۰ کیلومتر فراسوی مرزهایمان باشد اما به طور کلی بیشتر نقش مسکوت گذاشتن و از کنار واقعیت گذشتن داشت.
تکیه بر این ادبیات موجب شد تا در کنار سؤال پیشین، دهها پرسش بیپاسخ دیگر هم زاییده شود و بعدها کنایهزده شود که «آیا در یمن هم حرمی وجود دارد که ما خبر نداریم؟!» این ابهام تا حدی برجستگی پیدا کرد که فرمانده اصلی این میدان، شهید سلیمانی در آخرین گفتوگوی خود با جامعه ایران – یعنی وصیتنامهاش- تلاش کرد از طریق توسعه در معنای حرم و القای این گزاره که «جمهوری اسلامی حرم است» به نحو فعالانهتری ذهن جامعه ایران را با سیاستهای مقاومت همراه کند.
حال و پس از حوادث ۷ اکتبر، ابهامات انباشته در دورههای گذشته مجددا در میدان شناختی ایران به نحو جدیتری فعال شده است.
این بار و با به میدان کشیده شدن جغرافیای ایران در صحنه درگیری پرسش از «چرایی دخالت ایران در مناقشه فلسطین» به صورت علنیتر و شاید خشنتری در حال مطرح شدن است.
طی یک سال گذشته، جریانات و شخصیتهای گفتارپرداز ایرانی در پاسخ به این نیاز و برای تبیین «منطق رفتار منطقهای جمهوری اسلامی» تلاشهای قابل توجهی به خرج دادهاند که مجموع این تکاپوی راهبردی را در قالب ۱۰ روایت کلی میتوان صورتبندی کرد.
روایت اول:«آزادسازی قدس»؛ قدس قبله اول مسلمین و مکان به معراج رفتن نبی مکرم(ص) بوده است. مسجدالاقصی نه یک معبد عادی که یک موقعیت هویتبخش برای امت اسلامی است، با اشغال شدن این منطقه توسط صهیونیستها عملا مسلمین مورد هجمه هویتی قرار گرفتهاند و ما و همه امت موظف به تلاش و مجاهدت برای آزادسازی قدس شریف هستیم.
روایت دوم:«مقدمهسازی ظهور، آخرالزمان و کلید رمزآلود فرج»؛ بسیاری از روایات مرتبط با ظهور حضرت حجت(عج) حاکی از این واقعیت است که یکی از اضلاع برای زمینهسازی ظهور، شکست یهود از ایرانیان است. طبق گزارش قرآن، یهود ۲ بار در روی زمین فساد میکند و افرادی برای ازاله یهود از طرف خداوند مبعوث میشوند که به گواه برخی روایات، آن قوم که خداوند در مرحله دوم علیه یهودیان برمیانگیزد، به یاران آخرالزمانی امام زمان(عج) و به اینکه آنان اهل قم و کسانی هستند که خداوند آنها را قبل از ظهور حضرت برمیانگیزد، تأویل شده است، لذا از بین بردن رژیم صهیونیستی یکی از مراحل جدی برای مقدمهسازی ظهور بوده و فلسفه آخرالزمانی این درگیری در بسیاری از فیلمهای هالیوودی همچون آرماگدون بازنمایی شده و در ادبیات امروز سران اسرائیل هم انعکاس یافته است.
روایت سوم: «دفاع از مردم مظلوم و زنان و کودکان بیدفاع فلسطین»؛تجاوزگری غیرقانونی اسرائیل در اشغال سرزمینها و اقدامات وحشیانه این رژیم در کشتار دستهجمعی، تبدیل بیمارستانها و مدارس به هدف مشروع، زنده زنده سوزاندن انسانها، تحمیل محاصره غذایی – دارویی و تبدیل غزه، ضاحیه و … به گورستان، هر انسان با شرافت و هر دولت مستقلی را وامیدارد در کنار این مردم مظلوم بایستد و تلاش کند فلسطینیان به حق مشروع خود برای بازپسگیری سرزمینشان دست یابند.
روایت چهارم:«مبارزه با جهان استعماری و سرمایهداری»؛حیات اقتصادی مدرن بویژه پساجنگ دوم پیوند ناگسستنی با رفتار یهودیان دارد. فلسفه وجود یک کشور یهودی در قلب خاورمیانه طرح استعماری غرب برای توجیه حضور فیزیکی در غرب آسیا و ایجاد یک بستر رسمی برای به یغما بردن منابع انرژی منطقه و تبدیل جوامع اسلامی به بازار مصرف کالاهای غربی است. از این جهت موجودیت اسرائیل مستقیما به حیات اقتصادی جریان سرمایهداری در جهان گره خورده است. کشورهای مسقل و آزادیخواه برای خارج کردن سرنوشت خود از زیر هژمونی استعمار ناگزیر از مقابله و درگیری با جهانخواران هستند و باید پذیرای هزینههای ناشی از این جدال باشند.
روایت پنجم:«بازدارندگی نظامی و دکترین امنیتی – دفاعی»؛دکترین نظامی جمهوری اسلامی از یک طرف مبتنی بر بازدارندگی فعال در مقابل تهدیدهای مستمر اسرائیل و از سوی دیگر تلاش برای جلوگیری از درگیری نظامی با آمریکا بوده است، لذا راهبرد امنیتی ما بر پایه کشاندن مرزهای خود در مرزهای رژیم صهیونیستی و ایجاد نیروهای بازدارنده با عنوان جبهه مقاومت بوده است. سیاست حمایت از مقاومت در منطقه کاملا با منطق موجود بر منافع ملی تطابق دارد و این جهتگیری در رفتار امنیتی بسیاری از قدرتهای دنیا چون چین، آمریکا و روسیه نیز وجود دارد. وجود جبهههای مقاومت موجب شده است جمهوری اسلامی این توان را داشته باشد تا در برهههای مختلف از بحرانآفرینی برای اسرائیل، به عنوان یکی از ابزارهای فشار بر غرب و آمریکا استفاده کند. در نتیجه سرمایهگذاری و صرف هزینه برای دفاع از نیروهای مقاومت در منطقه موجب دور نگاه داشتن ایران از جنگ و بحران شده است.
روایت ششم:«جنگ تاریخی یهود و اسلام، فرزندان اسحاق و اسماعیل»؛یهود به جهت انگارههای جهانشمول خود از ابتدای تولد پیامبر اسلام و بعثت ایشان به دنبال ضربه زدن به ارکان اسلامی و ترور کردن شخصیتهای بزرگ آن بوده است. یهود در تمام مقاطع حساس تاریخ همچون سقیفه و عاشورا در صحنه حاضر و از بازیگران اصلی بوده است. هیچ قوم و نژادی به اندازه یهود از اسلام کینه ندارد و این عداوت به دلیل انتقال عنوان قوم برگزیده از بنیاسرائیل به مسلمانان بوده است. یهود هیچگاه به طور کامل از مسلمانان راضی نمیشود تا به طور کامل به تبعیت آنها دربیاییم. یهود دشمنترین مردم نسبت به مسلمانان است، لذا درگیری اسلام و یهود در تمام تاریخ امتداد داشته و یهود با بهرهگیری از همه قوای انسی و جنی به دنبال ریشه کن کردن امت اسلامی است. به این جهت ضروری است تا برای تداومبخشی به این نبرد ما نیز با قوت در این میدان حضور داشته باشیم و جهان اسلام را از فتنهگریهای یهود نجات دهیم.
روایت هفتم:«نظم نوین جهانی و تغییرات ژئوپلیتیکی»؛ ایالات متحده آمریکا از نظر ژئوپلیتیکی، نظامی، مالی و اقتصادی در حال نزول است. شاخصهای اقتدار آمریکا در دنیا روبه تنزل است و در نتیجه نظام تکقطبی برآمده از دوران جنگ دوم در حال گذار به نظم جدیدی است. یکی از ارکان این نظم جدید انتقال قدرت از غرب به شرق است، لذا وضعیت خاورمیانه نقش کلیدی در وضعیت آینده خواهد داشت؛ شرقی که اکنون به رهبری چین، روسیه و ایران به مدلهای اقتصادی جدیدی وابسته شده است و این مدلهای جدید موقعیت این کشورها در عرصه بینالملل را تغییر خواهد داد. کاهش نقش ایالات متحده در منطقه به عنوان بازیگر اصلی در عرصه بینالمللی و خروج آن از مهمترین روندهای کلی نظم نوین بینالمللی و از نخستین نشانههای این تغییر و جابهجایی قدرت است، لذا یکی از مهمترین پیشرانها برای نقشآفرینی فعال در دوران گذار و گرفتن سهم بیشتر در نظم نوین جهان، توسعه میدان درگیری با آمریکا در منطقه از طریق فعالسازی و حمایت از گروههای مقاومت است.
روایت هشتم:«امکان امتسازی»؛ ایده اسلام از مسیرهای گوناگون میخواهد مسلمین به یک نظم مطلوب که همان امت واحده است دست پیدا کند و در این راستا با سرزمین و مرز جغرافیایی که با طرحهای استعماری همچون دولت – ملت مدرن ایجاد شده، مخالف است، بلکه میخواهد هر فردی در هر کجای دنیا زندگی میکند به این وحدت برسد. افرادی که در سرزمینهای مختلف زندگی میکنند باید دردمند یکدیگر بوده و با وحدت کلمه، حامی و پشت و پناه یکدیگر باشند. در این بین مسأله فلسطین بهترین فرصت برای پیگیری پروژه امتسازی است. فلسطین موضوعی است که ماهیتی فرامذهبی یافته، با منافع کلیت جهان اسلام گره خورده، لذا راهبرد دفاع از مقاومت فلسطین قدرت اجماعسازی میان تودهها و نخبگان در کشورهای مختلف اسلامی را داراست.
روایت نهم: «نبرد تمدنی با غرب و دنیای آمریکایی»؛ اسرائیل جلوهای تمامنما از ارزشهای آمریکایی و زیرساختهای تمدنی غرب است. اسرائیل زاییده تمدن سرکش مادی و نتیجه حتمی مبانی تمدن غربی و طغیان خودخواهانه بشری است که در پایان قرون وسطا بر پایه انکار خدا و ارزشها بنا گذاشته شد و این، طغیان در ستمگری بود تا بدانجا که آسایش وجدان دروغین او با دست یازیدن بر دیگر ملتها حاصل میشد. رژیم اسرائیل نماد کامل این تمدن از نظر انحصارطلبی و بهرهکشی و تفرقهافکنی نژادپرستانه و تعصبهای دینی و ستمگری و اشغالگری و سنگدلی است. مبارزه با اسرائیل مبارزه با یک قوم، دین، ملت یا قدرت سیاسی نیست، مبارزه با اسرائیل مبارزه با یک ایده تمدنی است؛ ایدهای که ناچار شده است باطن خود را در قامت سیاستها و رفتارهای صهیونیستها بروز دهد.
روایت دهم:«عمل به وصیت امام خمینی برای انجام فریضه دینی»؛ پرداختن به مسأله فلسطین یکی از مسلمات مکتب امام خمینی(ره) است. امام از ابتدای آغاز دوران مبارزاتیشان علیه رژیم پهلوی تا زمان نگارش وصیتنامهشان نگاهی مستمر به این مساله داشتند. امام از ما خواستند تا نابودی کامل اسرائیل نباید دست از مبارزه برداریم. امام اسرائیل را غده سرطانی نامیدند که باید از صفحه روزگار محو شود. امام پایهگذار سنتی با عنوان روز جهانی قدس بودند و از تمام ملتها خواستند قیام کنند و این جُرثومههای فساد را به زبالهدانها بریزند. امام به ما وصیت کردند ما همواره در کنار ملت مسلمان، مبارز و رشید فلسطین و بر ضد صهیونیسم جنایتکار هستیم و خواهیم بود و به برادران فلسطینی خود توصیه میکنیم راه خدا یعنی مبارزه با دشمن غاصب و حامیانش را با توکل و اعتماد به خدا و تا نابودی دولت صهیونیست غاصب ادامه دهند. ملت بزرگ و بسیجیان مؤمن و فداکار ما دفاع از فلسطین را فریضهای دینی میشمارند و در راه خدا هیچ هدفی را دستنیافتنی نمیدانند.
همه این روایتها در عین واقعی و مؤثر بودن اما تاکنون قدرت اجماعآفرینی در ایران را پیدا نکردهاند، اینها میتوانند مکملی برای یک روایت معیار باشند.
در صورت فقدان روایت معیار، روایتهای پیرامونی یا مکمل برای تبیین منطق مقاومت، بخوبی معنادار نشده و صرفا همراهکننده بخشهای محدودی از طبقات جامعه هستند. روایتهای مکمل قابلیت پذیرش فراگیر ندارند، قطعیالوقوع نبوده و میتوانند در شرایطی نقض شوند.
وقتی ما دههها با تکیه بر گفتمان حمایت از مظلوم پیش میرویم ولی یکباره مظلوم حملهور میشود و توفان الاقصی میآفریند و اسیر و کشته میگیرد، ناگهان ذهنیتها مغشوش میشود. زمانی که با منطق بازدارندگی و توسعه مرزها استدلال میکنیم و یکباره تکنولوژیهای نظامی مرزها را بیمعنا میکند، دچار انفعال میشویم. وقتی تبیینهای خود را بر جنگ تاریخی فرزندان اسحاق و اسماعیل متمرکز میکنیم و نظاره میکنیم که چطور سران کشورهای اسلامی ذیل طرح صلح آبراهام – پدر مشترک – به دنبال عادیسازی روابط با رژیم هستند، منزوی میشویم.
در شرایطی که با تکیه بر اخبار آخرالزمانی تلاش میکنیم دلها را آماده نگاه داریم و در اعتبار آنها تردید میشود، دستمان خالی میشود. هنگامی که هدف را آزادی قدس شریف اعلام میکنیم و خبردار میشویم که ما با طرح دوکشوری که قدس را به مسلمانان برمیگرداند هم مخالف هستیم، دهانمان بسته میشود. در زمانهای که دولتهای اسلامی در پشت و روی صحنه حامی و نجاتبخش اسرائیل بوده و ملل اسلامی هم با جمعیتهای میلیونی مشغول برگزاری کنسرت و فستیوال رقاصی هستند، مطرح کردن ایده امتسازی خیلی بلندپروازانه به نظر میرسد و… .
اما کدام توصیف میتواند برای بیان منطق مقاومت روایت معیار باشد؟ به نظر میرسد همان روایتی که بعد از یک تجربه تاریخی، امروز برای مردم غزه عینیت یافته و ظرفیت پذیرش هزینههای ناباورانه را فراهم آورده، برای ما نیز میتواند به عنوان روایت معیار عمل کند و آن روایت «مقاومت و زندگی» است.
زندگی و آینده بدون مقاومت در برابر سیاستهای آمریکا امکانپذیر نیست، «ما مقاومت میکنیم پس هستیم». پیشرفت ایران و آینده ایران و حفظ موجودیت ایران بدون مبارزه با آمریکا در منطقه ممکن نیست.
اسرائیل مهمترین پایگاه نظامی آمریکاست، اسرائیل ارتشی است که برای آن کشوری درست شده و نقش این ارتش نابودی ما است. اگر ما خواهان رشد، پیشرفت، توسعه و آینده هستیم باید به صورت عمومی و فراگیر در جریان مقاومت مشارکت داشته باشیم و هیچ راه دیگری نیز وجود ندارد.
مقاومت ایدهای برای ساختن زندگی است، مقاومت اساسا زمانی آغاز میشود که در کشاکش غرب آسیا ما ارادهای برای ساختن زندگی به میدان آورده باشیم.
روایت مقاومت و زندگی، واقعیترین توصیف از وضعیت امروز ما و اسرائیل است. اگر این روایت محور تبیین منطق مقاومت باشد سایر روایتها هم نیز میتواند برای طبقات و سلیقههای مختلف انگیزهسازی کند.
در دهه ۹۰ روایت دفاع از حرم نیز در عین اینکه توضیحدهنده ضلعی از موقعیت ما بود اما نمیتوانست برای همیشه و همه جا تبیینگر فلسفه سیاستهای منطقهای ما و حضور پرهزینهمان در شامات باشد.
مراجعه به تجربه گفتمان مدافعان حرم باید ما را به این نتیجه رسانده باشد که وقتی در طرح روایت معیار موفق نباشیم، سایر تبیینها بیشتر به صورت بهانه یا ابزار توجیه خوانش میشوند و حتی میتوانند به ضد خود نیز مبدل شوند.
منبع: روزنامه وطن امروز
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
به گزارش مجاهدت از خبرنگار دفاعپرس از قزوین، نشست بصیرتی ائمه جماعات دانشگاههای استان با حضور نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه قزوین در دفتر نهاد رهبری دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) برگزار شد.
آیتالله «عبدالکریم عابدینی» نماینده ولیفقیه در استان و امام جمعه قزوین در این نشست اظهار کرد: امام باقر (ع) فرمودند اسلام بر پنج پایه شامل نماز، روزه، زکات، حج و ولایت استوار هست، شخصی از امام (ع) پرسید کدام یک از این پایهها افضل هست؟ حضرت فرمودند ولایت از همه مهمتر هست.
وی ادامه داد: امروز همه ما میدانیم که کلید آزادی قدس، کعبه و مکه «ولایت» هست، همانطور که کلید آزادی کربلا ولایت بود، این ولایت هست که همه چیز را ساماندهی میکند و هر چیزی را در سر جای خود قرار میدهد.
امام جمعه قزوین عنوان کرد: امام باقر (ع) در ادامه برای اینکه مبادا ما پایههای دیگر را کماهمیت تصور کنیم، راجع به هر یک از پایهها بهطور مفصل توضیح دادند و در نهایت فرمودند اگر کسی تمام شبها را به نماز بگذراند، تمام روزها را روزه بگیرد، همه ساله به حج تمتع برود و همه مالش را در خدا انفاق کند، اما نداند امام و ولی او کیست و خودش را با او هماهنگ نکند، در روز قیامت ذرهای ثواب نخواهد داشت و از اهل ایمان هم به حساب نمیآید.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین بیان کرد: اگر بخواهیم راجع به تبلیغ اثرگذار حرف بزنیم، باید بگوییم اثرگذارترین تبلیغ در تاریخ، تبلیغ رسول گرامی اسلام در روز غدیرخم بود که ولایت ائمه (ع) را به رسالت انبیای عظام وصل کرد و چشمانداز این مسیر را برای همه مشخص کرد.
وی خاطرنشان کرد: قرآن سرتاسر امیدافزایی هست، ببینیم ما اکنون در کجائیم و پیش از این کجا بودیم، این نشان میدهد که ما به قله نزدیک شدهایم.
آیتالله عابدینی تأکید کرد: در سال ۵۴ بنا شد که طلبهها سالگرد قیام ۱۵ خرداد را برگزار کنند، طلبههای جوان در عصر روز ۱۴ خرداد در مدرسه فیضیه جمع شدند، پشت سر آیتالله اراکی نماز مغرب و عشاء را اقامه کردند و سپس کمکم شعار درود بر خمینی سر دادند و حتی در نیمههای شب هم شعار میدادند «بیداریم، از پهلوی بیزاریم».
امام جمعه قزوین تصریح کرد: این ماجرا تا ۱۷ خرداد ادامه داشت، عصر روز ۱۷ خرداد کماندوهای شاهنشاهی از تهران آمده و به مدرسه فیضیه حمله کردند و طلبهها را به قصد کشتن کتک زدند و همه را روانه زندان کردند.
وی یادآور شد: در همین روزهایی که در فیضیه بودیم، فرزندان ساواکیها قلوههای سنگ را از رودخانه جمع میکردند و به سوی طلاب پرتاب میکردند، در همین ایام یکی از طلبهها آمد به ما بشارت داد که یک دانشآموز پشت پنجره مدرسه دارالشفاء آمده، دستش را گره کرده و میگوید طلبهها مقاومت کنید، ما هم هستیم.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین اظهار کرد: با اینکه این فرد یک نفر بود اما ما بسیار از حمایت او خوشحال شدیم، اکنون الحمدلله صدای فیضیه در دانشگاههای آمریکا و اروپا بلند هست، ما از کجا به اینجا رسیدهایم؟
آیتالله عابدینی عنوان کرد: شاه میخواست نام امام (ره) گم شود، اما طلبهها نام امام (ره) را فریاد کشیدند، ما حتی در آن شرایط خفقان هم به پیروزی امیدوار بودیم، امروز که همه دنیا نام امام (ره) را فریاد میزنند و ادامهدهنده راه ایشان هستند، چرا نباید امیدوار باشیم؟
وی بیان کرد: امام (ره) به این دلیل تبعید شدند که جامعه ما هنوز آمادگی نداشت و لایق حضور امام (ره) نبود، اما در سالهای بعد مردم بیدار شدند، پای کار امام (ره) آمدند، مجروح شدند و به شهادت رسیدند، در زندانها شکنجههای زیادی را متحمل شدند، این یعنی خدایا ما اماممان را میخواهیم و لیاقتمان را هم نشان میدهیم، این گونه بود که امام (ره) هم برگشت.
امام جمعه قزوین خاطرنشان کرد: بنابراین میتوان گفت ایران قیام کرد امام (ره) آمد، اگر جهان قیام کند چه کسی میآید؟ اینها وعدههای روایات ماست.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین تأکید کرد: در سوره حمد میخوانیم «صراط الذین انعمت علیهم»، چقدر روایت داریم که منظور از نعمت در این آیه، ولایت امیرالمؤمنین (ع) و اولاد آن حضرت هست، در حالت کلی، منظور از نعمت در این آیه، ولایت، امامت و رهبری هست.
وی تصریح کرد: در ادامه آیه آمده «غیر المغضوب علیهم»، امیرالمؤمنین (ع) تأکید دارند منظور از مغضوبین یهودیان هستند، سوره حمد عصاره قرآن هست، همه قرآن نیز به دشمنی یهود با مسلمانان پرداخته هست، خدای متعال در آیه ۸۲ سوره مائده میفرماید «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَى ذَلِكَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّيسِينَ وَرُهْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا يَسْتَكْبِرُونَ».
آیتالله عابدینی یادآور شد: یعنی (یقیناً سرسختترین مردم را در کینه و دشمنی نسبت به مؤمنان، یهودیان و مشرکان خواهی یافت. و البته نزدیکترینشان را در دوستی با مؤمنان، کسانی مییابی که گفتند: ما نصرانی هستیم. این واقعیت برای آن هست که گروهی از آنان کشیشان دانشمند و عابدان خدا ترساند، و آنان در پیروی از حق تکبّر نمیکنند).
امام جمعه قزوین اظهار کرد: خدای متعال در این آیه یهود را بزرگترین دشمن مسلمانان معرفی کرده و مسیحیان حقیقی را بهترین دوست مسلمانان معرفی میکند، چرا که مسیحیان واقعی اهل عبادت و ذکر هستند و مستکبر نیستند؛ این یعنی یهودیان مستکبرند.
وی عنوان کرد: چند هفته پیش خبری را از کشور رواندا خواندیم که نوشته بود در این کشور محفل مناظره بین علمای مسلمان و مسیحی در ملأ عام برگزار میشود، از این طریق ماهیانه حداقل هزار نفر به اسلام میپیوندند.
نماینده ولیفقیه در استان قزوین بیان کرد: بنابراین ما باید از بین مسیحیان یارگیری کنیم، زیرا این عزیزان آماده پیوستن به اسلام هستند، خدای متعال در آیه ۲۷ سوره حدید میفرماید «ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنْجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا فَآتَيْنَا الَّذِينَ آمَنُوا مِنْهُمْ أَجْرَهُمْ وَكَثِيرٌ مِنْهُمْ فَاسِقُونَ»، یعنی (آنگاه به دنبال آنان پيامبران خود را پى درپى آورديم و عيسى پسر مريم را در پى آنان آورديم و به او انجيل عطا كرديم و در دلهاى كسانى كه از او پيروى كردند رأفت و رحمت نهاديم و اما ترك دنيايى كه از پيش خود درآوردند ما آن را بر ايشان مقرر نكرديم مگر براى آنكه كسب خشنودى خدا كنند با اين حال آن را چنانكه حق رعايت آن بود منظور نداشتند پس پاداش كسانى از ايشان را كه ايمان آورده بودند بدانها داديم ولى بسيارى از آنان دستخوش انحرافند).
آیتالله عابدینی خاطرنشان کرد: خدای متعال در این آیه میفرماید شما در مسیحیان رأفت، رحمت و رهبانیت میبینید، اگر ما مبلغ دین هستیم باید از طریق این سه عنصر وارد قلب افراد شویم. تا بتوانیم اثرگذار باشیم.
وی تأکید کرد: اکنون ما بیش از ۲ میلیارد مسیحی در دنیا داریم که میتوانند مخاطبهای ما باشند، اکنون یک دسته از مخاطبان مبلغان ما مسیحیان و یک دسته هم اهل سنت هستند، اینها آماده پذیرش ولایت اهل بیت (ع) هستند.
امام جمعه قزوین تصریح کرد: امروز جماعتی از یهود وانمود میکنند ما ضد صهیونیست هستیم، با توجه به آیات قرآن ما نمیتوانیم اینها را باور کنیم، خدای متعال در آیه ۷۲ سوره آلعمران میفرماید «وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»، یعنی (و جمعي از اهل كتاب از يهود گفتند: برويد در ظاهر به آنچه بر مؤ منان نازل شده، در آغاز روز ايمان بياوريد، و در پايان روز، كافر شويد و باز گرديد! شايد آنها از آيين خود باز گردند! زيرا شما را، اهل كتاب و آگاه از بشارات آسماني پيشين ميدانند، و اين توطئه كافي هست كه آنها را متزلزل سازد).
نماینده ولیفقیه در استان قزوین یادآور شد: مطابق این آیه طایفهای از اهل کتاب، ابتدای روز گروهی را در میان مسلمانان میفرستادند تا اطلاعات جمع کنند و روز که به پایان میرسید اینها مجددا اظهار کفر میکردند، آنها این کار را میکردند تا در میان مسلمانان شک و تردید بیندازند، بنابراین مسلمانان نباید به یهود اعتماد کنند.
وی اظهار کرد: یهودیان احتمال میدهند بساط رژیم صهیونیستی به عنوان محوریت سیاسی یهودیان جمع میشود، به همین دلیل برخی از آنها خودشان را طوری ضدصهیونیستم جلوه میدهند که پس از پایان رژیم صهیونیستی، ریشهشان کنده نشود، این دسته خطرشان حتی از یهودیانی که در سرزمینهای اشغالی هستند، بیشتر هست، رفتار یهودیها همواره ریشه در کینه و عداوت دارد، خدای متعال در قرآن هر جا از یهود سخن گفته، با غضب و لعنت صحبت کرده هست.
آیتالله عابدینی عنوان کرد: خدای متعال در آیه ۳۹ سوره انفال میفرماید «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»، یعنی (و ای مؤمنان با کافران بجنگید تا دیگر فتنه و فسادی نماند و آیین همه دین خدا گردد، و چنانچه دست از کفر کشیدند خدا به اعمالشان بیناست).
امام جمعه قزوین بیان کرد: این یعنی در دنیا فتنهای بزرگتر و خطرناکتر از یهودیان نداریم، مصداق تمام و کمال فتنه یهودیان هستند، قرآن اصرار دارد به ما بگوید یهودیان جانشان را خیلی دوست دارند، یعنی نقطه ضعفشان را به ما نشان میدهد و میگوید جانشان را نشانه بگیرید، قرآن به ما میگوید یهودیان مالشان را خیلی دوست دارند، یعنی میخواهد به ما بگوید مالشان را نشانه بگیرید.
وی خاطرنشان کرد: بنابراین بندرهای تجاری صهیونیستها و جان آنها باید هدف قرار بگیرد تا بتوانیم آتش این فتنه را خاموش کنیم.
انتهای پیام/
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست
امید است نمایندگان بصیر و انقلابی این مجلس با درک حساسیت موضوع و ضرورت جهاد کبیر در مقابل نرمالیزاسیون تحمیلی دشمن، از هرگونه اقدامی که به ترویج سنتهای غلط و وارداتی صهیونیسم میانجامد، پرهیز کنند.
به گزارش مجاهدت از مشرق، سبحان حافظی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: سبت یا شَبّات (שבת) به معنای شنبه از سنتهای آیینی یهود است که اشاره به تعطیلی این روز در این دین دارد. ادیان ابراهیمی هر یک برای خود یک روز تعطیلی در هفته دارند که برگرفته از آموزههایشان است. یهودیان هم بر اساس کتابهای مقدس موجودشان معتقدند که خداوند جهان را در شش روز آفریده و روز هفتم به استراحت پرداخته است، لذا تعطیلی هفتگیشان، شنبه تعیین شده است. البته وجه تمایز جدی روز تعطیلی یهود با دیگر ادیان این است که یهودیان معتقدند که خداوند در این روز انسانها را از هرکاری جز عبادت نهی کرده و این در سایر ادیان از جمله اسلام نیست.
بر اساس شریعت شفاهی یهود (میشنا) بهطور مشخص انجام ۳۹ کار در شبات ممنوع است؛ از جمله شخم زدن، پاشیدن بذر، درو کردن، خوشه دسته کردن، خرمنکوبی، باد دادن به خرمن، انتخاب، غربال کردن، خرد کردن، خمیر کردن، آشپزی، برش، شستن، زدن پشم، رنگرزی، نخریسی، نخبافی، ساختن غربال، بافتن، تقسیم دو رشته، گره زدن، بازکردن، دوزندگی، پاره کردن، شکار، ذبح و قصابی، کندن پوست، نمک زدن به گوشت، ترسیم، صاف کردن، بریدن، نوشتن، فرستادن چیزی، ساختن مثلاً دیوار، خراب کردن، خاموش کردن آتش، افروختن آتش، کمک نهایی برای به پایان رساندن یک کار، جابهجا شدن به بیرون از محل سکونت.
همانگونه که میدانیم در اسلام صرفاً هنگامه اقامه نماز جمعه توصیه به تعطیلی کسبوکار شده و در سایر اوقات فعالیت ممنوع نیست. از طرفی میدانیم که در قرآن کریم هم به خلقت آسمانها و زمین در شش روز اشارهشده، اما آموزههای اسلامی، ذات باریتعالی را از نیاز به «استراحت» و چیزهایی از این قبیل بینیاز میداند. معلوم نیست آنچه در عمل امروز یهود است، دقیقاً همان باشد که در زمان حضرت موسی (ع) تشریع شده باشد. ما تنها بر اساس آیات قرآن کریم میدانیم یهودیان از شکار در شنبه نهی شده بودند. مشهور است که «طمع» و «ثروتاندوزی» از رذائل بنیاسرائیل بوده و پارهای از مفسران معتقدند تعطیلی شنبه در واقع ابزار تنبیهی شارع مقدس برای مهار طمعورزی یهود است تا حداقل یک روز هفته را از فعالیت اقتصادی دست بردارند و مشغول عبادت خداوند شوند.
بر این اساس حکم تعطیلی سبت بر ادیان دیگر تشریع نشده و بهخصوص در سنت اسلامی شنبه اولین روز کاری هفته قرار گرفته است. هرچند بیشتر جمعیت کشورهای غربی را مسیحیان تشکیل میدادهاند، اما نفوذ سرمایهسالاران یهود در محافل سیاسی و اقتصادی غرب و بازارهای دنیا، باعث شد بهتدریج در برخی کشورهای غربی علاوه بر یکشنبه، شنبه نیز تعطیل شود و در حال حاضر در بسیاری از بازارهای دنیا و اقتصاد سرمایهداری تعطیلی آخر هفته (Weekend) دو روز شنبه و یکشنبه باشد. در واقع روز پول و ثروت یهود چربید و سنت اختصاصی یهود که در واقع مجازات طمعورزی آنان بود به سنت اقتصادی و حتی سیاسی دنیا تبدیل شد. نکته تأسفبارتر آن است که حتی در بسیاری از کشورهای اسلامی نیز از همین سنت تحمیلی غرب و یهود پیروی شده و تعطیلات هفته دو روز شنبه و یکشنبه است. جالب اینجاست که برخی کشورها حتی حاضر شدهاند تعطیلی مسیحیان (یکشنبه) را نپذیرند، اما تعطیلی یهود را به اسم همگامی با بازارهای جهانی پذیرفتهاند. به نظر میرسد جریان چراغ خاموش «آنوسی» در حاکم کردن تعطیلی شنبه در بسیاری از کشورهای اسلامی نقشآفرین بوده و بهطور مشخص سرپل جریان تطبیع (عادیسازی روابط با رژیمصهیونیستی) در امارات متحده عربی واسطه اصلی طرح این موضوع در کشورهای عربی و اسلامی بوده است.
در کشور ما نیز برخی بهطور مشکوکی هرچند سال یکبار در مجالس و دولتهای مختلف این ایده را مطرح کردهاند و عمدتاً هم بهانه این پیشنهاد را همگامی با بازارهای جهانی اعلام نمودهاند. البته جای این پرسش هست که آیا در حال حاضر بخش خصوصی ما -که بیشتر فعالیتهای بازرگانی خارجی ما را بر عهده دارد- منعی برای کار در روز پنج شنبه یا جمعه دارد که روز تعطیلی را باید جابهجا کنیم؟ از طرفی یک میلیون معلم و ۱۵ میلیون دانشآموز چه ارتباط تجاری با دنیا دارند که بگوییم شنبه سر کلاس نروید و بهجایش مثلاً پنج شنبه بروید؟ از اینها گذشته کشوری، چون چین بهعنوان دومین قدرت اقتصادی کنونی و اولین قدرت اقتصادی آینده جهان، وقتی ۱۲ ساعت با اروپا و امریکا فاصله زمانی دارد و درست زمانی که چینیها سر کارند، اروپایی در تختخواباند و برعکس، آیا این عدم همزمانی، چین را از پیشرفت اقتصادی بازداشته است؟
چه دلیلی دارد که نظام اسلامی و ساختارهای حکومتی آن مجبور به پذیرش تحمیل یک سنت یهودی بشوند و روز یکشنبه را آغاز هفته کاری خود قرار دهند؟ آیا جز این است که این بخشی از کلان پروژه صهیونیستها برای تحمیل نرمهای خود بر جهان است و متأسفانه برخی واسطه نرمالیزاسیون در این میان هستند. رهبر معظم انقلاب اسلامی چند سال پیش با هشدار به تبعیت از نرمهای تحمیلی دشمن، در ذیل مفهوم جهاد کبیر فرمودند: «دشمن را باید شناخت و در مقابل کارهای او باید حساسیت نشان داد؛ حتی اگر نسخه اقتصادی هم به ما میدهند، باید بااحتیاط برخورد کرد؛ مثل این است که دشمنی بیاید به انسان یک دارویی را بدهد و بگوید آقا، این دارو را بخور برای فلان بیماری؛ شما احتیاط میکنید؛ احتمال دارد در داخل این دارو زهر گذاشته باشد. نسخه سیاسی و نسخه اقتصادی دشمن هم باید بااحتیاط مورد توجه قرار بگیرد؛ حساسیت در مقابل دشمن این است. طبعاً این حساسیت وقتی بود، دیگر تبعیّت نخواهد بود، و عرض کردیم که عدم تبعیت همان جهاد کبیر است.»
معالأسف عدهای در مجلس انقلابی –که چنین انتظاری از نمایندگان این مجلس هرگز نمیرفت- به دنبال تجویز نسخه تحمیلی سنت یهود به نام توسعه اقتصادی هستند و متأسفانه زمزمههایی از درون مجلس برای طرح مجدد این تصمیم کاملاً غلط مطرح شده است. امید است نمایندگان بصیر و انقلابی این مجلس با درک حساسیت موضوع و ضرورت جهاد کبیر در مقابل نرمالیزاسیون تحمیلی دشمن، از هرگونه اقدامی که به ترویج سنتهای غلط و وارداتی صهیونیسم میانجامد، پرهیز کنند. اگر بانیان این سیئه بزرگ از تداوم آن اجتناب کنند، اقدام صحیحی انجام دادهاند و در غیر این صورت باید در پیشگاه تاریخ و ملت ایران پاسخگو باشند.
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
رژیم صهیونیستی موجودیت خود را به اصولی گره زده که گذر زمان عامل فروریختن آنها خواهد بود.
به گزارش مجاهدت از مشرق، ایده صهیونیزم محصول قرن نوزدهم و ناشی از نوعی برداشت سیاسی از مذهب یهود بوده که به تدریج و با حمایتهای دول غربی در قرن بیستم توانست با ایجاد یک گفتمان مشترک، افکار عمومی یهودیان را به سمت سرزمین فلسطین جلب نماید و با دادن وعده آرامش به یهودیان مهاجر در سرزمین تعیین شده، ایده فراسرزمینی نیل تا فرات را نیز مطرح نمود.
اما این اجتماع چندپاره پس از اشغال فلسطین با چالشهای مختلفی در حوزههای سیاسی، اجتماعی، جمعیتی، استراتژیک و بالاخره فکری، هویتی و گفتمانی مواجه شده است.
ایده «فروپاشی از درون» که در آراء و نظرات طیف وسیعی از اندیشمندان غربی و اسلامی و حتی شخصیتها و صاحبنظران یهودی در خصوص آینده رژیم صهیونیستی مطرح میشود به مقوله تهدیدهایی اشاره دارد که از درون بقای این رژیم را تهدید میکنند. چیزی شبیه «افول موریانهای» که مفهوم آن برای آمریکا هم مطرح است: یعنی ضعیف و پوک شدن ساختارهای اقتصادی و سیاسی نظامی که از بیرون هنوز سالم به نظر میرسد.
در سالهای گذشته واقعیتهای موجود در اطراف سرزمین اشغالی و اوجگیری تحرکات و اندیشه مقاومت، به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کاتالیزوری برای تسریع فروپاشی رژیم در نظر گرفته شده است.
در این نوشتار قصد داریم به آراء و نظرات صاحبنظران کشورهای منطقه در خصوص تهدیداتی که درون رژیم صهیونیستی را در برگرفته و آن را در شرایط افول قرار داده است، بپردازیم.
فرسایش نظام اجتماعی
دکتر مصطفی محمود، نویسنده شهیر مصری در کتابی به نام «اسرائیل..ابتدا و پایان» مینویسد: ایجاد یک هویت واحد به نام «اسرائیلی» در میان مهاجرانی که از کشورهای مختلف به فلسطین کشانده شده بودند، دغدغه ابتدا تا کنون سردمداران صهیونیست بوده است. در خلال سدههای اخیر تفکری سیاسی و در عین حال غیرمذهبی با رویکردی ابزارگونه به مذهب یهود، اندیشهای در تضاد با اعتقاد سنتی یهودیت مبنی بر اقامه دولت یهودی و بازگشت به سرزمین مقدس، پیش از ظهور ماشیاح نجات-بخش، را مطرح نمود. نظریه پردازان این نهضت با طرح ایده صهیونیزم به عنوان گفتمان پیشنهادی خود برای ایجاد تهییج عمومی در جوامع پراکنده یهودیان سراسر جهان، حکمرانی قوم یهود در سرزمین موعود را برای تحقق وعده الهی اعلام نمودند. ایدهای که در بعد سرزمینی آرمان اسرائیل بزرگ را زمینهساز بازگشت به دوران عظمت تاریخی این قوم تلقی نموده و تشکیل دولت یهودی را عاملی وحدتبخش و رافع سرگشتگی و آوارگی قوم یهود، ارزیابی نمود. (إسرائیل.. البدایة و النهایة. صفحه ۶۱ و ۶۲)
در این میان این ایده با مخالفت برخی متفکران یهودی و علمای مذهبی و ارتدوکس سنتی همراه شد و آنان تشکیل دولت یهودی را بر خلاف وعده الهی پنداشته و تشکیل آن را به ظهور مسیح مشروط کردند؛ با این حال، ایده صهیونیزم توانست به گفتمان مسلط تبدیل شود که در چهارم می ۱۹۴۸ در قالب دولت اسرائیل تجلی یافت و توانست با تبلیغات فراوان و حمایت بی دریغ استعمار افکار عمومی یهودیان را به این اقدام قانع نماید. آن هم در شرایطی که دول اروپایی به دنبال راهی برای خلاصی از جمعیت یهودیان خود بودند و کجا بهتر از فلسطین و غرب آسیا که بخش اعظم پتانسیل و فرصتهای رشد مسلمانان را به خود منعطف سازد.
دکتر عبدالوهاب المسیری نویسنده مصری دانشنامه «یهود، یهودیت و صهیونیزم» در کتابی به نام «فروپاشی اسرائیل از درون» معتقد است که فرسایش سیستم اجتماعی رژیم صهیونیستی یکی از مهمترین جنبههای فروپاشی این رژیم است. به گفته او اصطلاح «ذوب» تعریف شده توسط «دیوید بن گورین» بنیانگذار رژیم صهیونیستی در به هم آمیختن جامعه صهیونیست و تبدیل آن به یک نظام ملی واحد به دور از هویت چندگانه که یهودیان از کشورهای مختلف با خود به همراه داشتند، ناکام ماند.
او در ادامه میافزاید: «این مفهوم نتوانست هویت ملی یکپارچهای که قرار بود برای یهودیانی که به اسرائیل میآیند ایجاد کند. همزمان مشکل ادغام اعراب ۴۸ و اقلیتها در جامعه اسرائیل وجود دارد و موجب شده تا در مجموعهای چند قطبیها و درگیریهای ایدئولوژیکی و قومی گرفتار آید.» (انهیار إسرائیل من الداخل. صفحه ۱۲)
بحران ملتسازی در سرزمین اشغالی، بیش از هر زمانی در درگیریهای میان اعراب و یهودیان در شهرهای ۱۹۴۸ در اردیبهشت ماه و همزمان با جنگ ۱۲ روزه غزه خود را نشان داد. به طوریکه دهها شهر و شهرک از جمله اللُّد، بت یم، یافا، عکا، الخلیل، قدس شرقی، حیفا، تل آویو، الرینه، شفاعمرو، الطیبه، عرعرة المثلث و طمره شاهد درگیریهای شدید میان مسلمانان و صهیونیستها بود. هر دو طرف بشدت یکدیگر را به باد کتک گرفته و در برخی شهرها مساجد و کنیسهها به آتش کشیده شد. این نابسامانی و زد و خورد شدید عربها و یهودیان شهرهای ۱۹۴۸، بیش از هر چیزی یک گزاره را فریاد میزد، گزارهای که برای مقامات و سران رژیم صهیونیستی به مثابه کابوس است. آن گزاره این است: «پروژه دولت- ملت سازی در قالب اسرائیل شکست خورده است». پروژه هویتسازی که دهههاست سران صهیونیست به دنبال جعل آن در سرزمین اشغالی هستند.
درگیریهای شدید در شهرهای ۱۹۴۸ به روشنی نشان داد که پروژه دولت- ملت سازی در قالب اسرائیل شکست خورده است
آشوب در شهرهای ۱۹۴۸ تا جایی پیش رفت که «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر و «رووین ریولین» رئیس وقت رژیم صهیونیستی در سخنانی نگرانی خود را ابراز کردند. نتانیاهو در آن زمان در سخنانی گفت: «برای ما تهدیدی بزرگتر از این کشتار وجود ندارد. گزینهای جز بازگرداندن حاکمیت قانون و نظم از طریق زور نداریم. آنچه در شهرهای ما رخ میدهد، بسیار شبیه یک جنگ داخلی است که به زودی خطر موجودیتی برایمان خواهد داشت.» او پیش از آن نیز گفته بود که اسرائیل همزمان در دو جبهه یکی با غزه و دیگر در جبهه داخلی میجنگند.
«رووین ریولین» نیز گفته بود: «خطر جنگ داخلی بر موجودیت ما بسیار بیش از تمامی خطرهای خارجی است.»
آثار درگیریهای خیابانی در شهر عکا (خیابانی که نامش تساهل است!)
دانلود
راستگرایی و انشقاق در جامعه صهیونیست
از دیگر عوامل تهدید یکپارچگی درونی در جامعه صهیونیستی، افزایش نفوذ و قدرت راستگراها در همه شئون رژیم صهیونیستی است.
از سال ۱۹۴۹ تاکنون احزاب چپگرا مجموعاً ۱۴ بار توانستهاند به قدرت رسیده و تشکیل کابینه دهند. در حالی که در تمام این سالها احزاب راستگرا (همگی به رهبری لیکود) صرفاً شش بار به قدرت رسیدهاند. بنابراین عمده حیات سیاسی رژیم صهیونیستی در دست چپگراها بوده است. بدین صورت که حزب چپگرای «ماپای» (بنیان اولیه حزب کارگر) اولین حزبی بود که در رژیم صهیونیستی به رهبری «دیوید بن گورین» تشکیل کابینه داد و چهار بار پشت سر هم توانست در رأس دولت باشد. پس از آن تا ۳۰ ژوئن ۱۹۷۷ که «مناخیم بگین» از حزب لیکود به قدرت رسید، تمامی دولتها در دست حزب کارگر بود. پس از آن تا سال ۲۰۰۹ نیز این حزب کارگر بود که اکثر کابینهها را میچید و حزب لیکود همانطور که گفته شد تنها شش بار توانست در رأس قدرت باشد. دو بار نیز حزب ائتلافی «کادیما» (جداشده از لیکود و ائتلاف کننده با چپها) موفق به چیدن کابینه شد.
اما از سال ۲۰۰۹، با استعفای «ایهود اولمرت» (از حزب کادیما) و ناتوانی «زیپی لیونی» (چپگرا و از حزب کادیما) در تشکیل دولت ائتلافی، با برگزاری انتخابات با اینکه حزب کادیما ۲۸ کرسی و حزب «لیکود» ۲۷ کرسی از آن خود کرده بودند، اما «شیمون پرز» رئیس رژیم صهیونیستی «بنیامین نتانیاهو» را مأمور تشکیل کابینه کرد و از آن زمان تا ۱۳ جولای ۲۰۲۱ او در این سمت ماند و پس از او نیز «نفتالی بنت» از حزب راست جدید قدرت را در دست گرفت.
سکانداری جریان راستگرا و رأیآوری این جریان در انتخابات، منطقاً حاصل این است که گرایش راست در جامعه صهیونیستی در دو دهه گذشته افزایش یافته است. افزایش تعداد یهودیان افراطی در سالهای گذشته مقامات اسرائیل را در خصوص انشقاق و چند پارگی در این رژیم نگران کرده است. یهودیان افراطی که حال جمعیت آنها در جامعه ۹ میلیونی اسرائیل به بیش از یک میلیون نفر رسیده است، تلاش دارند تمامی شئونات را در دست خود گرفته و اراده خود را خارج از روند قانونی بر دیگر ساکنان و سکولارها تحمیل کنند. از تعطیلی اجباری شنبهها تا وضع قوانین مورد نظر خود در امور خانواده و طلاق و ازدواج گرفته تا همپیمانی با احزاب برای حضور قدرتمند در صحنه سیاسی؛ به طوریکه در سالهای گذشته جامعه صهیونیستی بهتدریج از رنگ و بوی سکولاریسم دهههای پیش از قرن بیست و یکم فاصله گرفته است و چند دستگی در میان ساکنان سرزمین اشغالی و سرخوردگی در میان چپگرایان و سکولارها از حاکمیت روزافزون یهودیت افراطی افزایش یافته است.
یهودیان افراطی امتیازات ویژهای برای خود قائل هستند. درگیری یهودیان افراطی با مأموران در اعتراض به قانون سربازی اجباری.(دوم نوامبر ۲۰۱۸)
شبکه الجزیره در دسامبر ۲۰۱۷ برای اولین بار توانست وارد محله یهودیان افراطی در بیتالمقدس شود و گزارشی از نوع زندگی و عقاید آنها تهیه کند. در این مستند به نام «اسرائیل، فروپاشی از درون» خبرنگار با یهودیان افراطی و سکولارها به گفتوگو مینشیند و به خوبی دیده میشود که چگونه دو دستگی میان آنها افزایش یافته و افراطیها تا چه حد خود را محق دخالت در امور زندگی و روزمره دیگر گروههای اجتماعی میدانند.
مرکز مطالعاتی دموکراسی در اسرائیل (IDI) از معتبرترین مراکز نظر سنجی در این رژیم است که در پایان سال ۲۰۲۰ با انتشار گزارشی حقایق قابل توجهی را از وضعیت ساکنان سرزمین اشغالی ارائه کرد.
براساس آمار منتشرشده از سوی این مؤسسه، ۹۲ درصد از یهودیهای افراطی، اسرائیل را جای مناسبی برای زندگی میدانند، اما این آمار برای سکولارها به ۶۵ درصد کاهش یافته است. در حیطه سوگیری سیاسی نیز ۸۴ درصد راستگراها به این سؤال پاسخ مثبت دادهاند، در حالی که تنها ۵۵ درصد چپگرایان گفتهاند که اسرائیل مکان مناسبی برای زندگی است.
در همین راستا ۶۸ درصد حریدیها وضعیت اسرائیل را خوب یا عالی میدانند، در حالی که این احساس در میان سکولارها تنها ۲۷ درصد و سنتیهای غیرمذهبی تنها ۳۳ درصد است.
این اختلاف فاحش در نوع نگرش درخصوص وضعیت کنونی رژیم صهیونیستی میتواند نشان دهنده وجود شکاف اجتماعی عمیق در اجتماع های گوناگون اسرائیل باشد. میتوان گفت که شکاف و چنددستگی و بنبست سیاسی در رژیم صهیونیستی تا حد قابل توجهی بازتابی از شرایط گروههای اجتماعی در جامعه است.
افزایش تعداد یهودیان افراطی در سالهای گذشته مقامات اسرائیل را در خصوص انشقاق و چند پارگی در این رژیم نگران کرده است
در انتهای این بخش به کتاب «اسرائیل دیگر، نگاهی از درون» به نوشته «جونی منصور» مورخ فلسطین ساکن مناطق ۱۹۴۸ نگاهی میاندازیم. او به عامل دیگری در انشقاق جامعه صهیونیستی پرداخته و به موضوع قابل توجهی اشاره کرده است. جونی منصور مینویسد: « در محافل اسرائیلی حول تعریف اسرائیل، گاهی موضوع یهودیت و گاهی دموکرات بودنش اوج میگیرد و ایده مؤسسان اسرائیل نیز کشور یهودی دموکرات بود و به آسانی از این طرح اساسی دست نمیکشیدند. اما واضح است که این یک ترکیب بسیار دشواری است، چرا که ترکیب جامعه اسرائیل مطلقا ناهمگون است. طرح «داوید بن گورین» این بود که یهودیانی که از دیگر مناطق دنیا به فلسطین میآیند در یک جامعه بالکل اسرائیلی همگن شوند، اما با افزایش مهاجرتها، گروههای مختلفی از یهودیان از طبقات اجتماعی و اقتصادی وارد فلسطین شده و جامعه اسرائیلی در اساس به دو بخش «غربیها» (اشکنازیها) و «شرقیها» (سفارادیها) تقسیم شد. سپس در داخل این دو بخش نیز تقسیمبندیهای متعددی به وجود آمد؛ بدین شکل که هر بخشی از جامعه اسرائیل ارتباط و وابستگیهای خود را به کشوری که از آن مهاجرت کرده بود حفظ کرد و به مرور تحولات بدین سو رفت که قدرت اقتصادی، سیاسی و مناصب مهم به اشکنازیها رسید و آنها بر اسرائیل تسلط یافتند؛ در حالیکه تعداد یهودیان شرقی در جامعه اسرائیل اکثریت را تشکیل میدهد. بنابراین از این مبدأ، اسرائیل دموکرات در ریشه خود تشکیل نشد. (اسرائیل الأخری. رؤیة من الداخل. صفحه ۴۹ و ۵۰)
بحران بافت جمعیتی
سران صهیونیست از ابتدای تشکیل رژیم صهیونیستی، ضرورت بر هم خوردن ترکیب جمعیتی سرزمین فلسطین به نفع یهودیان علیه مسلمانان و اعراب را درک کرده و در این راستا تلاش کردهاند با وعده و وعیدهای فراوان جمعیت پراکنده یهودیان را به سرزمین اشغالی بکشانند. اما واقعیت کنونی نشان میدهد که سران صهیونیست با تمامی اقداماتشان در این مجال موفق نبودهاند.
«جونی منصور» در بخش دیگری از کتاب خود از مسأله بافت جمعیتی به عنوان «بمب ساعتی» برای رژیم صهیونیستی یاد کرده و نوشته است: «مسأله ترکیب جمعیتی موضوع جدیدی در فضای سیاسی اسرائیل نیست. از دهها سال پیش اسرائیل با ابزارهای اقتصادی، فرهنگی و نظامی در پی علاج این تهدید برآمده است.»
همانطور که گفته شد آمارها نشان از حفظ ترکیب جمعیتی فلسطین به نفع فلسطینیان دارد. در جدول زیر طبق اداره مرکزی آمار رژیم صهیونیستی، جمعیت فلسطینیها در سال ۲۰۵۰ با تمامی تلاشهای سران تل آویو ۶۲.۸ درصد کل سرزمین فلسطین را تشکیل خواهد داد.
Israeli Central Bureau of Statistices, United Nations World Population Prospects
خطر ترکیب جمعیتی به گفته «جونی منصور» به یک کابوس برای سران صهیونیست در آمده و به گفته محافل صهیونیستی در صورت عدم علاج این تهدید، غلبه جمعیت فلسطینیها یک تهدید جدی برای صهیونیستها خواهد بود.
«آرنون سوویر» پژوهشگر جغرافیای دانشگاه حیفا در اثر تحقیقاتی خود به نام «اسرائیل، ترکیب جمعیتی ۲۰۰۱-۲۰۲۰» که یک تحقیق جامع به شمار میرود، مینویسد: «اگر اسرائیل جداسازی میان یهود و عرب را به سرعت در تمامی کشور اجرا نکند، واضح است که اکثریت عرب یهودیان را در کشور در تنگنا قرار خواهند داد.» (اسرائیل الأخری. رؤیة من الداخل. صفحه ۶۲)
کاهش مهاجرت یهودیان به سرزمین اشغالی عامل دیگری برای تشدید تهدید ترکیب جمعیتی برای رژیم صهیونیستی است. مهاجرت به فلسطین اساس ایدئولوژی صهیونیزم است و از ابتدا تأسیس این رژیم را بر پایه کشاندن یهودیان از اقصی نقاط جهان به فلسطین و تبلیغ این سرزمین به عنوان موطن یهودیان و سرزمین وعده داده شده، بنا نهاد شد، اما طبق گزارش محافل صهیونیستی، میزان مهاجرت به سرزمین اشغالی در ۲۰ سال اخیر کاهش داشته است که یک خطر موجودیتی برای رژیم صهیونیستی است.
در سال ۲۰۵۰ با تمامی تلاشهای سران تل آویو ۶۲.۸ درصد کل سرزمین فلسطین را تشکیل خواهد داد
علاوه بر این میزان یهودیانی که فلسطین را ترک کرده و به کشور خودشان باز میگردند نیز افزایش یافته است. قدرتیابی مقاومت و حملات راکتی به شهرهای مختلف سرزمین اشغالی به خصوص در جنگ ۱۲ روزه که تا حیفا و تل آویو را نیز هدف قرار داد، عامل سرعتبخش خروج یهودیان از فلسطین اشغالی است.
فرار از خدمت نظامی و سقوط نظریه امنیتی
رویداد دیگری که در ۲۰ سال اخیر در رژیم صهیونیستی توجه محافل پژوهشی را به خود جلب کرده، کاهش رغبت جوانان اسرائیلی برای حضور در خدمت نظامی است. عدم حضور در ارتش شاید در یک منطقه و کشور دیگری موضوع چندان حادی نباشد، اما در سرزمین اشغالی که مؤسسان آن امنیتی بودن را جزو عناصر اصلی اسرائیل تعریف کردهاند که در ادامه بدان خواهیم پرداخت، عدم رغبت برای حضور در ارتش به معنای سقوط نظریه امنیتی این رژیم قلمداد میشود و تبعات آن در میان مدت و بلند مدت ضربات مهلکی به موجودیت رژیم صهیونیستی خواهد زد.
محیط و بُعد روانی امنیت ملی یهودیان در فلسطین در واکنش آنان نسبت به تهدیدهای امنیتی، اهمیت و موضوعیت یافت. مجموعهای از عقاید درباره امنیت یهودیان در فلسطین در آشوبهای سالهای ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۹ مطرح شد و در سه دهه بعد از آن به کمال پتخگی خود رسید و از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۳ صورت افراطی به خود گرفت.
اصل «تقدم امنیت» که پس از تشکیل رژیم اسرائیل غلبه یافت، ناظر به این عقیده است که هر مسأله و موضوع ملی، یک مسأله امنیتی است و یا حداقل دارای جنبههای امنیتی است. (به سوی یک تحول پارادایمیک در نظریه امنیت ملی اسرائیل. اوری بار-ژوزف. ترجمه مسعود آریایی نیا. صفحه ۸ الی ۹)
در این میان اما فرار از خدمت سربازی اولین پیامش این است که نسل جدید اعتقادی به نظریه «تقدم امنیت» ندارد. دکتر «عبدالوهاب المسیری» در کتاب «فروپاشی اسرائیل از درون» به این موضوع اشاره کرده و نوشته است: «نظامیان صهیونیست توانستند در اذهان اسرائیلیها این تفکر را جا بیاندازند که اسرائیل دولت کوچکی است که باید علیه همسایگان عرب خود از خویش دفاع کند. علاوه بر این ایدئولوژی صهیونیزم به تمامی ارکان حکومت رنگ و لعاب تقدس داد، به خصوص در خصوص مرزهایش و در این میان ارتش نیز یک نهاد مقدس معرفی شد و «بن گوریون» ارتش را بهترین مفسر تورات توصیف میکرد که میتواند مرز اسرائیل را مشخص کند. از این رو خدمت نظامی نیز یک امر مقدس جلوه داده شد همچنین ورود به ارتش شرط رسیدن به مدارج بالا عنوان شد و در نتیجه کشیدن جوانان اسرائیلی به ارتش با موفقیت صورت گرفت و پیروزیهای متوالی صهیونیستها در مقابل اعراب این نظریه را تقویت بخشید. حتی میزان داوطلبان برای حضور در گردان چتربازان به قدری افزایش یافت که ظرفیت پر شد و حضور در این گردان یک افتخار برجسته محسوب میشد.» (صفحه ۱۵۸)
او در ادامه نوشت که اما شرایط تغییر کرد و اخیرا مشاهده میشود که جوانان از حضور در ارتش فرار میکنند. میزان فرار از ارتش جزو مسائل محرمانه در رژیم صهیونیستی محسوب میشود اما در سال ۲۰۰۰ روزنامه هاآرتص به نقل از یک افسر بلندپایه نوشت که حدود ۲۰ الی ۲۵ درصد سربازان در میانه خدمت از ارتش فرار میکنند.
در سال ۱۹۹۸ جنبش «پروفایل جدید» از میان جوانان دانشگاهی تشکیل شد و هدف خود را لغو خدمت اجباری عنوان کرد. این جنبش همچنین به جوانان کمک می کرد تا از راههای قانونی از حضور در ارتش سرباز زنند.
روزنامه هاآرتص در سال ۲۰۰۰: حدود ۲۰ الی ۲۵ درصد سربازان در میانه خدمت از ارتش فرار میکنند
به نوشته المسیری مفاهیمی چون «دفاع از وطن»، «حفظ کرامت قومی» و «مرزهای مقدس» برای کسانی که در خصوص ایدئولوژی صهیونیزم قانع نشدهاند، شعارهای پوچی است و جوانان اسرائیلی در حال تعریف امنیت به عنوان امنیت شخصی هستند که ارتباطی با جامعه ندارد.
***
پیرزن یهودی ساکن فلسطین در حالیکه گریه میکند، به هنگام تشکیل رژیم صهیونیستی، به مهاجرانی که تازه به فلسطین کشانده شدهاند میگوید: «امروز یهودیان را به این منطقه آوردهاند تا همه آنها را نابود کنند.»
رژیم صهیونیستی بر پایههایی استوار شده است که قوام آنها در طول گذر زمان ممکن نیست. نسلهای جدید اعتقادی به این اصول ندارند. بنابر آنچه در نوشتار بالا ذکر شد. عوامل فروپاشی این رژیم درون آن نهفته و در این میان افزایش توانایی مقاومت و بیداری فلسطینیها و در هم شکستن اسطوره شکستناپذیری این رژیم در جنگهای ۲۰ سال اخیر به این رویداد سرعت میبخشد.
دانلود
منبع: فارس
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است