۱۴ خرداد

حضور یک هزار نفر از پاسداران در دو امدادی عاشقان حسینی ـ زائران خمینی (ره)

حضور هزار نفر از پاسداران در «دو امدادی عاشقان حسینی ـ زائران خمینی (ره)»


به گزارش مجاهدت از گروه دفاعی امنیتی دفاع‌پرس، سردار سرتیپ دوم پاسدار «مهدی سرور» فرمانده دانشگاه حضرت امیرالمومنین (ع) نیروی زمینی سپاه در گفت‌وگویی اظهار داشت: بیش از هزار دانشجوی داوطلب پاسدار از سراسر کشور در دوی امدادی که از اصفهان آغاز می‌شود، شرکت دارند و تا رسیدن به بهشت زهرای تهران، برنامه‌های گوناگون و متنوعی را در ۴۵ شهر و روستا و ۷۵ گلزار شهدای طول مسیر، اجرا خواهند کرد.

مسئول کاروان بزرگ دو امدادی عاشقان حسینی ـ زائران خمینی (ره) با اشاره به برنامه‌های این کاروان افزود: دیدار با علما و بزرگان شهر‌های مسیر، دیدار با ۱۹۰ خانواده شهید و تقدیم هدایا و لوح تقدیر به آنان، زیارت بارگاه حضرت فاطمه معصومه (س) و مسجد مقدس جمکران، گلباران گلزار شهیدان، ختم ۱۴ میلیون صلوات و ۱۱۴ ختم قرآن کریم از جمله برنامه‌های این کاروان در طول مسیر به صورت دوی امدادی خواهد بود.

وی ادامه داد: شرکت‌کنندگان پس از پیمایش پنج روزه مسیر، در ۱۴خرداد خود را به مرقد مطهر امام راحل می‌رسانند و ضمن شرکت در آیین سالگرد ارتحال بنیانگذار انقلاب اسلامی به رهنمود‌های مقام معظم رهبری در این مراسم گوش فرا خواهند داد.

سردار سرور خاطرنشان کرد: ارادت و تکریم و تجدید میثاق و عهد و پیمان با آرمان‌های بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، از مهم‌ترین اهداف شکل‌گیری کاروان دوی بزرگ عاشقان حسینی، زائران خمینی است.

وی با تقدیر از همکاری و مشارکت و پشتیبانی مخلصانه همه کسانی که در شکل‌گیری و اجرای این طرح مشارکت دارند، گفت: دانشگاه امیرالمومنین (ع) نیروی زمینی سپاه در اصفهان افتخار دارد که نام خود را در فهرست بنیانگذاران این برنامه بزرگ فرهنگی، اجتماعی ثبت کرده است و امسال بیست و پنجمین سال برپایی این کار بزرگ و ارزشمند را با مشارکت غالب دانشجویی و پاسداران دانشجو و فارغ‌التحصیل شاهد خواهیم بود.

انتهای پیام/ ۲۳۱

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

حضور هزار نفر از پاسداران در «دو امدادی عاشقان حسینی ـ زائران خمینی (ره)» بیشتر بخوانید »

سید حسن خمینی:امام (ره) مادی گرایی غربی را عامل انحطاط جامعه می‌دانست

امام (ره) مادی‌گرایی غربی را عامل انحطاط جامعه می‌دانستند


به گزارش مجاهدت از گروه اخبار داخلی دفاع‌پرس، ​همزمان با سی و سومین سالگرد ارتحال امام خمینی، روز گذشته (شنبه) حجت‌الاسلام و‌المسلمین «سید حسن خمینی» تولیت حرم مطهر امام خمینی (ره) با برنامه «صف اول» تلویزیون گفت‌وگویی انجام داد که از شبکه‌های اول و خبر سیما پخش شد. مشروح این گفت‌وگو به شرح زیر است:

اگر بخواهید یک تعریف جامع از حضرت امام داشته باشید، به ویژه برای جوانانی که هم امام را درک نکرده‌اند و هم فضایی که در انقلاب جاری و ساری شد، چگونه می‌شود امام را برای جوانان نسل امروز ترسیم کرد؟

من فکر می‌کنم فقط بحث جوانان نیست؛ شاید نسل‌های میان‌سال هم با این عدم شناخت مواجه هستند. فکر می‌کنم مقداری بحث را عقب ببریم و ببنیم اصلا چرا جامعه ایران به امام اقبال کرده است. ما در طول تاریخ سیاستمداران و رهبران دینی، عرفا و بزرگانی هم داشته‌ایم. چرا امام مورد اقبال قاطبه مردم قرار می‌گیرد؟! این سؤال بسیار مهمی است.

وقتی که یک پیرمرد در نجف که اسمش را هم در منابر نمی‌شد برد، نشسته بود؛ چه شد که انقلاب‌ترین انقلاب تاریخ در اینجا به وقوع پیوست؟! (انقلاب‌های دیگر اسمشان انقلاب است؛ بعضی‌ها کودتا است) بعد هم در اینجا ۱۰ سال حکومت کرد و با عظمت‌ترین تشییع تاریخ که ثبت جهانی شده است، چه شد بر دل‌ها حکومت کرد؟!

یک عده نگویند مردم ایران آن وقت دیوانه شده بودند. این عللی دارد. اتفاقا به نظر من نکات کلیدی قصه انقلاب در این سؤال است که «چرا امام به ناگاه در دل همه مردم ایران نشستند؟» به گونه‌ای که چنان تقدسی پیدا کردند که در تمام روستا‌ها و شهر‌ها به نامش قسم خوردند و برای او فرزند دادند. من فکر می‌کنم اگر بخواهیم کوتاه جواب بدهیم، امام نماد یک آرزو‌هایی هستند که مردم ایران در تاریخ خودشان داشته‌اند و این همه را با هم آورده است.

مردم قبل از انقلاب از چه چیزی رنج می‌کشیدند؟ نخستین آنها «استبداد» است. استبداد چیزی است که مردم ایران از دوره صفویه، قاجار و پهلوی گوشت و پوستشان لمس می‌کرد. اوج تقابل با استبداد در مشروطه است و بعد به دوره رضاشاه آمد و هرچه جلوتر رفته حتی منجر به کشتن کسانی که در سیستم نقش داشته‌اند، شده است. «آزادی» به این معنا که انسان‌ها در سرنوشت خودشان دخیل باشند، آرمان بزرگی است؛ یعنی اینکه انسان‌ها سرنوشت خودشان را از دل انتخابات در آورند.
دومین آنها «استعمار» است. استعمار یک درد بسیار بزرگ است و مطلوب نیست که نطفه مشروطه در سفارت انگلستان بسته شود. کودتا شده و خودشان رضا شاه را آورده‌اند و بعد هم برده‌اند. برای رفتن محمدرضا از ایران منتظر تصمیم سفارت انگلیس است. پس مردم می‌خواستند در مقابل استعمار استقلال داشته باشند. البته ما هیچ گاه مستعمره نبوده‌ایم.

سومین نکته «دینداری» است. زمانی که تاریخ مردم ایران را ورق بزنید، یک ملت دیندار، خداباور و موحد هستند و به همین جهت اسلام را قبول کرده‌اند؛ اما بر خلاف تقابلی که سلطنت پهلوی با دین مردم پیدا کرده است مانند کشف حجاب، تعطیل کردن بسیاری از مساجد و نقشی که به بهائیت مقابل اسلام داده‌اند، مردم به دنبال معنویت بوده‌اند.

چهارمین نکته «عزت» است. عزت برای یک ملت مثل آب برای ماهی است. ملت عزیز باشد یعنی اینکه ما کاپیتولاسیون نداشته باشیم و یک شهروند ایرانی در کشور خودش احساس نکند که قانون او و یک شهروند غیر را مساوی برخورد می‌کند.

پنجمین آرمان دیگر «مبارزه با تحجر» است؛ همان چیزی که امام نام آن را «اسلام» ناب گذاشته‌اند.

نکته بعدی، استکبار در مقابل استضعاف است. متأسفانه از فضای فقری که در جامعه ما (در دوران پهلوی) بوده است، آماری به جامعه ما داده نمی‌شود؛ مثلا ببینید اصلاحات ارضی چه مقدار به پیدایش فقر انجامیده و خیلی‌ها آن را پایه‌گذار از بین رفتن سلطنت پهلوی می‌دانند. یکی از آن‌ها خود سلطنت است که یکی حاکم بلامنازع باشد.

این‌ها مواردی هستند که در جمال یک نفر به عنوان منادی آن‌ها دیده می‌شود و اگر جامعه به او اقبال می‌کند از باب این است که پرچمدار این موارد بوده و اگر بخواهیم امام برای تاریخ ما امام بمانند و برای نسل‌ها امام بمانند، باید امام را نماد این آرمان‌ها نگه داریم؛ چون این آرمان‌ها بین‌النسلی است. امام یعنی جمع همه این موضوعاتی که گفتید و در عین حال تعمق در این‌ها بود.

در اینکه امام به حکم «المؤمن ینظر به نورالله» بحث‌های خدایی دارند بحثی نیست، ولی امام از روز اول به عنوان یک ناظر باهوش، سیاست ایران را رصد کردند و شاهکار مدیریتی امام، حدفاصل فوت حاج آقا مصطفی تا پیروزی انقلاب است. به خاطر اینکه سرعت وقایع بالا است. این ناشی از هوش امام است و اینکه یک عمر در حاشیه سیاست، سیاست را رصد کرده‌اند.

یکی دیگر از ویژگی‌های امام شجاعت است. فرمودند: آن لحظه که در سال ۴۳ من را دستگیر کنند که ببرند، ماشین ما طرف دریاچه نمک پیچید و من تقریبا مطمئن شدم که می‌خواهند ببرند من را اعدام کنند و دیدم نمی‌ترسم. خیلی‌ها از آبرو نمی‌گذرند، ولی امام شجاعت این را دارند که آبروی خود را هزینه کنند.

انسان به یک ویژگی شخصیتی نیاز دارد تا بتواند خودش را فدا کند و در همه جا آماده هزینه‌کرد آبرو باشد. امام در آخر جنگ گفتند: حاضرم آبرویم را بدهم برای اینکه مردم به رفاه برسند.

وقتی انقلاب به پیروزی می‌رسد و باز هم امام از این اصول تخطی نمی‌کنند. امام تأکید ویژه‌ای به توجه به محرومین و کوخ‌نشینان دارند و به مسئولین نهیب می‌زنند که مبادا مقابل محرومین قرار بگیرید. مسئول تراز انقلاب از نظر حضرت امام چگونه است؟

ما باید با تمام توان از محرومین و مستضعفین حمایت کنیم و آن‌ها را دوست داشته باشیم؛ اما با اصل محرومیت مبارزه کنیم. اولین شرط یک مسئول این است که توان حل مشکل مردم را داشته باشد. یعنی شما باید طعم محرومیت را چشیده باشی تا بتوانی محرومیت را از بین ببری. یعنی «قرض»، پایان بخشی به استضعاف است.

جمله‌ای از امام بعضا بد معنی می‌شود، این جمله است که: «ما مأمور به وظیفه هستیم و به نتیجه نیستیم.» هدف وظیفه را تعیین می‌کند. اینکه بگوییم ما کاری نداریم نتیجه و هدف چیست، گمراه‌کننده مطلب است. پس جان، روح و توان جمهوری اسلامی باید برای رفع استضعاف و محرومیت باشد و اگر کسی آب دستش هست باید کنار بگذارد و فقر را از بین ببرد. امروز هم همه باید کمک کنند بحث فقر و مشکلات معیشتی را بردارند.

روایتی منقول از امیرالمؤمنین (ع) است که حضرت می‌فرمایند: بگذارید وضع نوه‌های پیامبر (ص) طوری باشد که کسی با دیدن آن‌ها حسرت نکشد. کسی که تصدی دارد باید درد مردم را بچشد.

برخی‌ها معتقدند مشی سادگی زندگی حضرت امام با شرایط توسعه حرمشان چندان همخوان نیست. چرا این احساس در دوستداران امام حاصل شده است؟

حرم در حقیقت نمادی برای جمهوری است و زندگی فردی فرد یک چیز است و چیزی که بعدا به عنوان ادای دین و یا نماد ساخته می‌شود چیز دیگری است. البته مقدمات زیادی دارد و باید کسانی که بیشتر متصدی بوده‌اند جواب بدهند.

در سیاست خارجی با قاطعیت از حق مسلم مردم ایران دفاع می‌کنند. این بعد حضرت امام ناشی از کجا است؟ این بعد را چطور می‌شود برای جوان امروز تحلیل کرد؟

به نظر من دو ویژگی به امام این قدرت را داده بود که بتوانند اینگونه بایستند. یکی بحث اتکا به خدا بود. دومین، که بسیار مهم است، مردم هستند. اگر مردم باشند شما توفیق دارید. حتی در سیاست خارجی، زمانی یک دیپلمات موفق است که دارای پشتوانه قوی ملی باشد. بعد هم فراموش نکنیم که ملت ایران خیلی بزرگ است. یعنی با پیشنیه‌ای که دارد، جهان برای نفس ایران احترام قائل است.

هیچ چیزی هم به اندازه حضور مردم، توانایی یک مملکت را بالا نمی‌برد. واقعیت این است که خیلی چیز‌ها را باید داشت، ولی اگر مردم باشند شما می‌توانی همه کار بکنی. امام چون مردم را داشتند، مقابل دنیا می‌ایستادند و مردم هم می‌ایستادند. البته امام می‌گفتند: اگر همه هم با من نباشند، وظیفه من این است که همین کار را انجام بدهم.

به نظر شما امام وعده‌ای می‌دادند که می‌دانستند انجام نمی‌شود؟

به نظر من اینگونه نیست؛ یعنی اگر عزمی بر انجام کاری داشتند، آن را انجام می‌دادند.

در خصوص بحث «تحجر» که شما اشاره کردید و «ارتجاع» که امروز رهبری بیان کردند، مقصود چیست؟

اولا من تأکید می‌کنم صحبت امروز رهبری را همه با دقت ببینند. صحبت ایشان تبیین بسیار خوبی از مباحث امام بود؛ اما بحث «تحجر» به این معنا است که شما در گذشته بمانید و خودتان را با شرایط جدید وقف ندهید. امام بعد‌ها این را به عنوان «نقش زمان و مکان در اجتهاد» مطرح کردند که به نظر من مغفول است. اگر شما نتوانید بفهمید که زمانه عوض شده، تفاوت پیدا می‌کند. امام مادی گرایی غربی را عامل انحطاط جامعه می‌دانند.

کلا تقلید کور کورانه نسبت به هر چیزی، یعنی اگر قرار باشد تقلید کور کورانه کنید و آن را در قالب ارزش‌های خودتان نبینید کار غلطی است که حتما نتایجش را می‌بینید.

اگر امام امروز تشریف داشتند و این بحث فضای مجازی بود، نظر امام چگونه بود؟

در مورد فضای مجازی به یک نکته توجه کنید. چیز‌هایی که امکان مبارزه با آن نیست را باید مدیریت کرد. مثلا بحث ماهواره چه شد؟ حتما آثار سوء دارد و کسی تردید ندارد، اما راهش بسته نیست. مثلا تلگرام فیلتر شد، ولی همه باز آمدند.

تردید نباید کرد که دشمن، دشمن است. یعنی کسانی که می‌خواهند جمهوری اسلامی نباشد، بمباران دروغ راه انداخته‌اند، ولی راه درست این است که صدا و سیما بتواند بخش بزرگتری از جامعه را نمایندگی کند. اگر شما بتوانید قدرت نرمتان را بالا ببرید، (کار بزرگی انجام داده‌اید).

ما بزرگترین اندیشه را داشتیم که آن‌ها از ما می‌ترسیدند. ما با کاست دنیا را می‌گرفتیم. انقلاب اسلامی دو سد خورده که یکی از آن‌ها این بوده که زبانش فارسی است. معلوم است که آن‌ها دشمنی می‌کنند، ولی غرض این است که ما توانایی خودمان را بالا ببریم.

در سیره نظری و عملی امام، «انتخابات» چه جایگاهی داشت؟

انتخابات یکی از نماد‌های مردم‌سالاری است و بستر انتخابات همیشه باید فراهم باشد. کلیت ساختار انقلاب اسلامی مورد توجه بیشتری قرار می‌گیرد. من فکر می‌کنم این در اندیشه امام و مقام معظم رهبری جایگاه بالایی دارد و البته لطماتی هم خورده است. ما که بنای تخریب هم را نداریم. می‌خواهیم دل‌هایمان را به هم بدهیم و پیش ببریم.

این انقلاب ثمره خون‌ها و تلاش‌های مهمی است. باید همه جمع شویم و کمک کنیم. اتفاق بزرگی در تاریخ افتاده است و شاید همه ندانند که چه کار‌های بزرگی انجام شده است. پتانسیل مدیریت جمهوری اسلامی خیلی بالاتر است.

امام در عرصه خانه و خانواده چگونه بودند؟ یک خاطره کوتاه بگویید.

تعامل امام با همسرشان فراتر از نسل خودشان است. نامه‌ای که امام ۱۰۰ سال پیش از لبنان نوشته‌اند که تعابیر لطیفی دارد. امام برای ما پدربزرگ بودند؛ ولی پدربزرگی محترم بودند.

۱۴ خرداد ۶۸ برای ما روز‌ تلخی بود و امیدواریم خداوند همه درگذشتگان ما به خصوص کسانی که در حادثه اخیر آبادان به آنها آسیب رسید را قرین رحمت خود قرار دهد.

انتهای پیام/ ۱۱۸

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امام (ره) مادی‌گرایی غربی را عامل انحطاط جامعه می‌دانستند بیشتر بخوانید »

بیت امام خمینی (ره)

تصاویر/ بیت امام خمینی (ره)


بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره) بیت امام خمینی (ره)

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

تصاویر/ بیت امام خمینی (ره) بیشتر بخوانید »

امامی که نشناختیم / روایاتی دست اول از محافظ امام خمینی (ره)

امامی که نشناختیم / روایاتی دست اول از محافظ امام خمینی (ره)



چهاردهم خرداد ۶۸ واقعه تلخ عروج امام خمینی (ره) را برای همیشه در خود ثبت کرد. اما از افرادی که با ایشان مأنوس بوده‌اند، هستند کسانی که برای‌مان خاطره‌شان را تازه کنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، نسل سوم، چهارم و پنجم انقلاب از خمینی کبیر (ره) تنها یاد و خاطره و عکس دریافت کرده‌اند. چهاردهم خرداد ماه ۶۸ انقلاب اسلامی ایران عزیزترینش را از دست داد و برای نسل‌های بعد از خود، روایت به جا گذاشت. نسلی که نه طاغوت شاهنشاهی پهلوی را دیده و نه تنش و مبارزه انقلاب را و حتی برخی از آنها دفاع مقدسی را هم درک نکرده است. اکنون با تحویل گرفتن یک دنیا روایت و خاطره از پیر جماران چنان شیفته اوست که با شنیدن منش و رفتارش در بهت و حیرت پاکی و انسانیت، شرف و قاطعیت، پاکدامنی و ظلم‌ستیزی‌اش می‌ماند. متولدین دهه شصت و هفتاد و هشتاد که اکنون از فضای کودکی دور شده‌اند و خود را در برابر سازندگی آینده‌ای روشن مسئول می‌دانند، برای برداشتن گام‌های محکم و استوار در ساختن کشور، از امام باید بدانند. امامی که سنگ بنای این جمهوری را گذاشت، امامی که جوانان را جذب خود کرد. امامی که برای هر کدام از کارهای خود تنها و تنها «یاد و رضای خدا» را علت و معلول برمی‌شمرد.

جوانانی که در دوران حکومت پهلوی زندگی می‌کردند و آزادی‌های ظاهری را با تمام ابعاد داشتند، چه شد که با رهبری و راهنمایی بنیانگذار انقلاب‌، توانستند ۲۵۰۰ سال حکومت پادشاهی را به «جمهوری اسلامی» تبدیل کنند؟ مگر نه این است که برای دوران جوانی رسیدن به بسیاری از لذات مادی جذابیتی وصف ناشدنی دارد؟ این «امام» چه داشت که جاذبه‌های دنیایی هم حتی نتوانست از پس آنان بربیاید و دنیای پیش رویشان را رنگی نشان دهد تا حدی که به خاک و خون کشیده شدند تا به خواسته نهایی‌شان که همان حکومت اسلامی بود با رهبری مرادشان برسند؟

روایت از این معجزه دوست‌داشتنی انقلاب اسلامی ایران زیاد است. اما مگر توصیف یک شخص با این عظمت روح، با این روایات تمام می‌شود؟ این بار به سراغ یکی از افراد تیم حفاظتی جماران رفتیم. شعبان‌علی رفائی که به گفته خود در سال‌های ابتدای انقلاب در قم زندگی می‌کرد. بعد از رفتن امام به قم ایشان را می‌بیند و تا آخرین لحظات عمر او، (به گفته خود) در رکاب ایشان خدمت می‌کند. از ایشان خواستم از امام بگویند. گفتند. من هم بخش‌هایی از این گفتگو را برای‌تان آوردم.

تنها خدا

-آقای رفائی شما محافظ امام خمینی بودید؟

+من؟ تنها محافظ امام خمینی خود خدا بود. بهتر است بگوییم امام بود که از ما محافظت می‌کرد. ما فقط جزو گروه انتظامات بودیم و برای رفت و آمدها و برنامه‌های امام خمینی (ره) سعی بر اجرای نظم را داشتیم.

امام از قم که آمدند برای مدت حدود دو ماه در خیابان دربند (ظهیرالدوله) تهران بودند. تا روزی که به جماران رفتند و مستقر شدند. من در تمام این مدت در خدمت‌شان بودم. کلاً ایشان خیلی فرد عزیز و خوش مشربی بودند. هر کسی یا هر جمعیتی که می‌رسیدند خدمت‌شان سلام همه را تک به تک پاسخ می‌دادند. بعضی اوقات من می‌رفتم خدمت‌شان می‌گفتم مادرم به شما سلام رساندند. ایشان هم در پاسخ لبخند بر لب به من می‌گفتند: «سلام بنده را هم خدمت‌شان ابلاغ بفرمائید.»

برنامه منظم و روتینی داشتند. اغلب این‌طور بود که هر صبح حدود ساعت ۸ به مدت یک ساعت ملاقات‌های خصوصی وحضوری داشتند. خانواده‌های شهدا و یا هر گروهی که می‌خواستند ایشان را ببینند خدمت ایشان می‌رسیدند برای دیدار. بعد از آن هم در بین ساعت ۹-۱۰ زمانی بود برای عروس و دامادها. امام در این ساعت برای عروس و دامادها خطبه عقد می‌خواندند. بعد از برنامه عقد بعضی اوقات از بین دوستان و اطرافیان و پاسدارها، اگر خدا به کسی فرزندی داده بود، پیش امام می‌آوردند تا ایشان در گوش او اذان و اقامه بخوانند. اسم بچه‌ها را هم اغلب امام می‌گذاشتند. برای پسرها نام «عبدالله» انتخاب می‌کردند و برای دخترها از نام‌های «صدیقه، فاطمه یا زهرا» انتخاب می‌کردند. در ایام خاص هم در تولد ائمه و…، طلاب هم خدمت آقا می‌رسیدند برای عمامه گذاری.

خودم هم عقدم را پیش امام بودم و هم این‌که فرزندانم را بعد از تولد پیش ایشان بردم تا اذان و اقامه برایشان بگویند. البته یکی از دخترهایم را که در وقت تولد پیش‌شان نبودم، نشد خدمت‌شان ببرم. من منطقه (جبهه) بودم و در آن زمان تنها توانستم با آقا تماس بگیرم و از ایشان بخواهم برای دخترم نام انتخاب کنند که ایشان هم برای دخترم نام گذاشتند.

شوخ طبعی امام

نوه‌های‌شان برایم تعریف کردند که: «امام که هدیه می‌گرفتند هیچ موقع نگه نمی‌داشتند. همیشه احسان می‌کردند. اما یک بار برای حضرت امام یک ادکلن می‌آورند. نوه‌ها این را در دستان ایشان می‌بینند و از امام می‌خواهندکه ادکلن را به آنها بدهد. امام به حالت خودمانی به نوه‌ها می‌گویند: «نمی‌دهم، مال خودم است.» نوه‌شان می‌گوید: «آقا این ادکلن زنانه است به درد شما نمی‌خورد بدید به ما.» امام هم با لبخند و شیطنت مخصوص خودشان می‌گویند: «شما خانم‌ها همه چیزهای خوب را برای خودتان می‌خواهید.» امام یک اخلاق ویژه‌ای داشتند. این‌که تا خانم‌شان سر سفره نمی‌آمدند غذا نمی‌خوردند. حتماً باید همسرشان سر سفره حضور می‌داشتند که غذا بخورند.

ایام آخر

امام دوستی داشتند به نام آقای معلم دامغانی. پیرمرد خوش مشربی بودند. خدمتشان فرموده بودند که بیایند تا همدیگر را ببینند. بعد از این دیدار کنجکاو بودم. و نتوانستم کنجکاوی‌ام را پاسخ بدهم. به آقای معلم گفتم: «امام به شما چه گفتند؟» فرمودند: «امام از من خواستند برای‌شان دعا کنم عاقبت به‌خیر باشند.» من (حاج آقای معلم دامغانی) به ایشان گفتم: «حاج آقا ما را نصیحت کنید» گفتند: «شما به در و دیوار نگاه کنید خودش نصیحت است. گفتم حاج آقا ما این‌طوری حالی‌مون نیست. خودمونی ما را نصیحت کنید.» گفتند: «الرحمن زیاد بخوانید.» ما در آن روزها جوان بودیم و الرحمن خواندن را برای جوانان توصیه می‌کردند. یکی دیگر اینکه گفتند: «آماده باشید. همین طور که آقای خمینی نیاز به سرباز داشتند، امام زمان هم نیاز به سرباز دارند.»

امامی که نشناختیم / روایاتی دست اول از محافظ امام خمینی (ره)

عندالمطالبه

اکثر شهدایی که خدمت حضرت امام می‌رسیدند جوان و نوجوانانی بودند که می‌گفتند: «آقا دعا کنید ما شهید شوم. امام لبخند می‌زدند و می‌گفتند که من دعا می‌کنم که شما پیروز شوید. اغلب افرادی هم که پیش امام آمده بودند بعدها شهید شدند.

امام روحیه بشاش و سرزنده‌ای داشتند. مثلاً در جلسه عقد عروس و داماد اغلب از سمت عروس وکیل می‌شدند و برای داماد از افرادی که آنجا حضور داشتند وکیل می‌شدند. (آقای آشتیانی یا آقای صانعی) همیشه به عروس و دامادها نصیحت می‌کرد که با هم بسازید و با هم رفیق باشید.

خودم هم که برای عقد خدمت امام بودم به من گفتند مهریه‌تان چقدر است؟ مهریه توافقی من و همسرم من ۷۰ هزار تومان بود. امام چند بار تکرار کردند و پرسیدند: «می‌توانی پرداخت کنی؟» من هم بلند گفتم: «بله آقا می‌توانم بدهم.» امام تاکید می‌کردند: «ایشان هر موقع خواستند باید پرداخت کنیداااا.» من هم گفتم: «چشم.» خیلی سر عندالمطالبه بودن مهریه با تاکید صحبت می‌کردند.

امام برای خانواده

ایشان خیلی برنامه خاصی داشتند. گفتم بهتان، ۸-۹ ملاقات حضوری. ۹-۱۰ برای عقد عروس و دامادها باقی زمان‌ها داخل اتاق خودشان بودند و مشغول پیگیری امور و یا در اختیار خانواده بودند. خیلی با خانواده خودمانی بودند. خودمانی که می گویم یعنی خودمانی‌ها!! یک چیز می‌گویم ولی شما واقعاً خودمانی فرض کنید.

نوه‌ها تعریف می‌کردند که امام خیلی اهل مزاح و بگو و بخند بودند. بچه‌ها و نوه‌ها از بس امام را دوست داشتند و از اخلاق امام کیف می‌کردند، می‌رفتند و می‌آمدند. البته بستگی داشت برخی اوقات یک بار در هفته می‌آمدند و برخی اوقات هفت روز در هفته می‌آمدند. اما امام خیلی بچه‌ها و نوه‌ها را دوست داشتند و زمان زیادی را برای خانواده صرف می‌کردند.

امامی که نشناختیم / روایاتی دست اول از محافظ امام خمینی (ره)

شیرین‌ترین یاد

پرسیدم برای شما شیرین‌ترین خاطره از امام خمینی (ره) چه بود؟ گفت: «تمام خاطراتش شیرین بود. یادم هست که کار ما در جماران خیلی سخت بود. ما باید با همه مراجعین به دلیل مسائل روز و اقتضای زمان، رفتار خاصی می‌داشتیم. دوست و آشنا، غریبه و فامیل! این هم ما را خسته می‌کرد. خیلی اوقات که امام می‌آمدند در محوطه قدم بزنند، من فقط می‌نشستم و راه رفتن امام را می‌دیدم. همین نگاه کردن خستگی‌ام را در می‌برد.

تعارف کردن امام

شهید مدنی از عزیزترین افرادی بودند که پیش امام می‌آمدند. یک بار به دیار آمدند که تا به امام رسیدند بعد از احوالپرسی اما ایشان را به داخل راهنمایی کرد. امام می‌فرمودند بفرمائید، ایشان می‌فرمودند: «نه! خواهش می‌کنم شما بفرمایید,» امام فرمودند: «نه شما اول بفرمائید!» و به همین طریق تا حدود ۵ دقیقه با هم تعارف می‌کردند. این از عزیز بودن این شهید محراب نزد امام خمینی (ره) بود.

سید مرتضای افغانستان

یک آقا سید مرتضی داشتیم که مسئول خریدهای داخل منزل امام بودند. او اهل افغانستان بود. جماران محله‌ای کوهستانی بود و قاعدتاً در آن محل برف زیادمی‌آمد. حیاط را باید بعد از آمدن برف پارو می‌زدیم و مسیر را باز می‌کردیم. آقا سید مرتضی داشت این برف‌ها را می‌روبید که کمی سُر خورد. از آنجایی که امام حواسشان به همه چیز جمع بود، متوجه این سر خوردن شدند و به او گفتند: «آقا سید مرتضی مواظب خودتان باشید.» در حالی که شاید کسی متوجه این موضوع نشده بود. امام خیلی روی افراد دقت داشتند و حواسشان به همه بود.

یک سخت‌گیری

پرسیدم: «مطلب خاصی بود که امام روی آن زیاد سخت‌گیری کنند و خیلی محکم سر حرفشان بایستند تا اجرا شود؟» گفت: «تنها سخت‌گیری امام این بود که شاه باید برود. در طول عمرم که امام را دیدم روی این یک موضوع بسیار دقت و تاکید داشتند و در نهایت هم موفق شدند.

شوخ طبعی در هر شرایطی

یک بار بود که خبرنگارها بعد از ملاقات هماهنگ کردند تا به صورت حضوری و خصوصی‌تر خدمت حضرت امام برسند. آخرین فردی که داخل اتاق شدند پدر آقای انصاری کرمانی (که خبرنگار نبودند) بودند که همزمان با ورودشان امام با لبخند گفتند: «مگر شما هم خبرنگار هستید؟» همه خندیدند و فضای شادی ایجاد شد.

امامی که نشناختیم / روایاتی دست اول از محافظ امام خمینی (ره)

نظم و آراستگی

من خدمت مرحوم صادق طباطبایی برادرخانم حاج احمد آقا بودم. داشتم از موضوعی تعریف می کدرم که در کنار صحبت‌ها اشراه کردم به این‌که امام داشتند جوراب‌شان را می‌دوختند. حاج آقای طباطبایی از بس که همیشه امام را آراسته و تمییز دیده بودند توقع نداشتند امام جوراب وصله و پینه دار بپوشند و در همان مجلس تعجبشان را ابراز کردند. امام همیشه چنان به تمییزی و آراستگی اهمیت می‌داند که من سراغ دارم چند نفر را که علناً بعد از فوت امام می‌گفتند که من مدت‌ها امام را زیر نظر داشتم که بتوانم از او یک اشتباه ببینم. نتوانستم. ایشان همه کارهایش روی نظم خاصی بود.

من هنوز نترسیدم

حدود سال ۶۰-۶۱ یک بمب سمت نیاوران منفجر شد. نیاوران و جماران محیط بن بست دارد و کوهستانی است. من رو به روی امام بودم. صدای انفجار که آمد از بس شدید و نزدیک بود من فکر کردم همین حسینیه جماران خودمان را زدند. ناگهان نگران شدم و چهره امام را دیدم. امام حتی پلک نزدند. انگار نه انگار! با آرامش کامل خطبه عقد را خواندند و برنامه‌شان اجرا شد و در نهایت آرامش بعد از مراسم رفتند در اتاق خودشان. بعد از آن هم ما رفتیم و دیدیم که حسینیه جماران نبوده الحمدلله و صدا مربوط به جای دیگری بوده است. یک باغچه‌ای سمت نیاوران بود. بمب در آنجا منفجر شده بود.

روزهایی که برای امام خمینی دنبال بیمارستان قلب و منزل و … بودیم و ایشان در خیابان ظهیرالدوله ساکن بودند، خیلی هول و ولا داشتیم و پر از اضطراب بودیم. برای سر و سامان گرفتن کارها می‌دویدیم و در تکاپو بودیم. اما در همین حین امام نهایت آرامش را داشت و انگار نه انگار که در شرایط خاصی هستیم. ما نگران بودیم و ایشان آرام. خودشان به من گفتند «من هنوز نترسیدم»

روزهای اول خدمت

روزهای اول حضور امام در قم بود. من سرباز فراری نیروی هوایی بودم. آرزوی طولانی مدت من این بود که خدمت امام برسم. به پدرم گفتم من چند روز دور و و بر خانه ایشان می‌روم که را ببینم‌شان. پدرم گفتند که تو فکر کردی اگر امام بیاید ایران تو را بین‌شان راه می‌دهند؟ آنقدر آدم دارند و افراد زیاد هستند دور و بر امام که نوبت به تو نمی‌رسد. من در آن زمان در کمیته بودم. شهید احمد کاظمی که هم اسم شهید کاظمی معروف بودند رئیس ما بودند، بعداً شهید شدند. ایشان به من گفتند که کادر حفاظت امام خمینی نیرو لازم دارند می‌روی؟ من گفتم چرا که نه. شروع کردند از سختی‌های کار برایم صحبت کردند. این‌طور است و آن طور است و … همه را گوش کردم و گفتم: «می‌روم. می‌روم!»

معجزه امام

خیلی‌ها از من می‌پرسند که «شما از چه امام چه دیدید که این قدر جذب شدید؟» گفتم: «همین که خودم چه بودم و چه شدم! همین یعنی معجزه!»

یک روز من حفاظت بیمارستان قلب جماران بودم و یکی دست دست می‌کرد که ۱۰۰ هزار تومان به من هدیه بدهد و کارش انجام شود. من گفتم دوست عزیز! من اینجا حقوق می‌گیرم و اضافه کار. اما اگر زمانی بود که قبل از آمدن امام خمینی بود، من نمی‌گذاشتم آن پول در جیب سمت راست تو بماند. خودم برداشته بودمش. منِ قبل و منِ بعد از خمینی عزیز، خیلی متفاوت شدم.

روح بلندش

اولش نمی‌خواستیم که خبر فوت امام پخش شود. باورش که برای‌مان سخت بود هیچ، دوست نداشتیم خبر جهانی شود. هم امنیتی و هم حس تلخ. در آن لحظات حس می‌کردیم بی پشتوانه شدیم و ادامه مسیر برای‌مان سخت است. یکی از سخت‌ترین خبرهای عمرم بود. من حاضر بودم صد تا تیر به من بخورد ولی یک خودکار بدون هماهنگی بالا (بیمارستان قلب) نرود. ما در زمان بیماری امام چنان پیگیر امور درمان ایشان بودیم که نگو. حتی خیلی اوقات با رسیدن دکتر از درب پایین کیف دکتر را می‌گرفتیم می‌بردیم بالا چون سریع‌تر به بالین ایشان برسند و برای امور درمانی‌شان تعللی در کار نباشد. (حرف از روزهای آخر عمر امام که می‌شد گریه امان نمی‌داد و صحبتش قطع می‌شد) داغ امام تا همیشه در دلش تازه است. ادامه داد: «در زمان فوت‌شان من نتوانستم تشییع پیکرشان را بروم و در جماران بودم. هم بحث امنیتی بود و هم برای پذیرایی از مهمانان باید همانجا می‌بودم.»

جای خالی امام

گفتم: «یک بار به پدرم گفتم که از بس شما از زمان امام تعریف کردید، بزرگترین حسرت‌ مان دیدار امام است که زمان ایشان را درک نکردیم و دیگر اینکه دیگر نداریم‌شان. الان جای خالی امام…» آقای رفاهی وسط حرفم پرید و با قاطعیت گفت: «الان هم اگر دلتان برای امام تنگ می‌شود بروید و رهبر را ببینید. ایشان جانشین برحق اوست. من هر بار دلتنگ جماران می‌شوم و مخصوصاً بعد از بازنشستگی‌ام، فرصت که گیر می‌آوردم می‌رفتم در نماز ظهرهای ماه مبارک بیت رهبری و دلم باز می‌شد. دعا کنید برای سلامتی آقای خامنه‌ای که جانشین خوبی برای امام است.»

منبع: مهر

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

امامی که نشناختیم / روایاتی دست اول از محافظ امام خمینی (ره) بیشتر بخوانید »