مجاهدت

مادر چهار شهیدی که هرگز گریه نکرد

«ام البنین ایران» هرگز برای شهادت فرزندانش اشکی نریخت


مادر چهار شهیدی که هرگز گریه نکرد

به گزارش خبرنگار نوید شاهد، صبح روز شنبه ۲۴ آذرماه، خبر آسمانی شدن مادری از جنس صبر و تقوا در صدر اخبار رسانه ها قرار گرفت، مادر شهیدی که چهار پسرش را تقدیم اسلام و انقلاب کرد بدون آنکه خم به ابرو بیاورد، سالها گذشت و «فاطمه عباسی ورده» در ایام شهادت اسوه صبر حضرت ام البنین سلام الله علیها، به چهار فرزند شهیدش؛ احمد، علی، یونس و محمد جوادنیا پیوست.
این مادر شهید در تمام سالهایی که خبر شهادت چهار فرزندش را شنید حتی قطره اشکی در فراق آنان از گوشه چشمانش جاری نشد، تا جایی که گاهی زخم زبانها غمی بر دلش می‌گذاشت اما فاطمه عباسی ورده چون الگوی خود حضرت ام البنین سلام الله علیها از راهی که فرزندانش انتخاب کرده و در آن شهید شدند، آگاه بود و در تمام سالهای عمرش در تبیین راه اسلام کوشید و «ام البنین ایران» نام گرفت.

فاطمه عباسی ورده، مادر شهیدان جوادنیا در مصاحبه ای شرح شهادت فرزندانش را اینگونه نقل کرده است: « وَلَا تَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أَمۡوَٰتَۢاۚ بَلۡ أَحۡيَآءٌ عِندَ رَبِّهِمۡ يُرۡزَقُونَ (هرگز مپندار كسانى كه در راه خدا كشته شدند، مردگان اند، بلكه زنده هايى هستند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند).  به خاطر دارم که فرزندانم در کودکی با یکدیگر بازی میکردند و سه چرخه داشتند، وسط حیاط منزلمان یک حوض بود و یکهو می دیدی که همگی شان درون حوض افتادند و من باید یکی یکی آنها را از حوض بیرون می آوردم!

استقلال و پرسپولیس نداریم!

یونس استقلالی و محمد پرسپولیسی بود و دایما در خانه برای یکدیگر کری های فوتبالی میخواندند تا آخر سر خودم باید آنها را ساکت میکردم و با پا در میانی من که بالاخره هر دو تیم برای ایران هستند، آرام میشدند.

با خبر شهادت احمد سجده شکر به جای آوردم

وی شرح شهادت شهید احمد جوانیا را اینگونه نقل کرده است: نزدیکی های نیمه رجب بود و ما از احمد خبری نداشتیم، تا روز ۱۵ رجب به مدت سه روز روزه گرفتم و اعمال ام داوود را به جای آوردم، «ام داود» کسی بود که پسر بی گناهش را به زندان انداخته بودند. ساعت ۸ صبح فردا تلفن خانه به صدا درآمد و خبر شهادت احمد را به حاج آقا جوادنیا دادند؛ همان لحظه من به سجده افتادم و خدا را شکر کردم که فرزندم به آرزویش رسیده است.

هرگز برای شهادت فرزندانم گریه نکردم

فرزندانم همیشه تاکید داشتند که بعد از شهادتشان من گریه نکنم و میگفتند مادر تو باید مانند شیر جلوی مردم بایستی و غم و غصه و گریه به خودت راه ندهی. آنها از روز اول صبر را از خواسته بودند به همین دلیل من هرگز برای از دست دادن پسرانم گریه نکردم و هر زمانی که اشکی بر چشمانم جاری شده است به دلیل گریه بر مصیبتهایی بود که بر امام حسین (ع) و اهل بیت ایشان وارد شده است. من هرگز برای شهادت فرزندانم گریه نکردم چون آنها بر این موضوع سفارش و تاکید کرده بودند، هر زمان که غم نبودن آنها بر ما مستولی میشد در فضای خانه بوی عطر پراکنده میشد. بوی این عطر بهشتی تمام غصه های مرا می شست و ما را آرام میکرد.

روز ختم علی، خبر شهادت یونس را دادند و باز هم گریه نکردم!

این مادر شهید درباره شهادت علی، دیگر فرزند شهیدش نقل کرده است : «بعد از نماز صبح چشمانم را که بستم خواب دیدم من و  سه خانم با چادرهای عربی در بهشت زهرا (س) قدم می زنیم؛ آن سه خانم کمی جلوتر از من حرکت میکردند و همزمان با صدای رسا میگفتند که راه را باز کنید که مادر سه شهید می آید، چشمانم را که باز کردم به دخترم طوبی گفتم حتما این روزها از برادرت خبری میشود، که سه روز بعد خبر شهادت او را برایمان آوردند.
موقع تشییع پیکر علی صورتم را روی صورت علی گذاشتم و از خنکی پوست صورت او، جگرم خنک شد. در آن زمان همه به من میگفتند گریه کن اما من اصلا گریه ای نداشتم که بکنم چراکه یقین داشتم فرزندانم در راه خدا رفته و به شهادت رسیده اند.
حتی روز ختم علی خبر شهادت یونس را اوردند، یکی از بستگانم خبر شهادت او را که آورد رو به من گفت خدا به این مادر صبر بدهد به او نگاهی کردم و گفتم یونسم هم رفت؟! خودم خواب شهادت او را دیده بودم و حتی خودم از میهمانان پذیرایی کردم.

ام البنین ایران خبر شهادت محمد را اینگونه روایت کرده است: «بعد از 5 سال از شهادت علی و يونس، محمد در پادگان 21 حمزه تعليم اسلحه ميداد و تخريبچی هم بود. هر 45 روز يكبار كه در جبهه بود می‌آمد و سری هم به ما ميزد.
محمد در كربلای 8 روز نيمه شعبان و در سال 1366 هنگامی كه از تپه‌ها بالا ميرفته تيری به صورتش اصابت كرده و به شهادت ميرسد.»

به من زخم زبان می زدند

مادر شهیدان جوادنیا از زخم زبانهایی که گاهی بر دلش میزدند،میگوید: « همانطور که اشاره کردم خبر شهادت یونس را در روز ختم علی برایم آوردند. من اشکی بر چشمم سرازیر نشد؛ آنجا بسیاری از مردم به من زخم زبان زدند که بابت شهادت هر کدامشان پولی دریافت میکنید به همین دلیل گریه نمیکنید، من هم در جواب گفتم من می دانم که فرزندانم چه راهی رفتند و اینکه آیا شما هم حاضرید فرزندان خود را فدا کنید؟ من مطمئن بودم عاقبت فرزندانم به خیر شده است.
هر زمان هم که گریه کردم برای مصیبتهای حضرت علی اصغر (ع)، دل حضرت رباب(س)، مصیبتهای حضرت زینب (س) و امام حسین علیه سلام و در اولویت همه اینها برای رضای خداست؛ اگر اشکی ریخته ام نه برای از دست دادن فرزندانم بوده بلکه همیشه و هر زمانی که دلم بگیرد با عکسهایشان حرف میزنم از آنان میخواهم که به من صبر دهند چراکه صبر رفیق همیشگی زندگی من است.»

 

طاقت اشک امام را نداشتم

این مادر شهید حتی با ذکر خاطره ای از دیدار حضرت امام خمینی (ره) با خانواده شهدا، بیان کرده بود که :«در دیدار با حضرت امام عکس فرزندانم را یک به یک از زیر چادرم درآورده و به امام نشان دادم، امام عکس یونسم را که دید شروع کرد به گریه کردن جوری که شانه هایشان می لرزید. با دیدن این موضوع فوری عکسها را جمع کردم و رو به امام گفتم من چهار شهید داده ام که گریه شما را نبینم!»

 

انتهای پیام/ 



منبع خبر

«ام البنین ایران» هرگز برای شهادت فرزندانش اشکی نریخت بیشتر بخوانید »

امروز سه‌شنبه، سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از بانوان سراسر کشور

رهبر انقلاب: اینکه دشمنان تصور کنند مقاومت تمام شده سخت در اشتباه هستند


امروز سه‌شنبه، سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از بانوان سراسر کشور

به گزارش نوید شاهد؛ در آستانه سالروز ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها، هزاران نفر از زنان و دختران سراسر کشور، صبح امروز سه‌شنبه با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی  دیدار کردند.

گزیده‌ای از بیانات رهبر معظم انقلاب به شرح زیر است:
 
فاطمه زهرا سلام‌الله علیها در سختی‌ها، غمگسار پیغمبر، در جهاد همراه امیرالمومنین، در عبادت، خیره‌کننده چشم فرشتگان، در سیاست سراینده آن خطبه‌های فصیح و بلیغ و آتشین، خطبه‌های فاطمه زهرا(س) چه آنچه که در مسجد بیان کردند، در مقابل مهاجر و انصار چه آنی که با زنان مدینه در میان گذاشتند، هم سیاست، هم معرفت و هم شکایت در آن است. همه چیز در آن است، یک چیز فوق‌العاده‌ای است، آن هم در بهترین و عالی‌ترین الفاظ، شبیه خطبه‌های نهج‌البلاغه، تربیت‌کننده امام حسن، تربیت‌کننده حسین بن علی، تربیت‌کننده زینب (س). ببینید این خصوصیات کنار هم که قرار می‌گیرد، حقاً و انصافاً یک شگفتی عظیم عالم وجود را به انسان نشان می‌دهد. کودکی، جوانی، ازدواج، سیره زندگی او الگوست، همه اینها برترین الگوهایی هستند که نشان‌دهنده قله زن مسلمان محسوب می‌شوند، این قله است، اسلام زنان را به سمت این قله دعوت می‌کند. درست است که همه نمی‌توانند برسند، لکن می‌توانند به آن سمت حرکت کنند.
 
رهبر انقلاب: بانوان مراقب شیوه‌های نرم‌افزاری دشمن باشند
 
دشمن هم بیکار نیست، دشمن هم مشغول طراحی است، دشمنان نظام جمهوری اسلامی خیلی زود فهمدیدند که با شیوه‌های سخنت‌افزاری نمی‌شود انقلاب را شکست داد و به سراغ شیوه‌های نرم‌افزاری رفتند، فهمیدند که با جنگ، بمباران، نیروهای فتنه‌گر و قومیت‌گرایی و این چیزها ایران اسلامی را نمی‌توانند از پا درآورند و به زانو درآوردند و به سراغ شیوه‌های نرم رفتند، تبلیغات وسوه‌انگیز، بی صداقتی‌هایی است که در شعارهایشان وجود دارد که انسان مشاهده می‌کند، اسم و نام می‌گذارند، به عنوان دفاع از زن و جامعه زنان و یا دفاع از گروه زنان و یا یک زن.به عنوان دفاع از یک زن در یک کشور اغتشاش راه می‌اندازند، از شیوه‌های نرم‌افزاری استفاده می‌کنند.دختران و بانوان ما، اساتید و دانشجویان، همه جامعه زنان بایستی در این زمینه خودشان را موظف بدانند. یکی از امور مسلمین که باید به آن اهتمام ورزید، عبارت است از همین وسوسه‌ها و تدابیر موذیانه و شیوه‌های دشمنی روش‌های نرم و جنگ نرم برای انحراف از ارزش‌ها در بسیاری از مسائل و عمدتا مسائل مربوط به بانوان و زنان که این را باید متوجه باشید.
 
در منطقه با این حرکتی که در سوریه انجام گرفت و با جنایت‌هایی که رژیم صهیونیستی و آمریکا دارند انجام می‌دهند و کمک‌هایی که بعضی دیگر به این‌ها می‌کنند، خیال کردند که قضیه مقاومت تمام شد، اینها سخت در اشتباه هستند. روح سید حسن نصرالله و سنوار زنده است. شهادت، اینها را از عرصه وجود بیرون نبرد، جسم اینها رفت، روح و فکرشان باقی است و راهشان ادامه دارد.ببنید، روزانه به غزه دارد حمله می‌شود و روزانه شهید می‌گیرند، اما ایستاده‌اند و باز هم مقاومت می‌کنند، لبنان مقاومت می‌کند، البته رژیم صهیونیستی به خیال خودش، دارد خودش را از طریق سوریه آماده می‌کند که نیروهای حزب‌الله را، به خیال خودش محاصره و ریشه‌کن کند، اما آن کسی که ریشه‌‎کن خواهد شد، اسرائیل است.
 
 
 

انتهای پیام/ 



منبع خبر

رهبر انقلاب: اینکه دشمنان تصور کنند مقاومت تمام شده سخت در اشتباه هستند بیشتر بخوانید »

امروز سه‌شنبه، سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از بانوان سراسر کشور

آغاز دیدار هزاران نفر از بانوان کشور با امام خامنه‌ای


امروز سه‌شنبه، سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از بانوان سراسر کشور

به گزارش نوید شاهد؛ در آستانه سالروز ولادت حضرت زهرا سلام‌الله علیها، هزاران نفر از زنان و دختران سراسر کشور، صبح امروز سه‌شنبه با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی  دیدار کردند.

انتهای پیام/ 



منبع خبر

آغاز دیدار هزاران نفر از بانوان کشور با امام خامنه‌ای بیشتر بخوانید »

امروز سه‌شنبه، سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از بانوان سراسر کشور

امروز سه‌شنبه، سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از بانوان سراسر کشور


امروز سه‌شنبه، سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از بانوان سراسر کشور

به گزارش نوید شاهد؛ رهبر انقلاب اسلامی سه سال قبل در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام با اشاره به درخواست جمعی از بانوان برای برگزاری دیدار در ایام ولادت حضرت زهرا(س) به مناسب بودن چنین دیدارهایی اشاره کردند و در دو سال گذشته نیز این دیدار در ایام ولادت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها برگزار شد.

انتهای پیام/ 



منبع خبر

امروز سه‌شنبه، سخنرانی رهبر معظم انقلاب در دیدار هزاران نفر از بانوان سراسر کشور بیشتر بخوانید »

نگاهی به تئاتر «بی دوران»/ گرامیداشت شهید سرلشکر عباس دوران

نگاهی به تئاتر «بی دوران»/ گرامیداشت شهید سرلشکر عباس دوران


جوان تر که بودم در یکی از مدارس خاص و نمونه دولتی شیراز مشغول کار بودم،ابتدای سال بود و به رسم معمول و معروف به دانش آموزان یاد می دادم که بایستند و نام و نام خانوادگی خود را بیان کنند و با صدای رسا که البته شبیه داد زدن نباشد کاری هم به شغل پدرو مادرشان نداشتم چون به من مربوط نبود و آنجا از فرزندان مدیر کل گرفته تا غیره در آنجا بود و دانستنش کمکی نمی کرد چون من آن قدر یکسان به همه نگاه می کردم و نظم و صلابت رفتار را از همه می خواستم که برایم فرقی نمی کرد اولیاء دانش آموز چکاره باشد،اعتقادی هم به دعوت از اولیاء نداشتم خودم صاف و مستقیم با دانش آموز حساب می کردم هرکدام با زبان خودش،دانش آموزان داشتند خودشان را به ترتیب معرفی می کردند و بعد باید صاف می نشستند و دست های شان را روی میز می گذاشتند و چقدر سخت بود که کت و شلوار و لباس فرم هم داشتند نوبت به صندلی ردیف دوم رسید و دانش آموزی خود را «دوران» معرفی کرد و من ناگاه به خاطرات زمان جنگ پرتاب شدم و «دوران» ایستاده بود چون هنوز اجازه ی نشستن نداده بودم و خنده ی ریز بقیه ی همکلاسی هایش را می توانستم ببینم که ایستادن چقدر سخت است ناگاه گفتم می دانی ما قهرمانی هم به نام عباس دوران داریم؟آرام و شمرده گفت بله عمویم است. می خواستم از ابر قهرمان و …و مقایسه ی قهرمان واقعی و راکی و رمبو گپ بزنم و فرق جنگ در فیلم های چون رم شهر بی دفاع،غلاف تمام فلزی و آلمان سال صفر و مقایسه با روایت فتح و این که جنگ و دفاع فرق دارد و…دیدم چند دقیقه ای گذشته است و «دوران» ایستاده،با اشاره ی سر و دست گفتم بفرمایید بنشینید،هر چه بود کودکی من با کودکی این ها فرق داشت زمانی که یک ذو ذنقه ی بزرگ می کشیدیم و اسمش را هواپیما می گذاشتیم و آرزو می کردیم خلبان شویم .جالب این بود که عموی من هم آزاده و تیمسار بود و یکی دیگر از عموهایم در پایگاه هوایی بوشهر خدمت می کرد و از افسران عالی بود و یکی از دوستانم عمویش سرتیپ «اعظمی» از خلبانان برجسته و آزاده ی کشور بود و چقدر سریع این افکار در ذهنم می چرخید ،یاد کودکی خودم افتادم که یک ماه تعطیلات تابستان را در پایگاه هوایی بوشهر بودم با دوچرخه ی عمویم که برایم بزرگ بود و تازه یک سال از پایان جنگ گذشته بود،عمویم می گفت اوایل جنگ نیروی هوایی حتی به شکار تانک هم می رفتند و توانسته بودند نیروی دریایی عراق را از کار بیاندازند و از افسران شجاعی مثل« عباس دوران» سخن می گفت،با خودم می گفتم با هلیکوپتر شنیده بودم تانک می زنند ولی با هواپیما!!!

از خواب و خیال بوشهر و عمویم بیرون آمدم به کلاس درس برگشتم و دوران در سرم دوران(با فتح دال و واو) می کرد.

 

نگاهی به تئاتر «بی دوران»/ گرامیداشت شهید سرلشکر عباس دوران

«بی دوران»

رفته بودم و تئاتر «بی دوران». به یاد سرهنگ خلبان عباس و عکس هایی که هنوز روی دیوارهای قدیمی شهر بود.  چقدر برخی تصاویر قدیمی زیباست اصلا برخی چیزها قدیمی اش خوب است از عتیقه و زیر خاکی گرفته تا رفاقت.

تئاتر از زندگی و خانواده ی شهید دوران می گفت و با تک دیالوگی سهمناک شروع می شد:… «برگه ی ماموریت را امضاء کردم و من بر نگشتم». شاید شبیه دیالوگ فیلم «مسافران» آنجا که هما روستا گفت: «ما همه می میریم».

اسم عملیات منصور بود و نام کمک خلبان منصوری و قرار بود eject را فقط برای کمک خلبان فعال کنند و برای شهید دوران نه،شجاعت حرفی نیست که می زنیم بلکه عملی است که انجام می دهیم شاید این شاه بیت این مثنوی بود،از کودکی شهید دوران سخن می گفت و از پاکسازی پس‌از انقلاب آن هم به صراحت و تقابل انجام وظیفه در پاکسازی و عقلانیت در نگاه داشتن نیروی های خدوم از کودتای نقاب و پادگان شهید نوژه می گفت و از نیت های عجیب مخفی پشت این کودتا،از انحلال ارتش و تیپ نوهد می گفت و از حمایت شهید چمران شاید برای هر کدام ساعت ها سخنرانی لازم بود ولی تئاتر هنر ایجاز و مختصر گویی است نه لف و نشر و بسط،العاقل یکفیه الاشاره،از دغدغه ی خانواده های رزمندگان می گفت از آشوب درونی و کنترل آن از جاویدالاثر ها سخن به میان می آمد و از جاودانه ها از قهرمانانی می گفت که در زمان حیات شان جایی خیابانی و یا مکانی به نام آن ها ثبت شده بود.

«ققنوس»

پرنده ی افسانه ای که از سوختنش حیات دوباره و تولد فرزندانش شکل می گیرد اما در این داستان از پرنده ای صحبت می شد که در آسمان زندگی می کند و هرگاه خسته شود در همان ایستایی در باد خستگی از جان به در می کند و تنها هنگامی به زمین می آید که مرگش فرا رسیده باشد،از تیز پروازان نیروی هوایی می گفت از آنان که شعارشان(( بلند آسمان جایگاه من است)) سخن می راند،از آسمانی ها می گفت نه از زمینی ها از افلاکیان نه خاکیان از آنان که سراج و چراغ راه بشریت بودند.

تئاتر«بی دوران»
نویسنده و کارگردان: مسعود احمدی
تهیه کننده: حوزه هنری فارس
بر اساس کتاب «شبیه افسانه ها»

این اثر به عنوان نخستین اثر اقتباسی در مراسم آینه در آینه شروع به کار کرد که مورد استقبال اساتید پیشکسوت چون استاد مهدی فقیه و استاد هودی و سایر علاقه مندان به تئاتر گردید،این اثر به عنوان تنها نماینده ی فارس در حوزه ی تئاتر مقاومت بود که به دور از تکلف و شعار زدگی و با صراحت لهجه از تندروی ها و نقصان های اوایل انقلاب و همین طور حمایت ها و بازنگری و نگاه به خود صحبت می کرد،بازی های گرم،روان و چهره به چهره همراه با موسیقی مناسب و نورپردازی توام با دقت فراوان اثر را از یک کار مستند فراتر می برد گاهی در آن عاشقانه ای دیده می شد و گاهی مثنوی معنوی گاهی رابطه ی عرفانی و گاهی عقلانی،از نکات ویژه و قابل تامل نگاه کردن به جزئی ترین قسمت های لباس و طراحی صحنه بود،طراحی پوستر که نمادی از اقتدار و شهامت بود،این تئاتر شاید حلقه ی اتصال دهه ی چهل تا کنون را با خود داشت از حمایت پیشکسوت ها تا جوانان و نوجوانان…به قول یکی از بزرگان تئاتر؛«تئاتر یک ضرورت است، همانند نان»

یاسر نوروزی
وکیل پايه یک دادگستری



منبع خبر

نگاهی به تئاتر «بی دوران»/ گرامیداشت شهید سرلشکر عباس دوران بیشتر بخوانید »