مجاهدت

تشییع پیکر سربازشهید مدافع امنیت در شهر جونقان

به گزارش مشرق؛ پیکر شهید والامقام محمدرضا اسکندری نژاد در پنجمین روز از محرم حسینی، روی دستان مردم ولایتمدار شهر جونقان تشییع و در میان اشک ها و اندوه این مردم شهید پرور در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

سرباز سرافراز سپاه اسلام محمدرضا اسکندری نژاد جونقانی شهید راه امنیت کشور بود که همزمان با آغاز ماه محرم امسال در راستای برقراری نظم و امنیت و محرومیت زدایی در جنوب شرق کشور منطقه عمومی سراوان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

سرهنگ پاسدار حمید یزدانی، فرمانده سپاه ناحیه فارسان در گفتگو با خبرنگار بسیج پیرامون این شهید والا مقام گفت: سرباز وظیفه محمدرضا اسکندری نژاد فرزند منوچهر متولد ۲۱ بهمن‌ماه ۱۳۸۰ در شهر جونقان بود.

یزدانی افزود: این شهید عزیز در تاریخ ۱۸ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۹ به خدمت مقدس سربازی اعزام و به عضویت لشکر عملیاتی 19 فجر استان فارس در شیراز در آمد و در تاریخ ۳۱ مردادماه ۱۳۹۹ با عنوان سرباز وظیفه لشکر ۱۹ فجر شیراز در یک مأموریت به منطقه سراوان سیستان و بلوچستان اعزام و در حین مأموریت به فیض شهادت نائل شد.

وی گفت: پیکر این شهید والا مقام ابتدا از مقابل سپاه ناحیه فارسان تشییع و به سمت زادگاهش شهر جونقان حرکت کرد و در میانه راه مردمان قدرشناس در دو روستای چلیچه و راستاب با نثار گل و دودکردن اسفند و دلی سرشار از غم و اندوه از این شهید استقبال کردند و در نهایت این پیکر مطهر وارد شهر جونقان شده و روی دستان مردم شهیدپرور جونقان از مقابل درب منزل شهید تا گلزار شهدای شهر جونقان تشییع و در نهایت در گلزار شهدای این شهر آرام گرفت.

یزدانی در پایان گفت: از مردم شهید پرور و قدر شناس جونقان نهایت تشکر را دارم که اینقدر قدر شناس جامعه ایثارگری کشور و مدافعان اقتدار و امنیت کشور هستند و با وجود این شرایط حساس، برای فرزند خود سنگ تمام گذاشتند و نگذاشتند خانواده این شهید احساس غربت کنند.

منبع: خبرگزاری بسیج منبع خبر

تشییع پیکر سربازشهید مدافع امنیت در شهر جونقان بیشتر بخوانید »

انجام وظیفه برای «حاج‌هوشنگ» از پاداش دادستانی بالاتر بود

به گزارش مشرق، شهیدهوشنگ ورمقانی از سرداران گمنام جبهه‌های غرب است که به چمران کردستان شهرت دارد. وی که متولد سال ۱۳۳۸ در روستای «ورمقان» از توابع شهرستان سنقر بود تیر ۱۳۷۵ در محور قهرآباد سقز در کمین نیروهای ضدانقلاب افتاد و به شهادت رسید. متن زیر خاطراتی از این شهید بزرگوار در گفتگو با همرزمانش است.

هادی مخدومی همرزم شهید:

وقتی دیدم حاج هوشنگ ورمقانی، فرمانده محور عملیاتی، پابرهنه در منطقه رفت وآمد می‌کند، تعجب کردم. یک روز یکی از دوستان نزدیکش از او پرسید: چرا پابرهنه در محور رفت‌وآمد می‌کنید؟ چهره حاجی دگرگون شد. نگاهی به محور که هنگام غروب بود انداخت و گفت این محور، جایی است که شهدای عزیزی از آن عروج کرده‌اند. از ادب به دور است با کفش در این مکان مقدس راه بروم.

سردار مقید بود که هیچ‌گاه از بیت‌المال استفاده شخصی نکند. زمانی که خانواده‌اش در شهرستان قروه ساکن بودند، روزی می‌خواست از شهرستان سنندج به آنجا برود. فرمانده‌اش تأکید کرد که از خودروی سپاه استفاده کند. اما شهیدحاج هوشنگ ورمقانی نپذیرفت و بدون اینکه مسئولش متوجه نحوه رفتنش شود، از سپاه خارج شد. تعجب کردم و به او گفتم: لااقل این‌بار از وسیله نقلیه استفاده کن تا در وقت هم صرفه‌جویی کنی. خندید و رفت. حاجی حتی برای هیچ کاری از وسیله نقلیه سپاه استفاده نمی‌کرد و در پاسخ من که علت این کار (استفاده نکردن از ماشین سپاه) را از او می‌پرسیدم، می‌گفت: این کار رسیدن به شهادت را به تأخیر می‌اندازد.

غلامرضا غفاری همرزم شهید

چهارم اسفند ۱۳۷۳ طی حکمی از سوی فرماندهی قرارگاه شهید شهرامفر و دادستان وقت شهرستان سنندج، مأموریتی به شهیدحاج هوشنگ ورمقانی داده شد. در این مأموریت او وظیفه داشت از تردد خودروهای عراقی که برای فروش، به ایران وارد می‌شدند، کنترل دقیق داشته باشد. پس از اتمام مأموریت، به خاطر اینکه حاجی به خوبی از عهده آن برآمده بود، چکی به مبلغ ۵۰۰ هزار ریال به عنوان پاداش از سوی دادستان برایشان ارسال شد.

وقتی چک به دست حاجی رسید، از گرفتنش خودداری کرد، اما دادستان نامه‌ای به او نوشت و اصرار کرد که حتماً چک را وصول نماید. حاجی چک را گرفت و پس از نقد کردن، پول آن را داخل پاکتی گذاشت و نامه‌ای برای دادستان نوشت: «دادستان محترم، افتخار انجام وظیفه برای من بهترین هدیه است. چکی را که امضا فرموده بودید، تبرک نموده و با تمام وجود تقدیم می‌کنم.» آن روز حاجی بعد از نوشتن نامه آن را داخل پاکت پول گذاشت و به آدرس دادستان ارسال کرد.

خادم محرومان غلامرضا ارژنگ همرزم شهید

یک روز مسیر جاده را طی می‌کردیم. حاجی رانندگی می‌کرد. من در آرامش خاصی کنار دست او نشسته بودم و چشم‌انداز کوهستان را نگاه می‌کردم. همین که گردنه‌ای را پشت سرگذاشتیم، حاجی سرعت ماشین را کم کرد و آرام‌آرام به کنار جاده کشاند. کمی آن طرف‌تر ماشینی کنار جاده ایستاده بود. کاپوت ماشین بالا بود و راننده موتور آن دستکاری می‌کرد. کنار ماشین، زنی با دو بچه‌اش ایستاده بود. یک آقا هم داشت با ماشین کلنجار می‌رفت.

حاجی از ماشین پیاده شد، به طرف مرد رفت و پس از احوالپرسی فهمید که ماشین‌شان خراب شده است. حاجی نگاهی به موتور انداخت. آستین‌هایش را بالا زد و تلاش کرد ماشین را درست کند، اما هرچه تقلا کرد موفق نشد. رو کرد به من و گفت: شما اینجا باشید تا من دنبال مکانیک بروم. سوار ماشین شد و من در کنار آن مرد به انتظار ماندم تا حاجی به همراه مکانیکی برگشت. مرد مکانیک پس از نیم ساعت موفق شد ماشینش را درست کند.

آن مرد به همراه خانواده‌اش وقتی دیدند، دست و لباس حاجی به خاطر درست کردن ماشین سیاه شده است، عذر خواستند و تشکر کردند. حاجی رو کرد به آن‌ها و گفت: کاری نکردیم. وظیفه ماست که به شما خدمت کنیم. مرد درحالی‌که سرش را پایین انداخته بود، باز از حاجی تشکر کرد. حاجی گفت: شما حرکت کنید، من مکانیک را دوباره به مقصدش می‌رسانم، هرچه مرد اصرار کرد که بگذار من او را برسانم، حاجی راضی نشد. دور زدیم و مکانیک را به محل کارش برگرداندیم.

*جوان آنلاین

منبع خبر

انجام وظیفه برای «حاج‌هوشنگ» از پاداش دادستانی بالاتر بود بیشتر بخوانید »

«فتح خون» روایتی برای امروز ماست

به گزارش مشرق، بعد از حادثه تا عصر حاضر پرشکوه کربلا آثار متعددی تألیف شد که به این واقعه عظیم را از زوایای مختلف نگاه می‌شد. از مقاتل متعدد تا آثار تاریخ نگارانه و رمان‌ها و داستان‌هایی که هر کدام سعی داشتند حقیقت کربلا را در معرض قضاوت مخاطبان خود قرار دهند.

اما در میان همه این آثار که هر کدام واجد ارزش‌هایی نیز هستند، معدود کتاب‌هایی هستند که شأن و جایگاهی ویژه دارند.

«فتح خون» اثر به‌یادماندنی سید شهیدان اهل قلم شهید «مرتضی آوینی» یکی از همین آثار است. آوینی در این اثر در 10 فصل تاریخ عاشورا را به استناد منابع مهمی تنظیم و تدوین کرده است و در خلال بازخوانی وقایع منتهی به شهادت امام حسین (ع) عباراتی از زبان «راوی» که در واقع همان نویسنده است، آورده شده است. دقیقاً تفاوت عمده و اساسی «فتح خون» در همین است؛ بهره‌گیری از رویدادهای کربلا برای یافتن مسیر در روزگار امروز ما.

آوینی؛ همان راوی آشنای «فتح خون» به‌دوراز احساس‌گرایی و شعارزدگی و هرگونه نگاه جانب‌دارانه وقایع کربلا و شخصیت‌های مرتبط با آن را بدون آنکه قضاوت کند، مورد تفسیر و تحلیل قرار می‌دهد.

«آغاز هجرت عظیم»، «کوفه»، «مناظره عقل و عشق»، «قافله عشق در سفر تاریخ»، «کربلا»، «ناشئه‌الیل»، «فصل تمییز خبیث از طیب (اتمام حجت)»، «غربال دهر»، «سیاره رنج» و «تماشاگه راز» از فصل‌های این کتاب است. این ده فصل در واقع مانند منازلی است که مخاطب باید طی کند و با فهم آن چیزی که آوینی قصد بیان آن را دارد به ادراکی تازه از واقعه عاشورا دست پیدا می‌کند.

بنابر آنچه گفته شد نباید «فتح خون» را اثری تاریخ‌نگارانه و یا حتی در زمره مقاتل به حساب آورد، چراکه نیت آوینی بازنوشت وقایع سال 60 و 61 هجری نیست. آوینی همه سعی خود را کرده تا لااقل تکلیف خود نسبت به امام حسین (ع) را در مقام نویسنده مشخص کند و به زعم من موفق بوده است. از آنجایی که نویسنده حدیث نفس نکرده و «فتح خون» فراتر از یک دل نوشته معمول است و به همین دلیل هر کس که کتاب را می‌خواند خود را در مقام «راوی» تصور می‌کند و آوینی در مقام پدیدآورنده اثر دیده نمی‌شود و رمز موفقیت «فتح خون» همین است.

نکته مهم دیگر «فتح خون» نثر سلیس و روان آن است که در عین حال ساده‌انگارانه و عوامانه نیست. نثر کتاب به‌شدت یادآور مستند «روایت فتح» است و خواننده‌ای که این مستند را دیده باشد احساس غرابت بیشتری با «فتح خون» خواهد دشت. می‌توان مدعی شد «روایت فتح» و «فتح خون» کامل کننده یکدیگر هستند. از طرفی «فتح خون» می‌تواند تفسیری باشد از فلسفه دفاع مقدس، آنچه در کربلا رخ داد تقابل تمامیت ایمان در مقابل تمامیت شرک بود، چنان‌که در مقیاس دیگری دفاع مقدس رویارویی دین و شرک بود. نکته حائز اهمیت این بود که در جغرافیایی نزدیک به حادثه عاشورا جنگ تحمیلی اتفاق افتاد و در این نبرد نابرابر جبهه شرک مدعی اسلام داشت اما به اریکه کفر تکیه زده بود.

مطالعه «فتح خون» در چهل‌سالگی دفاع مقدس که با حادثه عبرت‌آموز محرم تقارن پیدا کرده است مانند شرکت در مجلس تعزیت سیدالشهدا (ع) ضروری است، چرا که به فرموده پیامبر بزرگوار اسلام (ص) یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است و چه تفکری بالاتر از غور در حادثه عظیم کربلا و یافتن اثرات آن بر امروز ما. برای آنکه بدانیم به‌عنوان یک شیعه دغدغه‌مند ـ که مدعی آن هستیم ـ چه وظیفه‌ای داریم خواندن و تعمق در «فتح خون» به شدت راه‌گشاست.

منبع: دفاع پرس منبع خبر

«فتح خون» روایتی برای امروز ماست بیشتر بخوانید »

داستانی روان، صمیمی و نوستالژیک از جنگ

به گزارش مشرق، «تخریبچی» نام داستان تقریباً بلندی از امیر مرادحاصل است که برای نوجوانان منتشر شده است.

موضوع داستان هم جنگ است؛ جنگی که از طرف یک رزمنده پا به سن گذاشته روایت می‌شود.

خلاصه داستان تخریبچی به این شکل است که پسر نوجوانی به نام طالب از یکی از شهرهای جنوبی کشور به جبهه می‌آید. راوی داستان بعد از آشنایی با طالب متوجه می‌شود که تمام اعضای خانواده او بر اثر اصابت خمپاره به خانه‌شان شهید شده‌اند و فقط خواهر کوچکش منصوره زنده مانده است که او هم در حال حاضر پیش عمو و زن‌عموی پیرش در جنوب زندگی می‌کند.

طالب که فقط ۱۴سال دارد در گروهان به عنوان تخریبچی انجام وظیفه می‌کند و کار سخت او پاکسازی مین‌های دشمن است. در آخر داستان در شب عملیات طالب در میدان مین شهید می‌شود و نامه‌ای که شب قبل برای خواهرش نوشته است به دست راوی می‌رسد که باید آن را برای خواهرکوچکش پست کند. در آخرین سطر داستان، جواب نامه منصوره کوچولو در غیاب طالب به دست راوی می‌رسد که در آن نوشته که عموی پیرش هم مرده است و از برادرش می‌خواهد در جبهه بماند و بجنگد…

همانطور که می‌خوانید کلیت داستان پر از یأس و ناامیدی و تلخی است. این یکی از موضوعاتی است که نویسندگان جنگ اکثراً در آثارشان چه در زمان جنگ و چه بعد از پایان جنگ به آن دامن زده‌اند. این درست که بخشی ظاهری از نتیجه جنگ ویرانی و تلخی است و جنگ در متن و بطن خود مشحون از حماسه، زندگی و زایش مداوم است. به هر حال نویسنده یا هنرمند هم رسالتی دارد و این رسالت هیچ گاه در فریاد زدن تلخی‌ها و ناامیدی‌ها نیست وای بسا که در دل همین تلخی‌ها یک امیدی به زندگی به وجود بیاید.

به هر حال زندگی ادامه دارد و در جریان است، مثل رودی که دائم در عبور است پس نمی‌توان جلوی جاری بودن زندگی را گرفت، از طرفی دیگر، وقتی برای گروه سنی نوجوان دست به قلم می‌بریم نباید از سوژه‌های سیاه و تلخ و پر از ناامیدی استفاده کنیم، چون طبیعتاً نتیجه عکس از این سبک نوشتن خواهیم گرفت. در این داستان نویسنده دو کاراکتر کودک و نوجوان دارد. کودک داستان، منصوره خواهر دبستانی‌اش است که آخرین کورسوی امیدش یعنی طالب را هم از دست می‌دهد و نوجوان هم خود طالب شخصیت اول داستان است که شهید می‌شود. به فرض که این ماجرا کاملاً واقعی بوده، اما به هر حال هیچ رمان یا شعر و داستانی در ادبیات نیست که آمیخته به تخیل نباشد.

گاهی خیال به کمک نویسنده می‌آید تا پیام مثبتی را که می‌خواهد به مخاطب بدهد کمی امیدوارکننده‌تر باشد، خصوصاً کتابی که از طرف نهادی منتشر شده که برای دانش‌آموزان و آینده‌سازان کشور است.

داستان بلند تخریبچی از نظر پرداخت و روایت بسیار روان، صمیمی و پخته نوشته شده و بسیار هم نوستالژیک است، خصوصاً صحنه نوشتن نامه طالب در زیر نور کمرنگ فانوس در سنگر و همچنین همدلی و تعهدی که بین رزمندگان برای دفاع از آب و خاکشان وجود دارد، اما نویسنده پایان تلخی برای مخاطبان نوجوانش رقم زده است که از کیفیت ساختار داستان کاسته است. این کتاب در قطعی رقعی توسط انتشارات امور تربیتی آموزش‌وپرورش تهران منتشر شده است.

*جوان آنلاین

منبع خبر

داستانی روان، صمیمی و نوستالژیک از جنگ بیشتر بخوانید »

هدف از تشکیل بسیج اصناف چیست؟

به گزارش مشرق، فرمانده ناحیه مقاومت بسیج حضرت امیرالمومنین (ع) شهرستان کرمان به همراه مسئول بسیج اصناف استان کرمان با ریاست اتاق اصناف شهر کرمان به مناسبت هفته بسیج اصناف صورت دیدار داشتند.

سرهنگ حسینخانی فرمانده ناحیه مقاومت حضرت امیرالمومنین (ع) در این دیدار ضمن گرامیداشت یاد و خاطره یازده هزار شهید اصناف و همچنین سالگرد ترور شهید حاج مهدی عراقی که بعنوان روز بسیج اصناف نامگذاری شده است گفت: هدف از تشکیل بسیج اصناف این است که صنوف ما بر مبنای دین مبین اسلام عمل نمایند و خودشان بر خودشان نظارت کنند که اگر اینگونه باشد بسیاری از دغدغه‌ها وجود نخواهد داشت.

ایشان تصریح کرد:ما بر خودمان لازم دانستیم که به شما بسیجیان غیور که در اصناف زحمت می‌کشید خدا قوت گفته و قدردانی کنیم.

همچنین محمدرضا رهرو، مسئول بسیج اصناف استان کرمان نیز در این دیدار ضمن اعلام برنامه‌های سازمان بسیج اصناف استان کرمان گفت:بسیج اصناف جهت احیای هویت دینی و انقلابی اصناف، در کنار انجمن اسلامی بازار و اتاق اصناف تلاش خواهد کرد از اصناف که بعنوان سربازان جنگ تحمیلی اقتصادی هستند حمایت کند، چرا که این حمایت واجب است.

کاسب حبیب الله است

ایشان در پایان عنوان کرد پنجشنبه ششم شهریور با حضور بر مزار مطهر شهید غلامرضا لنگری زاده بعنوان شهید شاخص اصناف با آرمان‌های آن شهید والامقام تجدید پیمان خواهیم کرد.

منبع: خبرگزاری بسیج منبع خبر

هدف از تشکیل بسیج اصناف چیست؟ بیشتر بخوانید »