مجاهدت

کرونا پدرم را برد؛ به خودتان رحم کنید

به گزارش مشرق، خسرو حکمت روش بعد از اتمام دوران تحصیل، در بیمارستان شهید صدوقی اصفهان مشغول به کار شد و پس از ۲۵ سال خدمت به زمره بازنشسته ها پیوست. از سال گذشته تا زمان فوتش، نیمه مردادماه، نیز در دارالشفای زهرای مرضیه اصفهان مشغول به کار بود. فعالیت او در این دارالشفا با شیوع کرونا همزمان شد. در دوران کرونا هم به خدمت ادامه داد تا به کرونا مبتلا شد و رخت از دنیا بربست.

خبرنگار ما در گفتگویی با حسن حکمت روش، فرزند این شهید درمان، از او درباره چگونگی شهادت پدرش و انتظارات خانواده در فقدان پدر، سوال کرد.

حسن حکمت روش در ابتدای گفتگو و در توضیح چگونگی جان باختن پدر، گفت: از حدود ۸ و ۹ مردادماه پدرم علائم بیماری را داشتند. در آزمایشگاه بیمارستان شهید صدوقی تست PCR دادند و جواب تست هم متاسفانه مثبت شد. پزشکان گفتند به خانه بروید، استراحت کنید و اگر اکسیژن خونتان پایین آمد، به بیمارستان بیاید تا بستری شوید. متاسفانه در همان شب اکسیژن خونشان پایین آمد و حالشان بد شد. بعد از بستری شدن در بیمارستان، ابتدا حالشان رو به بهبودی بود اما بعد، دو سه روزی حالشان نوسان داشت و اکسیژن خونشان بالا و پایین می رفت. سپس با وجود دریافت دو نوبت پلاسما، متاسفانه بعد از دو، سه روز جان خود را از دست می دهند. حتی در عصر روز ۱۵ مرداد که ایشان فوت کردند، من به ملاقات شان رفته بودم. به سختی حرف می زدند و حالشان بهتر شده بود اما ساعت ۱۱ شب متاسفانه این اتفاق افتاد.

وی در توضیح انتظار خانواده اش از مسئولان، اظهار داشت: ما هیچ چشم داشتی نداریم. آن موقع هم به این دلیل به دنبال پیگیری کارها ی شناسایی ایشان به عنوان شهید درمان بودیم که فکر می کردیم اگر پدرم در گلستان شهدا دفن شوند، شاید ارج و قرب بیشتری داشته باشد. اگر این اتفاق هم نمی افتاد ما گلایه ای نداشتیم.

پدرم را به عنوان شهید درمان می شناسند اما هنوز به شهید درمان شناخته نشده است

او ادامه داد: اما اینکه جنازه کسی که زمان جنگ و در طول خدمت خود زحمات زیادی کشیده بوده، ۵ روز در سردخانه باشد، با هر متر و معیاری درست نیست. ما نمی گوییم مشکل ایجاد شده یا سنگ اندازی صورت گرفته است. صرفا اگر حتی روند بوروکراسی اداری هم دنبال می شد، شاید همین میزان طول می کشید. این درست نبود که ما ۵ روز معطل این مجوزها باشیم و تا الآن هم مشخص نباشد که آیا پدرم شهید درمان محسوب می شود یا نه.

اگر برخی به بقیه رحم نمی کنند، به خودشان رحم کنند

حکمت روش در توضیح انتظارش از مردم، گفت: از مردم هیچ انتظاری نداریم. کوچکتر از آن هستیم که از کسی انتظار داشته باشیم. اما توصیه می کنیم که مردم بیشتر رعایت کنند. ما عزیزمان را از دست دادیم و می دانیم این بیماری با کسی شوخی ندارد و خیلی جدی تر از آن است که افراد فکر می کنند. اگر به بقیه رحم نمی کنند، به خودشان رحم کنند و پروتکل های تعیین شده را بیشتر رعایت کنند تا جان خودشان و عزیزانشان در امان بماند.

خانواه ها منتظر تصمیم مسئولان هستند

او ادامه داد: از دولت هم نمی توانیم انتظاری داشته باشیم. فقط امیدوارم با صحبتی که آقای اوحدی انجام دادند، تکلیف شهدای درمان مشخص شود و وزارت بهداشت سریع این کار را انجام دهد. درست نیست کار شهید روی زمین بماند. همه این ۱۸۰ شهید زحمت کشیدند و خانواده آنها منتظر انجام این کار هستند.

پدرم به دنبال کارآفرینی بود

حسن حکمت نژاد در پاسخ به سوالی در مورد آرزوهای پدرش، گفت: پدرم هیچوقت بیکار نبود و همیشه دوست داشت کسب و کاری به راه بیاندازد. حتی از قبل به دنیا آمدن من، پدرم به دنبال کارآفرینی در حوزه های مرتبط با درمان بوده تا کسب و کاری را شروع کند. تا هم خودش و هم افراد دیگری مشغول به کار شوند.

* رکنا

منبع خبر

کرونا پدرم را برد؛ به خودتان رحم کنید بیشتر بخوانید »

از ترور «حاج مهدی» تا صدور قطعنامه ۶۲۰ شورای امنیت

به گزارش مشرق، ۴ شهریور ۱۳۹۹ هجری شمسی برابر با ۵ محرم ۱۴۴۲ هجری قمری و ۲۵ آگوست ۲۰۲۰ میلادی است. مروری می کنیم بر حوادت مهم دفاع مقدس در این روز.

مهم‌ترین مناسبت‌های شهریور:

۱. روز بزرگداشت ابن‌سینا و روز پزشک| ۲. آغاز هفته دولت| ۴. روز کارمند| ۴. روز کارمند| ۵. روز بزرگداشت زکریای رازی و روز داروساز ـ روز کشتی| ۸. تاسوعای حسینی (تعطیل) ـ روز مبارزه با تروریسم (انفجار دفتر نخست‌وزیری به دست منافقان و شهادت مظلومانه شهیدان رجایی و باهنر)| ۹. عاشورای حسینی (تعطیل)| ۱۰. روز تجلیل از اسرا و مفقودان| ۱۱. شهادت امام زین‌العابدین (ع)| ۱۲. روز مبارزه با استعمار انگلیس (سالروز شهادت رئیسعلی دلواری)| ۱۳. روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی ـ روز تعاون| ۱۴. شهادت آیت‌الله قدوسی| ۱۷. سالروز قیام ۱۷ شهریور| ۱۹. وفات آیت‌الله طالقانی اولین امام جمعه تهران| ۲۰. شهادت آیت الله مدنی (دومین شهید محراب)| ۲۱. روز سینما| ۲۴. شهادت امام زین‌العابدین (ع) به روایتی| ۲۷. روز شعر و ادب پارسی و روز بزرگداشت استاد شهریار| ۳۱. آغاز جنگ تحمیلی ـ آغاز هفته دفاع مقدس

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (۴ شهریور)

• ولادت شهید حسن بوربور (استان تهران، شهرستان ورامین، روستای ده ماسین) (۱۳۴۶ ه.ش)

• ترور مبارز متعهد حاج مهدی عراقی و فرزندش حسام، توسط گروه منحرف فرقان (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۵۸ ه.ش)

• شهادت شهید علی‌اکبر شهاب تالی (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمنصور بیاتیان فرمانده عملیات سپاه سقز و بیجار در درگیری با ضد انقلاب (استان کردستان، شهرستان بیجار، روستای دارغیاث) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید سیف‌الله سبک رو (استان مازندران، شهرستان محمودآباد) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید محمد منصوری نوش‌آبادی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید حمید غلامی (استان بوشهر، شهرستان گناوه) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید عزت‌الله میردار مکاری (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۶ ه.ش)

• صدور قطعنامه ۶۲۰ شورای امنیت علیه کاربرد سلاح شیمیایی توسط عراق (۱۳۶۷ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم احمد حیاری (استان خوزستان، شهرستان شوش دانیال، روستای مالک اشتر هفت‎تپه) (۱۳۹۴ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم ابراهیم خلیلی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۹۶ ه.ش)

• روز کارمند

منبع: دفاع پرس منبع خبر

از ترور «حاج مهدی» تا صدور قطعنامه ۶۲۰ شورای امنیت بیشتر بخوانید »

گول زیبایی‌های دنیا را نخور!

به گزارش مشرق، شهید سید محسن حسینی اخوان از دانش آموزان دبیرستان سپاه تهران (مکتب الصادق(ع)) بود که در سال 65 و به شهادت رسید. وصیت‌نامه این شهید بزرگوار به این شرح است:
بنام خداوندی که نعمتهای این جهان را در اختیار انسان قرار داد و بر وی منت نهاد و با آفرینش انسان و مستغرق ساختن وی در نعمت های الهی انسان را عزم به سپاس و ستایش می نماید؛

ولی چگونه پرستش و شکرگزاریی که با سرکشیها و طغیان گری های خود، نه تنها پروردگار خود را ستایش نکرده و سپاس نعمت هایش را نمی کند، بلکه در برابر حق تعالی ایستاده حتی با قوانین الهی نیز مخالفت میکند!

ای انسان! مگر تو چه بوده ای و چه کرده ای و چه داشته ای که حالا اینطور با کمال بی شرمی و در نهایت جهل خود، مقابل دستورهای خداوند سر پیچی کرده و خود را آنقدر بالا میدانی و آنقدر در وجودت کبر و غرور است و آنقدر غرق در مسائل مادی هستی که حتی فرصت
اینکه این مسائل لحظه ای به مغزت خطور نماید را نداری!

ای انسان! بدان تو هیچ چیز نبودی، جز مایعی کم و بی ارزش پس چه طور شده است که حالا اینطور طاغی شده ای؟ آیا خودت را فراموش کرده ای؟ آیا آفریننده ی خود را فراموش کرده ای؟ ولی تو بدان که
روزی باید به پای محاکمه بروی و جوابگوی اعمال زشت و نادرست خود باشی!

و آنجا است که می گویی ای کاش می توانستم بار دیگر به دنیای مادی برگشته و به عبادات و ستایش پروردگار پرداخته و عمل صالح انجام دهی! ولی دیگر دیر است و کار از کار گذشته!

پس ای انسان فراموشکار بیا و از همین لحظه تصمیم بگیر که بنده ای خاضع و خاشع و مطیع باشی تا خدایت از تو راضی بوده و در روز قیامت جزو صالحین باشی زیرا که این دنیا مقدمه ای برای دنیای آخرت است؛ پس گول زیبایی هایش را نخور زیرا که دنیا سایه ای زودگذر است.

دیگر خود میدانی با خدایت که چه طور کلاه خود را قاضی کنی!
این مطالبی بود که هر کسی باید به ذهنش برسد و تنها تذکر و یادآوریی بیش نبود، ان شاء الله که موثر واقع شود.

در این لحظات که شاید چند روزی دیگر از این عمر ناچیز و امانت خدا باقی نمانده باشد، این وصیت نامه را نوشتم و از همه طلب حلالیت دارم به خصوص از پدر و مادرم که شاید هیچ فرزندی نتواند قدر آنها را تا لحظه جدا شدن از آنها بداند!

دیگر مسئله ای با وجود کمی وقت به فکرم نمیرسد، فقط تا آنجا که می توانید از انقلاب و امام و مسئولین انقلاب دفاع کنید و همیشه پشتیبان امام و انقلاب باشید.

فقط می ماند مسائل شرعی …

شاید خداوند ما را نیز در سایه لطف و عنایت خود ببخشد و از جمله شهدا قرار دهد.

و السلام علی من اتبع الهدی

سید محسن حسینی اخوان موسوی

شلمچه کربلای ۵

قطعه ۲۹ ردیف ۳۰ شماره ۱۸

منبع خبر

گول زیبایی‌های دنیا را نخور! بیشتر بخوانید »

کاش سریال خاتون و قوماندان ساخته شود

به گزارش مشرق، رحیم مخدومی (نویسنده و منتقد ادبی) درباره کتاب «خاتون و قوماندان» گفت:

خاتون و قوماندان را وقتی دست گرفتم، حس خواندن رمان به من دست داد. نویسنده چیره‌دست، گزارش داده، وقایع یک زندگی سخت را به تصویر کشیده.
صدها قصه‌ی تکان‌دهنده از فراز و فرود زندگی عاشقانه ام‌البنین(خاتون) و علیرضا(قوماندان) که هر یک به تنهایی برای اندیشیدن و عبرت گرفتن انسان سست و شکننده‌ی عصر حاضر کافیست. کاش کسی پیدا میشد، سریال خاتون و قوماندان را می‌ساخت، بعد آمار می‌گرفت، می‌دید چقدر سریال در استحکام خانواده‌ها، توسعه‌ی سعه‌ی صدر و افزایش تحمل زن و مرد در برابر سختی‌های زندگی مؤثر بوده.

این کتاب را تنها نخوانید. به همسرانتان هدیه نمایید.

منبع خبر

کاش سریال خاتون و قوماندان ساخته شود بیشتر بخوانید »

خاطرات نفس‌گیر یک پزشک از شهرِ در حال سقوط

به گزارش مشرق، طی ماه‌های اخیر اخبار متعددی از جان‌فشانی و از خودگذشتگی کادر درمانی و پزشکان کشور در شبکه‌های اجتماعی در مقابله با ویروس کرونا منتشر می‌شود. افرادی که گاه با وجود نبود کمترین امکانات، پنجه در پنجه مرگ، به یاری هم‌وطنان خود شتافته و با کار شبانه‌روزی سعی دارند تا قدمی در بهبود شرایط موجود بردارند. بعد از کرونا، شهر با قهرمانانی آشنا شد که گاه جان خود را در کارزار مقابله با کرونا از دست دادند و به شهادت رسیدند.

مقایسه تلاش پزشکان امروز با کاری که پزشکان و پرستاران در هشت سال جنگ تحمیلی انجام دادند، از جمله موضوعات پرتکرار شبکه‌های اجتماعی در ماه‌های اخیر است. قهرمانانی که روزهای آتش و خون، جان خود را به کف دست گرفتند و بدون چشم‌داشتی، در بیمارستان‌ها و درمانگاه‌های شهرهای مرزی و گاه در خط مقدم جبهه حاضر می‌شدند.

با وجود حضور مستمر و تأثیرگذار کادر درمان در هشت سال جنگ تحمیلی، هنوز خاطرات حاضران در این واقعه به صورت کامل منتشر نشده است. در سال‌های اخیر تلاش‌هایی در این زمینه صورت گرفته است، اما آنچه به دست مخاطبان و علاقه‌مندان به تاریخ شفاهی جنگ می‌رسد، به مراتب کمتر و کمرنگ‌تر از حضور قهرمانانی است که زیر سوت بمب و خمپاره، برای نجات جان انسان‌هایی شتافتند که شاید حتی اسمشان را هم نمی‌دانستند. هرچند تعداد عناوینی که به خاطرات پزشکان و کادر درمان در هشت سال جنگ تحمیلی بپردازد، در مقایسه با فعالیت‌های آنها در جنگ و حتی پس از آن در مواجهه با آسیب‌دیدگان جنگی، چشم‌گیر نیست، اما مرور همین عناوین منتشر شده تلنگری است به ما که ایرانی‌ها چگونه از بحران‌هایی که در چند دهه گذشته داشته‌اند، عبور کردند.

کتاب «روزی که در اتاق عمل گریستم»، ایرج محجوب، از جمله آثار تازه منتشر شده است که از سوی انتشارات سوره مهر در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است. کتاب روایتگر خاطرات پزشکی است که قریب به یک دهه در حساس‌ترین شرایط تاریخ انقلاب حضور داشته و از نزدیک شاهد این ماجراها بوده است؛ از کردستان تا امیدیه و خرمشهر، از اهواز تا تهران. حضور او در آبادان آن هم در شرایطی که این شهر به محاصره نیروهای عراقی درآمده بود، از جمله بخش‌های خواندنی و نفس‌گیر خاطرات این پزشک است.

کتاب از دوران کودکی راوی شروع می‌شود و بعد از آن، دست مخاطب را می‌گیرد و پیروزی انقلاب، آغاز جنگ و روزهای پس از آن را با صدای راوی برای مخاطب شرح می‌دهد. خاطرات محجوب آینه‌ای است از حجم ظلمی که به نیروهای غیر نظامی ایران در طول جنگ روا شده است. بمباران‌ پیوسته بیمارستان‌ها در طول جنگ تحمیلی و به خطر افتادن جان انسان‌های بی‌گناه، از جمله موضوعات پرتکرار در این خاطرات است. او از زاویه یک پزشک، راوی جنگی است که هشت سال بر ملت ایران تحمیل شد.

محجوب خاطرات خودنوشت خود از این برهه را در سال ۹۴ به دفتر ادبیات پایداری حوزه هنری سپرد. پس از آن، در سال‌های ۹۵ و ۹۶، این خاطرات مورد بررسی قرار گرفت و در نهایت اخیراً از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد. در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم:

یک روز سرباز مجروحی را به اورژانس آوردند که زخم‌های متعدد و نسبتاً عمیقی در سراسر بدنش دیده می‌شد که از آن‌ها دود بیرون می‌آمد. حال عمومی‌اش هم بسیار بد بود، مثل کسی که دچار نوعی مسمومیت شده باشد. اما شکستگی و ضایعه‌ای که احتیاج به عمل داشته باشد، نداشت. چند نفری زخم‌ها را با سرم فیزیولوژی شست‌وشو می‌دادیم، ولی پس از چند لحظه مجدداً دود از آن‌ها خارج می‌شد. با دستکش جراحی داخل زخم‌ها را وارسی ‌کردیم، حرارتی حس نمی‌شد. حیران و سرگشته مانده بودیم که چه کنیم. در این بین یکی از سربازانی که همراه مجروحان به سالن اورژانس آمده بود، من را کناری کشید و آهسته گفت: «آقای دکتر! من تو مأموریت کردستان این‌طور مجروح‌ها رو دیدم. این مجروح با سلاح‌هایی که محتوی مواد فسفریه مجروح شده. زخم‌ها تا آخر می‌سوزه و خاموش نمی‌شه. درمان هم فایده نداره. فردا همة زخم‌هاش سیاه می‌شه و شهید می‌شه.»

ما قبلاً به بیمار سرم، آنتی‌بیوتیک، کورتن و هر داروی دیگری که به عقلمان می‌رسید تزریق کرده بودیم. اغلب پزشکان، به جز آن‌هایی که مشغول کمک به سایر مجروحان بودند، دور ما جمع شده بودند. از پزشکان متخصص داخلی سؤال کردم که آیا ماده‌ای که فسفر را خنثی کند می‌شناسند؟ آن‌ها اظهار بی‌اطلاعی کردند.

با بهداری اهواز تماس گرفتم، وضع مجروح را برای آن‌ها شرح دادم. ما را به بیمارستان ارتش و قسمت ش.م.ر ارجاع دادند. با زحمت توانستیم با آنجا تماس بگیریم. آن‌ها نام داروهایی را بردند که مقداری از آن تزریقی و بقیة برای شست‌وشو و پانسمان بود. آن داروها را نداشتیم و تا آن زمان هیچ‌یک از پزشکان نام آن را نشنیده بودند. تهیه آن‌ها از اهواز یا فرستادن بیمار به آنجا هم در آن اوضاع غیرممکن بود. به تدریج هوا تاریک می‌شد. با تاریک شدن هوا، نور سبزی از زخم‌های بیمار ساطع می‌شد، مثل ساعت‌های شب‌نما. منظره‌ای عجیب و دهشتناک و در عین حال تأثرانگیز بود. تنها کاری که انجام دادیم این بود که او را دور از سایر بیماران در گوشه‌ای نگه داریم که مبادا مواد روی بقیه نیز اثر بگذارد. فردا صبح جوان رزمنده به جمع شهیدان پیوست. …

منبع خبر

خاطرات نفس‌گیر یک پزشک از شهرِ در حال سقوط بیشتر بخوانید »