مجاهدت

رزمنده دفاع مقدس، شهید مدافع حرم شد + ‌عکس

به گزارش مشرق، حبیب الله ولایی به سال ۱۳۴۸ در روستای سنگ بست شهرستان آمل متولد شد. حبیب الله به محض اینکه توانست خود را به جبهه های دفاع مقدس برساند دیگر لباس رزم را از تن در نیاورد و بعد از جنگ با پوشیدن لباس سپاه جهادش را تا جایی ادامه داد که بالاخره سال ۹۴ بر اثر ابتلا به جراحات شیمیایی در جنگ سوریه شهید مدافع حرم شد.

او از شهدای حفاظت سپاه بود که به گفته همسرش برای انجام خدمت نیازی نبود وارد میدان جنگ شود اما حبیب الله به خطر افتادن حرم عقیله بنی هاشم را طاقت نیاورد و عازم سوریه سوریه شد.

آنچه خواهدی دید تصاویری از این شهید عزیز است.


شهید ولایی در جمع همکاران با حضور آیت الله جوادی آملی

انتهای پیام/

منبع: فارس منبع خبر

رزمنده دفاع مقدس، شهید مدافع حرم شد + ‌عکس بیشتر بخوانید »

«مردانی حوالی خورشید» آمدند

به گزارش مشرق، کتاب «مردانی حوالی خورشید» پانزدهمین اثر ناصر پروانی با شمارگان دو هزار و ۲۰۰ نسخه و ۱۶۰ صفحه توسط نشر شاهد به چاپ رسید.

این کتاب بخشی از خاطرات امیر حبیب بقایی فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش در دوران جنگ و زندگی خانوادگی است. البته در این اثر به رشادت‌ها و جهادگری تمامی رزمنده‌ها در دوران دفاع مقدس اشاره شده و علاوه بر امیر حبیب بقایی به ابعادی از شخصیت شهید منصور ستاری، شهید عباس بابایی و شهید مصطفی اردستانی پرداخته شده است.

امیر حبیب بقایی از دوستان نزدیک شهید عباس بابایی بود. سابقه آشنایی آنها به سال ۱۳۵۴ در پایگاه هوایی دزفول باز می‌گشت. وی همچنین در آن سال در پایگاه دزفول با سرلشگر مصطفی اردستانی هم خدمت بود و در سال‌های بعد در پایگاه ششم شکاری بوشهر و پایگاه دوم شکاری تبریز نیز به همکاری با آنها ادامه داد.

از نکات بارز این کتاب تبیین نقش پررنگ همسران شهدا و رزمندگان در دوران دفاع مقدس است. یکی از ۱۰ فصل این کتاب «پایگاهی به نام همسرم» نام دارد. همچنین در بخش‌هایی از این کتاب به جانفشانی‌های مردم شهر دزفول پرداخته شده است و در مورد ۶ عملیات بزرگ و نقش نیروی هوایی در آن صحبت شده است.

منبع خبر

«مردانی حوالی خورشید» آمدند بیشتر بخوانید »

دریادل؛ برای تجربه حُزنی عاشقانه

به گزارش مشرق، رمان «دریادل» نوشته مریم قربان‌زاده به‌تازگی توسط نشر ستاره‌ها در شهر مشهد منتشر و راهی بازار نشر شده و سعید تشکری داستان‌نویس و پژوهشگر مشهدی پس از مطالعه آن، یادداشتی نوشته که آن را برای انتشار در اختیار مهر قرار داده است. کتاب مذکور روایت داستانی زندگی فاطمه دهقانی همسر شهید ابوالفضل رفیعی را در بر می‌گیرد.

تشکری در یادداشت خود به این‌نتیجه می‌رسد که ناشر این‌کتاب با چاپ آن، مسیر درستی را طی کرده و به‌زودی جای خالی یک‌ناشر حرفه‌ای را در شهر مشهد پر می‌کند که باید چنین آثار داستانی را از نویسندگان کشورمان منتشر کنند.

مشروح متن نوشته تشکری در ادامه می‌آید:

روزی که عرض کردم می­‌خواهم درباره­ رمان شهر بانو، اثرِ خانم قربان زاده بایستم و تعظیم کنم و بگویم، برای آثاری در گونه زندگی نوشت­ه‌های شفاهی و تبدیل آن­ها به رمانِ دفاع مقدس، باید راهی را انتخاب کنیم تا رمان متولد بشود، و نویسنده­ قرارگاهی نمی‌­تواند آن را بنویسد، بلکه نویسندگان یکه و صاحب دقت و وقف­وار، توان این­گونه نوشتن و خلق کردن را دارند، بسیاری به تصورِ یک تعارف، از این حرف گذشتند.

نشر ستاره‌­ها ناشری است فاخر، که با نشر هرکتاب، در یک مَحَک با نشر آثارِ ستاره­‌وار کوششی بی‌دریغ می‌­کند تا پنجره­ای جدید را برای مخاطبان عام و خاص فراهم کند. آس و آن داشتن در ادبیات متعهد، نقشی است که نویسنده و ناشر باید تواما ایفا کنند، خانم قربان­زاده در اثر جدیدِ خود -دریادل-ما را در حُزنی عاشقانه و وَقف وار می‌برد! چرا می­‌گویم داناییِ نویسنده، درکنار هوش عاطفی او به اثبات رسیده است؟ زیرا برای نوشتن از دریادلیِ یک زن رنج‌بَر و همیشه بر پا ایستاده به نام فاطمه دهقانی، در کنار یک‌قهرمانِ دفاع مقدس به نام شهید رفیعی، باید در کنار مستند نگاری، هوش رمان‌نویسی هم داشت تا بتوان بسیار موزاییکی و دقیق، با داشتن یک راوی منحصر به فرد، و با زبانی خُبره‌نویسی و کاملا زنانه، از این‌قهرمانِ معصوم و مظلوم نوشت.

ما در روایتِ راوی، با فداکاری­‌های همسر شهید روبه‌رو هستیم، ‌با بانو فاطمه دهقانی. این‌زندگی دقیق و پُر از محنت و حماسی چنان دقیق است، که باید دقایق یک زندگی را با سرشک دید. پس سهم شادی‌­ها کجاست؟ همین دقتِ نویسنده و واکاویِ رنج‌­های همسران به‌جای نگاه فیمینستی، یک روح شرقی، ایرانی، دینی و زینب‌وار را می‌­سازد. که در تنهایی یک خانواده، ساخته می­‌شود، نه پُشتِ دوربین یا صفحاتِ ساختگیِ دروغ‌نویسی و یا آماتور بازیِ نانویسندگانِ مصاحبه‌­گر، که به‌شکل گسترده، این‌روزها موجود است، دریادل دُردانه و معصومانه است. وقتی قرار است آتش بگیری، در همان‌صفحه اولِ کتاب، قهرمان و نه راوی، در نامه به همسرش جنس زندگی و رازهای مگو را بسیار دقیق و سرشار از عاطفه با اعتراضی خفیف که حاصل یک زندگی و قرار عاشقانه است، برملا می‌سازد، که از دل آن مایه مَلات یک‌زندگی پُر فراز و نشیب را در یک‌نامه چندخطی کاملا حس می­‌کنیم.

می­‌خوانیم :

«سلام ابوالفضل عزیزم

من تمام تلاشم را کردم ‌تا به عهدی که با تو بستم وفادار باشم. نمیدانم در این آزمون الهی قبول شده­‌ام یانه. اما از تو توقع دارم من را تنها نگذاری. سال­‌ها آنچه در زندگی من و تو گذشت در درون سینه‌­ام ‌محفوظ ماند و امروز برای انتقال قصه به دیگران به عنوان تجربه شده یک کتاب. ‌امیدوارم چراغ راهی برای زندگی جوانان میهنم باشد.

دوست دارت فاطمه.

همین نامه پُرملات در کتاب، به جای مکانیسمِ مصاحبه و ‌شرح و نوشتن آنچه توسط قهرمان گفته شده، به یک زندگی نوشتِ شور انگیز، با هنرمندیِ تمام تبدیل شده است. بین آنچه مستند است و خانم دهقانی در گفت‌وگوی شفاهی گفته‌اند، و نثر و لحن نگارشی در رمان تفاوت است، به‌گونه‌­ای که اثر خانم قربان زاده در عین وفاداریِ مخلصانه به مستندات، اثر خود دریادل را به یک رمان مستند تبدیل کرده است، که در عین استقلال، اثر قابلیت آن را دارد تا روزی‌روزگاری خود به چندین رمان تبدیل شود. بین سال شمار روایت زندگی خانم دهقانی در زندگی مشترک، و تفاوت زندگی همسرانه و مادرانه که برای شهید و فرزندان شهید انجام داده است، هر نویسنده­ای را مغبون و مغلوب می­‌کند.»

می­‌خوانیم:

«سری تکان دادم و گفتم: دِگه انگشتر بختمان رِ گُم کردی، بختمان هم گم مِشه.

زد زیر خنده و گفت: ای چه حرفیه؟! خرافاتی نشو فاطمه. برمِگردم مِرِم یکی دگه مِخرِم. فعلا که بختمان خوش و خرم دِرِه جیک جیک مُکُنه.»

این‌حجم از حوادث جذاب و بِکر، می‌تواند نویسنده را به سمت‌وسوی عاطفه‌سازی و قهرمان پروری­‌های قصه‌گونه ببرد. اما خانم قربان­زاده دقیقا مثلِ خودِ شخصیت قهرمانِ اثر، فاطمه دهقانی، با ابزار ساخت تکنیک مستند نویسی و ترکیب آن به یک اُمیانه نویسی، همچنان وفادارانه نقش یک مادر را برای ادبیات شفاهی ایفا کرده است. با شجاعت می‌توان گفت بعد از شهربانو دیگر اثر این نویسنده که یک‌رمان منحصر به فرد در حوزه دفاع مقدس و مادران شهدا است، دریادل برای ما تفاوتی را فراهم می سازد تا با درک و فن قابلیت‌های نگفته، مستند را کشف و ضبط کنیم.

نشر ستاره ها با رویکردی که برای معرفی و انتشار اینگونه آثار در پیش گرفته است، برای ما اثبات می‌کند که خاطرات جعلی از زندگی افراد خیالی، چقدر با زندگی حقیقی از انسان‌های حقیقی متفاوت است. و این راز ماندگاری، و آسِ هم نویسنده و هم ناشر در کنار یکدیگر است. مشهد اکنون با نشر ستاره‌ها می‌رود تا جای خالی یک ناشر حرفه‌ای را در حوزه اینگونه آثار، به خوبی پُر کند.

منبع: مهر منبع خبر

دریادل؛ برای تجربه حُزنی عاشقانه بیشتر بخوانید »

حاج قاسم: دو نفر اگر من را ببخشند شهید می‌شوم

به گزارش مشرق، آنچه در ادامه می خوانید، برشی از مصاحبه ی مهندس حاج علی مهاجری، رئیس ستاد بازسازی عتبات استان کرمان و از فرماندهان قدیمی سپاه در کرمان و فرمانده قدیمی حاج قاسم، به نقل از فصلنامه نشان ارادت، نشریه ی داخلی ستاد بازسازی عتبات است.

گاهی وقتها ایشان که می‌آمدند کربلا، یک‌سر می‌آمدند و ما خدمتشان بودیم. آن موقع هم با ابومهدی بودند و آقای پورجعفری هم همراهشان بود. خلاصه خیلی حالت خاص و ارادتمندانه‌ای به موضوع داشتند. بحث‌های داخلی بود و صحبت‌هایی با هم داشتیم. دو ماه قبل از عرفه بود. یک روز ایشان را بالای گنبد برده بودم. دیدم خیلی خلاصه حالت خاصی پیدا کرد. حول و حوش عرفه بود که دوباره آمدند. خیلی حال عجیبی پیدا کردند. یعنی کاملا معلوم بود مثل آن ملائکی که در دور ضریح بودند ایشان هم در آن حالت بود. من پشت سر ایشان ایستاده بودم. برگشت به من خیلی جدی گفت «فلانی دو نفر اگر من را ببخشند من شهید می‌شوم. یکی این پورجعفری یکی هم خانمم.» گفتم «حالا حتما پورجعفری می‌بخشد ولی خانمت…» من کاش می‌توانستم خانمش را روزی ببینم و بگویم هیچ موقع ایشان را نبخشد

یک شب را هم در کربلا پیش ما بود. از سر کوچه‌ای که الان هتل ماست فهمیده بودند که به قول خودشان حاج قاسم آمده. غلغله ی آدم بود. همین مغازه‌هایی که سلام می کنیم جواب ما را نمی‌دهند، همه ریخته بودند دور ماشین ایشان. با یک یک اینها حال و احوال می‌کرد. دست می‌داد، روبوسی می‌کرد. ما رسیدیم سر کوچه ای که آشیخ مهدی نگهبانی دارد. دو سه نفر ایستاده بودند و رو کردند به حاجی گفتند «ما وضعمان خوب نیست، می‌خواهیم برویم به مشهد.» بلافاصله رو کرد به آقای پلارک و گفت «کار اینها را با من هماهنگ کن، بفرستیدشان بروند مشهد.».

مردم دور ماشین را حلقه کرده بودند و محافظانی هم بودند. ابومهدی هم که بود، نگران بودند. یک عراقی آمد، به بچه کوچکش گفت «بیا برو دست حاج قاسم را ببوس.» اما اینها اجازه نمی‌دادند. من رفتم پهلوی ماشین و گفتم «حاج آقا این بچه.» از ماشین پیاده شد، همین حالتی که در بغل می گیرند، پدرش را بوسید و خلاصه آن سفر رفت. سفر بعدی آمد، باز با ابومهدی آمد. او را از جلوی باب‌السلام آوردیم، گفتیم ببریم‌بالا کسی متوجه نشود. تک‌تک خادمان می آمدند با اصرار که ایشان را ببینند و روبوسی کنند. کارگرانی که کار می‌کردند، تعطیل کردند. عراقی‌ها همه‌شان می‌آمدند و می‌ایستادند و با ایشان عکس می‌انداختند.

منبع خبر

حاج قاسم: دو نفر اگر من را ببخشند شهید می‌شوم بیشتر بخوانید »

دفاع مقدس دانشگاه عشق و شهادت بود

به گزارش مشرق، حجت‌الاسلام کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران با بیان اینکه دفاع مقدس گنجینه گران‌بهایی است که باید از آن به خوبی بهره‌برداری کرد، اظهار داشت: رشادت‌های رزمندگان در طول هشت سال دفاع مقدس تاسی گرفته از فرهنگ عاشورا و ایثار امام حسین (ع) است.

وی ادامه داد: دوران دفاع مقدس دانشگاه عشق و شهادت بود و آنچنان خون رزمندگانی که از جان خودگذشتند جوشان است که همچنان توفنده ادامه دارد.

امام جمعه موقت تهران گفت: مدافعین حرم با تاسی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس به دفاع از حرم حضرت زینب برخواستند و همچون رزمندگان با ایثار، شجاعت و از خودگذشتگی گروه تکفیری داعش را شکست دادند.

حجت‌الاسلام صدیقی با بیان اینکه باب شهادت همچنان باز است، افزود: ماموران نیروی انتظامی در راه برقراری امنیت و مقابله با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر به شهادت می‌رسند.

منبع: دفاع پرس منبع خبر

دفاع مقدس دانشگاه عشق و شهادت بود بیشتر بخوانید »