مجاهدت

شش دانگ حواسم به جمکران و سربازیِ «امام زمان (عج)» بود

بعه گزارش مشرق، «کتاب آرام جان» روایت زندگی شهید مدافع حریم امنیت، محمدحسین حدادیان است که در انتشارات شهید کاظمی منتشر شده.

در این مطلب قصد داریم با بخشی از کتاب «آرام جان» که به زندگی شهید مدافع حریم امنیت، محمدحسین حدادیان پرداخته است آشنا شویم، این کتاب شاهد چند فصل است که در ادمه فصل اول آن را با هم مرور می‌کنیم:

دعوت شدیم عروسی دختر عمویم. می‌دانستم آهنگ پخش می‌کند و بزن و برقصشان به راه است. سفت و سخت ایستادم که من عروسی بیا نیستم. مادرم پیله کرد که زشت است و برایمان حرف در می‌آورند. مجبور شدم بروم. چادر مشکی‌ام را در نیاوردم. سرم را انداختم پایین. از زیر روسری گوشم را محکم چسبیدم. همه بدجور نگاهم می‌کردند. پا شدم رفتم توی یکی از اتاق‌های خالی. زمزمه‌های جمکران به زبانم جاری شد؛ یا مهدی ادرکنی، یا صاحب الزمان ادرکنی.

وقتی برگشتیم خانه، مامان جمیله گفت: پروین خانم، عروس عمو تو رو برای برادر دو قلویش پسندیده. این طور که مامان جمیله می‌گفت پرویز پسری مذهبی و انقلابی بود که از نظر فکری و اعتقادی هیچ سنخیتی با خانواده‌اش نداشت. وقتی خواهرش دیده بود از عروسی فراری‌ام؛ من را به مادرش نشان می‌دهد که این باب دندان پرویز است. می‌خواستند پا پیش بگذارند برای خواستگاری. من اصلا در حال و هوای ازدواج سیر نمی‌کردم. شش دانگ حواسم به جمکران و سربازی امام زمان (عج) بود. وقتی تلویزیون صحنه‌های جنگ را نشان می‌داد، اشک می‌ریختم که چرا پسر نیستم چرا در جبهه نیستم، چرا نمی‌توانم بجنگم. دوست نداشتم از این فضا دور شوم و بیفتم پی ازدواج.

به مامان جمیله گفتم: نه! برای چی می‌خوان بیان؟ مرغ مادرم یک پا داشت: «زشته، بحث فامیل در میونه!»
-صد سال سیاه!

-دختر دندون غرور رو از دهنت بکن بنداز بیرون!

زیر بار نرفتم. مامان جمیله به حال التماس گفت: بذار بیان، ولی بعد بگو نمی‌خوام. با همین شرط قبول کردم. طی کردم فکر چای بردن را هم از سرشان بیرون کنند.

وقتی پرویز آمد خواستگاری، بیست و یک سالش بود؛ من هم هفده سال. به من گفتند برو با آقا پرویز صحبت کن. برای دادن جواب سربالا وارد اتاق شدم. به خیالی که بیندازمش در هچل و ببینم چند مرده حلاج است. خودم را آماده می‌کردم که هر چه زودتر جواب دندان شکن «نه» را مثل شمشیر فرو کنم در سینه مادرش. گوشه اتاق چهار زانو و سر به زیر نشسته بود. به محض ورود، بالای سرش هلال نوری دیدم. دلم لرزید. لاله گوشم داغ شد. رعشه افتاد به پایم. سرم را پایین انداختم. زود نشستم. چادرم را پهن کردم دورم. نمی‌فهمیدم واقعی بود یا توهم. هر چه بود همان اول تسلیم شدم.

در نگاه اول، تیپ و قیافه‌اش داد می‌زد که با یک پسر انقلابی طرف هستم. پیراهن ساده یقه کیپ، شلوار پارچه‌ای پشمی، محاسن بلند و موهای یک ور. از راه خوبی سکوت را شکست. انگشتر عقیقش را دور انگشت چرخاند و گفت: اسم شناسنامه‌ای من پرویزه، اما خودم تغییر دادم مهدی. هنوز نه به بار بود نه به دار که گفت: از این به بعد اگه پرویز صدام کنید جوابتونو نمی‌دم.

چانه‌اش که گرم شد هر چه در چنته داشت بی شیله پیله ریخت وسط، گفت عضو رسمی سپاه است. گفت جانم فدای امام وانقلاب. گفت تازه از جبهه برگشته‌ام و باز هم می‌روم. از همان اول تا ته حرفهایش را خواندم. گفت وگفت و گفت. یک نفس. فقط گوش می‌دادم. لام تا کام حرف نزدم. حتی سرنجنباندم که موافقم. حالا انگار او می‌خواست بهانه به دستم بدهد برای جواب نه شنیدن. ردیف کرد که از دار دنیا هل پوک هم ندارد؛ فقط و فقط تازه سپاه یک پژو ۵۰۴ اسقاطی بهش فروخته که معلوم نیست بتواند راهش بیندازد یا نه.

به امیدی که به تته پته بیفتد نه گذاشتم نه برداشتم گفتم: به شرطی با شما ازدواج می‌کنم که امام خمینی خطبه عقد مونو بخونن آنجا بود که لو داد محافظ شخصیت است خیلی‌ها را نام برد که فقط آقای رفسنجانی، آیت الله صانعی و آیت الله اردبیلی را به یاد دارم گفت در بیت حضرت امام جزو آن پاسدارانی است که پایین جایگاه می‌ایستند و دوره دوره تعویض می‌شوند.

پذیرش این شرط برایش مثل آب خوردن بود طمع کردم گفتم: پس باید پیش آقای خامنه‌ای هم بریم. به سادگی قبول کرد. پیشنهاد داد که می‌توانیم پیش آقای رفسنجانی هم برویم. سرم پایین بود نفهمیدم می‌خواهد من را دست بیندازد یا جدی می‌گوید. به دلم ننشست. گفتم: لازم نکرده! زود برید ودوخت که اول باید از دفتر خانه سند ازدواج بگیریم طاقچه بالا گذاشتم: باشه …، ولی به شما بگم من زمانی خودم رو رسما همسر شما می‌دونم که حضرت امام ما رو عقد کنن.

عاقدمان سید وارسته و قدبلندی بود به نام تعالی. وقتی فهمید می‌خواهیم برویم خدمت امام خیلی ذوق کرد. با اینکه با امام هیچ صنمی نداشت با چشمان برق زده گفت: به ایشون بگید تعالی به شما سلام رسوند.

من و پدرم و مهدی رفتیم جماران، با همان پژو ۵۰۴ کاهویی درب وداغانی که فقط چهار چرخش می‌چرخید. با همان لباس‌های خواستگاری آمده بود من هم با چادر مشکی کشدار و مقنعه چانه دار هیچ کدام ریخت و قیافه عروس و داماد نداشتیم.

زن‌ها افتادند روی دنده لج که ما چه کار به کار داماد داریم؟ اصلا او که اینجا نیست توی مردانه نشسته. رفتند و یک ضبط صورت توشیبای نقره‌ای رنگ آوردند گذاشتند لب طاقچه. همان اول نوارش گیر کرد. دو سه تاپ تاپ زدند توی سرش.

تا روشن کردند سرو کله مهدی پیدا شد. کاردش می‌زدی خونش نمی‌آمد. وسط حیاط داد و هوار به راه انداخت. آمد که من دست عروس را می‌گیرم و می‌برم شما اینجا هر فسق و فجوری دوست دارید انجام بدهید. دختر همسایه مان با لب و لوچه آویزان سیم ضبط را جمع کرد و برد توی آشپزخانه. آب‌ها که از آسیاب افتاد زود سفره را انداختند تا سر مردم را به شام گرم کنند.

همهمه افتاد بین زن‌ها که داماد آمده دنبال عروس. نمه نمه پچ پچ‌ها تبدیل شد به خنده‌های زیرزیرکی. زیاد ماشین عروس به گوشم خورد. با لباس عروس رفتم توی حیاط. مهدی خیلی خجالتی گفت: یه چیز بگم؟ گفتم: بگو!

– ماشین عروسیمون صندلی نداره؛ باید بری کف ماشین بشینی!
– یعنی چه؟!
– تعمیرکار بدقولی کرد!
– پس چطور رانندگی می‌کنی؟!
– صندلی راننده هست، ولی بقیه صندلی‌ها. برای اینکه راحت باشی کفش رو موکت کردم!
مثل خریدارها نگاهی انداختم به سرتا پای ماشین. به جای گل، دورتادورش جای بتونه بود. خندیدم. با اعتماد به نفس کامل نشستم کف ماشین عروس. چهار زانو، با لباس عروس.
شرط کرده بودم کسی حق ندارد پشت سر ماشین راه بیفتد و بوق بوق کند. دوتایی راه افتادیم. جمله آقای کافی پیچید توی سرم «یعنی چی عروس رو بذاری توی ماشین و بوق بزنی؟ که یعنی من دارم زنمو خونه می‌برم؟!»

منبع: میزان منبع خبر

شش دانگ حواسم به جمکران و سربازیِ «امام زمان (عج)» بود بیشتر بخوانید »

خودش را فدا کرد تا شرمنده حضرت زهرا(س) نباشیم

به گزارش مشرق، شهید رضا عادلی متولد ۱۰ اسفند سال ۱۳۶۸ در اهواز است که در جریان جنگ سوریه برای دفاع از حریم اهل بیت (ع) داوطلبانه به سوریه رفت و در یازدهم بهمن سال ۱۳۹۴ به شهادت رسید. حدیث عادلی خواهر این شهید در صحبت‌های خود در خصوص خانواده خود گفت: ما هفت برادر و خواهر هستیم که رضا فرزند چهارم است. در خانواده‌ای که همیشه نان حلال اولویت پدرمان بود و مادر سعی می‎کرد مارا با روضه‌های اهل بیت مانوس کند. در زمان جنگ هم خودش با اینکه سه فرزند داشت، اما پشت جبهه خدمت می‌کرد و تا سال‌ها این روند ادامه داشت و لحظه‌ای از آرمان‌های اسلام و انقلاب غافل نشد.

وی افزود: رضا در حین تحصیل به دلیل تصادفی که داشت مدتی از درس فاصله گرفت، دیپلم را در رشته تصویر سازی کامپیوتر گرفت و به خدمت سربازی رفت. خدمت سربازی را در ارتش گذراند و در راهیان نور مشغول به کار شد. من با رضا حدود ۱۰ سال اختلاف سنی دارم، اما با وجود اینکه متعلق به ۲ دهه هستیم، ولی بسیاری از علائق و رفتارهایمان بهم شباهت داشت و رابطه خواهر برادری خیلی خوبی باهم داشتیم. علاوه بر رابطه برادر خواهریمثل یک پدر، مثل یک معلم و یک دوست بود که در زمان کودکی همیشه همراهش بودم و در نوجوانی توصیه به خواندن نماز و رعایت حجابم داشت. کلیپ‌های جنگی زیادی باهم دیدیم و آرزویش این بود که من هم مثل خودش در راستای ولایت و نظام حرکت کنم.

خواهر شهید با اشاره به خصوصیات اخلاقی برادرش بیان کرد: بسیار با محبت و شوخ طبع بود. همیشه سعی می‌کرد فضای خانه را شاد و پرانرژی کند. اگر کسی ناراحت بود تا زمانی که خنده به لبش نمی‌آورد آرام نمی‌شد. به پدر و مادرم احتراک بسیار زیادی داشت. وقتی به منزل میامد پای مادرم و دست پدرم را می‌بوسید. برای همه اقوام عزیز بود، همه مثل پسرشان دوستش داشتند. بسیار باحیا و با نجابت بود و تا جایی که مجبور نمی‎شد با خانم‌های نامحرم همکلام نمی‎شد. خصوصیت بارز دیگر شجاعتش بود که همرزمانش در میدان رزم دیدند. با اخلاص و بی ریا کار می‌کرد و اگر کار خیری انجام می‌داد به کسی نمی‌‎گفت و ما بعدا متوجه می‌شدیم.

وی به ارادت برادرش نسبت به ائمه اطهار اشاره کرد و گفت: به حضرت زهرا (س) و حضرت رقیه (س) ارادت خاصی داشت. همیشه دست خواهرزاده‌هایم را می‌گرفت و می‎گفت این دست‌‎ها خیلی کوچک است، این تن خیلی کوچک نحیف است، چطور دلشان آمد حضرت رقیه را کتک بزنند.

وی در خصوص علاقه برادرش به شهدا و راهیان نور افزود: بهترین روزهای زندگی‌اش به گفته خودش روزهایی بود که کیفش را می‌بست و برای کار به این استان و آن استان می‌رفت. ما زیاد او را نمی‌دیدیم، بیشتر وقتش در رزمایش و خدمت به شهدا بود. گاهی دست‌هایش از شدت کار پوست پوست و زخمی می‎شد، چون کار انفجار انجام می‎داد چشم‌‎هایش قرمز می‎شد. خیلی به شهید باکری و همت علاقه داشت.

عادلی به حضور برادرش در جبهه سوریه اشاره کرد و گفت: بعد از جنگ سوریه و حضور مدافعان حرم بی تاب رفتن به سوریه شد مخصوصا وقتی تصاویر سوریه را از صدا و سیما می‎دید. مدام می‌گفت پس کی نوبت من می‌شود. در بسیاری از مراسمات شهدای مدافع حرم قبل از خودش حضور داشت. این جنگ فرصتی بود که رضا به آرزوی همیشگی‌اش برسد. خانواده آمادگی رفتنش را داشتند، چون علاقه‌اش را دیده بودند.

وی با اشاره به رضایت مادر از حضور برادر در جبهه سوریه بیان کرد: با توجه به فعالیت‌های مادرم در زمان دفاع مقدس وقتی قرار شد رضا به سوریه برود مخالفتی نکرد. گاه گاه با حرف‌هایش ما را آماده می‌کرد، مثلا به مادرم می‌گفت اگر نمی‌خواهی در قیامت شرمنده حضرت زهرا (س) باشی باید یکی از ۲ پسرت را فدای اسلام کنی.

خواهر شهید عادلی افزود: قبل از اینکه به سوریه برود یکبار همراه با نیروهای مردمی عراق در دفاع از حرم‌های عراق شرکت کرد. اواخر آذر سال ۹۴ با تلاش فراوان توانست به سوریه اعزام شود. در آنجا مربی تیپ فاطمیون بود و با اینکه ۲۵ سال بیشتر سن نداشت، اما از هوش توانایی خاصی برخوردار بود.

منبع: دفاع پرس منبع خبر

خودش را فدا کرد تا شرمنده حضرت زهرا(س) نباشیم بیشتر بخوانید »

هنرمندان دفاع مقدس مظلومیت مضاعف دارند

به گزارش مشرق،‌ «از تبار حبیب» روایتی از زندگی و نویسندگی گلعلی بابایی است که به قلم حسین قرایی نوشته شده است. روایتی از فعالیت ادبی گلعلی بابایی نویسنده نام آشنای کشورمان که در پی آن است تا مخاطب را با افق‌های اندیشه و شیوه‌های نوشتاری این نویسنده صاحب سبک آشنا کند و از همین رهگذر در شناساندن وی که در معرکه جنگ گداخته شده قدمی بردارد.

گفت‌وگو پیرامون کتاب «از تبار حبیب» و گلعلی بابایی بهانه‌ای شد تا به سراغ حسین قرایی از پژوهشگران مطرح ادبیات دفاع مقدس برویم؛ در ادامه متن این گفت‌وگو را می‌خوانید؛
**: وعده داده بودید ۱۰۰ کتاب تاریخ شفاهی از زندگی ۱۰۰ هنرمند انقلاب بنویسید؛ «از تبار حبیب» از همین دسته و چندمین کتاب محسوب می‌شود؟

بله؛ «از تبار حبیب» دوازدهمین کتابی است که از تاریخ شفاهی و زندگی هنرمندان انقلاب نوشته‌ام و سیزدهمین شماره آن نیز مربوط به مازیار بیژنی کاریکاتوریست عصر انقلاب اسلامی با عنوان «درست وسط خال»است که دو ماه آینده چاپ خواهد شد و اگر خدا توفیق بدهد همچنان می‌نویسیم.

هنرمندان دفاع مقدس مظلومیت مضاعف دارند/ «گلعلی بابایی» مبدا لشکرنویسی و در مستندنویسی از بزرگان است

**: سلوک هنرمندان انقلاب از چه لحاظی مهم بود و شما را به نوشتن درباره آن ترغیب کرد؟

من احساس کردم هنرمندان دفاع مقدس یک مظلومیت مضاعفی دارند، یکی از آن هنرمندانی که دچار این مظلومیت مضاعف است، به‌نظرم گلعلی بابایی است. گلعلی بابایی اسم خیلی خوب و با مسمایی هم دارد، چون هم «گل» است و هم «بابا»؛ و این اسم در ادبیات قدیم ما معنی خیلی خوبی دارد و تقریباً مرشد بودن را به ذهن متبادر می‌کند. مثل بابا طاهر یا بابافغانی شیرازی که معنی استاد بودن و باصفا بودند را دارد و گلعلی بابایی همین گُل علیِ بابایی است. یعنی چی؟ یعنی اینکه ادبیات دفاع مقدس گلعلی بابایی زیاد دارد.

گلعلی بابایی در لشکرنویسی به نظرم علمدارم است

بعد از کتاب آقای مازیار بیژنی، کتاب دیگری در همین مسیر سلسله زندگی و نویسندگی‌ها، درباره رحیم مخدومی است؛ ایشان نیز دچار حجاب معاصرت‌اند و کمتر دیده می‌شوند. گلعلی بابایی در لشکرنویسی به نظرم علمدارم است. اگر کتاب همپای صاعقه و ضربت متقابل او را که مشترکاً با حسین بهزاد نوشته شده را بخوانید، نثر او را متوجه می‌شوید. او هنرمندانه می‌نویسد و یک ژانر خاص ادبی به‌عنوان لشکر نویسی را علمداری می‌کند.

حالا من دیدم گلعلی بابایی به‌چشم نمی‌آید؛ خصوصاً در فضای دانشگاه، گفتم زندگی‌اش از «الف» تا «ی» را بنویسم تا برای آدم‌هایی که متخصص ادبیات دفاع مقدس هستند مورد استفاده قرار گیرد چون فکر می‌کنم جالب باشد.

گلعلی بابایی چند ویژگی دارد که شاید در دیگران نباشد، یکی سبک نوشتاری اوست که در کتاب‌هایش با عنوان سرگذشت‌نویسی اعمال شده است. این کتاب‌ها تماماً مستند هستند و شما یک «و» در این کتاب‌ها پیدا نمی‌کنید که غیرمستند باشد. اگر هم چیزیی در کتاب مجهول باشد در پاورقی توضیح می‌نویسد؛ این سبک نوشتاری بابایی است.

او در کتاب‌هایش خیلی متکی به تصاویر است و می‌خواهد به‌نوعی با سند عکس بر مطالب مُهر تاییدی بزند. تقریباً در اکثر کتاب‌های بابایی یک فصل به روایت تصویر وجود دارد. مثلا در یک کتاب ۲۰۰ صفحه‌ی، ۵۰ صفحه تصویر دارد؛ عکس‌هایی که زبان روایت دارند.

هنرمندان دفاع مقدس مظلومیت مضاعف دارند/ «گلعلی بابایی» مبدا لشکرنویسی و در مستندنویسی از بزرگان است

مثلا در کتاب «ماه همراه بچه‌هاست» که روایت زندگی شهید همت است، از نوجوانی شهید همت عکس وجود دارد تا لحظه شهادت ایشان. جالب است که گلعلی در جاهایی با شهید همت همراه بوده است؛ یعنی گلعلی در کتاب‌هایش با خیلی از شخصیت‌ها اول شخص روایت کننده است؛ یعنی شاهد عینی است. خب وقتی این فرد در این حوزه‌ها چنین کتاب می‌نویسد، و یک جریان خلاف عادت به نام لشکرنویسی را رقم می‌زند و مبدع قلمداد می‌شود، چرا نباید آن را ضریب دهیم! اتفاقاً اگر درباره ایشان ننویسم، کم‌کاری کرده‌ام.

ما باید درباره این ها بنویسم که روز به روز زنده‌تر برای نسل جدید معرفی بشنود. ای کاش کسی بود بعد از اینکه ما این کتاب‌ها را می‌نوشتیم، مستندپرتره‌ای می‌ساخت و زندگی آن‌ها را فیلم می‌کرد. یعنی اگر کسی براساس همین کتاب‌ها می‌نشست و مستند می‌ساخت، کار بزرگی رقم می‌خورد. گلعلی بابایی بخشی از شناسنامه فرهنگی ماست؛ این جمله را چندبار تکرار کرده‌ام. ما باید قدر این چهره‌های عصر انقلاب اسلامی را بیشتر بدانیم. قدردانی از آن‌ها نیز همین کتاب نوشتن و فیلم ساختن است تا روز به روز از آن‌ها روایت کنیم چراکه آن‌ها سال‌ها شهدا، رزمنده‌‎ها و فرماندهان را روایت کرده‌اند.

**: مرتضی سرهنگی یک جمله معروف دارند که «جنگ‎های دفاعی همانطور که فرماندهانش را پیدا می‌کند، نویسندگان خود را نیز می‌یابد»، گلعلی بابایی از همین جنس است؛ شما ایشان را یک نویسنده مبدع می‌دانید؟

بله؛ در بخشی از کتاب «مینی دو کوهه» مفصل درباره سرهنگی و ادبیات پایداری صحبت کرده‌ایم؛ به‌نظرم پاسخ این سوال مثبت است. یعنی بابایی دارای سبک، و مبدع است چراکه اگر نوشته و نثر ایشان را بدون اسم در میان آثار دیگران قرار دهید، من حتماً این نثر را تشخیص می‌دهم چون بابایی به یک سبک رسیده است. سبک او لشکر نویسی و گردان نویسی است. برخی از کلمات بخاطر ماهیت جنگ زموخت است اما گلعلی بابایی همین کلمات را خوش‌تراش و زیبا ارائه کرده است؛ نمونه‌ی این ادبیات را می‌توانیم در سرگذشت‌نامه نویسی‌های بابایی ببینیم که بهترین نمونه آن نیز در کتاب «ماه همراه بچه‌هاست» دیده می‌شود.

**: خیلی از نویسندگان جنگ معتقد به حفظ جایگاهی برای رزمنده‌ها هستند که در این جایگاه هیچ نقص و نقیصه‌ای بر رزمنده وارد نیست و از طرفی برخی دیگر حتی جنگ را سیاه روایت می‌کنند، بابایی در این جایگاه در کجا ایستاده است؟

بله؛ اگر نثر گلعلی را در کنار نثر ۱۰۰ نویسنده دیگر در مقابل من قرار دهید، من امضای ایشان را خواهم شناخت چون او به یک سبک رسیده است. سبک او نیز لشکر نویسی و یگان نویسی است. بعضی از کلمات گلعلی بابایی با توجه به ضمختی جنگ، خوش تراش و زیبا ارائه شده است.

هنرمندان دفاع مقدس مظلومیت مضاعف دارند/ «گلعلی بابایی» مبدا لشکرنویسی و در مستندنویسی از بزرگان است

نمونه این ارائه های زیبا را می‌توانید در سرگذشت‌نامه نویسی‌های بابایی ببنیم که بهترین نمونه آن نیز در کتاب «ماه همراه بچه‌هاست» مشاهده می‌شود که درباره شهید محمدابراهیم همت نوشته شده است.

**: یک‌سری از نویسنده‌ها دفاع مقدس، رزمنده‌ها را در سطحی از قداست می‌بینند و نقطه مقابل این نویسنده‌ها کسانی هستند که جنگ را سیاه روایت می‌کنند؛ گلعلی بابایی کجای این دو ایستاده است؟

گلعلی بابایی در جایگاه خودش ایستاده است؛ وقتی می‌گوییم ایشان دارای یک سبک است، اتفاقاً زیست و نگاه او به جنگ نیز یک سبک است. یعنی گلعلی بابایی همه فضاها را دیده است و نگاه او، نگاه خودش است و البته نگاه‌های به جنگ را می‌شناسد و در نوشتن خبره است.

اگر کتاب‌های او را بخوانید متوجه خواهید شد که گلعلی بابایی سیاه نویس نیست و از کسی تقلید نمی‌کند. گلعلی بابایی خودش است. وقتی از شهید محسن وزوایی می‌نویسد، یعنی اینکه وزوایی را گلعلی بابایی مستند نوشته است. وقتی «ضربت متقابل» و «همپای صاعقه» را می‌نویسد، یعنی روایت لشکر محمد رسول الله (ص) را می‌نویسد. گلعلی در این کتاب‌ها خیلی کم خودش را ارائه می‌کند و این مستندات است که ارائه می‌شوند. اتفاقاً این کتاب‌ها منابعی خواهند شد تا دیگران بیایند و رمان بنویسند.

**: معروف است که بابایی در مدرسه و دوران تحصیل خیلی انشانویس خوب و قدری بوده است، این نکته در روند پیشرفت ایشان ربطی داشته است؟
گلعلی بابایی را دریا آرام می‌دانم؛ او دچار پستی و بلندی نیست اما در کتاب‌های آخر او به پختگی رسیده است. می‌توانیم بگوییم او در مستندنویسی جنگ از بزرگان است. او در همه کتاب‌هایش گلعلی بابایی است. تقریباً کارهایش شبیه به هم است چراکه مستندنویسی ژانری است که بابایی در آن یکه‌تاز است و نمی‌توانیم برای کارهایش نمرات مختلف در نظر بگیریم. بابایی در کتاب‌های لشکر نویسی آخر پخته‌تر جلوه کرده است.

هنرمندان دفاع مقدس مظلومیت مضاعف دارند/ «گلعلی بابایی» مبدا لشکرنویسی و در مستندنویسی از بزرگان است

**: یک دوره‌ای بابایی در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس مسوولیت ادبی داشتند، در دورانی که نویسنده‌ها خیلی به مسوولین نظامی انتقاد داشتند اما ایشان دوره موفقی را پشت سر گذاشت در این کتاب به این مقطع اشاره‌ای شده و اینکه نظرتان درباره کارنامه مدیریت وی چیست؟

کارنامه بابایی در جاهایی که به عنوان یک نظامی فعالیت داشته، موفق بوده است. نمونه آن در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس بود که در آن مقطع کتاب‌های خیلی خوبی منتشر شد. به نظرم بابایی در آن کسوت و هیبت نظامی خیلی آرام و متین کارها را پیش می‌برد و به‌عنوان یک نظامی هنرمند جلوه می‌کرد.

همچنین در مقام مشاور پژوهشی و مولف قدم برمی‌دارد موفق می‌شود؛ گلعلی بابایی یکی از نویسندگان عصر انقلاب است که به دلیل حجاب معاصرت دیده نشده است؛ وی بزرگ است و باید قدردان‌شان باشیم و من سعی کردم برای معرفی ایشان یک کتاب درباره این شخصیت بنویسم. به نظرم صدا و سیما و مجموعه‌های تبلیغی برای معرفی این شخصیت‌ها وضیفه مهم‌تری برعهده دارند که باید ادا کنند.

گل‌علی آقابابایی‌پور معروف به گل‌علی بابایی پژوهشگر و مستندنگار دفاع مقدّس، یگان‌نویس و لشکرنویس است و به‌عنوان یکی از پرکارترین و مؤثرترین چهره‌های ادبیات پایداری و مقاومت شناخته می‌شود. او و حسین بهزاد دو پدیدآور همپای صاعقه هستند که این کتاب باعث ایجاد تحوّل در گونهٔ مستندنگاری دفاع مقدّس شد.

گل‌علی‌ بابایی در سال ۱۳۳۹ در روستای برار شهرستان چالوس به دنیا آمد. تحصیلات خود را ابتدا در مکتب خانهٔ آشیخ میرزاآقا حسن نعیمی و سپس تا جهارم ابتدایی را در دبستان روستای برار گذراند. سال ۱۳۴۸ خانواده‌اش روستا را ترک گفته و به محلّه‌ی امامزاده عبداللّه در غرب تهران مهاجرت کردند. کلاس پنجم را در دبستان «مظفر امیری» واقع در محلّه‌ی ۱۳ متری حاجیان، نزدیک مسجد جوادالائمه گذراند و سپس برای کمک به معاش خانواده روزها در یک کارگاه تراش‌کاری کار می‌کرد و شب‌ها در مدارس شبانه درس می‌خواند. تا سوم دبیرستان با همین وضعیت به تحصیل خود ادامه داد.

در وقایع دوران انقلاب، همراه مردم محلّه‌ی «جی» و مسجد جوادالائمه برای پیشبرد نهضت امام خمینی (ره) در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. بعد از انقلاب، مسجد «جوادالائمه(ع)» پایگاهی برای گذران اوقات فراغت او شد. پانزده ماه پس از آغاز جنگ تحمیلی، برای نخستین بار در زمستان سال ۱۳۶۱ به جبهه اعزام شد و تا پایان جنگ، به صورت متناوب، به مدت پنجاه و پنج ماه در مناطق عملیاتی ماند. در طول این مدت؛ سه بار نیز مجروح شده است.

سال ۱۳۶۹ به همراه تعدادی از پیشکسوتان جنگ گروه تفحص شهدا را در لشکر ۲۷ تشکیل داد. بابایی زمانی که در جبهه بود، همه رویدادهای اطراف خودش را در دفترچه‌های خاطراتش ثبت می‌کرد که تا آخر جنگ تعداد آنها به هفت دفترچه رسیده بود. این هفت دفتر او سال ۱۳۶۹، در قالب دو کتاب به نام‌های نقطه‌رهایی و غربت هور چاپ شده‌اند. از سال ۱۳۷۲ به طور جدی کارهای پژوهشی مربوط به دفاع مقدس را در پیش گرفت. نخست با زندگی‌نامه ‌نویسی شروع کرد و بعد هم به فعالیت قلمی در حوزه‌ی یگان‌نویسی و نگارش کارنامه عملیاتی پرداخت.

منبع: دفاع پرس منبع خبر

هنرمندان دفاع مقدس مظلومیت مضاعف دارند بیشتر بخوانید »

از ولادت «ماشاالله کوسه» تا شهادت «غلام اعتبار»

به گزارش مشرق، ۲۰ مرداد ۱۳۹۹ هجری شمسی برابر با ۲۰ ذی الحجه ۱۴۴۱ هجری قمری و ۱۰ آگوست ۲۰۲۰ میلادی است. مروری می کنیم بر حوادت مهم دفاع مقدس در این روز.

اهم مناسبت‌های مرداد ماه:

۱-سالروز ازدواج حضرت امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س)/ ۵-سالروز عملیات مرصاد/ ۶- شهادت مظلومانه زائران خانه خدا به دست مأموران آل‌سعود/ ۷-شهادت امام محمدباقر (ع)/ ۹-روز عرفه/ ۱۰-عید سعید قربان/ ۱۴-صدور فرمان مشروطیت-روز حقوق بشر اسلامی و کرامت انسانی/ ۱۵-ولادت امام علی‌النقی‌الهادی (ع)/ ۱۶-تشکیل جهاد دانشگاهی/ ۱۷-روز خبرنگار/ ۱۸-عید سعید غدیرخم/ ۲۰-ولادت امام موسی‌کاظم (ع)/ ۲۳-روز مقاومت اسلامی/ ۲۴-روز مباهله/ ۲۶-سالروز ورود آزادگانِ سرافراز به میهن اسلامی/ ۲۸-کودتای آمریکا برای بازگرداندن شاه/ ۳۰-روز بزرگداشت علامه مجلسی/ ۳۱-آغاز سال ۱۴۴۲ هجری قمری- روز جهانی مسجد

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (۲۰ مرداد)

• ولادت شهید علی اصغر ناهیدی (استان سمنان، شهرستان دامغان، روستای ورزن) (۱۳۳۶ ه.ش)

• ولادت شهید جمال تاجیک قوئینک (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۳۷ ه.ش)

• ولادت شهید ابوالقاسم سلیمانی (استان تهران، شهرستان شمیرانات) (۱۳۳۸ ه.ش)

• ولادت شهید ماشاالله کوسه ستوده آرانی (استان اصفهان، شهرستان آران) (۱۳۴۲ ه.ش)

• تظاهرات گسترده مردم اصفهان علیه رژیم پهلوی و اعلام حکومت نظامی در این شهر (۱۳۵۷ ه.ش)

• راهپیمایی مردم شیراز علیه رژیم طاغوت به مناسبت برگزاری جشن هنر در این شهر (۱۳۵۷ ه.ش)

• انتخاب شهید محمدعلی رجایی به‌عنوان نخست ‏وزیر جمهوری اسلامی ایران (۱۳۵۹ ه.ش)

• شهادت شهید ابراهیم ذوالفقاری (استان فارس، شهرستان فسا) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمحمد سیدباقری (استان گلستان، شهرستان گرگان) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت شهید علی‌اکبر اسکندری (استان سمنان، شهرستان شاهرود، روستای گرجی) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید علی‌رضا رمضانی (استان اصفهان، شهرستان بیدگل) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید اسدالله بریمانی (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۲ ه.ش)

• شهادت شهید هاشم آل آقا (استان کرمانشاه، شهرستان کرمانشاه) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمحمد موسوی ایرائی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید غلام علی رحمانی پاچی (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید غلام بهمنیار (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید ابوالفضل خزایی پول (استان مازندران، شهرستان نوشهر) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید علی سیفیان آرانی (استان اصفهان، شهرستان آران) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمد پورزکی‌خانی (استان کرمان، شهرستان رفسنجان، روستای صفی آباد) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید مسلم کردرضایی (استان مازندران، شهرستان رامسر) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید مهدی دولت‌آبادی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید تقی توکلی شیاده (استان مازندران، شهرستان سوادکوه) (۱۳۶۷ ه.ش)

• ولادت شهید مدافع حرم رضا دامرودی (استان خراسان رضوی، شهرستان سبزوار) (۱۳۶۸ ه.ش)

• شهادت شهید فریبرز سهیلی (شهرستان کرمانشاه، شهرستان صحنه، روستای ده آسیاب) (۱۳۹۲ ه.ش)

• شهادت شهید هادی غلام اعتبار (استان همدان، شهرستان رزن، روستای بهکندان) (۱۳۹۲ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم موسی علیزاده (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۴ ه.ش)

• شهادت شهید مدافع حرم ابوالفضل مرادی (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۵ ه.ش)

رویدادهای مهم این روز در تقویم هجری قمری (۲۰ ذی‌الحجه)

• ولادت حضرت امام موسی کاظم (ع) (۱۲۸ ه.ق)

منبع: دفاع پرس منبع خبر

از ولادت «ماشاالله کوسه» تا شهادت «غلام اعتبار» بیشتر بخوانید »

برگزاری جشنواره کهنه سرباز در کرمانشاه

به گزارش مشرق، رونمایی از یادمان شهدای گمنام قرارگاه منطقه‌ای غرب نیروی زمینی ارتش، برگزاری جشنواره کهنه سرباز، برگزاری یادواره شهدای «زرده» شهرستان دالاهو و برگزاری جشنواره تئاتر مرصاد از دیگر برنامه‌هایی است که در راستای گرامیداشت چهلمین سالگرد دفاع‌مقدس در کرمانشاه برگزار خواهد شد.

منبع خبر

برگزاری جشنواره کهنه سرباز در کرمانشاه بیشتر بخوانید »