مجاهدت

رویای بازگشت حاج احمد!

به گزارش مشرق، احسان محمدحسنی مسئول این سازمان به بهانه سی و هشتمین سال ربوده شدن و شهادت چهار دیپلمات از یاد رفته یادداشتی منتشر کرد.

متن یادداشت احسان محمدحسنی به شرح ذیل است:

«هو الحق

رؤیا و تصور بازگشت «حاج احمد متوسلیان» و سه همرزم کهف‌نشین و فراموش شده او پس از ۳۸ سال دوری و بی خبریِ مطلق، در همین روزها و روزگارِ پرحادثه به میهن عزیزمان، الحق که شیرین و گواراست. مجسم کنیم حاج احمد با سر و رویی که گرد پیری بر آن نشسته، به شهر خودش تهران بازگشته و پس از قریب به چهار دهه، برای ملاقات با مادری که در گمنامی و چشم انتظاری، چراغ عمرش خاموش شده، به خانه کوچک و قدیمی‌اش در کوچه علوی خیابان مولوی تهران سری می‌زند و با مردم و خیابان‌ها و محله‌های این شهر شلوغ مواجه می‌شود…

بیشتر بخوانید:

چگونه هسته‌های مقاومت در سوریه و لبنان تشکیل شد؟

نظر احمد متوسلیان درباره اشتباه در مانور نظامی

پس از ۳۸ سال از واقعه تلخ ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی، به جای تجسم و تصور و تخیل، خبر آورده‌اند که فاتح راستین خونین شهر، حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او «سیدمحسن موسوی»، «تقی رستگار مقدم» و «کاظم اخوان» پس از ربوده شدن و سپری کردن ایام کوتاهی در اسارت نیروهای مزدور شبه نظامی فالانژ وابسته به رژیم صهیونیستی، در ساحل مدیترانه تیرباران شده‌اند و محل دفن ایشان هم مشخص است «بازگشتِ احمد» به تنهایی پتانسیلِ تبدیل شدن به جذاب‌ترین و شگفت‌انگیزترین فیلم سینمایی و یا سریال تلویزیونی پرمخاطب را پیرامون فرجام قصه این شیرِ در زنجیر داراست. همان انگیزه‌ای که سال‌ها قبل ما را بر آن داشت تا رایحه‌ای از زندگی و زمانه احمد را در قالب فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» راهیِ نمایش بر پرده‌های عریضِ سالن‌های سینما کنیم. امروز هم می‌تواند، شوق تخیل و تصورِ بازگشتِ حیدر رزمندگان و سه جوانمرد سلحشور و همراهِ او، به این دیارِ غبارِ غم گرفته بعد از شهادتِ حاج قاسم و سر برآوردن بلای کرونا، سوژه بکرِ دیگری برای پرداختِ روایت این مواجهه حیرت‌انگیز باشد.

***
آری؛ قصه‌ای شکوهمند که قهرمانان واقعیِ آن، به تأسی از امام و مقتدایشان، شریک غمِ مظلومان جهان شدند و برای اثبات این مدعا، در فردای پیروزمند نبرد اِلی بیت‌المقدس و نماز فتح در مسجد جامع خرمشهر، در ژوئن ۱۹۸۲، زیر بیرق فخر آفرینِ «قوای محمد رسول الله»، عازم کرانه‌های مه گرفته خطه خون‌رنگ «لبنانِ» مظلوم شدند. قصه‌ای بی‌نظیر و تکرار ناشدنی از ورودِ باشکوه لشکر اسلام به دمشق و اقامه عزای شهیدان کربلای حسینی و کربلای خمینی در حرم اُمُّ المصائب، حضرت زینب کبری سلام الله علیها، از استقبال گرم و مهمان نوازی صمیمانه مردم مسلمان سوریه، شیعیان آواره لبنان و مظلومان بی پناه فلسطینی از «جُند محمد (ص)»، تا آغاز عملیات فشرده شناسایی در «دره بقاع» و «بلندی‌های جولان»، از پادگان نیمه متروکه «زبدانی» و عملیات لغو شده تیپ در «بُقاع» تا … و سرانجام از پُست ایست و بازرسی «برباره» در جاده ساحلی «طرابلس – بیروت» که داغی التیام ناپذیر بر قلب‌های سلحشوران ایران زمین و مستضعفان جهان گذاشت.

و حالا پس از ۳۸ سال از واقعه تلخ ربوده شدن چهار دیپلمات ایرانی، به جای تجسم و تصور و تخیل، خبر آورده‌اند که فاتح راستین خونین شهر، حاج احمد متوسلیان و سه همرزم او «سیدمحسن موسوی»، «تقی رستگار مقدم» و «کاظم اخوان» پس از ربوده شدن و سپری کردن ایام کوتاهی در اسارت نیروهای مزدور شبه نظامی فالانژ وابسته به رژیم صهیونیستی، در ساحل مدیترانه تیرباران شده‌اند و محل دفن ایشان هم مشخص است.

این خبر، یا واقعیت دارد و یا صرفاً یک ادعاست! هر چه که هست سال‌های سال، اساتید، محققین، مستندسازان، نویسندگان و پژوهشگران توانا و به نامِ وادیِ ادبیات پایداریِ این دیار، بر مبنای اسناد و شواهد و قرائنِ متقن و شهادتِ شاهدان زنده و حاضر در اسارتگاه و محل تیرباران و دفن این چهار ایرانیِ مظلوم، گواهی می‌دهند که حاج احمد متوسلیان و همراهان غریبش به طرز وحشیانه‌ای به شهادت رسیده‌اند و پیکر نیمه جانشان نیز در نقطه‌ای مشخص در زیر خرواری از خاک و بُتن قرار گرفته و تا امروز مدفون مانده‌اند.

صحت و سقم این مُدعا موقعی روشن و عیان می‌شود که سلحشوران نیروی قدس سپاه با همکاری وزارت امور خارجه و دریادلان حزب الله لبنان، نقطه مورد نظر را با دقت و سرعت، تفحص و کاوش نموده و چنانچه بقایای پیکرهای مطهرشان کشف گردید، با آزمایش DNA، طی بیانیه‌ای حقیقت را با مردم، یاران و خانواده‌های چشم انتظارشان در میان بگذارند.

اگر منافعی در «زنده نمایی» و نیامدن این پیکرهای دور افتاده از وطن برای عده‌ای خاص نباشد، حتماً آن جریان مصلحت‌اندیش و منفعت‌طلب هم در برابر مطالبه عمومیِ مردم و اصحاب رسانه، مقاومت نخواهند کرد و تسلیم اراده و پیگیری منسجم و یکپارچه خواهند شد اکنون می‌توانیم مجسم کنیم که در همین نزدیکی‌ها و ماه‌های آینده و تا قبل از فرارسیدن چهاردهم تیرماهِ سال ۱۴۰۰، به جای جسم خسته و نحیف حاج احمد، پیکر مطهر او پس از سال‌ها غربت، به دامانِ میهن بازگردد و چشم و چراغ ملت گردد و پس از استقبال و تشییع طوفانیِ جوانانِ این سرزمین، در کنار مقتدای روح اللهی اش و در جوار مزار یاران شهیدش، تا ابد آرام بگیرد.

اگر منافعی در «زنده نمایی» و نیامدن این پیکرهای دور افتاده از وطن برای عده‌ای خاص نباشد، حتماً آن جریان مصلحت‌اندیش و منفعت‌طلب هم در برابر مطالبه عمومیِ مردم و اصحاب رسانه، مقاومت نخواهند کرد و تسلیم اراده و پیگیری منسجم و یکپارچه خواهند شد.

دست به نقد؛ عملکرد مسئولین ذیربط و رسانه‌های وطنیِ خودمان را در ماجرای ۳۸ ساله ربوده شدن ۴ فرزند رشید این آب و خاک، مقایسه کنید با عملکرد بوق‌های تبلیغاتی نظام جهانی سلطه صهیونیستی درباره «ران آراد» – خلبان مفقود شده نیروی هوایی ارتش اسراییل -، تا ببینید کجای کاریم!

حکام تل آویو هر سال برای صهیونیستِ مذکور، جشن تولد، جشن سالگرد فارغ‌التحصیلی، جشن سالروز ورود به ارتش صهیونیستی، جشن اولین پرواز موفقیت‌آمیز! و انواع و اقسام مراسم‌ها می‌گیرند. ده‌ها صفحه از مطبوعات اسرائیلی و غربی در هر یک از این مناسبت‌های ادواری، در رثای آدمکش مفقود شده اسرائیلی سیاه می‌شوند. رسانه‌های گلوبال و شبکه‌های ریز و درشت ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعیِ فضای مجازی را به صف می‌کنند و همچون ترجیع بندی تکراری و مسلسل، افکار عمومیِ مردم پنج قاره را با وِرد «ران آراد، ران آراد» خودشان بمباران می‌کنند و در عوض عملکرد ما و رسانه‌های آزاده و مستقل ما، درباره روشن شدن سرنوشت ۴ گروگان یا شهیدِ ایرانی‌مان توسط تروریست‌های آدم‌ربای حاکم بر تل آویو … تقریباً هیچ!!

شک ندارم به یاری پروردگار، و دعای مردم و همت والای اهالی رسانه، – نه به صورت پراکنده و مقطعی- که هماهنگ و ریشه‌ای، برای آغاز یک جهاد رسانه‌ای، تا قبل از شمارش معکوس و از راه رسیدن چهاردهم تیرماه ۱۴۰۰، این پرونده قطور و بلند بالا، به صفحه آخر خود خواهد رسید. پس با توکل به حضرت مقلب‌القلوب؛ شروع می‌کنیم: ۳۶۵»

منبع خبر

رویای بازگشت حاج احمد! بیشتر بخوانید »

تصاویر/ «علی اصغر» فرمانده «گردان شهادت»

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «علی اصغر صفرخانی» به تاریخ سوم شهریور ۱۳۴۳ شمسی، در «کرج» متولد شد. وی بیست و دو سال بعد، به تاریخ دهم تیر ۱۳۶۵، طی عملیات «کربلای یک» با مسئولیت فرمانده «گردان شهادت» از «لشکر 27 محمد رسول الله(صلوات الله علیه و آله)» در منطقه عملیاتی «قلاویزان» بال در بال ملائک گشود.

روحمان با یادش شاد

هدیه به روح بلندپروازش صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

شهید علی اصغر صفرخانی(نفر دوم از چپ) در کنار شهید بهشتی
شهید علی اصغر صفرخانی(نفر دوم از چپ) در کنار شهید بهشتی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی در کنار شهید محسن دین شعاری
شهید علی اصغر صفرخانی در کنار شهید محسن دین شعاری
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی در حسینیه حاج همت(دوکوهه)
شهید علی اصغر صفرخانی در حسینیه حاج همت(دوکوهه)
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی در مراسم عقد خود
شهید علی اصغر صفرخانی در مراسم عقد خود
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی (پادگان دوکوهه)
شهید علی اصغر صفرخانی (پادگان دوکوهه)
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی(نفر دوم از راست) در کنار شهید سیدمحمدرضا دستواره
شهید علی اصغر صفرخانی(نفر دوم از راست) در کنار شهید سیدمحمدرضا دستواره
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی در کنار شهید حاج عباس کریمی
شهید علی اصغر صفرخانی در کنار شهید حاج عباس کریمی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی(اولین نفر در سمت راست)
شهید علی اصغر صفرخانی(اولین نفر در سمت راست)
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی در کنار شهیدان حاج عباس کریمی و یوسف کابلی
شهید علی اصغر صفرخانی در کنار شهیدان حاج عباس کریمی و یوسف کابلی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی
آخرین وداع همسر فرزند شهید علی اصغر صفرخانی با پیکرش
آخرین وداع همسر فرزند شهید علی اصغر صفرخانی با پیکرش
شهید علی اصغر صفرخانی در حجله شهادت
شهید علی اصغر صفرخانی در حجله شهادت
شهید علی اصغر صفرخانی
شهید علی اصغر صفرخانی

منبع خبر

تصاویر/ «علی اصغر» فرمانده «گردان شهادت» بیشتر بخوانید »

بازآفرینی چهره برادران شهید افراسیابی +عکس

به گزارش مشرق، محمد کلهر، فعال رسانه ای در توئیتر نوشت: ۵برادر بودند، ابراهیم که یک روز قبل از پیروزی انقلاب شهید شد، فقط ۱۳ سال داشت. اسماعیل، امیر، جواد و علیرضا هم در جبهه آسمانی شدند. پدرشان «حاج معمار» ۱۰ سال قبل رفت پیش پسرهایش. حالا مادر خانواده که دلتنگ آنهاست، رفته توی نقاشی کنارشان نشسته.

منبع خبر

بازآفرینی چهره برادران شهید افراسیابی +عکس بیشتر بخوانید »

«ماجرای عجیب یک جشن تولد» رونمایی شد

به گزارش مشرق، مراسم رونمایی از کتاب «ماجرای عجیب یک جشن تولد» روایت زندگی شهید مهدی ثامنی راد جدیدترین اثر جوادکلاته عربی است که روز سه شنبه ۱۰ تیرماه در سالن آمفی تئاتر سازمان تبلیغات اسلامی ورامین برگزار شد.

در این مراسم جمعی از مسئولان، خانواده معظم شهدا و خانواده شهید مهدی ثامنی راد و دوستداران کتب شهدا حضور داشتند.

همسر شهید در این مراسم بعد از تقدیر و تشکر از نویسنده گرامی جواد کلاته عربی،‌مدیریت نشر۲۷بعثت مازیارحاتمی، خانم‌ها سبزیان و زکی زاده که در جمع آوری و انتشار این کتاب کوشیدند درباره سخنان خود درباره حال و هوایش بعد از خواندن کتاب این‌گونه بیان کرد: « برگ برگ این کتاب لحظات زیندگی مردی است که با عشق زندگی کرد و مهربانانه به دنیانگریست و عاشقانه راهی را در پیش گرفت که ختم به معشوق واقعی شد.

وقتی سطر سطر کتاب را خواندم، در نظرم زندگی مردی را مرور کردم که چندسالی با او زیستم و لحظات با او بودن را نوشیدم اما برایم دنیایی از ناشناخته‌ها بود. هرچه بیشتر می‌گفت تشنه‌تر می شدم و هرچه بیشتر در کنارش زندگی می‌کردم عاشق‌تر.

این مراسم برنامه های متنوعی داشت از جمله: گروه سرود، دکلمه،پخش کلیپ برای اولین بار از شهیدمهدی ثامنی راد و همرزمانش قبل از عملیاتی که منجر به شهادت ایشان شد، سخنرانی دامادخانواده شهید ثامنی راد، بازگویی خاطرات هم‌رزم شهید توسط روح الله الیاسی نژاد، سخنرانی سردار حسن حسن‌زاده و در آخر چندکلامی از نویسنده کتاب جوادکلاته عربی درمورد مراحل نگارش کتاب و حال و هوایش موقع نوشتن زندگی‌نامه شهید.

در پایان مراسم از کتاب « ماجرای عجیب یک جشن تولد» و پوستر شهید مهدی ثامنی راد که توسط سعید قاسمی طراحی شده بود رونمایی گردید.

حسن ختام برنامه رونمایی اهدای تابلوی پوستر شهید منقش شده به امضای مادرشهید به جوادکلاته عربی و سعید قاسمی بود و عکس دسته جمعی و امضا و نوشتن یادگاری بر روی تابلوی جلدکتاب.

منبع خبر

«ماجرای عجیب یک جشن تولد» رونمایی شد بیشتر بخوانید »

سفرنامه «به صرف قهوه و پیتا» پرفروش شد

به گزارش مشرق، کتاب «به صرف قهوه و پیتا» نوشته معصومه صفایی راد که روایت و عکس‌های نویسنده از سفر به کشور بوسنی و هرزگوین است، با استقبال مخاطبان مواجه شده و به عنوان یکی از آثار پرفروش در غرفه مجازی سوره مهر در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با عنوان «انتهای راهرو 27» قرار دارد.

به گزارش پایگاه خبری سوره مهر، کتاب روایت و عکس‌هایی از سفر به کشور بوسنی و هرزگوین است. سفری ده روزه به بهانه‌ شرکت در پیاده‌روی صلح و گشت‌وگذار در این کشور. کتاب بیش از سفرنامه است و قصه‌ آدم‌ها را در این کشور دنبال می‌کند. آدم‌هایی که جنگ روی دیگری از زندگی را نشان‌شان داد.
بوسنی برای ایرانیان چندان هم غریبه نیست. متولدین دهه شصت به قبل عمدتاً خاطراتی دارند از تصاویر و عکس‌های جنگ بوسنی که در دهه هفتاد مرتباً از تلویزیون پخش می‌شد و کمک‌هایی که برای مردم جنگ‌زده‌ این کشور در مساجد جمع می‌شد.
نویسنده‌ کتاب دختری دهه هفتادی است که هیچ شناختی از این کشور نداشته و به قصد کشف سفر می‌کند و با نثری ساده و صمیمی ما را با تجربیات خود همراه می‌کند.
در بخشی از کتاب می​خوانیم:
صدای اس‌ام‌اس موبایلم می‌آید: «شما به شبکه‌ صربستان متصل شدید. نرخ مکالمه …»
دیگر مطمئن می‌شوم دزدیده شدیم!
بقیه به تئوری دزدیده شدن می‌خندند ولی من فراوان خوانده‌ام. توی بالکان جنگ تمام نمی‌شود؛ از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. وضعیت صلح اینجا آتش زیر خاکستر است. صرب‌های منطقه دل خوشی از حضور ما ندارند و به زور مجامع بین‌المللی این چند روز پیاده‌روی را تحمل می‌کردند. همین روزها که ما اینجا هستیم، شبکه‌ تلویزیونی الجزیره‌ بالکان نظرسنجی کرده که راتکو ملادیچ و رادوان کاراجیچ، فرماندهان صرب این جنگ، که در دادگاه لاهه هم محکوم شده‌اند، قهرمان جنگی هستند یا جنایتکار جنگی؟
شصت درصد از شرکت‌کنندگان رای به قهرمان بودنش داده‌اند!
بقیه‌ کتاب‌هایی که خوانده‌ام در ذهن مرور می‌کنم که ببینم دقیقاً چه بلایی قرار است سرمان بیاید.

منبع خبر

سفرنامه «به صرف قهوه و پیتا» پرفروش شد بیشتر بخوانید »