مجاهدت

«ماجرای عجیب یک جشن تولد» رونمایی شد

به گزارش مشرق، مراسم رونمایی از کتاب «ماجرای عجیب یک جشن تولد» روایت زندگی شهید مهدی ثامنی راد جدیدترین اثر جوادکلاته عربی است که روز سه شنبه ۱۰ تیرماه در سالن آمفی تئاتر سازمان تبلیغات اسلامی ورامین برگزار شد.

در این مراسم جمعی از مسئولان، خانواده معظم شهدا و خانواده شهید مهدی ثامنی راد و دوستداران کتب شهدا حضور داشتند.

همسر شهید در این مراسم بعد از تقدیر و تشکر از نویسنده گرامی جواد کلاته عربی،‌مدیریت نشر۲۷بعثت مازیارحاتمی، خانم‌ها سبزیان و زکی زاده که در جمع آوری و انتشار این کتاب کوشیدند درباره سخنان خود درباره حال و هوایش بعد از خواندن کتاب این‌گونه بیان کرد: « برگ برگ این کتاب لحظات زیندگی مردی است که با عشق زندگی کرد و مهربانانه به دنیانگریست و عاشقانه راهی را در پیش گرفت که ختم به معشوق واقعی شد.

وقتی سطر سطر کتاب را خواندم، در نظرم زندگی مردی را مرور کردم که چندسالی با او زیستم و لحظات با او بودن را نوشیدم اما برایم دنیایی از ناشناخته‌ها بود. هرچه بیشتر می‌گفت تشنه‌تر می شدم و هرچه بیشتر در کنارش زندگی می‌کردم عاشق‌تر.

این مراسم برنامه های متنوعی داشت از جمله: گروه سرود، دکلمه،پخش کلیپ برای اولین بار از شهیدمهدی ثامنی راد و همرزمانش قبل از عملیاتی که منجر به شهادت ایشان شد، سخنرانی دامادخانواده شهید ثامنی راد، بازگویی خاطرات هم‌رزم شهید توسط روح الله الیاسی نژاد، سخنرانی سردار حسن حسن‌زاده و در آخر چندکلامی از نویسنده کتاب جوادکلاته عربی درمورد مراحل نگارش کتاب و حال و هوایش موقع نوشتن زندگی‌نامه شهید.

در پایان مراسم از کتاب « ماجرای عجیب یک جشن تولد» و پوستر شهید مهدی ثامنی راد که توسط سعید قاسمی طراحی شده بود رونمایی گردید.

حسن ختام برنامه رونمایی اهدای تابلوی پوستر شهید منقش شده به امضای مادرشهید به جوادکلاته عربی و سعید قاسمی بود و عکس دسته جمعی و امضا و نوشتن یادگاری بر روی تابلوی جلدکتاب.

منبع خبر

«ماجرای عجیب یک جشن تولد» رونمایی شد بیشتر بخوانید »

سفرنامه «به صرف قهوه و پیتا» پرفروش شد

به گزارش مشرق، کتاب «به صرف قهوه و پیتا» نوشته معصومه صفایی راد که روایت و عکس‌های نویسنده از سفر به کشور بوسنی و هرزگوین است، با استقبال مخاطبان مواجه شده و به عنوان یکی از آثار پرفروش در غرفه مجازی سوره مهر در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران با عنوان «انتهای راهرو 27» قرار دارد.

به گزارش پایگاه خبری سوره مهر، کتاب روایت و عکس‌هایی از سفر به کشور بوسنی و هرزگوین است. سفری ده روزه به بهانه‌ شرکت در پیاده‌روی صلح و گشت‌وگذار در این کشور. کتاب بیش از سفرنامه است و قصه‌ آدم‌ها را در این کشور دنبال می‌کند. آدم‌هایی که جنگ روی دیگری از زندگی را نشان‌شان داد.
بوسنی برای ایرانیان چندان هم غریبه نیست. متولدین دهه شصت به قبل عمدتاً خاطراتی دارند از تصاویر و عکس‌های جنگ بوسنی که در دهه هفتاد مرتباً از تلویزیون پخش می‌شد و کمک‌هایی که برای مردم جنگ‌زده‌ این کشور در مساجد جمع می‌شد.
نویسنده‌ کتاب دختری دهه هفتادی است که هیچ شناختی از این کشور نداشته و به قصد کشف سفر می‌کند و با نثری ساده و صمیمی ما را با تجربیات خود همراه می‌کند.
در بخشی از کتاب می​خوانیم:
صدای اس‌ام‌اس موبایلم می‌آید: «شما به شبکه‌ صربستان متصل شدید. نرخ مکالمه …»
دیگر مطمئن می‌شوم دزدیده شدیم!
بقیه به تئوری دزدیده شدن می‌خندند ولی من فراوان خوانده‌ام. توی بالکان جنگ تمام نمی‌شود؛ از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود. وضعیت صلح اینجا آتش زیر خاکستر است. صرب‌های منطقه دل خوشی از حضور ما ندارند و به زور مجامع بین‌المللی این چند روز پیاده‌روی را تحمل می‌کردند. همین روزها که ما اینجا هستیم، شبکه‌ تلویزیونی الجزیره‌ بالکان نظرسنجی کرده که راتکو ملادیچ و رادوان کاراجیچ، فرماندهان صرب این جنگ، که در دادگاه لاهه هم محکوم شده‌اند، قهرمان جنگی هستند یا جنایتکار جنگی؟
شصت درصد از شرکت‌کنندگان رای به قهرمان بودنش داده‌اند!
بقیه‌ کتاب‌هایی که خوانده‌ام در ذهن مرور می‌کنم که ببینم دقیقاً چه بلایی قرار است سرمان بیاید.

منبع خبر

سفرنامه «به صرف قهوه و پیتا» پرفروش شد بیشتر بخوانید »

۱۱ تیر در جنگ چگونه گذشت؟

به گزارش مشرق، ۱۱ تیر ۱۳۹۹ هجری شمسی برابر با ۹ ذی القعده ۱۴۴۱ هجری قمری و ۱ جولای ۲۰۲۰ میلادی است. مروری می کنیم بر حوادت مهم دفاع مقدس در این روز.

رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (۱۱ تیر)

• ولادت خلبان شهید احمد کشوری (استان مازندران، شهرستان سیمرغ، شهر کیاکلا) (۱۳۳۲ ه.ش)

• شهادت شهید عبدالمجید مینا (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۰ ه.ش)

• شهادت عالم مجاهد و فقیه نستوه شهید آیت‌الله محمد صدوقی چهارمین شهید محراب (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید ابوطالب ایوبی (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید سیدسلیمان موسوی (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید محمدتقی عبدی (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمجید حسینی (استان البرز، شهرستان ساوجبلاغ) (۱۳۶۱ ه.ش)

• شهادت شهید علی کاکاوند (استان لرستان، شهرستان بروجرد) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید هاشم منتظری گلمی (استان مازندران، شهرستان بابل) (۱۳۶۳ ه.ش)

• شهادت شهید غلامرضا حداد (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۴ ه.ش)

• شهادت شهید حجت‏ الاسلام «سیدمحمد حسن حکیم» در زندان رژیم بعث عراق (۱۳۶۴ ه.ش)

• انجام عملیات پارتیزانی روح‌الله و آزادسازی منطقه مرزی نوسود توسط ارتش و سپاه (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمحسن حسنی فرمانده گردان روح‌الله لشکر ۵ نصر (استان خراسان رضوی، شهرستان مشهد) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید غلامرضا آزادی احمدآبادی (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید سلمان ایزدیار (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید یحیی اسدی پسوجانی (استان کرمان، شهرستان سیرجان) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید محمد فتاحی نمازگاهی (استان همدان، شهرستان ملایر) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید سیدمحمود آقاجان زاده (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید کاظم گرائیلی شیخ (استان مازندران، شهرستان قائمشهر) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید علی‌اصغر قلی تبار (استان مازندران، شهرستان بابلسر) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید حسین رجبی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل) (۱۳۶۵ ه.ش)

• شهادت شهید نادرقلی یداللهی دستنائی (استان چهارمحال و بختیاری، شهرستان کیار، شهر شلمزار) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید مرادخون استاک (استان کهگیلویه و بویراحمد، شهرستان دهدشت) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید سیدجلال میرخانی (استان البرز، شهرستان ساوجبلاغ) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید هادی حسن پور (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید رشید هاشمی (استان اردبیل، شهرستان اردبیل) (۱۳۶۶ ه.ش)

• شهادت شهید محمدقلی اصدقی (استان مازندران، شهرستان عباس‌آباد) (۱۳۶۷ ه.ش)

• شهادت شهید محسن تهرانی (استان مازندران، شهرستان چالوس) (۱۳۶۷ ه.ش)

• شهادت شهید سیف‌الله نورانی تویه (استان مازندران، شهرستان ساری) (۱۳۶۷ ه.ش)

• شهادت شهید فرشاد رمزی (استان قزوین) (۱۳۹۶ ه.ش)

منبع خبر

۱۱ تیر در جنگ چگونه گذشت؟ بیشتر بخوانید »

شهید پیوند: جهان را بنگرید و در آن تفکر کنید

به گزارش مشرق، آنچه در ادامه می خوانید، وصیتنامه شهید علیرضا پیوند کرمانی از دانش آموزان دبیرستان سپاه تهران است. این شهید که ۷ تیرماه ۱۳۴۹ به دنیا امده بود، ۱۱ بهمن ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. مزار این شهید در قطعه ۲۹ ردیف ۳۵ شماره ۱۲ بهشت زهرا قرار دارد.

بسم اللّه الرحمن الرحیم

"فَوقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ بِرٌّ حتّی یُقتَلَ الرجُلُ فی سبیلِ اللّه ِ ، فإذا قُتِلَ فی سبیلِ اللّه ِ فلیسَ فَوقَهُ بِرٌّ"

"بالاتر از هر نیکی ، نیکی دیگری است تا اینکه انسان در راه خدا کشته شود، پس هنگامی که در راه خدا کشته شد، دیگر بالاتر از آن هیچ نیکی نیست"

بار دیگر سعادتی نصیب گردید و فرصتی دوباره پیش آمد تا تکراری روی دهد . که شاید موجب پاکی گذشته ها و رفع گناهان گردد که در این بین امیدی نیست، جز رحمت او که فراخوانده است ما را به سوی خود و قسم یاد کرده است که پاک کننده گناهان رهروان راهش و روندگان به استقبال میدان های امتحان باشد.

حمد خدای را که انسان را آفرید و به او انتخاب داد و سپاس خدای را که انسان را در انتخابش هدایت نمود و شکر پروردگار را که این بنده ضعیف و عاصی را در دین محمد (صلی الله علیه و آله) و دوستدار علی (علیه السلام) و آل او قرار داد که تنها راه نجاتم و نجات همه در آن است.

و ربی الحمد که به من سعادت شرکت در کاروان خونین حسینی را دادی!

در زمانی این وصیت نامه را می نویسم که خون در عروقم به جوش آمده و خود را در مقابل خدا تنهاترین تنهاها احساس می کنم. در زمانی این را می نویسم که بیش از پیش به کمک و یاری اش نیازمندم و در زمانی این را می نویسم که خود را گنهکار و او را بخشنده ترین می بینم و بالاخره در زمانی این را می نویسم که تنها امیدم را او می دانم و تنها از او یاری می جویم و بس و تنها خواسته ام این است که بار پروردگارا :

مرا در راهی که قدم نهاده ام یاری فرما و توفیق خدمتگذاری به آستانت را نصیبم گردان

باز اگر در زمان ظهور مهدی (عجل الله فرجه الشریف) بودم که مرا از یارانش قرار ده وگرنه بیرونم آر از گور تا با شمشیر آخته و نیزه برهنه درجوارش باشم!

بار خدایا اماممان را تا ظهور دولت حق و در کنار مهدی (عج) حفظ بفرما !

الهی این بنده حقیر به شکرانه این همه عطایا و نعمت ها، چیزی جز یک جان بی ارزش و ناقابل برای عرضه و تقدیم ندارد و سرافکنده و شرمنده این دلق کهنه و ژنده را به پیشگاهت آوردم تا شاید برآن مشتری باشی!

ناامیدانه منتظر نظر جمالت بر این کالای ناقابل هستم تاشاید نظر رحمتت بر من مسکین شامل گردد.

الهی هر دم منتظر مامورانت هستم که درب این زندان را بگشایند و مرا از زندان تن برهانند.

خدایا منتظر تکه و پاره های آهن و گلوله های آتشین هستم و مقدم آنان را هر دم گرامی می دارم، اگرچه این جسم خاکی برای آن ها جایگاهی است ولی آن ها برکام من چون عسل و شهدی شیرین است!

خدایا منتظرم و عاشق،

عاشق وصالت و آن کس که عاشقت شد کی می تواند تحمل این زندان نماید؟!

حال هر دم این مرغ بی قرار دل که قرارش ربودی خود را بر در و دیوار این قفس آهنی می کوبد تا شاید راه گریزی پیدا کند و اوج بگیرد و خود را درافق های بی کرانه فضل و عنایت هایت محو کند و خود را در نعمت عظیم راضیه دریابد و در جوارت به مرضیه برسد.

الهی می خواهم مردنم بی ثمر نباشد، بلکه میخوام با کشته شدنم سدی و مانعی هر چند کوچک از راه دینت یعنی اسلام برداشته باشم؛

می خواهم این کشته شدن شاعرانه و عاشقانه باشد و تنها به خاطر وصالت و رضایت باشد تا بلکه شهید باشم!

و اما خدمت مادر گرامی ام که با شیره جانش و محبت بی کرانش بر من قوت بخشید؛

مادر مهربانم هیچ گاه حضرت زهرا و حضرت زینب (سلام الله علیهما) را فراموش نکن، چرا که آن ها در راه اسلام فرزندان و برادرانشان را از دست دادند و پیام آنها را به جهانیان رسانیدند؛ تو نیز زینب گونه باش و هرگز در برابر سختی ها ضعف نشان مده !

مادر مهربانم امیدوارم توانسته باشم حقی را که برگردنم داشتنی و زحماتی را که برایم متحمل شدی به این وسیله اگر خدا قبول کند، ادا کرده باشم و توانسته باشم مایه سربلندیت را، در روز رستاخیز فراهم آورم و تو نیز در زمره اطرافیان مادر سرور شهیدان فاطمه (سلام الله علیهو) درآیی.

مادر عزیزم مبادا از شهادت من دلگیر و ناراحت شوی اگر راحتی مرا می خواهی خنده ای برلب بیاور و به جای گریه شادی کن و به یاد خدا باش و چون کوه استوار ، برایم نمار بخوان تا شاید به رحمت ثواب نماز هایت خداوند از سر گناهانم بگذرد؛

و از تو می خواهم که با همان صلابت همیشگی با همان ایمان محکم بر قضای الهی صبر کنی و بر تمام جهان و نسل آینده درس استقامت و مبارزه و شهامت بیاموزی.

اما شما پدر بزرگوارم:

اگر من برشما فرزند بدی بودم پس خوب شد که رفتم و اگر خوب بودم، پس خوشحال باشید که مرا در راه خدا انفاق کردید،

پدر جان بدانید من خوشحالم از این که در خانواده ای متولد شدم که مربیان من راهنمایان خوبی برایم بودند ، راهنماهایی که به وسیله آنها توانستم که خود سر نوشت خود را در دست گیرم و آن باعث شد که به اسلام و درد های جامعه اسلامی مان پی ببرم و آگاه باشید از این

که حتما شما نیز اجر عظیمی نزد خدا دارید و در قیامت نزد سالار شهیدان حسین (علیه السلام) روسفید خواهید بود؛

پس خوشحال باشید که توانستید پسری را به قرباگاه عشق بفرستید.

پدر بزرگوارم هرچند که هیچگاه نتوانستم وظیفه فرزندی را درست ادا کنم اما می دانم آنقدر مهربان هستی تا مرا به خاطر تمامی خطاهایم عفو کنی.

اما شما خواهران مهربانم :

همواره با بینش دقیقی، انقلاب و اجتماع و حرکت های مختلف را تحلیل کنید و جلوی کوچکترین کج روی ها محکم بایستید و از خط امام ذره ای فاصله نگیرید و با استقامت و صبر سیلی محکمی بر گوش ضد انقلاب داخلی و خارجی وارد آورید؛

دلم می خواهد ناراحتی در سینه هایتان نباشد و با رویی گشاده و دلی آرام و بی تلاطم به فردا نظر کنید، به فرداهای خوب انقلاب، دسترنج خون هزاران شهید و خود را برای حفظ و تداوم آن آماده سازید، وظیفه ای بس سنگین بر دوش شماست که همانا پرورش نسل آینده انقلاب است در پرورش سربازان آینده اسلام از وجودتان مایه بگذارید، از قید و بند های به یادگار مانده از طاغوت پرهیز کنید .

اما سفارشی چند با شما ای برادرم

اگر شهید شدم انشالله با رحیه بسیار بالای خودت راهم را ادامه بده و دشمن را شاد مکن و نگذار اسلحه ام به زمین بیفتد و تو نیز همانند کوه استوار در مقابل هر گونه کج روی بایست ، هرگز روحت را میازار ، سعی کن فرزندانی چون زینب ها و ابوذر ها و … تربیت کنی .

در این جا چند کلمه ای هم با دوستانم که بسیار مشتاقم تا به گوش همه آن ها به خصوص برادران دبیرستان برسد :

برادران به یاد خدا باشید نماز را به پا دارید و به مفهوم کلماتی که برزبان میاورید، دقت کنید، با دلتان سخن بگویید و از اعماق وجودتان او را صدا بزنید ، روحتان را به در گاه او روانه سازید تا به پرواز درآید و تا عرش اعلا پیش روید، درها همه باز است و از نگهبان خبری نیست به خدا قسم که شیرین تر از این معراج در دنیا لذتی نیست .

امام را دعا کنید ، رزمندگان را یاری دهید و نصرت را از خدا بخواهید و فرج را از او بطلبید ، به جهان بنگرید و در آن تفکر کنید به مرگ بیاندیشید و آنچنان به دنیا بنگرید که گویی لحظه ای بعد نخواهید بود ، قید و بند های مادیت را بشکنید و خود را از این زندان برهانید تا بتولنید به پرواز درآیید و آزادانه اوج بگیرید و به معراج معشوق و لقای یار و لذت دیدار نایل آیید.

از سرگرم کردن خویش بپرهیزید و از واقعیت مگریزید ، موقعیت خود را پیدا کنید و هدف زندگیتان را مشخص نمایید و مسیر را بیابید و به نور ایمان دل تان را روشن ساخته و با ضربه ای به نفس بر ضد گذشته ها، انقلابی درونی برپا سازید ، صحبت های پوچ گوش فرا ندهید و به یاری خدا و نور ایمان تمامی سد های مادیت و جهل را بشکنید تا به عشق واقعی برسید و مفهوم لذت را دریابید و در رحمت الهی غرق گردید،

امام را تنها نگذارید ، جبهه ها را خالی نکنید ، انقلاب را پشتیبان باشید با کفر و استبداد در تمامی زمینه ها به مبارزه بپردازید ، از یاری مستضعفان و بی بضاعتان جامعه دریغ نورزید و از عیادت معلولین و مجروحین غفلت نکنید ، به خانواده شهدا سر بزنید و به وضعیت آن ها رسیدگی کنید.

انشاالله توفیق الهی نصیب همگی تان گردد تا در راه پیش برد این انقلاب بزرگ اسلامی گام بردارید ،

اگر این کوته سخن به سمع تان رسید برایم فاتحه بخوانید و امام را دعا کنید.

و اما خانواده محترمم:

من از مردن در بستر گرم شرم دارم، پس روز شهادتم را عزا مپندارید که مدت هاست انتظار چنین روزی را می کشیدم و بدانید آنان که توان انتخاب شهادت را ندارند، مرگ انتخابشان خواهد کرد.

از دار دنیا هیچ ندارم خدا را شکر .

در اعلامیه هایم چاپ کنید اگر به کسی چیزی بدهکارم به شما مراجعه کند .

هر جا که خواستید مرا دفن کنید، هرگز راضی ندارم کسی که مخالف اسلام و قرآن است و یا به نحوی به انقلاب و اسلام ضربه می زند، در مجالس ختم من شرکت کند ،

بر سر قبرم قرآن بگذارید چون روحم شاد می شود ،

سپاس خدای را که به من عنایت فرمود جانم را نثار اسلام نمایم.

پیروز باد اسلام ،

نابود باد دشمنان اسلام و قرآن

و سلام بر امام بزرگوارمان خمینی،

خداحافظ

#علیرضا_پیوند_کرمانی

۲۲ آذر ۱۳۶۵

منبع خبر

شهید پیوند: جهان را بنگرید و در آن تفکر کنید بیشتر بخوانید »

مسئولیت‌پذیر مثل «شهید خرازی»

به گزارش مشرق، اوایل که به جبهه رفتم، در غرب بودم. آنجا شرایطش با جبهه‌های جنوب تفاوت داشت. نحوه پست دادن، تجمع رزمنده‌ها، ارتباط با قرارگاه‌های پشتیبانی و… طور دیگری بود. بعد از نزدیک به دو سال، برای اولین بار به جنوب آمدم. چون سابقه رزمندگی داشتم، با نظر شهید براتی فرمانده گروهان‌مان، مسئولیت یکی از دسته‌های گروهان برعهده بنده گذاشته شد.

شب اول مشغول استراحت بودم که براتی آمد و بیدارم کرد. گفت چرا خوابیده‌ای؟ گفتم الان نصف شب است و قاعدتاً آدم‌ها در این ساعت از شبانه‌روز می‌خوابند. گفت: تو اگر مسئولیت پذیرفته‌ای نباید این‌طور راحت بخوابی. بلند شو با هم به بچه‌ها سر بزنیم و از احوال‌شان جویا شویم.

شاید کسی مشکلی داشت یا جایی اتفاقی افتاده باشد من و تو که مسئولیت داریم باید به فکر این بچه بسیجی‌هایی باشیم که خیلی‌های‌شان سن و سال کمی دارند.

از آن شب به بعد، من و براتی و گاهی دو، سه نفر دیگر از دوستان به گشت‌زنی شبانه می‌رفتیم. ته دلم می‌گفتم شاید براتی سختگیری می‌کند و نیازی نباشد ما هر شب از خواب‌مان بزنیم و به بچه‌ها سرکشی کنیم.

همین طور بود تا اینکه یک شب شهید خرازی را در راه دیدیم. ایشان فرمانده لشکر بود و با دیدنش تعجب کردم. وقتی جویا شدیم که این موقع شب اینجا چه می‌کند، متوجه شدیم خود حاج‌حسین هم شب‌ها به سرکشی از مقر می‌پردازد و علاوه بر آسایشگاه‌ها، سالن غذاخوری، آشپزخانه و… حتی به سرویس بهداشتی مقر هم سرکشی می‌کند تا مبادا رزمنده‌ها مشکلی داشته باشند و به سختی بیفتند. بعد از دیدن شهید خرازی بود که متوجه شدم احساس مسئولیتی که شهید براتی می‌کرد از کجا نشئت گرفته است.

جبهه مجمعی از خوب‌ها و خوبی‌ها بود و رفتار فرمانده روی زیر دستش اثر می‌گذاشت و همین طور سلسله مراتب تنها دستور از فرمانده دریافت نمی‌کرد، بلکه معرفت و ایمان و مسئولیت‌پذیری را هم از بالادستش (در عمل) یاد می‌گرفت و خودش هم اجرا می‌کرد..

*جوان

منبع خبر

مسئولیت‌پذیر مثل «شهید خرازی» بیشتر بخوانید »