مجاهدت

کتاب «حاج قاسم» در۲۰ روز به چاپ چندم رسید؟

به گزارش مشرق، شهادت «حاج قاسم سلیمانی» داغ فراموش نشدنی تاریخ معاصر بر دل ملت ایران است؛ شهادتی که عظمت آن به قدری بود که فراتر از مرزهای سرزمینی ایران، مسلمانان و آزادی‌خواهان جهان آن را فراموش نخواهند کرد و هنوز هم قابل باور نیست.

حالا ملت ایران درباره این شخصیت برجسته، فرصت فکر کردن پیدا کرده است تا باری دیگر به قهرمانان خود ببالد و وظیفه این مهم را ادبیات و کتاب بر دوش خواهد داشت. کمی بعد از شهادت حاج قاسم کتاب «این مرد پایان ندارد» منتشر شد؛ چیستی و چگونگی روند شکل‌گیری این اثر بهانه‌ای بود که برای رسیدن به پاسخ‌های آن با سیدعلی بنی‌لوحی به گفت‌وگو بنشینیم که نتیجه آن را در ادامه می‌خوانید؛

**: «این مَرد پایان ندارد» اولین کتاب منتشر شده درباره حاج قاسم سلیمانی، بعد از شهادت‌شان است، رفتن به سمت ایشان و نوشتن از چنین شخصیتی کار ساده‌ای به‌نظر نمی‌رسد، چطور شد چنین جرائت و جسارتی به‌خرج دادید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. با درود به پیشگاه مقدس حضرت روح‌الله و شهدای انقلاب اسلامی؛ یادمان نمی‌رود که با شهادت حاج قاسم یک غصه بزرگی روی دل‌ یاران انقلاب اسلامی نشست چون آمریکایی‌ها او را به نامردی زدند. در آن شرایط سخت پیام اول حضرت آقا ضمن اینکه تسلی بخش دل‌های غصه‌دار بود یک نکته‌ای راه‌گشا هم داشت، اینکه فرمودند «با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد» بعد بلافاصله فرمودند «انتقام سختی در انتظار جنایتکاران است» هم تکلیف را مشخص کردند که آن‌ها که مانده‌اند باید کار حسینی کنند و ادامه دهند و هم هدف را هم دشمن را مثل قبل مشخص کردند که دشمن اصلی آمریکاست.

در آن روزهای سخت که هر کس دلش می‌خواست یک قدمی بردارد، خدا به حقیر توفیق داد یا به قول شما یک جراتی داد که کار را شروع کنم. مخصوصاً که از همان لحظه آغاز تصمیم گرفتم کتاب برای قبل از چهلم شهید آماده توزیع شود. اول دو رکعت نماز حضرت زهرا (س) خواندم و به حضرت مادر هدیه کردم و عرض کردم: قاسم از حرم دخترتان دفاع کرد تا یک کاشی از آن کنده نشود و از ایشان خواستم توفیق دهند حقیر هم ذره‌ای باشم در آن اقیانوس حضور صادقانه‌ی امت اسلام. و کار را شروع کردم. البته با نگرانی و لحظه به لحظه ترس و دعا و بالاخره این کتاب قطره‌ای شد در آن اقیانوس و خدا را شکر.

**: اسم کتاب اولین دریچه برای شناخت یک اثر است؛ مخصوصاً وقتی کتاب درباره یک شخصیت شهید باشد، آن‌ هم حاج قاسم سلیمانی که هیچ ایرانی وجود ندارد که او را نشناسد، با این تعابیر شاید اگر اسم حاج قاسم روی جلد کتاب نقش بسته بود به کتاب کمک بیشتری می‌کرد، چرا اسم «این مَرد پایان ندارد» را برای این کتاب انتخاب کردید؟

برای انتخاب اسم کتاب دغدغه داشتم چون معتقدم بخش عمده‌ای از اثرگذاری فرهنگ مکتوب به طراحی جلد و نام کتاب باز می‌گردد. حدود ده اسم در طول بیست روزی که کار تدوین و جمع‌آوری طول کشید به ذهن من خطور کرد که آن‌ها را با دوستان طرح می‌کردم تا اینکه یکی از دوستان فرهنگی به نام آقای حمیدرضا این اسم را و البته سه اسم را پیشنهاد کردند که «این مرد پایان ندارد» خیلی به دلم نشست و پر از مفهوم‌های عالی مخصوصاً برای شهید جبهه مقاومت بود. راستی راستی حاج قاسم پایان ندارد.

آن کودک حدود ۷-۸ ساله را یادمان نمی‌رود که جلوی دوربین صدا و سیما با یک قدرت و صلابتی، با رگ‌های برآمده گردن، انگار که شهید محمدحسین فهمیده بود که فریاد می‌‎‌‎زد «من قاسم سلیمانی هستم… من قاسم سلیمانی هستم»؛ کار ما حالا با آمریکایی‌های وحشی که در عراق و افغانستان باعث شهادت مظلومانه‌ی نزدیک به دو میلیون نفر شدند، تازه شروع شده است زیرا «حاج قاسم» پایان ندارد.

**: در خصوص طرح جلد این کتاب نیز انتخاب‌های خاص و هنرمندانه صورت گرفته است؛ جلد کاملاً قرمز کتاب با تاکید بر کلمه «پایان» آن هم به‌طور ویژه، درباره این اتفاق صرفاً یک کار طراحی انجام شده یا نویسنده اعمال نظر خاصی در این زمینه داشته و با فکر چنین طرحی نهایی شده است؟

کار طراحی کتاب به برادرمان آقای مجلسی سپرده شد که کارشان درجه یک است. درمورد طرح جلد، البته ایشان شرح بهتری می‌دهند، اما این ملت شهیدپرور و جهان اسلام است که باید اثبات کند «پایا» است و پایان ندارد. به قول علامه طباطبایی «مجو پایان که پایانی نداری- به پایان تا رسی جانی نداری- به پایان نا رسیدن زندگانی است- سفر ما را حیات جاودانی است.»

رنگ جلد هم اول آبی بود ولی آن قطرات خون شهید، چهره کتاب را ملکوتی‌تر کرد. به نظر من همه چیز، نام کتاب و طراحی و نقش همه و همه در سایه یک لطف و عنایتی به نتیجه رسید.

**: مقدمه ارزشمندی که بر کتاب نوشته‌اید چند نکته جالب دارد؛ شروع با روضه‌ی امیرالمومنین علی‌ علیه‌السلام برای حضرت زهرا (س) و سپس عبارت جالب «سیدالشهدای پاسداران جبهه حق»، این دو نکته مخاطب را برای ورود به روایت‌های کتاب آماده می‌کند. ورودی که قطعاً با روضه و معنویت همراه خواهد بود، چه شد که خواستید با این مقدمه مخاطب را به کتاب دعوت کنید؟

وقتی کتاب تمام شد، نگران مقدمه بودم و اینکه بنویسم یا ننویسم. واقعاً یک گونه ترسی از مقدمه داشتم چون آن را بسیار مهم تصور می‌کردم. بار دیگر توسل و این بار نماز امام حسن (ع) را از طرف ایشان به حضرت زهرا (س) هدیه کردم و قلم را برداشتم که شروع کنم که ناگهان به ذهنم خطور کرد با این مصیبت شروع کنم، بدون هیچ زمینه و فکر قبلی.

نهج البلاغه را برداشتم و گشتم و آن را پیدا کردم و یکضرب مقدمه نوشته شد. آنجا که یادی از ۲۲۰ هزار شهید انقلاب اسلامی، همت، خرازی و باکری می‌شود دیگر اصلا قلم حقیر نیست، لطف خداوند است. آن فراز آخر تکمیل شروع مقدمه است.

حضرت آقا بر عدالت اجتماعی خیلی تاکید دارند آنچه متاسفانه کمتر به آن توجه شده است. انگار امام علی (ع) پس از روضه و مصیبت خوانی، ما را به عدالت توجه می‌دهند. «ای مردم! دنیای سرای گذرا و آخرت خانه جاویدان است» همان چیزی که حضرت آقا تاکید می‌کنند که «محاسبه‌ی الهی را جدی بگیرید» و حاج قاسم از همان اولین روزی که خود را مفتخر به لباس سبز سپاه کرد محاسبه‌ی الهی را سخت و جدی گرفت. وقتی مقدمه تمام شد و خواستم تاریخ بزنم، دیدم شب شهادت حضرت زهرا (س) است.

**: اگر به متن کتاب بپردازیم یک تلفیق از خاطره، روایت شهید، آیات قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفه نور، بیانات رهبری و اشاره به خاطرات ذکر شده در کتاب‌های منتشر شده درخصوص شهید سلیمانی را شاهدیم که طراحی و جایگزینی خوبی را شکل داده که جالب توجه است، لزومی برای ایجاد چنین ترکیبی وجود داشت؟

یکی از مهمترین خصوصیت‌های شهید سلیمانی، حکمتی بود که خداوند در بیان و کلام او قرار داده بود. خب این را کسانی که با او از نزدیک بودند دیده بودند ولی حالا با شهادت او پخش سخنرانی شهید از صدا و سیما، جلوه‌ای بهشتی و الهی به خود گرفته بود و کلام حاج قاسم معجزه می‌کند.

«این مرد پایان ندارد» حاج قاسم از زبان و بیان خودش است

من تلاشم براین بود که ساختار اصلی کتاب برگفتمان شهید که متکی بر گفتمان انقلاب اسلامی است متکی باشد. یعنی حاج قاسم را از زبان و بیان خودش بشناسیم. این را اصل قرار دادم و البته با توجه به کمی وقت با تعدادی از فرماندهان دوران دفاع مقدس هم صحبت کردم و خاطراتی از زبان آن‌ها اضافه کردم ولی تلاش کردم از گفتمان حاج قاسم که مرتب آن‌ها را در آن ده بیست روز صدا و سیما پخش می‌کرد دور نشوم.

البته بسیار مفتخر با یکی دو سطر و حساب شده، مطالب را به هم پیوند دادم که یک ساختار قابل قبول در کتاب ایجاد شده باشد. کتاب را با خاطره‌ حاج قاسم در مورد «حاج یونس زنگی‌آبادی» به انتها رساندم چون احساس می‌کردم او دوست دارد از یارانش گفته شود تا بیشتر از خودش. دفاع مقدس میعادگاه امثال حاج قاسم بود، این‌گونه بود که حاج قاسم عصاره و تبلور خون ۲۲۰ هزار شهید شد.

**: با اینکه مطالب ارائه شده برای مخاطب عام خیلی جذاب و جالب است اما شاید برای کسانی که تخصصی ادبیات و خاطرات دفاع مقدس را دنبال می‌کنند، این کتاب خاطره‌ی منتشر نشده‌ای نداشته باشد، شما از این منظر به تولید کتاب توجه کرده بودید؟ یعنی با علم به‌اینکه این خاطرات از حاج قاسم در کتاب‌ها و منابع دیگر ذکر شده است، چطور روایت و انتشار آن‌ها را ضروری می‌دانستید؟

اگر برای حاج قاسم صد کتاب نوشته شود هیچ کدام طعم و عطر سخنرانی‌ها و گفتمان خودش را ندارد، می‌شود تحلیل سیاسی کرد و به آن شاخ و برگ داد اما هرچه بیشتر می‌شود از حاج‌قاسم دورتر می‌شود. البته همانطور که عرض کردم به فراخور زمان و کمی وقت خاطراتی برای اولین بار نوشته شده است که دیگران با فرصتی بیشتر آنها را تکمیل و بهتر خواهند کرد.

«این مرد پایان ندارد» مقدمه‌ای کوتاه بر مسیری طولانی

«این مرد پایان ندارد» می‌تواند مقدمه‌ای کوتاه بر مسیری طولانی جهت شناخت سید سیدالشهدای جبهه مقاومت باشد. البته کتاب مزین به سخنان بسیار مهم و کم نظیر حضرت رهبری در مورد شهید است که برای اولین بار در کتابی توفیق چاپ یافته است و اضافه کنید به آن‌ها، سخنان سید حسن نصرالله و روایت جنگ ۳۳ روزه را که همه برای اولین بار در فرهنگ مکتوب شکل گرفته است.

**: نکته جذاب دیگر کتاب‌تان، استفاده از تصاویری از حاج قاسم سلیمانی از دوران دفاع مقدس تا جبهه مقاومت و حتی دیدارهای با رهبر معظم انقلاب اسلامی است. برخی از تصاویر بااینکه در رسانه‌های مختلف دیده شده‌اند اما برای مخاطب جذاب است؛ حجم زیاد استفاده از تصاویر و طراحی زیبای آن‌ها به جذابیت کتاب کمک کرده است اما این سوال نیز به‌وجود می‌آید که شاید این تصاویر برای کمک به کمبود متن به‌کار گرفته شده باشند، نظر خودتان چیست؟

این کتاب معجونی از متن و تصویر است

وقتی کتاب آماده طراحی شد با یک دردسری حدود ۷۰ صفحه آن حذف شد که هر کدام برای خودش یک قشنگی و اثرگذاری خاصی داشت و ما نمی‌خواستیم کتاب حجیم شود. اثر گذاری تصاویر هم بعضاً به خاطر این است که همراه با خاطره یا بیان شهید و یا پیام‌های بسیار مهم رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای، آمده است. در هر صورت این کتاب معجونی از متن و تصویر است و بسته به حال و هوای مخاطب می‌تواند اثرگذار باشد.

**: جایی در کتاب به آشنایتان با حاج قاسم سلیمانی در جریان حضورشان در لشکر امام حسین (ع) اشاره می‌کنید که نشان می‌دهد شما از دوران دفاع مقدس از نزدیک ایشان را می‌شناختید، فکر می‌کنید چه وجوهی از زندگی ایشان قابل روایت است و این کتاب چه‌اندازه توانسته حق مطلب را درباره ایشان ادا کند؟

اولین آشنایی از نزدیک ما با ایشان قبل از شروع عملیات فتح المبین بود که مامور تشکیل تیپ ثارالله شدند. ما در دوکوهه بودیم و پادگان در اختیار لشکر امام حسین (ع) بود، آن‌جا به ما ابلاغ کردند که ساختمان مورد نیاز را به بچه‌های کرمان بدهیم تا تیپ تشکیل بگیرد و سلاح و مهمات و کلیه لوازم نظامی را هم ما در حد چند گردان تحویل‌شان دادیم. این اولین آشنایی بود و بعدها مخصوصاً ارتباط فرماندهان اصلی دفاع مقدس با ایشان زیادتر شد.

همان‌طور که عرض کردم این کتاب مقدمه‌ای است و ذره‌ای از مسیر عبور برای شناخت «شهید جبهه مقاومت». مهمترین مطلبی که از ایشان باید در مورد اتصال آن دوره به دهه چهارم مورد توجه باشد _خیلی از ابعاد معنوی_ این مسئله است که ایشان توانست تجربه‌های دوران دفاع مقدس را که در یک کلام جنگ انقلابی و بسیجی در مقابل جنگ کلاسیک است مورد استفاده قرار دهد و با آن تجربه داعش را به دنبال آن اتاق‌های جنگ نظامیان دشمن را به شکست وادارد.

سلیمانی راهبرد انقلاب اسلامی را به‌پیروزی رساند

در مقدمه گفته‌ایم که او ‌توانست راهبرد انقلاب اسلامی ایران را در مقابل خطر داعش‌های آمریکایی را در قالب تاکتیک منطقی و حساب‌شده به پیروزی برساند. این مهمترین فهم هر فرمانده دوران دفاع مقدس از اثرگذاری شهید حاج قاسم سلیمانی است.

**: به‌نظرتان از نظر سلوک، نویسنده‌ای که قصد نوشتن از شهدا و به‌خصوص شخصیتی همانند حاج قاسم سلیمانی را داشته باشد باید به چه نکاتی توجه داشته باشد و خودتان در این زمینه چه نکاتی را رعایت کرده‌اید و می‌کنید؟

به ما فرموده‌اند که «کونوا دُعاةَ الناسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم» باید این‌گونه باشیم تا کلام ما اثرگذار باشد. ما دستمان از لحاظ آنچه باید باشیم خالی است و اگر کتاب اثرگذاری داشته باشد به خاطر لطف خداوند و کلام و سخن شهید است که حضرت آقا فرمودند «زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کمتر از شهادت نیست» و انشاءالله این تلاش‌ها که توسط بسیاری از جوانان گروه‌های جهادی تقویت می‌شود و شکل می‌گیرد مورد رضایت خداوند و باقیات صالحاتی برای همه باشد.

**: دوری از بزرگ‌نمایی و بزرگ‌گویی درباره شهدای دوران دفاع مقدس یکی از مطالبات جدی رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده که بارها مورد تاکید شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی نیز بوده است، برای مصونیت از این اتفاق چه باید کرد و چگونه می‌شود از آفت چنین اتفاقی دور ماند؟

فرماندهان جنگ کمتر از رهبری کتاب دفاع مقدس می‌خوانند

درست است، تحریف زیاد می‌شود، بزرگنمایی زیاد می‌شود. یکی از آفت‌های این است که فرماندهان اصلی جنگ، مانده‌های از راه مثلاً آن ۱۰۰ – ۱۵۰نفر باقی‌مانده‌ی دفاع مقدس کتاب بخوانند، با اینکه آن‌ها وقت بیشتری نسبت به حضرت آقا برای مطالعه دارند ولی کمتر از ایشان کتاب‌های مربوط به دفاع مقدس را مطالعه می‌کنند.

البته این یک آفت می‌شود باید جلوی آن را گرفت چون تبدیل به اپیدمی می‌شود. حالا این کتاب یک ویژگی خوبی که دارد که این است که بر اساس گفتمان حاج‌قاسم طرح‌ریزی شده است و ریشه و اساس آن سخنان رهبری است. از این‌روی دارای هیچگونه بزرگنمایی نیست. به طور کلی اگر آنها که در عرصه نبرد بوده‌اند از فرماندهان دسته تا گردان و بالاتر، خاطرات خودشان را صادقانه بنویسند این بهترین منبع است. آنجا که خاطرات دست به دست می‌شود و یک نویسنده نسل چهارمی پیاز داغ یک صحنه را زیاد می‌کند، این می‌شود تحریف. این تحریف را کسی مانند همان فرمانده دفاع مقدس در هر رده‌ای که باشد خوب می‌فهمد و می‌تواند جلوی آن را بگیرد.

**: چاپ نخست کتاب «این مَرد پایان ندارد» با تیراژ سه‌هزار نسخه وارد بازار شده است، استقبال از کتاب چگونه بوده و بازخوردی از طرف مخاطبین نسبت به این کتاب دریافت کرده‌اید؟

الحمدالله کتاب طی ۲۰ روز به چاپ دوازدهم رسید. فکر کنم اثرگذاری خوبی داشته است ولی خیلی زود در دوران کرونا که همه چیز به رکود رسید، پخش کتاب‌های مختلف هم بی نصیب نماند و البته شاید در همین سال ده‌ها کتاب برای شهید سلیمانی چاپ شده که هرکدام اثرگذاری خودش را خواهد داشت.

**: صحبت پایانی شما درباره کتاب، ادبیات دفاع مقدس و حاج قاسم سلیمانی که به تعبیر زیبای خودتان «سیدالشهدای پاسداران جبهه حق» است را بفرمائید.

فکر کنم بهترین سخن پایانی کلام حضرت آقا در مورد این موضوع مهم که حاج‌قاسم یک تفکر و اندیشه است و ما باید دور از احساسات و با دشمن شناسی دقیق راه را ادامه دهیم. من ضمن تشکر از شما و دوستانتان سخن را با دو فراز به اتمام می‌رسانم؛ اول سخنان رهبری معظم روحی‌له‌الفدا، مورد حاج‌قاسم که فرمودند: «ما به حاج قاسم سلیمانی شهید عزیز، و به ابومهندس شهید عزیز، به چشم یک فرد نگاه نکنیم، به چشم یک مکتب نگاه کنیم. سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه درس‌آموز، با این نگاه کنیم، آن وقت اهمیت این قضیه روشن خواهد شد. قدر و قیمت این قضیه روشن خواهد شد.

حالا شهید «قاسم سلیمانی» پرچمدار و علمدار حماسه‌ای است که امام روح الله رحمت الله‌ علیه از سال ۱۳۴۲ و بر پایه اخلاص شروع فرمودند و امید است ما را به ظهور منجی متصل کند. آن کسی آخر و عاقبت به خیر می‌شود که خوب چشمان خود را باز کند، از شر شیطان به خدا پناه ببرد، گذشته سخت و ۴۰ ساله انقلاب اسلامی را با همه فراز و فرودها خوب بنگرد و این نصیحت حکیمانه شهید قاسم سلیمانی را لحظه به لحظه در ذهن خود مرور کند که به ما و به همه دوستداران حقیقت یادآوری کرد که: «یکی از شئون عاقبت بخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله، والله، والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است»

منبع: دفاع پرسمنبع خبر

کتاب «حاج قاسم» در۲۰ روز به چاپ چندم رسید؟ بیشتر بخوانید »

مبارزه جهادی با کرونا، یادآور مجاهدت‌های دوران جنگ

به گزارش مشرق،‌ همواره در مواقع بروز بحران‌ها و بلایای طبیعی در کشور، گروه‌های جهادی، بسیج و خیریه‌ها تمام دغدغه‌شان کمک و ارائه خدمات مختلف به مردم آسیب‌دیده است و نمونه این اقدامات را در طول ۴۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد بودیم، اما مهمترین و بارزترین اقدامات جهادگونه و فداکارانه در دوران دفاع مقدس به وقوع پیوست.

بعد از اینکه کشور عراق با کمک و حمایت همه‌جانبه کشورهای غربی به مرزهای ایران اسلامی حمله کرد و بدون هیچ دلیل و منطقی هشت سال فشارهای مختلف را به مردم ایران وارد کرد تا به خیال خود بتواند شهرهایی از این کشور را به تصاحب خود دربیارود، اما افرادی بودند که بدون هیچ چشم‌داشتی و فقط برای پشتیبانی از رزمندگان و حمایت از آن‌ها به مناطق جنگی رفتند و آن کسانی هم که توانایی رفتن به جبهه‌های جنگ را نداشتند، در حوزه تدارکات فعال بودند تا جوانان در خط مقدم بدون هیچ دغدغه‌ای برای دفاع از مرز و بوم کشورمان مشغول باشند.

حرف از گروه‌های جهادی و خودجوش مردمی است که کار پشتیبانی از رزمندگان را برعهده داشتند و برخی از این افراد که توانایی جنگیدن با رژیم بعثی را نداشتند، به سمت ساخت و ترمیم پل‌ها و احداث خاکریزها روی آوردند تا افراد دیگری که توانایی جنگیدن دارند، با خیال راحت در مقابل جبهه باطل که فقط کشور عراق نبود بایستند. برخی دیگر از گروه‌های جهادی و مردمی نیز کارهای تدارکاتی اعم از پخت و پز غذا و ارائه خدمات مختلف به رزمندگان را برعهده داشتند.

جنگ تحمیلی با تمام سختی‌ها و دشواری‌هایی که داشت و خرابی‌های بسیاری که به بار آورد، اما در نهایت بعد از هشت سال به اتمام رسید، ولی روحیه جهادی که از آن دوران به یادگار مانده است، همچنان نیز در مواقع حساس و بحرانی به کمک کشور می‌آید که جدیدترین نمونه آن را می‌توان در زمان شیوع ویروس کرونا در کشور و همه‌گیر شدن این بیماری مشاهده کرد.

رسیدگی به وضعیت مبتلایان به ویروس کرونا که تاکنون مردم بیش از ۲۰۰ کشور را درگیر کرده است، وظیفه ذاتی دولت‌ها و حکومت‌هاست و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب اسلامی اعلام کردند، موضوع کرونا آزمون بزرگی برای دولت‌ها محسوب می‌شود که ملت ایران الحق‌والانصاف تاکنون در این آزمون بزرگ خوش درخشید. درست است که همه ما در این شرایط باید قدردان زحمات پزشکان، پرستاران و کادر درمانی باشیم، اما گروه‌های جهادی کوچک و بزرگ در کشور به‌صورت گمنام دوباره دست به کار شدند و هر فردی در حد توانی که دارد در حوزه تولید و توزیع اقلام بهداشتی، ضدعفونی کردن معابر و خیابان‌ها و وسایل حمل و نقل عمومی و ارائه بسته‌های خوراکی مختلف به‌ویژه در مناطق محروم فعالیت دارد. اقدامات امروز گروه‌های جهادی، مردمی که دوران دفاع مقدس را درک کردند، یاد همان ایام می‌اندازد.

البته فعالیت گروه‌های جهادی فقط به ایام دفاع مقدس برنمی‌گردد، بلکه اقدامات ایثارگونه این افراد در دوران قبل از انقلاب نیز وجود داشت، اما همین گروه‌های جهادی بودند که پیام انقلاب اسلامی را به شهرستان‌ها و روستاهای دورافتاده رساندند. اوج کار گروه‌های جهادی در ایام دفاع مقدس در حوزه پشتیبانی از رزمندگان و در ایام بعد از پایان جنگ تحمیلی نیز در حوزه آبادانی روستاها، محرومیت‌زدایی و ارائه بسته‌های مختلف معیشتی به محرومان بوده است.

اقدامات این‌چنینی گروه‌های جهادی منجر به این شده است تا آحاد مردم نیز در هنگام وقوع و بروز بحران‌های مختلف در کشور، قبل از اینکه چشم امیدشان به مسئولان دولتی باشد، به امید کمک‌رسانی همین گروه‌های خودجوش مردمی است. گروه‌هایی که رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) نیز از آن‌ها با عنوان سنگرسازان بی‌سنگر یاد کرد.

درحال حاضر که بیش از ۳۲ سال از جنگ تحمیلی گذشته است، اما برخی از مردم با بهره‌گیری از تجربیات و اقدامات جهادگونه در دوران دفاع مقدس، در حوزه مقابله با کرونا فعال هستند، لذا اقدامات این عزیزان گمنام همچنان نیز ادامه دارد و از طرفی با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر راه انداختن رزمایش همدلی در این ایام خاص، شاهد خواهیم بود که چه حجمی از اقدامات و کمک‌های مردمی و گروه‌های جهادی برای مقابله با کرونا انجام خواهد شد. با اینکه هنوز یک هفته از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص نگذشته است، اما سیل همدلی و کمک به محرومان در ایام کرونایی رفته رفته تمام نقاط کشور را فرا گرفت.

با اینکه ارزش کار گروه‌های جهادی قابل توصیف نیست، اما ارزش کار آن‌ها را زمانی متوجه خواهیم شد که نوع برخورد دولت‌های به اصطلاح حامی حقوق بشر با موضوع کرونا را تماشا کنیم و از دولت‌ها هم که عبور کنیم، هستند مردمی که در سایر کشورها از ترس جانشان برای خرید اسلحه صف می‌کشند. این درحالی است که در کشور ما مردمانی زندگی می‌کنند که جان خود را برای حفظ جان دیگر افراد به خطر می‌اندازند، که این روحیه جهادی و ایثارگونه را از دوران دفاع مقدس به یادگار داریم و در مواجه با بحران‌ها از آن استفاده می‌کنیم.

موضوع کرونا جزو موضوعاتی اصلی در کشور است و گروه‌های جهادی و اقدامات فداکارانه مردم با علم به اینکه هنوز دانشمندن جهان نتوانستند دارویی را برای درمان این بیماری کشف کنند و روز به روز نیز بر آمار فوتی‌های ناشی از ابتلا به ویروس کووید-۱۹ افزوده می‌شود، بسیار قابل توجه و ارزشمند است، لذا با این تفاسیر وقتی شاهد فداکاری این عزیزان هستیم بیشتر یاد لقب سنگران بی‌سنگری که امام راحل به جهادگران داده بودند، می‌افتیم، بنابراین ارزش کار افرادی که جان خود را به خطر می‌اندازند تا افراد کمتری به این ویروس منحوس دچار شوند، به هیچ عنوان قابل وصف نیست.

شاید بتوان این‌گونه بیان کرد که جهادگران امروزی فرزندان جهادگران دوران دفاع مقدس هستند که دوباره روح ایثار را در کشور زنده کردند و امید است با همکاری و مشارکت بیشتر مسئولان و البته همدلی مردم، در آینده نزدیک شاهد رهایی ملت از ویروس کرونا باشیم.

در پایان این نکته نیز قابل ذکر است که جهادگران و گروه‌های خودجوش مردمی در دوران دفاع مقدس اقدامات گسترده‌ای را انجام دادند و وجود سه هزار و ۱۰۰ شهید جهادگر در آن دوران گواه این مدعاست و همان رویه درحال حاضر نیز برای مقابله با کرونا در پیش گرفته شده است، پس می‌توان نتیجه گرفت که ایثارگری و فداکاری امروز، برگرفته از رشادت‌ها و مجاهدت‌های دیروز در دوران دفاع مقدس است.

منبع: دفاع پرسمنبع خبر

مبارزه جهادی با کرونا، یادآور مجاهدت‌های دوران جنگ بیشتر بخوانید »

۹ گروه جهادی همصدا شدند

به گزارش مشرق، ۹ گروه جهادی به هم پیوسته اند تا ۱۴۴۱ بسته ارزاق معیشتی و بهداشتی را برای خانواده های نیازمند تأمین کنند.

در اطلاعیه «پویش ۱۴۴۱» آمده است:‌ این گروه‌ها تلاش دارند تا گامی به سمت نیکی بردارند و رمضان مهربانی را برای زدودن خزان از دل خانواده‌های نیازمندی که در شرایط بحران کرونا آسیب دیده اند، به ارمغان آورند.

«پویش ۱۴۴۱» با شعار «باز با هم در رمضان المبارک» اعلام کرده:

نظر به درکی که جوانان انقلابی از شرایط کشور در بحران شیوع ویروس کرونا پیدا کرده‌اند، بر آن شدیم تا باز با هم جمع شویم و دست به دست یکدیگر دهیم تا دردی هرچند کوچک از آسیب دیدگان کرونا بکاهیم.

امروز هموطنانمان که در وضعیت فعلی مشاغل خود را از دست داده و چند ماهی است که درآمدی ندارند، بیش از پیش چشم به یاری ما دارند.

در آستانه ماه مبارک رمضان تلاش داریم رمضان مهربانی را با بسته‌های ارزاق و لوازم بهداشتی برای ۱۴۴۱ خانواده آسیب‌پذیر به ارمغان آوریم که در این مسیر گروه‌های جهادی مختلفی گرد هم آوردیم .

هموطن عزیز! نتیجه اعتماد شما، تکه نانی می شود در دستان کوچک کودکی، آبرویی می شود در چشمان پدری و لبخندی بر لبان مادری که این روزها نتوانسته اند از شغل های ساده ی خود درآمدی کسب کنند و سفره خانواده را پر کنند.
هزینه هر بسته غذایی به همراه اقلام بهداشتی ۲۰۰ هزار تومان است که حتی هدیه ۵ هزار تومان از سوی شما، می تواند مسیر ما را برای یاری نیازمندان هموارتر کند.

گروه های همکار در این پویش بزرگ مردمی به این شرح اعلام شده است:
گروه جهادی خادمان حضرت زهرا(س)
مؤسسه بین اللملی دیدبان عدالت
گروه جهادی شهید شریف واقفی
موکب دانشجویان جهان اسلام
گروه جهادی مدافعان ولایت
هیئت زمینه سازان ظهور
قرارگاه جهادی محیا
گروه جهادی معراج
گروه جهادی همنوا

علاقمندان به شرکت در این پویش می توانند با شماره ۰۹۱۶۷۲۶۹۲۴۲ (آقای طرفیانی ) تماس بگیرند یا به صفحات مجازی پویش با نشانی pooyesh۱۴۴۱ مراجعه کنند.

منبع خبر

۹ گروه جهادی همصدا شدند بیشتر بخوانید »

ماجرای عاشقانه نصرت خانم و آقا غلام +‌ عکس

به گزارش مشرق، سن‌وسال زیادی نداشتم که برای غلامعلی به خواستگاری‌ام آمدند. فامیل دورمان بود. وقتی آمدند، من فقط او را دیدم، اما نمی‌شناختم. آن زمان مرسوم نبود که دختر و پسر با هم صحبت کنند و از آینده بگویند. خانواده‌ها قرارومدار را گذاشتند و من و غلامعلی بر سر سفره عقد نشستیم. مراسم ساده‌ای گرفتیم و سر خانه‌وزندگی‌مان رفتیم.

قصه زندگی عاشقانه، اما کوتاه نصرت صادقی با همسر شهیدش، غلامعلی کمالی، قصه‌ای شنیدنی است.

نصرت خانم می‌گوید: کم‌کم و در طول زندگی، غلامعلی را شناختم. هر دو اصالتا اهل نیشابور بودیم. آن زمان دختران و پسران، قالی‌بافی را بلد بودند. من و غلامعلی هم برای گذران امور زندگی باهم قالی می‌بافتیم.

«اهل خانواده و زن‌دوست بود. بیشتر اوقات برایم کادو می‌خرید. فهم و ایمان قوی‌ای داشت.» این‌ها را نصرت خانم می‌گوید که هنوز پس از ۳۲ سال، داغِ شهادت همسرش که از گل نازک‌تر به او نمی‌گفت، برایش تازه است، آن‌قدر که حتی صحبت کردن از او و مرور خاطراتی که باهم داشته‌اند، بغض را میهمان گلویش می‌کند.

سرباز شهید غلامعلی کمالی، فرزند اول خانواده بود و یکی‌دو کلاس بیشتر سواد نداشت، اما به‌گفته همسرش، آدم دل‌رحم و مهربانی بود. خیلی طول نکشید که پس از آغاز زندگی مشترکشان، برای اعزام به سربازی اقدام کرد.

حلالیت به وقت خداحافظی
نصرت ادامه می‌دهد: به‌خاطر اینکه سن‌وسالم کم بود، خیلی درمورد بچه داشتن جدی نبودم، اما همسرم بچه دوست داشت. خاطرم هست یک‌بار به‌خاطر این موضوع با ناراحتی با من برخورد کرد.

اما بعد از همان یک‌بار دیگر هیچ‌وقت من را رنجیده‌خاطر نکرد. به‌خاطر همان یک‌بار هم هربار که می‌خواست به منطقه برود، از من حلالیت می‌طلبید و می‌گفت اگر تو از من
راضی نباشی، حتی اگر خون من به زمین بریزد، بازهم شهید محسوب نمی‌شوم. یک‌بار چادر نماز مرا مانند کفن روی خودش کشیده بود و به من می‌گفت که اگر شهید شوم، از پیکر من نمی‌ترسی؟ آن روزها سریع حرف را عوض می‌کردم؛ به این خاطر که حتی تحمل این صحبت‌ها را نداشتم.
دلشوره روزهای بی‌خبری
به‌گفته نصرت‌خانم، غلامعلی زمانی که به منطقه می‌رفت، دیربه‌دیر به مرخصی می‌آمد. گاهی بعد از سه ماه به مرخصی می‌آمد. او اضافه می‌کند: یکی از دفعاتی که رفته بود، چهار ماه بود که به مرخصی نیامده بود و هیچ رد و خبری از او نبود، حتی یک نامه برایم نفرستاده بود. دل توی دلم نبود و دائم منتظر خبر آمدنش بودم. روز و شبم شده بود غصه و اضطرابی که بی‌خبری غلامعلی برایم ایجاد کرده بود. من و خانواده‌اش صبح و شب دل‌نگران بودیم و گمان می‌کردیم غلامعلی شهید شده است تااینکه بالاخره نامه‌ای از او به دستمان رسید که درگیر عملیات‌ها بوده و حتی امکان ارسال نامه را نداشته است.

نصرت می‌گوید: یک‌بار مجروح شده و دستش ترکش خورده بود. وقتی به خانه آمد، برای اینکه من نترسم، دستش را پشت‌سرش پنهان کرده بود و بعد متوجه شدم که به‌خاطر همین مجروحیت، ۱۵ روز در بیمارستان صحرایی بستری بوده است، اما چیزی به من نگفته بود تا آب در دلم تکان نخورد.
روز سختی که از راه رسید
در یکی از دفعاتی که غلامعلی به جبهه رفته بود، نصرت چندروزی بود که دلش شور می‌زد، اما خودش را سرگرم پسر کوچکشان می‌کرد؛ پسری که به همان زودی‌ها، برادرش هم به‌دنیا می‌آمد. نصرت می‌گوید: آن روز مانند همه روزهای عادی، مادر و پدرشوهرم برای کار به زمین کشاورزی‌شان رفته بودند. من هم غذا می‌پختم. خواهرشوهرم از مدرسه آمد و گفت که از دوستانش شنیده است غلامعلی شهید شده است. این خبر را که شنیدم، دیگر متوجه حال خودم نشدم و تمام روغن‌های داغ روی دستانم ریخت. از صدای داد و فریادم، همسایه‌ها به خانه ما آمدند. حال مرا که دیدند، گفتند این خبر دروغ است و مطمئن باش غلامعلی سالم و سرحال است. هرقدر سعی می‌کردم خودم را آرام کنم، نمی‌شد. انگار دلم گواهی می‌داد که این خبر درست است، حتی وقتی پدرشوهرم می‌گفت که دخترم، چیزی نشده است، گریه نکن!

نصرت برای تعریف این لحظه‌های سخت، خیلی سعی می‌کند که بغضش را فروبخورد تا اشک میهمان گونه‌هایش نشود، اما انگار لشکر بغض قوی‌تر از این حرف‌هاست و او با صدایی لرزان، ادامه می‌دهد: به پدرشوهرم می‌گفتم اگر این خبر دروغ است، پس چرا این همه دور و اطراف ما شلوغ شده است؟ چرا فامیل و همسایه‌ها به خانه ما آمده‌اند؟
من باردار بودم و همه تلاش می‌کردند واقعیت را به من نگویند. همه این خبر را از من مخفی می‌کردند تا ظهر که از بنیادشهید برای گرفتن عکسی از غلامعلی به خانه‌مان آمدند و گفتند که او در عملیات مسلم‌بن‌عقیل در منطقه سومار به شهادت رسیده است.
وصیت‌نامه مختصر
نصرت‌خانم می‌گوید: دو هفته طول کشید تا پیکر غلامعلی و سه شهید دیگر به نیشابور برسد. قرار بود پیکر آن‌ها در باغ افشار به خاک سپرده شود. غلامعلی با اینکه سواد آن‌چنانی نداشت، حرف‌هایش را به یکی از هم‌سنگرانش می‌گفت تا برای من نامه بنویسد؛ به همین خاطر وصیت‌نامه خیلی مختصری داشت. در آن نوشته بود: «از پدر و مادرم می‌خواهم مواظب همسر و بچه‌هایم باشند و از همسرم می‌خواهم زینب‌وار بچه‌هایم را بزرگ کند و برای آن‌ها هم مادر باشد و هم پدر.»

نصرت می‌گوید: باوجود اینکه غلامعلی وصیت کرده بود من به‌دلیل شرایط بارداری، بر سر مزار او حاضر نشوم، بی‌تاب و بی‌قرار بودم؛ به همین خاطر گفتم اگر او را نبینم، اصلا باورم نمی‌شود که شهید شده است.

او اضافه می‌کند: هنوز خاطرم هست که وقتی کفن را از روی صورت او کنار زدم، از پیشانی تا بالای سرش را باندپیچی کرده بودند. به این خاطر که غلامعلی، قدبلند بود و در منطقه آرپی‌جی‌زن شده بود، فکر می‌کنم موقع پرتاب آرپی‌جی، ترکش به او اصابت کرده بود. صورتش را اصلاح کرده بود. مشخص بود که می‌خواسته به مرخصی بیاید.

حالا نصرت پس از ۳۲ سال، به قول خودش، هنوز هم وقتی به عکس غلامعلی نگاه می‌کند یا بر سر مزار او می‌رود، حالش عوض می‌شود. با اینکه فقط دو سال با غلامعلی زندگی کرد، با نجوایی عاشقانه با همسرش درددل می‌کند و این‌گونه می‌گوید: «ای کاش جانباز می‌شدی، اما می‌ماندی و من پرستاری‌ات را می‌کردم!»

شهید سرباز غلامعلی کمالی، دوم خرداد سال ۱۳۶۷، درحالی‌که ۲۲ بهار از عمرش گذشته بود، در عملیات مسلم‌بن‌عقیل در منطقه سومار به آرزوی دیرینه‌اش رسید و شهد شهادت نوشید.

*روزنامه شهرآرا

منبع خبر

ماجرای عاشقانه نصرت خانم و آقا غلام +‌ عکس بیشتر بخوانید »

دیروز پسر دادند؛ امروز جان و مال +‌ عکس

به گزارش مشرق، اتفاقی مهم‌تر و فراتر از ظواهر مادی در دل تک‌تک ایرانی‌ها در حال رقم خوردن است، اتفاقی که باعث می‌شود هشتگ «در خانه بمانیم» در فضای مجازی ترند شود، یا استوری‌های تهیه ارزاق برای خانواده‌هایی که در این ایام مشکلاتشان دو چندان شده است، دست به دست می‌چرخد، شاید این رسالت ویروس کرونا بود که در کنار اتفاقات بدی که رقم زد، دل هایمان را بهم نزدیک‌تر کرد، باعث شد محکم‌تر ریسمان توکل و توسل به خدا و اهل بیت (ع) را بگیریم، بهتر مصرع «بنی آدم اعضای یک پیکرند» را درک کنیم و بفهمیم سرنوشت انسان‌ها فارغ از تفاوت‌ها بهم گره خورده است.

حتما این ایام تصاویر و فیلم‌هایی از زد و خورد مردم خارج کشور را در صف خرید نان و حمله و غارت فروشگاه‌های مواد غذایی و دزدیده شدن محموله‌های پزشکی دیده‌اید، در ایران، اما ماجرا طور دیگری است، روایت‌ها در پس تلخی کرونا شیرین است، مردم پای کار آمده‌اند تا با سیل همدلی و عشق و ایثار، تلخی کرونا را بشویند تا رد به جای مانده از این ویروس، تنها مرگ و مریضی نباشد.

زیباتر از زیبا زمانی است که کاری روزی زمین نمانده، اصطلاحا «کار خیر را روی هوا می‌زنند»، از آن نوجوان ۱۲ ساله که برای شادی دل اهالی محل سرود نیمه شعبان را در خیابان اجرا می‌کند تا همین مادران شهدایی که روزگاری نه چندان دور فرزندان خود را در راه کشور و برای امنیت مردم تقدیم کردند و دوباره پای کار آمده‌اند تا سهمشان را در این ایام ادا کنند، آنهم نه با گرفتن چیزی، بلکه با تقدیم عشق خود در بسته‌های کوچکی که قرار است به دست بیماران و کادر درمانی و خدماتی بیمارستان‌ها برسد.

مادران شهدای مدافع حرم چند سالی هست که بعد از شهادت فرزاندانشان در سوریه و عراق و مرزهای کشور، راهی پیدا کرده‌‎اند برای انجام فعالیتی که ادامه راه رفته پسرهای شهیدشان است. گردهمایی‌هایی برگزار کرده‌اند و در این ایام نیز کنار یکدیگر در سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان گرد آمده‌اند تا بسته‎هایی خوراکی را تهیه کرده و به کادر درمان و بیماران کرونایی بیمارستان‌ها برسانند.

با چشم دل باید ببینید که کنار هر بسته، بین سیب و پرتقال‌های جای گرفته، در ظرف‌های پلاستیکی، بخشی از قلب‌های مالامال از عشق مادران شهدا همراه است. با اشتیاق و در پس زمینه زمزمه دعای فرج، تصاویر فرزندان شهیدشان را در بسته‌ها می‌گذارند که پیام نانوشته‌ای به مدافعان سلامت برسانند، اینکه «روزی فرزندان ما با فدا کردن جان خود مدافعان این سرزمین لقب گرفتند و امروز که شما پرستاران و پزشکان و کادر خدماتی در خط مقدم مبارزه با بیماری قرار دارید، در حال جهادی همچون جهاد فرزندان ما هستید.» آن طرف‌تر قاب عکس‌های شهدا نظاره گر دست‌های مهربان مادران شهداست که توشه راه مدافعان سلامت را آماده می‌کند.

پشتیبانی مادران شهدا در خط مقدم مبارزه با کرونا

«زهره تبریزی» مادر شهید مدافع حرم «علی‌اصغر کریمی» و دختر شهید دفاع مقدس همانطور که سیب‌ها را در دستش با دستمال پاک می‌کند، می‌‎گوید: «امروز به نیت شادی روح فرزند شهیدم اینجا هستم تا کوچکترین کاری برای رفع خستگی کادر درمان کرده باشم و خیر این کار به روح شهدا برسد. یادش بخیر، امروز این حضور خانم‌ها مرا یاد روزهای دفاع مقدس انداخت که با خواهران و برادرانم برای بسته‌بندی مواد غذایی و تهیه لباس هر کاری از دستمان برمی‌آمد، انجام می‌دادیم.»

وی ادامه می‌دهد: «علی‌اصغر اگر بود سر و دست می‌شکاند تا کاری انجام دهد، یادم هست ساختمان پلاسکو که آتش گرفت خیلی بی‌قرار شد، تمام تلاشش را کرد تا بتواند کمکی کند، رفته بود نزدیک ساختمان، اما اجازه کار ندادند، می‌گفت حاضرم جانم را از دست بدهم تا چند نفر از همنوعانم را نجات دهم. خودمان کمک کنیم که ویروس منتقل نشود دوم اینکه اگر کمکی جایی نیاز هست دریغ نکنیم زحمات پرستاران و کادر درمانی را ببینیم هر کاری از دستمان برمی آید انجام دهیم اگر قرار است خیراتی انجام بدهیم برای کادر درمان باشد.»

از اصفهان آمده به نیت فرزند شهیدش، با این نیت که لبیکی گفته باشد به فرمان ولی فقیه و انجام توصیه شهدا، مادر شهید «محمد کامران» می‌گوید: «بچه‌های ما مدافعان حرم شدند و ما هم امروز آمدیم کمک کوچکی به مدافعان سلامت کنیم، در همه زمینه‌ها، چه کمک مالی، چه دوزندگی، ما پای کار هستیم به امید اینکه نگاه راضی امام زمان (عج) نصیبمان شود.»

برای او که روزی همسرش در دفاع مقدس طعم حضور در جهاد را چشیده و خودش در روستا پای دار قالی برای کمک به جبهه گره به تار و پود فرش انداخته این روزها یادآور همان دوران است، بین صحبت‌هایش از کادر درمان و خدماتی تشکر و قدردانی می‌کند و از مردم می‌خواهد به توصیه رهبر معظم انقلاب دعای صحیفه سجادیه و دعای نور را بخوانند تا به زودی این بلا از سر کشور و جهان دفع شود.

ما مادران شهدا با مادران داغدیده همدردیم

دو فرزند داشته که هر دوی آن‌ها شهید شده‌اند، یکی در سال ۸۸ و دیگری در دفاع از حرم، خودش هم از فعالیت جا نمانده و به دنبال راه فرزندانش پای کار است، می‌گوید: «پسرانم در دامن من بزرگ شدند، حالا چطور می‌توانم کاری نکنم، ما زمان جنگ با اینکه توانایی رفتن به جبهه نداشتیم، اما پشت جبهه فعالیت می‌کردیم، الان هم پشت مردم و رهبر هستیم. دست همه پزشکان و کادر خدماتی را می‌بوسم که هر کار از دستشان بربیاید انجام می‌دهند.»

یاد پزشکان و پرستاران ازدست‌رفته را زنده می‌کند و ادامه می‌دهد: «این‌ها همه برادران و خواهران ما بودند و هستند و با خانواده ازدست‌رفتگان همدردیم، امیدواریم به زودی جشن رفع این بیماری را در کشور بگیریم.»

مادر شهید «محمدحسین میردوستی» لیدر کارگروه مادران شهداست، یکی از بانیان این برنامه که وقتی ازخودگذشتگی مدافعان سلامت را دیده به یاد شهدای مدافع حرم که شجاعانه برای دفاع از حرم عازم جبهه شدند به وقتش در این میدان حاضر شده است. می‌گوید: «هزینه کار را خود مادران شهدا تقبل کردند و بنا داریم در ماه مبارک رمضان اقلامی را برای خانواده‌های محروم و کم‌بضاعت آماده کنیم. امیدواریم زیر پرچم ولایت و وحدت این مادران شهدا بتوانیم سهمی در این همدلی مردمی داشته باشیم.»

۶۰۰ بسته تقدیم به مدافعان حرم

بعد از چند ساعت کار، حالا ۶۰۰ بسته آماده شده و با تصویر شهدا روی هم چیده می‌شود. مادران کنار یکدیگر عکس یادگاری می‌‎گیرند و آماده ارسال بسته‌ها به بیمارستان‌ها می‌شوند.

مادر شهید «حمیدرضا اسداللهی» که فرزندش یکی از جهادگران بین‌المللی بوده است خودش هم مثل پسرش با روحیه‌ای عالی همراه با مادران دیگر شهدا از ابتدای حضور خانم‌ها در این محل حاضر شده و پا به پای دیگران مشغول به کار است، اعتقادش این است. پسرش را به خاطر می‎آورد که در کارهای جهادی پیش‌قدم بود و اگر امروز بود حتما در پایگاه بسیج محله با شهید «ذوالفقاری» کمک حال جهادگران می‌شدند. مادر یادی هم از شهید «سلیمانی» و شهید «اسداللهی» که به تازگی به شهادت رسیده‌اند می‌کند و می‌گوید: «وقتی این همکاری و همدلی مردم را دیدم دلم طاقت نیاورد در خانه بمانم. از طرف شهدا به این محفل آمدیم تا سهم کوچکی در شادی دل کادر درمان و خدمات داشته باشیم.»

مادر شهید «دانیال صفری» هم یکی دیگر از مادران حاضر در جمع است که یاد فرزند شهیدش را زنده می‌کند و می‌گوید: «معمولا در کارهای جهادی شرکت داشت و چون آموزش‌های بهیاری دیده بود اگر الان حضور داشت قطعا یکی از افرادی بود که در بیمارستان‌ها کمک می‌کنند.»

پسرم بود مرا تشویق می‌کرد

مادر شهید «علی آقا عبداللهی» حواسش هست تا تصاویر شهدا با دقت درون بسته‌ها قرار بگیرد، می‌گوید: «هرجا کاری باشد و قدم خیری بردارم ناخوادگاه ثوابش را هدیه به علی می‌کنم، امروز هم به خاطر علی و همه دکترها و پرستارها اینجا هستم. مطمئنم اگر علی بود هم خودش در این کارها شرکت می‌کرد و هم من را تشویق می‌کرد.»

هیچ کدام از مادران شهدا شک ندارند بانیان امروز این کار خود شهدا هستند، شهدایی که هم حضور معنوی دارند و هم تصویرشان نظاره‌گر مادرانشان در این عرصه است.

منبع: دفاع پرسمنبع خبر

دیروز پسر دادند؛ امروز جان و مال +‌ عکس بیشتر بخوانید »