مجاهدت

گلوله‌های ایرانی کشنده‌تر شدند+عکس

در جریان بازدید سرلشکر محمد باقری رئیس ستادکل نیروهای مسلح از نمایشگاه دستاوردها و توانمندی‌های سازمان صنایع دفاع(ساصد)، نسل جدیدی از گلوله‌های ساخته شده توسط این سازمان که در دنیا با نام گلوله‌های RIP با ویژگی‌های خاص شناخته می‌شوند به نمایش درآمده است.

گلوله های RIP (Radically Invasive Projectile) از مرمی‌های چند تکه تشکیل شده اند که پس از برخورد با هدف درون آن پخش می‌شوند و آسیب جدی به هدف وارد می‌کنند.

بیشتر بخوانید:

گلوله های هوشمند نزاجا چگونه عمل می‌کنند؟

این گلوله‌ها پس از شلیک، در هنگام اصابت به هدف به قطعات کوچکتری تبدیل می‌شوند به طوری که بدنه اصلی گلوله در مرکز و قطعات جدا شده نیز به اطراف آن اصابت خواهند کرد. از سوی دیگر از آنجایی که ترکش‌های کوچک به سرعت انرژی خود را پس از جدایش از بدنه اصلی از دست می‌دهند، در صورت عدم اصابت به هدف، خطر کمتری محیط اطراف را تهدید می‌کند.

آزمایش یک گلوله RIP و پخش تکه‌های آن در ژله

از این رو گلوله‌های RIP یکی از گزینه‌های بسیار مطلوب برای استفاده توسط گارد امنیت پرواز در هواپیما محسوب می‌شود، چراکه در صورت استفاده از آن در محیط هواپیما از آنجایی که تکه‌های این گلوله به اجسام سخت تر از بدن آسیبی نخواهد رساند، دغدغه آسیب رسیدن به بدنه هواپیما و احتمال سوراخ شدن آن از بین خواهد رفت.

این گلوله‌ها با برخورداری از استانداردهای مناسب، نوآوری جدیدی در زمینه مهمات تسلیحات انفرادی و افزایش قدرت کشندگی آنها محسوب می‌شوند.

ویژگی بارز گلوله‌های RIP این است که بدون ایجاد خطر برای محیط اطراف و افراد بیگناه، برای فرد هدف کشنده‌تر از گلوله‌های معمولی خواهد بود.

گلوله‌های ایرانی کشنده‌تر شدند+عکس بیشتر بخوانید »

«عصر جدید» قدرت‌نمایی رادارهای ایرانی در دریا آغاز شد

به گزارش سرویس دفاع و امنیت مشرق، سامانه های راداری به مثابه چشم های الکترونیکی برای تجهیزات نظامی و غیرنظامی هستند که بسته به مدل و توانایی خود می توانند تا فواصل مختلفی را رصد کرده و اشیاء مختلفی را در هوا، دریا و زمین کشف، شناسایی و رهگیری کنند. رادارها برای اولین بار در جنگ جهانی دوم به شکل امروزی توسط انگلیسی ها توسعه پیدا کرده و نقش مهمی در مقابله با نیروی هوایی آلمان نازی داشتند. اما به سرعت در بخش های مختلف و در اندازه های مختلف وارد استفاده شده و امروز نه فقط بخش های نظامی و بلکه بخش های غیر نظامی نیز در ایران و جهان به انواع رادارها مجهز شده اند.

در جمهوری اسلامی و پس از پایان جنگ تحمیلی، نهضت بزرگی برای توسعه توان دفاعی کشور آغاز شد که یکی از بخش های بسیار مهم و استراتژیک این حرکت دفاعی، بخش سامانه های راداری بود. تجربه جنگ تحمیلی و مقابله با حملات هوایی و موشکی عراق، کشورمان را به سمت توسعه یک توانایی بومی در بخش راداری و پدافندی سوق داد که در بحث نیروی دریایی مسئله شاید کمی تا قسمتی پیچیده تر بود. در این میان، نیروی دریایی ارتش در کنار جنگ ۸ ساله با ارتش بعث، تجربه ای تلخ از رویارویی با ناوگان آمریکا در تابستان سال ۶۷ را در کارنامه داشت؛ جایی که ناوهایی ایرانی که ساخت کشورهای غربی بودند در برابر سیستم های جنگ الکترونیکی و تسلیحاتی آمریکایی، مشت شان باز بود و به بن بست رسیدند که همین باعث شد ضرباتی به تجهیزات و نیروی انسانی فداکار، متخصص و شجاع نداجا وارد شود.

تصویری دردناک از ناو سهند بعد از حمله نیروهای آمریکایی به آن در خلیج فارس

این تجربه سخت، موجب شد فرماندهان و متخصصان ایرانی در زمینه طراحی و ساخت شناورها سراغ الگوهای بومی در بخش هایی بروند که در سر بزنگاه می توانست نتیجه هر رویارویی را تغییر دهد. بر این اساس، طی سال های اخیر شاهد رونمایی از طرح هایی بودیم که مشخصا نشانه اثرات همان تجربیات سخت اما مهم است. حالا و در عرض چند سال از پایان جنگ و در اوج تحریم های نظامی، نیروی دریایی ارتش با همکاری دانشگاهها و وزارت دفاع به سمت طراحی ناوهایی با بدنه پنهانکار و البته رادارهای بسیار پیشرفته و سیستم های تسلیحاتی جدید رفته که یکی از جدیدترین دستاوردها در این بخش، ارتقاء خاص یک سامانه راداری به اسم عصر است که اولین بار روی ناو بومی و پر افتخار جماران دیده شده است.

عصر؛ چشم جدید ایرانی برای جماران

در چینش اولیه رادار برای شناور جماران، با یک رادار جستجوی سطحی و هوایی با ظاهری قدیمی رو به رو بودیم که از نظر ظاهری به رادار AWS-۱ ساخت انگلستان شباهت فراوانی داشت که یک رادار ۲ بعدی با بردی در حدود ۱۰۰ کیلومتر محسوب می شوداما خیلی طول نکشید تا جایگزین قدرتمند ایرانی این رادار به میدان پا بگذارد و در ۶ آذر سال ۱۳۹۲ از رادار آرایه فازی فعال و سه بعدی “عصر” ساخت ایران رونمایی شد که این رادار، نخستین رادار سه بُعدی آرایه فازی ایران بود و می توانست اهدافی را تا شعاع ۲۰۰ کیلومتری کشف کنداز مهمترین ویژگی های این رادار، قابلیت کشف و رهگیری اهداف هوایی و سطحی، توانایی رهگیری ۱۰۰ هدف به صورت همزمان و مقابله با جنگ الکترونیک بود.

ناو جماران با رادار اولیه

نسل اول رادار عصر روی ناو جماران

اما طی روزهای اخیر تصاویر و اطلاعاتی مربوط به مدل جدیدی از رادار عصر منتشر شده که نشان دهنده تغییرات بسیار گسترده و اثرگذار در این سامانه مهم و پر کاربرد است. در اولین تغییر مهم، باند رادار عصر در مدل جدید از S به X تغییر پیدا کرده و برد رادار بیش از ۲۰۰ کیلومتر اعلام شده است. این رادار به صورت تخصصی برای جستجوی هوایی توسعه پیدا کرده و برای کشف و رهگیری انواع بالگرد، هواپیما و پهپاد کاربرد دارد.

لازم است در این میان، توضیحی درباره قابلیت های باند ایکس بدهیم. باند ایکس به امواج بین پهای باند ۸ تا ۱۲ گیگاهرتز گفته می شود و رادارهای باند ایکس از دقت بالاتری نسبت به سایر رادارها در باندهای دیگر برخورد هستند لذا استفاده از آنها می تواند به هدف یابی بسیار دقیق تر منجر شود.

تصویر و اطلاعات منتشره مربوط به رادار بهینه شده عصر

 البته استفاده از حالت آرایه فازی نیز باعث می شود تا مقاومت این سامانه در برابر جنگ الکترونیک دشمن بیشتر شده و در عین حال کار کردن رادارهای باند ایکس در پهنای باند ۸ تا ۱۲ که بالاتر از رادارهای باند اس (که در پهنای ۳ گیگاهرتز فعال هستند) باعث کاهش اثر عوامل طبیعی مثل مه و باران روی عملکرد رادار خواهد شد. در عین حال استفاده از وضعیت آرایه فازی در رادار عصر باعث می شود که میزان برون دهی امواج و زمان مورد نیاز برای این عمل کاهش پیدا کرده و به همین دلیل شانس کشف شدن منبع ارسال امواج یعنی محل قرارگرفتن شناور مورد نظر به راحتی کشف نشود.

نکته مهم دیگر درباره این رادار ارتقاء یافته، این است که در نمونه اولیه، این رادار نقش جستجوی اهداف هوایی و سطحی را داشت ولی در مدل ارتقاء یافته، رادار عصر به بحث جستجو اهداف هوایی به صورت خاص نیز می پردازد و البته در کنار بحث جستجو، توان ثانویه کنترل آتش یعنی ارسال اطلاعات و کنترل سامانه های تسلیحاتی ناو برای درگیری با اهداف را نیز دارد. چندی پیش امیر خانزادی فرمانده نیروی دریایی ارتش در گفتگویی به ارتقاء رادار عصر و نصب در نسل جدید شناورهای نداجا اشاره کرده بود.

این رادار می تواند به نوعی باعث کاهش بار فعالیت رادار چشم عقاب خصوصا در زمان درگیری باشد و بخشی از وظایف در زمان مقابله با دشمن را به عهده بگیرد. با این حساب در نسل آینده، علی القاعده شناورهای نیروی دریایی ارتش با دو نوع رادار یعنی عصر ارتقاء یافته و چشم عقاب مجهز خواهند شد که هر دو رادار از نوع آرایه فازی خواهند بود و هر دو توان پوشش محیط ۳۶۰ درجه اطراف خود را دارند. همچنین فعلا مشخص شده که حداقل یکی از آنها در باند ایکس فعالیت می کند. شباهت های این سامانه ها با رادارهای سری APAR ساخت تالس این احتمال را به وجود آورده که شاید رادار دوم نیز در باند ایکس فعال باشد. باید به این نکته نیز اشاره کرد که معمولا در شناورهای کوچک تر از نظر تناژ مثل خانواده موج بهتر است برای رسیدن به بیشترین قدرت راداری، تمام سامانه ها در این بخش از باند ایکس استفاده کنند.

در هر صورت مسیر فعلی نداجا و طراح های این بخش از نیروهای مسلح در خصوص کاهش سطح مقطع راداری شناورها، اضافه کردن سیستم دفاع نقطه ای کمند، بهره برداری از پرتابگرهای عمودی برای موشک های پدافندی که موجب افزایش تعداد موشک های قابل حمل می شود و البته بهره گیری از رادارهای آرایه فازی در باند ایکس،   نشان دهنده حرکت پر قدرت و اثرگذار صنایع دفاعی و نیروهای مسلح به سمت تامین حداکثری دفاع هوایی بومی و مدرن برای شناورهای خود است؛ بحثی که با درس های سخت جنگ تحمیلی و نبرد مستقیم با نیروهای قدرتمند دریایی فرامنطقه ای گرفته شده و امروز نتایجی متفاوت را با گذشته رقم می زند.

«عصر جدید» قدرت‌نمایی رادارهای ایرانی در دریا آغاز شد بیشتر بخوانید »

دلنوشته شهیدحججی برای شهید احمد کاظمی

به گزارش جهان نيوز، دلنوشته شهید مدافع حرم محسن حججی را برای شهید احمد کاظمی در این فایل صوتی خواهید شنید.

متن کامل این دلنوشته را نیز می توانید مطالعه نمایید.

چند وقتی هست که از شما یادی نکرده بودیم، البته هر روز پایین بنر اردو اسمتون رو می دیدم اما فقط یک اسم اصلاََ انگار نه انگار که با اسم شما و بااسم مؤسسه آمدیم اردوبگذارید خودمان را توجیه کنیم حاجی باور کنید که درگیر کلاس بودیم حاجی نیت مهمه اسم ورسم مهم نیست و هزار تا دلیل دیگه حاج احمد خیلی دلم گرفته سر سفره شما وشهدانشسته ایم و حواسمون به شما نیست هر چند اساتید حرف از شناخت شما و شهدا می زنند.

00:0000:00دلنوشته شهید حججی برای شهید احمد کاظمی

حاجی حواسمون دارد پرت می شود و یا شاید داریم به شما عادت می کنیم و چه بد دردیست درد عادت کردن انگار یادمان رفته برای چه آمده ایم دوران صبح آنقدر طولانی شده است که دشمن عملیات ،شده اوقات فراغت زندگی مان کارمان شده فقط شوخی و بچه بازی هر چند ظاهرهایمان غلط انداز است همه فکر می کنند از رزمندگان مخلص جنگ نرمیم یادمان رفته که آمدیم خودمان را بسازیم حاج احد یادتان هست سال ۸۵راهیان یک مشت بچه را که از شهید وشهادت چیزی نمی دانستند بی بهانه جمع کردید و بردید جنوب و یادتان هست وقوف نامه نوشتیم، اماببخشید گمش کردیم اماشما گفتید مشکلی نیست خندیدی و دستی به شانه مان زدید گفتید:یا علی.

بریدمان عرفه مشهد و حتی اردوی جهادی و دوباره گفتید بنویس نوشته هایتان را امضا می کنم عهد نامه،وقوف نامه،مرام نامه، سوگندنامه باز هم ببخشید آن روزها جوهر خودکارمان سفید نوشته بود الان به جز چند تا کاغذ سفید چیزی نداریم.نه! انگار چیزی ننوشتیم حاج احمد شرمنده ایم حرف های حاج حسین یکتا توی مجتمع غدیر مشهد ۸۹همش یادمون نیست تو شلمچه دم غروب چقدر گریه کردیم و باز یادمون رفت حاج احمد معذرت می خوام اردوی جهادی صبرمان کم بود حرف های مردم آنجا که با تمام مهربانی و ساده دلی بود به مزاج ما خوش نمی آمد استقبال بچه های روستا را با گاز جواب دادیم ناشکری کردیم به خودمان بد وبیراه گفتیم که چرا آمدیم پشت کوه حاجی حتی دیروز خودم خیلی سریع این اتفاق افتاد نفهمیدم چی شده ولی وقتی از روی صندلی بلند شدم داغ کرده بودم مدام به خودم بد وبیراه گفتم محسن این چه غلطی بود کردی ولی حرف هایی بود که زده شده و امروز توی این جمع همان جمعی که دیروز شاید با تائتر و طنزمان ارزش هایی را به سخره گرفته بودیم می خوام اعتراف کنم که رو حانیت و لباسشان برایم به اندازه ی چفیه مقدس است هنوز باورم به اندازه این حرف نرسیده که لباس روحانیت لباس پیغمبری است ،ولی باور دارم که به اندازه این چفیه لباس خاکی بسیجی حرمت دارد.

من حضرت آقا امام خامنه ای را به اندازه اما عصر(عج)دوست دارم و دیروز فراموش کرده بودم امام خمینی ،شهید بهشتی ،مفتح ،آیت الله طالقانی و هزاران هزار مبارزی که خونشان را قدم به قدم و لحظه به لحظه ی این انقلاب به زمین ریخته است روحانی بوده اند و به راستی چقدر زود و راحت انسان مسخره زمان می شود حاجی در پیشگاه شما قسم میخورم که تا عمر دارم مدافع ارزش ها وآرمان ها امام و حضرت آقا باشم پشتیبان ولایت فقیه وحافظ روحانیت حاجی این بار به جای تمام نوشته ها می خوام توبه نامه بنویسم شاید یکی دو روز باقی مانده را از دست ندهم.

صلوات…

دلنوشته شهیدحججی برای شهید احمد کاظمی بیشتر بخوانید »

شهید نشوی می‌میری

به گزارش جهان نيوز، صبح پنج شنبه خیابان هرندی از برو بیای همیشگی‌اش خالی است. هوا منگ از آلودگی شده که کار مدارس را به تعطیلی کشانده است. قرار است خودمان را به زیر بازارچه و مسجد الفاطمه برسانیم. تا مقصد هنوز چند خیابان راه نرفته داریم.کم‌کم خانم هایی که چادرهای سیاه را کیپ صورت‌شان گرفته‌اند و جوان هایی با لباس های خاکی و سبز رنگ بسیجی و مردهای جا افتاده تسبیح به مشت گرفته را می‌بینیم که همپای‌مان شده‌اند. مقصدمان یکی است. همه برای بدرقه جوان 19 ساله ای آمده اند که قدم های بلندش آشنای چند ساله کوچه پس کوچه های اینجا بود.

بسیجی های گردان سنگ تمام گذاشته‌اند. قاب عکس شهدای محله را سر راهی که قرار است پیکر آرمیده محمدمهدی را از آن گذر بدهند کنار هم ردیف کرده‌اند. ته مانده بوی اسپندی که پیرزن همسایه دود کرده هنوز در هوا به مشام می‌رسد.کاسب‌های کهنه کار بازارچه هرندی به احترام شهید و خانواده‌اش هنوز چفت کرکره ها را باز نکرده‌اند. از سیاهه‌زنی اما  خبری نیست. پرچم‌های مزین به نام سید الشهدا (ع) به جای سیاهه ها روی سینه دیوارها آرامِ دل‌های داغدار شده اند. هم سن و سال های محمد مهدی با قامت‌های کشیده و ریش‌های تُنُک بی‌سیم به دست به کار انتظامات مراسم مشغول‌اند.کسی مغموم و کز کرده نیست. همه در تکاپو هستند. درست مثل خود محمد مهدی در نوبت قرارهای شبانه عملیات هایی که همیشه خدا برای انجام آن ها داوطلب می شد و  جزو السابقون بود.

محمدمهدی به روایت فرمانده گردان 
پرچم سه رنگ ایران دور تابوتی که محمد مهدی در آن آرمیده پیچیده شده است. جماعت کوچه می‌دهند تا خودمان را به فرمانده‌اش برسانیم. لباس سیاه به تن کرده و بی سیم به دست دارد. دوستان محمد مهدی می‌گویند که همیشه پا به پای فرمانده پایگاه بوده و گوش به راهنمایی‌های او داشته است. از فرمانده در باره عملیاتی که محمدمهدی را به خواسته‌اش رساند می‌پرسیم. نگاه به عکس محمدمهدی که حالا زیر آن نوشه شده «شهید والا مقام امنیت» ماجرای مجروح شدن بسیجی معروف محله هرندی را این طور روایت می‌کند: «روز پنج شنبه محمد مهدی همراه با چند تن از بسیجیان محله هنگام انجام عملیات اطلاعاتی  و امنیتی با تعدادی از اوباش و اشراری که قاچاقچی مواد مخدر بودند درگیر می شود. با ضربه‌ای که به سر ایشان می‌خورد از روی موتور سیکلت به زمین پرت می‌شوند. بعد از رسیدن به بیمارستان به حالت کما می‌روند و روز یکشنبه به فیض شهادت نائل می‌شوند.»

فرمانده گردان نگاهش را می‌دزدد تا نیروهای جوانش چشم‌های به اشک آمده‌اش را نبینند. می‌گوید محمدمهدی از همه نیروهایش برای شرکت در جلسات حلقه صالحین مشتاق‌تر بود: «در پایگاه بسیج محله هرندی 150 نیروی جوان بسیجی داریم. در کنار برنامه‌های آموزشی معمول و عملیات‌های گاه و بی‌گاه‌مان کلاس هایی هم با عنوان حلقه صالحین برگزار می‌کنیم. موضوع این کلاس‌های بحث اخلاق و معرفت است. محمدمهدی که از 15 سالگی عضو فعال این پایگاه شد مرتب در این جلسه‌ها شرکت می‌کرد. مدام در حال خودسازی و بهتر شدن بود و به دلیل جدی بودنش در کاری که به آن اعتقاد داشت به آرزویش که شهادت بود رسید.

حرف از عملیات که می‌شد شهامتی که در رگ‌های این جوان 19 ساله بود به جوش می‌آمد انگار. فرمانده می‌گوید محمدمهدی داوطلب همیشگی گشت‌های شبانه بود:«محله هرندی به دلیل وجود اشرار و اوباش و حضور دائمی قاچاقچیان و خرده فروشان مواد مخدر در سال‌های گذشته به یکی از جرم‌خیزترین محله‌های جنوب شهر تبدیل شده است. همه جوان‌هایی که با غیرت و شهامت عضو دائمی پایگاه بسیج اینجا هستند به خوبی با خطرهای درگیری با این اوباش و متخلفان آشناهستند. محمدمهدی رضوان جزو نیرو هایی بود که به کار پرخطر شناسایی این قاچاقچیان ورود پیدا کرده بود تا با پشتوانه اطلاعات میدانی بتوانیم این محله قدیمی و اصیل را از وجود این مجرمان پاکسازی کنیم. ترسی نداشت. برای رضای خدا قدم بر می‌داشت و برای همین همیشه برای گشت‌های شبانه که کار پرخطری بود پیش از همه اعلام آمادگی می‌کرد.

فرمانده گردان با تاسف سرش را تاب می‌دهد و می‌گوید اشرار و قاچاقچیانی که محمدمهدی را مضروب کردند موفق به فرار شدند، اما با یاری خدا و فعالیت شبانه‌روزی نیروی انتظامی محله هرندی به دنبال شناسایی و دستگیری این مجرمان هستیم: «برای ثبت نام  بسیجیان در پایگاه فرم هایی داریم که انتهای آنها این جمله نوشته شده است :«پایان ماموریت بسیجی شهادت است.» محمدمهدی به زیباترین شکل ممکن به ماموریتش خاتمه داد. اشرار و اوباش و قاچاقچیان بدانند که ما قدم در راه محمدمهدی گذاشته‌ایم. ترسی از آن‌ها نداریم و برای امنیت مردم ولایتمدار از جان‌مان هم دریغ نمی‌کنیم.

جماعتی که برای وداع با محمد مهدی رضوان آمده‌اند یا حسین گویان به دنبال خودروی حامل پیکر شهید جوان محله‌شان قدم بر می‌دارند. پدر و مادر شهید در حسینیه همت میدان شهدا منتظر قدومی هستند که جوان شان را مشایعت می‌کنند.

محمدمهدی به روایت دوستان بسیجی‌اش/ اگر شهید نشوی می‌میری!
یکی از دوستان محمدمهدی از اعضای بسیج پایگاه با لباس عملیاتش به مراسم وداع با دوستش آمده است. هم سن و سال محمد مهدی است. اما مرد و مردانه از روحیه غبطه برانگیز محمد مهدی برای شهادت می‌گوید و برای خودش هم آرزوی شهادت می‌کند:«روی یکی از پارچه نوشته‌های پایگاه بسیج نوشته بود «اگر شهید نشوی می‌میری» محمد مهدی به این نوشته که می رسید پا سست می‌کرد. توی فکر می‌رفت. بعد انگار که با خودش حرف بزند می‌گفت یعنی می‌شود من هم نمیرم؟! فرمانده پایگاه‌مان که یک‌بار این را شنیده بود گفته بود همه ما برای همین آرزو اینجا هستیم. برای این که در راه ولایت باشیم. برای مردم آرامش و امنیت بخریم حتا شده به قیمت جان خودمان. این حرف‌ها به جان و دل محمدمهدی می‌نشست و هر روز خودش را بیشتر برای عملیات‌های سخت آماده می‌کرد.»

موسوی به جلسه های معرفتی حلقه صالحین پایگاه اشاره می‌کند و می‌گوید محمدمهدی عاشق زیارت عاشورا بود و بعد از تمام شدن دعا همیشه فرج حضرت بقیه الله (عج) و بعد از آن شهادت را می‌خواست. شاید خیلی از ما هم این دعا را فقط به زبان می‌آوریم. اما شهید رضوان خیلی عمل‌گراتر از این حرف‌ها بود. برای انجام کاری که به آن اعتقاد داشت صبر نمی‌کرد. با شهامت به دل گعده‌های خرده‌فروشان مواد مخدر محله می‌زد و همیشه هم در کار پاک‌سازی محله از این خلافکاران موفق بود. ضاربان محمد‌مهدی متواری شده‌اند اما بدانند که ما برای امنیت این مردم تا پای جان‌مان ایستاده‌ایم.

محمدمهدی بسیجی به روایت مردم محله
کنار کرکره چفت و بست شده مغازه کوچکش ایستاده و با نوای یاحسین آرام سینه می‌زند. موسفید کرده و خمی هم به قامتش آمده است. رسول همتی می‌گوید از 18 سال پیش ساکن محله هرندی است و مردم اینجا مدت هاست از دست خرده فروشان مواد مخدر و دردسرهای تمامی ندارشان به ستوه آمده‌اند:«مسئولان زیادی پای شان به محله ما باز شده است. از مسئولان شورای شهر و شهرداری گرفته تا نمایندگان مجلس. آمده اند و رفته اند و کاری برای بهتر شدن وضعیت اینجا انجام نشده است. اما راستش را بخواهید ما دلسوزتر از این جوان های بسیجی کسی را نمی شناسیم. همیشه هم از دست مواد فروشان دست به دامن آن‌ها می شویم. آن ها خیلی زود تر به همه چیز سرو سامان می دهند. برای همین با این که شهادت مظلومانه این جوان برای‌مان تلخ است باز هم از مسئولان چیزی نمی خواهیم. فقط برای سلامتی باقی بسیجی های محله‌مان دعا می‌کنم. خدا سایه این جوان‌ها را از سر ما کم نکند.»

در حسینیه همت جایی برای نشستن نیست. همه برای تسلیت و تهنیت به پدر و مادر شهید از هم پیشی گرفته‌اند و حالا کیپ تا کیپ هم نشسته‌اند و با نوای مداح زیر لب دم گرفته‌اند.

روضه که جان می‌گیرد دوستان بسیجی محمد مهدی به پرپر زدن می‌افتند و دیگر کسی از اشک‌هایی که راه گرفته‌اند و غم بی‌تابی را جار می‌زنند شرمی ندارد. حال پدر و مادر شهید جوان چندان مساعد نیست. زمان می‌خواهند تا با فقدان پسر خوش‌رو و با اخلاق‌شان کنار بیایند. با این همه، خیل جمعیتی که گرداگرد تابوت محمد مهدی نشسته‌اند به دل بی‌قرارشان قرار می‌دهد.

محمدمهدی رضوان حال خوشش را در قطعه شهدا پیدا می‌کرد. اینجا آرام می‌گرفت و با عکس های ایستاده توی حجله‌ها زمزمه‌ها داشت. سرآخر هم همین شهدا راه شهادت را برایش هموار کردند و این جوان 19 ساله همجوار شهدای دفاع مقدس در قطعه 50 بهشت زهرا شد.

شهید نشوی می‌میری بیشتر بخوانید »