مجاهدت

کلام‌الله خواند و نظر به وجه‌الله کرد

به گزارش مشرق، این روزها که در ماه رمضان، ماه ضیافت الهی و بهار قرآن قرار داریم چه خوب است یادی کنیم از یک شهید قاری قرآن که از سنین کودکی جذب معارف الهی کلام‌الله مجید شد و جبهه رفتن و شهادتش نیز در دنباله همین انس او با قرآن بود. شهید علی گازرپور از شهر آبادان، شهیدی بود که در ۱۷ سالگی ره صد ساله را یک‌شبه پیمود و در کربلای ۵ آسمانی شد. متن پیش رو ماحصل گفت‌وگوی ما با محمد گازرپور برادر شهید است که در قالب روایت تقدیم حضورتان می‌کنیم.

قرآن در مدرسه

علی سال ۱۳۴۸ در آبادان متولد شد. پدرمان خیاط و مادرمان خانه‌دار بود. یک خانواده پرجمعیت با هشت فرزند بودیم. وضع مالی‌مان چندان تعریفی نداشت. بابا از شغل خیاطی روزی اندکی به خانه می‌آورد که هرچند کم، اما حلال بود. علی از همان دوران کودکی جذب مسجد شد. ذات خوبی داشت و تقید پدر و مادرمان به مسائل شرعی باعث شده بود به سمت نماز و مسجد و قرآن گرایش پیدا کند. چون صوت خوبی داشت، از همان دوران دبستان در مراسم صبحگاه مدرسه‌شان قرآن می‌خواند. در همان مقطع در مسابقات قرآنی شهری و استانی هم شرکت می‌کرد و خیلی‌ها علی کوچک را با قرآن و صوت زیبایش می‌شناختند.

علی منشاوی

برادرم سعی می‌کرد سبک و لحن استاد محمد صدیق منشاوی را سرلوحه خودش در قرائت قرآن قرار بدهد. همین موضوع باعث شده بود دوستانش به او لقب علی منشاوی بدهند. گاهی هم به شوخی او را رادیو قرآن خطاب می‌کردند. کمی که بزرگ‌تر شد، در اغلب مراسم شرکت می‌کرد و قرآن می‌خواند. کم‌کم انسش با کلام‌الله مجید به قدری زیاد شد که حین رفتن به مدرسه یا اوقات بیکاری و خلاصه هر وقت که فراغتی به دست می‌آورد، قرآن می‌خواند و همه از صوت و لحنش لذت می‌بردند.

صوت محزون

صوت علی هنگام قرائت قرآن آهنگین و محزون بود. وقتی در مجلسی می‌خواند، گوشه و کنار را که نگاه می‌کردی، رد اشک را در چهره حضار می‌دیدی. یکی از استادانش بعد از شهادت علی می‌گفت گریه من به این خاطر است که علی بین قراء یک پدیده بود. ممتازی او به حدی بود که من خوف دارم بگویم قرائتش تقلیدی از استاد منشاوی بود چراکه به نظر من، قرائت علی برتری‌هایی هم نسبت به قرائت استاد منشاوی داشت.

قرآن و جبهه

انس با قرآن و مسجد و حال و هوای روحانی که در دوران دفاع مقدس حاکم شده بود، باعث شد پای علی به مجالس شهدا باز شود. مدتی مداح و سینه‌زن مجالس شهدا شده بود. به سبک مرحوم کافی مجلس‌آرایی می‌کرد. هم گریه می‌کرد و هم دیگران را سر شوق می‌آورد. کم‌کم که بچه‌های جبهه او را شناختند، شب‌های جمعه از واحد تبلیغات جبهه و جنگ می‌آمدند و علی را با خودشان به منطقه می‌بردند تا دعای کمیل بخواند. آن موقع سن علی خیلی کم بود، اما همراه رزمنده‌های واحد تبلیغات می‌رفت و با نوای ملکوتی‌اش، رزمندگان را به فیض می‌رساند و بعد همان طور که او را برده بودند، به خانه برمی‌گشت.

وجه‌الله

وقتی علی به سن ۱۶ سالگی رسید، دیگر نه به عنوان قاری و مداح که به عنوان یک رزمنده بسیجی رهسپار جبهه شد. انس با قرآن چنان وجودش را جلا داده بود که روحش خیلی پیش از جسمش به طرف جبهه‌ها پر کشیده بود. دیگر نمی‌توانست صبر کند و راهی شد. وقتی که رفت، ته دل‌مان حتم داشتیم که سهم او از ضیافت جهاد، به احتمال قوی شهادت است. چهره‌اش آن‌قدر نورانی شده بود که هر کس او را نگاه می‌کرد، چنین حسی در دلش جوانه می‌زد. عاقبت هم در ۱۷ سالگی و در جریان عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شهادت رسید. او در خانواده ما یگانه بود. از قرآن درس‌ها گرفت و به حتم شهادت و نیلش به قافله عاشورایی حضرت سیدالشهدا (ع)، بالاترین درس او از قرآن بود. علی با کلام‌الله مجید اوج گرفت و با شهادت نظر به وجه‌الله کرد.

منبع: روزنامه جوان

منبع خبر

کلام‌الله خواند و نظر به وجه‌الله کرد بیشتر بخوانید »

«مهدی» گل سرسبد ۹ رزمنده خانواده‌شان بود + ‌عکس

به گزارش مشرق، مهدی وقتی که به جبهه می‌رفت تنها ۱۷ سال داشت. دانش‌آموز دبیرستان بود و مثل خیلی از همکلاسی‌هایش در دوران دفاع مقدس، سنگر جبهه را به سنگر علم ترجیح داد و رهسپار جبهه‌های دفاع مقدس شد. وقتی با برادر و خواهرزاده شهید بخت‌بیدار که هر دو پزشک هستند همکلام شدیم، به خوبی دریافتیم ایران اسلامی محفوظ خانواده‌هایی است که چه در سنگر جهاد و چه در کلاس‌های درس و دانشگاه، هدفی جز خدمت به اسلام و ایران ندارند. از خانواده شهید مهدی بخت‌بیدار؛ پدر و چهار پسر و پنج دامادشان همگی در دفاع مقدس حضور داشتند. در گفتگو با دکتر احمد بخت‌بیدار برادر شهید که اکنون پزشک و مدیر کل امور بیمه‌شدگان نیروهای مسلح استان تهران است و همچنین دکتر فهیمه قنبرپور خواهرزاده شهید سعی کردیم تا برگ‌هایی از خاطرات و زندگی این شهید دفاع مقدس را تقدیم حضورتان کنیم.

برادر شهید

اصالتاًَ اهل کجا هستید و چند سال با برادر شهیدتان فاصله سنی داشتید؟

اصالتاً اهل شهر خوی استان آذربایجان‌غربی هستیم. پدرم دبیر آموزش و پرورش و مادرم زن باسواد و خانه‌داری بود. پنج خواهر و چهار برادر بودیم. مهدی سال ۱۳۴۷ متولد شد. من دو سال از داداش مهدی کوچک‌تر بودم.

چه جوی در خانواده حاکم بود که همه اعضا راهی جبهه شدید؟

ما یک خانواده مذهبی و اهل علم داشتیم. به برکت چنین جوی بود که از همان بدو تشکیل سپاه، پدرم که سال ۱۳۵۷ از آموزش و پرورش بازنشسته شده بود، به همراه برادرها و دامادهای خانواده در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول به خدمت فی‌سبیل‌الله شدند. به صورت انقلابی کمک می‌کردند تا هسته اولیه سپاه تشکیل شود. جو آن زمان طوری بود که بیشتر کارها فی‌سبیل‌الله بود. کسی دنبال مزد نبود. ما هم در همان حال و هوا بزرگ شدیم. انقلابی که امام خمینی (ره) بنیانگذاری کرد روی همه اثر گذاشته بود. به طبع حضور در جبهه بر اساس تکلیف بود و به همین خاطر همه اعضای خانواده عازم جبهه شدیم.

مسلماً در نبود مردها، بار اصلی خانواده روی دوش خانم‌ها می‌افتاد. آن‌ها مخالفتی با حضور شما نداشتند؟

فضای خانواده ما طوری بود که حتی خواهرم هم پاسدار بود و مادرم و بقیه خانم‌های خانواده مشوق مردان‌شان برای حضور در جبهه بودند. علاوه بر پدر و برادرانم، دامادهای خانواده هم اهل جبهه و جهاد بودند. مادرم هم با جبهه رفتن‌مان مخالفت نمی‌کرد، اما می‌گفت همه یک‌دفعه به جبهه نروید، اگر پدر شما در جبهه است برادران نوبتی به جبهه بروند. خود من در عملیات‌های کربلای ۴ و ۵ حضور داشتم. پدرم در الی بیت المقدس و فتح‌المبین بود. برادر شهیدم مهدی در عملیات‌های والفجر ۸، رمضان، کربلای ۴ و کربلای ۵ حضور داشت.

مهدی چه سالی به جبهه رفت و چه سالی شهید شد؟

مهدی شناسنامه‌اش را دستکاری کرده بود که توانست سال ۶۴ به جبهه برود. در ۲۰ دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ هم به شهادت رسید. موقعی که شهید شد ۱۸ سال داشت.

مهدی در دوران کودکی چطور بچه‌ای بود؟

از بچگی خیلی آرام و سر به زیر بود. خیلی سختکوش و ایثارگر بود. از همان بچگی فداکاری می‌کرد. سعی می‌کرد در هر کاری پیشتاز باشد. برای کمک به دوستانش همیشه پیشقدم بود. از حال و هوایش مشخص بود که دیر یا زود نامش در جرگه شهدا نوشته می‌شود، اما خودش حرفی از شهادت و این چیزها نمی‌زد. حتی با هم که منطقه بودیم چیزی از شهادتش نمی‌گفت.

در کدام عملیات با هم همرزم بودید؟

کربلای ۴ با مهدی همرزم بودیم. منتها من در گردان دیگری بودم. دو هفته بعد از کربلای ۴ که عملیات کربلای ۵ انجام گرفت، من در همین عملیات مجروح شدم. روز بعد مرا به بیمارستان صحرایی انتقال دادند. بعد از مداوا به لشکر برگشتم. چند روز بعد تمام گردان‌های خط‌شکن به عقب برگشتند. وقتی دوستان برادرم را دیدم، سراغ مهدی را گرفتم. نمی‌خواستند به من چیزی بگویند، ولی عاقبت گفتند که به شهادت رسیده است. آن‌طور که به من گفتند گلوله به قلبش اصابت کرده بود. مهدی تک‌تیرانداز بود، ولی موقعی که شهید شد تیربار به دست داشت.

نحوه شهادتش چطور بود؟

ما گردان خط‌شکن غواص بودیم و برادرم مهدی و همرزمانش موج بعدی بودند که با قایق وارد ساحل عراق شدند و پیشروی کردند. به یک منطقه‌ای رسیدند که به آن پل مقاومت می‌گفتند. پلی که اکثر رزمنده‌ها آنجا زمینگیر شده و مهمات‌شان تمام شده بود. این‌ها مانده بودند و نیروهای دیگر به آن‌ها ملحق نشده بودند. چون باید نیروهای چپ و راست به آن‌ها ملحق می‌شدند تا پیشروی می‌کردند. سرنوشت عملیات در آن منطقه هم به این پل بستگی داشت. برادرم و همرزمانش آنجا می‌مانند و بعد که مهمات‌شان تمام می‌شود انگار امداد غیبی بود، یک ماشین مهمات عراقی‌ها به دست رزمندگان خودمان می‌افتد، اما در درگیری‌های پل مقاومت، گردان‌شان به مشکل برمی‌خورد. مهدی که تک‌تیرانداز بود تیربار برمی‌دارد و به فرمانده گردان‌شان می‌گوید من بعثی‌ها را مشغول می‌کنم. بعد روی خاکریز با تیربار شروع به زدن بعثی‌ها می‌کند و گویا تعداد زیادی از آن‌ها را می‌کشد، اما با آتش شدید دشمن، یک گلوله از کنار دست چپ مهدی رد می‌شود و به قلبش می‌خورد و همان جا می‌افتد. دوستانش می‌گویند ما بالای سرش بودیم. مهدی خیلی با طمأنینه شهادتین را گفت و شهید شد. رشادت مهدی باعث شده بود که پل مقاومت سقوط نکند و نیروهای دیگر برسند و پیشروی کنند و گره کور همان روز اول عملیات کربلای ۵ باز شود.

موقع شهادت برادرتان، خود شما در منطقه بودید؟

روز اول عملیات کربلای ۵ مهدی شهید شد و او را به شهرمان انتقال دادند. آن موقع من مجروح بودم و مراسم روز سوم برادرم به خانه رسیدم. خودم از تعاون کیف و وسایل برادرم را تحویل گرفتم و آوردم. عملیات سختی بود هر دو جزو گردان‌های خط‌شکن بودیم. از مهدی به خانواده خبر رسیده بود، ولی از من خبری نرسیده بود. این اتفاق باعث شده بود علاوه بر نگرانی بابت شهادت برادرم دلواپس من هم بشوند. با اتوبوس ۱۸ ساعت توی راه بودم. آن موقع ماشین نبود، با اتوبوس خودم را به شهرستان رساندم و ساعت ۱۱ شب که مراسم تمام شد به خانه رسیدم. خانه پر از جمعیت بود. وقتی من را دیدند همگی خدا را شکر کردند.

خواهرزاده شهید

موقعی که دایی‌تان شهید شد چند سال داشتید؟ چه خاطراتی از ایشان در ذهن دارید؟

من آن موقع خیلی کوچک بودم و خاطرات زیادی از دایی یادم نیست، ولی لحظه‌هایی که همه مردهای خانواده و دایی‌ها از جبهه برمی‌گشتند، یادم است فضای خانه شاد می‌شد. هنوز بازی‌هایی که دایی با من می‌کرد را یادم است. در تراس خانه مادربزرگم با دایی بازی می‌کردیم. دایی مهدی با ما تاب‌بازی می‌کرد. وقتی از جبهه برمی‌گشت دورش را می‌گرفتیم و می‌خواستیم با ما بازی کند. مادرم آن موقع در اطلاعات سپاه کار می‌کرد. پدرم هم پاسدار و فرمانده سپاه میاندوآب و مهاباد بود. بازنشستگی مادرم را پدرم خودشان نوشتند و امضا کردند.

مادرتان چه چیزهایی از دایی مهدی برای‌تان تعریف کرده‌اند؟

مادر می‌گوید دایی از ۱۵ سالگی دنبال اعزامش بود. به اتفاق دایی احمد سنشان را در شناسنامه دستکاری می‌کنند. دایی ابوطالب، دایی علی، احمد و دایی مهدی همه در جبهه بودند. شوهرخاله‌هایم که پاسدار بودند هم در جبهه بودند. همسر یکی از خاله‌هایم ایوب ایوبی نیروی شهید مصطفی چمران بود. شوهرخاله‌ام جانباز است، ولی دنبال درصد مجروحیتش نمی‌رود. صورتش در جبهه ترکش خورد و بخشی از صورتش رفته است. از ناحیه شکم هم مجروح است، ولی می‌گوید من برای درصد گرفتن به جبهه نرفتم. الان در اداره مالیات تهران مشغول به کار است.

شهادت دایی را یادتان است؟ فضای آن موقع چطور بود؟

مادربزرگم خیلی آرام بود. از کاریزمای چهره‌شان مشخص است که زنی آرام بود. خیلی در جمع گریه نمی‌کرد، اما با بالارفتن فشار خون و خون دماغ شدنش متوجه می‌شدیم حالش بد است، اما پدربزرگ نمی‌توانست خودش را کنترل کند. هر سال داغ پسرشان برای‌شان تازه‌تر می‌شد. یادش که می‌افتاد ناخودآگاه اشک می‌ریخت. دایی دیگرم احمد در عملیات کربلای ۵ غواص بود و گم شده بود. اسمش را جزو مفقودالاثرها اعلام کردند، ولی به طور معجزه‌آسایی زنده ماند و سه روز بعد از شهادت دایی مهدی برگشت. مادرم می‌گفت ما مراسم گرفتیم یک‌دفعه دیدیم دایی احمد در را باز کرد و وارد خانه شد. ظاهراً لباس غواصی دایی احمد به یکی از پره‌های قایق بعثی‌ها گیر می‌کند و قایق او را می‌برد و در خشکی رها می‌کند. دایی در بیمارستان مشهد به هوش می‌آید. اینکه چطور به بیمارستان مشهد رفته خودش هم یادش نیست.

از دایی شهیدتان چه خصوصیات اخلاقی‌اش برای شما الگو شد؟

آدم آرام و سر به زیری بود. نمازهای اول وقتش ترک نمی‌شد. مادرم تعریف می‌کند حتی نماز شب دایی مهدی ترک نمی‌شد. مادرم همیشه یک گوشه اتاق مادربزرگم را نشان می‌دهد و می‌گوید دایی می‌آمد اینجا برق اتاق را خاموش می‌کرد. از صدای گریه‌اش می‌فهمیدیم نماز شب می‌خواند. وقتی کسی همه چیز را رعایت کند و کاری که خدا خواسته انجام دهد ناخودآگاه مقرب درگاهش می‌شود. احترام به بزرگ‌تر و والدین را خیلی رعایت می‌کرد. در عین حال جوانی خودش را هم داشت، ولی خیلی رعایت می‌کرد. مادرم می‌گفت حتی وقتی زن دایی‌هایم به خانه می‌آمدند دایی همیشه سرش پایین بود و به صورت نامحرم نگاه نمی‌کرد. شما ببینید این همه آدم سوریه رفتند، اما هرکسی شهادت نصیبش نشد یا آن همه رزمنده در دفاع مقدس بودند، ولی عده‌ای شهید شدند. به فرموده رهبر شهادت تجارت است.

شهدا در زندگی خانواده‌شان حضور روزمره دارند. تا حالا پیش آمده متوسل شوید و جواب گرفته باشید؟

وقتی به مشکلی برمی‌خوریم اولین کسی که به ذهن ما می‌آید دایی شهیدمان است. شهید قاسم سلیمانی گفته بودند یک شهید را الگوی خودتان قرار دهید. دایی اولین بار که شیمیایی شده بود بدنش پر از تاول بود. با ما بازی می‌کرد، مامان می‌گوید به دایی مهدی گفتم بچه‌ها را روی پاهایت نگذار اذیت می‌شوی! گفته بود شاید دیگر فرصت نداشته باشم بچه‌ها را روی پاهایم بگذارم. مزار دایی بهشت زهرای خوی است. متأسفانه کم فرصت می‌کنم به مزار شهدا بروم، ولی هر گاه دلم می‌گیرد به تپه شهدا منطقه ۲۲ تهران می‌روم و متوسل شهدای گمنام می‌شوم.

منبع: روزنامه جوان

منبع خبر

«مهدی» گل سرسبد ۹ رزمنده خانواده‌شان بود + ‌عکس بیشتر بخوانید »

«ترک مبارزه» سیره اهل بیت نیست

به گزارش مشرق، از کتاب گویای صلح امام حسن (ع) در رادیو رونمایی شد. در این مراسم معاون صدا، مدیر ایرانصدا، رئیس موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی دفتر قم،‌ مدیر انتشارات انقلاب اسلامی، عوامل سازنده این کتاب صوتی،‌ محمدحسین رجبی دوانی، کارشناس تاریخی و… حضور داشتند و از دست‌اندرکاران تهیه این کتاب صوتی تقدیر به عمل آمد. گزارش خبرنگار جام‌جم از این مراسم و گفت‌وگویش با معاون صدا و همچنین تهیه‌کننده و راوی این کتاب گویا در ادامه آمده است:

ترک مبارزه سیره اهل بیت نیست
حجت‌الاسلام صلح میرزایی، ریاست موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی دفتر قم هم در بخشی از سخنانش گفت:
یکی از ویژگی‌های کار دوستان دقت خوب آن است. همه اسامی به‌درستی بیان شده و جنبه نمایشی بودن آن هم خوب است.
کتاب‌های زیادی تا به امروز از رهبر انقلاب منتشر شده است. حضرت آقا به این سمت آمدند که تحلیلی از اهل بیت ارائه دهند تا متدینان بدانند ترک مبارزه سیره اهل بیت نیست.
ایشان نسبت به مباحث اولویت سنجی دارند و همه آثارشان جنبه تربیتی دارد. حتی مباحث انقلابی‌شان هم برخوردار از نکات اخلاقی است.

جذابیت برای مخاطب عام
مهدی شاملو، مدیر ایرانصدا و فضای مجازی رادیو در این مراسم به نکات زیر اشاره کرد:
ایرانصدا افتخار دارد بعد از پروژه پیامبر اعظم و امیرالمومنین (ع) و همچنین «از سرزمین نینوا» که درباره سیدالشهداست و در اربعین منتشر شد به یکی دیگر از ائمه بپردازد. پرداختن به سیره سایر ائمه قدم‌های بعدی ما خواهد بود.
بر خلاف ظاهر و تصوری که وجود دارد این کتاب برای مخاطب عام هم جذابیت دارد. قلم شیوای حضرت آقا، محتوای جذاب کتاب و این‌که به‌صورت نمایشی درآمده، مثل یک فیلم سینمایی برای نوجوانان، جوانان و همه جذاب است.
تاریخ خاموش
محی‌الدین تقی‌پور، راوی این کتاب در گفت‌وگویش با ما این موارد را بیان کرد:
بدون بازی: کتاب از بیرون به نظر سنگین می‌آید، ولی نکته خوبش ترجمه روان آن است. یعنی مخاطب اگر از رویش هم بخواند متوجه می‌شود. پس سعی کردم احساس و فراز و فرود زیادی به آن اضافه نکنم؛ در واقع بازی نداشته باشم.
جذابیت: قصه صلح امام حسن بخش تاریک تاریخ است؛ یعنی بعد از این همه سال زیاد به آن نپرداختیم. اطلاعات کمی از آن وجود دارد و این دست کارها همچون چراغی است که به گوشه‌ای از تاریخ تابانده می‌شود و همین جذابیت دارد.
آیه‌ راهنما
زهرا عبدا…‌زاده‌، تهیه‌کننده این کتاب گویاست و درباره بخش‌ها مختلف آن به ما گفت:
همه راویان: حجم این کتاب زیاد بود و قرار شد در سه جلد بارگذاری شود، فکر کردم اگر با یک گوینده آن را ضبط کم خیلی خسته‌کننده می‌شود. پس از ظرفیت گویندگان بیشتر استفاده کردم. محی‌الدین تقی‌پور به عنوان روای انتخاب شد و بخش اعظم کار را گفت. از ناصر نظامی، دوبلور پیشکسوت برای صدای امام حسن (ع) استفاده کردیم. ابوالفضل شاه‌بهرامی‌ بخش‌های مستند و تحلیلی را خواند. بخش‌های دیگری که از زبان سایر ائمه و قرآن بود را هم احمد گنجی، پیشکسوت بازیگری رادیو نمایش اجرا کرد.
یک خاطره جالب: موسیقی در رادیو خیلی می‌تواند به بار کلامی و مفهومی اثر بیفزاید. ما از ابزار موسیقی و افکت استفاده کردیم. ساخت موسیقی این اثر، ماجرای جالبی دارد. امیرحسین سرافرازی، موسیقی را ساخت ولی حس کردم چیزی کم است و بهتر دیدم کلام را به آن اضافه کنیم. کتاب را بازکردم و خیلی اتفاقی آیه‌ای دیدم که مضمونش این بود: «می‌بینم آنچه را شما نمی‌بیند.» تمام مفهوم این کتاب در همین آیه کوتاه خلاصه شده است. این را به فال نیک گرفتم و خواندن این آیه هم روی تیتراژ قرارگرفت.
فراتر از کتاب گویا: این را یک برنامه رادیویی می‌بینم، یعنی فراتر از کتاب گویا. تمام آن تقطیع‌های لازم در برنامه‌سازی و آستانه شنوایی مخاطب درنظر گرفته شده است. زبان کتاب روان است و برای عامه هم می‌تواند جذاب باشد.
گفت‌وگو با شاه‌آبادی؛
برنامه‌ای برای پخش این کتاب گویا در شبکه‌های رادیویی دارید تا مخاطبان بیشتر و از سنین مختلف امکان شنیدنش را داشته باشند؟
تولیدات رادیو، به صورت ذخیره در شبکه ایرانصدا موجود است تا وقتی یک برنامه رادیویی پخش می‌شود، در ساعات دیگر برای مخاطبان در دسترسی باشد. یک بخش دیگر هم تولیداتی است که به کاربرانی اختصاص دارد که می‌خواهند حق انتخاب و برنامه‌ریزی معین داشته باشد. طبیعتا تولیدی که در این پایگاه قرار می‌گیرد به شکل‌های مختلف در شبکه‌های رادیویی قابل استفاده است. برنامه‌هایی مثل سرزمین نور و… داشتیم و این کتاب‌ها هم می‌تواند به‌صورت تقطیعی در شبکه‌های مختلف پخش شود.

در ارتباط میان پایگاه و رادیو ما گاهی نگاه حمایتی و افق پیش‌رو داریم؛ برای مثال در حوزه کودک روی آنتن ضعیف هستیم. هر بار تصمیم گرفتیم در شبکه‌های مختلف برنامه‌های کودک را بیاوریم دیدیم غنای خوبی ندارد. پایگاه کودک ما در ایرانصدا یک سال و نیم است دارد محتوای کودک تولید می‌کند تا برای برنامه‌های رادیویی در این خصوص عقبه ایجاد کند. اگر بخواهیم یک شبکه تمام وقت ایجاد کنیم یا چند ساعت را به کودک اختصاص دهیم امسال با سال گذشته تفاوت بسیار داریم. باید با تحولات روز دنیا نوآوری داشته باشیم، نمی‌توانیم همان کارهای روتین را انجام دهیم.

یکی از همین بحث‌های روز، بورس است. بسیاری از مردم به سرمایه‌گذاری تشویق می‌شوند، اما آموزش کافی ندیده‌اند. رادیو در این زمینه چه برنامه‌ای دارد؟
در جلسه اخیر برنامه‌ای کلی به همه شبکه‌ها داده شد تا به مردم تاکید کنند در حوزه بورس هیجانی عمل نکنند و سرمایه‌هایی که قدرت خطرپذیری در آن را دارند، وارد این کار کنند. به طور کلی این موضوع در ماموریت شبکه‌هاست. از رادیو ایران خواسته شد در این حوزه برنامه‌های کوتاه بسازد. محور این کار شورای اقتصاد معاونت صدا و رادیو اقتصاد است که در دستور کارش حتی نقد عالمانه تحولات بورس هم هست و از منتقدان هم دعوت کند. سیاست دیگر ما اطلاع‌رسانی تخصصی درباره سهام عدالت به عامه مردم است.

*جام جم

منبع خبر

«ترک مبارزه» سیره اهل بیت نیست بیشتر بخوانید »

گذری بر یک کتاب و ترجمه رهبر معظم انقلاب

به گزارش مشرق، کتاب صلح امام حسن (ع)؛ اثر شیخ راضی آل یاسین، اولین بار در سال ۱۳۴۸ در ایران با ترجمه رهبر معظم انقلاب منتشر شد. این کتاب از معدود آثار تحلیلی و تفصیلی است که درباره زندگانی امام حسن مجتبی(ع)، موقعیت سیاسی او و شرایط صلح امام با معاویه سخن گفته است. کتاب در زمره متقن ترین کتب تاریخی در موضوع خود است و مؤلف در آن به موضوعاتی پرداخته که در کتب مشابه به آنها کمتر توجه شده است. منابع پژوهشی این اثر نیز قریب به صد منبع معتبر و ارزشمند است. مؤلف بیش از آن‌که به نقل گزارش های تاریخی بپردازد، به بیان و تحلیل اوضاع و شرایط از نگاه خود پرداخته است، اما با این حال از ارجاع به منابع و استناد به آنها غفلت نکرده و به منابع مختلفی در متن و پاورقی توجه داده است که این منابع همان مصادر دست اول تاریخی هستند. به مناسبت رونمایی نسخه صوتی این اثر نگاهی انداختیم به این نگاه تا اهمیت ترجمه آن در عصر خفقان پهلوی و همچنین محتوایش را بررسی کنیم.

آل یاسین را بهتر بشناسیم
شیخ راضی آل یاسین، فرزند شیخ عبدالحسین بن شیخ باقر از علما، محققان و مورخان نجف بود که در سال ۱۳۱۴. ق متولد شد و در ۱۵ ذیقعده سال ۱۳۷۲. ق یعنی درست سال انتشار کتابش؛ «صلح‌الحسن» درگذشت. وی پیش از آن افزون بر «دیوان جابر ابی النوادر»؛ شاعر نام‌آشنای عراقی، کتابی نیز با عنوان «تاریخ ‌الکاظمیه فی‌القدیم والحدیث» و کتابی با عنوان «اوج‌البلاغه» در خطبه‌های امام حسن و امام حسین علیهما السلام تألیف کرد. اصولا خاندان آل‌یاسین یکی از خاندان‌های علمی بزرگ نجف است که نه تنها شیخ‌راضی بلکه عالمان، فقیهان و مورخان برجسته‌ دیگری هم داشته و دارد.

شیخ راضی، یک کتاب دیگر با عنوان «تاریخ الکاظمیه فی القدیم و الحدیث» هم دارد که در یک مجلد قطور، تاریخ زادگاه خود را به تصویر کشیده است. این کتاب تمام خصوصیات و ویژگی‌های شهر کاظمین را به همراه جدیدترین اطلاعات تا عصر مؤلف به سبک جذاب بیان می‌کند، اما با کمال تأسف امروز در دسترس نیست.

در ایران شیخ راضی را بیشتر با کتاب «صلح الحسن» می‌شناسند. این کتاب نخستین بار در اسفندماه ۱۳۴۸ با عنوان «صلح امام حسن (ع)؛ پرشکوه‌ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» و با ترجمه رهبر معظم انقلاب به چاپ رسید. در باب اهمیت کتاب، می‌توان به گوشه‌ای از مقدمه‌ای که در نسخه چاپ اول کتاب توسط مترجم درج شده است، اشاره کرد:

«پیش از ترجمه‌ این اثر در فکر تهیه‌ نوشته‌ای در تحلیل موضوع صلح امام حسن بودم و حتی پاره‌ای یادداشت‌های لازم را نیز گردآورده بودم؛ ولی امتیازات فراوان این کتاب مرا از فکر نخستین بازداشت و به ترجمه‌ این اثر ارزشمند وادار کرد. مگر که جامعه فارسی‌زبان نیز ـ چون من ـ از مطالعه‌ آن بهره گیرد و هم برای اولین‌بار درباره این موضوع بسی با اهمیت، کتابی از همه‌رو جامع، در معرض افکار جویندگان و محققان قرار گیرد.»
یک مترجم نکته‌سنج
درمورد ترجمه این کتاب شاید مهم‌ترین زاویه دید، نگاه تاریخی به موضوع باشد. رهبر در سال ۱۳۴۸ یعنی در اوج خفقان رژیم طاغوتی پهلوی این اثر را منتشر کرده‌اند. از یک‌سو جریانات مبارز ملتقط یا مارکسیستی با به سخره گرفتن معارف اسلامی، این مکتب مترقی را فاقد راهبرد و راهکارهای مبارزاتی می‌دانستند و از سویی دیگر، جریانات به‌ظاهر مذهبی نیز برای فرار از سختی جهاد و مبارزه با طاغوت، با برداشت غلط از سیره‌ این امام بزرگوار و مبارز، در خانه نشستن، کنج عزلت گزیدن و عدم مبارزه را تجویز می‌کردند. در چنین شرایطی ترجمه کتابی با موضوع صلح امام حسن (ع) می‌تواند رندانه‌ترین پیامی باشد که یک محقق و اندیشمند متعهد می‌تواند به جامعه بدهد.

برای مثال در فصل چهارم این کتاب؛ «کوفه در روزهای بیعت»، با گونه‌شناسی مردم کوفه مواجه می‌شویم. امویان، خوارج، شکاک‌ها، الحمراء و در نهایت شیعیان، پنج گروهی هستند که در آن زمان در کشمکش جدی هستند و اختلافات اندیشه و سیره گروه های مختلف در سال ۴۸ و بعد از آن، تا حد زیادی این برهه زمانی از تاریخ را به ذهن متبادر می‌کند.

از حیث ادبیات، ترجمه کتاب ترجمه‌ای‌ست که در عین این‌که بسیار به متن اصلی وفادار است، اما زبانی سلیس و روان دارد و پیام کلی را بدون هیچ کم و کاستی از زبان مبدا به مقصد انتقال می‌دهد. در ترجمه صلح امام حسن (ع)، با نسخه ای مواجهیم که نزدیک‌ترین معادل طبیعی زبان مبدا را نخست از نظر معنا ، سپس با رعایت سبک در زبان مقصد می‌توان یافت. آگاهی کامل مترجم از موضوع، درک صحیح از پیام متن و آشنایی با سبک هر دو زبان از مهم‌ترین ویژگی‌های ترجمه این اثر است.
خدمتی بزرگ و شایسته به جامعه اسلامی
محمدحسین رجبی دوانی، پژوهشگر تاریخ اسلام

امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از امیرالمومنین علی‌علیه السلام هم به امامت و هم به خلافت رسید و این دو بزرگوار، در تاریخ شیعه تنها امامانی بودند که به حکومت ظاهری رسیدند. امام مجتبی علیه السلام در زمان خود با معارض سرکشی چون معاویه مواجه بود و معاویه با رشوه و تهدید تلاش کرد جامعه را با خود همراه کند تا بتواند امام را از مسند خلافت به پایین بکشد. خیانت کوفیان به امام حسن علیه السلام موجب شد ایشان از خلافت کناره‌گیری و حکومت را به معاویه واگذار کنند. تا اینجای تاریخ، خلافت به عنوان امری معنوی در جامعه اسلامی تلقی می‌شد اما با عمل قبیح معاویه در حقیقت خلافت از مسیر خود خارج شد و معاویه با دسیسه و عناد خود خلافت را بدل به امری موروثی کرد. این مسائل، شیب انحراف جامعه اسلامی از مسیر پیغمبر اکرم (ص) را شدت بسیار بخشید. با این مقدمه‌ می‌توان نتیجه گرفت این برهه، دوره حساس و مقطعی مهم در تاریخ اسلام است که دانستن این‌که جامعه اسلامی چرا باید به جایی برسد که فرزند پیغمبر را برنتابد و با ظالم و معاندی چون معاویه بیعت کند، لازم و واجب می‌نماید.

در مفصل ترین کتب و منابع تاریخی، متاسفانه غالبا بحث تاریخ زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام و روایت صلح ایشان با معاویه، ناقص، نارسا و کوتاه است و معمولا اطلاعات و داده‌های لازم برای تحلیل همه جانبه در این خصوص در منابع تاریخی موجود نیست. شیخ راضی آل یاسین جزء معدود کسانی در تاریخ است که به این مهم توجه کرد و برای تبیین شرایط حکومتی و اجتماعی آن روزگار زحمت بسیارکشید و با استفاده از منابع مختلف و دیریابی این اثر را پدید آورد تا بتواند به درستی ترسیمی از وضعیت جامعه عصر امام حسن مجتبی علیه السلام ارائه کند. در واقع کتاب صلح امام حسن (ع) خلایی که در این عرصه بود را در منابع تاریخی پر کرد. رهبر انقلاب با این‌که هنگام انتشار این کتاب، در اوج جوانی بودند اما تیزبینی و دوراندیشی ایشان سبب شد که متوجه اهمیت این اثر گرانقدر بشوند و چون محتوای این کتاب در دسترس عموم مردم نبود، با ترجمه آن خدمت بزرگی به جامعه اسلامی نمودند. نسلی که در آن روزگار در حوزه پژوهش های اسلامی فعالیت می‌کردند، عموما اهل قلم، علما و فضلایی بودند که در حوزه ادبیات عرب ید طولایی داشتند و بسیار کارکشته بودند. از این حیث می‌توان گفت، کتاب به لحاظ کیفیت ترجمه نیز یکی از بهترین نمونه های ترجمه از زبان عربی به فارسی است.

* جام جم

منبع خبر

گذری بر یک کتاب و ترجمه رهبر معظم انقلاب بیشتر بخوانید »

«رنج مقدس» به جلد دومش رسید

به گزارش مشرق، انتشارات عهدمانا، جلد دوم کتاب پرفروش «رنج مقدس» نوشتۀ نرجس شکوریان‌فرد را منتشر کرد.

نرجس شکوریان‌فرد در ادامه کتاب پرفروشش «رنج مقدس»، این‌بار سراغ سوژه‌ فرعی داستان کتاب قبلی خود رفته است و داستان را از نگاه و کلام او شکل می‌دهد. کتاب «رنج مقدس» که در فهرست پرفروش‌ترین آثار داستانی دهه‌ ۹۰ قرار دارد، رمانی بر پایه سبک زندگی ایرانی‌اسلامی است که شخصیت‌هایش از همین جامعه امروزی ما بیرون آمده‌اند و می‌خواهند مخاطب را با نوعی از زندگی اجتماعی و فردی آشنا کنند که در آن رنج‌ها و آلام با آرمان‌ها و آرزوها شیرین می‌شوند. آرمان‌هایی که به زندگی انسان رنگ می‌دهند و رنج‌ها را آسان می‌کنند. اگر با «رنج مقدس»، ارتباط برقرار کرده‌اید و از نکات شیرین سبک زندگی ایرانی اسلامی آن بهره بردید، پیشنهاد می‌کنیم،«رنج مقدس۲» را از دست ندهید.

«مصطفی فاصله بین دو کلاس را تماس گرفت تا صدای لیلا را بشنود. از دیشب نخوابیده بود، جز دو تا نیم ساعت. نگران لیلا بود تا همین حالا که خاموشی موبایل لیلا نگران‌ترش کرد.

شماره خانه را گرفت و صدای گرفته مادر لیلا دل‌نگرانیش را بیشتر کرد.

مادر نمی‌دانست چه شده. چند باری بی‌ اختیار تا اتاق لیلا رفت و گوشی خرد شده را دید و برگشت. مانده بود چه کند. دلش نمی‌ خواست در این‌ همه گرفتاری تماس بگیرد با همسرش. او مأموریت بود و از تلفن پریشب شیرین نگران شده بود و برای اولین بار هم بیش از پنج بار تماس گرفته بود و جویای احوال لیلا شده بود.

مادر چشمانش را بست و برای چند لحظه توسل کرد. یک عقل کامل‌تری باید او را از میان این گرداب بیرون می‌کشید. قایق زندگی لیلا میان گرداب افتاده بود و کار یک بزرگ‌تر بود.»

انتشارات عهدمانا «رنج مقدس۲» را در ۲۱۰ صفحه رقعی و با قیمت ۲۶هزار تومان راهی بازار نشر کرده است.

منبع خبر

«رنج مقدس» به جلد دومش رسید بیشتر بخوانید »