مجاهدت

با علی هاشمی به «بستر آرام هور» بروید +‌ عکس

به گزارش مشرق،‌ کتاب بستر آرام هور روایتی است جذاب از یارگیری های سردار هور؛ علی هاشمی از بین نیروهای مجاهد عراقی، کتابی که با عملیات والفجر مقدماتی شروع و با اعلام رمز عملیات خیبر پایان می یابد و روایت می‌کند از بستر آرامی که به آتش هور تبدیل می‌شود.

این اثر به تازگی توسط انتشارت شهید کاظمی روانه بازار کتاب شده است.

هور همانقدر که برای فرماندهان دوران دفاع مقدس ناشناخته بود، برای نسل جوان امروز هم اسرارآمیز است. اروند، کارون، پنج ضلعی و کانال ماهی کربلای پنج، ساختمانهای دوکوهه و جاده اهواز خرمشهر کلماتی هستند که چندان در میان صفحات کتابها و یا فریم های فیلمهای دفاع مقدسی غریب نمانده اند اما هور قضیه اش فرق می کند. درباره این جغرافیای خاص خیلی صحبت نشده است و همین باعث می شود خیلی از جوانان ندانند در انجا چه خبر بوده است.

شاید وقتی پیکر شهید علی هاشمی بعد از ۲۲ سال خودش را نشان داد و «سردار هور» نقل مجالس شد، تازه خیلی ها فهمیدند که هوری هم بوده است و سرداری داشته. حالا همه اینها را که بگذارید کنار هم می توانید بفهمید که چرا کتاب «بستر آرام هور» خواندن دارد.

«بستر آرام هور» نه آنقدر خاطره است که نتوان ردی از خیال را در آن پیدا کرد و نه آنقدر داستان است که نتوان به روایتهایش اعتماد داشت. پایبندی نویسنده به واقعیت های نظامی و جنگی رخ داده در هور و ماجراهایش او را مجبور نکرده که روایتی خشک و بدون احساس را رائه کند و از سویی او قلمش را آزاد نگذاشته تا ماجرایی خیالی را در جغرافیایی حقیقی جای دهد؛ و کسانی که دستی در کار داشته باشند می دانند که جمع کردن این دو چقدر سخت است. نویسنده برای اینکه کمیت داستانش در مواجهه با واقعیت لنگ نزند حتی منتظر می شود تا اسرای در چنگ عراق آزاد شوند و او نقاط مبهم را با شنیدن خاطرات آنها روشن کند.

«نصرت الله محمودزاده» این سختی را به جان خریده است تا حالا مخاطب با خیال راحت بنشیند پای کتابش و با آن همراه شود. داستان وقتی شروع می شود که کلاف عملیات والفجر مقدماتی بدجور گره خورده است. عملیات در زمین‌های رملی کار را سخت کرده است و نیروها زمینگیر شده اند. فرماندهان جمع می شوند تا فکری به حال عملیات کنند و در همین جلسه است که فکر عملیات در هور از دهان شهید هاشمی بیرون می آید و بر دل و ذهن فرمانده سپاه می نشیند. علی هاشمی از اینجا مسئول شناسایی هور می شود و در این راه اتنفاقاتی می افتد که خواندنش هیبت هور را دو چندان میکند و البته این هیبت را در برابر عظمت اراده هاشمی و نیروهایش به حقارت می رساند.

یارگیری هاشمی از بین نیروهای مجاهد عراقی و سرک کشیدن او و نیروهایش به میان روستاهای عراق کمک می کند تا خواننده تصویری هم از از آنسوی خاکریزها بدست آورد. البته استفاده از عبارت سرک کشیدن در بعضی موارد خیلی مناسب نیست و نمی تواند حق مطلب را ادا کند، مثل وقتی که هاشمی دست کلی از فرماندهان را می گیرد و درلباس مبدل آنها را به زیارت امام حسین(ع) در کربلا می برد! زیارت کربلا در زمان جنگ؟!

کتابی که با عملیات والفجر مقدماتی شروع شده بود با اعلام رمز عملیات خیبر پایان می یابد، وقتی که بستر آرام هور، می شود بستر آتش هور. داستان اگرچه حول و حوش هور و شناسایی آن می چرخد اما شاید خیلی بیراه نباشد اگر بستر آرام هور را یکی از بهترین (و حتی شاید بهترین) منبع برای شناخت شهید علی هاشمی بدانیم. راستی در پایان این کتاب یادداشت آخری در دو صفحه وجود دارد که لطف خواندنش کمتر از خواندن خود کتاب نیست.

بستر آرام هور، داستانی است واقعی، با همة فراز و نشیب‌هایش، با همة شخصیت‌هایش. اگر چه بسیاری از آنان به شهادت رسیدند… و تعدادی هم هنوز زنده‌اند.

همة فرازهای این داستان، واقعی است، از مأموریت به شهرهای القرنه، العماره، بصره، بغداد و حتی کربلا، تا زیارت بارگاه امام حسین (ع) در دوران اختناق حزب بعث در پوشش قرارگاه سری نصرت.

از همه مهمتر، سند حضور شهید علی هاشمی، در قلب مردم هور است؛ تا جایی که پس از پایان جنگ، دریایی به وسعت بستر آرام هور، برای همیشه مزار روح بلند این شهید به حساب آمد.

محمودزاده حتی صبر کرد تا اسرای در چنگ حزب بعث آزاد شوند و از آنان نیز یاری گیرد و حتی فرماندهان جنگ نیز به صبر، سفرة بستر آرام هور را رنگین از واقعیت کردند.

خواندن گزیده متنی از کتاب حتما می تواند فضای کلی جاری در کتاب را دستتان بدهد:

رکن‌الدین سر صاحب را از سینه‌ی خود جدا کرد و گفت: «مرد که گریه نمیکند.» – اگر گریه نکنیم چه کنیم. بعد از شهادت پدرم آواره شدیم. شب تو هور می‌خوابیم و روز دنبال یک لقمه نانیم. اوضاع آشفته‌ی زندگی ما را که خودت می‌دانی. بغض گلویش را گرفته بود و نمی‌دانست چگونه خود را خلاص کند. ترجیح داد سالم را نزد سالمی که صد متری از آنها فاصله داشت ببرد. نگاهی به پشت سر خود انداخت و گفت: «برایت مهمان آوردم. یک ایرانی» – صاحب متعجب و شگفت‌زده گفت: «ایرانی؟ اینجا؟ مگر از جانش سیر شده؟»…

اتومبیل‌ها به اتوبوسی که سالمی و سیدنور نشسته بودند نزدیک شد. اتومبیل روباز سیاه رنگ از دور خودنمایی می‌کرد. مردی با جثه‌ی تقریبا چاق که سنش به پنجاه می‌رسید, در صندلی عقب نشسته بود. قد نسبتا کوتاهی داشت و نیمی از موی سرش ریخته بود. لبخند ساختگی لحظه‌ای از چهره‌اش محو نمی‌شد و در عین حال دزدکی اطراف را زیر نظر داشت. حالا سالمی به‌خوبی او را می‌دید. سیدنور آهسته گفت:«طاها یاسین رمضان, معاون صدام.» سالمی همچنان‌که طاها یاسین رمضان را نگاه می‌کرد, دست به دو نارنجک و اسلحه کمری‌اش کشید و با لمس آنها فکری به سرش زد…

فکر نمی‌کنم لازم باشد گفته شود، یعنی کسی که با خواندن این چند خط ترغیب نشده است تا کتاب ۲۰۴ صفحه ای «بستر آرام هور» را بخواند آیا با خواندن این یک جمله ترغیب خواهد شد؟! هرچه باداباد: « بستر آرام هور در پنجمین جشنواره کتاب سال دفاع مقدس تقدیر شده است.»

کتاب "بستر آرام هور" به قلم نصرت الله محمود زاده در ۲۰۴ صفحه و قطع رقعی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. لازم به ذکر است که چاپ اول این اثر سال های گذشته توسط انتشارات عماد فردا منتشر شده بوده است.

علاقه‌مندان جهت تهیه کتاب می‌توانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهید کاظمی(nashreshahidkazemi.ir) و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را پست رایگان به سراسر کشور دریافت کنند.

منبع خبر

با علی هاشمی به «بستر آرام هور» بروید +‌ عکس بیشتر بخوانید »

آوینی صدای اقلیت نبود

به گزارش مشرق، یک بار در گفت‌وگو با یکی از معاصران شهید سیدمرتضی آوینی، وی بعد از کلی حرف زدن درباره آوینی، گفت: «اصلا ما چرا دوست داریم اینقدر پدیده‌ها را تحلیل کنیم؟ آوینی همان وقت هم که برای ما تبدیل به افسانه نشده بود، معما بود!».

حالا این معمای آوینی دارد در شبکه‌های تلویزیونی دست به دست می‌شود و هرکس هرچه دل تنگش می‌خواهد درباره آوینی می‌گوید. یک طرف مجادله به طرف دیگرش می‌گوید آوینی متعلق به ما است و طرف دیگر می‌گوید نخیر!

آوینی در سال آخر روشنفکر شده بود و البته برخی این را به ماه آخر مربوط می‌دانند و تازگی‌ها از تغییر و تحول آوینی در هفته آخر هم سخن به میان می‌آید. در میانه این مجادله آنچه من و امثال من به دنبال آن هستیم، چیست؟ آوینی حقیقی، آوینی مصادره شده، آوینی روشنفکر یا آوینی مذهبی؟ آوینی سوره یا روایت فتح؟ آوینی منتقد و ژورنالیست یا آوینی متفکر و اندیشمند؟ و اصلا این دعوا چه فایده‌ای دارد؟

وقتی جماعت فعال در حوزه هنری مجاهدانه تلاش می‌کنند در افق نگاه آوینی هیچ روشنفکری را راه ندهند و از آن طرف سپاهی‌های سابق و شش‌تیغ کرده‌های فعلی می‌کوشند میان آوینی و انتقادهای سیاسی‌اش فاصله‌گذاری کنند و اسلام رحمانی مدنظر خود را به آوینی بچسبانند، حقیقتش من خسته می‌شوم از اینکه اصلا سراغ آوینی بروم و درباره‌اش حرف بزنم و از او بنویسم.

در این نوشتار احتمالا بیش از این نام آوینی تکرار خواهد شد. راهی هم نیست، وقتی درباره کسی می‌نویسی و دوست داری درباره‌اش بنویسی، مدام اسمش را می‌آوری و این اجتناب ناگزیر است. حالا دارم به این فکر می‌کنم که هر دوطرف با چیزی به نام انسان انقلاب اسلامی بیگانه‌اند. حداقلش این است که آن را مفهومی انتزاعی می‌دانند. حتی اگر به زبان نیاورند با گفتارهای‌شان در تصدیق این گزاره‌اند که انسان انقلاب اسلامی چیزی بیشتر از امور انتزاعی نیست. و انگار نه انگار که ما بتازگی یکی مثل شهید حاج‌قاسم سلیمانی را دیدیم و البته او را هم آنچنان که باید نشناخته‌ایم.

به قول خود شهید «ما از این موهبت برخوردار بودیم که انسان دیدیم». آوینی را هم اگر پدیده‌ای جز در چارچوب انسان انقلاب اسلامی تفسیر کنیم، به خطا رفته‌ایم. و البته برخی این را نمی‌خواهند. حالا اگر عمده جریان روشنفکری رویکرد بیمارگونه دارند (و خدا می‌داند من چقدر علیه روشنفکری مطلب نوشته‌ام) آیا دلیل می‌شود همه طیف را با یک عینک ببینیم؟ حتما همین رعایت برخی ظرایف بوده که آوینی را از دیگر برنامه‌سازان و اندیشمندان عصر خود متفاوت می‌کند. آری! در میان روشنفکران بیمارانی وجود دارند که تحمل چند دقیقه سخنرانی آوینی را ندارند و حتی هو می‌کنند(جالب اینکه هوچی‌ها هنوز هم مشغول همین کارند) اما دیگرانی نیز هستند که هیچ ابا ندارند از اینکه بگویند: «هنوز روایت فتح می‌بینم و اشک می‌ریزم؛ آوینی عجب کاری کرده است. حیف شد!»

این را محمود دولت‌آبادی نویسنده مشهور چپ(الان نمی‌دانم چه عنوانی دارد) مطرح کرده است. همان محمود دولت‌آبادی که قابل تامل است برای شهادت سردار سلیمانی نیز گزاره‌ای مشابه دارد و می‌نویسد: «چه سازم به خاری که در دل نشیند؟» و ادامه می‌دهد: «باری… ایران بار دیگر یکی از فرزندان شایسته خود را با دریغ تمام، از دست داد». و البته به خاطر این سوگواره از دوستان سابق و لندن‌نشینان روشنفکر فحش و ناسزا می‌شنود. هدف این نوشته البته تلاش برای مبرا کردن روشنفکری از اتهامات این همه سال نیست. می‌خواهم حرف دیگری بزنم. می‌خواهـم بگویم این دوقطبی‌هایی که رادیکال‌های دوطرف ماجرای آوینی بر آن می‌دمند، هیچ کمکی به شناخت آوینی نمی‌کند. آوینی که شبه‌روشنفکران لیبرال تبلیغ می‌کنند، تقریبا دروغین است و در خیال و خاطرات آنها می‌گذرد و نوشته و اثری نمی‌توان یافت که بر گزاره‌های آنها صحه بگذارد. از آن سو مبلغان ضدروشنفکری نیز آوینی را طوری معرفی می‌کنند که گویی بیش از حرکت، در خلسه و رکود بوده است. به قول دوستی، «برخی برنامه‌سازان و متولیان تلویزیون و هنر عملا در حال اثبات ناکارآمدی نظر و عمل آوینی و اعلام پایان تاریخ مصرف او و هنر انقلاب اسلامی هستند».

چرا که به گونه‌ای آوینی را روایت می‌کنند که به امری کاملا انتزاعی تبدیل می‌شود؛ تلاشی برای راوی روایت فتح به صدای اقلیت در حالی که اصلا اینگونه نبوده است و حال آنکه پرکارترین آدم عصر خودش بوده و این ادعا شواهد فراوانی دارد. باری نوشتم، آوینی در هنگام کار شهید شد! آوینی در هنگام کار شهید شد تا به هر دوطرف این دعوا ثابت کند چیزی نیست که آنها می‌گویند، در جبهه شهید شد که هیچ حرف و حدیثی از روشنفکر شدنش در روزهای پایانی باقی نماند، کیلومترها آنطرف‌تر از اداره‌جات تلویزیون و تبلیغات شهید شد تا به مدیرانی که خیال می‌کردند آوینی به دنبال رقابت با آنها برای کسب جایگاه‌های مدیریتی است بگوید: ما کجاییم در این بحر تفکر، تو کجا؟ در همراهی تیم روایت فتح شهید شد تا به مخالفانش در تلویزیون و ادارات دیگر و به همه تأویل‌گران زندگی و زمانه‌اش بگوید سادگی و بی‌آلایشی بچه‌های خاکی روایت فتح را به هیچ دم و دستگاهی نمی‌دهد.

من اینطور فکر می‌کنم که این انحصارگرایی‌هایی که دوطرف مجادله آوینی دارند، باید یکجایی تمام شود و تلویزیون نباید مجالی برای این دعوای الکی باشد. آوینی آنقدر حرف در حوزه رسانه، سینما، فرهنگ و فلسفه هنر و… دارد که همان‌ها برای بازشناسی آوینی کفایت می‌کند. نه‌تنها کفایت می‌کند که بلکه راه هر تأویل و تفسیر اضافه‌ای را می‌بندد تا مخاطب، بی‌واسطه آوینی را بشناسد، نه آوینی اینطرفی‌ها و آنطرفی‌ها را!

***

دنبال پیاده کردن افراد از قطار انقلاب نبود

آوینی مردم را در جنگ پیدا کرده بود. مردم که می‌گویم منظورم آدم‌های معمولی است که داوطلب و بسیجی آمده‌اند جنگیده‌اند و بعد هم بی‌هیچ توقعی بازگشته‌اند و الان هم در گوشه و کنار همین شهر دودآلود هستند و در حجابند و خیلی‌ها ممکن است بی‌تفاوت از کنارشان رد شوند.

آوینی در جبهه سراغ مردم می‌رفت. از کارگر بنا تا شاگرد نانوا که برای جهاد به جبهه رفته‌اند. در متن‌هایی که برای مستندهایش نوشته، مدام می‌بینید تاکیدش بر رزمندگان است. نه اینکه حالا اینطور که شما می‌گویید نسبت به فرماندهان بی‌تفاوت باشد اما درباره آنها هم روی وجوه عرفانی و انسانی‌شان بیشتر تاکید می‌کرد. ببینید در متن مستند «تجدید پیمان» چه می‌گوید: «تفاوتی نمی‌کند اینکه تو کشباف هستی یا کارمند، عینک‌ساز هستی یا دانشجو، طلبه هستی یا کارگر… آنچه از همه اینها فراتر می‌رود، انسانیت تو است. انسان امانتدار است و برای ادای امانت به دنیا آمده است… و انسان، از انسان باشد و به وجدان خویش رجوع کند، ندای هل من ناصر سیدالشهدا را از باطن خویش خواهد شنید که میثاق فطرتش را به او گوشزد می‌کند».

آوینی در مواجهه با همه صادقانه رفتار می‌کرد، یعنی یک جوری نگران همه بود. اگر کسی را نقد می‌کرد، به خاطر این بود که نگرانش بود. اگر کسی را حمایت می‌کرد، باز به خاطر این بود که احساس می‌کرد صادقانه باید از آن شخص حمایت کرد. مثل رفتار امروز برخی نبود که چون کارشان گیر فلان هنرمند است، طرفش را بگیرند. یا دنبال این نبود که با حمایت از کسی خودش را مطرح کند. کلا هم از اینهایی نبود که براحتی همه را از قطار انقلاب پیاده می‌کنند.

دنبال پیاده کردن افراد از قطار انقلاب نبود. اتفاقا می‌خواست همه را با رفتارش جذب این فرهنگ و خط کند. از آدم‌ها همقطار می‌ساخت. سعی بر این داشت که مواجهه‌ای صادقانه با همه داشته باشد. آوینی آنچنان بود که شما می‌دیدید؛ شفاف، زلال، بی‌غل و غش و دنیایی از صداقت با همه خلوصش. آنقدر که ما می‌گفتیم مگر می‌شود در این وانفسا این همه خالص بود. شاید همین صداقت بود که باعث می‌شد آدم‌ها از طیف‌های مختلف براحتی نقدهایش را بپذیرند. البته بودند کسانی که نقد آوینی را برنمی‌تابیدند! اینها بیشتر در ورطه روشنفکری افتاده بودند.

بخشی از گفت‌وگوی «وطن امروز» با اصغر بختیاری مستندساز و همرزم شهید آوینی

منبع خبر

آوینی صدای اقلیت نبود بیشتر بخوانید »

کتاب «حاج قاسم» در۲۰ روز به چاپ چندم رسید؟

به گزارش مشرق، شهادت «حاج قاسم سلیمانی» داغ فراموش نشدنی تاریخ معاصر بر دل ملت ایران است؛ شهادتی که عظمت آن به قدری بود که فراتر از مرزهای سرزمینی ایران، مسلمانان و آزادی‌خواهان جهان آن را فراموش نخواهند کرد و هنوز هم قابل باور نیست.

حالا ملت ایران درباره این شخصیت برجسته، فرصت فکر کردن پیدا کرده است تا باری دیگر به قهرمانان خود ببالد و وظیفه این مهم را ادبیات و کتاب بر دوش خواهد داشت. کمی بعد از شهادت حاج قاسم کتاب «این مرد پایان ندارد» منتشر شد؛ چیستی و چگونگی روند شکل‌گیری این اثر بهانه‌ای بود که برای رسیدن به پاسخ‌های آن با سیدعلی بنی‌لوحی به گفت‌وگو بنشینیم که نتیجه آن را در ادامه می‌خوانید؛

**: «این مَرد پایان ندارد» اولین کتاب منتشر شده درباره حاج قاسم سلیمانی، بعد از شهادت‌شان است، رفتن به سمت ایشان و نوشتن از چنین شخصیتی کار ساده‌ای به‌نظر نمی‌رسد، چطور شد چنین جرائت و جسارتی به‌خرج دادید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. با درود به پیشگاه مقدس حضرت روح‌الله و شهدای انقلاب اسلامی؛ یادمان نمی‌رود که با شهادت حاج قاسم یک غصه بزرگی روی دل‌ یاران انقلاب اسلامی نشست چون آمریکایی‌ها او را به نامردی زدند. در آن شرایط سخت پیام اول حضرت آقا ضمن اینکه تسلی بخش دل‌های غصه‌دار بود یک نکته‌ای راه‌گشا هم داشت، اینکه فرمودند «با رفتن او به حول و قوه‌ی الهی کار او و راه او متوقف و بسته نخواهد شد» بعد بلافاصله فرمودند «انتقام سختی در انتظار جنایتکاران است» هم تکلیف را مشخص کردند که آن‌ها که مانده‌اند باید کار حسینی کنند و ادامه دهند و هم هدف را هم دشمن را مثل قبل مشخص کردند که دشمن اصلی آمریکاست.

در آن روزهای سخت که هر کس دلش می‌خواست یک قدمی بردارد، خدا به حقیر توفیق داد یا به قول شما یک جراتی داد که کار را شروع کنم. مخصوصاً که از همان لحظه آغاز تصمیم گرفتم کتاب برای قبل از چهلم شهید آماده توزیع شود. اول دو رکعت نماز حضرت زهرا (س) خواندم و به حضرت مادر هدیه کردم و عرض کردم: قاسم از حرم دخترتان دفاع کرد تا یک کاشی از آن کنده نشود و از ایشان خواستم توفیق دهند حقیر هم ذره‌ای باشم در آن اقیانوس حضور صادقانه‌ی امت اسلام. و کار را شروع کردم. البته با نگرانی و لحظه به لحظه ترس و دعا و بالاخره این کتاب قطره‌ای شد در آن اقیانوس و خدا را شکر.

**: اسم کتاب اولین دریچه برای شناخت یک اثر است؛ مخصوصاً وقتی کتاب درباره یک شخصیت شهید باشد، آن‌ هم حاج قاسم سلیمانی که هیچ ایرانی وجود ندارد که او را نشناسد، با این تعابیر شاید اگر اسم حاج قاسم روی جلد کتاب نقش بسته بود به کتاب کمک بیشتری می‌کرد، چرا اسم «این مَرد پایان ندارد» را برای این کتاب انتخاب کردید؟

برای انتخاب اسم کتاب دغدغه داشتم چون معتقدم بخش عمده‌ای از اثرگذاری فرهنگ مکتوب به طراحی جلد و نام کتاب باز می‌گردد. حدود ده اسم در طول بیست روزی که کار تدوین و جمع‌آوری طول کشید به ذهن من خطور کرد که آن‌ها را با دوستان طرح می‌کردم تا اینکه یکی از دوستان فرهنگی به نام آقای حمیدرضا این اسم را و البته سه اسم را پیشنهاد کردند که «این مرد پایان ندارد» خیلی به دلم نشست و پر از مفهوم‌های عالی مخصوصاً برای شهید جبهه مقاومت بود. راستی راستی حاج قاسم پایان ندارد.

آن کودک حدود ۷-۸ ساله را یادمان نمی‌رود که جلوی دوربین صدا و سیما با یک قدرت و صلابتی، با رگ‌های برآمده گردن، انگار که شهید محمدحسین فهمیده بود که فریاد می‌‎‌‎زد «من قاسم سلیمانی هستم… من قاسم سلیمانی هستم»؛ کار ما حالا با آمریکایی‌های وحشی که در عراق و افغانستان باعث شهادت مظلومانه‌ی نزدیک به دو میلیون نفر شدند، تازه شروع شده است زیرا «حاج قاسم» پایان ندارد.

**: در خصوص طرح جلد این کتاب نیز انتخاب‌های خاص و هنرمندانه صورت گرفته است؛ جلد کاملاً قرمز کتاب با تاکید بر کلمه «پایان» آن هم به‌طور ویژه، درباره این اتفاق صرفاً یک کار طراحی انجام شده یا نویسنده اعمال نظر خاصی در این زمینه داشته و با فکر چنین طرحی نهایی شده است؟

کار طراحی کتاب به برادرمان آقای مجلسی سپرده شد که کارشان درجه یک است. درمورد طرح جلد، البته ایشان شرح بهتری می‌دهند، اما این ملت شهیدپرور و جهان اسلام است که باید اثبات کند «پایا» است و پایان ندارد. به قول علامه طباطبایی «مجو پایان که پایانی نداری- به پایان تا رسی جانی نداری- به پایان نا رسیدن زندگانی است- سفر ما را حیات جاودانی است.»

رنگ جلد هم اول آبی بود ولی آن قطرات خون شهید، چهره کتاب را ملکوتی‌تر کرد. به نظر من همه چیز، نام کتاب و طراحی و نقش همه و همه در سایه یک لطف و عنایتی به نتیجه رسید.

**: مقدمه ارزشمندی که بر کتاب نوشته‌اید چند نکته جالب دارد؛ شروع با روضه‌ی امیرالمومنین علی‌ علیه‌السلام برای حضرت زهرا (س) و سپس عبارت جالب «سیدالشهدای پاسداران جبهه حق»، این دو نکته مخاطب را برای ورود به روایت‌های کتاب آماده می‌کند. ورودی که قطعاً با روضه و معنویت همراه خواهد بود، چه شد که خواستید با این مقدمه مخاطب را به کتاب دعوت کنید؟

وقتی کتاب تمام شد، نگران مقدمه بودم و اینکه بنویسم یا ننویسم. واقعاً یک گونه ترسی از مقدمه داشتم چون آن را بسیار مهم تصور می‌کردم. بار دیگر توسل و این بار نماز امام حسن (ع) را از طرف ایشان به حضرت زهرا (س) هدیه کردم و قلم را برداشتم که شروع کنم که ناگهان به ذهنم خطور کرد با این مصیبت شروع کنم، بدون هیچ زمینه و فکر قبلی.

نهج البلاغه را برداشتم و گشتم و آن را پیدا کردم و یکضرب مقدمه نوشته شد. آنجا که یادی از ۲۲۰ هزار شهید انقلاب اسلامی، همت، خرازی و باکری می‌شود دیگر اصلا قلم حقیر نیست، لطف خداوند است. آن فراز آخر تکمیل شروع مقدمه است.

حضرت آقا بر عدالت اجتماعی خیلی تاکید دارند آنچه متاسفانه کمتر به آن توجه شده است. انگار امام علی (ع) پس از روضه و مصیبت خوانی، ما را به عدالت توجه می‌دهند. «ای مردم! دنیای سرای گذرا و آخرت خانه جاویدان است» همان چیزی که حضرت آقا تاکید می‌کنند که «محاسبه‌ی الهی را جدی بگیرید» و حاج قاسم از همان اولین روزی که خود را مفتخر به لباس سبز سپاه کرد محاسبه‌ی الهی را سخت و جدی گرفت. وقتی مقدمه تمام شد و خواستم تاریخ بزنم، دیدم شب شهادت حضرت زهرا (س) است.

**: اگر به متن کتاب بپردازیم یک تلفیق از خاطره، روایت شهید، آیات قرآن، نهج‌البلاغه، صحیفه نور، بیانات رهبری و اشاره به خاطرات ذکر شده در کتاب‌های منتشر شده درخصوص شهید سلیمانی را شاهدیم که طراحی و جایگزینی خوبی را شکل داده که جالب توجه است، لزومی برای ایجاد چنین ترکیبی وجود داشت؟

یکی از مهمترین خصوصیت‌های شهید سلیمانی، حکمتی بود که خداوند در بیان و کلام او قرار داده بود. خب این را کسانی که با او از نزدیک بودند دیده بودند ولی حالا با شهادت او پخش سخنرانی شهید از صدا و سیما، جلوه‌ای بهشتی و الهی به خود گرفته بود و کلام حاج قاسم معجزه می‌کند.

«این مرد پایان ندارد» حاج قاسم از زبان و بیان خودش است

من تلاشم براین بود که ساختار اصلی کتاب برگفتمان شهید که متکی بر گفتمان انقلاب اسلامی است متکی باشد. یعنی حاج قاسم را از زبان و بیان خودش بشناسیم. این را اصل قرار دادم و البته با توجه به کمی وقت با تعدادی از فرماندهان دوران دفاع مقدس هم صحبت کردم و خاطراتی از زبان آن‌ها اضافه کردم ولی تلاش کردم از گفتمان حاج قاسم که مرتب آن‌ها را در آن ده بیست روز صدا و سیما پخش می‌کرد دور نشوم.

البته بسیار مفتخر با یکی دو سطر و حساب شده، مطالب را به هم پیوند دادم که یک ساختار قابل قبول در کتاب ایجاد شده باشد. کتاب را با خاطره‌ حاج قاسم در مورد «حاج یونس زنگی‌آبادی» به انتها رساندم چون احساس می‌کردم او دوست دارد از یارانش گفته شود تا بیشتر از خودش. دفاع مقدس میعادگاه امثال حاج قاسم بود، این‌گونه بود که حاج قاسم عصاره و تبلور خون ۲۲۰ هزار شهید شد.

**: با اینکه مطالب ارائه شده برای مخاطب عام خیلی جذاب و جالب است اما شاید برای کسانی که تخصصی ادبیات و خاطرات دفاع مقدس را دنبال می‌کنند، این کتاب خاطره‌ی منتشر نشده‌ای نداشته باشد، شما از این منظر به تولید کتاب توجه کرده بودید؟ یعنی با علم به‌اینکه این خاطرات از حاج قاسم در کتاب‌ها و منابع دیگر ذکر شده است، چطور روایت و انتشار آن‌ها را ضروری می‌دانستید؟

اگر برای حاج قاسم صد کتاب نوشته شود هیچ کدام طعم و عطر سخنرانی‌ها و گفتمان خودش را ندارد، می‌شود تحلیل سیاسی کرد و به آن شاخ و برگ داد اما هرچه بیشتر می‌شود از حاج‌قاسم دورتر می‌شود. البته همانطور که عرض کردم به فراخور زمان و کمی وقت خاطراتی برای اولین بار نوشته شده است که دیگران با فرصتی بیشتر آنها را تکمیل و بهتر خواهند کرد.

«این مرد پایان ندارد» مقدمه‌ای کوتاه بر مسیری طولانی

«این مرد پایان ندارد» می‌تواند مقدمه‌ای کوتاه بر مسیری طولانی جهت شناخت سید سیدالشهدای جبهه مقاومت باشد. البته کتاب مزین به سخنان بسیار مهم و کم نظیر حضرت رهبری در مورد شهید است که برای اولین بار در کتابی توفیق چاپ یافته است و اضافه کنید به آن‌ها، سخنان سید حسن نصرالله و روایت جنگ ۳۳ روزه را که همه برای اولین بار در فرهنگ مکتوب شکل گرفته است.

**: نکته جذاب دیگر کتاب‌تان، استفاده از تصاویری از حاج قاسم سلیمانی از دوران دفاع مقدس تا جبهه مقاومت و حتی دیدارهای با رهبر معظم انقلاب اسلامی است. برخی از تصاویر بااینکه در رسانه‌های مختلف دیده شده‌اند اما برای مخاطب جذاب است؛ حجم زیاد استفاده از تصاویر و طراحی زیبای آن‌ها به جذابیت کتاب کمک کرده است اما این سوال نیز به‌وجود می‌آید که شاید این تصاویر برای کمک به کمبود متن به‌کار گرفته شده باشند، نظر خودتان چیست؟

این کتاب معجونی از متن و تصویر است

وقتی کتاب آماده طراحی شد با یک دردسری حدود ۷۰ صفحه آن حذف شد که هر کدام برای خودش یک قشنگی و اثرگذاری خاصی داشت و ما نمی‌خواستیم کتاب حجیم شود. اثر گذاری تصاویر هم بعضاً به خاطر این است که همراه با خاطره یا بیان شهید و یا پیام‌های بسیار مهم رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای، آمده است. در هر صورت این کتاب معجونی از متن و تصویر است و بسته به حال و هوای مخاطب می‌تواند اثرگذار باشد.

**: جایی در کتاب به آشنایتان با حاج قاسم سلیمانی در جریان حضورشان در لشکر امام حسین (ع) اشاره می‌کنید که نشان می‌دهد شما از دوران دفاع مقدس از نزدیک ایشان را می‌شناختید، فکر می‌کنید چه وجوهی از زندگی ایشان قابل روایت است و این کتاب چه‌اندازه توانسته حق مطلب را درباره ایشان ادا کند؟

اولین آشنایی از نزدیک ما با ایشان قبل از شروع عملیات فتح المبین بود که مامور تشکیل تیپ ثارالله شدند. ما در دوکوهه بودیم و پادگان در اختیار لشکر امام حسین (ع) بود، آن‌جا به ما ابلاغ کردند که ساختمان مورد نیاز را به بچه‌های کرمان بدهیم تا تیپ تشکیل بگیرد و سلاح و مهمات و کلیه لوازم نظامی را هم ما در حد چند گردان تحویل‌شان دادیم. این اولین آشنایی بود و بعدها مخصوصاً ارتباط فرماندهان اصلی دفاع مقدس با ایشان زیادتر شد.

همان‌طور که عرض کردم این کتاب مقدمه‌ای است و ذره‌ای از مسیر عبور برای شناخت «شهید جبهه مقاومت». مهمترین مطلبی که از ایشان باید در مورد اتصال آن دوره به دهه چهارم مورد توجه باشد _خیلی از ابعاد معنوی_ این مسئله است که ایشان توانست تجربه‌های دوران دفاع مقدس را که در یک کلام جنگ انقلابی و بسیجی در مقابل جنگ کلاسیک است مورد استفاده قرار دهد و با آن تجربه داعش را به دنبال آن اتاق‌های جنگ نظامیان دشمن را به شکست وادارد.

سلیمانی راهبرد انقلاب اسلامی را به‌پیروزی رساند

در مقدمه گفته‌ایم که او ‌توانست راهبرد انقلاب اسلامی ایران را در مقابل خطر داعش‌های آمریکایی را در قالب تاکتیک منطقی و حساب‌شده به پیروزی برساند. این مهمترین فهم هر فرمانده دوران دفاع مقدس از اثرگذاری شهید حاج قاسم سلیمانی است.

**: به‌نظرتان از نظر سلوک، نویسنده‌ای که قصد نوشتن از شهدا و به‌خصوص شخصیتی همانند حاج قاسم سلیمانی را داشته باشد باید به چه نکاتی توجه داشته باشد و خودتان در این زمینه چه نکاتی را رعایت کرده‌اید و می‌کنید؟

به ما فرموده‌اند که «کونوا دُعاةَ الناسِ بِغَیرِ اَلسِنَتِکُم» باید این‌گونه باشیم تا کلام ما اثرگذار باشد. ما دستمان از لحاظ آنچه باید باشیم خالی است و اگر کتاب اثرگذاری داشته باشد به خاطر لطف خداوند و کلام و سخن شهید است که حضرت آقا فرمودند «زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کمتر از شهادت نیست» و انشاءالله این تلاش‌ها که توسط بسیاری از جوانان گروه‌های جهادی تقویت می‌شود و شکل می‌گیرد مورد رضایت خداوند و باقیات صالحاتی برای همه باشد.

**: دوری از بزرگ‌نمایی و بزرگ‌گویی درباره شهدای دوران دفاع مقدس یکی از مطالبات جدی رهبر معظم انقلاب اسلامی بوده که بارها مورد تاکید شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی نیز بوده است، برای مصونیت از این اتفاق چه باید کرد و چگونه می‌شود از آفت چنین اتفاقی دور ماند؟

فرماندهان جنگ کمتر از رهبری کتاب دفاع مقدس می‌خوانند

درست است، تحریف زیاد می‌شود، بزرگنمایی زیاد می‌شود. یکی از آفت‌های این است که فرماندهان اصلی جنگ، مانده‌های از راه مثلاً آن ۱۰۰ – ۱۵۰نفر باقی‌مانده‌ی دفاع مقدس کتاب بخوانند، با اینکه آن‌ها وقت بیشتری نسبت به حضرت آقا برای مطالعه دارند ولی کمتر از ایشان کتاب‌های مربوط به دفاع مقدس را مطالعه می‌کنند.

البته این یک آفت می‌شود باید جلوی آن را گرفت چون تبدیل به اپیدمی می‌شود. حالا این کتاب یک ویژگی خوبی که دارد که این است که بر اساس گفتمان حاج‌قاسم طرح‌ریزی شده است و ریشه و اساس آن سخنان رهبری است. از این‌روی دارای هیچگونه بزرگنمایی نیست. به طور کلی اگر آنها که در عرصه نبرد بوده‌اند از فرماندهان دسته تا گردان و بالاتر، خاطرات خودشان را صادقانه بنویسند این بهترین منبع است. آنجا که خاطرات دست به دست می‌شود و یک نویسنده نسل چهارمی پیاز داغ یک صحنه را زیاد می‌کند، این می‌شود تحریف. این تحریف را کسی مانند همان فرمانده دفاع مقدس در هر رده‌ای که باشد خوب می‌فهمد و می‌تواند جلوی آن را بگیرد.

**: چاپ نخست کتاب «این مَرد پایان ندارد» با تیراژ سه‌هزار نسخه وارد بازار شده است، استقبال از کتاب چگونه بوده و بازخوردی از طرف مخاطبین نسبت به این کتاب دریافت کرده‌اید؟

الحمدالله کتاب طی ۲۰ روز به چاپ دوازدهم رسید. فکر کنم اثرگذاری خوبی داشته است ولی خیلی زود در دوران کرونا که همه چیز به رکود رسید، پخش کتاب‌های مختلف هم بی نصیب نماند و البته شاید در همین سال ده‌ها کتاب برای شهید سلیمانی چاپ شده که هرکدام اثرگذاری خودش را خواهد داشت.

**: صحبت پایانی شما درباره کتاب، ادبیات دفاع مقدس و حاج قاسم سلیمانی که به تعبیر زیبای خودتان «سیدالشهدای پاسداران جبهه حق» است را بفرمائید.

فکر کنم بهترین سخن پایانی کلام حضرت آقا در مورد این موضوع مهم که حاج‌قاسم یک تفکر و اندیشه است و ما باید دور از احساسات و با دشمن شناسی دقیق راه را ادامه دهیم. من ضمن تشکر از شما و دوستانتان سخن را با دو فراز به اتمام می‌رسانم؛ اول سخنان رهبری معظم روحی‌له‌الفدا، مورد حاج‌قاسم که فرمودند: «ما به حاج قاسم سلیمانی شهید عزیز، و به ابومهندس شهید عزیز، به چشم یک فرد نگاه نکنیم، به چشم یک مکتب نگاه کنیم. سردار شهید عزیز ما را با چشم یک مکتب، یک راه، یک مدرسه درس‌آموز، با این نگاه کنیم، آن وقت اهمیت این قضیه روشن خواهد شد. قدر و قیمت این قضیه روشن خواهد شد.

حالا شهید «قاسم سلیمانی» پرچمدار و علمدار حماسه‌ای است که امام روح الله رحمت الله‌ علیه از سال ۱۳۴۲ و بر پایه اخلاص شروع فرمودند و امید است ما را به ظهور منجی متصل کند. آن کسی آخر و عاقبت به خیر می‌شود که خوب چشمان خود را باز کند، از شر شیطان به خدا پناه ببرد، گذشته سخت و ۴۰ ساله انقلاب اسلامی را با همه فراز و فرودها خوب بنگرد و این نصیحت حکیمانه شهید قاسم سلیمانی را لحظه به لحظه در ذهن خود مرور کند که به ما و به همه دوستداران حقیقت یادآوری کرد که: «یکی از شئون عاقبت بخیری، نسبت شما با جمهوری اسلامی و انقلاب است. والله، والله، والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است»

منبع: دفاع پرسمنبع خبر

کتاب «حاج قاسم» در۲۰ روز به چاپ چندم رسید؟ بیشتر بخوانید »

مبارزه جهادی با کرونا، یادآور مجاهدت‌های دوران جنگ

به گزارش مشرق،‌ همواره در مواقع بروز بحران‌ها و بلایای طبیعی در کشور، گروه‌های جهادی، بسیج و خیریه‌ها تمام دغدغه‌شان کمک و ارائه خدمات مختلف به مردم آسیب‌دیده است و نمونه این اقدامات را در طول ۴۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد بودیم، اما مهمترین و بارزترین اقدامات جهادگونه و فداکارانه در دوران دفاع مقدس به وقوع پیوست.

بعد از اینکه کشور عراق با کمک و حمایت همه‌جانبه کشورهای غربی به مرزهای ایران اسلامی حمله کرد و بدون هیچ دلیل و منطقی هشت سال فشارهای مختلف را به مردم ایران وارد کرد تا به خیال خود بتواند شهرهایی از این کشور را به تصاحب خود دربیارود، اما افرادی بودند که بدون هیچ چشم‌داشتی و فقط برای پشتیبانی از رزمندگان و حمایت از آن‌ها به مناطق جنگی رفتند و آن کسانی هم که توانایی رفتن به جبهه‌های جنگ را نداشتند، در حوزه تدارکات فعال بودند تا جوانان در خط مقدم بدون هیچ دغدغه‌ای برای دفاع از مرز و بوم کشورمان مشغول باشند.

حرف از گروه‌های جهادی و خودجوش مردمی است که کار پشتیبانی از رزمندگان را برعهده داشتند و برخی از این افراد که توانایی جنگیدن با رژیم بعثی را نداشتند، به سمت ساخت و ترمیم پل‌ها و احداث خاکریزها روی آوردند تا افراد دیگری که توانایی جنگیدن دارند، با خیال راحت در مقابل جبهه باطل که فقط کشور عراق نبود بایستند. برخی دیگر از گروه‌های جهادی و مردمی نیز کارهای تدارکاتی اعم از پخت و پز غذا و ارائه خدمات مختلف به رزمندگان را برعهده داشتند.

جنگ تحمیلی با تمام سختی‌ها و دشواری‌هایی که داشت و خرابی‌های بسیاری که به بار آورد، اما در نهایت بعد از هشت سال به اتمام رسید، ولی روحیه جهادی که از آن دوران به یادگار مانده است، همچنان نیز در مواقع حساس و بحرانی به کمک کشور می‌آید که جدیدترین نمونه آن را می‌توان در زمان شیوع ویروس کرونا در کشور و همه‌گیر شدن این بیماری مشاهده کرد.

رسیدگی به وضعیت مبتلایان به ویروس کرونا که تاکنون مردم بیش از ۲۰۰ کشور را درگیر کرده است، وظیفه ذاتی دولت‌ها و حکومت‌هاست و همان‌طور که رهبر معظم انقلاب اسلامی اعلام کردند، موضوع کرونا آزمون بزرگی برای دولت‌ها محسوب می‌شود که ملت ایران الحق‌والانصاف تاکنون در این آزمون بزرگ خوش درخشید. درست است که همه ما در این شرایط باید قدردان زحمات پزشکان، پرستاران و کادر درمانی باشیم، اما گروه‌های جهادی کوچک و بزرگ در کشور به‌صورت گمنام دوباره دست به کار شدند و هر فردی در حد توانی که دارد در حوزه تولید و توزیع اقلام بهداشتی، ضدعفونی کردن معابر و خیابان‌ها و وسایل حمل و نقل عمومی و ارائه بسته‌های خوراکی مختلف به‌ویژه در مناطق محروم فعالیت دارد. اقدامات امروز گروه‌های جهادی، مردمی که دوران دفاع مقدس را درک کردند، یاد همان ایام می‌اندازد.

البته فعالیت گروه‌های جهادی فقط به ایام دفاع مقدس برنمی‌گردد، بلکه اقدامات ایثارگونه این افراد در دوران قبل از انقلاب نیز وجود داشت، اما همین گروه‌های جهادی بودند که پیام انقلاب اسلامی را به شهرستان‌ها و روستاهای دورافتاده رساندند. اوج کار گروه‌های جهادی در ایام دفاع مقدس در حوزه پشتیبانی از رزمندگان و در ایام بعد از پایان جنگ تحمیلی نیز در حوزه آبادانی روستاها، محرومیت‌زدایی و ارائه بسته‌های مختلف معیشتی به محرومان بوده است.

اقدامات این‌چنینی گروه‌های جهادی منجر به این شده است تا آحاد مردم نیز در هنگام وقوع و بروز بحران‌های مختلف در کشور، قبل از اینکه چشم امیدشان به مسئولان دولتی باشد، به امید کمک‌رسانی همین گروه‌های خودجوش مردمی است. گروه‌هایی که رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) نیز از آن‌ها با عنوان سنگرسازان بی‌سنگر یاد کرد.

درحال حاضر که بیش از ۳۲ سال از جنگ تحمیلی گذشته است، اما برخی از مردم با بهره‌گیری از تجربیات و اقدامات جهادگونه در دوران دفاع مقدس، در حوزه مقابله با کرونا فعال هستند، لذا اقدامات این عزیزان گمنام همچنان نیز ادامه دارد و از طرفی با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر راه انداختن رزمایش همدلی در این ایام خاص، شاهد خواهیم بود که چه حجمی از اقدامات و کمک‌های مردمی و گروه‌های جهادی برای مقابله با کرونا انجام خواهد شد. با اینکه هنوز یک هفته از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در این خصوص نگذشته است، اما سیل همدلی و کمک به محرومان در ایام کرونایی رفته رفته تمام نقاط کشور را فرا گرفت.

با اینکه ارزش کار گروه‌های جهادی قابل توصیف نیست، اما ارزش کار آن‌ها را زمانی متوجه خواهیم شد که نوع برخورد دولت‌های به اصطلاح حامی حقوق بشر با موضوع کرونا را تماشا کنیم و از دولت‌ها هم که عبور کنیم، هستند مردمی که در سایر کشورها از ترس جانشان برای خرید اسلحه صف می‌کشند. این درحالی است که در کشور ما مردمانی زندگی می‌کنند که جان خود را برای حفظ جان دیگر افراد به خطر می‌اندازند، که این روحیه جهادی و ایثارگونه را از دوران دفاع مقدس به یادگار داریم و در مواجه با بحران‌ها از آن استفاده می‌کنیم.

موضوع کرونا جزو موضوعاتی اصلی در کشور است و گروه‌های جهادی و اقدامات فداکارانه مردم با علم به اینکه هنوز دانشمندن جهان نتوانستند دارویی را برای درمان این بیماری کشف کنند و روز به روز نیز بر آمار فوتی‌های ناشی از ابتلا به ویروس کووید-۱۹ افزوده می‌شود، بسیار قابل توجه و ارزشمند است، لذا با این تفاسیر وقتی شاهد فداکاری این عزیزان هستیم بیشتر یاد لقب سنگران بی‌سنگری که امام راحل به جهادگران داده بودند، می‌افتیم، بنابراین ارزش کار افرادی که جان خود را به خطر می‌اندازند تا افراد کمتری به این ویروس منحوس دچار شوند، به هیچ عنوان قابل وصف نیست.

شاید بتوان این‌گونه بیان کرد که جهادگران امروزی فرزندان جهادگران دوران دفاع مقدس هستند که دوباره روح ایثار را در کشور زنده کردند و امید است با همکاری و مشارکت بیشتر مسئولان و البته همدلی مردم، در آینده نزدیک شاهد رهایی ملت از ویروس کرونا باشیم.

در پایان این نکته نیز قابل ذکر است که جهادگران و گروه‌های خودجوش مردمی در دوران دفاع مقدس اقدامات گسترده‌ای را انجام دادند و وجود سه هزار و ۱۰۰ شهید جهادگر در آن دوران گواه این مدعاست و همان رویه درحال حاضر نیز برای مقابله با کرونا در پیش گرفته شده است، پس می‌توان نتیجه گرفت که ایثارگری و فداکاری امروز، برگرفته از رشادت‌ها و مجاهدت‌های دیروز در دوران دفاع مقدس است.

منبع: دفاع پرسمنبع خبر

مبارزه جهادی با کرونا، یادآور مجاهدت‌های دوران جنگ بیشتر بخوانید »

۹ گروه جهادی همصدا شدند

به گزارش مشرق، ۹ گروه جهادی به هم پیوسته اند تا ۱۴۴۱ بسته ارزاق معیشتی و بهداشتی را برای خانواده های نیازمند تأمین کنند.

در اطلاعیه «پویش ۱۴۴۱» آمده است:‌ این گروه‌ها تلاش دارند تا گامی به سمت نیکی بردارند و رمضان مهربانی را برای زدودن خزان از دل خانواده‌های نیازمندی که در شرایط بحران کرونا آسیب دیده اند، به ارمغان آورند.

«پویش ۱۴۴۱» با شعار «باز با هم در رمضان المبارک» اعلام کرده:

نظر به درکی که جوانان انقلابی از شرایط کشور در بحران شیوع ویروس کرونا پیدا کرده‌اند، بر آن شدیم تا باز با هم جمع شویم و دست به دست یکدیگر دهیم تا دردی هرچند کوچک از آسیب دیدگان کرونا بکاهیم.

امروز هموطنانمان که در وضعیت فعلی مشاغل خود را از دست داده و چند ماهی است که درآمدی ندارند، بیش از پیش چشم به یاری ما دارند.

در آستانه ماه مبارک رمضان تلاش داریم رمضان مهربانی را با بسته‌های ارزاق و لوازم بهداشتی برای ۱۴۴۱ خانواده آسیب‌پذیر به ارمغان آوریم که در این مسیر گروه‌های جهادی مختلفی گرد هم آوردیم .

هموطن عزیز! نتیجه اعتماد شما، تکه نانی می شود در دستان کوچک کودکی، آبرویی می شود در چشمان پدری و لبخندی بر لبان مادری که این روزها نتوانسته اند از شغل های ساده ی خود درآمدی کسب کنند و سفره خانواده را پر کنند.
هزینه هر بسته غذایی به همراه اقلام بهداشتی ۲۰۰ هزار تومان است که حتی هدیه ۵ هزار تومان از سوی شما، می تواند مسیر ما را برای یاری نیازمندان هموارتر کند.

گروه های همکار در این پویش بزرگ مردمی به این شرح اعلام شده است:
گروه جهادی خادمان حضرت زهرا(س)
مؤسسه بین اللملی دیدبان عدالت
گروه جهادی شهید شریف واقفی
موکب دانشجویان جهان اسلام
گروه جهادی مدافعان ولایت
هیئت زمینه سازان ظهور
قرارگاه جهادی محیا
گروه جهادی معراج
گروه جهادی همنوا

علاقمندان به شرکت در این پویش می توانند با شماره ۰۹۱۶۷۲۶۹۲۴۲ (آقای طرفیانی ) تماس بگیرند یا به صفحات مجازی پویش با نشانی pooyesh۱۴۴۱ مراجعه کنند.

منبع خبر

۹ گروه جهادی همصدا شدند بیشتر بخوانید »