مجاهدت

تیر سیمینوف وسط پیشانی «بهرام» +‌ عکس

گروه جهاد و مقاومت مشرق، این روزها سی و هفتمین سالگرد شهادت فرمانده عارف،‌ بسیجی گمنام و باصفا، پاسدار سپاه اسلام ناب محمّدی {ص} شهید بهرام (محمد) تندسته،‌ فرمانده دلاور و محبوب گردان عمار لشکر بیست و هفت محمد رسول الله (ص) است.

او که متولد تهران بود، فروردین ۶۲ در فکه، عملیات والفجر یک به شهادت رسید.

شهید تندسته از پاسداران قدیمی سپاه تهران و عضو گردان چهار پادگان حضرت ولیعصر {عج} بود.

او پس از شهادت فرمانده گردان عمار ، شهید محمد عیدی، مسئولیت فرماندهی گردان عمار را در نبرد سنگین و سخت والفجر مقدماتی به عهده گرفت و در فکه و آوردگاه عاشورایی والفجر یک در حالیکه تنها بیست روز از مراسم عقدش می گذشت به مقام شهادت رسید و پیکر مطهرش حدود یازده سال بعد برگشت…

علی اصغر ارسنجانی فرمانده گردان کمیل بود و محمد در عملیات والفجر یک به خاطر کسالتی که داشت، فرماندهی گردان عمار را به عهده نگرفت. مقدار کمی تجیهیزات انفرادی تحویل گرفت و همراه علی اصغر راهی خط شد.

علی اصغر ارسنجانی تا آخر کنار محمد بود. می گفت:‌ من خودم دیدم که توی کانال،‌ تیر سیمینوف مستقیم خورد وسط پیشونیش. دستش توی دستم بود. تند تند نفس عمیق می کشید و نمی تونست چیزی بگه. همون لحظه دستور دادم محمد را سریع عقب ببرن. همین که نیروها داشتن محمد رو عقب می بردن، توپخونه دشمن آتیش سنگینی ریخت و محمد، وسط راه شهید شد! همون آتیش سنگین باعث شد بچه ها نتونن پیکرش رو به عقب ببرند.

قزوینی از همرزمان محمد،‌ساعت و بقیه وسائل جیبش را آورد تا به خانواده اش تحویل دهد.

پیکر شهید محمد تندسته سالها بعد به خانه آمد.

درباره شهید محمد (بهرام) تندسته،‌ همچنین کتابی با نام «فرزند عمار» توسط انتشارات ۲۷ بعثت به چاپ رسیده است. این کتاب حاصل تحقیق و نگارش شمسا سبزیان است و در زمستان ۱۳۹۷ با شمارگان ۱۰۰۰ نسخه در ۱۴۴ صفحه و با قیمت ۱۳۰۰۰ تومان عرضه شده است.

منبع خبر

تیر سیمینوف وسط پیشانی «بهرام» +‌ عکس بیشتر بخوانید »

فرجام قاتل شهید صیاد شیرازی چه شد؟ +عکس

به گزارش مشرق، زهره قائمی، مسئول عملیات ترور و به شهادت رساندن سپهبد شهید علی صیاد شیرازی است. منافقین این ترور را صبح روز بیست‌ویکم فروردین‌ماه سال ۱۳۷۸ در مقابل در منزل این فرمانده که در آن زمان جانشین رئیس ستادکل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بود و جلوی دیدگان فرزندش انجام دادند. به همین مناسبت، به بازخوانی گزارشی که پیش از این در خبرگزاری دانشجویان ایران منتشر شده است، خواهیم پرداخت.

زهره قائمی که از اعضای تراز اول سازمان مجاهدین خلق ایران بود روز یکشنبه دهم شهریورماه سال ۱۳۹۲ در جریان حمله گروهی به پادگان اشرف واقع در خاک عراق در سن ۴۹ سالگی همراه حدود ۷۰ نفر دیگر از اعضای سازمان منافقین به هلاکت رسید. او طی سال‌های ۷۲ تا ۷۵ از مسئولان دفترهای مریم رجوی* بود. در برخی از منابع آمده است که او از جمله «توابین» سال ۶۷ بوده اما پس از رهایی از زندان بلافاصله برای پیوستن به گروهک تروریستی منافقین به عراق رفته است.

زهره قائمی که از ۱۲ سالگی فعالیت‌های سیاسی خودش را با عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران آغاز کرد درباره زندگی و چگونگی عضویت در این سازمان می‌گوید: «سال ۱۳۴۳ در خانواده‌ای متوسط در تهران متولد و سال ۴۹ وارد مدرسه شدم. کلاس چهارم بودم که پدرم به‌علت بیماری سرطان فوت کرد. وضع مالی‌مان به نسبت وقتی که پدرم بود، سطحش پایین‌تر آمده بود ولی مادرم هیچ‌وقت نمی‌گذاشت به ما بد بگذرد. سه سال راهنمایی را در مدرسه علوی درس خواندم. به‌علت این‌که سعید محسن** فامیل‌مان بود، برادرم سیاسی شده و با سازمان آشنا بود. او من را هم از سال ۵۵ یا ۵۶ با سازمان آشنا کرد. کلاس دوم و سوم راهنمایی زندگینامه شهدا را خوانده بودم. تابستان ۵۸ همراه برادرم به انجمن میثاق رفتم و از آن‌جا فعالیتم را که کار تبلیغاتی بود شروع کردم.

دکّه می‌زدیم، یا کارهای تبلیغاتی دیگر در محلات جنوب تهران، خیابان مولوی، میدان خراسان انجام می‌دادیم. با شروع مدارس از انجمن محلات به دانش‌آموزی منتقل شدم، مدرسه «شیرین» به دانش‌آموزی جنوب وصل بود. من مدتی در شورای مدرسه مسئول سیاسی بودم.»

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز اعدام‌های خیابانی طرفداران نظام، ترورهای کور، به شهادت رساندن مردم بیگناه و ایجاد ناامنی در شهرها به دست اعضای سازمان منافقین، چهره حقیقی اعضای این سازمان برملا شد. از همین رو زهره قائمی که به عنوان میلیشیای (نیروی شبه نظامی) فعالیت داشت پیش از ۳۰ خرداد ۶۰ از سوی عناصر انقلابی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران دستگیر و به مدت پنج سال در زندان قزل‌حصار زندانی شد.

زهره قائمی با ادبیاتی که ویژه سازمان منافقین است درباره خروجش از ایران توضیح می‌دهد: «سال ۶۵ که از زندان آزاد شدم، درصدد وصل بودم که نهایتاً دی‌ماه وصل شده و کد رادیویی گرفتم و هفتم اسفند ۶۵ اعزام شدم».

او پس از استقرار در کشور عراق، در نبردهای «آفتاب»، «چلچراغ» و «فروغ جاویدان» با دشمن هم‌دست و هم‌پیمان شد و در شورای رهبری منافقین به عنوان یکی از فرماندهان ارشد علیه رزمندگان جمهوری اسلامی ایران جنگید.

قائمی در یادداشتی درخواست کرده بود: «من زهره قائمی فرزند کریم، متولد ۱۳۴۳، عاجزانه درخواست دارم مرا به‌عنوان پیک مریم رهایی به داخل اعزام نمایید. گواهی می‌دهم در این سالیانی که با سازمان بوده‌ام، هرجا که راه باز شده، از فدا (در راه کسی یا مقصودی جان خود را دادن) و پرداخت مطلق بوده است و خدا را شکر می‌کنم که با انقلاب رهایی‌بخش خواهر مریم، به این ایمان رسیدم. و شب قدر از خدا خواستم که در این راه عاقبت به خیر شوم. ۱۱ بهمن ۷۵».

او که از معاونین مریم رجوی به حساب می‌آمد در جریان یک درگیری در مردادماه سال ۸۸ مورد هدف گلوله مستقیم قرار گرفت و با هلی‌کوپتر به بیمارستان ارتش آمریکا در بغداد منتقل و درمان شد.

سرنوشت زهره قائمی

خوش‌خدمتی‌های او در شهریور سال ۱۳۹۰ موجب شد تا «زهره اخیانی» مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران او را به‌عنوان همردیف مسئول اول سازمان معرفی کند. او دو سال مسئول پادگان اشرف بود تا این‌که روز دهم شهریورماه سال ۱۳۹۲ به دنبال یک حمله‌، ۷۰ تن از نیروهای اصلی منافقین از جمله هفت تن از شورای رهبری و مسئولان اطلاعات و عملیات سازمان منافقین با بیش از ۳۰ سال سابقه جنایت، به هلاکت رسیدند.

یکی از اعضای جداشده از سازمان منافقین می‌گوید: «از آن‌جا که رجوی همیشه روی پدیده ریزش و فرار و بخصوص از میان اعضای رهبری و رده‌های بالای تشکیلاتی‌اش حساس بود و آن را مرز سرخ خود می‌داند، بدیهی است روی تعیین تکلیف کردن با این افراد اهمیت ویژه‌ای قائل باشد. به زعم رجوی، انتخاب این افراد برای چنین مراحل حساسی به دلیل ماهیت خشونت‌آمیزش هم می‌تواند جلو هزینه‌های ناشی از جداشدن این افراد را بگیرد و از سویی با به کشتن دادن این افراد در درگیری‌ها هزینه‌های آن را یکس‌ره بر دولت عراق و یا جمهوری اسلامی و یا بر دوش جداشدگان به عنوان عوامل عراق و جمهوری اسلامی تحمیل کند.

بر این روال می‌توان حدس زد کسانی که زیر پوشش حافظان منافع مجاهدین در اشرف انتخاب شده قاعدتا بایستی از میان این دو طیف پاکباختگان امتحان پس داده و یا مسئله‌داران غیرقابل اعتماد باشند. می‌شود نتیجه گرفت رجوی واقعا روی مسئله‌دار شدن و فرار اعضای شورای رهبری و امثال زهره قائمی به‌طور مضاعف حساس است! دلیلش این است که آن‌ها را جزء خالص‌ترین فدائیان می‌داند و از طرفی این افراد اطلاعات دست اولی از وضعیت رجوی دارند که بازگو کردن آن هزینه‌های جبران ناپذیری را بر او تحمیل می‌کند.

کنار هم گذاشتن این کدها و نشانه‌ها با اعلام خبر کشته شدن زهره قائمی، گیتی گیوه‌چیان‌زاده*** در جریان درگیری روز یکشنبه ۱۰ شهریور ۹۲ این احتمال را قوت می‌بخشد که اولا مسئله‌دار بودن زهره قائمی و گیتی گیوه‌چیان‌زاده صحت داشته و این که نگه داشتن او در اشرف با در نظر گرفتن درگیری اجتناب‌ناپذیر با نیروهای عراقی ادامه همان سناریویی است که حالا با کشته شدن او به تعیین تکلیف مورد نظر رجوی با یکی از اعضای مسئله‌دارشده شورای رهبری‌اش منجر شده است. نکته دیگر اعلام تدریجی اسامی کشته‌شدگان توسط سازمان مجاهدین است که سخن جداشدگان در مورد تسویه‌حساب‌های درون تشکیلاتی سازمان را برای مخاطبینی که کمتر از اوضاع و احوال درونی باخبرند، قوت می‌بخشد.»

* مریم رجوی، با نام اصلی مریم قجر عضدانلو از رهبران سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران است که شاخه سیاسی سازمان مجاهدین خلق محسوب می‌شود.

** سعید محسن یکی از بنیانگذاران سازمان مجاهدین است که سال ۱۳۱۸ در زنجان متولد شد و خردادماه ۱۳۵۱ به دار آویخته شد.

***گیتی گیوه‌چیان‌زاده از اعضای ارشد شورای رهبری مجاهدین بوده است.

منبع: ایسنامنبع خبر

فرجام قاتل شهید صیاد شیرازی چه شد؟ +عکس بیشتر بخوانید »

خدایا! مرگ در رختخواب را بر من مگزین

به گزارش مشرق، در سال پایانی جنگ به‌ویژه در ماه‌های اول سال ۱۳۶۷ توازن قدرت به نفع نیروهای عراقی در حال تغییر بود، اما این موضوع مانع انجام عملیات‌های محدود توسط نیروهای ایرانی نشد.

بر این اساس، عملیات «بیت‌المقدس ۵» توسط لشکر ۲۸ پیاده کردستان از نیروی زمینی ارتش طراحی و همراه یگان‌های تیپ ۲۵ تکاور در روز ۲۲ فروردین‌ماه سال ۱۳۶۷ اجرا شد. در منطقه عمومی مریوان، تصرف ارتفاعات کله‌قندی، سنگ معدن و شاخ کن شوکت اهداف این عملیات به شمار می‌رفت.

هرچند عملیات یادشده به صورت محدود اجرا شد ولی موفقیت آن می‌توانست تا حدودی روحیه نیروهای خودی را تقویت کند و روند پیروزی‌های عراق را متوقف و یا کند سازد.

در این عملیات دلاورمردی‌های رزمندگان سرزمین‌مان به‌ویژه سرلشکر شهید «ایرج آبگون» در تاریخ جنگ به یادگار مانده است. ضمن این‌که سرلشکر شهید «حمید نفس الامری» در این عملیات و در منطقه مریوان به شهادت رسید. این عملیات چهار روز به طول انجامید.

هدف‌های پیش‌بینی‌شده در طرح عملیات آفندی بیت‌المقدس ۵ به تصرف نیروهای خودی درآمد. تعداد قابل توجهی از نیروهای دشمن کشته و زخمی شده و ۳۰ نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند. همچنین تعداد قابل توجهی جنگ‌افزار انفرادی به همراه مقادیر قابل توجهی از وسایل مخابراتی به غنیمت نیروهای خودی درآمد.

به دنبال این عملیات کلیه ارتفاعات غربی پنجوین از نیروهای عراقی پاک‌سازی شد. خلبانان شجاع هوانیروز و نیروی هوایی با تهاجم به مواضع و ادوات نیروهای بعث، تلفات و خسارات جبران‌ناپذیری را به آن‌ها وارد کردند و با حمایت شایسته آن‌ها قسمتی از خاک ایران و حدود ۴۰ کیلومترمربع از منطقه عملیاتی پنجوین آزاد شد. با عکس‌العمل نیروهای کشورمان، تحرکات بعدی دشمن خنثی و امکان هرگونه عکس‌العمل از آن‌ها سلب شد و ناامیدانه در مواضع جدید خود مستقر شدند. رزمندگان ما نیز به تثبیت مواضع خود پرداختند.

آن‌چه می‌خوانیم بخشی از وصیت‌نامه شهید جاویدالاثر ایرج آبگون است. او در هنگام شهادت فرمانده گروهان تکاوران لشکر ۲۳ نیروهای ویژه هوابرد و از قهرمانان کشتی بود.

بسم الله الرحمن الرحیم

«اللهم اجعلنی صبورا و اجعلنی شکورا و اجعلنی فی عین الناس کبیرا و فی عینی صغیرا»

از آن‌جایی که مرگ حق است و به راستی تولدی دیگر است و زندگی در این دنیا امتحانی است برای انتخاب زندگی در آخرت از خداوند می‌خواهم که در این امتحان الهی سربلندم گرداند.

الدنیا دار ممر لا الاخرة دار مقر… در این برهه از زمان که جباران زمانه دست به دست هم داده‌اند تا ندای مظلومیت این امت ستمدیده را در گلو خفه کنند، فکر می‌کنم این خود کنکوری بس عظیم برای شرکت در دانشگاه انسان‌سازی‌، مردانه زیستن و در راه حق گام برداشتن است و به‌قول استاد عزیزم حاج آقا دیانت اگر کسی عشق به ماندن و ترس از رفتن را از وجود خود بیرون کرده باشد از این کنکور پیروز بیرون می‌آید.
پس خدایا مرگ در رختخواب را بر من مگزین و سعادت شهادت در راهت را به من واگذار کن و در این مسیر مطابق آیه قرآن که می‌فرماید: «ان الله اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل الله فیقتلون و یقتلون.» تا آن‌جا که در توان دارم از دشمنان خدا را به درک واصل می‌کنم و سپس جان خود را به قیمت فردوس برین به خدای خود می‌فروشم.
از پدر و مادر و برادران و خواهران طلب حلالیت می‌کنم چراکه من در مکتب آنان بزرگ شده‌ام و این‌گونه درس آزادی و آزادگی را آموخته‌ام و از برادرانم می‌خواهم که دنباله‌رو هدف و جهت اسلام و این انقلاب عظیم باشند.

منبع: ایسنامنبع خبر

خدایا! مرگ در رختخواب را بر من مگزین بیشتر بخوانید »

شهدا در اول مجلس

به گزارش مشرق، پس از شیوع ویروس کرونا و برگزار نشدن تجمعات بویژه مراسم مذهبی و اجتماعات اعم از هیئات، امسال مراسم جشن نیمه شعبان در امامزاده علی‌اکبر(ع) چیذر به شکل متفاوتی برگزار شد.

در حالی که در راستای رعایت دستورالعمل‌های بهداشتی مردم از حضور در این مراسم محروم بودند، تصاویر شهدا زینت‌بخش این مجلس مولودی جشن نیمه شعبان شده بود. محمود کریمی در این مراسم به سیاق همه نیمه شعبان‌ها مولودی می‌خواند و به جای مخاطبان شهدا میهمان این هیأت بودند.

پیشاپیش تصاویر شهدا نیز تصویر حاج قاسم سلیمانی قرار داده شده بود. در داخل صحن امامزاده تصاویری از شهدای گرانقدر قرار داده شده بود تا به جای عاشقان و منتظران ظهور برای فرج مهدی موعود دعا کنند. در حالی که محمود کریمی در مدح امام زمان(عج) در حال نوحه‌سرایی بود شهدا در مقابل او و در صحن حرم صف کشیده بودند تا با حضور نورانی خود مراسم را رونق ببخشند.

این اقدام با واکنش‌های مثبتی در شبکه‌های اجتماعی مواجه شد و کاربران بسیاری این خوش‌سلیقگی را تحسین کردند. یکی از کاربران با انتشار تصویری از این مراسم نوشته است: «چه مجلسی، چه مداحی، چه مستمعی. آفرین به این سلیقه. اجرتون با امام زمان عج‌الله‌تعالی. حاج محمود کریمی خدا قوت».

وطن امروز

منبع خبر

شهدا در اول مجلس بیشتر بخوانید »

چرا راوی «صد روسی» معلق است؟! +‌ عکس

به گزارش مشرق، آزاده جهان احمدی،‌ فعال حوزه کتاب در نقدی به کتاب صد روسی (خاطرات جانباز عبدالعلی یزدانیار) نوشت:

کتاب صد روسی با لطف نویسنده اش به دستم رسید. کتابی کم حجم از خاطرات یکی از جانبازان جنگ تحمیلی عبدالعلی یزدان یار که پژوهش و نگارش آن به عهده آقای میثم رشیدی مهرآبادی بود.

از ترم پیش تحصیلی تصمیم گرفتم تدریس در دانشگاه را برای همیشه رها کنم. من رها کردم اما اثرات ده سال همنشینی و معاشرت با جوانان دهه هفتاد من را رها نکرده و نمی کند.

پرسش های فراوان و بنیادین درباره اتفاقاتی که درک نکرده اند در میان آنان رواج بسیار دارد. سعی می کنم بدبین نباشم اما واقعیت این است که برای بسیاری از این پرسش ها پاسخی دریافت نکرده اند. و به واسطه همین هر روز خود را دورتر از انقلاب ۵۷ و حوادث بعد از آن می بینند.

مدتهاست هنگام مواجهه با هر اثر بخشی از ناخودآگاه ذهنم درگیر پرسش های همین نسلی است که بخشی از آنها سر کلاسهای درسم من را به عنوان نماینده نظام محاکمه کرده اند.

فارغ از لزوم روایت تاریخ، خاصه بزنگاه های حساس مانند انقلاب و جنگ مواجهه من با صد روسی دقیقا با همین بخش از ناخودآگاهم است.

صد روسی متشکل از چند خاطره راوی است که کلیدواژه مشترک همه آنها جنگ است. راوی در بیان خاطراتش بنا ندارد تا خیلی خواننده را درگیر احساسات و عقلانیتش کند. با این توضیح که از شنیدن شروع تجاوز عراق به خاک کشور دقیقا چه احساسی داشته است؟ و چرا؟ راوی وقتی ترکش می خورد درمان را نیمه کاره رها می کند و به جبهه باز می گردد. چرا؟ ظاهرا خواننده باید پاسخ این سوالات را مفروض بگیرد و اتفاقا همین مفروض گرفتن می تواند او را مستعد فاصله گرفتن از اثر کند.

راوی در کل این کتاب معلق است. معلق به معنای فاقد پیشینه و پسینه. همین موضوع موجب پرش در خاطرات می شود و کل متن را با سکته در روند مواجه می کند.

ما از خانواده، دوستان، روابط عاطفی و واکنش خانواده راوی در قبال تصمیم او برای حضور در جبهه هیچ نمی دانیم. آنقدری می دانیم که عبدالعلی یزدان یار بعد از حمله عراق به فرودگاه مهرآباد سر از جبهه در می آورد. بعد از این او مدام در جبهه است و آدمهایی را می بیند و از کسانی می گوید که یا الان آن قدر شناخته شده اند که با یک جستجوی ساده اینترنتی کلی مطلب و تصویر درباره آنها می یابید و یا به شهادت رسیده اند. این فقدان و معلق بودن موجب انباشت سوالات بی پاسخ در کل متن می شود.

جای جای کتاب قرار است به ما نشان دهد همه بچه های جنگ لزوما همان بچه های فرشته صفت و سر و صورت آسمانی و نورانی نیستند که در فیلمهای دهه هفتاد تصویر می شدند. و یا جاهل مآب های سطحی مانند شخصیت های فیلمهای ده نمکی . بلکه اتفاقا خودِ خودشان بودند.از بچه های نماز شب خوان تا رزمنده هایی که به آب سیب گاز دار که برای همرزمانشان آورده شده رحم نمی کنند و بی ذره ای عذاب وجدان دو نفری از خجالت خودشان در می آیند و از سهم دیگران هم استفاده می کنند. و ما چقدر به روایت این خودِ خودشان نیازمند هستیم. جنگ، گلوله و مرگ شوخی ندارد . ترس یک احساس غریزی و قوی و غیر قابل انکار در آن میدان است. یکی از نقاط قوت در صد روسی بیان عریان و بی پرده پوشی و یا مصلحت اندیشی این موضوع است و دقیقا برای همین باورپذیر است. نویسنده از کلافگی ناشی از حضور دراز مدت درجبهه می گوید و سعی نمی کند با روکش خداپسندانه و یا میهن پرستانه خستگی از حضور طولانی را بزک کند.

نویسنده در نثر کتاب به راوی وفادار مانده است از این جهت خواننده در کل کتاب نویسنده را نمی بیند راوی ست که حرف می زند آن هم با ادبیات و اصطلاحات خودش .

به عنوان نمونه اصطلاحات چون گل های باغ اسلام و یا سنگ را گاز زدن بی هیچ تغییری در متن کتاب گنجانده می شوند.من غیبت ناشی از وفاداری نویسنده را به رسمیت می شناسم. اما به هر حال کتاب با ادبیات انقلابی و یا هوادار انقلاب نوشته شده است پس نباید خیلی توقع داشت که جوان دهه هفتاد و هشتادی که با انقلاب زاویه دارد و یا سوالات بی شمارش او را از حاکمیت دور کرده است کتاب را دوست داشته باشد اما من به شما اطمینان می دهم کتاب از جانب بچه بسیجی ها و هیئتی های دانشگاه با استقبال خوبی روبرو می شود.

در مجموع کتاب صد روسی تلاش تحسین برانگیز نویسنده و خبرنگاری جوان است که عمیقا دلبسته جبهه انقلاب است و خودش را وامدار شهدا می داند و از این جهت علاقه به روایت آنها او را واداشته تا صد روسی را بنویسد. من مشتاقانه منتظر کتاب های بعدی شان هستم.

منبع خبر

چرا راوی «صد روسی» معلق است؟! +‌ عکس بیشتر بخوانید »