مجاهدت

تصاویر/ یکی از آن پنج برادر

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، جواد افراسیابی ،به تاریخ دوم فروردین ۱۳۳۷ شمسی ، در تهران متولد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران پیوست و سیزدهم آبان ۱۳۶۲، با مسئولیت فرماندهی گردان در منطقه عملیاتی «سردشت» بر اثر اصابت ترکش خلعت شهادت پوشید. چهار برادر دیگر او، اسماعیل، ابراهیم، علیرضا و امیر نیز در سال های دفاع مقدس به شهادت رسیده اند.

شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی، نفر دوم از راست
شهید جواد افراسیابی، نفر دوم از راست
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی(نفر اول از راست)
شهید جواد افراسیابی(نفر اول از راست)
شهید جواد افراسیابی(نفر سوم از راست)
شهید جواد افراسیابی(نفر سوم از راست)
شهید جواد افراسیابی، (نفر با یقه باز)
شهید جواد افراسیابی، (نفر با یقه باز)
شهید جواد افراسیابی، نفر سمت چپ
شهید جواد افراسیابی، نفر سمت چپ
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی(نفر در رکوع)
شهید جواد افراسیابی(نفر در رکوع)
شهید جواد افراسیابی(نفر ایستاده)
شهید جواد افراسیابی(نفر ایستاده)
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی و شهید ابراهیم هادی
شهید جواد افراسیابی و شهید ابراهیم هادی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی و شهید ابراهیم هادی
شهید جواد افراسیابی و شهید ابراهیم هادی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی و پدرش(نفر اول از چپ)
شهید جواد افراسیابی و پدرش(نفر اول از چپ)
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی و شهید ابراهیم هادی
شهید جواد افراسیابی و شهید ابراهیم هادی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی در کنار شهیدان ابوالفضل کاظمی،
شهید جواد افراسیابی در کنار شهیدان ابوالفضل کاظمی،
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی و شهید ابراهیم هادی
شهید جواد افراسیابی و شهید ابراهیم هادی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی
شهید جواد افراسیابی و شهیدان ابراهیم هادی و رضا گودینی
شهید جواد افراسیابی و شهیدان ابراهیم هادی و رضا گودینی
شهید جواد افراسیابی و حاج حسین الله کرم
شهید جواد افراسیابی و حاج حسین الله کرم

منبع خبر

تصاویر/ یکی از آن پنج برادر بیشتر بخوانید »

قیام ۱۵ خرداد دراماتیک و سینمایی است

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، همایش پیشوای قیام به مدت دو روز در آستانه سالگرد قیام ۱۵ خرداد در پیشوا برگزار شد.

این همایش روز شنبه با حضور بیش از ۱۰۰چهره فرهنگی و هنری کشور با حفظ فاصله‌گذاری اجتماعی در حرم مطهر حضرت جعفربن موسی علیه السلام شهرستان پیشوا آغاز به‌کار کرد.

امام جمعه شهرستان پیشوا در این مراسم گفت: امروز به یاد قیام ماندگار سال ۴۲ همایشی با عنوان «پیشوای قیام» با حضور ۱۱۰ چهره فرهنگی کشور در زمینه‌های شعر و ادبیات، رسانه، انیمیشین و غیره آغاز شد که به مدت دو روز ادامه خواهد داشت.

حجت الاسلام روح الله باقری افزود: ۵۷ سال از قیام خونین ۱۵خرداد ۴۲ می‌گذرد که این قیام تاریخی به وسیله مردم با اعتقاد انقلابی و با بصیرت خاص آن دورانی شروع شد.

وی گفت: مردمی که با داس، بیل و با ادوات زمان کشاورزی از سر زمین‌های کشاورزی، از کوچه و بازارهای خودشان بدون هدایت هیچ جریان سیاسی و هدایت شخص خاصی بخاطر دفاع از مرجعیت و رهبری حرکت کردند که به لطف خدا موفق هم شدند.

امام جمعه پیشوا گفت: امروز درس بزرگی که می‌توانیم از قیام ۱۵خرداد بگیریم این است که پای اعتقادات و مرجعیت‌مان بایستیم و همواره پشتیبان رهبری باشیم.

فرماندار پیشوا هم این قیام را یادگاری از پیوند معنوی توده‌های عظیم مردم کشور ما دانست و افزود: پانزده خرداد واکنشی از احساس عمیق مذهبی ملّت ایران، نمایشی از به پا خاستن مردمی که می‌خواستند ظلم و ستم را از بُن بر کنند و تجسّمی از تاریخ اسلام و درجه‌ای برای سنجش فداکاری و از خودگذشتگی انسان‌هایی است که به دنبال آرمان الهی حرکت می‌کنند.

عباسی گفت: تفاوتی که نگاه و اعتقاد مردم ما به خصوص مردم پیشوا با سایر نقاط دیگر و حتی جهان در حال حاضر دارد آموزه‌هایی است که از مکتب امام(ره) و اسلام عزیز دریافت کرده بودند.

نام پیشوا همیشه به‌عنوان دیار ۱۵ خرداد مطرح است، مردمی که در قیام‌ ۱۵ خرداد سال ۴۲ کفن بر تن کرده و نام خود را به نام شهید و آزادگان‌ راه دین در تاریخ ایران اسلامی ثبت و به یادگار گذاشتند.

همایش پیشوای قیام امروز یکشنبه ۱۱ خردادماه نیز ادامه پیدا کردو هنرمندان و نویسندگان ضمن حضور در محل تجمع مردم انقلابی در امامزاده جعفر، ورامین و پل باقرآباد، یاد شهدای قیام ۱۵ خرداد را گرامی داشتند.

در این بازدیدها، حاج آقا سارانی به بیان خاطراتی از روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ پرداخت.

وی گفت: از پیشوا از جاده خاکی به سمت ورامین آمدیم و در ورامین، حاج آقا محمودی با جمع زیادی از مردم به ما پیوستند و و قتی به پل باقرآباد رسیدیم، با نیروهایی که برای مقابله با ما آمده بودند، روبرو شدیم. ما قصد رفتن به تهران و آزاد کردن آیت الله خمینی را داشتیم و حتی پول هایمان را جمع کردیم که عده ای را به تهران بفرستیم تا غذایی برای جمعیت در تهران تهیه کنند که برای شام به مشکل برنخوریم. اما مامور گارد با شهید عزت الله رجبی درگیر شد و او را با کلت کمری اش شهید کرد و بعد از آن بود که رگبار گلوله به سمت ما آمد.

وحید جلیلی از فعالان فرهنگی کشور هم در حاشیه میدان ورامین با اشاره به سفرش به آرژانتین گفت: در این کشور ستون هایی دیدم که برای اتفاقات مبارزاتی شان علیه دیکتاتوری امریکا گذاشته بودند. مثلا در جایی که ماموران یک انقلابی را سوار ماشین کرده و برده بودند هم ستونی گذاشته بودند. به مسئولان پیشوا توصیه می کنم برای ساخت یادمانی ماندگار و اساسی، اقدام کنند.

وی در بخش دیگری از سخنانش گفت: اتفاقات ۱۵ خرداد ۴۲ آنقدر دراماتیک است و جذابیت سینمایی دارد که اگر با نگاه هنر به آن نپردازیم، نه تنها به انقلاب که به هنر ایران هم خیانت کرده ایم. ما در جشنواره عمار آمادگی داریم که از آثار تولیدی با این موضوع، حمایت کنیم.

رحیم مخدومی، نویسنده و از فعالان فرهنگی که ساکن ورامین است نیز در این بازدید گفت: مردمی که از پیشوا و ورامین به سوی تهران قیام کردند کفتن پوشیده بودند و برخی از آن ها وصیت نامه هم نوشتند و این نشان می داد که برای کار و حرکتشان مصمم هستند و می دانستند که ممکن است برگشتی در کار نباشد. همین همت و پایمردی بود که خونشان پایمال نشد و شعله های انقلاب اسلامی از همان قیام، گرما گرفت.

۵۷ سال پیش در ۱۵ خرداد سال ۴۲، هزاران کفن پوش از شهرستانهای پیشوا و ورامین در اعتراض به دستگیری امام خمینی (ره) به سمت تهران حرکت کردند و نقطه آغاز شکل گیری انقلاب اسلامی را رقم زدند.

منبع خبر

قیام ۱۵ خرداد دراماتیک و سینمایی است بیشتر بخوانید »

تقدیم «شکار هیولا» به شهیدی که آسمان فلسطین را باز کرد!

به گزارش مشرق، مراسم رونمایی از کتاب «شکار هیولا» به قلم محمد سرشار، با حضور وجیهه سامانی، داوود امیریان و وحید یامین‌پور و خانواده شهید مهدی لطفی نیاسر و همچنین جمعی از اهالی فرهنگ و ادبدر کتابفروشی نوک مدادی برگزار شد.

برادرم به شدت اهل مطالعه بود

حجت‌الاسلام لطفی نیاسر، برادر شهید مهدی لطفی نیاسر و مدیرکل صدا و سیمای استان قم، در ابتدای این مراسم گفت: ما در دوران پدر آقای سرشار هستیم که با صدای پدر ایشان، روزگار را سپری کردیم، و خوشحالیم که آقای سرشار به این موضوع پرداخته است.

وی در بخش دیگری از سخنان خود به برادر شهیدش که کتاب به او تقدیم شده اشاره کرد و گفت: برادر شهیدم متولد دهه ۶۰ و از همان هفت نفر شهدای T۴ است که پس از شهادت اخوی وقتی خدمت سردار حاجی‌زاده رسیدیم از ایشان پرسیدم چه زمانی می‌توانیم راجع به آر کیو ۱۷۰ بنویسم، او پاسخ داد ۱۶ سال دیگر اما دعا کنید اسرائیل زودتر از بین برود. از همان روز دغدغه‌ای برایم به وجود آمد تا افتخاراتی که به دست دهه شصتی‌ها اتفاق افتاده، بیان شود؛ چرا که اگر این مسائل بازگو نشود، چه چیز باید بگویم؟ هرچند می‌دانیم اطلاعات محرمانه‌ای هم وجود دارد.

به گفته وی، وقتی کتاب محمد سرشار به دستم رسید به سلیقه او آفرین گفتم و از هر کسی که این مسیر را باز کرده تک به تک تشکر می‌کنم. امروز دغدغه‌ای که داشتم از بین رفت. متوجه شدم با ادبیاتی می‌توانیم مسائل محرمانه را نیز بیان کنیم و در عین حال موجب سرافرازی جوانان خود باشیم.

حجت‌الاسلام لطفی‌نیاسر با بیان اینکه ارتباطات بسیار نزدیکی با برادر شهیدم داشتم و اگر اتفاقی او را به وجد می‌آورد، زنگ می‌زد و توضیح می‌داد، گفت: روزی به من زنگ زد و گفت: چند لحظه دیگر تلویزیون را روشن کن و اخبار را نگاه کن. از او پرسیدم چه خبر شده گفت: باید شبکه خبر را ببینی. بلافاصله روشن کردم و دیدم زیرنویس شبکه خبر از نشاندن پهپاد آرکیو ۱۷۰ از سوی هوافضا خبر می‌دهد که بسیار خوشحال‌کننده بود. این خوشحالی در صدای برادرم مشهود بود.

وی در بخش دیگر گفت: پیشنهادی دارم و آن اینکه برخی از قواعد نظامی پهپاد RQ 170 در چاپ‌های آتی ارائه شود تا متوجه شویم که سپاه چه کار بزرگی انجام داده؛ زیرا این پهپاد رادارگریز و غیرقابل شناسایی است و چنانچه در عملیاتی موفق نباشد در هر موقعیتی می‌تواند به پایگاه برگردد و چنانچه مشکلی برایش ایجاد شود، منهدم می‌شود. هرگونه کاری انجام دادند تا به دست غیر نیفتد. حتی از برادرم پرسیدم با چنین شرایطی از تصرف پهپاد بیم ندارید. او در پاسخ گفت: امکان دسترسی آمریکایی‌ها به RQ 170 اصلاً‌وجود ندارد و این نکته را باید بگویم که برادر شهید من جزو شهدای هوافضای سپاه در حوزه پهپادی و شناسایی است.

حجت‌الاسلام لطفی‌نیاسر درباره برادر شهیدش گفت: ایشان به شدت اهل مطالعه بود. حتی اگر نمی‌رسید به نمایشگاه کتاب برود، لیست کتاب‌ها را به اخوی دیگر ما می‌داد تا برایش تهیه کند. البته بودن با کتاب و عجین شدن آن با زندگی‌ما در خانواده عرف بود. اما نکته‌ای که باید به آن اشاره کنم اینکه برنامه‌نویسی و داشتن برنامه در زندگی جزو اولویت‌های زندگی شهید بود. او همواره می‌گفت من می‌خواهم به جایی برسم و کسی بشوم. همه برنامه‌ریزی‌ها اعم از خودسازی، مطالعه، درس و کارهایی که باید برای شهدا انجام دهد در برنامه‌ریزی‌اش مشهود بود.

برادر شهید لطفی نیاسر گفت: من مطمئن هستم نسل دهه ۶۰ ما حتماً در عرصه، سیاست، اجتماع و فرهنگ فعالیت‌های شگرفی خواهند داشت، شهادت برادرم هم در فروردین ۹۷ بود که هم خودش و هم‌رزمانش می‌دانستند که شهید خواهد شد، باید بدانیم که شهدا همه با علم به شهادت رسیدند.

مفاهیمی چون عزت و افتخار در کتاب «شکار هیولا» موج می‌زند

مسعود پیرمرادیان، مدیر نشر معارف نیز در این مراسم گفت: خوشحالیم در شرایطی که ویروس کرونا عرصه را بر همه و مجموعه ناشران و کتابفروشان سخت و محدود کرده توانستیم امروز با پروتکل‌های بهداشتی دور هم جمع شویم و از این کتاب رونمایی داشته باشیم.

وی افزود: «شکار هیولا» یک کتاب داستان و روایتی علمی تخیلی برای نسل نو به ویژه نوجوانان است. از یک افتخار و شگفتی‌آفرینی که سپاه آن را رقم زد که به نظرم در نوع خود اهمیت کتاب را افزون می‌کند.

به گفته این ناشر، ممکن است سؤالی به ذهن مخاطب متبادر شود و آن اینکه چرا داستان شکار آر کیو ۱۷۰ باید برای نوجوانان دهه ۸۰ نوشته شود. در پاسخ باید به این نکته اشاره کنم که به نظرم محمد سرشار دغدغه آن را داشته که این عظمت و افتخار را باید برای نسل آینده کشور روایت کند. همانگونه که افتخارات انقلاب را نسل ۳۰ و ۴۰ با ادبیات روایت، داستان و رمان برای دهه ۶۰ و ۷۰ روایت کرد. این ضرورت وجود دارد که افتخارات کنونی نیز یا افتخارات آتی هم برای نوجوانان و نسل‌های آینده روایت شود. این افتخار از آنِ یک جوان دهه شصتی به نام محمد سرشار رقم خورد که روایتی شیرین و جذاب از شکار پهپاد RQ ۱۷۰ را بنویسد.

وی در پایان گفت:‌ مفاهیمی چون عزت و افتخار در این کتاب هست که مخصوص نوجوانان نیست و حتی برای بزرگسالان نیز ارزشمند است؛ لذا کتاب محدود به گروه سنی نوجوانان نیست و حتی برای آنها که در جنگ و انقلاب نقش‌آفرینی کرده‌اند جذاب است و شاید تداعی عظمت‌های دفاع مقدس باشد.

کسی که آسمان فلسطین را باز کرد

محمد سرشار نویسنده کتاب شکار هیولا، گفت: اول این کتاب درباره شهید لطفی نیاسر نوشته‎ام «کسی که آسمان فلسطین را باز کرد»، بدون شک، مدافعان حرم وظیفه‌ای در سوریه داشتند و چشم به آینده داشتند، که یکی از مجموعه‌های بسیار مهم به فرماندهی ایشان بود و حتی شهادت هم برای ایشان کم بود امیدواریم که زودتر اسرائیل از صفحه روزگار حذف شود تا بتوانیم راه این بزرگواران شهید را بشناسیم.

سرشارِ پسر زیر سایه پدر نماند/ پس از خواندن کتاب حالم خوب شد

داود امیریان از نویسندگان و منتقدان کشورمان در بخش دیگری از این مراسم با بیان اینکه من سرشار پدر (رضا رهگذر) را خیلی دوست دارم، گفت: اوایل جوانی در حوزه هنری با او آشنا شدم، اما برای محمد، داشتن چنین پدری ترسناک است؛ چرا که باید از زیر سایه او خارج شود و او اینگونه موفق عمل کرد.

وی افزود: محمدرضا سرشار اوایل انقلاب چهره‌ تأثیرگذاری در ادبیات کودک و نوجوان بود، اما به مرور متأسفانه وارد امور اجرایی شد و از نویسندگی فاصله گرفت و نوشت. اما محمد فرزند او بسیار خوب عمل کرد. کتاب «رستاخیز عاشقی»‌ او نیز جای افتخار بسیار دارد.

امیریان با برشمردن مصادیق از پدران و پسرانی که در عرصه‌های مختلف فعالیت داشته و موفق بوده یا نبودند، گفت: فعالیت محمد سرشار در کنار پدر مثل این می‌ماند که در فوتبالیست‌ها پسر علی پروین نتوانست مثل پدر باشد، اما مالدینی از پدرش محبوب‌تر شد. شمس آل‌احمد هیچ وقت نتوانست مانند جلال شود و پسران شهید بهشتی و مطهری هم نتوانستند چرا که خیلی سخت است مثل پدر باشیم و از او جلو بزنیم، اما به نظرم محمد سرشار توانسته و موفق هم بوده است.

از تخیل و جهان داستانی نویسنده خوشم آمد

وی با بیان اینکه وقتی شروع به خواندن کردم، شرط گذاشتم که اگر از کتاب خوشم آمد به این نشست رونمایی بیایم، گفت: با این شرط کتاب را خواندم، اما یاد پینوکیو یا فیلم ماشین‌ها افتادم و از شروع این داستان خوشم نیامد. با اینکه یادداشت‌هایش جذاب بود اما تازه پس از گذشت ۳۰ صفحه موتور محرکه داستان به راه می‌افتد و از این پس بود که سطرهای داستان نفسم را بند می‌آورد و اینگونه از تخیل و جهان داستانی نویسنده خوشم آمد. اکشنی جذاب و تصویری از کتاب ارائه شده که بسیار عالی است. اما از پایان کتاب خوشم نیامد؛ زیرا بسیار شعاری بود.

امیریان خطاب به نویسنده کتاب گفت: جهانی خلق کرده‌اید که انسان در آن نیست. هواپیما نقش دارد. پس حق ندارید انسان‌هایی چون شیخ زکزاکی را وارد داستان‌تان کنید. هواپیماها جان‌دار هستند، اما چرا یک دفعه آدم‌ها وارد ماجرا می‌شوند. این مسئله کمی نچسب است.

وی در پایان از ارائه کتاب به دختر ۱۲ ساله‌اش فاطیما خبر داد و گفت: با اینکه امتحان داشت اما شروع به خواندن کتاب کرد و دستخطی نوشت. او نوشته این داستان بسیار زیبا است و شخصیت‌های عالی دارد، اما باید از اسامی ایرانی در آن استفاده می‌شد. کتاب مناسب یکسری‌ها هست اما برای همه گروه‌های سنی مناسب نیست، اسم کتاب هم زیبا است. به هر حال باید به آقای سرشار تبریک بگویم؛ چرا که نوشتن همین اثر جسارت می‌خواهد. هرچند پانویس‌ها آزاردهنده بود اما من به عنوان نویسنده نمی‌دانستم بچه‌های ما چنین قدرت‌نمایی و شجاعت‌هایی کرده‌اند، ولی پس از خواندن کتاب حالم خوب شد.

انتقال حس غرور ملی به نوجوانان با خوانش کتاب شکار هیولا

وجیهه سامانی در ادامه درباره ادبیات کودکان و نوجوانان اظهار کرد: یکی از مهم‌ترین اهداف ادبیات انتقال کننده ارزش‌های جامعه است. کودکان و نوجوانان در تجربیات کتاب موضوعات را وارد روحیه‌اش می‌کند و از خودش عبور می‌دهد به همین دلیل می‌گویند کتاب خوراک روح است زیرا تأثیرات فراوانی را بر روی مخاطب می‌گذارد. بعد از انقلاب هم با وجود ادبیات متعهد کتاب‌های تألیفی خوبی برای رده سنی کودکان و نوجوانان منتشر شد که تأثیرات خوبی بر روی آنان داشت البته این مرتبط به دهه ۶۰ و ۷۰ است که در دهه ۸۰ آثار ترجمه‌ای بازار را اشباع کرد و این اصلاً خوب نبود. ما باید کاری کنیم که ادبیات متعهد در ادبیات کودکان و نوجوانان جای باز کند.

او ادامه داد: ما داستان‌ها و رمان‌های خوبی نداریم که جایگزین رمان‌های خارجی کنیم، اما چند سال است که نویسنده‌ها حرکتی خوب را شروع کردند و امیدواریم در حوزه کودکان و نوجوانان تحولات ریسکی خوبی را شاهد باشیم که جای ارباب حلقه‌ها، هری‌پاتر و… را بگیرد. ما اسطوره‌ها و شخصیت‌های خوبی داریم که در رویدادهای مهم شرکت کردند و حماسه آفریدند باید به عنوان قهرمان ملی به کودکان و نوجوانانمان بشناسانیم. ما نباید از حماسه‌های خودمان به راحتی بگذریم بلکه باید آن‌ها را ماندگار کنیم. خلق هر اثری برای نوجوانان ما قابل تقدیر است و باید به آقای سرشار بابت کتاب شکار هیولا تبریک بگویم.

خواندن این کتاب من را سرشار از غرور کرد

سامانی گفت: من از خواندن کتاب لذت بردم و من را سرشار از غرور می‌کرد. دقیقاً تمام حوادث را به شکل بهتری منتقل کرد و به جوانان حس غرور می‌داد که ما می‌توانیم بهترین کارها را انجام دهیم و پیروز شویم و این حس پیروزی و غرور ملی برای جوانان ما خیلی خوب است. و حس مشترک غرور را در میان جوانان ما بیدار می‌کند. البته کاش از این دست کتاب‌ها و چاپ آن بیشتر شود.

او ادامه داد: این اثر از صنعت تشخص و جان‌بخشی استفاده شده است که این بخش مختص کودکان است کاش در کتاب نوجوانان چنین چیزی نمی‌آمد و پهباد بیشتر به عنوان راوی در کتاب می‌آمد. البته شاید نوجوانی بخواند خوشش بیاید اما نظر من این است که کاش از چنین صنعتی استفاده نمی‌کردیم. البته نقص کتاب هم جلد آن است که به عنوان کتاب مستندی طراحی شده و نه داستانی! کاش طرحی داستانی داشت.

«شکار هیولا» به لحاظ سوژه فوق‌العاده است

وحید یامین‌پور دیگر سخنران این مراسم با بیان اینکه در جلسه رونمایی نباید اوقات تلخی کرد زیرا باید این مراسم به شیرینی سپری شود، گفت: من نقد را برای وقت دیگری می‌گذارم و می‌گویم اگر از کتاب هم خوشم نمی‌آمد باز هم به این جلسه می‌آمدم. ما با محمد سرشار هم دوره، هم رشته و هم خوابگاهی بودیم و از جریان نوشتن ایشان از ابتدا حضور داشتم. حتی از نویسندگی و اولین اثرش مطلع بودم. حتی او یکی از خاطره‌های مرا نیز در یک کتاب منتشر کرد. اما خاطره‌های با صدای خاص، جادویی و جذاب محمدرضا سرشار (رهگذر) در ذهنم شکل گرفته و نوجوانی‌ام با کتاب آقای امیریان سپری شد. یکی از آن آثار بود که در ذهن من تأثیرگذار بود و آن کتاب «مرد» بود. در ژانر زندگینامه داستانی که به سرگذشت حاج احمد متوسلیان می‌پرداخت سال ۷۶ این کتاب را خواندم و یک متوسلیان در درون من متولد شد. علی‌رغم اینکه صدها کتاب پس از آن خواندم اما چون در دوران نوجوانی مطالعه کرده بودم شیرینی قهرمانش در من زنده است.

وی افزود:‌ عرصه ادبیات نوجوان عرصه‌ای است که انقلاب بیش و پیش از همه روی آن سرمایه‌گذاری کرد. هرچند آثاری تولید شده اما سازماندهی شده و موضوعی دیده نمی‌شود و باید بگویم بیش از ۹۰ درصد آثار برای نوجوان وارداتی و ترجمه است و از این سو هم تولیدی صورت نمی‌گیرد. زمانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان جاهای خالی را پر می‌کرد و مردم از تازه‌ترین محصولاتش سؤال می‌کردند. از انتشار کیهان بچه‌ها، سروش و … اما در حال حاضر در نمایشگاه‌ها و فروشگاه‌های کتاب مشکل جدی ما خانواده‌ها پیدا کردن کتاب مناسب برای فرزندان‌مان است. هر اثری را که در این روزگار بدون نقض سلامت منتشر می‌شود، باید روی چشم گذاشت. امیدوارم روزی با بازار ادبیات وارداتی برای حوزه کودک و نوجوان رقابت کنیم. حتی گاهی باید آثاری چون کتاب‌های آقای امیریان که در دهه‌های گذشته منتشر شده حالا برای کودکان‌مان بخریم.

خوشحالم که آقای سرشار نوشتن در عرصه نوجوان را کسر شأن نمی‌داند

یامین‌پور ادامه داد: من چقدر خوشحالم که امثال آقای سرشار که می‌توانند رمان عاشقانه بنویسند، این بار وارد عرصه نوجوان شده و نوشتن در این عرصه را کسر شأن نمی‌داند. به او تبریک می‌گویم به خودم هم تبریک می‌گویم که می‌توانم کتاب دیگری برای دخترم تهیه کنم.

وی گفت:‌ کتاب به لحاظ سوژه فوق‌العاده است؛ چرا که یک پدیده سخت نه به معنای دشوار مطرح می‌کند و گره دراماتیک برای آن درست می‌کند. حتی روایتی که از ماجرای طبس در کتاب روایت شده خیلی دوستم داشتم و جزو بحث‌هایی بود که نمی‌دانستیم چگونه باید با بچه‌های‌مان با آن به این شیرینی صحبت کنم.

در پایان این مراسم نویسنده کتاب درباره برخی نقطه‌ نظرها توضیحاتی ارائه کرد و کتاب شکار هیولا را برای حاضران امضا کرد.

منبع خبر

تقدیم «شکار هیولا» به شهیدی که آسمان فلسطین را باز کرد! بیشتر بخوانید »

از «دانشگاه علم و صنعت» تا پرواز در دشت «فکه»

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «نورالله سوری» به تاریخ هشتم دی ۱۳۳۷ شمسی در شهرستان «نهاوند» متولد شد. وی با سمت فرمانده تیم اطلاعات عملیات «لشکر ۱۰ سیدالشهدا(صلوات الله علیه)» در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۶۵ طی «عملیات سیدالشهدا» در منطقه عملیاتی « فکه» بال در بال ملائک گشود.

روحمان با یادش شاد

هدیه به روح بلند پروازش صلوات

اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری
شهید نورالله سوری

منبع خبر

از «دانشگاه علم و صنعت» تا پرواز در دشت «فکه» بیشتر بخوانید »

چگونه دو برادر عراقی همزمان به شهادت رسیدند؟

به گزارش مشرق، فرماندهان شهید «زین العابدین حسین الخزعلی» و «مناف حسین الخزعلی» دو برادر عضو گردان ۱۹ انصارالله الاوفیاء بودند که هر دو در سوم دسامبر سال ۲۰۱۴ میلادی در منطقه الاسحاقی در حومه سامرا به صورت همزمان به شهادت رسیده اند. شهید مناف حسین الخزعلی در سال ۱۹۸۴ میلادی و شهید زین العابدین حسین الخزعلی در سال ۱۹۹۰ میلادی در شهر میسان چشم به جهان گشودند.

بیشتر بخوانید:

ناگفته‌های سرداری که همپای حاج قاسم با داعش جنگید

برادران شهید الخزعلی هرچند با هم شش سال تفاوت سنی داشتند اما این دو نفر در تولد حقیقی دوقلو هستند؛ زیرا با هم به شهادت رسیده و به سرای آخرت پر کشیده‌اند اما محل تولد آنها در این دنیا در جنوب عراق و در استان میسان بوده است، آن هم در خانواده‌ای فداکار و رزمنده و پیرو اهل بیت علیهم السلام. این دو شهید دلاوری را از امام حسین علیه السلام الهام گرفته و عشق به مجاهدت را از پدرشان به ارث بردند. زیرا پدر آن‌ها نیز با رژیم بعث مبارزه می‌کرد و مخالف ظلم بود. به همین دلیل نیز توسط رژیم جنایتکار بعث در سال ۱۹۹۳ میلادی به دلیل فعالیت‌های جهادی و مشارکت در انتفاضه شعبان اعدام شده و به شهادت رسید.

پدر این دو شهید مدافع حرم قبل از شهادت، بیش از یک سال در اداره امنیت العماره زندانی بود و پیکر او بدون اطلاع یا خبر به خانواده تحویل داده شد. نظامیان بعثی به خانواده او دستور داده بودند بدون مشاهده پیکر، آن را مستقیما دفن کنند. اسامه برادر این دو شهید می‌گوید: «تا همین الان نیز شک داریم آن پیکری که تحویل گرفتیم، متعلق به پدرمان بود یا فرد دیگری!» در واقع شهادت ارثیه ای از جانب پدر برای فرزندانش بود.

پس از آن نیز خانواده این شهدا توسط دستگاه‌های رژیم بعث در فشار و تنگنا قرار گرفت که بر روی زندگی آن‌ها تاثیر گذاشت؛ همین نیز موجب شد که نتوانند درس خود را تکمیل کنند و شغلی داشته باشند. زیرا به عنوان فرزندان یک عامل خرابکار نامگذاری شده بودند.

شهید مناف تحت تاثیر تفکر شهید محمدباقر الصدر و جنبش اصلاح گرایانه او بود. نسبت به حضور در نماز جمعه با وجود تمام سختی‌ها، فشارها و خطرات آن، مراقبت داشت. سخنان و راه و سیره پدر و قهرمانان پیش از او در ذهنش مانده بود و جنبش شهید صدر نیز با افکار و روحیه انقلابی او منسجم بود. پس از سرنگونی رژیم بعث، در فعالیت‌ها علیه نظامیان اشغالگر مشارکت و حضور داشت. اسامه برادر این دو شهید می‌گوید: «مناف همیشه در دعاهای خود از خداوند شهادت را طلب می‌کرد و به خداوند متوسل می‌شد تا با شهید شدن، بزرگ شود.»

شهید مناف در سوریه نیز برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها حضور یافت. او به مادر دومش (مادر زین العابدین) وصیت کرده بود که برایش گریه نکند. زیرا این مادر به مناف وابسته بود و او را مورد تشویق خود قرار می داد. مادر به زین العابدین نیز توصیه کرده بود که به برادرت مناف فکر کن و او را رها نکن. زین‌العابدین قهرمان منطقه جنوبی در رشته بوکس بود. اما با وجود قدرت بدنی، مادر نگران او بود و به برادر بزرگترش سفارش کرده بود تا مراقب زین العابدین در میدان جهاد باشد.

یکی از رزمندگان به شهادت رسید و زین العابدین برای نجاتش به سوی او دوید اما خودش نیز هدف حملات دشمن قرار گرفت. مناف نیز که در مکان دیگری سنگر گرفته بود، از طریق بیسیم شنید که زین‌العابدین به شهادت رسیده است. پس یاد توصیه مادر افتاد و بی‌اختیار به سوی او دوید تا پس از در آغوش گرفتن برادر، او را به عقب بیاورد اما ظاهرا زین العابدین قصد نداشت تنها این دنیا را وداع گوید و برادرش را هم با خود به بهشت برد. مناف نیز همراه زین‌العابدین به شهادت رسید تا هر دو داستان فداکاری جدیدی از سلسله داستان‌های شهدا با عنوان شهادت همزمان ثبت کنند.

شهید زین‌العابدین در آخرین تماس خود به برادرش اسامه توصیه کرد مراقب مادرش باشد و گفت: «ما شهادت را درخواست کرده‌ایم و برای این راه انتخاب شده‌ایم.» مناف نیز در آخرین تماس خود به اسامه گفته بود: «دعا کن پیروز بشویم. زیرا به زودی نبرد را آغاز خواهیم کرد.» پس هر دو از این دنیا رحلت کردند و قلب‌های زیادی در فراق این دو برادر شهید، غمگین و ناراحت شد.

منبع: تسنیم منبع خبر

چگونه دو برادر عراقی همزمان به شهادت رسیدند؟ بیشتر بخوانید »