نوشته شهید اهل قلم در مورد شهادت سربازان وطن
به گزارش مشرق، یک فعال رسانه ای در صفحه توییتر خود نوشته ای از شهید آوینی در مورد شهادت سربازان وطن منتشر کرد.
نوشته شهید اهل قلم در مورد شهادت سربازان وطن بیشتر بخوانید »
به گزارش مشرق، یک فعال رسانه ای در صفحه توییتر خود نوشته ای از شهید آوینی در مورد شهادت سربازان وطن منتشر کرد.
نوشته شهید اهل قلم در مورد شهادت سربازان وطن بیشتر بخوانید »
به گزارش مشرق، با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بسیاری از گروهکها که ماهیت اسلامی نظام جدید را برنمیتابیدند، خیلی زود در مقابل آن موضعگیری کردند. بعضی از این گروههای سیاسی با پیشگرفتن مشی مسلحانه بهمنظور باجگیری از نظام حاکم، دست به اسلحه برده و به اقدامات تروریستی متوسل شدند. البته حضور مردم در صحنه و حمایت مؤمنانه آنان از نظام اسلامی، همه گروهکهای تروریستی را منکوب کرد. از جمله این گروههای تروریستی، سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین بود که از روزهای اول پیروزی انقلاب با در پیش گرفتن چهره منافقانه به باجخواهی و کارشکنی در مسیر حرکت نظام پرداخت. این گروه در نهایت با صدور اعلامیهای سیاسی- نظامی در خرداد ۱۳۶۰ به صورت آشکار و گسترده دست به اسلحه برده و مقابل خواست و اراده ملت ایران ایستاد.
ناکامی منافقین برای حضور در عرصههای سیاسی و اجتماعی جامعه در چند انتخابات انجامشده و ناتوانی آنان برای همراهسازی مردم با خود، کینه و نفرتشان از مردم و مسؤولان نظام را در پی داشت که آن را با انجام عملیات تروریستی خشونتبار به منصه ظهور گذاشتند. هر چند ترورها توسط منافقین از همان اولین روزهای پس از پیروزی انقلاب در اشکال گوناگون شروع شده بود اما پس از ماجراجویی ۳۰خرداد این گروهک، شکل گسترده و خشونتباری به خود گرفت. منافقین به دلیل نفوذ افراد خود در مناصب مختلف نظام، کشور را در سال ۱۳۶۰ آماج اقدامات ایذایی خود قرار دادند. تقابل نیروهای امنیتی نظام برای منافقین بسیار سهمگین و خردکننده بود؛ ضربه بزرگ به مرکزیت تشکیلات منافقین ۱۹بهمن۱۳۶۰ که منجر به هلاکت موسی خیابانی، فرمانده جوخههای ترور در داخل کشور و فرد دوم گروهک نفاق شد، برای ادامه حیات تروریستی این گروهک در داخل کشور بسیار تعیینکننده بود. در واقع خط خروج از کشور برای اعضای منافقین از همین زمان مطرح شد.
سال ۱۳۶۱ برای منافقین بسیار ناگوار و مضمحلکننده رقم خورد. ضربه هولناک به تشکیلات اجتماعی منافقین، که تحت نظارت محمد ضابطی از سران ارشد منافقین بود، تقریبا تمام کادرهای اصلی آن را از بین برد. متعاقب آن مرداد همان سال ضربه نهایی به بخش روابط منافقین که خط ترور را در کشور پی گرفته بود، آنان را از ادامه حضور سازمانیافته و برنامهریزی برای ترور تا حدود زیادی بازداشت؛ هر چند ترورهای بیهدف بهمنظور ایجاد فضای ناامن آن هم در شرایط جنگی کشور، همچنان از سوی منافقین پیگیری میشد. بر اساس آمارهای موجود، اوج ترورهای منافقین در سالهای ۶۰ و ۶۱ بوده است. سال ۶۲ تنها ۳ مورد، سال ۶۳ تعداد ۲۲ مورد و در سالهای ۶۴ و ۶۵ هر کدام ۱۰ ترور در استان تهران رخ داده است. طی سالهای بعد از ۶۵ به دلیل متلاشی شدن بخش بزرگی از شبکه ترور منافقین، آمار ترورها کاهش جدی مییابد و در هر سال به کمتر از عدد انگشتان یک دست نمیرسد. (سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، ج۳، تهران، دفتر مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۵)
* اقدامات تروریستی سال ۶۴
سال ۱۳۶۴ تشکیلات منافقین با مسائل و مشکلات چندی درگیر بود. علیاکبر راستگو از مسؤولان جداشده منافقین در خاطرات خود به این نکته اشاره کرده و مینویسد: «… ۳ سال و اندی بود استراتژی مبارزه مسلحانه در شهرها به بنبست رسیده بود، در همین راستا سرنگونی کوتاهمدت حکومت اسلامی نیز به پرسش گرفته شده بود. عملیات درونشهری به صفر رسیده بود، تیمهایی که از کردستان به شهرها و مشخصا تهران اعزام میشدند، هنوز به محل مأموریت نرسیده، لو رفته، دستگیر یا نابود میشدند. اعضای سازمان تحلیلهای سازمان را از اوضاع داخلی ایران دیگر قبول نداشتند، همین به پرسش گرفته شدن استراتژی سازمان، تنشهایی را در درون سازمان ایجاد کرده بود…» (مجاهدین خلق در آیینه تاریخ، علیاکبر راستگو، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۹۰) گروهک منافقین درگیر موضوع بسیار سختی شده بود. اگر همچنان شکستهای پیدرپی استراتژی مبارزه مسلحانه شهری ادامه مییافت و علل آن مشخص میشد، ناچار انگشت اتهام بلافاصله و بهطور مشخص به سوی مسعود رجوی به عنوان تئوریسین و مدافع سرسخت مبارزه مسلحانه نشانه میرفت. بنابراین رهبری تشکیلات منافقین نیاز به یک عمل بزرگ (تروریستی) را در این شرایط بیش از هر چیز دیگری درک میکرد.
از طرف دیگر واقعیت این بود که منافقین پس از سال ۶۰ حرکت آرام خود را بهمنظور عزیمت به عراق شروع کرده بودند و در سال ۱۳۶۴ حضور قابل توجهی در عراق داشتند، بهگونهای که سال بعد از آن سرکرده منافقین از پاریس به عراق عزیمت کرد و با اجازه صدام پایگاههای چندی در اختیار این گروهک در خاک عراق قرار گرفت. بنابراین لازم بود در شرایط جنگی که رژیم بعث عراق در تنگنا قرار گرفته بود، منافقین با توسل به اقدامات تروریستی و تضعیف روحیه رزمندگان ایرانی، در خوشخدمتی به رژیم بعث عراق سنگ تمام بگذارند.
عامل دیگری که در شروع اقدامات تروریستی در سال ۱۳۶۴ قابل تعمق و توجه است، موضوع انقلاب ایدئولوژیک است. ازدواج خارج از عرف و شرع مسعود رجوی با همسر مهدی ابریشمچی به نام مریم قجر عضدانلو که از سال ۶۳ مطرح بود، سال ۶۴ به انجام رسید. این ماجرا زمزمههای نارضایتی اعضا را موجب شده بود. بنابراین از دید شخص مسعود رجوی، در چنین شرایطی وقوع یک عملیات تروریستی در اندازهای که بتواند با ایجاد موج و فضاسازی، اذهان عناصر نفاق را منحرف سازد، بسیار مورد نیاز بود.
* انفجار در خیابان ناصرخسرو
مجموعه علل و عوامل فوق، باعث شد منافقین برای چند اقدام تروریستی قابل توجه در داخل کشور برنامهریزی کنند. متعاقب چند برنامه تروریستی دیگر- که در بعضی موارد قبل از اقدام کشف و خنثی شدند- ۲۲ اردیبهشتماه ۱۳۶۴ ساعت ۸:۱۵ صبح، در ابتدای کوچه مروی واقع در خیابان ناصرخسرو بمب کار گذاشته شده در صندوق عقب یک پیکان کرمیرنگ انفجار شدیدی را موجب شد. این بمب که مکانیزم عمل آن از نوع زمان الکترونیکی و با قدرت تخریبی ۵۰ پوند تیانتی بود، باعث ویرانی و آتشسوزی یک ساختمان دو طبقه و یک کارگاه تولیدی پوشاک شد. در این حادثه ۹ نفر و بهروایتی دیگر ۱۴ نفر (خبرگزاری میزان) از هموطنان بیگناه به شهادت رسیدند و ۴۵ نفر مجروح شدند. همچنین ۱۵ دستگاه اتومبیل و یک دستگاه اتوبوس شرکت اتوبوسرانی در آتش سوخت و به ۲۵ مغازه نیز آسیب وارد آمد (پایگاه خبری ـ تحلیلی هابیلیان).
این اقدام ددمنشانه منافقین در یکی از پرترددترین خیابانهای تهران و در ساعات ابتدایی روز، عمق کینه و خباثت آنها را مشخص کرد. البته بر اساس اطلاعات بهدست آمده و اعلام وزیر وقت اطلاعات حجتالاسلام والمسلمین محمدیریشهری، عاملان انفجار در ناصرخسرو ابتدا قصد داشتند بمب را جای دیگری منفجر کنند اما سرانجام آن را در خیابان ناصر خسرو در یک ماشین که به صورت دوبله پارک شده بود، رها میکنند و آنجا منفجر میشود. (روزنامه جمهوری اسلامی ۲۵/۲/۱۳۶۴)
منافقین به سرعت برای فرار از زیر بار این اقدام تروریستی، بیانیهای مجهول تحت عنوان گروهک «آریا» در روزنامههای کویتی «السیاسه» و «الانباء» منتشر کردند که طی آن گروهک سلطنتطلب آریا مسؤولیت این انفجار را به عهده گرفته بود. اما تحقیقات دستگاههای امنیتی نظام مطالب جدیتر و واقعیتری را عنوان میکرد. وزیر وقت اطلاعات با بیان اینکه مواد منفجره به کار رفته در این حادثه از عراق و توسط ۳ نفر از عناصر منافقین به داخل کشور منتقل شده، بیان داشت: «گروه آریا که مسؤولیت انفجار اخیر ناصر خسرو را بر عهده گرفته یک گروه پوشالی و خیالی است و وجود خارجی ندارد و این منافقین، سلطنتطلبها و رژیم عراق هستند که با همکاری هم دست به این جنایات میزنند. تمام بمبگذاریها در نماز جمعه تهران، ناصر خسرو، خیابان دلگشا و تعدادی از بمبگذاریهای دیگر که قبل از انفجار کشف و عوامل آن دستگیر شدند، در رابطه با همکاری رژیم عراق با منافقین و سلطنتطلبها جهت خسته کردن مردم و پذیرش صلح تحمیلی بوده است». (روزنامه جمهوری اسلامی ۲۵/۲/۱۳۶۴ و روزنامه اطلاعات ۲۵/۲/۱۳۶۴)
* نتیجه اقدام تروریستی منافقین
اقدام تروریستی منافقین باعث هوشیاری و تمرکز بیشتر نیروهای اطلاعاتی شد، به گونهای که کشف خانههای تیمی آنان و دستگیری گسترده عناصر تروریست منافق را بهدنبال داشت.
بر اساس مصاحبه وزیر وقت اطلاعات پس از این اقدام تروریستی، به دنبال ضربهای که منافقین در تهران خوردند، در مجموع ۲ واحد عملیاتی از منافقین منهدم شدند که در این رابطه در یک تیم ۶ نفر دستگیر و ۲ نفر معدوم و در تیم دیگر ۴ نفر دستگیر شدند. همچنین اسلحه و مهماتی که از این عملیاتها کشف شد شامل نارنجک ۱۴ عدد، سلاح کمری ۴ قبضه، اسلحه ژ۳ و یوزی و تعداد زیادی مواد منفجره و یک دستگاه آرپیجی ۷ بود که قرار بود با آن خبرگزاری جمهوری اسلامی را مورد اصابت قرار دهند. در همین زمان در شهرستانها نیز ۲۶ خانه تیمی و ۶ مغازه پوششی متعلق به شبکه نفاق در استانهای مختلف کشور کشف شد و تعدادی در این رابطه دستگیر شدند. (روزنامه کیهان ۲۴/۲/۱۳۶۴)
حرکت مذبوحانه منافقین بیش از آنکه نتایج قابل توجهی برای آنان به همراه داشته باشد، با اضافه شدن این اقدام تروریستی به سیاهه عملکرد آنان، بیشتر باعث ابراز انزجار و خشم مردم از تشکیلات منافقین شد. در واقع بسیاری از ترورهای گروهک نفاق فاقد ارزش عملیاتی بوده و صرفا در چارچوب استراتژی ترور و ایجاد فضای رعب و فعال کردن عناصر نفاق در داخل ایران و بهرهبرداری سیاسی ـ نظامی منافقین در عراق تفسیر شده است.
از این تاریخ به بعد اقدامات تروریستی در داخل کشور بسیار محدود شد و با حضور مسعود رجوی در عراق، بیشتر فعالیت گروهک نفاق از استراتژی درگیری مسلحانه شهری و خط ترور، به تشکیل ارتش و آموزش نفرات بهمنظور حضور در خطوط مقدم جبهههای نبرد تغییر یافت؛ سرانجامی که به نبرد مرصاد و کشته شدن تعداد زیادی از عناصر گروهک منافقین در مرداد۱۳۶۷ انجامید. اگر نیروهای نظامی و امنیتی ایران در سالهای آغازین دهه ۶۰ خانه به خانه و کوچه به کوچه دنبال تروریستهای منافق میگشتند، مرداد ۱۳۶۷ خود منافقین به فضل و یاری خداوند بهصورت یکجا گرد هم آمدند تا تقاص اقدامات تروریستی خود در به خاک و خون کشیدن ملت ایران را در طول سالهای گذشته پس دهند.
* سیدمحمدجواد هاشمینژاد/ دبیرکل بنیاد هابیلیان / وطن امروز
واکاوی انفجار در خیابان «ناصر خسرو»ی تهران بیشتر بخوانید »
به گزارش مشرق، آیا در جبهه روایتگری فعالیتهای جهادی فعلی سالهای اخیر که ظاهری متفاوت با سالهای دفاع مقدس اما باطنی مشابه آنها دارند، چهرههای موثری چون سید مرتضی آوینی داریم؟ صداهایی که از خودشان عبور کرده باشند و این جهادها را با محوریت آدمهای ساده و بیآلایش کف این سنگرها، صادقانه و درست روایت کنند. جهاد تمام نشده اما چرا خبری از راویان جهاد و روایتهای موثرشان نیست؟ شاید باید دنبال ویژگیهایی بگردیم که آوینی را راوی منحصر به فرد دفاع مقدس کرد.
«من حالا این را میخواهم عرض بکنم -که این هم یک مطالبه جدّی و یک آرزو است، انشاءالله این آرزو برآورده بشود- کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم و عمومی را روایت کنند؛ چنانکه شهید آوینی با آن بیان شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیّات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند. کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند؛ هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایشها و پدیدههای هنری.» این جملات را رهبر معظم انقلاب در دیدار روز یکشنبه خود با ستاد ملی مبارزه با کرونا گفتند. ایشان در بخشی از صحبتهایشان که درباره ضرورت ثبت و انتقال جلوههای فرهنگ اسلامی و انقلابی بود، از افتخارات این فعالیتهای جهادی و تجربه شخصی فعالان این عرصهها از درک روحیات و حس دوران دفاع مقدس صحبت کردند.
در اتفاقاتی که یک کنش اجتماعی، به صورت گسترده در جامعه تکثیر میشود باید از خودمان بپرسیم چه چیزی باعث شده است که این رفتار، تا این اندازه همهگیر شود؟ این سوال وقتی جالبتر میشود که این رفتار، نوعی رفتار ایثارگرانه و جهادی باشد.
این سوال که «چرا آدمهای معمولی بدون آنکه برایشان عواید مالی یا منفعتی داشته باشد، خود را در معرض خطر ابتلا به یک ویروس قرار میدهند تا مثلا اجساد فوتشدگان بر اثر این بیماری را غسل دهند یا در معابر خدمات ضدعفونی کردن را ارائه کنند؟» درست شبیه این سوال است که «چرا رزمندگان بسیجی، بدون آنکه اجباری باشد یا حقوقی از جایی بگیرند یا حتی آموزشهای لازم را دیده باشند، مشتاقانه و با اصرار به جبهههای جنگ میرفتند و از شهادت استقبال میکردند؟»
این، نقطهای است که روایتگری جهاد از آن آغاز میشود. پاسخ به سوال دوم را آوینی برای ملت ایران تشریح کرد اما پس از او هنوز هیچ راوی خبره و اثرگذار دیگری برای انعکاس فعالیتهای جهادی پیشآمده در سه دهه بعد نداشتهایم. اینکه جامعه تصویری از خودش نداشته باشد، آن هم جامعهای مثل جامعه ایرانی که به دلایل تاریخی و فرهنگی مقداری به خودکمبینی و خودتحقیری مبتلاست، اتفاق خطرناکی است و اگر گمان میکنید که اخبار یا گویندههای خبر یا گزارشگران تلویزیون میتوانند این تصویر را ارائه کنند سخت در اشتباهید. آنها در واقع فقط قطعات این پازل را به ذهن جامعه ارائه میکنند، درحالی که راویان، کسانی هستند که این قطعات را کنار هم میچینند و تصویری کامل و کلی از جامعه به خود او ارائه میدهند.
جامعه به خودشناسی نیاز دارد و راویان این کار را برای او انجام میدهند؛ اما فقط کسانی در این کار موفق هستند که روایتی صادقانه و دقیق و خالصانه از رفتارهای جامعه داشته باشند. برای همین است که به قول خود آوینی، راوی باید آینگی را آموخته و درونی کرده باشد تا جامعه را به درستی بازتاب دهد؛ آینهای که نه اعوجاجی در آن باشد و نه گردوغبار آن را پوشانده باشد، تصویر جامعه و رفتارها و وقایعش را همانطور که هست به او باز میگرداند و این تصویر چه خوشایند باشد و چه ناخوشایند، به عنوان واقعیت پذیرفته میشود.
شهید آوینی در نوشتههایش به برخی لوازم این آینگی اشاره کرده اما شاید بهتر باشد خود او را به عنوان نمونهای از یک راوی موفق و اثرگذار در نظر بگیریم و ویژگیهای او را بررسی کنیم تا مشخص شود «آوینی بودن در روایت جهاد» چه لوازم و ضروریاتی دارد.
اخلاص نیت
امام خمینی (ره) مرشد و مراد شهید آوینی در شرح اخلاص و شیوه رسیدن به آن و نتایجش مینویسد: «خلوص از تصرّف شیطان، که مقدمۀ اخلاص است، به حقیقت حاصل نشود مگر آنکه سالک در سلوکش خداخواه شود و خودخواهی و خودپرستی را، که منشأ تمام مفاسد و امّ الأمراض باطن است، زیر پا نهد؛ و این به تمام معنی در غیر انسان کامل و به تبع او در خلّص أولیاء ؟عهم؟ در دیگر اشخاص میسور نیست، ولی سالک نباید مأیوس از الطاف باطنۀ حق باشد که یأس از روحالله سرآمد همه سردیها و سستیهاست و از اعظم کبائر است؛ و آنچه از برای صنف رعایا نیز ممکن است قرّهالعین اهل معرفت است.»
آوینی شاگرد حقیقی این مکتب است که برای رهایی از خودپرستی تلاش کرده و با کسب مرتبهای از اخلاص، باطن را از خودخواهی پاک کرده است. پرواضح است که اگر آلایش خودپرستی از وجودی زدوده شد، به طور طبیعی صفت آینگی در او محقق میشود. خصوصا که در فعالیت رسانهای، احتمال ابتلا به خودپرستی و خویشبینی بالاتر از مشاغل معمول است و اگر راوی بخواهد پدیده روبهروی خود را بازتاب دهد، همیشه باید مراقب اختلاط شوائب درونی خودش با آن هم باشد.
صحت و دقت تحلیل
بخشی از مراقبت البته به مهارتهای فنی و کارآزمودگی و هوش راوی هم بازمیگردد. راوی کسی است که باید بیش از خبرنگار به صحت و دقت خبر توجه داشته باشد چرا که بیش از او وارد حیطه تحلیل و چینش اخبار میشود و بدون اطلاعات درست و دقیق، حتما تحلیلهایش به خطا خواهد رفت. آوینی، اطلاعاتش را مستقیما در میدان وقایع جستوجو میکرد و تحلیلهایش نسبت درهمتنیده و مستقیمی با پدیدههایی که آنها را گزارش میکرد، داشتند. غالب علاقهمندان آوینی فکر میکنند حجم بالای رویکرد روحانی و معنوی به پدیدهها، ناشی از زاویهدید خود اوست اما واقعیت آن است که او فقط خودش را برای آینه بودن در برابر واقعیت موجود در جبهههای دفاع مقدس آماده کرده بود و آنچه را میدید، صادقانه و صحیح و دقیق روایت میکرد.
پرهیز از جلوهگری رسانهای
نکتهای که هنوز هم موجب تعجب تحلیلگران رسانهای هنگام بررسی آثار آوینی میشود این است که میان اثری مثل «روایت فتح» با تولیداتی که به قصد پروپاگاندا ساخته میشدند، تمایز و فاصله جدی وجود دارد. آوینی باوجود دلدادگی به انقلاب و امام و رزمندگان دفاع مقدس، هیچگاه مبتلا به عارضه جلوهگریهای اضافی رسانهای از جنگ نشد؛ حال آنکه در همه جنگهای سده اخیر، رسانهها روایتهای حق به جانب و تبلیغاتی زیادی حتی از رفتارهای ضدانسانی افراد در جنگها دارند و اصولا روایتهای رسانهای جنگهای مدرن در دو قطب «پروپاگاندا و ضدجنگ» تعریف میشوند. آوینی جنگ را تعریف میکرد بدون آنکه مبتلا به تبلیغات شود و آن را نقد میکرد بدون آنکه شائبه ضدیت با دفاع مشروع در برابر تجاوز دشمن از آن بیرون بیاید. او هرگز در دام دوقطبیهایی که نسبتی با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نداشتند، نیفتاد.
نمایش قهرمانهای معمولی
نقطه اتکای روایتهای آوینی بر آدمهای جنگ بود. او دوربینش را به سمت آنها میگرفت و برخلاف گزارشهای خبری آن دوره، اجازه میداد شخص از رودربایستی با دوربین عبور کند و آن حس ساختگی ملکوتینما را کنار بگذارد و خود ملکوتی واقعیاش با لنز دوربین صحبت کند. آوینی راهش را به سختی پیدا کرده بود. او هم باید قهرمانها را همانقدر قهرمان نشان میداد و هم باید از روایتهای باسمهای از این آدمهای معمولی عبور میکرد. جنس صمیمی و به دور از بزرگنمایی روایت او در آثارش، هیچوقت باعث تقلیل یافتن وجوه قهرمانی سوژههایش نشد.
*صبح نو
آیا عصر راویان جهادهای مردمی، تمام شده است؟! بیشتر بخوانید »
به گزارش مشرق، یک کاربر فضای مجاز در صفحه شخصی خود در توییتر نظر حاج احمد متوسیان در مورد اشتباهات در مانور های نظامی نوشت:
نظر احمد متوسلیان درباره اشتباه در مانور نظامی بیشتر بخوانید »
به گزارش مشرق، عاشق داعشی من تلاش میکند جنایتهای آشکار داعش را در سایه داستانی عاشقانه روایت کند و از این رهگذر برخی مسائل جامعه را از نگاه زنی مطلقه به چالش بکشد.
نویسنده سعی کرده تا جنایتهای داعش را با سبک و سیاق هنری و در قالب رمان روایت کند ، و ماجرای دخترانی را بنویسد که با سرخوردگی از ظلم و بیداد جامعهی خود، در دام اندیشههای مسموم داعش گرفتار شده اند و زمانی به حقیقت ماجرا پی میبرند که دیگر دیر شده است و خود را در بند کسانی میبینند که هیچ بویی از انسانیت نبردهاند و هر یک دچار سرنوشتی خواندنی و عبرتآموز میشوند.
عاشق داعشی من را هاجر عبدالصمد نوشته و خانم مهدیه داودی آن را ترجمه کرده است.
چاپ دوم این کتاب را هم انتشارات کتابستان معرفت با ترجمه مهدیه داودی رکن آبادی روانه بازار نشر کرده است.
سر و کله «عاشق داعشی من» دوباره پیدا شد! + عکس بیشتر بخوانید »