مجاهدت

تصاویر/ «رضا» سردارِ لشکر «علی(ع)»

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «رضا حسن‌پور» به سال ۱۳۳۹ شمسی در تهران متولد شد. هفت ساله بود که خانواده اش از تهران به قزوین مهاجرت کردند. وی به دلیل مشکلات اقتصادی مجبور شد تحصیلات خود را رها کرده و وارد بازار کار شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به همکاری با «کمیته انقلاب اسلامی» و در اواخر سال ۱۳۵۸ به عضویت رسمی «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» شهر قزوین درآمد. در عملیات «فتح‌المبین» به عنوان فرمانده گردان در عملیات شرکت کرد و در این عملیات، مجروح شد و با همان حالت، به اسارت نیروهای عراقی در آمد. اما پس از کامل شدن حلقه محاصره دشمن، نیروهای عراقی به اسارت رزمندگان در می‌آیند و رضا هم آزاد می‌شود. «رضا» به عنوان کادر فرماندهی گردان، در عملیات «بیت المقدس» و «رمضان» نیز شرکت کرد.
به سال ۱۳۶۱ به عنوان فرمانده «تیپ مستقل الهادی» منصوب و با همین مسئولیت در عملیات «والفجر مقدماتی» حاضر و طی آن عملیات، مجروح شد. پس از این بود که فرماندهی وقت «لشکر 17 علی بن ابیطالب(صلوات الله علیه)» سردار «مهدی زین الدین»، او را به عنوان جانشین فرماندهی لشکر بر گزید. حسن‌پور، در این جایگاه، عملیات ها را تا اسفند 1362 پشت سر گذاشت تا به« عملیات خیبر» رسید. «رضا» طی نخستین روزهای این عملیات بزرگ، مجروح شد اما پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان، مجددا خود را به ادامه عملیات رساند و روز ۱۴ اسفند ماه ۱۳۶۲ در «جزیره مجنون» بر اثر اصابت گلوله به سرش، بال در بال ملائک گشود.

روحمان با یادش شاد

هدیه به روح بلندپروازش صلوات

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

در وصیت نامه به جا مانده از شهید «رضا حسن پور» آمده است:

سلام؛ سلامی گرم از میان دود و آتش؛ سلامی گرم از میان غُرش توپ و تانک؛ سلامی گرم از میان ترکش خمپاره ‏ها؛ سلامی گرم و پُرمحبت؛ سلامی گرم از میان قلب های پاک، صاف و ساده و جان های برکف نهاده ی جوانان رزمنده؛ سلام بر مردم همیشه در صحنه؛ سلام بر مردم همیشه بیدار و هشیار و خنثی کننده ی نیرنگ منافقان و کفار و مشرکین؛ سلام بر مردمی که همیشه به یاد خدا و همیشه به یاد رزمندگان جبهه‏ های جنگ حق علیه باطل هستند. من به نوبه ی خود نمی دانم که چگونه از شما تشکر کنم. نمی‏ دانم چگونه این بخشش و ایثار شما را جبران کنم و نمی ‏دانم چگونه پس از برگشت از جبهه در میان شما سر بلند کنم؛ چرا که تا به حال آن طوری که سربازان امام حسین(ع) برای اسلام کار کردند، من کار نکردم و هیچ کاری نیز از دستم بر نمی ‏آید، جز این که دعا کنم.

خدایا! مرا نزد امام مهدی (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و این مردم فداکار و با ایثار، روسیاه مگردان.

ای خدا! دیگر بیش از این خجالتم مده که گوش هایم توانایی شنیدن این را ندارد که بشنود یک پیرزن هشت عدد تخم‏ مرغ خانه‌اش را -که همه چیز خانه اش است- برای رزمندگان به جبهه فرستاده است.

ای مردم همیشه در صحنه! ای دوستان و آشنایان و ای خانواده‏ ام! همه این را می ‏دانید و بدانید که من خودم، اختیاراً به خدمت سپاه در آمدم و باز خودم، داوطلبانه به جبهه رفتم و این مطالب را برای تکبّر و غرور و منیّت نمی‏ گویم که شنیده بودم عده ‏ای از افراد مال پرست شایعه پراکنی می‏ کنند که این جوان ها را به زور به جنگ می ‏بَرَند! در جواب این افراد باید بگویم: وقتی که من در اینجا از گناهانم کم می‏ شود و به لقاءالله می‏ رسم، پس چرا به زور بیایم؟ اگر سعادت داشته باشم، چه جایی از این جا بهتر؟! این را همه بدانید که من به جنگ نیامده‏ ام به خاطر غرور و تکبر و نه به خاطر ترس از آتش دوزخ و نه به خاطر خوب و راحت بودن در بهشت و نه به خاطر شهید شدن، که این نوع طرز فکر، شرک است. من به خاطر رضای خدا به جنگ آمده ‏ام؛ همین و بس! در ضمن، پدر یا برادرم مسؤول گرفتن حلالیت از طرف دوستان و آشنایان می‏ باشند. هر کسی هم که از بنده طلبی دارد، می‌تواند به خانواده‌ی این جانب مراجعه کند و طلب خود را دریافت کند. این ها را می‏ گویم به علت این که وقت تنگ است؛ چون امشب، شب عملیات می‏ باشد.

به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر

رضا حسن‏ پور

سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»
سردار شهید «رضا حسن پور»

منبع خبر

تصاویر/ «رضا» سردارِ لشکر «علی(ع)» بیشتر بخوانید »

آخرین بوسه برادر بر لبان خشکیده برادر شهیدش +فیلم

مشرق – ساعت ۳:۱۵ برای سحری روز چهارم رمضان تلویزیون را روشن کرده و کانال ۳ را می‌زنم. برادر جانباز رحیم اقدم می‌گوید:

ما در عملیات کربلای۵، چهار برادر بودیم، سلیم، سلمان، سلیمان و من. دو روز به شروع عملیات پدرم از اردبیل تلفن زد و سلیمان گفت: «شما چهار نفر از خانۀ ما در عملیات هستید و من طاقت چهار نفر را ندارم. سلیم و سلمان را هر طور هست بفرست بیایند.» سلیمان گفت:
– قبول نمی‌کنند.
– اگر شده دست‌وپایشان را ببند و آن‌ها را در گونی بگذار و بفرستشان.»
– قبول نمی‌کنند.
– اقلاً سلمان را بفرست.
سلیم دانشجوی پزشکی در دانشگاه تهران بود و سلمان دانشجوی پزشکی در مشهد. موضوع را به آن‌ها گفتیم و گفتیم شما دو نفر دانشجوی پزشکی هستید. بابا هم خواسته که به اردبیل برگردید.

گفتند ما دوست داریم با شهادتمان پزشک روح مردم شویم. اصرار کردیم. سلیم گفت یک‌شب به من مهلت بدهید. فرماندۀ گردان بودم و برادرانم در چادر ما خوابیده بودند. نیمه‌شب دیدم در خواب دست‌وپا می‌زند و گریه می‌کند. از خواب بلند شد و گفت. خواب دیدم می‌خواهم شهید شوم و شما نمی‌گذارید.

فردای آن روز دنبالش می‌گشتم. دیدم شاد و خندان و رقصان رقصان می‌آید. آن‌ها برای عبادت شبانه‌شان قبر درست کرده بودند. به من که رسید گفت: «مزدم را گرفتم در این عملیات شهید خواهم شد. سلمان هم فردایش خبر شهید شدنش را داد. آن‌ها یک وصیت‌نامۀ مشترک نوشتند. گفتم اگر یک نفر از شما شهید شد، چگونه از وصیت‌نامه مشترک استفاده شود. گفتند خاطرت جمع باشد.
من فرماندۀ گردان بودم. وقتی عملیات اعلام شد، تصور خداحافظی چهار برادر که دو نفرشان مطمئن از شهادت خودشان بودند چه سخت بود. قدری که پیش رفتیم، در یک مرحله از استراحت دیدم که سلیم برای بچه‌ها روضۀ حضرت علی‌اکبر را می‌خواند و بچه‌ها هم در حالت سجده می‌گریند. گفتم دیر می‌شود و باید برویم. سلیم و سپس سلمان قمقمۀ آبشان را خالی کردند و گفتند می‌خواهیم تشنه به شهادت برسیم. به اعتراض من هم توجه نکردند.
به هر جهت جلو رفتیم و خط را شکستیم. قدری که گذشت برادرم سلمان که فرمانده و معاون گروهانش به شهادت رسیده بودند، با بیسیم تماس گرفت و گفت مشتلق بده که برادر شهید شدی. رفتم سراغش. درحالی‌که می‌خواندم: « گلی گم‌کرده‌ام، می‌جویم او را …» به او که رسیدم لبم را روی لبش گذاشتم و سخت بوسیدمش. دردی به ستون فقراتم افتاد که هنوز آن درد با من است.

عملیات سخت در جریان بود و کار در یک قسمت سخت شده بود. به آن قسمت رفتم. دیدم سلمان باآنکه اولین اعزامش بود، تیربار گرفته بود و آتش می‌ریخت. به او گفتم: «در این سنگر بشین و آتش بریز تا من بتوانم جلو بروم و وضع را ببینم. او به‌شدت آتش می‌ریخت. قدری که جلو رفتم یک‌باره با برخورد گلولۀ توپ تانک به سنگر سلمان به هوا پرتاب شد و به زمین خورد. رفتم سراغش. مثل گنجشکی که به ماشین می‌خورد، دست‌وپا می‌زد و جانش بالا نمی‌آمد. آن‌قدر صحنه دردناک بود که شهادتش را از خدا خواستم. کمی از حالت کما بیرون آمد و گفت: «به امام سلام برسانید و بگویید تاآخرین‌نفس ایستادیم.»
کمی بعد من هم مجروح شدم. من را به بیمارستانی در شیراز بردند. پدرم تلفن کرده بود برای دفن شهیدانمان به اردبیل بروم. رویم نمی‌شد به اردبیل بروم و حالم خوب نبود، ولی برادرم گفت: بابا گفته تا رحیم نیاید، شهدایمان را دفن نمی‌کنیم.
به اردبیل رفتم. وارد حیاط شدم. رویم نمی‌شد وارد خانه شوم. کمی درنگ کردم. یک‌باره مادرم سرش را از پنجره بیرون آورد و گفت: شب عملیات خوابم نمی‌برد. آمدم توی حیاط و روبه‌قبله گفتم: « خدایا رحیم زن دارد؛ سلیم و سلیمان را به تو بخشیدم.»

***
در وصیت‌نامه شهیدان "نوعی اقدم" آمده است، بارالها، پروردگارا، بنده کمترین کمتر توایم، رو به بارگاهت آورده‌ایم، توشه اخروی نداریم فخر کنیم چشم امید به عفو و غفران تو دوخته‌ایم، ما را ببخش و از بندگان نیک و صالح و مقرب خود قرار فرما. بارگاه با عظمت تو خیلی والاست. حاشا از کرامت و عفو و بخشش تو ما را نبخشیده از دنیا ببری. درست است زمانی در غفلت بودیم، خطا کردیم، اشتباه کرده‌ایم، اما خدا چون فرموده‌ای می‌بخشم، پس گستاخ شده بودیم.

اکنون متوجه‌ایم آمده‌ایم به بارگاهت، خود ببخش. خدایا با آن که حتم داریم که می‌بخشی و غیرممکن است که قهر و غضبت شامل حال ما نیز شود ولی بار خدایا التماس می‌کنیم و این بارگاهت وسیع است.

بارالها تو کریمی تو رحیمی، ای مهربانترین مهربانان تو خود می‌دانی که فقط برای کسب رضای تو عازم جبهه‌ها شده‌ایم و تا آخرین نفس فقط برای کسب رضای تو می‌جنگیم. عاجزانه می‌خواهیم در آخرین لحظات نیز وقتی دیگر پیشانی به خاک از برای سجده می‌گذاریم باز هم رضای تو باشد و به یاد تو و برای تو، باز هم در دل و قلب و نیت ما باشی ای خدای مهربان.

معبودا! معشوقا! اگر قرار است قلم تقدیر تو فرمان شهادت ما را امضا کند چنان کن که ابتدا مزه فتح را به چشیم و آن گاه از این محیط خراب آباد به‌سوی ملکوت اعلی تو پرواز کنیم.

به عشق دیدن یار نظاره‌ یک لبخند حاکی از رضایت حسین تو رضایت مهدی تو، به‌سوی بارگاهت پر گشاییم.

اما ای خدای بزرگ نه به خاطر آن عطایایی که وعده داده بودی بلکه به عشق دیدن یار نظاره‌ یک لبخند حاکی از رضایت حسین(ع) تو رضایت مهدی(عج) تو، بسوی بارگاهت پر گشاییم.

امیدواریم که انشاءالله بتوانیم ندای حسین زمان، امام عزیز را لبیک بگوئیم تا به کمک دیگر عزیزان رزمنده، اسلام را به پیروزی برسانیم و به وظیفه الهی خود که داشتیم و شهدا بر دوش ما گذاشته بودند عمل کنیم.
** محمد مهدی عبدالله زاده

منبع خبر

آخرین بوسه برادر بر لبان خشکیده برادر شهیدش +فیلم بیشتر بخوانید »

کمک ۳ میلیاردی سپاه به مردم هرمزگان +عکس

به گزارش مشرق، محمود سلیمانی، فرمانده سپاه ناحیه بشاگرد عصر امروز، گفت: محموله ۸۰۰ بسته غذایی نیرو دریایی سپاه به دست مردم نیازمند بخش گافر و پارامون رسید.

ببینید:

فیلم/ پویش کمک‌های مومنانه در ایران زمین

عکس/ مهربانی و همدلی مردم اردبیل

عکس/ رزمایش مؤمنانه سپاه در ماه رمضان

وی اظهار داشت: این بسته‌های غذایی شامل؛ مرغ، گوشت قرمز، برنج، روغن، مایع دستشویی و ظرفشویی، قند، چای، لوبیا و ماکارونی بود که بین مردم توزیع شد.

فرمانده سپاه بشاگرد افزود: پیش از این محموله نیز تعداد ۲۰۰ بسته غذایی توسط بالگرد و با حضور دریادار تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه در روستاهای دورافتاده بشاگرد توزیع شده بود.

سلیمانی گفت: ارزش هریک از بسته‌های غذایی ۳۰۰ هزار تومان است که نیرو دریایی سپاه در مجموع ۳۰۰ میلیون تومان در چند روز اخیر به بشاگرد کمک کرده است.

وی در پایان افزود: در رزمایش مساوات و همدلی و کمک‌های مؤمنانه با کمک خیرین و نیروی دریایی توانسته‌ایم روستاهای زیادی از جمله روستاهای بخش گافر و پارامون را پوشش دهیم.

منبع خبر

کمک ۳ میلیاردی سپاه به مردم هرمزگان +عکس بیشتر بخوانید »

سازمان رزمندگان ایرانی در نبرد آزادسازی خرمشهر

به گزارش مشرق، همانطور که می دانید عملیات الی بیت المقدس از شامگاه پنجشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۶۱ شروع شد. این عملیات پس از ۲۵ روز نبرد سخت سرانجام با آزادسازی خرمشهر در روز سوم خرداد۱۳۶۱ به پایان رسید.
اکنون به مناسبت سی و هشتمین سالگرد این پیروزی غرورانگیز سیر انجام و دشواریهای این عملیات را به نقل از کتاب "همپای صاعقه" پی می گیریم:

قسمت اول این گزارش را نیز بخوانید:

اتفاق بزرگ؛ ۳۸سال پیش در چنین روزی

فتحی مافوق طبیعت
گزارش عملیات الی‌بیت‌المقدس ـ قسمت دوم
استعداد دشمن

استعداد سپاه سوم نیروی زمینی ارتش عراق در این منطقه تا پیش از آغاز عملیات الی بیت‌المقدس چنین بود:
ـ لشکر ۶ زرهی از جنوب رودخانه کرخه تا شهر اشغالی هویزه.
ـ لشکر ۵ مکانیزه از غرب اهواز تا روستای سیّد عبود.
ـ لشکر ۱۱ پیاده از سیّد عبود تا خرمشهر (تیپ‌های ۲۲، ۴۸ و ۴۴ از لشکر ۱۱ پیاده‌، و نیز تیپ ۳۳ نیرو مخصوص‌، مأمور حفاظت از خرّمشهر بودند.)
ـ لشکر ۳ زرهی در شمال خرّمشهر
ـ تیپ مستقل۱۰ زرهی‌، یگانِ در احتیاط نزدیکِ سپاه سوم‌، در شرق بصره مستقر بود.

برابر اسناد قرارگاه مرکزی کربلا در برآورد کلی‌، استعداد دشمن به شرح زیر تخمین زده می‌شد:
نیروی پیاده ۳۶۰۰۰ تن‌؛ نیروی زرهی ۴۱ گردان شامل ۱۴۳۵ دستگاه تانک‌؛ نیروی مکانیزه ۳۸ گردان شامل ۱۳۳۰ دستگاه نفربر؛ توپخانه ۵۳۰ عراده توپ کششی و خودکششی.
استعداد و آرایش سپاه سوم نشان می‌داد که سر فرماندهی دشمن مصمم است با تمام قوا در این منطقه مقاومت کند؛ ضمن این‌که عمق و عرض زمین منطقه و نبودن ناهمواری، امتیازی برای نیروهای دشمن به شمار می‌رفت، زیرا دشمن با اتکا به یگان‌های زرهی و مکانیزه، میتوانست در این منطقه به خوبی مانور کند. با این حال، دشمن با برخی از محدودیت‌ها روبهرو بود؛ از جمله این که میبایست از سرزمین نسبتاً وسیع و عریضی دفاع میکرد در حالی که از نظر نیروی انسانی دچار کمبود بود. دشمن، قوای خود را به تناسب نقاط استراتژیک، حیاتی و مهم دشت جفیر و خرّمشهر، متمرکز کرده و در تدبیر پدافندی خود بیش از همه‌، به حفظ خرّمشهر و تأمین شرق بصره اهمیت داده بود.

سازمان رزم خودی
نکته مهم در سازمان رزم نیروهای خودی‌، همکاری نزدیک سپاه و ارتش در این عملیات بود که در طول دوران جنگ نظیر نداشت.
یگان‌های شانزده گانه رزمی سپاه که در این عملیات شرکت داشتند عبارت بودند از:
تیپ ۳۵ امام سجاد(ع) فرمانده: نبی رودکی
تیپ ۱۷ دی سپاه شهرستان قم فرمانده: شهید حسن درویشی
تیپ ۴۳ بیت‌المقدس فرمانده: حسین کلاه کج
تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله(ص) فرمانده: شهید احمد متوسّلیان
به استعداد ۱۴ گردان
تیپ ۷ ولیعصر (عج) سپاه دزفول فرمانده: عبدالمحمد رئوفی نژاد
(به استعداد ۶ گردان)
تیپ ۳۰ زرهی فرمانده: فتح الله جعفری
تیپ ۸ نجف اشرف فرمانده: شهید احمد کاظمی
تیپ ۳۱ عاشورا فرمانده: امین شریعتی
تیپ ۱۴ امام حسین(ع) فرمانده: شهید حسین خرازی‌دهکردی
تیپ ۳۷ نور فرمانده: شهید علی هاشمی
تیپ ۲۱ امام رضا (ع) فرمانده: شهید محمدتقی خادم‌الشریعه

تیپ ۴۱ ثارالله فرمانده: قاسم سلیمانی
تیپ ۲۲ بدر سپاه خرمشهر فرمانده‌: شهید سیّد عبدالرضا موسوی
(به استعداد ۶ گردان)
تیپ ۴۶ فجر (به استعداد ۸ گردان) فرمانده‌: اسحاق عساکره
تیپ ۲۵ کربلا فرمانده‌: مرتضی قربانی
تیپ ۳۳ المهدی (عج) فرمانده‌: علی فضلی
استعداد هر یگان سپاه (به استثناء تیپ ۲۷ پیاده محمّدرسول‌الله (ص)‌) بالغ بر ۷ تا ۱۰ گردان نیرو بود. مجموع استعداد نیروهای سپاه تا پیش از شروع عملیات، بین ۹۷ گردان پیاده، ۲ گردان مکانیزه و ۳ گردان زرهی بود که با آغاز عملیات و ورود سه تیپ پیاده به منطقه، آمار گردان‌های پیاده سپاه‌، به ۱۰۰ گردان رسید.

یگان‌های نیروی زمینی ارتش که در این عملیات شرکت داشتند عبارت بودند از:
لشکر ۱۶ زرهی (به استعداد ۳ تیپ) فرمانده‌: سرهنگ سیروس لطفی
تیپ ۳۷ زرهی فرمانده‌: سرهنگ مجید صارمی
لشکر ۲۱ پیاده (به استعداد ۴ تیپ) فرمانده‌: سرهنگ حسین حسنی سعدی
تیپ ۵۵ هوابرد فرمانده‌: سرهنگ کریم عبادت
لشکر ۹۲ زرهی (به استعداد ۳ تیپ) فرمانده‌: شهید سرهنگ مسعود منفردنیاکی
تیپ ۵۸ ذوالفقار فرمانده‌: شهید سرهنگ یعقوب علیاری
تیپ ۲۳ نوهد فرمانده‌: سرهنگ محمّد محمّدی
تیپ ۳ پیاده از لشکر ۷۷ فرمانده‌: سرهنگ اسلوبی

مجموع استعداد نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران بالغ بر ۶۱ گردان زرهی و مکانیزه و گردان پیاده بود. که با ۲۹ گردان توپخانه‌ی صحرایی و۵‌ گردان مهندسی رزمی و۱ گردان پل و ۴ گروه هوانیروز پشتیبانی می‌شد.

منبع خبر

سازمان رزمندگان ایرانی در نبرد آزادسازی خرمشهر بیشتر بخوانید »

مرور زندگی‌نامه یک شهید مدافع حرم، روی دور تند

«دلم پرواز می‌خواهد» زندگینامه شهید مدافع حرم، محمدحسن قاسمی، که پریسا محسن‌پور آن را قلمی و نشر روایت فتح روانه بازار کتاب کرده است.منبع خبر

مرور زندگی‌نامه یک شهید مدافع حرم، روی دور تند بیشتر بخوانید »