مجاهدت

گلایه مادر شهید «حامد بافنده» از حرف‌های نسنجیده

به گزارش مشرق، در میان سخنانش از برخی افراد جامعه گله‌مند است و می‌گوید که به خیلی مکان‌ها نمی‌رود تا زخم زبان‌های برخی افراد ناآگاه را نشنود. از کسانی که می‌گویند مدافعان حرم برای پول رفتند و جنگیدند می‌پرسد «چه کسی حاضر است برای مادیات از یک بند انگشت خود بگذرد؟» و تأکید می‌کند که «ناراحتی خانواده شهدا از حرف‌های عده‌ای است که نابخردانه و بدون آگاهی و بی‌ملاحظه حرف‌هایی نسنجیده، بی‌حساب و بدون فکر به زبان می‌آورند و دل مادران شهدا را آتش می‌زنند».

«مرضیه محمدیان» مادر شهید «حامد بافنده» در بیان خصوصیات اخلاقی و رفتاری فرزند شهیدش می‌گوید: «حامد» از کودکی عاشق مداحی و تلاوت قرآن بود و از سن پنج سالگی مداحی و قرائت قرآن به سبک مرحوم «عبدالباسط» را تمرین می‌کرد، زندگی را در کنار حرم رضوی آغاز و تا ۲۰ سالگی در مشهد زندگی کرد و بعد برای تشکیل خانواده به استان کرمان سفر کرد، خدا به وی یک فرزند دختر به‌نام «فاطمه» اعطا کرد، شغلش حسابداری بود و همسرش هم نیز کارمند دولت بود، از لحاظ مالی چیزی کم نداشتند، محبت اهل بیت (ع) از کودکی تا لحظه شهادتش در وجودش شعله‌ور بود و همین ارادت وی را برای دفاع از حرم حضرت زینب (ع) روانه سوریه کرد.

به‌مناسبت درگذشت اسوه صبر و استقامت، «مرضیه محمدیان» مادر شهید «حامد بافنده»، متن گفت‌وگو با این مادر شهید والامقام که در تاریخ ۲۷ فروردین ۱۳۹۷ منتشر شده است را بازنشر می‌کند.

* مادر شهید مدافع حرم «حامد بافنده» به فرزند شهید خود پیوست

**: از کودکی «حامد» بگویید.

«حامد» در سه سالگی پدر خود را از دست داد، در دوران کودکی خیلی بازیگوش و دوست داشتنی بود و به مراسم‌های مذهبی خیلی علاقه داشت. عاشق جلسه قرآن و روضه و مجالس مذهبی بود و از پنج سالگی نیز مداحی می‌کرد.

**: نمونه‌ای از کارهای کودکی «حامد» را بگویید؟

«حامد» خیلی دوست داشتنی و خواستنی بود، به این معنی که کارهای شیرین بازی از خودش زیاد در می‌آورد. یک روز که به خانه خواهر خود رفته بود لانه کلاغ را می‌بیند و به حیاط می‌رود تا بچه کلاغ‌ها و لانه کلاغ را پایین بیاورد، ولی این قدر بالای درخت رفته بود، که نمی‌توانست پایین بیاید، تا جایی که تلفن کردند و از آتش نشانی آمدند و وی را از درخت پایین آوردند.

**: از فعالیت‌های مذهبی «حامد» بگویید؟

حامد از سن ۱۰ سالگی در مسجد «کرامت» مکبر بود و در مراسم‌های مختلف مسجد شرکت می‌کرد و قرآن می‌خواند و مداحی می‌کرد، به مرحوم «عبدالباسط» خیلی علاقه داشت و در تلاوت قرآن از وی تقلید می‌کرد.

**: از نحوه رفتار و کارهای فرزندتان بیشتر بگویید؟

فرزندم برای انجام همه کارهایش زودتر از وقت اقدام می‌کرد. خیلی زود همه مراحل زندگی‌اش را پشت سر گذاشت و زود وارد بازار کار شد و حتی زود هم ازدواج کرد. حامد از ۱۸ سالگی برای ازدواج اقدام کرد، وقتی از وی پرسیدم «زود نیست؟» گفت: «می‌خواهی گناه کنم؟».

**: «حامد» چگونه فرزندی برای شما بود؟

«حامد» خیلی مهربان و عاطفی بود، اگر می‌فهمید بیمارم شب تا صبح کنارم می‌ماند، زمانی که هنوز مدرسه نمی‌رفت سریع می‌دوید و همسایه‌ها را خبر می‌کرد، بیایید مادرم را دکتر ببریم.

**: مداحی را چگونه آغاز کرد؟

«حامد» همه جا می‌رفت و مداحی می‌کرد. گفتم «حامد می‌روی مداحی کنی چه قدر می‌گیری؟» گفت: «مامان جان چه کسی برای اهل بیت (ع) پول می‌گیرد و نرخ تعیین می‌کند، این حرف‌ها را نزنید». فرزندم عاشق اهل بیت (ع) بود و به این مسائل فکر نمی‌کرد.

**: «حامد» چند مرحله به سوریه رفت؟

فرزندم سه بار برای دفاع از حرم حضرت زینب (ع) به سوریه رفت، همسرش بار آخر خواست تا من واسطه شوم که نرود، زیرا «فاطمه» دختر حامد به وی خیلی وابسته بود و اذیت می‌شد. وقتی صبح از کرمان آمده بود، زنگ زد و من نیز در را باز کردم، بعد از سلام و احوال‌پرسی، پرسیدم «می‌خواهی دوباره به سوریه بروی؟» گفت: «خبردارت کردند». به حامد گفتم: «تو دین خودت را ادا کردی، چند بار رفتی و آمدی، «فاطمه» گناه دارد، سنی ندارد و خیلی دوستت دارد».

«حامد» نیز در پاسخ گفت: «مامان! بچه‌های سوری هم برای خانواده‌های‌شان عزیز هستند، آن‌جا آن قدر «فاطمه» هست…»، گفتم «نرو» گفت: «مامان این مسئله را از من نخواه و دیگر تکرار نکن، نمی‌توانم»، دست و پایم را بوسید. گفتم: «به حضرت زینب (س) سپردمت» بعد دستم را بوسید و گرفت از حیاط به داخل خانه آمدیم و گفت: «مامان! حالا برویم به من صبحانه بده بخورم» و بعد نیز گفت: «برایم لقمه بگیر». حامد خیلی خوب می‌توانست خودش را در دلم جا کند و حرفش را بزند.

عاشق واقعی اهل بیت (ع) بود

عید سال ۹۶ به «رفسنجان» خانه «حامد» رفتیم، وی با خواهر و همه برادرها و برادرزاده‌ها عکس گرفت و بچه‌ها را بوسید و بغل کرد و با همه وداع کرد. «حامد» خود می‌دانست که این دیدار آخر است، برای همین با همه عکس یادگاری گرفت.

برادرها و همه دوستان خیلی سعی کردند مانع رفتن «حامد» شوند، ولی گفت: «من راهم را انتخاب کرده‌ام، هیچ مانعی برای رفتنم وجود ندارد»، همیشه روضه حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) را می‌خواند و به تمام معنا عاشق واقعی ائمه اطهار (ع) بود.

برادر بزرگ‌تر «حامد» خیلی اصرار کرد که وی نرود، می‌گفت: «حامد نرو، بیا مشهد مغازه لباس فروشی با هم کار کنیم، هر طور بخواهی با هم کار می‌کنیم»، هر کار کرد «حامد» گفت: «نمی‌شود، من راهم را انتخاب کرده‌ام و با ایمان و یقین قدم در این راه گذاشته‌ام. دنیا برایم کوچک شده، کار دارم نمی‌توانم بمانم، حضرت زینب (س) مرا به طلبیده و پذیرفته است، نمی‌خواهم فرصت خدمت در حریم اهل بیت (ع) را از دست بدهم».

**: از خاطرات فرزندتان بگویید.

سال گذشته که «حامد» به همراه «فاطمه» دخترش به مشهد آمده بود، به پارک «موج خروشان» رفتیم، زمانی که در پارک رسیدیم، حامد گفت: «هر وقت بازی فاطمه تماتم شد، تلفن بزن که بیایم و فاطمه و شما را ببرم». پرسیدم که «چرا داخل پارک نمی‌آیی؟» گفت: «مادر! وضعیت پارک را نمی‌بینی، بانوان رعایت حجاب اسلامی را نمی‌کنند، دوست ندارم در چنین مکانی بیایم. «فاطمه» را ببر بازی کند». زمانی که به وی تلفن کردم ۱۵ دقیقه‌ای طول کشید تا بیاید. گفتم: «کجا بودی»، گفت: «از این جا فاصله گرفتم و دور شده بودم، ببخشید خیلی طول کشید».

فرزندم حجاب و عفاف بانوان برایش خیلی ارزشمند بود و همواره باغیرت و تعصب دینی برخورد می‌کرد، خدا را شکر عروس خوبی دارم، هر بار به حرم امام رضا (ع) می‌روم، از ایشان می‌خواهم که کمک کند تا دختر حامد را فاطمی بزرگ کنیم، همان‌گونه که «حامد» آرزو داشت، تا در صحرای محشر روسفید در برابر همه شهدا و حامدهای جامعه اسلامی باشیم.

**: بعد از شهادت «حامد»، به شما به‌عنوان مادر شهید چگونه گذشت؟

«حامد» سوم اردیبهشت‌ماه سال ۹۶ در سوریه به شهادت رسید، حدود ۱۲ روز طول کشید تا پیکرش را به ایران آوردند، دوست داشتم مزار وی در «مشهد» باشد، اما یکی از پسرها گفت: «مامان! «فاطمه» پدر خود را می‌خواهد، اجازه بده مزار وی در «رفسنجان» باشد» و نیز چند مسئول از مراکز مختلف هم همین مطلب را گفتند، با وجود این که خیلی برایم سخت بود و دوست داشتم مزار «حامد» در «مشهد» باشد، ولی به خاطر (نوه‌ام) «فاطمه» از «حامد» گذشتم تا «فاطمه» هر وقت دلگیر پدر خود شد، بتواند به سر مزار وی برود و کمتر احساس نارحتی و دلتنگی کند، این تنها کاری بود که می‌توانستم برای آرامش تنها یادگار فرزندم انجام دهم. خدا را شکر که خدا و حضرت زینب (س) به ما مادران شهدا عنایت دارند و صبر می‌دهند.

من مادرم دلتنگ می‌شوم، ولی به راهی که رفته افتخار می‌کنم

من به فرزندم افتخار می‌کنم، بعضی وقت‌ها دلتنگ «حامد» می‌شوم، من هم مادرم، ولی به راه و اعتقادی که فرزندم انتخاب کرده است افتخار می‌کنم، الهی هیچ مادری داغ نبیند، خدا گلچین می‌کند و خوب‌ها را می‌برد، واقعا «حامد» یک تحفه‌ای بود که همه دوست و فامیل دوستش داشتند.

حتی چند روز پیش خانم همسایه مرا به آشپزخانه خود برد و گفت: «حامد» فقط پسر و عزیز مادرش نبود، دیدم عکس «حامد» را به دیوار زده است، وقتی عکس را نشانم داد، اشک‌هایش سرازیر شد و خاطرات دوران کودکی «حامد» را یادآوری کرد، خانم همسایه تعریف کرد که «وقتی «حامد» روی درخت و دیوار می‌رفت، گاهی آن قدر بالا رفته بود که نمی‌توانستیم وی را به راحتی پایین بیاوریم. از وی می‌خواستیم برای ما قرآن بخواند، حالا که شهید شده است عکس وی را به دیوار خانه نصب کرده‌ام، هر زمانی دلتنگ «حامد» می‌شوم به عکس وی نگاه می‌کنم و یاد قرآن خواندن‌هایش می‌افتم و ناخودآگاه می‌گویم که «حامد! (سبک) عبدالباسط بخوان تا بگویم «امید» بیایید و تو را از بالای درخت پایین بیاورد.»» و با هم به یاد دوران کودکی «حامد» و شیطنت‌های وی خندیدیم.

«حامد» امانت خدا بود، با یتیمی بزرگ شد و خدا خواست به خاطر اخلاص و خوبی‌هایی که داشت، عاقبت به خیر شود.

**: چه مطلبی به عنوان مادر شهید مدافع حرم برای مردم و مسئولان دارید؟

ان‌شاءالله که جامعه اسلامی قدردان خون شهدا باشد، یادشان نرود که مردان باغیرت و شجاع برای حفظ دین اسلام و شعائر اسلامی به ویژه حجاب و عفاف که سفارش اکثر شهدا است رفتند تا جامعه پاک و اسلامی داشته باشیم.

ناراحتی خانواده شهدا از حرف‌های عده‌ای است که نابه‌خردانه و بدون آگاهی و بی‌ملاحظه حرف‌هایی نسنجیده، بی‌حساب و بدون فکر به زبان می‌آورند و دل مادران شهدا را آتش می‌زند که این مدافعان برای پول و… رفته‌اند، خیلی بی‌مروتی است، به‌عنوان نمونه بگویم که فرزندم حسابدار بود و همسرش کارمند رسمی یکی از سازمان‌های دولتی بود و هست، خوشبختانه زندگی خوبی هم داشتند و بسیار «حامد» توانمند و پرکار بود، نمی‌دانم چرا عده‌ای این قدر بی‌وجدان هستند و نمی‌فهمند، هیچ چیزی ارزشمندتر از جان انسان نیست، چه کسی حاضر است برای مادیات از یک بند انگشت خود بگذرد، هر کسی حاضر است «بسم‌الله»، به همین خاطر به خیلی مکان‌ها نمی‌روم تا نشنوم، الحمدالله من هفت فرزند را با یتیمی و با عنایت امام رضا (ع) با سختی بزرگ کردم و همیشه با کار و تلاش، زندگی خود و فرزندانم را تأمین کرده‌ام، امروز هم که کوچک‌ترین فرزندم «حامد» شهید شده است، بقیه هم هرکدام زندگی خوبی دارند و در جاهای مختلف کار می‌کنند و نیازی نداریم.

فرزندانی سالم و صالح دارم و خدا را شاکرم. امیدوارم این عده‌ای اندک هم که این حرف‌ها را می‌زنند، متوجه شوند و تمام همت جامعه اسلامی برای احیای ارزش‌ها و سازندگی جامعه اسلامی باشد و پاسدار خوبی به‌ویژه نسل جوان برای خون شهدا باشند.

منبع: دفاع پرسمنبع خبر

گلایه مادر شهید «حامد بافنده» از حرف‌های نسنجیده بیشتر بخوانید »

چرا فقط نقش پشتیبانی زنان در جنگ پررنگ شده؟

به گزارش مشرق، زنان به میزان نقش پررنگشان در دفاع مقدس، مورد توجه قرار نگرفته‌اند. مظلومیت و شجاعت زنان در دفاع مقدس ستودنی است، با وجود این که زنان نویسنده عرصه دفاع مقدس کم نیستند اما به دلیل محدودیت‌ها و مشغله‌های خاصی که دارند و موضع‌گیری‌هایی که درباره‌شان در این عرصه می‌شود، کمتر از مردان فعال بوده‌اند. البته این فعالیت کمتر، نشان از بی‌توجه بودنشان ندارد.
نمونه کتاب‌هایی چون «پنج زن اسیر جنگی» در کشور منتشر شده اما هنوز بسیاری از خانواده‌ها و زنان فعال در دوران دفاع مقدس معرفی نشده‌اند، برای نمونه در زمان دفاع مقدس خانواده‌هایی در مناطق مرزی به شهرهای عراق کوچانده شدند و سال‌ها در اردوگاه‌ها اسیر بودند، فشارها و مشکلات بسیاری را تحمل کردند که متأسفانه تاکنون نامی از این افراد برده نشده یا در زمینه شهدای زن تنها نامی از شهدای زن بمباران برده می‌شود، در صورتی که زنان بسیاری حتی به صورت مستقیم درگیر جنگ بودند و به شهادت رسیدند.
فریبا انیسی، از نویسندگان عرصه دفاع مقدس است که بیش از هجده عنوان کتاب در این زمینه منتشر کرده و از جمله کتاب‌های وی، زندگی‌نامه و خاطرات سیمین‌دخت وحیدی، شاعر انقلاب و دفاع مقدس است. این اثر با روایت داستانی زندگی‌نامه و خاطرات کودکی تا سال ۱۳۹۰ سیمین دخت وحیدی را در بر دارد. همچنین درباره سروده‌های وحیدی در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب است. در این کتاب آمده که سر سیمین‌دخت وحیدی در سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی مدتی را در زندان‌های اوین و قصر به سر برده است. وحیدی هر روز پشت دیوارهای زندان شعر می‌سرود و آثارش دست به دست در بین خانواده‌های زندانیان می‌چرخید. وحیدی در جبهه‌های دفاع مقدس نیز حضور داشته است. وی با سفر به جبهه‌ها و دیدار با رزمندگان علاوه بر شعرخوانی، از خاطراتشان برای سروده‌هایش ایده می‌گرفت. با انیسی در رابطه با جدیدترین اثر وی با عنوان «طوبی» که در دست تألیف است به گفت‌وگو پرداخته‌ایم که شرح آن را در ذیل می‌خوانید.
در ابتدا درباره موضوعی که قرار است در کتاب «طوبی» به ان پرداخته شود توضیح دهید. این داستان واقعی و مستند است؟
کتاب «طوبی» مربوط به زندگی‌نامه طوبی کرمانی است که در دست ویرایش دوم است. وی که هم‌اکنون در سمت دبیرکل اتحادیه جهانی زنان مسلمان در مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به ایفای نقش می‌پردازد، در دوران جنگ، به عنوان بازرس ویژه وزارت بهداشت به عملکرد بیمارستان‌ها و فعالیت پزشکان و پرستاران نظارت می‌کرد و به دیدار مجروحان می‌رفت و مشکلات را کنترل می‌کرد.
او در دوران پیروزی انقلاب اسلامی جزء اولین کسانی بود که همراه با دکتر فیاض‌بخش مرکز نگهداری از مجروحان را در نیاوران (منزل قطبی، رئیس رادیو و تلویزیون در زمان شاه) راه انداختند و در آنجا دوره‌های امدادگری و پرستاری آموزش داده می‌شد. امدادگرانی که تربیت شدند در ناآرامی‌های کردستان و جنگ خیلی کمک کردند تا جایی که ورود آنها به بیمارستان‌ها باعث شد که اعتصاب پرستارها در آن زمان بی‌نتیجه بماند.
کرمانی پس از دریافت مدرک دکترا در علم فلسفه وارد کارهای تبلیغی شد، مدتی نیز در آموزش و پرورش فعالیت می‌کرد و سپس از سوی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به عنوان اولین رایزن جمهوری اسلامی ایران به یونان سفر کرد و با توجه به سبقه فلسفی که یونان و ایران دارند در آنجا به تبلیغ دین اسلام و معرفی مولانا به عنوان شاعر ایرانی پرداخت و باعث نظم گرفتن فعالیت‌های اسلامی رایزنی در یونان شد که به دنبال این فعالیت‌ها چندین نفر در این کشور به دین اسلام گرایش پیدا کردند. همچنین وی اولین فردی بود که به عنوان بورسیه دولتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به آمریکا رفت و پایان‌نامه‌ای نوشت که در داخل و خارج از کشور بازخورد بسیاری داشت.
چه ویژگی در زندگی ایشان وجود داشت که قابلیت پرداخت در یک کتاب را می داد؟
آشنایی با طوبی کرمانی به زمانی برمی‌گردد که کنفرانس زنان در پکن برگزار شد و گروهی ۱۲۰ نفره که شامل دو هیئت دولتی و غیر دولتی بودند برای شرکت در این کنفرانس اعزام شدند. خانم کرمانی هم عضو این هیئت بود و در زمانی که اوج فعالیت منافقین بود با اطلاعاتی که گردآوری کرده بود توانست بخوبی در این کنفرانس نقش‌آفرینی کرده و از اسلام دفاع کند. همین آثار و فعالیت‌ها جرقه‌ای را در ذهن من ایجاد کرد تا گزارشی در زمینه فعالیت‌های وی تهیه کنم.
گاهی ممکن است در مسیر تدوین کتاب تابوهایی وجود داشته باشد که امکان آن در نشر کتاب نباشد. نظرتان در این باره چیست و اساسا خودتان هم دچار خودسانسوری شدید؟
در برخی کتاب‌ها مجبور شده‌ام برخی مطالب را حذف کنم، مثلاً آوردن اسم یک شخصیت باعث شد چاپ کتاب من یکسال به تعویق بیفتد. ما نمی‌توانیم تاریخ را پاک کنیم، البته اگر خط قرمز واقعیت باشد، ناگزیر به حذف کردن برخی قسمت‌ها هستیم. مثلاً در کتاب شهید تقوی‌فر موارد زیادی پاک شد، چون موارد اطلاعاتی بود و نباید عنوان می‌شد. حتی کتاب پس از تغییرات دچار پراکندگی شد، اما پذیرفتیم چون چیزی در کتاب گفته شده بود که الان جای گفتن آن نبود. اما خط قرمزی که بخواهیم تاریخ را برگردانیم دروغ است و نمی‌توایم تاریخ مملکت را عوض کنیم.
نیاز مخاطبان در حوزه دفاع مقدس بیشتر به چه نوع کتاب‌ها و در چه قالب‌هایی است؟
در شرایط کنونی نگرش‌ها تغییر کرده است، کتابی که چاپ می‌شود برای اینکه خوانده شود در مرحله بعد باید صوتی شود و قابلیت مطالعه از طریق تلفن همراه را داشته باشد. کتاب «شب پنجم» در رابطه با واقعیت‌های زندانیان زن سیاسی است که ۷۵ درصد وقایع که در کتاب ذکر شده، اتفاق افتاده است. تا وقتی به صورت کتاب بود، بازخوردی نداشتم اما وقتی صوتی شد، بازخوردهای زیادی دریافت کردم.
درباره نقش زنان در دفاع مقدس زیاد سخن گفته شده است که عمده آن مربوط به پشت جبهه در قالب پشتیبانی از جنگ، بخشی نیز در قالب نیروهای امدادی و گروه‌های پزشکی در مراکز درمانی و بخشی کوچک‌تری هم در قالب نیروی رزمنده به‌ویژه در اوایل جنگ است. شما به‌عنوان نویسنده نقش زنان در دفاع مقدس را چگونه توصیف می‌کنید؟
چندین مقاله در این زمینه نوشته‌ام و در همه آنها تأکید کرده‌ام که زنان نقش برجسته‌ای در دوران دفاع مقدس داشته‌اند اما آن که پررنگ شده، نقش پشتیبانی بوده است. حتی زنان اطلاعاتی داشتیم، مثلاً در کتابی که به خاطرات زنان بانه پرداخته به بیان خاطرات یکی از بانوان اطلاعاتی اشاره می‌کند که رئیس یک گروهک را در بانه شناسایی می‌کند و اطلاعات آن را در اختیار سپاهیان قرار می‌دهد و یا یکی دیگر از بانوان که وقتی متوجه می‌شود یک ضد انقلاب در جایی سنگر گرفته، لباس نظامی می‌پوشد و با نظامیان همراه می‌شود تا وی را شناسایی کنند.
یکی از اقداماتی که که شهید محمد بروجردی در کردستان انجام داد، برگزاری دوره‌های آموزشی برای بهره‌مندی از حضور بانوان در بخش‌های مختلف جبهه بود، یکی از بخش‌هایی که مسئولیت آن به بانوان واگذار شده بود، بخش مخابرات بود که در سنندج توسط بانوان اداره می‌شد، بانوان این فعالیت را با توجه به مخاطراتی که داشت پذیرفته بودند، چون نویز زیادی داشت و عمر شنوایی بانوان در این قسمت شش ماه بود. این‌ها فعالیت‌هایی است که هیچ وقت درمورد آنها نوشته نشده است.
بانوان فعالیت‌های زیادی در دوران دفاع مقدس انجام داده‌اند اما آن طور که باید به آنها پرداخته نشده، بخشی کم‌کاری نویسنده‌ها بوده اما از طرفی هم خودشان فکر می‌کنند اگر درمورد فعالیت‌های خود مطلبی بیان کنند، ریا می‌شود. برخی بانوان از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۷۱ در مناطق جنگی حضور داشته‌اند اما حاضر نمی‌شوند مطلبی بیان کنند.
به نظر شما امروز در عرصه خاطره‌نویسی بزرگترین ضرورت چیست؟
بزرگترین ضرورت، نوشتن واقعیت‌هاست. اسرای خانوادگی زیادی داریم که چون ثبت‌نام نشده‌اند، به خاطراتشان هم پرداخته نشده و جزء حرف‌هایی است که همیشه پنهان مانده است. اسرای زن زیادی داریم که فقط ۵ نفر از آنها که صلیب سرخ ثبت‌نام کرده رسمی هستند، بقیه جزء خانواده‌هایی هستند که وقتی بعثی‌ها به ایران حمله می‌کنند یا در روستاها بودند و متوجه نشده بودند که باید عقب‌نشینی کنند یا حاضر نبودند خانه خود را ترک کنند. در سقوط اول هویزه و سوسنگرد در این شهرها خانواده زندگی می‌کرده و بعثی‌ها برای مدت کوتاه فرماندار و شهردار برای شهرها انتخاب می‌کنند و چون نمی‌توانستند شهرها را کنترل کنند خانواده‌ها را به اردوگاه‌ها منتقل می‌کردند و به دنبال این رویدادها اتفاقاتی می‌افتد که چون قشنگ نیست پنهان می‌ماند.
چه راهکار و پیشنهاد علمی برای نشر آثار دفاع مقدس دارید؟
خاطرات دفاع مقدس باید به صورت مستند جمع‌آوری شود، سپس اسناد در اختیار نویسنده‌ها قرار داده شود تا از دل این‌ها رمان و خاطرات را استخراج کنند در مورد افراد نیز باید تاریخ شفاهی مورد توجه قرار گیرد.

*ایبنا

منبع خبر

چرا فقط نقش پشتیبانی زنان در جنگ پررنگ شده؟ بیشتر بخوانید »

تصویری جالب از جلسه فرماندهان سپاه با فرمانده‌ ارتش

به گزارش مشرق، یک فعال رسانه ای در صفحه شخصی خود درتوییتر تصویری ماندگار از جلسه فرناندهان سپاه با فرمانده ارتش را به اشتراک گذاشت.

منبع خبر

تصویری جالب از جلسه فرماندهان سپاه با فرمانده‌ ارتش بیشتر بخوانید »

«ستاره‌ها» در هفت‌آسمان هم یک ستاره ندارد!

به گزارش مشرق، قائم مقام نشر «ستاره‌ها» ضمن گلایه از عدم رسیدگی به مشکلات به‌وجود آمده برای این ناشر مشهدی در سامانه الکترونیک صدور مجوز کتاب، گفت: ما در سال گذشته تنها توانستیم مجوز ۲ عنوان از کتاب‌هایمان را بگیریم، چون سامانه برای ما دچار مشکل شده و کسی هم پاسخگوی این مشکل نیست.

نشر «ستاره‌ها» ناشر نام‌آشنای مشهدی و فعال در انتشار کتاب‌های حوزه دفاع مقدس است؛ نشری که پس از تاسیس در سال ۱۳۸۴ و فعالیت در حوزه دفاع مقدس، از چهار سال قبل تصمیم گرفت، فعالیت خود را گسترده‌تر کرده و به انقلاب و جبهه مقاومت نیز بپردازد.
خروجی این تصمیم، انتشار ۴۳ عنوان کتاب جدید و تجدیدچاپی در طی چهار سال گذشته بوده است؛ مجموعه کتاب‌های قصه سرداران، مروارید شکسته، ما افسانه نبودیم، شهربانو، از مشهد تا کاخ صدام و ده‌ها عنوان دیگر از سری کتاب‌هایی است که از سوی این موسسه انتشاراتی در مشهد به چاپ رسیده است.
کتاب «بهار» اولین اثرِ ترجمه شده نشر ستاره‌ها، از جبهه مقاومت است که با موضوع اسارت دختران ایزدی در دست داعش، سال گذشته به چاپ رسید. «ستاره‌ها» در حوزه انقلاب اسلامی هم به‌تازگی رمانی به‌قلم سعید تشکری آماده چاپ کرده است که به وقایع سال ۱۳۵۶ و اعتراض جمعی از زنان به جشن‌های مربوط به کشف حجاب، اشاره دارد.
حوزه دفاع مقدس که بخش اصلی فعالیت نشر ستاره‌هاست، خود، شامل سه بخش تاریخ شفاهیِ فرماندهان و رزمندگان، تاریخ شفاهی زنان قهرمان و رمان و ادبیات داستانی است و در این حوزه‌ها آثار قابل اعتنایی به مخاطبان عرضه شده است.
به گفته سعید محسن‌زاده، قائم مقام نشر «ستاره‌ها» در حوزه مخاطب‌شناسی، این نشر، دامنه گسترده‌ای از مخاطبان را در نظر دارد و جامعه هدف خود را بر اساس قشرها و گروه‌های سنی مختلف، در نظر گرفته است؛ به‌عنوان مثال مخاطب هدفِ رمان «شهربانو» که از رمان‌های پرفروش نشر ستاره‌ها به شمار می‌رود و اخیراً به چاپ دهم نیز رسیده است، بانوان ایرانی است.
او همچنین ضمن اشاره به بخش خاطراتِ شفاهی همسران شهدا به نام «زنان قهرمان»، می‌گوید: درحوزه خاطرات شفاهیِ زنانِ قهرمان، کاری ویژه با موضوع شهدای مدافع حرم انجام داده‌ایم به نام «رویای بیداری» که خاطرات همسر شهید مدافع حرم، مصطفی عارفی است و در طی یک‌سال و نیم از انتشار آن، به چاپ هشتم رسیده است.
نشر ستاره‌ها البته در سال ۹۸ بیشتر از ۲ عنوان کتاب جدید منتشر نکرده است، وقتی علت را از سعید محسن‌زاده جویا می‌شوم، در پاسخ می‌گوید: دلیل این مسئله این است که از مردادماه سال گذشته جلوی صدور مجوزهای ما گرفته شده است. از آنجایی که صدور مجوز برای انتشار کتاب، الکترونیکی شده است، ما در فرایند صدور مجوز دچار مشکل شدیم و کسی هم پاسخگو نیست؛ نه اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی و نه تهران. این دو کتابی هم که مجوز گرفتند، مربوط به قبل از الکترونیکی شدن فرآیند صدور مجوز بود و مجوز آنها را هم خود اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، برای ما صادر کرد.
قائم مقام نشر «ستاره‌ها» ادامه داد: از زمانی که همه ناشران در سامانه، برای صدور مجوز ثبت نام می‌کنند و آثارشان در تهران بررسی می‌شود، سامانه نشر «ستاره‌ها» به مشکل برخورده و متاسفانه کسی از مسئولین این حوزه، پاسخگوی مشکل ایجاد شده نیست.
نشر «ستاره‌ها» در حال حاضر هفت کتاب آماده چاپ دارد که مراحل قبل از چاپ را هم گذرانده‌اند؛ یعنی تاییدیه اداره حفظ و نشر آثار دفاع مقدس را که لازمه تولیدات در حوزه دفاع مقدس است، نیز دارد اما، به‌علت مشکلی که در سامانه برای این نشر وجود دارد، اصلا در فرآیند مجوزدهی قرار نمی‌گیرند.
«چاپ نشدن کتاب‌های آماده شده، مشکلات زیادی را برای ما ایجاد کرده است»؛ این جمله را آقای محسن‌زاده می‌گوید و ادامه می‌دهد: چاپ نشدن کتاب‌ها برای ما معضل جدی به وجود آورده چراکه باید این کتاب‌ها را با قیمت افزایش پیداکرده به نسبت گذشته به چاپ برسانیم؛ کتابی که می‌توانستیم با ۱۰ میلیون تومان، هزار نسخه از آن را چاپ کنیم اکنون به‌علت گران شدن کاغذ باید هزینه بیشتری بپردازیم، ازطرفی نویسنده هم انتظار دارد که کتابی که برایش زحمت کشیده، به‌موقع به چاپ برسد.
گره کوری که در فرآیند صدور مجوز برای نشر «ستاره‌ها» ایجاد شده است، پای سردار علی ناظری، معاون نشر و ادبیات سازمان حفظ آثار دفاع مقدس سپاه و بسیج را نیز به حل این ماجرا کشانده است؛ با این حال قائم مقام نشر «ستاره‌ها» می‌گوید: باز هم جواب درستی دریافت نکردیم، بعد از آن ماجرا هم که به جریان کرونا برخوردیم؛ به‌قول معروف روزِ روزش به ما جواب ندادند، چه برسد به حالا که شب تار است!»
محسن‌زاده ادامه می‌دهد: کتاب‌های «عاشقیت در خیابان چهاردهم» نوشته داوود امیریان که به اشغال خرمشهر و مقاومت مردم آن منطقه اشاره دارد و کتاب «روایت بی‌قراری» خاطرات مرضیه بلدیه همسر شهید مدافع حرم، حسین محرابی و کتاب «خاتون و قوماندان» خاطرات همسر شهید ابوحامد فرمانده و موسس لشگر فاطمیون، پشت چاپ گیر کردند؛ کتاب‌هایی که اگر به موقع منتشر می‌شدند، می‌توانستند در عرصه ملی به‌خوبی بدرخشند.
سال گذشته چندین کتاب از نشر «ستاره‌ها» در جشنواره‌های مختلف حائز رتبه شدند که از جمله آن‌ها می‌توان به درخشش «رویای بیداری» در جایزه شهید حسین همدانی، کسب رتبه نخست توسط کتاب «از مشهد تا کاخ صدام » در جشنواره کتاب پاسداران اهل قلم و افتخاراتی اشاره کرد که کتاب‌های «در حسرت یک آغوش» و «علویه نرگس» در جشنواره بین‌المللی کتاب ایثار و شهادت (سرخ نگاران) کسب کردند.
نشر ستاره‌ها در روزهای کرونایی از طریق سایت طاقچه، کتابراه و کتابچین، فروش خود را انجام می‌دهد که به گفته سعید محسن‌زاده، آثار نشر متبوعش در حال حاضر جزو پرفروش‌های این فروشگاه‌های خرید آنلاین کتاب هستند.
وی همچنین از انتشار کتاب‌های این نشر به‌صورت صوتی تا اردیبهشت‌ماه خبر داد و در انتها گفت: ما در ستاره‌ها نه قبیله‌ایم و نه سلیقه؛ ملاک و معیار برای ما، فرموده رهبر معظم انقلاب است. ما تمام تلاش خود را می‌کنیم که مشکلات و آسیب‌های جوانان را شناسایی و بررسی کرده و با استفاده از ظرفیت ادبیات انقلاب، دفاع مقدس و جبهه مقاومت روی این مشکلات کار کنیم؛ چه به‌صورت نگارش رمان، تاریخ شفاهی و یا مستندنگاری.کتاب‌های ما تاکنون به‌خوبی توانسته مخاطب را به‌سمت خود جلب کند و چرخه اقتصادی فعالی داشته باشد، با اینکه رسانه‌ها خیلی با ما آشنایی ندارند، ولی ناشران و کتاب‌دوستان، ما را می‌شناسند؛ اتفاقی که ما بسیار از آن راضی و خشنود هستیم.

* ایبنا

منبع خبر

«ستاره‌ها» در هفت‌آسمان هم یک ستاره ندارد! بیشتر بخوانید »

خاطره مهدی سلحشور از حاج قاسم درباره شهادت

به گزارش مشرق، حاج مهدی سلحشور مداح معروف در صفحه توییترش خاطره اش از شهید سلیمانی درباره شهادت را اینگونه روایت می کند:

منبع خبر

خاطره مهدی سلحشور از حاج قاسم درباره شهادت بیشتر بخوانید »