مدافعان حرم

کاروان‌های راهیان نور امسال به چوئبده می‌روند؟

سال نود و هشت باز هم شهدا طلبیدند و رفتیم کنار مزارشان. اینبار برای برگزاری نخستین سالگرد تدفین. به همت مسئولین امر و مردم شهر کار احداث سازۀ یادمان شهدا شروع شده بود…

به گزارش مشرق، حمید بناء، نویسنده دفاع مقدس در مطلبی نوشت:

دو سال پیش سه شهید گمنام راهی شهر بندری چوئبده شدند تا یکی از یادمانهای فراموش شدۀ دوران دفاع مقدس در محدودۀ نبرد بزرگ فتح فاو را احیا کنند. مأموریت جدید بچه ها در سکوت کامل انجام شد؛ مثل خود والفجر هشت. شاید این حرفها ذوقی و دلی به نظر برسد ولی من یقین دارم که شهدای گمنام خودشان محل تدفینشان را انتخاب می کنند.

جغرافیای دفن شهدای گمنام در شهر چوئبده تاریخ جالبی دارد. خانۀ جدید بچه ها کنار بیمارستان حضرت زهرا سلام الله علیهاست. جایی که ساخته شد برای درمان مجروحین عملیات والفجر هشت. کمی آنطرفتر از محل دفنشان همانجایی است که بهمنشیر را بستند برای تردد نیروها. خود بهمنشیر و شهر چوئبده خاطرات فراوانی از روزهای محاصره آبادان دارند. آن روزها تنها مسیر دسترسی به شهر آبادان همینجا بود.در سایر روزهای جنگ نیز نام چوئبده به چشم می خورد.

بگذریم! ماجرای آشنایی ما این سه شهید گمنام از آماده سازی محل تدفینشان آغاز شد. البته علت حضورمان در منطقه اردوی جهادی بود ولی شهدا اجازۀ مشارکت بچه های جبهۀ فرهنگی میقات ظهور در آماده سازی مقبره و برگزاری مراسم تدفین را صادر کردند. یادش بخیر! چه شبها و روزهای قشنگی داشتیم. رفقا با رمز یا حضرت زهرا سلام الله علیها عملیات احداث یادمان را شروع کردند. دلشان هوایی ضریح خیالی حضرت مادر بود و چشمهایشان خیس اشک. نه خواب داشتند و نه خوراک. زمان زیادی نداشتند؛ چیزی در حدود چهل و هشت ساعت. مردم چوئبده هم برای مهمانان جدید شهرشان سنگ تمام گذاشتند. دلشان پر می کشید برای استقبال. سال نود و هفت بچه ها همانجا پای بساط ساخت و ساز قبور شهدا تحویل شد. بحمدالله همه چیز خوب و آبرومندانه برگزار گردید. با همت مردم و بچه های جهادی.

سال نود و هشت باز هم شهدا طلبیدند و رفتیم کنار مزارشان. اینبار برای برگزاری نخستین سالگرد تدفین. به همت مسئولین امر و مردم شهر کار احداث سازۀ یادمان شهدا شروع شده بود. سال نود و هشت بچه های جهادی هم کنار شهدای گمنام جان گرفت. حالا، در روزهایی که سال نود و هشت هفته های آخرش را پشت سر می گذارد کار ساخت و ساز مقبرۀ شهدای گمنام رو به پایان است.

حضور این سه سردار دوران دفاع مقدس در چوئبده بهترین بهانه برای کاروانهای راهیان نور است تا امسال یک زیارتگاه جدید را به سفرشان اضافه کنند. یادمانی با طعم ارادت به حضرت صدیقۀ طاهره سلام الله علیها. إن شاء الله متولیان راهیان نور و مدیران دولتی استان خوزستان این پیشنهاد را در دستور کارشان قرار بدهند.

زیرساخت شهری چوئبده کمبودها و کاستی های قابل ذکری هم دارد که امیدواریم به برکت حضور شهدای گمنام دولتی ها و جهادی ها دست به دست هم بدهند برای آبادانی و طراوت بیشتر این شهر جنگ دیده.

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

کاروان‌های راهیان نور امسال به چوئبده می‌روند؟ بیشتر بخوانید »

«ابوعلی کجاست؟» زندگینامه خودگفته شهید عطایی

«ابوعلی کجاست؟» خاطرات شهید عطایی از روزهای حضورش در جبهه‌های نبرد با دشمن تکفیری است. خاطراتی که خود راوی آن است و قرار بوده برای نگارش کتابی در ارتباط با شهید صدرزاده مورد استفاده قرار بگیرد اما…

به گزارش مشرق، آدم بعضی از خاطرات شهدای مدافع حرم را که می‌خواند باورش نمی‌شود این آدم‌ها تا همین چند وقت پیش در کنار ما زندگی می‌کردند؛ نه رویین‌تن بودند و نه توانایی‌های ماورایی داشتند؛ معمولی و ساده، عین خودمان اما با آرزوهایی بزرگ که از هر قدرتی قوی‌ترشان می‌کرد.

شهید مرتضی عطایی یکی از همین شهدای جالب اما گمنام مدافع حرم است. شهیدی که برای حضور در جمع مدافعان حرم، خود را به عنوان یکی از اهالی افغانستان جا زد تا اجازه حضورش در کنار دلاوران تیپ پرافتخار فاطمیون داده شود. مرتضی عطایی یار غار شهید مصطفی صدرزاده است؛ یاری که برای او همچون برادر بود و در نهایت نیز مدتی کوتاه بعد از آسمانی شدن شهید صدرزاده به این برادر شهیدش پیوست. «ابوعلی کجاست؟» خاطرات شهید مرتضی عطایی از روزهای حضورش در جبهه‌های نبرد با دشمن تکفیری است. خاطراتی که خود راوی آن است و قرار بوده برای نگارش کتابی در ارتباط با شهید صدرزاده مورد استفاده قرار بگیرد اما در نهایت به واسطه شهادت آقا مرتضی که همه او را در میدان رزم با نام «ابوعلی» می‌شناسند، کتاب «ابوعلی کجاست؟» در قالب اثری مستقل منتشر می‌شود.

ابوعلی مصداقی تام و تمام از یک بسیجی مخلص است و زوج او و شهید صدرزاده در میدان نبرد، تبدیل به یکی از مهم‌ترین تیم‌های فرماندهی در میدان نبرد علیه داعش می‌شود. علاقه ابوعلی به بسیج و فعالیت‌های نظامی در کنار توجه ویژه او به تذهیب نفس و البته رفاقت شش‌دانگش با مصطفی صدرزاده دست به دست هم می‌دهد تا یک تعمیرکار ساختمانی تبدیل به عارفی تمام‌عیار شود.

کار تحقیق و تدوین این اثر به ترتیب توسط محمدمهدی رحیمی و نوید نوروزی انجام شده است؛ در بخشی از این کتاب در ارتباط با دلیل نامگذاری کتاب با عنوان «ابوعلی کجاست؟» می‌خوانیم: «در عملیات بصر الحریر دشمن ۹ نفر اسیر گرفت که ۵ نفر از آنها را به شهادت رساند و ۴ نفر دیگر در ماه رمضان سال ۹۵ با اسرای مسلحین معاوضه شدند؛ یکی از این اسرا حیدر محمدی بود. مسلحین موقع اسارتش عکس شاخص فاطمیون را به او نشان داده و گفته بودند: «ابوعلی کجاست؟» می‌گفت: «ابوعلی دیگر به منطقه نرو، اگر رفتی اسیر نشو که برایت نقشه‌ها دارند!» ارتباط عاطفی شهید عطایی با شهید صدرزاده را باید نوعی رابطه مرید و مرادی دانست. صدرزاده به عنوان فرمانده درس‌های بسیاری به ابوعلی می‌دهد که نه فقط برای او، بلکه برای همه جوانان نسل امروز قابل توجه و تامل است. ابوعلی در یکی از خاطراتش در ارتباط با شهید صدرزاده که در میدان نبرد به «سید ابراهیم» مشهور بود، می‌گوید: «یکی از تذکرات سیدابراهیم قبل از عملیات‌ها این بود که می‌گفت: «بچه‌ها اینطوری دعا کنید که خدایا ما در این عملیات دعا نمی‌کنیم که پیروز شویم؛ ما می‌خواهیم در شکست و پیروزی، تو از ما راضی باشی. اگر تو با شکست از ما راضی می‌شوی، ما راضی هستیم که شکست بخوریم. اگر با پیروزی از ما راضی می‌شوی، هر چه رضای توست، همان اتفاق بیفتد.» خیلی تاکید می‌کرد که فقط برای رضای خدا کار کنیم».

*وطن امروز

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

«ابوعلی کجاست؟» زندگینامه خودگفته شهید عطایی بیشتر بخوانید »

ناگفته «شهید» حاج قاسم سلیمانی از «شهید» حاج احمد متوسلیان

گفتم:حاج آقا، من تقریبا ۲۵ ساله که در ایران و لبنان پی گیر قضیه حاج احمد متوسلیان هستم … نگاهش به روبه رو بود. همان طور حرف می زد. جرات نکردم به چشمانش نگاه کنم. با همان لبخند روی لبش، گفت…

به گزارش مشرق، حمید داودآبادی، رزمنده و نویسنده دفاع مقدس در جدیدترین مطلبش در فضای مجازی نوشت:

چندوقتی بود که شدیدا دنبال این بودم تا چند نفر که مطمئن بودم و هستم کامل ترین اطلاعات را از حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند، حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که تا امروز داشتم، کامل شود.
حاج قاسم سلیمانی یکی از آنها بود که اطلاعات و نظرش خیلی برایم اهمیت داشت و به نوعی ختم کلام بود.
دوست عزیزم "احسان محمدحسنی" – رئیس سازمان هنری رسانه ای اوج – با حاج قاسم ارتباط کاری زیادی داشت. یکی دو بار به او گفتم ترتیبی دهد با حاج قاسم جلسه ای کوتاه داشته باشم.
یک بار قرار شد هنگامی که حاج قاسم به شهرک سینمایی دفاع مقدس برای بازدید از صحنه های فیلمبرداری "به وقت شام" می رود، برویم آن جا که به دلایلی جور نشد.
گذشت تا اینکه بنده و خانواده ام برای جشن عروسی دختر آقا احسان که جمعه شب۲۴ اسفند۱۳۹۷در تالار طلائیه بود، دعوت شدیم.

بیشتر بخوانیم:

گفتگوی مشرق با حمید داودآبادی، پژوهشگر جنگ و مقاومت اسلامی؛

من از «حاج احمد» باخبرم / اختراع دوباره چرخ در کمیته پیگیری وضعیت دیپلمات ها / «ایلی حبیقه» شاه کلید اصلی است/ شیخ توسلی را با احمد متوسلیان اشتباه می‌گیرند!

ساعت حدود۸شب،دورمیز کنار دوستان نشسته بودیم که ناگهان چشمانم از تعجب گرد شد.
حاج قاسم سلیمانی، یکّه و تنها، با لباس شخصی و خیلی معمولی، وارد سالن شد.
از همان اول به ذهنم رسید بروم سراغش، ولی مانده بودم چطور؟ نمی دانم چرا کم آوردم؟! احسان حسنی لطف کرد، دستم را گرفت و برد سر میزی که افرادی خاص نشسته بودند.
مرا برد جلوی حاج قاسم. حاجی محترمانه و با ادب همیشگی، سریع از جا برخاست. تا احسان گفت:
-ایشون آقای داودآبادی هستند که …
حاج قاسم لبخند زیبایی زد و گفت:
-بله، ایشون رو که می شناسم …
قند در دلم آب شد. چه کیفی کردم از این حرف سردار.
همینطور که روی صندلی سمت راستش می نشسستم، باخنده گفتم:
-خب خدا رو شکر که بنده رو می شناسید، پس نیازی به معرفی نیست.
و با خنده جوابم را داد.
دور میز گرد، از سمت چپِ حاج قاسم، ابراهیم حاتمی کیا کارگردان،گلعلی بابایی نویسنده، مرتضی سرهنگی رئیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت و محسن مومنی رئیس حوزه هنری، که پهلوی من قرار داشت، نشسته بودند.

حاجی داشت با آقای سرهنگی درباره نوشتن کتاب زندگی سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) صحبت می کرد که ظاهر برای این کار دو تن از نویسندگان معروف حوزه هنری را برده بودند پیش حاج قاسم.

آقای سرهنگی که فهمید با حاجی کار دارم، لطف کرد، زود حرفش را تمام کرد و به صحبت با محسن مومنی مشغول شد.
سعی کردم از فرصت پیش آمده که معلوم نبود مجددا نصیبم شود و نشد! در کمترین زمان، بیشترین و بهترین بهرۀ ممکن را ببرم!
آرام دهانم را بردم دم گوشی حاجی و گفتم:
– حاج آقا، من تقریبا ۲۵ ساله که در ایران و لبنان پی گیر قضیه حاج احمد متوسلیان هستم … نگاهش به روبه رو بود. همان طور حرف می زد. جرات نکردم به چشمانش نگاه کنم. با همان لبخند روی لبش، رو کرد به من و گفت:
– خب، ببینم تو که ۲۵ سال روی این پرونده کار کردی، به چه نتیجه ای رسیدی؟! آرام گفتم: "به این رسیدم که همون روز اول همشون شهید شده اند."
با لحنی ملایم گفت: "درسته. دقیقا. تا همون شب اول همشون شهید شدند." با تعجب گفتم: "پس این حرفها که بعضیا می زنند که زنده اند و در زندان های اسرائیل هستند چیه؟"
لبخند تلخی زد و گفت: "این حرف ها رو ول کن." و ادامه داد: خب دیگه به چی رسیدی؟
جرات نمی کردم بگویم. نه این که از حاج قاسم بترسم، نه اصلا. بلکه از ادعای خود هراس داشتم. دهانم را به گوشش نزدیک کردم تا آن که بغلش نشسته بود، نشنود. …
و صحبت ادامه داشت و من، ساکت، ولی مات و مبهوت، مانده بودم!
حمید داودآبادی
۲ بهمن ۱۳۹۸

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

ناگفته «شهید» حاج قاسم سلیمانی از «شهید» حاج احمد متوسلیان بیشتر بخوانید »

روایتتان از تشییع پیکر «حاج قاسم» را بنویسید

روایت‌های مردمی از تشییع حاج‌قاسم، ابومهدی و همراهان‌شان، جمع‌آوری و منتشر می‌شود.

به گزارش مشرق، روایت‌های مردمی از تشییع حاج‌قاسم، ابومهدی و همراهان‌شان، جمع‌آوری و منتشر می‌شود.

بنیاد نهضت، با انتشار فراخوانی درصدد جمع‌آوری مجموعه‌ای از روایت‌های مردمی از روزهای تشییع و خاک‌سپاری سرداران شهید، حاج قاسم سلیمانی، ابومهدی المهندس و همراهان‌شان برآمده است.

به‌گزارش سازمان تبلیغات اسلامی، «بنیاد نهضتِ» سازمان تبلیغات اسلامی بر آن است تا با جمع‌آوری روایت‌هایی مردمی از تشییع، خاک‌سپاری و دیگربرنامه‌های برگزارشده برای شهادت سردار شهید، سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی، سردار شهید ابومهدی المهندس و یاران شهیدشان، این تجربۀ تاریخی را ثبت کند.

آنچه در این فراخوان مدّنظر است، تجربه، مشاهده و احساس برآمده از حضور در تشییع باشکوه سرداران شهید، برنامه‌های مرتبط با آن و حال‌وهوای شهر یا روستا و محله‌های مختلف است. مجموعۀ روایت‌های برگزیده، در قالب کتاب منتشر خواهد شد.

افرادی که تمایل به شرکت در این فراخوان دارند، باید روایت خود را حداقل در ۱۰۰۰ و حداکثر در ۴۰۰۰ کلمه نوشته و در یک فایل وُرد (word) به‌همراه نام و شماره‌تلفن خود، تا تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ به نشانیِ @revayat_rastakhiz در پیام‌رسان‌های «ایتا»، «بله»، «سروش» و «تلگرام»، یا به رایانامۀ revayat.rastakhiz@gmail.com بفرستند.

علاقه‌مندان برای اطلاع از اخبار و جزئیات تکمیلی، می‌توانند شبکه‌های اجتماعی این فراخوان را با نشانیِ revayat_rastakhiz در اینستاگرام و نشانیِ revayatrastkhiz در توییتر دنبال کنند.

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

روایتتان از تشییع پیکر «حاج قاسم» را بنویسید بیشتر بخوانید »

کی دست از دلمون برمی‌داری حاج قاسم؟ +فیلم

به گزارش مشرق، محمدعلی صمدی پژوهشگر دفاع مقدس کلیپی از سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.

دانلود

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

کی دست از دلمون برمی‌داری حاج قاسم؟ +فیلم بیشتر بخوانید »