مدافعان حرم

قُرص‌های حاج قاسم!

سردار عزیزِ سفر کرده ما، یک طبیب بود. طبیبی روحانی و معالج نفوس. او به جهت درک عمیق و شعور فوق العاده‌ای که داشت، مخاطب خود را می‌شناخت و می‌دانست به چه زبانی با او سخن گوید. کلامش چون دارو اندک بود.

به گزارش مشرق، «سیدابوالحسن موسوی طباطبایی» در یادداشتی در «روزنامه کیهان» نوشت:

دکتر حسین امیرعبداللهیان دستیار ویژه رئیس مجلس در امور بین الملل که سال‌ها در وزارت امور خارجه به جهت ارتباط شغلی با سردار شهید سلیمانی همکاری داشته است، از ترکش‌هایی می‌گفت که به تعداد انبوهی در سراسر بدن آن مجاهد بزرگ جا خوش کرده بودند. حاج قاسم گاهی که به ملاقات مقام معظم رهبری می‌رفت، متواضعانه همانند دیگر افراد، از درون گیت‌های بازرسی عبور می‌کرد و این گیت‌ها که به وجود فلز حساسیت داشتند هنگام عبور سردار، از چندین قسمت‌ مختلف، واکنش نشان داده و به صدا می‌آمدند!

سردار سلیمانی اظهار می‌داشت لحظه‌ای نیست که جایی از بدنم از درد ترکش‌ها آرامش داشته باشد از این رو یکی از دوستانم قرص‌های مُسکنی به من داده بود که هنگام غیر قابل تحمل شدن درد، قرص‌ها را مورد استفاده قرار می‌دادم.

آقای امیرعبداللهیان در ادامه به بیان خاطره‌ای شیرین از زبان شهید بزرگوار می‌پردازد:

«من پیوسته به زادگاهم سر می‌زدم و آشنایان و اهالی منطقه از پیر و جوان به ملاقات من می‌آمدند و در احوالپرسی، سخنان و درد دل‌های مختلفی مطرح می‌کردند. از جمله بعضی سالخوردگان از دردهای استخوان و مفاصل خود، که معمولا در دوران کهولت به سراغ افراد می‌آید، شکایت می‌نمودند و از من چیزی برای آرام شدن دردشان می‌خواستند! من یک بار به چند نفر از آنان قرص‌های مسکن را که همراهم بود دادم و گفتم من پزشک نیستم ولی خودم از این قرص‌ها استفاده می‌کنم.

اتفاقا آنها بعد از مصرف قرص و دیدن اثر مطلوبی که در تسکین دردهایشان داشت، مشتاق می‌شدند باز هم از آن استفاده کنند. لذا به منزل ما مراجعه نموده و در غیاب من از پدر و مادرم همان قرص‌ها را تقاضا می‌کردند و کم‌کم نام این قرص‌ها شد قرص‌های حاج قاسم»!!

***

سردار عزیزِ سفر کرده ما، یک طبیب بود. طبیبی روحانی و معالج نفوس. او به جهت درک عمیق و شعور فوق العاده‌ای که داشت، مخاطب خود را می‌شناخت و می‌دانست به چه زبانی با او سخن گوید. کلامش چون دارو اندک بود و تأثیر گذار. آنگاه که دشمن را مخاطب قرار می‌داد، هر جمله او سرنوشت‌ساز و تعیین کننده بود. وقتی رئیس جمهور آمریکا را قمار باز خواند و خطاب به وی گفت نیروهای مسلح ایران نمی‌خواهد( وارد میدان شوند) من و سپاه قدس حریف شما هستیم، با همین عبارت کوتاه، ارتش مسلح و متکبر دشمن را به چیزی نگرفت، به ارتش ایران اعتبار و آبرو بخشید، قدرت سپاه قدس را به رخ آمریکا کشید و رئیس جمهور این کشور را به خاطر تهدیدی که کرده بود در برابر جهانیان، خوار و زبون ساخت.

مجاهدان و مدافعان اسلام در جبهه با حاج قاسم، حالی وصف ناشدنی داشتند. نفس‌های گرم سردار، جبهه‌ها را از بن بست خارج می‌ساخت و در رزمندگان، روح سلحشوری می‌دمید. از ستیغ بلند وجودش آبشار امید و توکل، سیل آسا فرو می‌ریخت و جبهه‌های نبرد را سیراب می‌کرد. شخصیتش مالامال از امواج مثبت بود. رعد نگاهش بر دشمن متخاصم، شراره‌های قهر الهی می‌بارید و بر یاران، باران مهر و رحمت. لبخندش، به باغی روح‌انگیز می‌مانست که دشمنان از آن بی‌نصیب و دوستان از نکهت گل‌های آن کامیاب و برخوردار بودند.

شیر شجاع عرصه‌های نبرد، با هیمنه سپاهی و شوکت نظامی خود لرزه بر اندام نحس داعش می‌افکند. اما ملت‌های ایران، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن بلکه همه ملل محروم، آن عزیز را به عنوان سردار مهربان و افتاده‌ای که قادر به گشودن سخت‌ترین گره‌هاست می‌شناختند. او مصداق بارز أشِدّاءُ علی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم بود.

حاج قاسم با پدران و مادران شهدا رفتاری فرزندگونه و سخت متواضعانه داشت و در فرصت‌های پیش‌آمده به دیدارشان می‌رفت. اظهار دلتنگی آنان برای سردار در زمانی که دیدارشان به تأخیر می‌افتاد و نیز سفارش‌های مادرانه‌ مادران شهدا به او در مراقبت از سلامتی و امنیتِ خود، حاکی از احساسات لطیف و پیوندهای عمیق عاطفی بین آنان است.

سردار مهربانی، به شدت با کودکان مأنوس بود و جاذبه‌ای شگفت و باور نکردنی، کودکان و به‌ویژه فرزندان شهدا را در سایه سار مهر او و بر دامان پر عطوفتش می‌نشاند. روحیه توأمان جنگاوری و یتیم نوازی حاج قاسم، به گوهری می‌مانست که با غوطه در ژرفنای اقتدا به مولایش علی علیه‌السلام آن را فرا چنگ آورده بود.

در سنینِ عمر سردار نیز رمزی نهفته است و شهادت در ۶۳ سالگی گویای اتصال روحانی و تأسی نسبت به مولایش علی(ع) می‌باشد. همان‌گونه که آن امام متقین نیز در این ویژگی به رسول خدا(ص) اقتدا فرموده بود. عمر مبارک پیامبر اکرم و امیرمؤمنان ۶٣ سال بوده است.

حاج قاسم در دوره حیات مبارکش، پدر دلسوز یتیمان، دستگیر فروماندگان، پناه نیازمندان و غمگسار مهربان خلق بود. او انسانی خودساخته، مهذب، وارسته، رهیده از دنیا، زاهد، اهل تهجد و اشک و خلوت با خدا بود و هرگز شأنی برای خود قائل نشد. حاج قاسم قدیسی مجاهد و عارفی مبارز بود که چهل سال در جست‌وجوی گمشده‌ خود، بیابان‌ها را پیمود، از دره‌ها سرازیر شد، از دامنه‌ها بالا رفت و با تمام وجود در برابر دشمنان خونریز، سینه سپر نمود تا سرانجام در سرزمین مقدس عراق، جایی که مشهد شش امام معصوم است او را یافت، تنگ در آغوشش کشید و سر به پایش نهاد. آن عاشق پاکباز در اقتدا به سیدالشهدا علیه‌السلام با پیکری چاک چاک از شراب لقای حق سیراب شد و به او پیوست.

سردار مقتدر ما چقدر به دِعبِل خزاعی شبیه است. شاعری مجاهد و عاشق صادق اهل بیت(ع) که با بنی عباس و دشمنان آل رسول(ص)، جسورانه مبارزه می‌کرد و می‌گفت چهل سال است که چوبه دار خود را بر شانه‌های خویش حمل می‌کنم و کسی را نمی‌یابم که مرا از آن بیاویزد. دعبل سرانجام به دست عباسیان، ناجوانمردانه به شهادت رسید.

از برکات خون شهید سلیمانی عزیز است که آمریکا در مدتی اندک، آنچنان طعم حقارت و ذلتی را چشید که در طول تاریخ ننگین خود، نمونه آن را به یاد ندارد. رئیس جمهور هرزه و تروریست آمریکا که عَفِن نخوت و تکبرش دوزخیان را آزرده و مشمئز می‌سازد، پس از ارتکاب این جنایتِ تبهکارانه از هر سوی جهان حتی از داخل خاک خود، آماج بدترین دشنام‌ها و آنچه لایقِ هیکلِ کریه و مشوشش بود گردید. این نابخردِ تهی مغز به دست خود اسباب اخراج ذلیلانه نیروهای جهنمی آمریکا از منطقه را رقم زد و امید است پس از سیلی‌های مکرر جبهه مقاومت، به زودی شاهد افول و فرو پاشی این زقوم فساد و تباهی باشیم.

شهید حاج قاسم آنگاه که تذکره سفر به سوی معشوق را ستاند، دامان از غبارِ کره خاکی زدود و اینک در قهقهه مستانه و شادی وصلش در مقام عِندَ رَبِّهم یُرزَقُون، روزی می‌خورد. اما در این سوی، از شراب تلخ فُرقت خویش به دوستدارانش چشانید و برای همیشه، دستان ما را از نخل بلندش کوتاه و جامعه را از وجود سراسر حیا و ادبش ناکام گردانید.

امروز هر چند از بی‌تدبیری مسئولانِ غافل و منفعل، پیکره جامعه دردهایی بی‌شمار و رنجی بیکران را تحمل می‌کند، اما روح بلند و ملکوتی آن شهید سرافراز، بی تجویز قرص و دارو، ملت ما را از سرچشمه حقایق سیراب و نسبت به سراب‌های دروغین آگاه نمود. او که خون پاکش بزرگ‌ترین درد جامعه یعنی تفرقه و پراکندگی را مبدل به اتحادی بی‌نظیر کرد، به ملت آموخت پیروی از چه تفکری نجات بخش کشور از بحران‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است؛ تفکر لیبرالیسم و آینه‌دار غرب یا تفکر خط مقاومت و شهادت؟ حاج قاسم را به طبابتش بشناسیم.

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

قُرص‌های حاج قاسم! بیشتر بخوانید »

قُرص‌های حاج قاسم

سردار عزیزِ سفر کرده ما، یک طبیب بود. طبیبی روحانی و معالج نفوس. او به جهت درک عمیق و شعور فوق العاده‌ای که داشت، مخاطب خود را می‌شناخت و می‌دانست به چه زبانی با او سخن گوید. کلامش چون دارو اندک بود.

به گزارش مشرق، «سیدابوالحسن موسوی طباطبایی» در یادداشتی در «روزنامه کیهان» نوشت:

دکتر حسین امیرعبداللهیان دستیار ویژه رئیس مجلس در امور بین الملل که سال‌ها در وزارت امور خارجه به جهت ارتباط شغلی با سردار شهید سلیمانی همکاری داشته است، از ترکش‌هایی می‌گفت که به تعداد انبوهی در سراسر بدن آن مجاهد بزرگ جا خوش کرده بودند. حاج قاسم گاهی که به ملاقات مقام معظم رهبری می‌رفت، متواضعانه همانند دیگر افراد، از درون گیت‌های بازرسی عبور می‌کرد و این گیت‌ها که به وجود فلز حساسیت داشتند هنگام عبور سردار، از چندین قسمت‌ مختلف، واکنش نشان داده و به صدا می‌آمدند!

سردار سلیمانی اظهار می‌داشت لحظه‌ای نیست که جایی از بدنم از درد ترکش‌ها آرامش داشته باشد از این رو یکی از دوستانم قرص‌های مُسکنی به من داده بود که هنگام غیر قابل تحمل شدن درد، قرص‌ها را مورد استفاده قرار می‌دادم.

آقای امیرعبداللهیان در ادامه به بیان خاطره‌ای شیرین از زبان شهید بزرگوار می‌پردازد:

«من پیوسته به زادگاهم سر می‌زدم و آشنایان و اهالی منطقه از پیر و جوان به ملاقات من می‌آمدند و در احوالپرسی، سخنان و درد دل‌های مختلفی مطرح می‌کردند. از جمله بعضی سالخوردگان از دردهای استخوان و مفاصل خود، که معمولا در دوران کهولت به سراغ افراد می‌آید، شکایت می‌نمودند و از من چیزی برای آرام شدن دردشان می‌خواستند! من یک بار به چند نفر از آنان قرص‌های مسکن را که همراهم بود دادم و گفتم من پزشک نیستم ولی خودم از این قرص‌ها استفاده می‌کنم.

اتفاقا آنها بعد از مصرف قرص و دیدن اثر مطلوبی که در تسکین دردهایشان داشت، مشتاق می‌شدند باز هم از آن استفاده کنند. لذا به منزل ما مراجعه نموده و در غیاب من از پدر و مادرم همان قرص‌ها را تقاضا می‌کردند و کم‌کم نام این قرص‌ها شد قرص‌های حاج قاسم»!!

***

سردار عزیزِ سفر کرده ما، یک طبیب بود. طبیبی روحانی و معالج نفوس. او به جهت درک عمیق و شعور فوق العاده‌ای که داشت، مخاطب خود را می‌شناخت و می‌دانست به چه زبانی با او سخن گوید. کلامش چون دارو اندک بود و تأثیر گذار. آنگاه که دشمن را مخاطب قرار می‌داد، هر جمله او سرنوشت‌ساز و تعیین کننده بود. وقتی رئیس جمهور آمریکا را قمار باز خواند و خطاب به وی گفت نیروهای مسلح ایران نمی‌خواهد( وارد میدان شوند) من و سپاه قدس حریف شما هستیم، با همین عبارت کوتاه، ارتش مسلح و متکبر دشمن را به چیزی نگرفت، به ارتش ایران اعتبار و آبرو بخشید، قدرت سپاه قدس را به رخ آمریکا کشید و رئیس جمهور این کشور را به خاطر تهدیدی که کرده بود در برابر جهانیان، خوار و زبون ساخت.

مجاهدان و مدافعان اسلام در جبهه با حاج قاسم، حالی وصف ناشدنی داشتند. نفس‌های گرم سردار، جبهه‌ها را از بن بست خارج می‌ساخت و در رزمندگان، روح سلحشوری می‌دمید. از ستیغ بلند وجودش آبشار امید و توکل، سیل آسا فرو می‌ریخت و جبهه‌های نبرد را سیراب می‌کرد. شخصیتش مالامال از امواج مثبت بود. رعد نگاهش بر دشمن متخاصم، شراره‌های قهر الهی می‌بارید و بر یاران، باران مهر و رحمت. لبخندش، به باغی روح‌انگیز می‌مانست که دشمنان از آن بی‌نصیب و دوستان از نکهت گل‌های آن کامیاب و برخوردار بودند.

شیر شجاع عرصه‌های نبرد، با هیمنه سپاهی و شوکت نظامی خود لرزه بر اندام نحس داعش می‌افکند. اما ملت‌های ایران، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن بلکه همه ملل محروم، آن عزیز را به عنوان سردار مهربان و افتاده‌ای که قادر به گشودن سخت‌ترین گره‌هاست می‌شناختند. او مصداق بارز أشِدّاءُ علی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم بود.

حاج قاسم با پدران و مادران شهدا رفتاری فرزندگونه و سخت متواضعانه داشت و در فرصت‌های پیش‌آمده به دیدارشان می‌رفت. اظهار دلتنگی آنان برای سردار در زمانی که دیدارشان به تأخیر می‌افتاد و نیز سفارش‌های مادرانه‌ مادران شهدا به او در مراقبت از سلامتی و امنیتِ خود، حاکی از احساسات لطیف و پیوندهای عمیق عاطفی بین آنان است.

سردار مهربانی، به شدت با کودکان مأنوس بود و جاذبه‌ای شگفت و باور نکردنی، کودکان و به‌ویژه فرزندان شهدا را در سایه سار مهر او و بر دامان پر عطوفتش می‌نشاند. روحیه توأمان جنگاوری و یتیم نوازی حاج قاسم، به گوهری می‌مانست که با غوطه در ژرفنای اقتدا به مولایش علی علیه‌السلام آن را فرا چنگ آورده بود.

در سنینِ عمر سردار نیز رمزی نهفته است و شهادت در ۶۳ سالگی گویای اتصال روحانی و تأسی نسبت به مولایش علی(ع) می‌باشد. همان‌گونه که آن امام متقین نیز در این ویژگی به رسول خدا(ص) اقتدا فرموده بود. عمر مبارک پیامبر اکرم و امیرمؤمنان ۶٣ سال بوده است.

حاج قاسم در دوره حیات مبارکش، پدر دلسوز یتیمان، دستگیر فروماندگان، پناه نیازمندان و غمگسار مهربان خلق بود. او انسانی خودساخته، مهذب، وارسته، رهیده از دنیا، زاهد، اهل تهجد و اشک و خلوت با خدا بود و هرگز شأنی برای خود قائل نشد. حاج قاسم قدیسی مجاهد و عارفی مبارز بود که چهل سال در جست‌وجوی گمشده‌ خود، بیابان‌ها را پیمود، از دره‌ها سرازیر شد، از دامنه‌ها بالا رفت و با تمام وجود در برابر دشمنان خونریز، سینه سپر نمود تا سرانجام در سرزمین مقدس عراق، جایی که مشهد شش امام معصوم است او را یافت، تنگ در آغوشش کشید و سر به پایش نهاد. آن عاشق پاکباز در اقتدا به سیدالشهدا علیه‌السلام با پیکری چاک چاک از شراب لقای حق سیراب شد و به او پیوست.

سردار مقتدر ما چقدر به دِعبِل خزاعی شبیه است. شاعری مجاهد و عاشق صادق اهل بیت(ع) که با بنی عباس و دشمنان آل رسول(ص)، جسورانه مبارزه می‌کرد و می‌گفت چهل سال است که چوبه دار خود را بر شانه‌های خویش حمل می‌کنم و کسی را نمی‌یابم که مرا از آن بیاویزد. دعبل سرانجام به دست عباسیان، ناجوانمردانه به شهادت رسید.

از برکات خون شهید سلیمانی عزیز است که آمریکا در مدتی اندک، آنچنان طعم حقارت و ذلتی را چشید که در طول تاریخ ننگین خود، نمونه آن را به یاد ندارد. رئیس جمهور هرزه و تروریست آمریکا که عَفِن نخوت و تکبرش دوزخیان را آزرده و مشمئز می‌سازد، پس از ارتکاب این جنایتِ تبهکارانه از هر سوی جهان حتی از داخل خاک خود، آماج بدترین دشنام‌ها و آنچه لایقِ هیکلِ کریه و مشوشش بود گردید. این نابخردِ تهی مغز به دست خود اسباب اخراج ذلیلانه نیروهای جهنمی آمریکا از منطقه را رقم زد و امید است پس از سیلی‌های مکرر جبهه مقاومت، به زودی شاهد افول و فرو پاشی این زقوم فساد و تباهی باشیم.

شهید حاج قاسم آنگاه که تذکره سفر به سوی معشوق را ستاند، دامان از غبارِ کره خاکی زدود و اینک در قهقهه مستانه و شادی وصلش در مقام عِندَ رَبِّهم یُرزَقُون، روزی می‌خورد. اما در این سوی، از شراب تلخ فُرقت خویش به دوستدارانش چشانید و برای همیشه، دستان ما را از نخل بلندش کوتاه و جامعه را از وجود سراسر حیا و ادبش ناکام گردانید.

امروز هر چند از بی‌تدبیری مسئولانِ غافل و منفعل، پیکره جامعه دردهایی بی‌شمار و رنجی بیکران را تحمل می‌کند، اما روح بلند و ملکوتی آن شهید سرافراز، بی تجویز قرص و دارو، ملت ما را از سرچشمه حقایق سیراب و نسبت به سراب‌های دروغین آگاه نمود. او که خون پاکش بزرگ‌ترین درد جامعه یعنی تفرقه و پراکندگی را مبدل به اتحادی بی‌نظیر کرد، به ملت آموخت پیروی از چه تفکری نجات بخش کشور از بحران‌های مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است؛ تفکر لیبرالیسم و آینه‌دار غرب یا تفکر خط مقاومت و شهادت؟ حاج قاسم را به طبابتش بشناسیم.

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

قُرص‌های حاج قاسم بیشتر بخوانید »

سه توصیه سردار سلیمانی برای جوانان

سردار بزرگ مقاومت، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در یادداشتی به برادر زاده‌اش موارد تامل‌برانگیزی را یادآور می‌شود.

به گزارش مشرق، سردار بزرگ مقاومت و نماد مبارزه با نظام سلطه، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی یادداشتی به برادرزاده‌اش نوشته است.

متن این نوشته برای نخستین بار منتشر می‌شود:

مهدی جان!

۱- تمام کسانیکه به کمالی رسیدند خصوصا کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد، منشأ همه آنها سحر است. سحر را دریاب نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد اگر چندبار آنرا با رغبت تجربه کردی، لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی.

۲- زیربنای تمام بدیها و زشتی‌ها دروغ است.

۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگترها خصوصاً پدر و مادر؛ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی، هم آنها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد.

عمویت

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

سه توصیه سردار سلیمانی برای جوانان بیشتر بخوانید »

تفاوت سردار سلیمانی با ژنرالِ رضاخانی +فیلم

سرداری که در نیروی نظامیِ برآمده از انقلاب اسلامی تربیت شده است، در قلب دشمن حضور دارد و توطئه‌های استکبار را خنثی می‌کند، اما لشکر رضاخان بدون مقاومت تسلیم می‌شود.

به گزارش مشرق، موسی حقانی اظهار داشت: تشییع باشکوه مردم از پیکر شهیدان اسلام سردار قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس در عراق و بعد در شهرهای مختلف ایران نشان دهنده چرایی حضور سردار در عراق در سوریه و نقاطی است که قدرت‌های استکباری در آن حضور پیدا کردند. سردار در مناطقی حضور یافت که منافع، جان و ناموس این ملت‌ها مورد تعرض قرار گرفت. سردار برای دفاع از منافع ملی و مسلمین در این کشورها حضور داشته است.

وی ادامه داد: سردار ایرانی ۴۰ سال از عمر خود را صرف جهاد با دشمن کرد. هم در جبهه‌های جنگ ایران با نیروهای بعثی حضور داشت و هم بعد از جنگ تحمیلی، در عرصه بین‌المللی علیه جبهه استکباری مقاومت کرد و دشمن را وادار به عقب‌نشینی کرد و توفیقات بزرگی در این زمینه به دست آورد.

بیشتر بخوانید:

جایزه ۳ میلیون دلاری برای سر ترامپ

حقانی گفت: برای آن که تلاش‌ها و مجاهدت‌های سردارانی که در انقلاب اسلامی رشد یافته‌اند، متوجه شویم باید عکس‌العمل ارتش رضاخانی را در مقابل قوای متفقین در شهریور ۱۳۲۰ بررسی کنیم تا تفاوت قدرت ایران، قبل و بعد از انقلاب مشخص شود.

وی افزود: در شهریور ۱۳۲۰ کشورمان از سوی قوای متفقین اشغال شد. نیروهای نظامی کشورهای شوروی، انگلستان و آمریکا پایتخت کشور ایران را اشغال کردند و ارتش فربه و ناکارآمد رضاخانی که از او به عنوان ارتش مدرن و متحدالشکل یاد می‌شد، بدون هیچ مقاومتی تسلیم شد.

رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر گفت: جالب است بدانید برخی از امرای ارتش با افتخار عقب‌نشینی خود را به اطلاع رضاخان رساندند. رضاخان بعد از فرمان ترک منازعه درصدد فرار برآمد. نه رضاخان و نه ارتش او قصد مقاومت یا مقابله با اشغالگران را نداشت. آن ارتش صرفا برای صیانت از رژیم پهلوی تاسیس شده بود نه ایران.

وی گفت:‌ یکی از امرای ارتش رضاخان در تلگرافی به رضاخان اعلام کرد: برای اینکه نیروی خود را حفظ کنیم از جبهه‌های جنگ عقب نشینی کردیم. این در حالی است که وظیفه هر نیروی نظامی، ابتدا مقابله با تهدیدات دشمن است یا اگر ارتشی عقب‌نشینی کند، این کار باید تاکتیکی باشد. یکی از امیران لشکر به رضاخان نامه می‌نویسد و می‌گوید: ای ناقابل لشکر! همیشه ۲ هزار کیلومتر از خط مقدم فاصله دارید. این در حالی است که سردار شهید قاسم سلیمانی با حضور در قلب دشمن، بزرگ‌ترین توطئه‌های آنان را در منطقه ـ که همان ظهور داعش بود ـ خنثی کرد.

حقانی در پایان خاطرنشان کرد: سرداری را که در نیروی نظامیِ برآمده از انقلاب اسلامی تربیت شده با رفتار امیر لشکری که برای صیانت از رژیم پهلوی تربیت شده، مقایسه کنید و تفاوت را بفهمید. لشکر رضاخانی اساساً میل و اراده‌ای برای صیانت از کشور و مردم خودش نداشت.

ویدیوی این گفت‌وگو را مشاهده کنید:

دانلود

منبع: فارس

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

تفاوت سردار سلیمانی با ژنرالِ رضاخانی +فیلم بیشتر بخوانید »

جانباز ۷۰درصدی که هنوز رزمنده است

اوایل مهر ماه سال ۱۳۹۷ موفق شدم با هماهنگی حوزۀ هنری و مؤسسۀ سوره مهر به دیدار رهبر معظم انقلاب بروم و کتاب «سهم من از عاشقی» را تقدیم ایشان کنم. ایشان مثل پدری مهربان دستم را گرفتند و…

به گزارش مشرق، کتاب «سهم من از عاشقی» خاطرات خودنوشت جانباز ۷۰ درصد رمضانعلی کاووسی است که با عشقی غیرقابل وصف تک تک کلمات آن را با تنها انگشت سبابۀ دست چپش تایپ کرده¬ است. چرا که بقیۀ انگشتانم توانایی فشردن دکمه¬های صفحه کلید را ندارد. او اذعان دارد که هنوز هم خودش را رزمنده می¬پندارد، منتها در عرصۀ فرهنگ و خوشحال و شادمان است که توانسته¬ در حد بضاعت خود با پدیدآوردن این اثر ناگفته¬های گذران زندگی یک جانباز قطع نخاع را با هموطنانش به اشتراک بگذارد. با این رزمنده دیروز و نویسنده امروز درباره این کتاب گفت وگویی انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

به عنوان اولین سوال بفرمایید چرا عنوان کتاب را «سهم من از عاشقی» گذاشته‌اید؟

هر رزمنده‌­ای که پا در جبهه می­‌گذاشت به نحوی عاشق سربلندی دین و میهن بود. شهدا، با شهادت به معشوق رسیدند. سهم من نیز از عشق­بازی با حضرت دوست، ویلچرنشینی و کنار آمدن با مشکلات جانبازی رقم خورد.
هدف از نوشتن خاطرات‌تان چه بود و چرا به فکر افتادید با گذشت چندین سال از جنگ تحمیلی، خاطراتتان را از آن روزها به رشته تحریر درآورید؟
با مطالعۀ خاطرات رزمندگان و ایثارگران، این جرقه در ذهنم ایجاد شد که خاطرات یک جانباز قطع نخاع هم می‌­تواند برای علاقه­‌مندان کتاب­‌های دفاع مقدس جذاب و خواندنی باشد. به همین سبب دست به قلم شدم. البته قبل از «سهم من از عاشقی» کتاب­‌های دیگری نیز تألیف کرده­‌ام.

با گذشت چندین سال از حوادث جنگ، از حافظۀ خودتان کمک گرفتید یا اینکه در همان ایام به نوشتن یادداشت مشغول بودید؟
من هیچ یادداشتی از زمان جنگ و دوران جانبازی به یادگار نداشتم. باریتعالی علاقه‌­ای در وجودم به ثمر نشاند که خاطراتم را با عشق روی کاغذ سپید بریزم تا برای تاریخ و آیندگان به یادگار بماند.
مشوق و حامی شما در پدیدآوردن این اثر که بود؟
خالصانه بگویم، اگر راهنمایی­‌ها و کمک‌­های برادر گرامی­ ام استاد محمد قاسمی ­پور و همکارانش در حوزۀ هنری نبود من هرگز نویسندۀ موفقی نمی­‌شدم و این کتاب بعد از گذشت کمتر از دوسال به چاپ چهارم نمی‌­رسید.
فکر می‌­کنید چه خصیصه­‌ای کتاب «سهم من از عاشقی» را از کتاب‌های دیگر دفاع مقدس متمایز کرده است؟
شاید اینکه خودم تمام کلمات متن را با تنها انگشت سبابۀ دست چپم تایپ کرده‌­ام بتواند وجه تمایز کتاب من باشد. بقیۀ انگشتانم توانایی فشردن دکمه­‌های صفحه کلید را ندارد.
مهم‌ترین مسائلی که کتاب سهم من از عاشقی به آنها اشاره می‌کند، چیست؟
کتاب به خاطرات یک نوجوان روستایی اشاره می­‌کند که در خانواده­‌ای شلوغ و کم درآمد متولد شده است. به سختی بزرگ شده، زحمت کشیده، درس خوانده و نهایتاً به جبهه رفته است. در عملیات محرم بر اثر اصابت ترکش خمپاره به نخاعش جانباز و ویلچرنشین شده است. چگونگی گذران روزهای جانبازی­ام و پرداختن به ایثارگری همسرم نیز بخش دیگری از کتاب است.
مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری و پیشکسوت عرصه ادبیات دفاع مقدس بارها در سخنرانی‌ها مختلف به این نکته اشاره کرده­‌اند که سربازی که خاطراتش را ننویسد جنگش را ناتمام گذاشته، الان که شما خاطرات‌تان را نگاشته‌اید چه حسی دارید؟
خوشبختانه هم آقای سرهنگی و هم استاد کمره‌­ای کتاب مرا مطالعه کرده و لذت برده‌­اند. من هنوز هم خودم را رزمنده می­‌پندارم، منتها در عرصۀ فرهنگ. خوشحالم که توانسته­‌ام در حد بضاعتم با پدیدآوردن این اثر ناگفته‌­های گذران زندگی یک جانباز قطع نخاع را با هموطنانم به اشتراک بگذارم.
کتاب‌های دفاع مقدس در چند سال گذشته مورد توجه نسل جوان و نوجوان و همه اقشار اجتماع قرار گرفته، فکر می­‌کنید درون این کتاب‌ها چه رازی نهفته است که خوانندگان با آنها به راحتی ارتباط برقرار می‌کنند و می­‌خوانند؟
معتقدم رازهای پنهانی در کتاب­‌های دفاع مقدس نهفته که مخاطب با خواندش درمی‌­یابد قهرمان داستان صادقانه واقعیت‌­ها را با هموطنانش به اشتراک گذاشته است.
عکسی از شما در محضر مقام معظم رهبری موجود است که معظم له در حال گفت و گو با شما هستند، توانستید کتاب «سهم من از عاشقی» را به حضور ایشان تقدیم کنید؟
خوشبختانه بله. اوایل مهر ماه سال ۱۳۹۷ موفق شدم با هماهنگی حوزۀ هنری و مؤسسۀ سوره مهر به دیدار رهبر معظم انقلاب بروم و کتاب «سهم من از عاشقی» را تقدیم ایشان کنم. ایشان مثل پدری مهربان دستم را گرفتند، کتابم را مشاهده کردند و گفتند: به به، چه اسم زیبایی برای کتابت انتخاب کرده‌ای.
– امکان دارد پارگراف کوچکی از کتاب را برایمان بخوانید؟
کاوسی: بله. بیمارستان امام خمینی تبریز خیلی شیک و تمیز بود. مرا به اتاق بزرگی که چند مجروح دیگر هم آنجا بستری بودند، بردند و روی یکی از تخت­ها خواباندند. نیم ساعت بعد پرستاری سراغم آمد و شروع کرد پانسمان زخمم را عوض کند. چند لحظه بعد، دکتری هم وارد اتاق شد. نگاهی به زخم گردنم کرد و در پرونده‌ام دستوراتی نوشت. فردای آن روز مرا به رادیولوژی بردند و از گردنم عکس گرفتند. همان دکتر دیروزی کنار تختم آمد. عکس را برداشت و به سمت مهتابی سقف گرفت. نقاط سفیدرنگ زیادی، اطراف ستون فقرات گردنم، دیده می­شد. نوک سوزن ته‌گِردی را جاهای مختلف بدنم فروکرد. هیچ دردی حس نمی­کردم. در پرونده­ام مطالبی نوشت و رفت. چند دقیقه بعد، دو نفر آمدند و آتل سفید رنگی به گردنم بستند…

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

جانباز ۷۰درصدی که هنوز رزمنده است بیشتر بخوانید »