مدافعان حرم

«عکس جنگ» بازدارنده و امیدبخش است

عکس جنگ و مخصوصاً جنگ تحمیلی عراق علیه ایران برای ما فقط یک عکس صرف نیست. عکس جنگ برای ما هم عامل بازدارنده است و هم امیدبخش.

به گزارش مشرق، مجتبی کوچکی، مدیرعامل انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس از شرایط، برنامه‌ها و اهداف انجمن تحت مدیریتش می‌گوید.او معتقد است عکس‌های دفاع مقدس نویدبخش خبری برای نسل جدید انقلاب است و آن هم این‌ است که دیگر چنین اتفاقی برای کشور ما نخواهد افتاد. کوچکی در ادامه از اهمیت فعالیت عکاسان انقلاب و جنگ تحمیلی و پیامدهای مهم فعالیت‌های آن‌ها می‌گوید.

برای شروع از شرایط انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس در زمانی که شما این انجمن را تحویل گرفتید، بگویید؟
در سال‌۹۷ با توجه به عدم انتصاب مدیر بنیاد فرهنگی روایت فتح و وجود سرپرست برای این بنیاد و در ادامه آن استعفای مدیر سابق انجمن جناب آقای سیدعباس میرهاشمی؛ انجمن عکاسان، سال‌۹۷ را بدون مدیر گذراند. سال‌۹۶ نیز مدیریت مستقر در بنیاد روایت فتح، تصمیم به کوچک کردن انجمن‌ها و جلو بردن کارها از طریق برون‌سپاری گرفته بود که انجمن‌ها تبدیل به گروه‌های هنری و ستادی بنیاد می‌شدند که این ایده از سوی انجمن عکاسان شدیداً مورد انتقاد قرار گرفته بود و با استدلال اینکه ما مخاطب تخصصی داریم و یک انجمن صوری نیستیم و در حال اجرای کار تخصصی‌ایم و نمی‌توانیم فعالیت‌های خود را به بیرون از انجمن بسپاریم، سال‌۹۶ را هم با این تعارضات گذرانده است.در نتیجه دو سال‌۹۶ و ۹۷ سرعت رسیدن انجمن به اهدافش بسیار کند بوده و محصولات و اتفاقات فرهنگی ـ هنری تولید شده در این سال‌ها هم بسیار کم هستند.

سال‌۹۸ که شما وارد انجمن شدید، تا به اینجا چگونه گذشت؟
سال‌۹۸ با توجه به اینکه رییس بنیاد فرهنگی روایت فتح منصوب شد، توان تصمیم‌گیری برای فعالیت‌های جدید به‌وجود آمد. ولی از آنجایی که برنامه سال‌۹۸ انجمن را سال‌۹۷ تدوین کرده بودند، ما در آن تغییری ایجاد نکردیم و تنها با اجازه‌ای که ریاست بنیاد در اختیار ما قرار دادند، محتوای برخی از برنامه‌ها را تغییر دادیم. شاید تغییرات اساسی در سال اول صحیح هم نبود و ما حتی واحدهایی را هم که تأسیس کردیم آنقدر کوچک هستند که می‌شود گفت ما در آن‌ها قصد برون‌گرایی نداریم و خیلی در بیرون از انجمن درباره آن‌ها حرف نمی‌زنیم.

چه نوع تغییراتی ایجاد کرده و چه واحدهایی را تازه تأسیس کرده‌اید؟
سیاست کلی در سال‌۹۸ برترمیم ساختار گذشته و تأسیس برخی واحدهای جدید شد. برای همین ما تصمیم گرفتیم برخی ایده‌هایمان را در قالب واحدهای تازه تأسیس ارائه کرده و برخی دیگر را در افزایش فعالیت و کیفیت بخش‌های از قبل تأسیس شده اجرا کنیم. واحد «گویاسازی آثار» امسال تشکیل شد البته هنوز توان کمی دارد، ما در اینگونه واحدها به‌دلیل
تازه تأسیس بودن آن‌ها، فعلاً در حال قلق‌گیری هستیم و به نظرم امسال زیرساخت‌های آن‌ها را آماده می‌کنیم و فعالیت‌هایمان در سال آینده سرعت می‌گیرند و البته محصولی هم از این واحدها فعلاً بیرون نخواهیم داد. ما واحدی را تعطیل نکردیم و شاید بیشتر روی اصلاح مأموریت هریک از واحدهای قدیمی تمرکز کردیم. واحدهایی همچون «تولید عکس»، «آموزش»، «گویاسازی آثار» و چند بخش دیگر را امسال اضافه کردیم که همانطور که گفتم در حال قلق‌گیری و طراحی فرایندها و زیرساخت‌ها هستند. ما در انجمن یک‌دسته مخاطب تخصصی داریم که برایمان بسیار با اهمیت هستند. عکاسان جنگ اینجا رفت‌وآمد می‌کنند، به همین دلیل «باشگاه پیشکسوتان» را راه‌اندازی کردیم که آن دسته از پیشکسوتان عکاسی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس که در برخی اوقات که به ما سر می‌زنند، جایی را در انجمن برای خود داشته باشند و اگر کاری دارند بتوانند با امکاناتی که در اختیارشان قرار داده‌ایم، انجام دهند. بنا داریم با هدف جذب و ارتباط مخاطب جدید و جوان با پیشکسوتان عکاسی انقلاب و جنگ، دورهمی‌ها و گعده‌هایی را در فضای انجمن در باشگاه پیشکسوتان برگزار کنیم که ضمن شناسایی هنرمندان عکاسی این حوزه، انتقال تجربیات به نسل جدید نیز صورت گیرد.واحدهایی که در بالا نام آن‌ها را آوردم، واحدهای جدیدی است که در انجمن تأسیس شده است.

از نظر محتوایی چه هدف‌گذاری‌ای برای مخاطبان‌تان دارید؛ انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس قرار است به انجمن عام حتی برای دانشجویان عکاسی تبدیل شود و یا فقط با محوریت عکاسان انقلاب و جنگ حرکت کند؟
انجمن ما انجمن عکاسان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است، نه انجمن عکاسی انقلاب و دفاع مقدس و نامگذاری آن هم از ابتدا این‌گونه بوده و به نوعی یک انجمن صنفی شناخته می‌شده است. به همین دلیل ما به صورت تخصصی با عکاسان این موضوع روبه‌رو هستیم. وقتی شما اسم‌تان را انجمن عکاسان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس می‌گذارید، یعنی چیزی حدود ۳۰۰تا ۵۰۰عکاس انقلاب و جنگ مخاطب خاص شما هستند و البته مخاطب عام هم در کنار مخاطبان خاص شما از محصول بهره می‌برد و دیگر هدف اصلی به شمار نمی‌رود البته ما با تغییراتی که در محتوا داده‌ایم برای مثال در برگزاری نمایشگاه عکس شخصی یک عکاس و یا رونمایی از کتاب شخصی او را سعی می‌کنیم در جایی انجام دهیم که مخاطب عام هم وارد آن شود. ما مخاطب عام را خبر می‌کنیم و او را مخاطب عکس‌های عکاس قرار می‌دهیم ولی باز هم خدمت را داریم به عکاس ارائه می‌دهیم و سعی داریم تا او را مخاطب عکاسان قرار دهیم و حتی وقتی در مترو هم نمایشگاهی برگزار می‌کنیم تلاش داریم تا عکس را از محصولی فرهنگی- تبلیغی به محصولی برای معرفی عکاس آن تغییر دهیم به همین دلیل همیشه یک بیوگرافی مختصر از عکاس در کنار آن قرار می‌دهیم . تا وقتی کسی این عکس را می‌بیند یک پرتره کامل از عکاس را ببیند.
در نتیجه برخوردمان با عکس در حوزه محتوایی برخوردی هنرمند محور و موزه‌ای محور است تا دیگر عکس‌ها یک محصول تبلیغی نباشند و در اصل یک محصول هویت‌ساز تمدنی هستند و یک سند تاریخی به شمار می‌آیند و در ضمن عکاس هم در کنار عکس معرفی می‌شوند. مصرف بی‌رویه این عکس‌ها در این سال‌ها باعث ایجاد تفکری غلط در ذهن مردم و حتی مدیران شده است که عکس یک محصول مصرفی است که در زمانی که استفاده تبلیغی دارد باید استفاده شود با اینکه این عکس حاصل جان یک آدم است و وقتی من می‌خواهم یک اثر را ارزش‌گذاری کنم می‌گویم باید قیمت جان آن عکاسی را که در میدان این عکس را گرفته را به قیمت اثر اضافه کرد زیرا در میدان همان تیری که به سمت رزمنده شلیک می‌شده به سمت عکاس هم شلیک می‌شده ولی عکاس حتی اسلحه‌ای هم برای دفاع از خود نداشته پس این عکس‌ها ارزش بالایی دارند و باید خیلی دقیق با آن برخورد کرد. زیرا این عکس‌ها ماندگار و تمدن‌ساز خواهند بود و سالیان سال همه به این هشت سال دفاع افتخار خواهند کرد.
هدف‌گذاری‌تان برای انجمن چگونه است و تا چه مدت آینده را پیش‌بینی کرده‌اید؟
ما در انجمن عکاسان چند کار را با هم انجام می‌دهیم، مهم‌ترین مأموریت‌مان در این سال‌ها جمع‌آوری آثار عکاسان جنگ بوده است و البته همچنان هم ادامه دارد، ولی برای زمان فعلی یک برنامه میان مدت ۳‌ساله پیش‌بینی کرده‌ایم برای مثال برای واحد تولید عکس برنامه‌ریزی کرده‌ایم که به جایی برسد که بتواند از یک اتفاق اجتماعی عکاسی کند و آنقدر مخاطب داشته باشد که بتواند جامعه و مدیران را نسبت به آن موضوع حساس کند.در این ۳‌سال ما حتی برای بعضی از واحدهای جدید هم برنامه‌های بلندی داریم و می‌خواهیم فرایندها و مأموریت آن‌ها را نیز روتین و ثابت کنیم. برای مثال واحد گویاسازی که تازه تأسیس است، باید چیزی حدود ۱۸‌سال جمع‌آوری آثار را که حدود ۲‌میلیون فریم است را گویاسازی کند، یعنی باید به همان اندازه ۱۸‌سال که بهینه‌سازی و جمع‌آوری کرده‌ایم، اکنون این آثار را گویاسازی کنیم. باید عکس‌ها بررسی شوند که چه هستند، کجا هستند و چه کسانی در عکس حضور دارند و اتفاقات جانبی آن چه بوده است. این واحد بعد از ۳‌سال به سطحی خواهد رسید که می‌شود برای آن برنامه بلند مدت ریخت.
یعنی انجمن بعد از ۳‌سال به سطحی می‌رسد که دارای مسوولیت وسیع اجتماعی خواهد بود؟
بله البته انجمن همین الان هم مسوولیت‌های اجتماعی زیادی بر عهده دارد. ما همین امروز هم تلاش می‌کنیم تا رویکردی برون‌گرا داشته باشیم. انجمن در صفحات اجتماعی برای مخاطبان داخلی و خارجی خود محصولات فرهنگی تولید می‌کند و سعی دارد در رویکرد و طراحی جدید وب سایت‌مان بخش عمده‌ای از این برون‌گرایی را در برنامه
میان مدت خود اجرایی کند.
در زمینه عکاسی از جنگ‌های فعلی منطقه؛ مانند سوریه، عراق و… فعالیتی دارید؟
بله؛ واحد تولید عکس ما در حال حاضر در حال جست‌وجو در منطقه است تا ببیند باید در کدام منطقه حضور مؤثر داشته باشد زیرا شرایط منطقه در حال حاضر شرایط مشکوکی است؛ ولی با این حال اگر زودتر شروع می‌کردیم این فرصت را داشتیم تا در جنگ‌های منطقه حاضر باشیم. برنامه داریم تا آثاری را که در آن زمان تولید شده است را شناسایی و جمع‌آوری کنیم و قطعاً یکی از تولیدات امسال ما مجموعه کارهایی است که حسن قائدی در سوریه انجام داده است و ما به بهانه همین کار شروع به شناسایی دیگر عکاسان این حوزه کرده‌ایم.
برنامه‌ای برای مشارکت با دیگر سازمان‌ها ندارید؟
ما در این مجموعه با اینکه انجمن عکاسان بنیاد روایت فتح هستیم به این فکر می‌کنیم تا به عنوان یک تسهیل‌گر میان سازمان‌ها، افراد و مخاطبان عمل کنیم تا روابط میان مراکز فرهنگی به راحتی منجر به تولیدات بیشتری شود. برای مثال مجموعه‌هایی هستند که می‌خواهند کارهایی را تولید کنند و بخشی از کار را هم پیش رفته‌اند ولی از نظر مالی و محتوایی به مشکل برخورده‌اند، ما تلاش می‌کنیم تا با تفاهم و شراکت، این محصولات را با آن سازمان مشترکاٌ تولید و عرضه کنیم؛ این‌گونه هم هزینه‌های خود را کاهش داده‌ایم و هم به تولید آثار بیشتری کمک کرده‌ایم. در اصل ما یک تسهیل‌گر هستیم و ممکن است حمایت نکنیم و صرفاً یک فعالیت محتوایی برای آن پروژه انجام دهیم و حتی ممکن است شریک سومی را وارد کار کرده و با هم آن محصول را تولید کنیم. ما در اصل شریک یک محصول فرهنگی هستیم چه از نظر مالی و چه از نظر محتوایی. ما قصد داریم به‌عنوان یک مرجع هنری، سطح کیفیت محصولات تولیدی را ارتقاء دهیم.
مشارکت و همکاریتان با بخش خصوصی چگونه است؟
ما در انجمن یک اصل داریم که از آن عدول نمی‌کنیم. انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس کاری را که روی زمین مانده باشد انجام می‌دهد. یعنی تلاش دارد تا با بخش خصوصی رقابت نکند. اگر روزی کسی بگوید که فعالیت‌های انجمن فلان فعالیت خصوصی را تضعیف کرده است، ما ادامه آن فعالیت را متوقف خواهیم کرد. انجمن با بخش خصوصی نیز مانند بخش دولتی علاقمند مشارکت است نه رقابت.
برای سؤال پایانی اهمیت و ارزش آثار عکاسی جنگ و عکاسان این حوزه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
عکس جنگ و مخصوصاً جنگ تحمیلی عراق علیه ایران برای ما فقط یک عکس صرف نیست. عکس جنگ برای ما هم عامل بازدارنده است و هم امیدبخش. عکاسی جنگ در دنیای امروز ابزار اطلاع‌رسانی رسانه‌ای است، ولی یک وجه پنهان نیز به همراه دارد و آن هم این است که ارزش و کارکرد ضدجنگ نیز دارد. اما آثار عکاسان دفاع مقدس برای ما ارزش دیگری هم دارند و آن این است که برای نسل جدید نویدبخش این است که این حادثه یا هر اتفاق مشابه دیگری برای ما در این سرزمین تکرار نخواهد شد. وقتی فداکاری تمامی اقشار و طبقات اجتماعی ایران را در زمان جنگ در عکس‌ها می‌بینی، وقتی تحمل سختی‌های طاقت‌فرسای جنگ را در عکس‌ها می‌بینی متوجه خواهی شد که به این سرزمین به این آسانی نمی‌توان تعرض کرد. این پیام برای مخاطب خارجی نیز همین‌گونه است.

*صبح نو

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

«عکس جنگ» بازدارنده و امیدبخش است بیشتر بخوانید »

آغاز نهضت ترجمه به بیش از هفت زبان زنده دنیا

رییس حوزه هنری گفت: اگر امروز اذعان می‌کنیم نهضت ترجمه در حوزه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس اتفاق افتاده این حاصل سال‌ها برنامه‌ریزی مستمر و پیگیر از سوی حوزه هنری بوده است.

به گزارش مشرق، رییس حوزه هنری گفت: اگر امروز اذعان می‌کنیم نهضت ترجمه در حوزه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس اتفاق افتاده این حاصل سال‌ها برنامه‌ریزی مستمر و پیگیر از سوی حوزه هنری بوده است که امروز در این نمایشگاه بیش از ۱۵۰ عنوان کتاب به بیش از هفت زبان زنده دنیا ترجمه و منتشر شده، در معرض دید است که این اتفاق مبارکی است.

آیین افتتاح اولین نمایشگاه کتاب‌های ترجمه شده سوره مهر به زبان‌های خارجی با حضور محسن مومنی شریف، رییس حوزه هنری، عبدالحمید قره داغی، معاون اداری مالی حوزه هنری، مجدالدین معلمی، معاون هنری حوزه هنری، مرتضی سرهنگی، مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت، حبیب احمدزاده، محسن کاظمی، مهناز فتاحی و جمعی از نویسندگان و مترجمان در حوزه هنری برگزار شد.
در ابتدای این نشست عبدالحمید قره داغی، مدیرعامل انتشارات سوره مهر با خیرمقدم به مدعوین این مراسم گفت: پس از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم شب خاطره سال ۱۳۹۷ مبنی بر ضرورت راه اندازی نهضت ترجمه از آثار انقلاب و دفاع مقدس، تصمیم گرفتیم که نمایشگاهی از آثار ترجمه شده را برای ایشان تدارک ببینیم که بعدها از آقای مومنی شریف شنیدم که ایشان فرموده بودند که این نهضت ترجمه بحمدالله شروع شد و نیاز است تداوم داشته باشد و با جدیت بیشتری کار شود.
وی افزود: آثاری که در این نمایشگاه مشاهده می کنید قریب به ۱۵۰ عنوان کتاب به چندین زبان برجسته دنیا از جمله عربی، انگلیسی، روسی، ترکی، فرانسوی، اردو و… است که البته تعداد ترجمه ها بیش از اینهاست و این نمایشگاه تنها اختصاص به کتابهای سوره مهر دارد.
قره داغی افزود: هدف ما از برگزاری این نمایشگاه اولا انگیزه دادن به همکاران، نویسندگان و مترجمان عزیز است و ثانیا شناخت ظرفیت‌های این حوزه در کشور است.
این مدیر فرهنگی افزود: البته کار ترجمه به زبان‌های دیگر، تلاش پرزحمت و پر هزینه ای است و نیازمند حمایت موسسات و ارگان های فرهنگی دیگر است. ما تاکید داریم که حتما ناشر خارجی و مترجم خارجی پای کار بیایدکه بحمدالله بیشتر این آثار از سوی مترجم و ناشر خارجی در کشور مقصد در تیراژ بالای هزار نسخه منتشر شده است.
قره داغی اضافه کرد: بحث مهمی دیگری که مطرح است حق التالیف نویسندگان است که ما تلاش داریم در چاپهای بعدی از این آثار ترجمه شده حتما این مورد رعایت شود و نویسندگان عزیز از تمام حق و حقوقشان برخوردار شوند.
وی در ادامه از راه اندازی سایت دو زبانه انگلیسی و عربی سوره خبر داد و افزود: اخیرا با همکاری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۲ عنوان کتاب برای هنرآموزان زبان انگلیسی کانون زبان ایران منتشر شده و به زودی از این آثار رونمایی می‌کنیم.
در ادامه این مراسم محسن مومنی شریف رییس حوزه هنری در سخنانی اظهار داشت: خدا را شاکریم که یکی از آرزوها دیرینه اهالی قلم امروز به ثمر نشست. ۱۷ سال پیش روزگار خوبی برای بحث درباره ترجمه آثار انقلاب و دفاع مقدس به زبانهای دیگر مناسب نبود و برای ترجمه ای آثار ضرورتی از سوی مسئولان فرهنگی دیده نمی شود ولی ما همیشه اعتقاد داشتیم اگر قرار است انسان ایرانی به دنیا معرفی شود بهترین الگو و مصداق همان قهرمانان دفاع مقدس ما هستند و این ادبیات دفاع مقدس ماست که در دنیا می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد.
وی افزود: یادم هست که وقتی اولین کتاب دفاع مقدس ما در آمریکا منتشر شد، مترجم این کتاب برای من تعریف می کرد که تمام نسخه های آن بین اساتید و دانشجویان آنجا دست به دست می چرخید و برای آنها ارائه این ادبیات جدید جالب بود. از این لحاظ که انسان ایرانی به گونه ای دیگر معرفی شده بود که تاکنون با آن آشنایی نداشتند.
مومنی شریف گفت: اگر امروز اذعان می کنیم که نهضت ترجمه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس اتفاق افتاده این حاصل سالها برنامه ریزی مستمر و پیگیر از سوی حوزه هنری است که امروز می بینیم بیش از ۱۵۰ عنوان کتاب به بیش از هفت زبان زنده دنیا ترجمه و منتشر شده است که این اتفاق مبارکی است.
رییس حوزه هنری افزود: البته در حوزه ترجمه آثار ما بدون مشکل هم نبوده ایم و مشکلات زیادی از سوی دولتهای غربی سر راه ترجمه آثار ما به این زبان ها وجود دارد. سالهاست نتوانسته ایم کتاب «آنک آن یتیم نظر کرده» را در آمریکا منتشر کنیم.
مومنی شریف افزود: آنها خیلی دوست ندارد حقایق انقلاب و دفاع مقدس ما برای جامعه آنها روشن شود و مشکلات زیادی در زمینه ترجمه اینگونه آثار ایجاد می کنند تا نگذارد صدای انقلاب اسلامی به گوش مردمشان برسد.
وی در بخش دیگر از سخنان خود با تجلیل از زحمات و تلاش های مرحوم محسن سلیمانی در زمینه ترجمه آثار به زبانهای دیگر گفت: مرحوم سلیمانی از جمله اولین کسانی بود که در حوزه هنری آستین بالا زد وپیش قدم شد که کتابهای دفاع مقدس را به شیوه ای استاندارد در کشورهای مقصد ترجمه و منتشر شود.
وی در پایان با گرامیداشت سپهد شهید حاج قاسم سلیمانی گفت: حاج قاسم اگرچه فردی نظامی بود و کارهای زیادی بر عهده اش بود اما هیچگاه از توجه به ادبیات و فرهنگ غافل نبود و در هر شرایطی با کتاب خواندن مانوس بود که این نشان می دهد قهرمانان ما انسان‌های یک بعدی نیستند.
تاکنون بیش از ۱۰۰ عنوان کتاب سوره مهر به زبان‌های انگلیسی، عربی، روسی، اردو، ترکی و … ترجمه و منتشر شده که از جمله این آثار می‌توان به ترجمه انگلیسی کتاب‌های «دا»، «فرنگیس»، «خاطرات عزت شاهی»، «فال خون»، «مهمان صخره‌ها»، «شطرنج با ماشین قیامت»، ترجمه عربی کتاب‌های «پایی که جا ماند»، «دختر شینا»، «گلستان یازدهم»، «آن بیست و سه نفر»، «نورالدین پسر ایران»، ترجمه روسی کتاب‌های «لبخند مسیح» ، «آه با شین»، فرمانده من» و… اشاره کرد.
گفتنی است اولین نمایشگاه کتاب‌های ترجمه شده سوره مهر با عنوان «نهضت ترجمه» که منبعث از تاکیدات رهبر معظم انقلاب اسلامی بر ضرورت راه اندازی نهضت ترجمه از آثار فاخر داخلی به زبان‌های دیگر به مدت چهار روز از سی‌ام دی ماه تا سوم بهمن ماه از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۶ در گالری ابوالفضل عالی و گالری خانه عکاسان حوزه هنری واقع در خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ پذیرای علاقه‌مندان است.

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

آغاز نهضت ترجمه به بیش از هفت زبان زنده دنیا بیشتر بخوانید »

سقف اتوبوس روی سر حاج رمضانعلی

پدربزرگم در باغ سپهسالار قزوین کار می‌کرد و مادربزرگم هم زن مؤمنه و باخدایی بود. خانواده نیمه‌مذهبی بودند. پدرم امام خمینی (ره) را خیلی دوست داشت.

به گزارش مشرق، شهید رمضانعلی شیرازکی‌تبار متولد ۱۳۰۶ بود. وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، حدود ۵۵ سال داشت. رمضانعلی آن زمان پدر ۹ فرزند قد و نیم‌قد بود. شغلش هم رانندگی اتوبوس بود و کسی از او انتظار نداشت عائله‌اش را رها کند و در آن سن و سال به جبهه برود. اما او مردی نبود که در برابر هجوم بیگانگان به کشور بی‌تفاوت بماند و عاقبت سال ۱۳۶۲ در منطقه عملیاتی خیبر در ۵۶ سالگی به شهادت رسید. معصومه شیرازکی‌تبار دختر شهید که زمان شهادت پدرش ۱۰ ساله بود در گفتگو با ما از خاطرات بابا می‌گوید.

پدرتان اصالتاً اهل کجا بودند و چه شغلی داشتند؟ کمی از خانواده‌تان بگویید.
بابا متولد سال ۱۳۰۶ بود. راننده اتوبوس خط تهران-قزوین بود و در تعاونی ۱۵ ترمینال آزادی کار می‌کرد. پدر و مادرم اصالتاً اهل یکی از روستاهای قریه تاکستان قزوین هستند. پدرم از همان بچگی به تهران مهاجرت می‌کند و بزرگ شده تهران بود. در خانواده پنج برادر و چهار خواهر هستیم. سال ۶۲ که بابا شهید شد ما در منطقه ۱۷ تهران محله فلاح ساکن بودیم. پدرم، چون تک‌فرزند بود ۱۴ سالگی ازدواج کرد. خانواده‌اش وضع مالی خوبی داشتند. مادرم دختر کدخدای ده بود. بابا در همان ۱۴ سالگی که ازدواج می‌کند، اول در محله دروازه غار نزدیک منزل خاله‌اش ساکن می‌شود. پدرم وقتی سرِ کار می‌رفت به خاله‌اش می‌گفت مراقب مادرم که کم و سن و سال‌تر بود باشد. چند تا از بچه‌های مادرم فوت کردند. فرزند اول خانواده برادرم است که سال ۱۳۲۸ به دنیا آمد. ایشان مهجور است یعنی قدرت تکلم ندارد. راه می‌رود و به اندازه خودش کارهایش را انجام می‌دهد. الان ۷۰ ساله است و کنار مادرم زندگی می‌کند.

پدرتان تحت چه نوع سبک تربیتی قرار داشت که باعث شد در سن میان‌سالی به جبهه برود؟
پدربزرگم در باغ سپهسالار قزوین کار می‌کرد و مادربزرگم هم زن مؤمنه و باخدایی بود. خانواده نیمه‌مذهبی بودند. پدرم امام خمینی (ره) را خیلی دوست داشت. چون ظاهرنمایی را دوست نداشت، کسی تصور نمی‌کرد او به جبهه برود. وقتی شهید شد همه آن‌ها که زخم زبان می‌زدند آمدند حلالیت گرفتند. پدرم قبل از انقلاب شغل‌های مختلف داشت. راننده تاکسی و اتوبوس بود و بالاخره اتوبوس خرید و راننده گرفت. زمان دفاع مقدس برای جبهه پیش‌قدم شد. می‌رفت جبهه نیرو می‌برد و صبح برمی‌گشت. آخرین بار که می‌خواست به جبهه برود مادرم گفت نرو. راننده‌ات برود ولی پدرم گفت قول می‌دهم این دفعه بروم و بیایم. این دفعه کاری به کارم نداشته باشید. می‌گفت همه رزمنده‌ها فرزندانم هستند.

خود شما بار آخری که بابا به جبهه رفت را به یاد دارید؟
من آن موقع ۱۰ ساله بودم. یادم است بار آخر بابا گفت این دفعه قول می‌دهم بروم و اگر برگشتم دیگر نروم. به من گفت دخترم می‌توانی لباس جبهه‌ام را داخل ساک بگذاری. من لباس پدرم را آماده کردم. پدرم خیر و نیکوکار بود. چند روز پیش که به محل سابقمان رفتم همسایه‌ها می‌گفتند پدرت تک بود. بعد از سال‌ها که دیگر آن محل زندگی نمی‌کنیم قدیمی‌های محل به‌خوبی از پدرم یاد می‌کنند. آن زمان وضع اقتصادی مردم زیاد خوب نبود، کمتر غذای خوب می‌خوردند. پدرم هروقت گوشت می‌خرید اول به فقرای کوچه می‌داد بعد به خانه می‌آورد. چون اتوبوس داشت به اهالی کوچه می‌گفت هرجا دوست دارید شما را مسافرت می‌برم. روز ۱۲ فروردین ماه ۱۳۶۱ بابا به همسایه‌ها گفت فردا شما را به زیارت حضرت معصومه (س) می‌برم. صبح که بیدار شدیم دیدیم کلی برف روی زمین است، همه گفتند برف آمده و نمی‌شود رفت. اما حرکت کردیم. توی راه کولاک بود. پدرم گفت، چون زن و بچه بین ما هستند برمی‌گردیم. رفتیم سمت گلزار شهدای بهشت زهرا (س) قطعه ۲۷. آن قطعه الان مزار پدرم است. همه نشستند. بچه‌ها بازی می‌کردند. آن روز سیزده‌به‌در بود و سال بعد پدرم به شهادت رسید. پدرم مهربان و خیلی آرام بود. با هرکسی با زبان خودش حرف می‌زد. اینطور نبود حرف حرف خودش باشد. با پیر و کودک با زبان خودش حرف می‌زد.

بابا در کدام عملیات به شهادت رسید؟
سال ۶۲ در اولین روزهای عملیات خیبر در منطقه عملیاتی به شهادت رسید. ۱۲ اسفند هم در قطعه ۲۷ بهشت زهرا به خاک سپرده شد. به خاطر اینکه عملیات خیبر سنگین بود پیکر پدرم را یک هفته بعد به تهران انتقال دادند.

از شهادتش حرفی می‌زد؟
برای اینکه روحیه ما خراب نشود شهادتش را عنوان نمی‌کرد. اهل ریا نبود. در جبهه روحانی جوانی بود که پدرم خیلی به او علاقه داشت. می‌گفت کارش درست است. در همان عملیات خیبر روحانی جوان هم شهید شد. بابا به حق‌الناس خیلی حساس بود. می‌گفت چیزی که بد است برای همه بد است، نه اینکه بگوییم برای مردم بد است و برای ما خوب. وقتی نوجوان بودم ماه رمضان معده‌ام خونریزی کرد. نمی‌توانستم روزه بگیرم. خیلی ناراحت بودم که در سن نوجوانی نمی‌توانم روزه بگیرم. شب خواب دیدم در یک جایی شبیه آلاچیق بزرگ هستم. پتوهای سربازی طوسی‌رنگ روی مردم کشیده شده و همه خواب هستند. سمت چپم آتش بود و سمت راستم باغ بزرگی بود. گفتم خدایا اینجا کجاست. صدایی شبیه صدای پدرم را شنیدم. تا بابا را دیدم قوت قلب گرفتم و بغلش کردم.

گفتم بابا اینجا کجاست؟ یادم بود اگر در خواب انگشت اشاره یا شست مرده را بگیرم از آن دنیا تعریف می‌کند. نمی‌دانستم کدام انگشتش را گرفتم. گفتم: «بابا بگو اینجا چه خبر است؟» گفت: «چرا ناراحتی؟ از اینکه به‌خاطر بیماری روزه نگرفتی غصه می‌خوری؟ حق‌الله را خدا می‌بخشد. سعی کن حق‌الناس گردنت نباشد که خدا نمی‌گذرد. نماز ستون دین است، بخوان. حق‌الناس نداشته باش. غیبت نکن و تهمت نزن، دیگران را با زبان و عملت آزار نده. من شفیعت می‌شوم.» پدرم به مردم اشاره کرد و گفت: «اینجا عالم برزخ است. آدم‌هایی که اینجا دیدی، تقاص گناهشان را پس می‌دهند. کسانی که اهل بهشت هستند در باغ سرسبز هستند و جهنمی‌ها داخل آتش می‌شوند.»

از شهادت پدرتان چگونه باخبر شدید؟ نحوه شهادتش چطور بود؟
ابتدا پدرم زخمی شده بود و برادرم به اهواز رفت. تا به اهواز رسید گفتند پدرت به شهادت رسیده است. به فامیل گفته بودند پدر تصادف کرد و زخمی شده، اما مادرم از حالت برادرم متوجه شهادت پدرم شد. تا پیکر پدرم بیاید یک هفته طول کشید و خانه ما مراسم بود. نحوه شهادتش هم به این صورت بود که پدرم با اتوبوس رزمنده‌ها را از اهواز به خط مقدم می‌برد و نیمه‌های شب به اهواز برمی‌گردد. بین راه خمپاره به اتوبوس پدرم اصابت می‌کند. ماشین انحراف پیدا می‌کند و کل سقف اتوبوس روی سر پدرم می‌افتد. از ناحیه سر و شاهرگ گردن به او آسیب وارد می‌شود. به بیمارستان اهواز منتقلش می‌کنند و همانجا به شهادت می‌رسد. کمک‌راننده‌اش می‌گفت قبل از اصابت خمپاره به رمضانعلی گفتم: «چرا نمی‌خوابی؟» پدرم می‌گوید: «حال عجیبی دارم. نمی‌خواهم این حال عجیب را از دست بدهم.» وقتی خمپاره اصابت می‌کند کمک‌راننده سالم می‌ماند و پدرم به شهادت می‌رسد.

شما ۹ فرزند بودید؛ مادرتان بعد از شهادت پدرتان چطور خانواده را اداره کرد؟
فاصله سنی پدر و مادرم به طور واقعی سه سال بود. هرکسی مادرم را نگاه می‌کرد فکر می‌کرد زنی ۳۰ ساله است. خیلی جوان به نظر می‌رسید. تا زمانی که پدرم بود تمام امور زندگی را به عهده داشت و نمی‌گذاشت مادرم سختی روزگار را ببیند. مادرم زن خانه بود مدیریت زندگی نمی‌دانست. بعد از شهادت پدرم بی‌تکیه‌گاه شد، اما به خاطر بچه‌ها ایستادگی کرد و ازدواج نکرد. برادر بزرگم به امور خانواده رسیدگی می‌کرد. مادرم کارهای خانه را انجام می‌داد و کارهای بیرون خانه برعهده برادرم بود. برادرم موقع شهادت پدرم متأهل بود و دو فرزند داشت. سه برادر و خواهرم ازدواج کرده بودند، اما شش فرزند مجرد بودیم. مادرم دنبال شستن و سابیدن بود. با سختی بچه‌ها را بزرگ کرد. خیلی سختی کشید و شکسته شد. دائم گریه می‌کرد. مادربزرگم آن موقع زنده بود. بعد از شهادت پدرم، سال ۶۶ سکته کرد و دو سال بعد فوت کرد. پدرم به خوابشان می‌آمد. می‌گفت اینقدر گریه نکنید جای من خیس می‌شود. با گریه و بی‌تابی شما من اینجا اذیت می‌شوم. مادرم آدمی نبود که پایش به بنیاد شهید باز شود. درکل سعی می‌کردیم از شهادت پدرم استفاده نکنیم. خواهرم که الان پزشک است جایی نگفت دختر شهید است. اذیتش می‌کردند و زخم زبان می‌زدند. وقتی که مادرم سرطان گرفت بنیاد شهید گفت از پزشکی که مادر را جراحی کرده نامه بیاوریم. خواهرم گفت من از استادم نامه نمی‌گیرم، چون کسی نمی‌داند فرزند شهید هستم. در نمره دادن اذیت می‌کنند. دورانی که درس خواند از سهمیه استفاده نکرد.

حضور شهیدتان را در زندگی روزمره‌تان احساس می‌کنید؟
من دائم پدرم را احساس می‌کنم. یک بار مشکلی برایم پیش آمده بود. می‌خواستم به بنیاد شهید بروم. پدرم به خوابم آمد گفت هر وقت مشکل داشتی سرخاک من بیا به من بگو، اما به دیگران نگو. بالاخره شهدا راهی را رفتند که پیش خدا اجر و قرب دارند و می‌توانند شفاعت کنند. خیلی از گره‌های زندگی با توسل به شهدا باز شده است. برخی از دوستانم را که اعتقاد سستی داشتند به مزار شهدا بردم، متوسل شدند و حاجت گرفتند. بعداً تماس می‌گرفتند که حاجتشان را از شهدا گرفته‌اند.

کسی را می‌شناسم سرطان داشت. مادرش می‌گفت دیگر نمی‌شود کاری کرد. همسایه بودیم. وقتی به خانه‌شان رفتم پرچم امام حسین (ع) خانه‌شان بود. گفتم نذر می‌کنم پسرت خوب شود فقط بعد از شفایش حتماً به شلمچه قدمگاه شهدا و بعد به زیارت امام حسین (ع) بروید. پسر دوستم جراحی شد. دکتر گفت معجزه شد. پسر دوستم با پای خودش به شلمچه و بعد به کربلا زیارت امام حسین (ع) رفت.

منبع: روزنامه جوان

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام
  • الی گشت

منبع خبر

سقف اتوبوس روی سر حاج رمضانعلی بیشتر بخوانید »

خاطره حاج قاسم از انفجار مین در عملیات بیت‌المقدس

سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش ماجرای شناسایی و انفجار مین در عملیات بیت‌المقدس را بیان می‌کند.

به گزارش مشرق، برش‌هایی از خاطرات شفاهی حاج قاسم سلیمانی در «کتاب ذوالفقار» گردآوری شده است که برای شناخت مجاهدت‌های این سردار آسمانی در دوران انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و همچنین جبهه‌های مقاومت بخشی از آن را منتشر می‌کنیم.

ببینید:

فیلم/ لحظاتی از نوازش یک نوزاد در آغوش سردار دلها

سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش ماجرای شناسایی و انفجار مین را در عملیات بیت‌المقدس اینگونه بیان می‌کند:

(روز سوم، چهارم عملیات بیت‌المقدس) ساعت هشت صبح وارد کانال شدیم. کانالی بسیار بزرگ با ارتفاع تقریباً دو متر که پر از مین یود. عراقی‌ها این کانال را پر از مین کرده بودند و در دو سمت کانال و انتهای کانال استقرار داشتند.

ما وارد کانال شدیم، چون روز بود دشمن کمتر شک می‌کرد، من به برادر منصور جمشیدی گفتم «مواظب باش پایت روی مین نرود.» جای چنگک‌های بیل که زمین را برداشته بود، فاصله بین دو ناخن بیل یک مقداری بلند بود، ما روی همین زمین‌های بلند حرکت می‌کردیم، سفت بود و احتمال می‌دادیم که مین زیر این خاک‌ها نباشد. بقیه‌ی دو طرف کانال پر بود از مین‌های والمرو، مین‌های گوجه‌ای، آنجا شناسایی کردیم، وقتی آدم جلو می‌رود هر لحظه کشش بیشتر می‌شود برای جلوتر رفتن.

در انتهای کانال سنگری نمایان شد. چون مستقیم بود ما سنگر آنها را می‌دیدیم و آنها ما را می‌دیدند. چاره‌ای جز این نبود، ما با اتکاء به کناره کانال سنگر را زیر نظر گرفتیم.

ظاهراً سنگر خالی بود، جلوتر رفتیم دیدیم سنگر خالی است، خودمان را از سنگر بالا کشیدیم، این سنگر تیربار عراقی بود، تیربار هم داخلش بود، اینجا دیگر انتهای کانال بود. جاده‌ی عراقی‌ها از کنار همین کانال رد می‌شد و به سمت هویزه و خط کناره‌ی رودخانه کرخه‌نور می‌رفت.

عراقی‌ها خاکریز یو شکلی داشتند با فاصله ۱۰۰ متری این سنگر، تقریباً ۳۰ تا ۴۰ متر پشت خاکریز یو شکل ‌عراقی‌ها بودند. دیدیم چند تا نیروی عراق بالای خاکریز نشسته‌اند و با هم حرف می‌زدند. ما دیده‌بانی کردیم، دیدیم محور بسیار خوبی برای عملیات است. موقعی که برگشتیم من جلو حرکت می‌کردم و برادر جمشیدی پشت سر من حرکت می‌کرد.

در نقطه‌ای ایستادیم تا کناره‌های کانال را یکبار دیگر مورد چک و بررسی قرار دهیم ببینیم مین دارد یا نه؟ قرار شد جمشیدی قلاب بگیرد و من آویزان از روی دست‌هایش بالا بروم نگاه بکنم. در حین صحبت بودم ناگهان صدای یک انفجار شنیده شد، پای جمشیدی رفت روی مین، سریع پای او را بستم و او را روی شانه‌ام انداختم تا انتهای کانال حرکت کردیم.

منبع: تسنیم

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

خاطره حاج قاسم از انفجار مین در عملیات بیت‌المقدس بیشتر بخوانید »

حاج قاسم درباره سپاه چه گفت؟

حاج قاسم در ارتباط با سپاه گفت: مردم، به اعمال من و امثال من نگاه نکنید، سپاه بهشت است که استشمام می‌شود. سپاه معراج شهدا و مجاهدین است.

به گزارش مشرق، دی ماه امسال روزهای تلخ و شیرین زیادی را در خود به یادگار دارد و در شرایطی که به روزهای پایانی و سرد این ماه نزدیک می‌شویم یادآوری برخی اتفاقات خالی از لطف نیست.

ترور ناجوانمردانه سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و تعدادی از یاران و همرزمان این فرمانده سرافراز جهان اسلام به دست آمریکا از جمله تلخ‌ترین اتفاقات دی ماه امسال بود که حضور میلیونی مردم عزیز ایران در سراسر کشور در آئین تشییع سردار دل‌ها و وحدت، اتحاد و همدلی مردم ما در آن روزها آبی بر آتش این داغ بزرگ بود.

بیشتر بخوانید:

آنچه رهبری درباره حاج قاسم نگفت!

سقوط هواپیمای مسافربری اوکراین در آسمان کشورمان که جان باختن ۱۷۶ انسان را به دنبال داشت از دیگر اتفاقات تلخ و ناگوار این روزها بود و در این شرایط شاهد هجمه‌های گسترده‌ای علیه سپاه پاسداران بودیم و عده‌ای در خارج و دست نشانده‌های آن‌ها در داخل تلاش می‌کردند تا بار دیگر تنور فتنه را در این کشور داغ کنند.

عده‌ای به بهانه‌های واهی به صحنه آمدند و برای قربانیان اشک تمساح ریختند و تلاش کردند تا از فضای موجود و عواطف و احساسات مردمی در جهت رسیدن به اهداف خود بهره ببرند و سپاه پاسدارانی که در تمامی سال‌ها پس از انقلاب در تمامی صحنه‌ها سینه خود را سپر آماج تیر دشمنان کرده بود تخریب کنند.

در این روزهاست که باید هوشیار باشیم و یادمان نرود ما همان مردمی بودیم که در آئین تشییع سردار سلیمانی به صحنه آمدیم و انزجار خود از آمریکا را فریاد زدیم، در فضای مجازی پست‌های جانسوز گذاشتیم و …

همه این اتفاقات بهانه‌ای شد تا به سراغ بیانات حاج قاسم در مراسم تشییع شهدای حادثه تروریستی سیستان و بلوچستان در حسینیه ثارالله کرمان در تاریخ ۲۸ مهرماه سال ۱۳۸۸ بروم.

یادآوری سخنان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که در کتاب "حاج قاسم" جستاری در خاطرات شهید حاج قاسمی منتشر شده در حال و هوای این روزهای ما خالی از لطف نیست.

حاج قاسم در این مراسم در ارتباط با سپاه اینگونه سخنرانی می‌کند:

سپاه بهشت است

والله، نه به عنوان اینکه من یک سپاهی‌ام، گرچه من از ارادتمندان سپاه هستم. سپاه که امروز در بعضی جاها مورد آماج تهمت و افتراء به دلیل دفاع از انقلاب هست، در کنار دیگر نیروهای مسلح که آن‌ها هم عزیز و ارزشمند هستند، پیوسته در دفاع از ملت و پیوسته در دفاع از این انقلاب و پیوسته در دفاع از ملت و پیوسته در دفاع از این انقلاب و پیوسته در دفاع از ارزش‌های این انقلاب، سینه خودش را سپر کرده و در تقدیم فرماندهان، خودش را در صف اول شهادت و در معرض شهادت قرار داده، سپاه مجموعه‌ای از منتظران شهادت است.

مردم، به اعمال من و امثال من نگاه نکنید، سپاه بهشت است که استشمام می‌شود. سپاه معراج شهداست. سپاه معراج مجاهدین است. سپاه محبوب امام (ره) است. امام (ره) نگاه کرد به سپاه و فرمود: من دست شما را می‌بوسم که دست خدا بالای آن است و اگر سپاه نبود، کشور نبود.

نگاه کرد به جبهه‌های سپاه و نیروهای مسلح فرمود: آن‌ها چه می‌کنند و بهتر است دم فرو بندم و خاضعانه و خاشعانه عرض کنم: السلام علیک یا خاصه اولیاء‌الله.

در جمع سپاه، در میان سپاه، هزاران اولیاء خاص خدا قرار دارد که ما آن‌ها را نمی‌شناسیم.

منبع: تسنیم

  • اپارک
  • شهر خبر
  • بلیط دات کام

منبع خبر

حاج قاسم درباره سپاه چه گفت؟ بیشتر بخوانید »