مدافعان حرم

شهادت “ابراهیم اسمی” رزمنده مدافع حرم در سوریه + عکس

به گزارش مشرق، «ابراهیم اسمی» رزمنده مدافع حرم در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

ابراهیم اسمی اهل فردیس استان البرز که چندی پیش در سوریه مجروح شده بود به شهادت رسید.

فرمانده لشکر ۱۰ عملیاتی سید الشهدا (ع) گفت: ابراهیم اسمی اعزامی از استان البرز در روزهای اخیر در سوریه و جبهه مقاومت شربت شهادت نوشید و به یاران شهیدش پیوست.

سردار سرتیپ دوم پاسدار «رستمعلی رفیعی» افزود: شهید اسمی یکی از بسیجیان لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) بود که در گردان فاتحین و گردان امام حسین(ع) فردیس سابقه فعالیت بسیجی دارد.

وی اظهار داشت: این شهید تمام تلاشش و زحماتش این بود که وارد جبهه مقاومت بشود که توفیق پیدا کرد و به عنوان یکی از رزمندگان برای کار مستشاری وارد جبهه مقاومت شد.

سردار رفیعی گفت: به زودی اطلاعات بیشتر در خصوص این شهید و مراسم تشییع ارائه می شود.

منبع: ابنا منبع خبر

شهادت “ابراهیم اسمی” رزمنده مدافع حرم در سوریه + عکس بیشتر بخوانید »

کتاب «شهریاری» به بازار رسید

به گزارش مشرق، در کتاب «کمی بیشتر بمان» می خوانیم:

قبل از آنکه اکبر برای رسیدن به درک دقیقی از خوب و بد، مجالی داشته باشد، روزگار، با فراز و فرودهایش طوری با او بد تا می‌کند که برای خوب نماندن و به راه درست نرفتن، به اندازۀ کافی، دلیل و بهانه داشته باشد؛ با وجود این، او که نمی‌خواهد بازندۀ بازی‌های گریزناپذیر روزگار باشد، عزمش را جزم می‌کند تا هم جای خالی هر آنچه در جای خودش نیست را با حضور خداوند پر کند و هم با توکل بر او بر سختی‌ها غلبه کرده و به منبع آرامشی تبدیل شود تا بتواند به محیط پیرامونش، عشق، محبت و آرامش ببخشد.

زمان زیادی نمی‌گذرد که در این مسیر، آن‌گونه پیروز می‌شود که علاوه بر اینکه نبض زندگی‌اش را در دست می‌گیرد و آن را قدم‌به‌قدم، تا مقصد نهایی و مقدسی که در جوانی دوست دارد به آن برسد، هدایت می‌کند؛ به فردی تبدیل می‌شود که در طول زندگی‌اش چون عطری که بی‌دریغ و سخاوتمندانه با رایحۀ معطرش بر دیگران اثر می‌گذارد، می‌تواند دلنشین و تأثیرگذار باشد و در چشم ‌برهم‌زدنی بگذرد و فقط، عطر دلنشینش را به یادگار بپراکنَد.

این کتاب را انتشارات روایت فتح درباره زندگی شهید مدافع حرم اکبر شهریاری منتشر و روانه بازار کرده بود.

نام شهید: اکبر شهریاری

نام پدر: خیرالله

محل تولد: کیانشهر تهران

تاریخ ولادت: ۱/۱/۱۳۶۳

تاریخ شهادت: ۱/۱۱/۱۳۹۲

محل شهادت: حومه دمشق سوریه

مزار: بهشت‌زهرا(س)- قطعه۲۶- ردیف۷۲- شماره۱۶

سخنی از شهید: «خدایا خودت می‌دانی که غیر از تو کسی را ندارم و کسی نیست به جز تو که از درون و برون من آگاه باشد؛ لذا فقط از تو می‌خواهم که مرا هدایت کنی و همچنین یاری‌ام کنی و در نهایت به سعادت واقعی برسانی که همان شهادت می‌باشد.»

منبع خبر

کتاب «شهریاری» به بازار رسید بیشتر بخوانید »

«آخرین نماز در حلب» خوانده شد

به گزارش مشرق، آخرین نماز در حلب؛ مجموعه خاطرات شهید مدافع حرم عباس دانشگر همزمان با چهارمین سالگرد شهادتش توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شد.

شهدای مدافع حرم موج جدیدی از اسلام‌خواهی را نه تنها در ایران که در سراسر جهان اسلام ایجاد کرده‌اند. آنها داشته‌های دفاع مقدس را غنی کردند و فصول دیگری بر کتاب قطورش افزودند. شهید عباس دانشگر یکی از شهدای مدافع حرم است که به تعبیر مقام معظم رهبری لفظ «جوان مؤمن انقلابی» شایسته اوست.

عباس متولد اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۲ از شهرستان سمنان است. حضور او در پایگاه و بسیج باعث شد که رفتار و گفتارش با اخلاق اسلامی آراسته شود. رابطه ای صمیمی و عاطفی با دوستانش پیدا می کرد. در سال ۱۳۹۰ کنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه ی عالی در دانشگاه سمنان و در رشته مهندسی کامپیوتر(نرم افزار) قبول شد؛ اما به خاطر دور اندیشی و البته علاقه ای که به سپاه پاسداران داشت، در آزمون دانشگاه امام حسین علیه السلام هم شرکت کرد و قبول شد. پنجم مهر ماه سال ۱۳۹۰ وارد دانشگاه امام حسین علیه السلام شد و پس از گذشت یک سال دوره آموزش عمومی افسری را پشت سر گذاشت. دوم اردیبهشت سال ۱۳۹۵ به جبهه مقاومت در سوریه پیوست و سرانجام در بیستم خرداد در روستای هویز حومه جنوبی شهر حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید.

برشی از کتاب:
اذان به وقت حلب
بعد از دو هفته از شهادتش ، ساکش به دستمان رسید وسایل داخل ساک را یک به یک دیدم و ساک را کنار اتاق گذاشتم. در نیمه‌های شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه کردم. دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفته بود؛ دویدم در حیاط خانه که ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نه! متوجه شدم صدای اذان از داخل خانه است؛ وقتی خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساک کنار اتاق است. سراسیمه به سمتش رفتم و گوشی تلفن عباس در ساک بود؛ گرفتم، نگاهم به آن خیره شد… روی صفحه نوشته بود: «اذان به وقت حلب»
یک سالی از شهادت عباس می‌گذرد هنوز در خانه ما صدای اذان در سه نوبت به افق حلب پخش می‌شود یکبار بار دست بردم که حذفش کنم دلم نیامد با خود گفتم بگذار هر روز ندای الله اکبر در خانه طنین انداز شود تا مرحمی بر دل باشد.

آخرین نماز در حلب؛ مجموعه خاطرات شهید مدافع حرم عباس دانشگر می باشد که در قطع رقعی و ۱۷۶صفحه و به کوشش پدر شهید(مومن دانشگر) به رشته تحریر درآمده و همزمان با چهارمین سالگرد شهادت شهید توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.

علاقه مندان جهت تهیه این اثر با ۲۰ درصد تخفیف و همچنین امضا و دست خط یادگاری پدر شهید می‌توانند از طریق درگاه اینترنتی nashreshahidkazemi.ir و یا از طریق ارسال نام کتاب به سامانه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند

منبع خبر

«آخرین نماز در حلب» خوانده شد بیشتر بخوانید »

«ماجرای عجیب یک جشن تولد» به‌زودی لو می‌رود

به گزارش مشرق، جواد کلاته عربی به خبرنگار ما گفت: کتاب «ماجرای عجیب یک جشن تولد» را درباره شهید مهدی ثامنی‌راد نوشته‌ام. وی از شهیدان مدافع حرم سپاه تهران، لشکر 27 بعثت است.

وی پرداختن به شهیدان مدافع حرم سپاه تهران را از ماموریت‌های موسسه 27 محمدرسول‌الله دانست و گفت: دلیل دیگر انتخاب شهید ثامنی‌راد، این بود که او همشهری من و از اهالی ورامین است. علاقه‌مند بودم به شهید همشهری خود خدمتی کنم.

نویسنده کتاب «در هیاهوی سکوت» درباره روند تحقیق این کتاب توضیح داد: کار پژوهش این اثر در دو مقطع (سال 95 و سال 96 تا 97)،توسط بانوان پژوهشگر موسسه 27 بعثت (خانم‌ها شمسا سبزیان و مهدیه زکی زاده) انجام شد. آن‌ها با 50 نفر از خانواده، دوستان و هم‌رزمان شهید گفت‌وگو کردند. نزدیک 2 سال نیز کار نوشتن این کتاب به طول انجامید. در حین نگارش کتاب به ابهاماتی رسیدم که با انجام تحقیقات و مصاحبه‌های تکمیلی سعی کردم آن‌ها را پوشش دهم. نگارش این کتاب پیش از ماه مبارک رمضان پایان یافت و اکنون مراحل پایانی انتشار را سپری می‌کند.

کلاته‌عربی با اشاره به برخی کاستی‌ها که آثار حوزه مدافعان حرم با آن مواجه‌اند، گفت: من بسیاری از آثار این حوزه را مطالعه کرده‌ام و سال گذشته نزدیک به 20 کتاب درباره شهیدان مدافع حرم خوانده‌ام. معتقدم که عمده نگاه مخاطبان، نویسندگان و ناشران به شهیدان مدافع حرم، احساسی است و روایت خانوادگی و احساسی در این آثار قالب و غالب شده است.

این پژوهشگر حوزه دفاع مقدس با بیان این‌که از چنین نگاهی در آثار حوزه مدافعان حرم استقبال زیادی شده است، افزود: قطعا داشتن نگاه احساسی به این موضوع در جای خود لازم است چراکه به هر حال بخشی از واقعیت است اما روایت خانوادگی و احساسی از مدافعان حرم، فقط بخشی از واقعیت زندگی این شهیدان است. بنابر این، وقتی تمامی کتاب به این سمت گرایش پیدا می‌کند، تبدیل به آفت می‌شود. من کوشیدم نسبت به وسع خودم نگاه جامعی به زندگی، دوران کودکی، نوجوانی، فعالیت‌های شهید در بسیج محله در دوران نوجوانی و جوانی و زندگی به روایت همسر داشته باشم.

وی ادامه داد: به همین میزان خودم را ملزم دانستم که به حضور این شهید در سوریه بپردازم. وقتی سربازی به جنگ ناشناخته‌ای در سوریه وارد می‌شود، هم جریان زندگی و هم رزم او اهمیت پیدا می‌کند. سعی کردم عملیات‌ها و شیوه جنگ در سوریه را بشناسم و روایت کنم. بنابراین، نیمی از این کتاب 350 صفحه‌ای به حضور آقا مهدی در سوریه و عراق اختصاص یافته است.

کلاته عربی اظهار کرد: تلاش کردم با شناخت بافت فرهنگی سوریه، رابطه رزمندگان ما با رزمندگان آن‌ها، رابطه رزمندگان ما با مردم سوریه و رابطه متقابل آن‌ها را به تصویر بکشم. من از نقشه‌ها، تصاویر، فیلم‌های ویدیوئی، بی‌سیم عملیات شهید ثامنی که تا آخرین لحظه همراه او بود و وصیت‌نامه شهید برای بازخوانی زندگی وی بهره بردم. نقشه‌ها، تصاویر و وصیت‌نامه شهید در صفحات کتاب درج شده‌اند.

به گفته وی، کتاب «ماجرای عجیب یک جشن تولد» قرار است تیرماه سال جاری، هم‌زمان با سالگرد رجعت پیکر شهید ثامنی به وطن رونمایی شود.
شهید ثامنی راد متولد ۲۲ بهمن سال ۶۱ و اهل شهرستان ورامین بود که در شب تولد خود در ۲۲ بهمن سال ۹۴ در منطقه تل هور سوریه به شهادت رسید اما پیکرش در منطقه ماند و شهید جاودالاثر لقب گرفت. در زمان شهادت این شهید سرافراز فرزندش تنها ۹ ماه داشت.

*نوید شاهد

منبع خبر

«ماجرای عجیب یک جشن تولد» به‌زودی لو می‌رود بیشتر بخوانید »

روایت یک آرماتور بندِ عاشق + عکس

به گزارش مشرق، “راه خانه ام را بلدم” یکی از جدیدترین آثار منتشر شده در خصوص شهدای مدافع حرم است که اوایل سال ۱۳۹۹ از سوی انتشارات خط مقدم به چاپ رسیده است.

عذرا شوقی در این کتاب ۱۵۰ صفحه ای، راویتگر ۱۴ سال زندگی مشترک خود با شهید فرید کاویانی می شود و فراز و فرودهای یک زندگی ساده و عاشقانه را به قلم مریم حضرتی، پیش روی خواننده قرار می دهد.

با هم نگاهی به داشته های این کتاب می اندازیم.

فرید آرماتور بند ساده ای است که از ابتدای جنگ در سوریه، بسیجی وار به این کشور می رود تا با ساخت سنگر و استحکامات دفاعی، مدافعان حریم اهل بیت را یاری رساند. ماجرای زندگی عاشقانه او با همسرش عذرا شوقی و سه فرزند قد و نیم قدشان، روایت ساده ای از یک خانواده ایرانی است که در کنار زندگی ساده و شیرین شان، جنگیدن بر سر آرمان ها و ارزش ها و ایثار در نیل به این آرمان ها را توامان دارند.

عذرا شوقی روایت زندگی اش با شهید کاویانی را از حول و حوش سال ۱۳۸۰ شمسی آغاز می کند. در این سال فرید که همشهری اش است، به عنوان همسر وارد زندگی او می شود. فرید که از ۹ سالگی به دلیل وضع معیشتی سخت خانواده اش به قم رفته و با کار در قالیبافی طعم سختی های زندگی را از همان دوران چشیده است، مرد خودساخته ای است که خیلی زود صداقت و سادگی اش عذرا را مجذوب خود می کند.

“عذرا خانوم، من دلم زندگی می خواد. تا حالا خیلی سختی کشیده ام. از بچگی تنها بوده ام. حالا می خوام همدم تنهایی هام باشی… اشک از گوشه چشمش چکید روی انگشتان زمخت دستش.”

عذرا و فرید زودتر از آنچه خودشان فکر می کردند به وصلت هم نائل می شوند و خیلی زودتر هم عاشق می شوند. فرید یک کارگر ساده است که باید برای کار روی ساختمان ها به شهرهای دیگر سفر کند و از همان اوایل زندگی شان جدایی های مقطعی این زوج عاشق پیشه شروع می شود. جدایی های روزانه و ماهانه ای که گویا عذرا را آماده اتفاق اصلی و یک جدایی همیشگی می کنند.

“فردای آن روز با گریه از هم جدا شدیم. فرید رفت. من ماندم و بچه ای که یک ماه بود در وجودم رشد می کرد. هر ساعت تماس می گرفت و جویای حالم بود. از بچه مان می پرسید و دلداری ام می داد. به سختی می توانستم دوری اش را تحمل کنم”

صادق فرزند اول خانواده ای می شود که فرید و عذرا با کمترین امکانات سقفش را برافراشته نگه می دارند. زندگی آنها بسیار ساده و محقرانه است تا آنجا که در اولین زمستانی که صادق تجربه می کند، فرید مجبور می شود حلقه ازدواجش را بفروشد تا برای صادق لباس گرم و مناسب زمستان تهیه کند.

مریم حضرتی نویسنده اثر ترتیب زمانی را رعایت نمی کند و قلمش را مرتب از گذشته به حال و بلعکس می چرخاند. از روزهای پس از شهادت فرید شروع می کند و با خاطرات عذرا به گذشته برمی گردد و دوباره به حال می رسد و باز به گذشته برمی گردد. خواننده به خوبی می داند عذرا با ذوق و شوق خاطراتی را تعریف می کند که اکنون با شهادت فرید رنگی از غم روی شان نشسته و همین موضوع باعث ارتباط قلبی با قهرمانان کتاب می شود.

وقتی عذرا دومین فرزندش “رقیه” را باردار می شود، فرید زمزمه سوریه رفتن را آغاز می کند. می خواهد همان کار آرماتور بندی را آنجا با درآمد بیشتری ادامه دهد، اما خودش اعتراف می کند: “راستش رو بخواهی کار بهانه است. من برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) به سوریه می روم”

سوریه رفتن های فرید از همان زمان که اوایل دهه ۹۰ است شروع می شود و در این بین، بچه ها در نبودن های بابا قد می کشند و بزرگتر می شوند. فرید گاهی سوریه رفتن را موقتا قطع می کند و چون دلش در جبهه جا مانده، دوباره عزم رفتن می کند. در نبودن های او اتفاق های زیادی می افتد. مثل مرگ مادرش که دیر متوجه می شود و وقتی برمی گردد که چند روز از فوت مادر گذشته است. این اتفاق فرید را برای مدتی درهم می ریزد.

عشق و انتظار دو رکن اصلی کتاب “راه خانه ام را بلدم” را تشکیل می دهند و از ابتدا تا انتهای کتاب خواننده را همراهی می کنند. به عنوان خواننده می خواهیم بدانیم این انتظارهای طولانی کی تمام می شود و عاقبت با خبر شهادت فرید رو به رو می شویم که در روزهای گرم مردادماه ۱۳۹۵ با پیچیدگی خاصی به عذرا می رسد. در این زمان فرزند سوم شان احمد رضا هنوز شیرخواره است.

“اجازه بدین برای بار آخر ببینمش. نمی شه خواهر! نمی دانم صدا از کدام طرف بود؛ ولی مثل پتک خورد توی سرم! هرچه اصرار کردم، اجازه ندادند برای آخرین بار صورتش را ببینم. فرید را با تمام آرزوها و جوانی ام سپردم به خاک سرد. خودم را انداخته بودم روی خاک و با ناله گفتم: برگرد!”

منبع خبر

روایت یک آرماتور بندِ عاشق + عکس بیشتر بخوانید »