مدافعان حرم

باورم نمی شد مهمان خانه «حاج قاسم» هستم/خوشحالی سردار سلیمانی از ازدواج مجدد همسران شهدا

باورم نمی شد مهمان خانه «حاج قاسم» هستم/خوشحالی سردار سلیمانی از ازدواج مجدد همسران شهدا

سردار پرسید: شما دختر شهید هستی؟ گفتم: نه همسر شهیدم. با تعجب دوباره پرسید: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسید بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفت: بنشین بنشین می خواهم با تو صحبت کنم.

باورم نمی شد مهمان خانه «حاج قاسم» هستم/خوشحالی سردار سلیمانی از ازدواج مجدد همسران شهدا

گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، زهرا بختیاری: مدافع حرم رضا حاجی زاده به سال1366 در شهرستان آمل متولد شد. رضا بعد از اتمام تحصیلاتش وارد سپاه شد و برای دفاع از حرم حضرت زینب و مبارزه با تروریست های تکفیری عازم سوریه شد و سرانجام 17 اردیبهشت سال 95 در خان طومان مزد جهادش را از خدا گرفت و شهید شد.

مریم شکری همسر رضا حاجی زاده 16 ساله بود که زندگی مشترکش را با این شهید عزیز شروع کرد و حاصل ازدواجشان دو فرزند به نام های محمد طاها و فاطمه حلما است. خانم شکری در ادامه این مطلب خاطره دیدارش را با حاج قاسم روایت می کند و از روزی می گوید که مهمان خانه سردار سلیمانی شد.

*جواب بله را در جلسه اول خواستگاری دادم

روزی که رضا با خانواده اش آمد خواستگاری من 16 ساله بودم و اتفاقا قصد ازدواج هم نداشتم. یعنی بیشتر دوست داشتم درس بخوانم و ادامه تحصیل بدهم. اما آن جلسه چهار ساعت صحبت کردیم. به من در مورد کارش گفت و اینکه در گردان تکاوری است و مأموریت زیاد می‌رود. البته تأکید کرد که مأموریت‌هایش داخل ایران است و خارج از کشور نمی‌روند. از شهادت حرفی نزد اما گفت ممکن است یک روز برود و دیگر بر نگردد. گفتم: باشه مشکلی ندارم، نمی­‌دانم چرا ولی هر چه می‌گفت، قبول می‌کردم.

در مورد درسم پرسید و اینکه دوست دارم چه رشته ای را ادامه بدهم؟ خودش حقوق می‌خواند گرایش علوم ثبتی. گفتم: می‌خواهم علوم سیاسی بخوانم. پرسید: جناحی که عمل نمی­‌کنی؟ گفتم: یعنی چه؟ گفت: یعنی به سمت یک گروه خاصی بروی، گفتم: نه اصلا. ادامه داد که دوست دارم همسرم ولایی و رهبری باشد. از این حرفش خیلی به من برخورد، فکر می‌کردم این که خیلی بدیهی است و نیازی به گفتن نداشت.

قبل از اینکه رضا به خواستگاری‌ام بیاید عضو انجمن اسلامی بودم و دیداری با آقا داشتیم، در آن دیدار نامه‌ای هم به ایشان دادم و درخواست یک هدیه و یک نصیحت کردم. وقتی رضا این حرف را زد سریع رفتم آن نامه را آوردم و نشانش دادم.

نکته دیگری که خیلی تأکید داشت احترام به پدر و مادر بود. آیه قرآن مثال می­‌زد و می‌گفت خدا در قرآن گفته اگر بعد از من سجده بر کسی واجب باشد آن هم به پدر و مادر است. به خودم گفتم کسی که پدر و مادرش را اینقدر محترم بدارد قطعاً به زنش هم احترام می­‌گذارد و برای او ارزش قائل است. اصلاً همدیگر را نگاه نکردیم، فقط من یک لحظه صورت او را نگاه کردم که ابروهای پر و مشکی­‌اش نظرم را جلب کرد. وقتی رفتند مامانم پرسید خوب نگاهش کردی؟ گفتم: نه، فقط ابروهایش را دیدم. (خنده)

آن جلسه ما چهار ساعت صحبت کردیم که آخرش پرسید، نظر شما چیست؟ گفتم: من قصد ازدواج نداشتم اما ملاک­‌هایی که مدنظر من است را شما دارید، گفت: میشه نظرتان را بدهید؟ می‌خواهم از این خانه که بیرون رفتم خیالم راحت باشد. گفتم ۵۰ درصد قضیه من حل است. این را که گفتم کتابی را به عنوان هدیه به من داد.

*از عشق زیادی که به رضا داشتم راضی شدم برود سوریه

از عشق زیادی که به او داشتم راضی شدم برود سوریه چون نمی توانستم ناراحتی‌اش را ببینم. خیلی خیلی به رضا وابسته بودم. شب قبل از اینکه برود از مسجد آمد و نشست، برایش چای آوردم که متوجه شدم چشمش پر از اشک است. گفت: خانم دیدی دوستان من یکی یکی دارند می­‌روند و من از آنها جا ماندم. (خبر شهادت دوستانش را شنیده بود) گفتم: رضا تو یک بار رفتی، تکلیفت را انجام دادی. حالش را که دیدم خیلی دلم سوخت، گفتم: من جلویت را نمی­‌گیرم برو. ۵ دقیقه نشد گوشی­ش زنگ خورد، جواب داد بعد سریع خوشحال شد، گفت: خانم من دارم می­‌روم. گفتم: رضا! کجا؟! همین الان؟! (ساعت ۱۰:۳۰ شب بود.) پرسیدم: بچه­‌ها را چه کار کنم؟ انگار یکی به بچه­‌ها گفته بود بابا می­‌خواهد برود دیگر نمی­‌آید، دو تایی دنبال او راه افتادند و بابا بابا می­‌کردند.

چون وقت کم بود سریع وسایلش را برداشت. لباسش پاره بود،‌ سریع خودم برایش دوختم. گفتم: آقا رضا همه وسایلت را بردار یادت نرود. ساکش را با هم بستیم، فقط نگاهش می­‌کردم. گفتم: یک کفی طبی دارم می­‌گذاری در پوتینت؟ می خواستم پایش کمتر اذیت شود. قبول کرد. چندبار بچه­‌ها را بوسید.

تنها فکری که به ذهنم رسید این بود که از لحظه رفتنش فیلم گرفتم. الان تمام دلخوشی‌ام همین فیلم و عکس‌هاست. در فیلمش می‌گوید: قابل توجه کسانی که می­‌گویند ما برای پول می­‌رویم، ما تکلیف داریم که برویم. من زندگی­‌ام را دوست دارم و اصلاً برای شهادت نمی­‌روم، به هیچ­ وجه برای شهادت نمی­‌روم! اما این یک تکلیف است.

*رضا شهید نشدی؟

من تا حدودی از خطرات آنجا با خبر بودم اما رضا اصلا در مورد کارش در خانه صحبت نمی­‌کرد. تا اینکه دفعه قبل از آخرین بار رفت سوریه دستش تیر می‌خورد مجروح می‌شود. ماجرای مجروحیتش را این گونه تعریف می‌کرد: «شهید روح الله (از دوستان نزدیکش) وقتی متوجه شد دستم تیر خورده پرسید: رضا شهید نشدی؟ گفتم: نه حالم خوبه می‌روم دوباره در جایم مستقر می­‌شوم. روح الله دو متر از من فاصله گرفت که او را زدند و تیر به قلبش اصابت کرد. من زار زار گریه می­‌کردم ولی نمی­‌توانستم بروم پیش او. بعد از ۵ دقیقه رفتم بالای سرش که دیدم شهید شده. فقط تلاش کردم سریع آمبولانس بیاید و پیکرش را ببرند عقب.»

*در وضعیت بدی بودیم اما هیچ کسی توضیح نمی­‌داد

وقتی خبر شهادتش را از طریق تلگرام شنیدم در وضعیت بدی بودیم اما هیچ کسی توضیح نمی­‌داد چه شده. یکی می­‌گفت اسیر است، یکی می­‌گفت مجروح شده، یکی می­‌گفت سالم است و هنوز دارد می­‌جنگد.

تا اینکه فرمانده آقا رضا مصطفی مهدی­‌تبار بعد از دو سه روز که از این موضوع می‌گذرد به خانمش زنگ می‌زند و همسرش از او می پرسد: از آقا رضا چه خبر؟ او هم می‌گوید: پر پر شد. وقتی از زبان ایشان شنیدم حرفش را باور کردم چون برایم حجت بود.

* شاید دیگر صورت من را نبینی

موقع رفتن بهش گفتم آقا رضا اگر تو شهید بشی من چطور ببینمت؟ گفت شاید دیگر صورت من را نبینی ولی همه جا کنارت حضور دارم. می‌­گویند شاید تا نیمه شعبان پیکرشان بیاید و اگر نیاید دیگر بر نخواهد گشت. ولی من منتظر هستم و دوست دارم او را ببینم.


دستخط حاج قاسم برای همسر شهید حاجی زاده

بسم تعالی

دختر عزیز و خوبم مریم عزیز

از خداوند منان می خواهم همانگونه که شهید انتخابت کرد خداوند در عرش اعلی انتخابت کند و جایی دهد

دخترم دعام کن

2/12

*درخواستم رادر نامه ای نوشتم و به حاج قاسم دادم

بعد از شهادت همسرم دیدن حاج قاسم برایم آرزو بود به خصوص اینکه دلم می خواست بچه هایم حتما با او عکس یادگاری بگیرند. با خانواده های شهدای دیگر هم که دور هم جمع می شدیم همه این درخواست و آرزو را داشتند.

مدتی بعد اطلاع دادند قرار است مراسمی در بابل برگزار شود و از خانواده شهدا دعوت کردند تادر این مراسم شرکت کنند. وقتی نگاهم به حاج قاسم افتاد اشک امانم نداد و دائم از چشمانم سرازیر بود. خب همسر من سال 95 در خان طومان به شهادت رسیده بود و حتی پیکرش هم برای ما بازنگشت. این موضوع خیلی برای من سخت بود به خصوص اینکه فرزندانم نیز بی قرار پدرشان می شدند. حالا که حاج قاسم را دیده بودم انگار پشت و پناهم را دیده بودم.

اینقدر ارادت قلبی به او داشتم که حتی پیش از شهادت سردار سلیمانی از خدا می خواستم بتوانم فرزندم را طوری تربیت کنم که در آینده مردی شود شبیه حاج قاسم. به قول قدیمی ها دوست داشتم دم سردار به دم فرزندانم بخورد تا روحشان از او اثر بگیرد.

حاج قاسم میز به میز پای صحبت خانواده ها نشستند و دقایقی بعد به میز ما نشستند. ابتدا با پدر و مادر شهید صحبت کردند و بعد نگاهی به من کردند و پرسیدند شما دختر شهید هستید؟ گفتم: نه همسر شهیدم. با تعجب دوباره پرسیدند: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسیدند بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفتند: بنشین بنشین می خواهم با تو صحبت کنم. از اوضاع و احوالم پرسید و من همه را با اشک جواب می دادم. سردار گفت: گریه نکن گفتم: نمی توانم.

حاج قاسم رو کردند به مادر شوهرم و گفتند حاج خانم هوای دختر ما را داری؟ مادر شوهرم گفت: بله مجدد عروس خودم شد. سردار با لبخندی گفت: دختر به این ماهی، اگر این کار را نمی کردید چه می کردید؟ بعد با حالتی گفت: کسانی که به شهادت می رسند اینقدر از شهادتشان ناراحت نمی شوم که همسرانشان را می بینم ناراحتم می کند.

نامه ای هم برای حاج قاسم نوشته بودم و دادم دستشان گفتم: خواهش می کنم این نامه را فقط خودتان بخوانید. سردار هم نامه را دست همراهشان آقای پورجعفری نداد و نامه را گذاشت داخل جیبش.

در نامه نوشته بودم : دنیا خوب و بد هر چه باشد می گذرد و من چیزی از آن نمی خواهم. اما چون شما نزد امام زمان(عج) آبرو دارید یکبار هم شده در نماز شب هایتان اسم من و بچه هایم را بیاورید و ما را دعا کنید.

*بالاخره رفتم منزل سردار

بعد از شهادت همسرم خیلی ها با من تماس می گرفتند و صحبت می کردند. از یکی از این خانم ها پرسیدم شما که هستید و چه کسی مرا به شما معرفی کرد؟ خودش را از اقوام سردار معرفی کرد. من به او احترام گذاشتم و صحبت کردم اما راستش را بخواهید اعتماد نکردم. تا اینکه بعد از شهادت حاج قاسم دوست داشتم بروم خدمت همسرشان. به ذهنم رسید به آن خانمی که خودش را از اقوام سردار سلیمانی معرفی کرده بود تماس بگیرم و از او بخواهم مرا کمک کند. تماس گرفتم و آن خانم به سرعت شرایط را فراهم کرد و گفت: فلان روز و ساعت بیا تهران با هم برویم. باورم نمی شد. بالاخره رفتم منزل سردار. حاج خانم با لهجه غلیظ کرمانی اش با من احوال پرسی گرمی کرد و احوال بچه هایم را به اسم جویا شد. حاج خانم گفت: اتفاقا به حاج آقا گفته بودم برای مراسم فاطمیه خانم حاجی زاده را دعوت کنیم بیاید کرمان منزلمان.

وقتی این را شنیدم راستش را بخواهید عذاب وجدان گرفتم. چون همیشه در دلم گلایه می کردم که چرا سردار منزل ما نمی آید و به ما سر نمی زند؟ حالا ببین چطور جبران کردو من مهمان منزل حاج قاسم شدم. بعد از این دیدار یک سر هم رفتم منزل ابومهدی. همسری بسیار ساده و دلنشین و فوق العاده بود.

*حاج قاسم بسیار از ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحال می شد

حاج قاسم بسیار از ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحال می شد و تشویق به این کار می کرد. هر چند در جامعه برخی ها که نمای مذهب هم دارند خیلی برخورد بدی با این همسران می کنند. ما می دانیم هدفمان درست است اما توان صحبت ها و کنایه های مردم را ندارم. خیلی بهم می ریزم.

*وصیت نامه شهید

«و اما خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی» آیات ۴۰ و ۴۱ سوره مبارکه النازعات
«و اما آن کس که از مقام و مرتبه پروردگارش ترسیده و خود را از هوا و هوس بازداشته است، به یقین بهشت جایگاه اوست.»

با سلام و صلوات به محضر منجی عالم بشریت حضرت صاحب‌الزمان (عج) و نائب بر حقش امام خامنه‌ای و شهدای اسلام و ایران، به خصوص شهدای مدافع حرم.
این‌جانب رضا حاجی‌زاده فرزند رجبعلی در صحت و سلامت کامل عقلی وصیت‌نامه خود را می‌نویسم، من نمی‌خواهم که عمرم بی‌ثمر باشد و مرگم یک مرگ عادی، مرگی می‌خواهم که در راه اسلام و ایران اسلامی باشد.
من به خاطر منطق خویش برای دفاع از اسلام و حریم اهل‌بیت (ع) وارد جنگ با دشمنان اسلام شدم و با عشق و علاقه و رضایت کامل جان خویش را فدای این راه می‌نمایم و می‌روم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم.
من از مردم ایران می‌خواهم تفرقه‌اندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگه‌دارید، به دوستان و آشنایان توصیه می‌کنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید.
پدر و مادر را گرامی و محترم بدارید، از طهارت و معصومیت خود شدیداً حراست و پاسداری کنید، پیوند به ائمه اطهار (ع) و به‌خصوص امام هشتم را مستحکم کنید و خدای متعال و مهربان را در همه حال به یاد داشته باشید.

خدمت پدر و مادر عزیز و گرامی!
موفقیت من در مراحل گوناگون زندگی مرهون زحمات و دعای خیرتان بوده است، امیدوارم کوتاهی و قصورم را در رسیدگی به اوضاع و احوالتان بخشنده باشید و حلالم کنید و این را بدانید تا آنجا که در توان داشتم در حد بضاعتم تلاش کردم تا رضایت شما را در زندگی خود داشته باشم.

هر پدر و مادری عاقبت به خیری فرزندشان را خواهانند و این را بدانید که بنده عاقبت به خیر شدم و این عاقبت به خیری را مدیون زحمات دیروز شما هستم.

داداش جان!
در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بی‌چون و چرای ولایت باش، دشمن همواره از دینداری و ولایت‌پذیری تو هراس دارد، پس کاری کن که دشمن همواره از تو و امثال تو بترسد.
همسر مهربان و صبورم!
می‌دانم که بعد از رفتن من تمام سختی‌های این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمی‌روم، من جوانی و زندگی با شما را دوست دارم و می‌خواهم با شما باشم، ولی این تکلیف ماست که از حریم اسلام و اهل‌بیت (ع) دفاع کنیم و راضی هستیم به رضای خدا ولی این ‌بار سنگین بر دوش توست و از تو می‌خواهم صبر زینب‌گونه پیشه کنی و در برابر تمام سختی‌ها و مشکلات یاد خدا را فراموش نکنی و در تمام مراحل از خدا کمک بگیری.
از تو می‌خواهم که فرزندانم را طوری تربیت کنی که در مسیر اسلام و ولایت ادامه‌دهنده را شهدا باشند و بابت تمام کمبودها و نبودهایم از تو می‌خواهم حلالم کنی.

فاطمه‌حلما جان!
دِتِر (دختر) بابا، دوستت دارم، دوستت دارم، بدان که بابا رفته است که تا تو و امثال تو در امنیت و آرامش در خاک خود قدم بگذارید و بدان که ناموس شیعه در واقع ناموس خودمان است، تکلیف ما این است که از ناموس شیعه دفاع کنیم و جان خود را در این راه بدهیم و از تو می‌خواهم که در سنگر خود که همان چادر توست، بمانی و بایستی و مقابله کنی تا پرچم اسلام و تشیع همیشه پیروز و سرافراز بماند.
محمدطه جان!
مرد خانه بابا، تو دیگر ستون خانه‌ای، از تو می‌خواهم که دینت را حفظ کنی و در خط ولایت‌فقیه باشی و گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشی، دعا می‌کنم که در رکاب امام زمان (عج) ادامه‌دهنده راه شهدا باشی و در زندگی‌ات طوری باشی که موضع اسلام و مسلمین به خطر نیفتد.

از همه دوستان و آشنایان و همکارانم می‌خواهم که مرا حلال کنند و قصورم را ببخشند و اگر دینی از کسی بر گردنم مانده است، برای تسویه به خانواده‌ام مراجعه نمایند که خداوند می‌فرمایند هر گناهی از شما بخشیده می‌شود، غیر از حق‌الناس.

و من الله التوفیق
رضا حاجی زاده
۳۰/۱/۱۳۹۵

انتهای پیام/

باورم نمی شد مهمان خانه «حاج قاسم» هستم/خوشحالی سردار سلیمانی از ازدواج مجدد همسران شهدا بیشتر بخوانید »

«کاش برگردی»؛ اثر جدید نویسنده کتاب «یادت باشد»

به گزارش مشرق، زندگی نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری با عنوان «کاش برگردی» مادرانه ترین کتاب مدافعان حرم، جدید ترین اثر نویسنده کتاب پرفروش یادت باشد می باشد که به زودی توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار می شود.

کتاب زندگی نامه شهید مدافع حرم زکریا شیری با عنوان «کاش برگردی» روایتی ناب و تازه از شهدای مظلوم دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبراست.

نویسنده این کتاب که قبلا با کتاب «یادت باشد» نگاهی عاشقانه به زندگی مدافعان حرم داشته است این بار در کتاب «کاش برگردی» در نگاهی تازه، داستان زندگی یکی از شهدای مدافع حرم را از زبان مادر شهید به روایت می نشیند و در صفحات مختلف نکات تربیتی یک زندگی ساده را با روایتی داستانی و جذاب تقدیم خوانندگان می کند.

«کاش برگردی» می تواند پاسخی هنرمندانه به بسیاری از سوالات در زمینه نحوه تربیت نسل غیور مدافعان حرم باشد.

این اثر به زودی توسط انتشارات شهیدکاظمی همزمان با نیمه ماه مبارک رمضان و جشن فرخنده میلاد با سعادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی(ع) چاپ و روانه بازار نشر می شود.

همچنین پیش فروش این کتاب در قالب “پویش مطالعاتی دلتکانی” با جوایز میلیونی، از امروز آغاز و علاقه مندان جهت ثبت نام این کتاب با امضا و دست خط نویسنده و مادر شهید از طریق سایت رسمی انتشارات(nashreshahidkazemi.ir)، سایت پوسش مطالعاتی(deltekani.ir) و یا ارسال نام کتاب به سامانه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ می توانند کتاب را با تخفیف و شرایط ویژه تهیه نمایند.

منبع خبر

«کاش برگردی»؛ اثر جدید نویسنده کتاب «یادت باشد» بیشتر بخوانید »

«شهید صیاد شیرازی» پیشگام تقویت انسجام نیروهای مسلح بود

به گزارش مشرق، به مناسبت سالروز شهادت شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی، ارتش جمهوری اسلامی ایران بیانیه‌ای صادر کرد و در آن مجاهدت های کم نظیر صیاد دلها را موجب ماندگاریِ نامی بلند و افتخار آمیز برای آن نظامی ولایی، خستگی ناپذیر و انقلابی و عزت و سربلندی نظام مقدس اسلامی دانست.

ببینید:

فیلم/ روایتی از زندگی صیاد دل‌ها

به گزارش روابط عمومی ارتش متن بیانیه به این شرح است:

بسم الله الرحمن الرحیم

بیست و یک سال پیش مردی آرمان‌خواه و نمونه و الگویی بارز از ولایتمداری و اخلاص که عمر پربرکت خود را با ایثار، استقامت و از خودگذشتگی و اقدامات اثربخش در جهت پیروزی، تثبیت و تحکیم پایه های انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی گذرانده بود؛ شهد شیرین شهادت را نوشید و به آرزوی دیرینه خود رسید.

افتخار آفرینی و اقتدار ارتش جمهوری اسلامی ایران در کوه های سربه فلک کشیده کردستان و سرزمین های تَف دیده جنوب در هشت سال دفاع مقدس با مدیریت مُنبعث از الگوی ایرانی – اسلامی آن شهید والامقام در ارتش و نیروهای مسلح عجین گشته و اعتقاد، انضباط، خدامحوری، ولایت‌مداری و شجاعت؛ فرازهایی از ابعاد شخصیت بارز اخلاقی و نظامی است که از او الگویی نمایان و درخشان برای سربازان مدافع دین و سرزمین پهناور ایران سربلند اسلامی ساخته است.

ساده زیستی و مردمی بودن، معنویت محوری در تمامی امور، خدامحوری، وطن دوستی، خودباوری و آینده نگری؛ از دیگر خصوصیات و صفات بارز آن امیر سرافراز ارتش اسلام بود که او را در بین دوستان و عاشقان نظام محبوب کرده بود.

اعطای القابی همچون "سرباز صادق و فداکار دین و قرآن"، "نظامی مؤمن، پارسا و پرهیزگار" و "بنده برگزیده خدا"، از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی معزز کل قوا حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی) به امیر سپهبد صیاد شیرازی؛ آن شهید گرانقدر را به الگویی عینی و عملی تبدیل کرده که سالها الهام بخش راهیان این مسیر متعالی خواهد بود.

شهید صیاد شیرازی پیشگام تقویت اتحاد و انسجام نیروهای مسلح بود که با اعتقاد قلبی به نتایج شگرف اتحاد و همبستگی ارتش و سپاه و با فرماندهی قاطع و منطبق بر اصول اسلامی و نبوغ نظامی خود پیروزی های بزرگی را در دهها عملیات بزرگ دفاع مقدس و همچنین عملیات مرصاد تقدیم مردم شریفمان کرد.

ارتش جمهوری اسلامی ایران در بیست و یکمین سالروز شهادت آن امیر سرافراز، یاد و خاطره سپهبدهای اخلاص، شهیدان امیر سپهبد سید محمدولی قرنی، امیر سپهبد علی صیاد شیرازی و سردار سپهبد قاسم سلیمانی را گرامی داشته و علو روحی شهدای والامقام میهن اسلامی، شهدای مدافع حرم و شهدای خدمت و سلامت را از خداوند متعال مسئلت می نماید.

منبع خبر

«شهید صیاد شیرازی» پیشگام تقویت انسجام نیروهای مسلح بود بیشتر بخوانید »

تعریف جنگ از نگاه شهید آوینی

به گزارش مشرق، عبدالله گنجی مدیر مسئول روزنامه جوان در صفحه شخصی خود درتوییتر به مناسبت سالروز شهادت شهید آوینی نوشت:

منبع خبر

تعریف جنگ از نگاه شهید آوینی بیشتر بخوانید »

آوینیِ اندیشمند خیلی عظیم‌تر از آوینیِ مستندساز است/ بعد از شهادت “مرتضی” متوجه عمق فکری‌اش شدیم

گروه جهاد و مقاومت مشرق – بعد از شهادت سید مرتضی آوینی،‌ در بعضی از گفت‏وگوهایی که افراد خاصی انجام می‎دادند، از جریانی صحبت می‎کردند که با شهید آوینی در زمان حیاتش سر ستیز داشتند اما بعد از شهادتش خود را دوست و همفکر ایشان می‎نامند، از جمله اسمی که می‎آوردند نام آقای مهدی نصیری بود.

مهدی نصیری در سال ۱۳۴۲شمسی در دامغان متولد شد. تحصیل دروس حوزوی را از سال ۱۳۵۴ در حوزه علمیه دامغان نزد پدر (که خود تحصیل‎کرده حوزه علمیه نجف اشرف و به مقام اجتهاد نایل آمده بود)، و دیگر عالمان آن حوزه آغاز کرد. در سال ۱۳۵۸ برای ادامه تحصیل عازم حوزه علمیه قم شد و تا سال ۱۳۶۶ دروس سطح حوزه را ادامه داد و همزمان در مدرسه علمیه رسالت به تدریس دروس ادبیات و منطق پرداخت. در سال ۱۳۶۵ همکاری با موسسه مطبوعاتی کیهان را در قم آغاز و یک سال بعد برای ادامه همکاری به تهران رفت و به عنوان دبیر سرویس مقالات روزنامه کیهان کار مطبوعاتی را ادامه داد و مقالات متعددی در زمینه مسائل سیاسی و فرهنگی روز نوشت.

در سال ۱۳۶۷ از سوی آقای سید محمد اصغری سرپرست وقت موسسه کیهان و موافقت سید محمد خاتمی نماینده وقت حضرت امام در موسسه کیهان، سردبیری روزنامه کیهان به وی محول شد و در سال ۱۳۷۰ با دستور مقام معظم رهبری به عنوان مدیر مسئول روزنامه کیهان منصوب گردید و تا سال ۱۳۷۴ در این سمت فعالیت نمود. در همین سال ها با آغاز درس خارج فقه حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای به مدت دو سال در این درس شرکت کرد. در نیمه سال ۱۳۷۴ به همکاری با موسسه کیهان پایان داد و در اسفند همان سال نشریه سیاسی فرهنگی «صبح» را منتشر نمود. حیات این نشریه تا سال ۱۳۷۸ ادامه یافت. نصیری در این سال به قم مراجعت نمود و درس خارج اصول و فقه را در محضر آیات عظام سبحانی و مؤمن ادامه داد. وی در سال ۱۳۸۰ به معاونت سیاسی شورای سیاست‏گذاری ائمه جمعه سراسر کشور منصوب و تا سال ۱۳۸۴ در این سمت فعالیت کرد و در این سال‏ها نیز دو سال دیگر از درس خارج فقه مقام معظم رهبری بهره برد. در سال ۱۳۸۴ به عنوان معاونت فرهنگی دفتر نمایندگی مقام معظم رهبری در کشور امارات به این کشور رفت و سال ۱۳۸۸ با پایان مأموریت به کشور مراجعت کرد.

مهدی نصیری همچنین انتشار ماهنامه سیاحت غرب را برای مرکز پژوهش‌های اسلامی ‌صدا و سیما در قم در کارنامه مطبوعاتی خود دارد که تاکنون هشتاد و پنج شماره آن منتشر شده است. مدیریت مسئول انتشارات کتاب صبح که عمدتا به انتشار آثاری در زمینه غرب شناسی می‌پردازد، نیز با مهدی نصیری است. صاحب امتیازی و مدیریت مسئول فصل‏نامه سمات تازه‎ترین فعالیت مطبوعاتی وی است.

نصیری علاوه بر نگارش ده‌ها مقاله و گفت‏وگوی مطبوعاتی، چهار کتاب با عنوان های "اسلام و تجدد "، "فلسفه از منظر قرآن و عترت " ، "جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام " و "آوینی و مدرنیته " تالیف و منتشر کرده است.

آنچه پیش رو دارید، حاصل گفت‎وگویی یک‏ساعته با آقای نصیری است،‌ در این مجال سعی شده پرسش هایی را که پیرامون روابط ایشان با سید شهیدان اهل قلم است، در هجدهمین سالگرد شهید آوینی برای مخاطبین منتشر نماییم:

***: اگر موافق باشید بحث را با نحوه آشنایی شما با شهید سید مرتضی آوینی آغاز کنیم؟

* نصیری: اگر اجازه بدهید بحث را از اینجا آغاز کنم که بعد از شهادت آقای آوینی برای اولین بار ظاهراً در فیلم "مرتضی و ما " موضوعی مطرح شد با این عنوان که کسانی که بعد از شهادت آقای آوینی با ایشان ادعای دوستی و همفکری می‌کنند، به آقای آوینی در زمان حیاتش جفا کردند؛ بعدها نیز در بعضی از مصاحبه ها و صحبت ها نیز نام من و حتی روزنامه کیهان را علنا بیان کردند. حال باید ببینیم ماجرا چیست؟

درباره این موضوع در دو سطح می توان صحبت کرد و در واقع یه این حرف جواب داد. سطح اول این است که چه اصراری وجود دارد که هرسال این مسئله تکرار شود که کسانی در حیات شهید آوینی با او مخالف بودند و یا به او جفا کردند و بعد از شهادت ایشان حالا مدافع و مروج آوینی شده‎اند؟ فرض کنید در زمان مدیریت مسئول بنده در روزنامه کیهان مقاله ای انتقادی و به تعبیر بعضی‎ها جفاآمیز به قلم یکی از اعضای تحریریه نسبت به آقای آوینی چاپ شد، پس حالا به این دلیل بنده حق ندارم بعد از شهادت ایشان از آقای آوینی دفاع کنم یا افکار و آثار ایشان را ترویج کنم؟ اصلا در بدترین حالت آن این است که ( و البته در سطح دوم بحث توضیح خواهم داد که اصلا این‏طور نیست و ما صرفاً با یک جوسازی نامعقول و خلاف واقع روبه‏رو هستیم) کسی قبل از شهادت آقای آوینی از دشمنان و مخالفان ایشان بوده است و حالا متنبه شده و از موافقان ایشان و مروجان ایشان شده است.

حال آیا باید بگوییم که نخیر شما حق ندارید متنبه شوید و از افکار آقای آوینی تعریف و تمجید کنید و در معرفی آثار و افکار ایشان مقاله بنویسید و کتاب منتشر کنید و در سمینارهای تجلیل از او سخنرانی کنید؟ این چه منطقی است؟ البته با یک توضیح روشن می شود که یک حساب و کتابی پشت این منطق است و آن اینکه کسانی که با عمق افکار و آثار غرب ستیزانه و ضدروشنفکری شهید آوینی آشنا هستند و بعضی از آنها هم شاید طعم تلخ نقدهای آوینی را بر جریان روشنفکری چشیده اند، می خواهند فضایی درست کنند که کسی جرأت نکند آثار غرب ستیزانه و ضدروشنفکری آوینی را مطرح کند و این آثار به محاق برود. البته نمی گویم هر کسی که این موضوع را مطرح می کند از این دست است بلکه بعضی از سر ناآگاهی در این مسیر قرار می گیرند که امیدوارم توضیحات من در این گفت‏وگو آنها را متقاعد نماید.

در هر صورت جریانی در کشور می خواهد آوینی را فقط در حد یک مستندساز جبهه و جنگ مطرح کند و از بعد دیگر آوینی ـ که به نظر من مستند سازی آوینی و روایت فتح او با همه ارزش و عظمتی که در جای خود دارد، در برابر این بعد آوینی اندک است ـ جامعه را غافل و محروم کند و آن بعد این است که آوینی در مقوله غرب شناسی و دشمن شناسی و زمان شناسی یک حکیم و متفکر کم‎نظیر و یا شاید بی‎همتا در روزگار ما بود. و اصلا بنده معتقدم یکی از راههای مقابله با رخوت و خلأ فکری و فرهنگی موجود و مقابله با جنگ نرم فکری و نظری نظام سلطه جهانی علیه انقلاب اسلامی، ترویج آثار و افکار آوینی در مقوله غرب شناسی بین جوانان و نسل دوم و سوم انقلاب است.

***: صحبت اصلی این جریان این است که تا دیروز آدم هایی وجود داشتند که در مقابل شهید آوینی قرار داشتند اما امروز همان آدم ها خود را در پشت ایشان پنهان می کنند، نماد این گونه افراد را شما می دانند؟

* نصیری: حالا از اینجا به بعد وارد سطح دوم بحث می شوم. اولا در روزنامه کیهان در زمان مدیریت بنده فقط یک مقاله در انتقاد از یک ویژه نامه مجله سوره (که با طراحی یکی از افرادی که امروز بحث جفا به آوینی را مطرح می کند، تدوین و تالیف شده بود) و نه از کل مجله سوره و نه از شخص آقای آوینی و نه به قلم بنده ( بلکه به قلم یکی از اعضای تحریریه کیهان) منتشر شده بود. البته همزمان با کیهان در همان ایام روزنامه جمهوری اسلامی نیز نقدی بر همان ویژه نامه که ظاهرا لحن تندی داشته است چاپ می کند و این آقایانی که امروز بحث جفا به آوینی را مطرح می کنند، آن مقاله را هم به حساب کیهان و بنده می گذارند و ظاهرا چون روزنامه جمهوری خیلی اصراری به ترویج آثار و آفکار آقای آوینی ندارد، و از جوسازی ها مصون است!ثانیا شخصیت فکری و فرهنگی آقای آوینی دو بخش ممتاز داشت و دارد. یکی در زمینه مسائل جبهه و جنگ است و دیگری در موضوع غرب شناسی و نقد جریان روشنفکری غربگرا در عرصه سینما و مطبوعات و کلا عرصه فکر و فرهنگ و تا حدودی هم سیاست و اقتصاد. خب در هیچ یک از این دو زمینه دلیلی برای مخالفت بنده و کیهان آن روز با آوینی وجود نداشته است. نه بنده آن روز عنصر ضد جبهه و جنگ بوده ام و نه عنصر طرفدار غرب و جریانات روشنفکری و اتفاقا در هر دو موضوع کیهان و سوره در یک جبهه قرار داشتند. منتها سوره با بار نظری و مبنایی بیشتر و البته قوی تر و کیهان با بار سیاسی و خبری و مشخصات یک کار روزنامه ای.

مثلا شما بروید ببینید که سوره و کیهان آن روز در یک جبهه با مخملباف و دکتر سروش و جریانات روشنفکری موجود در وزارت ارشاد دوران آقای خاتمی منازعه و مجادله داشتند. صدا و سیمای دوران آقای محمد هاشمی مورد نقدهای تیز و تند هر دو نشریه بود. جریانات روشنفکری موجود در سینما مثل بنیاد فارابی و افرادی مثل آقایان بیضایی و مهرجویی و نیز در مطبوعات مثل آدینه و دنیای سخن مورد نقد مشترک قرار می گرفتند و موارد عدیده ای دیگر. اما شما بروید ببینید مثلا سازنده محترم فیلم مستند "مرتضی و ما " که در آن فیلم، بحث جفای به آوینی را مطرح کرده است، آن روز و امروز چقدر قرابت فکری و عقیدتی با آوینی داشته و دارد. حتی در مورد فیلم عروس که بسیاری از بچه های مسلمان سینما از جمله آقای طالب زاده مخالف آن فیلم بودند، موضع کیهان با سوره در موافقت با این فیلم بود. خب با این توصیفات چه مخالفت جدی و اساسی و یا خصومتی بین ما و آقای آوینی بوده است که بعد از شهادت ایشان بنده در صدد بر آمده باشم که آنها را پاک کنم و پشت آقای آوینی سنگر بگیرم؟

و اما در ادامه بحث به چگونگی آشنایی ام با آقای آوینی می پردازم تا مسائل واضحتر شود. حدود سالهای ۶۹ ـ ۶۸ جمعی با عنوان هیات هنرمندان و نویسندگان مسلمان به ابتکار گروهی از دوستان تشکیل شد که اولین جلسات آن در محل نشریات رشد که مدیر آن روز آن آقای چینی فروشان بود به صورت هفتگی یا دو هفته یک بار برگزار می شد. اعضای این هیات عبارتند بودند از آقایان چینی‌فروشان، جواد محقق، سید مهدی شجاعی، سرهنگی، بهبودی، شمس‌الدین رحمانی، شهید آوینی، مجید قادری، مجید مجیدی، نوری زاد، شریفی، بهزاد پور، شریعتمداری، شایان فر و بنده و خانمها ثقفی و زواریان و دو سه نفر دیگری که ممکن است از خاطر من رفته باشند.

این جلسات بیشتر جنبه اطلاع رسانی به یکدیگر را داشت و پیرامون موضوعات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی روز هم مباحثی مطرح می شد. به طور طبیعی کسانی که در آن جلسات می‌آمدند از یک نوع تناسب و سنخیت فکری البته با نوسانات و اختلافاتی برخوردار بودند. من در آن جلسات با آقای آوینی و بسیاری از دوستان دیگر از نزدیک آشنا شدم. بعدا هم در جلسه ای در مرکز اسناد انقلاب اسلامی که مسئول آن آقای سید حمید روحانی بود، بنده و آقای آوینی و آقای مسیح مهاجری و دو نفر دیگر از دوستان شرکت می کردیم. آن روزها بحث داغ جلسات موضوع تهاجم فرهنگی بود که مقام معظم رهبری مطرح کرده بودند. زمانی که مقام معظم رهبری این موضوع را مطرح کردند، معدود نشریاتی وارد این عرصه شدند که از جمله مجله سوره و روزنامه کیهان بودند.

آقای آوینی نسبت به جریان روشنفکری متمایل به غرب، مواضع بسیار اساسی و تندی داشت و هیچ سر آشتی با جریان روشنفکری نداشت. من تعجب می‌کنم که بعضی ها گاهی اوقات با تعبیر روشنفکر از آقای آوینی یاد می کنند بدون اینکه در کلامشان قرینه ای بر این مطلب باشد که منظورشان روشنفکر مصطلح نیست. در حالی که او شاید از کاربرد هیچ تعبیری به اندازه تعبیر روشنفکر در مورد خودش ناراحت نشود. او با روشنفکری و روشنفکران غربزده و غرب باور، ستیزی دائمی داشت و آنها را نقد و هجو می کرد.

در هر صورت این همسویی در مواضع و روابط دوستانه تا شهادت آقای آوینی ادامه داشت . اما می ماند چند حادثه استثنایی که در این ایام اتفاق افتاد. در مجله سوره دو سه اتفاق رخ داد که موجب نگرانی و بعضا انتقاد دوستان همسو با آقای آوینی از مجله شد. یکی دفاع از فیلم عروس بهروز افخمی بود که البته در همان ایام از نظر ما مشکلی نداشت و کیهان موضعی همسو با مجله سوره داشت. یعنی ما در مجموع و در برآیند نهایی، فیلم عروس را منفی نمی دانستیم اما برخی دیگر از دوستان موضعی مخالف داشتند و معتقد بودند که عروس در استفاده ابزاری از چهره زن و نشان دادن نماهای درشت و به اصطلاح سینمایی ها کلوز آپ از زن خط شکنی کرده است. ماجرای دیگر انتشار کتاب یا ویژه نامه ای در مورد سینمای آلفرد هیچکاک با عنوان "هیچکاک همیشه استاد " بود که باز عده ای از بچه های مسلمان از این اقدام سوره دلخور شدند و معتقد بودند که این کار با تشویق و ترغیب یکی از نویسندگان سوره که نسبت زیادی با جبهه فرهنگی انقلاب ندارد، منتشر شده است. مقاله انتقادی کیهان از سوره هم معطوف به این کتاب بود و طبعا من هم نظر همین بچه ها را داشتم .

***: چرا؟

* نصیری: تلقی آن روز بسیاری این بود که با توجه به اصولگرایی و ارزش گرایی عمیق آقای آوینی در عرصه فرهنگ و سینما، سینمای هیچکاک اگر چه ممکن است واجد نقاط آموزنده ای باشد اما نمی تواند به عنوان الگوی جریان اسلامی در سینما مطرح شود.

***: سوال مهم اینجاست، شما که به آقای آوینی و تفکر ایشان اعتماد داشتید چرا فرض نکردید که اینجا هم او دارد برنامه‌ای را دنبال می‌کنند؟

* نصیری: ببینید حرف اساسی بنده با کسانی که مساله جفای یه آوینی را به خاطر درج یک مقاله انتقادی از سوره در روزنامه کیهان علم می کنند این است که بنده اصلا در کیهان تفکر گروهی و حزبی به این معنا که اگر یا یک جریان و یا شخصی دوست هستیم پس نباید از او انتقادی کنیم یا تذکری به او بدهیم نداشتم. حتی الان که آقای آوینی به خاطر شهادتشان قداست یافته اند، اصلا اعتقاد ندارم که کسی حق ندارد از آثار یا افکار ایشان انتقاد کند و نظری متفاوت با ایشان داشته باشد. آقای آوینی هم چنین نگاه نازلی به قضایا نداشت و دلیلش هم اینکه او هم از کیهان یکی دو مورد علی رغم هم جبهه بودن انتقاد کرد. ایشان در اوج دعواها با وزارت ارشاد دوران آقای خاتمی و نیز جریانات روشنفکری مقاله‌ای راجع به "جمهوریت و اسلامیت " نوشتند و در پانوشت آن مقاله نوشتند که ما در طرح این مبحث مساله را از موضع سیاسی یا سیاست زدگی مثل کیهان مطرح نمی کنیم.

***: یعنی شما معتقدید که آقای آوینی به خاطر انتقاد شما به ویژه نامه هیچکاک، در این مقاله این گونه موضع گیری کردند؟

* نصیری: نه، اصلا معنی انتقاد ایشان این نبود. به نظر من به همین دلیل که ما از آقای آوینی انتقاد کردیم و با این که دوست ما بود مانع از این نشد که از ایشان انتقاد کنیم، به همان دلیل هم آقای آوینی از ما انتقاد کرد. و به نظر من از یک زاویه هم انتقاد ایشان درست بود. آقای آوینی یک حرفی داشت مبنی بر اینکه گاهی در دعواهای ژورنالیستی و سیاسی، سیاست‌زدگی بر مباحث مبنایی غلبه پیدا می‌کند و این آفت کار است که این حرف درستی است و البته این بیشتر اقتضای کار روزنامه ای بود و اگر آقای آوینی هم آن روز سردبیر کیهان یا هر روزنامه دیگری بود و کار روزنامه ای می کرد، به نظر من حتما به این آفت دچار می شد ولی البته او پیش و بیش از همه ما اقتضائات منحط ژورنالیسم را فهمیده بود و زیر بار کار روزنامه نگاری نمی رفت و تنها کار مجله ای را بر می تافت که البته آن هم اقتضائات غلط خودش را دارد اما به مراتب کمتر از روزنامه.

البته اخیرا در یکی از مصاحبه های همان آقایی که همکار آقا مرتضی بود و در انتشار کتاب هیچکاک نقش ممتازی داشت، دیدم که چنین گفته بود: "در زمان وزارت آقای خاتمی در سوره یک مصاحبه با مهدی نصیری سردبیر وقت کیهان چاپ کردیم. راستش من مخالف این مصاحبه بودم. به مرتضی گفتم: این درست نیست، گفت: عیبی ندارد. بگذار ما مرزبندی‌مان را با روشنفکران کامل کنیم. گفتم: من این را قبول دارم اما نگاه‌مان با نصیری یکی نیست. مصاحبه چاپ شد و تبعات خود را به دنبال آورد. یکی دو شماره بعد مطلبی نوشت و در آن مطرح کرد که ما بر خلاف کیهانی‌ها فرهنگ را دنبالیچه‌ی سیاست نمی‌دانیم. "

و اما نکته مهم در ارتباط آن مصاحبه سوره با بنده در دفتر مجله سوره که یادم می آید آقای سید یاسر هشترودی انجام داد این بود که آن روز ها آنقدر کیهان مورد حمله روشنفکران و جریان مهاجم فرهنگی بود که آقا مرتضی ضروری دیده بود با بنده به عنوان مدیر مسئول روزنامه کیهان مصاحبه ای داشته باشد تا به نوعی هم از کلیت مواضع کیهان دفاع کرده باشد و هم به قول خودش مرزبندی اش را با روشنفکران کامل کرده باشد اما ظاهرا بعدا مساعی جمیله! این دوست عزیز در طرح انتقادی از روزنامه کیهان به قلم آقا مرتضی بی تاثیر نبوده است. اگر چه از نظر من اصلا امر عجیبی نبود و هر گز از آقای آوینی دلخور نشدم و این البته جریانی دارد که در ادامه مصاحبه خواهم گفت.

ماجرای دیگری در سوره اتفاق افتاد که باز از زبان همین دوست در مصاحبه اش با خبرگزاری فارس نقل می کنم: "یک عکس هم از فستیوال کن روی جلد گذاشتیم. عکس کمی مشکل داشت. تکه تکه بود که بابت آن عکس و عکس صفحه ۲ و مطالبی دیگر، برخی مطبوعات شدید علیه ما نوشتند. ما در آن زمان در سوره تحت حمله شدید جبهه تحجر و تجدد به صورت توامان بودیم. "
بله آن عکس هم موجب انتقاد گروهی از بچه مسلمانها شد و نیز بر اساس اخباری که داشتیم انتقاد یکی از مقامات عالی رتبه نظام را هم در دیدار با آقای محمدی عراقی رییس وقت سازمان تبلیغات که حوزه هنری و مجله سوره وابسته به ان سازمان بود، برانگیخت. در این ماجرا البته کیهان انتقادی نکرد و روزنامه جمهوری اسلامی نقد تندی نوشته بود که برخی از دوستان منصف این نقد را هم به حساب بنده و کیهان می گذارند!

در فقره ای که از اظهارات این برادر محترم در گفتگو با فارس نقل کردم دو نکته وجود دارد. یکی اینکه ظاهرا ایشان در این اقدام انتقاد آمیز سوره هم بی نقش نبوده اند و دیگر اینکه حمله جبهه تجدد و تحجر به آقای آوینی حرف بی ربطی است و کسانی که با فضای آن روز آشنا بودند بی ربطی و سستی این حرف را بهتر می فهمند. جبهه متهم به تحجر آن روز به زعم این آقا و همه روشنفکران غربزده آن روز جریانی جز جریان ستیزگر با روشنفکرانی چون سروش و مخلمباف و ارشاد دوران آقای خاتمی و مجلات روشنفکری و روشنفکران سینمایی و امثال این ها نبود و آقای آوینی البته به خاطر آن مواضع بسیار بنیان سوزش علیه غرب و علوم و تکنولوژی مدرن غرب و کل مدرنیسم، در راس متهمان به تحجر محسوب می شد و ما هنوز در آن روز به این عمق آقای آوینی در نفی غرب و مدرنیته و روشنفکری نرسیده بودیم.

بنده در اینجا می خواهم برگردم به حرفهایم در آغاز مصاحبه که گفتم کسانی در صددند با آگراندیسمان کردن یکی دو انتقاد بسیار معمولی از آقای آوینی، اذهان را از افکار و آثار غرب ستیزانه و مدرنیته سوزانه آقای آوینی که شاهکار اوست منحرف نمایند و اجازه طرح این حرفها را ندهند و آوینی را محصور به عرصه سینما که از نظر بنده جزء کارهای درجه دوم ایشان از جهت اهمیت است، کنند و یا با طرح این مساله که جریان تحجر (مثل روزنامه کیهان با آن همه حمایت هایی که مقام معظم رهبری از مواضع به خصوص فرهنگی آن روز آن داشتند و بنده شاید مجاز نباشم آنها را اینجا مطرح کنم) هم رودرروی آوینی بود، یک هویت غیر شفاف و مغشوش از شخصیت فکری و فرهنگی این شهید بسازند.

***: راوی این مطلب که یک مقام عالیرتبه از سوره به خاطر چاپ آن تصویر روی جلد انتقاد کردند، چه کسی است؟

*نصیری: بنده الان یادم نیست که راوی آن که بود اما جزو اخبار موثقی بود که به ما رسید. شاید الان آقای محمدی عراقی یادشان باشد و می توانید از ایشان بپرسید. البته این را بگویم که اصلا مقصود من از نقل این ماجرا تخفیف دادن مجله سوره و یا شهید بزرگوار آوینی نیست. شما می بینید که حدود پانزده سال است که من در باره این هیاهوی "جفا به آوینی با سردمداری مهدی نصیری " هیچ حرفی نزده ام و الان هم شما از من خواسته اید تا حرف بزنم و الا شاید باز هم سکوت می کردم و شما می دانید که بیش از ده سال است که در حاشیه قرار دارم اما برای اینکه ذهن نسل جوان آوینی ندیده اما مشتاق افکار و آثار او را روشن کرده باشم، چون دیدم که بعضی هاشان به خاطر حرف نزدن بنده این هیاهو را باور کرده اند، این مباحث را مطرح کردم و اصلا هم این چند نکته و نکته دیگری که نقل می کنم به مفهوم کاستن از قدر و منزلت آوینی و کارهایش نیست. همه ما در معرض اشتباهات بوده و هستیم.

***: این انتقاد آن مقام عالیرتبه نظام به گوش آقای آوینی رسید؟

*نصیری : نمی‌دانم. اخیراً از بعضی دوستان شنیدم که بعداً آقای آوینی به خاطر موضوع جشنواره کن یک عذرخواهی و توضیحی نوشتند.
ماجرای بعدی ما با آقای آوینی مربوط به هیئت هنرمندان و نویسندگان مسلمان بود که خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و آقای آوینی هم حضور داشت.

***: بعد از قضیه خودتان با آقای آوینی راجع به هیچکاک بود یا قبلش؟

*نصیری: کاملا بعد از این جریاناتی است که برایتان تعریف کردم. طبق معمول این جلسات، حضرت آقا فرمودند هر کسی هر حرفی دارد بزند. عده ای حرف‌هایشان را زدند تا نوبت به خواهرمان خانم ثقفی رسید. ایشان به عنوان کسی که در آن روز در جبهه فرهنگی انقلاب بود و مقالاتی را در نقد جریان های فرهنگی و هنری رو در روی انقلاب می نوشت و در کیهان به چاپ می رسید، از آن انتقاد آقای آوینی نسبت به کیهان دلخور بود و به آقا گفت: "آیا درست است ما که در یک جبهه و در مقابله با تهاجم فرهنگی هستیم، از همدیگر انتقاد کنیم و قلم‌هایمان متوجه همدیگر شود؟ " بعد از ایشان افراد دیگری صحبت کردند تا نوبت به بنده رسید. من گفتم : "برخلاف نظر خانم ثقفی، من قائل به این نیستم که چون با هم در یک جبهه هستیم از همدیگر انتقاد نکنیم؛ هیچ ایرادی ندارد که دوستی که هم جبهه‌ با من است، اگر مشکلی از من می بیند انتقاد کند؛ " بعد از صحبت نویسندگان و هنرمندان حاضر ، حضرت آقا در ارتباط با سئوال خانم ثقفی فرمودند: (نقل به مضمون) "شما که در یک جبهه هستید نباید تفنگی را که به سمت دشمن گرفته‌اید، یکباره به سمت خودی بگیرید. شما نباید همدیگر را تضعیف کنید. شما در یک جبهه‌اید ". جلسه تمام شد و از جلسه بیرون آمدیم.

بعدها خانم ثقفی یا فرد دیگری به من خبر داد که آقای آوینی گفته بود که "من از برخورد فلانی [نصیری] در جلسه بسیار خوشم آمد ". چرا که شاید فضای آن روز این اقتضا را داشت که بنده در آن جلسه قیافه حق به جانبی بگیرم و بگویم بله به ما کم لطفی می شود و دوستان برخی مسائل را رعایت نمی کنند و حرفهایی از این قبیل. البته آن فرمایش آقا اگر چه در آن جلسه ناظر به سئوال خانم ثقفی و انتقاد سوره از کیهان بود ولی به قول اصولیون "مورد مخصص نیست " و فرمایش آقا حتما شامل انتقاد کیهان از سوره هم می شد.

مورد بعد ما با آقای آوینی بعد از این قضایا، مصاحبه سوره با من بود که به آن اشاره کردم. یعنی قضایا به سمت رفع کدورتها پیش می رفت. تا می رسد به ماجرای فیلم خنجر و شقایق.
سفر بوسنی ای که آقای طالب‌زاده رفتند و محصول آن مستند "خنجر و شقایق " بود که نریشن های فیلم را آقای آوینی نوشته و خوانده بودند. این فیلم وقتی به سیما عرضه می شود، سیما حاضر به پخش آن یا پخش کامل آن (الان یادم نیست) نمی شود و این در شرایطی بود که جامعه له له می‌زد تا بداند در بوسنی چه می‌گذرد.

آقای آوینی از این ماجرا بسیار عصبانی شدند و مقاله مفصلی علیه صدا و سیما می‌نویسند و به آقای حسین بهزاد می‌دهد که به کیهان بدهد. آقای بهزاد مقاله را برای من آورد و گفت "آقای آوینی سلام رسانده و گفته که مقاله را چاپ کنید و دست شما باز است که هر تغییری را که می خواهی در آن اعمال کنی ". چون خود آقای آوینی هم توجه داشت که مقاله خیلی شلاقی و تند نوشته شده است. . یادم است که یک روز ظهر جمعه در منزل ما آقایان حسین بهزاد، محمد صدری و نادر طالب‌زاده که نهار آب‌گوشتی هم با هم خوردیم، آمدند و مقاله را خواندیم. بخش‌هایی از مقاله علیه صدا و سیما به قدری تند بود که قویا جای شکایت را از طرف صدا سیما باز می کرد. به همین دلیل بخش هایی از مقاله را حذف کردم که فکر می کنم سیاهه آن را الان آقای بهزاد داشته باشد ولی بخش زیادی از مقاله با عنوان "چگونه خنجر بر پشت شقایق نشست " در روزنامه کیهان البته بدون اسم آقای آوینی چاپ شد. بعد از چاپ این مقاله برخی از بچه های گروه جهاد یا روایت فتح آن روز جوابیه ای شاید تحت فشار رییس سازمان به این مقاله دادند که چاپ شد و جوابیه ای نیز خود صدا وسیما داد که آن هم چاپ شد و در جواب این جوابیه، من خودم جوابیه ای نوشتم و آن هم چاپ شد.

آقای محمد هاشمی ظاهرا رفت دفتر مقام معظم رهبری و از کیهان بابت درج این مقاله سخت شکایت و گله کرد. بنده را دفتر خواست و گفته شد که مقاله اولی یعنی همان مقاله به قلم آقای آوینی بسیار تند بود اما مقاله دوم منطقی تر بود. البته من یادم نیست که آنجا گفته باشم که نویسنده مقاله اول کی بوده است.

مقصود من از طرح این مساله یکی توضیح نوع روابط ما با آقای آوینی در زمان حیاتشان بود که این روابط تا شهادتشان ادامه داشت و دیگر اینکه می خواهم بگویم اصلا انتقاد از همدیگر یا حتی اعتراض دفتر مقام معظم رهبری از یک نویسنده یا مقاله یا نشریه مفهومش جفای به آن شخص یا نشریه نیست که حالا مثلا بنده یا کسی خواسته باشد یک انتقاد را آگراندیسمان کند و مرتب بگوید که کی به کی جفا کرد. ضمن آن که اگر بحث جفا باشد بیشترین جفا به آقای آوینی را مدیریت وقت حوزه هنری می کرد که امکانات لازم را به آقای آوینی نمی داد و بارها از نشریه سوره ابراز نارضایتی می کرد و مثلا فروش کم نشریه را بهانه فشار به آقای آوینی قرار می داد و تهدید به تعطیلی سوره می کرد و بنده جندین بار شاهد ناراحتی آقای آوینی از حوزه بودم، اما نمی دانم چرا این مسائل انعکاسی در مصاحبه های بعضی از دوستانی که در پی معرفی جفاکاران به آوینی هستند، ندارد.

نکته دیگری که اینجا باید بگویم این است که بنده بعد از شهادت آقای آوینی و با مراجعه جدی‌تر و جامع‌تری که به آثارشان داشتم، متوجه عمق فکری ایشان شدم. من بعد از دوران کیهان وقتی که به "مجله صبح " آمدم، به تدریج توجهم به موضوع غرب شناسی در ابعاد نظری و عمیق آن جلب شد و در این مرحله بود که ارزش شخصیتی و فکری آقای آوینی برای بنده دهها برابر بیشتر شد و حالا دیگر آوینی در نگاه من در قامت یک حکیم غرب شناس و زمان شناس جلوه کرد که به شدت امروز خلأ این نوع نگاه به غرب و زمانه حس می شود و از اساسی ترین نیازهای فکری انقلاب است و متاسفانه این بعد آوینی به شدت مغفول واقع شده و یا به عمد از سوی کسانی مسکوت گذاشته شده است.

***: بعضی ها معتقدند که شما باید بگویید که به فلان موضوع مطرح شده توسط آقای آوینی منتقدم و زیر این حرف نزنید؟

* نصیری: بله. نه تنها در مورد شهید آوینی بلکه راجع به هیچ شخصیتی به جز معصومین علیهم السلام قائل به این نیستم که نمی شود او را نقد علمی و فکری کرد. انتقاد کیهان از آقای آوینی قبل از شهادتشان بود؛ الان که با شهادتشان قداست پیدا کرده اند هم چیزی مانع از نقد ایشان نیست. شما فصلنامه سمات را که الان منتشر می کنم ملاحظه کنید و ببینید که بسیاری از شخصیت های بزرگ علمی و فلسفی و عرفانی را مورد نقد قرار می دهیم البته با حفظ حرمت و شخصیت آنها و بدون اهانت. اصلا سنت نقد غیر معصومین و اجتهاد علمی در برابر بزرگان علمی و فقهی و کلامی و فلسفی از افتخارات تشیع است. معصوم علیهم السلام فرموده است : "بر حذر باشید از اینکه کسی غیر از معصوم را نصب‌العین خود قرار دهید و بگویید که هر چه گفته درست است ". البته بحث لزوم تبعیت از ولی فقیه و حاکم عادل مسلمین در مسائل حکومتی و سیاسی و اینکه حتی بر مجتهدین هم تبعیت لازم است بحثی دیگر است که نباید با این موضوع خلط شود.

***: از مطالبی که در مجله سوره چاپ شده، این گونه بر می آید که شهید آوینی در مورد انتقاد به حتی کوچکترین موضوع به جریان روشنفکری،‌ به طرف مقابل این اجازه را می داد که از خود دفاع کند و در بعضی از جاها مطالب دفاعیه آنها را چاپ می کرد. البته خود ایشان هم آن مطلب را نقد می کرد. شما این گونه تفکر ار قبول دارید؟

* نصیری: برای پاسخ به این پرسش بگذارید جریانی را برای شما تعریف کنم. وقتی موضوع تهاجم فرهنگی و مقابله با آن مطرح شد و در اولین قدمها آثار مخلمباف مثل "شب‌های زاینده رود " و "نوبت عاشقی " و نیز سیاست های وزارت ارشاد آن روز در کیهان نقد شد، موجی از موافقتها و مخالفتها راه افتاد و ما بسیاری از مقالات مخالف و منتقد کیهان را هم چاپ می کردیم و آن روزها موافق و مخالف هر روز منتظر چاپ کیهان و روی دکه رفتن آن بودند. مثلا جناب آقای امین تارخ در همان روزها یک روز آمد کیهان و آمد تحریریه و در اتاق تیتر روزنامه، با هم گپی زدیم و بعد گفت من مقاله ای در انتقاد از مواضع کیهان نوشته ام . بنده هم مقاله ایشان را گرفتم و در همان روز یا فردای آن چاپ کردیم.

***: منظور من سطح بالاتر و سطح تفکری است. شما قبول دارید که تفکر مخالف هم بیاید و حرفش را بزند؟

* نصیری: این چه سئوالی است که شما می پرسید. این از بدیهیات است که انسان به افراد مورد انتقاد خودش چه در مسائل سیاسی و چه فرهنگی و نظری باید فرصت دفاع و پاسخ بدهد. بگذارید نمونه دیگری را برای شما بگویم. آقای احسان نراقی آن روزها سخت مورد انتقاد کیهان بود، یک روز زنگ زد که گله کند. من به ایشان پیشنهاد کردم بیاید کیهان تا ما با ایشان گفتگو کنیم و ماحصل آن را چاپ کنیم و او هر دفاعی از خودش دارد در آن گفتگو مطرح کند. او هم قبول کرد و یک روز به اتفاق آقای ثقفی برادر خانم حضرت امام که ظاهرا با یشان دوستی ای داشت، به کیهان آمد و ما با ایشان گفتگویی مفصل را انجام دادیم و حاصل آن را چاپ کردیم.

***: در قضیه "خنجر و شقایق " شما با آقای آوینی جلسه مشترکی نداشتید؟

*نصیری : نه.

***: آقای بهزاد مقاله را آوردند؟

* نصیری: بله آقای بهزاد آورد.

***: می‌گفتند صفحه روزنامه بسته شده بود اما شما صفحه بندی را به هم زدید و مطلب را گذاشتید، اینها درست است؟

* نصیری: ظاهرا این جوری نبود. چون همان گونه که گفتم روز جمعه مقاله به دست من رسید و فردای آن روز در روزنامه چاپ شد.

***: شما بابت این قضیه دادگاه رفتید و در دادگاه گفتید که نویسنده شهید شده و بروید او را به محکمه بیاورید؟

* نصیری: بله صدا وسیما از من شکایت کرد و حدس می‌زنم چنین چیزی بوده. جون مورد شکایت هم بیشتر همان مقاله آقای آوینی بود که بسیار تند و تیز علیه صدا وسیما نوشته شده بود.

***: از جلسه ای که با هیات هنرمندان و نویسندگان رفتید خدمت آقا، آیا ایشان در مورد هنر و مسائلی از این دست مباحثی را مطرح کردند؟

*نصیری: من الان از جزییات آن جلسه به تفصیل یادم نیست. اما یادم می آید که بعضی از دوستان مطرح کردند که اشکال این هیات و جمع این است که کار مشخصی انجام نمی دهد و مثلا طرح وبرنامه ای برای اجرا و پی گیری ندارد. حضرت آقا در جواب (نقل به مضمون) فرمودند که نفس تجمع شماها بسیار مهم است و این را دست کم نگیرید. هر کدام از شما کار و یا مسئولیت مشخص خودش را دارد و کارتان را انجام می دهید. آنچه این جمع باید در پی آن باشد این است که تجمع شما و طرح مباحث در آن به گونه ای باشد که روی کار هر کسی از شما تاثیر مثبت خودش را بگذارد و الزاما این نیست که خود این جمع باید یک کار مشخصی انجام دهد. البته این هیات یک یا دوبار دیگر هم خدمت ایشان رفتند.

***: آقای آوینی در این جلسه در محضر آقا صحبتی نکردند؟

*نصیری: یادم نمی‌آید.

***: جلسه‌ای بین شما و آقای آوینی و آقای محمد هاشمی نبوده؟

* نصیری: نه،

***: این را هم رد می‌کنید که شما گفته باشید من با طناب آوینی توی چاه نمی‌روم.

*نصیری: نه؛ اصلاً چنین چیزی نبود. ما در قصه "خنجر و شقایق " سر سوزنی از موضع خودمان کوتاه نیامدیم. و اصلا کدام چاه. دادگاه؟ من بارها در دوران کیهان دادسرا و دادگاه رفتم و مساله کاملا عادی بود.

***: شما به عنوان کسی که کار ژورنالیستی کرده باشید، اگر بخواهید از مدیریت شهید آوینی در سوره انتقادی داشته باشید چه می گویید؟

*نصیری: من هیچ وقت روی مساله این گونه ریز نشدم. بله اگر قرار باشد این جوری ریز شویم ممکن است نکاتی سلیقه ای یا محتوایی به ذهن برسد اما آنچه که قابل انکار نیست نقش مهم سوره به عنوان یک مجله در مقابله با جریان تهاجم فرهنگی و روشنفکران غربزده در آن روزها بود و مهمتر اینکه سوره بهانه ای شد تا آقای آوینی افکار و آرای خودشان را در آن جا چاپ کنند و آنها امروز در اختیار ما و نسل جوان ما باشد و اهلش بتوانند از آنها الهام بگیرند و در برابر غرب و غرب باوری و غربزدگی موضعی مستحکم پیدا کنند.

***: نسبت آقای فردید با آقای آوینی چطور بود؟ آیا شهید آوینی تحت تفکرات آقای فردید قرار گرفت؟

* نصیری: بدون شک مرحوم آقای دکتر فردید در مقوله غرب شناسی و مدرنیته شناسی یکی از صاحب نظران بود. آقای فردید بر همه کسانی که در باب غرب حرفی عمیق دارند و از نگاه سطحی رایج و مشهور در باب علم و تکنولوژی مدرن فراتر رفته اند تاثیر داشته است. حتی کسی مثل آل احمد که کتاب غربزدگی را می نویسد به نوعی تحت تاثیر فردید بوده است. اساتیدی چون آقایان دکتر داوری، مرحوم دکتر مددپور، دکتر محمد رجبی، و نیز آقای آوینی با واسطه یا بی واسطه متاثر از آرای آقای فردید بودند. البته نمی دانم که آقای آوینی ارتباط حضوری هم با دکتر فردید داشت یا نه؟

***: شما با آقای فردید ارتباطی داشتید؟

نصیری: یک بار بنده به اتفاق آقای معلی و آقای میرشکاک آقای فردید را در منزلشان ملاقات کردیم. اگر چه شاید همه حرفهایی که در آن جلسه از سوی ایشان مطرح شد مورد توافق نبود، اما در همان جلسه به طرح چند نکته بسیار کلیدی در باب غرب و مدرنیته پرداخت.

البته من نکته ای را در مورد آقای آوینی بگویم که ایشان گوی سبقت و نیز خلوص فکری را از همگان ربود و او با نگاهی بسیار نزدیک و همسو با مبانی دینی، غرب و مدرنیته را نقد می کرد. آقای آوینی در یکی از مباحث خود که نظام تعلیم و تربیت مدرن و علوم انسانی غرب را نقد می‌کند، می‌گوید:
"وظیفه ما به عنوان علمداران راه انبیا در سراسر جهان امروز این چنین اقتضا دارد که ما در نور بی ‏نهایت قرآن به همه آنچه در ظلمات امروزی فرهنگ غرب به عنوان حقایقی مسلم‏انگاشته می ‏شود، نگاهی دوباره بیندازیم و حجاب از حقایق بر داریم. همه احکامی که امروز درکتاب‏های علوم انسانی به نام علم در سراسر جهان اشاعه می ‏یابد، مع ‏الاسف از ظلمات کنونی ‏فرهنگ غرب منشأ گرفته است و راه جز به ترکستان نمی ‏برد. بازنگری این احکام و گشودن‏حقایق در پرتو نور قرآن و روایات، قسمت اعظم از وظیفه‏ای است که ما در جهاد اعتقادی برعهده داریم. مسؤولیت ما در برابر حق، به جهاد نظامی با استکبار خاتمه نمی‏یابد و برای اشاعه ‏فرهنگ اسلام در سراسر جهان، چاره‏ای نیست جز این‏که ما با فرهنگ و فلسفه غرب به جهاد برخیزیم، فرهنگ و فلسفه‏ای که پشتوانه حیات سیاسی استکبار و ریشه آن است "

این نگاه خیلی عمیق و دینی است و بنده این عمق و خلوص را در هیچ یک از کسانی که موضع انتقادی نسبت به غرب دارند، ندیده ام.

***: یعنی می‌شود گفت آقای آوینی از فردید عبور کرده بود.

*نصیری: به هیچ وجه نمی توان گفت که آقای آوینی فردیدی بوده است. ایشان بی‌واسطه یا باواسطه از حرف‌های آقای فردید استفاده کرده است اما خودش صاحب مبنا بود. من در همین فقره ای که الان برایتان از آقای آوینی نقل کردم، یک دنیا حرف و عمق می بینم. عمقی که متاسفانه امروز بسیاری از تحصیلکردگان حوزه هم از بن دندان بدان نرسیده اند . طرح موضوع بازگشت به نور معارف قران و روایات در آن سالها از یک فردی که حوزوی نبوده است و به قول خودش یک موقعی هم در سنین جوانی در عوالم روشنفکری بوده، بسیار عجیب و در عین حال عظیم است. این حرف، عمق فکری و حِکمی این مرد را نشان می دهد. من هر وقت این عبارت ایشان را و بسیاری از حرفهای دیگر ایشان را در باب غرب شناسی و زمان شناسی مرور می کنم ـ بدون آن که خواسته باشم اسطوره سازی کنم و آوینی را غیر قابل نقد بدانم ـ با همه وجود در برابر روح بزرگ علمی و دینی این مرد و شهید عزیز احساس خضوع می کنم .

***: منظورم این است که شهید آوینی بر خلاف فردید، تنها به نقد تمدن غرب نمی پرداخت بلکه حتی تمدنی به نام تمدن اسلامی را جایگزین مطرح می کند؟

*نصیری: اصلا آقای آوینی در غرب شناسی جامعیت داشت. ایشان حتی مثلا از اشکالات طب مدرن هم با خبر بود و آن را نقد می کرد. ضمن آن که رویکرد انتقادی اش به غرب کاملا خاستگاه دینی داشت. این امتیاز منحصر به فرد آوینی در میان غرب شناسان معاصر است.

***: الان در جامعه نمونه آوینی را داریم؟

*نصیری: ثلمه فقدان آوینی را هیچ کس نتوانسته است پر کند. اساسا هنوز آوینی شناخته نشده و عمیق ترین حرفهای او هنوز در حجاب است. آوینی اندیشمند و متفکر و زمان شناس، خیلی عظیم تر از آوینی مستند ساز و روایت فتح ساز است. اگر در کارهای سینمایی و تلویزیونی او برجستگی مشاهده می شود این تنها رشحه ای از تفکر عمیق او در باره عالم و آدم بویژه عالم و آدم عصر جدید است. آوینی را باید دریابیم و تا به امروز تنها شاید یک لایه از لایه های عمیق فکری او شناخته شده است.

گفتگو از حسین جودوی – محمد علی صمدی

منبع: فارس منبع خبر

آوینیِ اندیشمند خیلی عظیم‌تر از آوینیِ مستندساز است/ بعد از شهادت “مرتضی” متوجه عمق فکری‌اش شدیم بیشتر بخوانید »