مدافعان حرم

زبان آوینی پاسخ به ندای هستی است/ طلوع انقلاب اسلامی در شخصیت «آوینی»

به گزارش مشرق، شهید سید مرتضی آوینی یکی از معدود افرادی است که با مراجعه به آثار وی می‌توان ابعاد جدیدی از مسائلی مانند غرب، انقلاب اسلامی و… را فهم کرد. سوال اینجاست که ما در این زمانه باید چه نوع مواجهه‌ای با متن آوینی داشته باشیم تا ابعاد جدیدی از بیان آوینی بر روی ما گشوده شود؟ در گفتگو با اصغر طاهرزاده به مناسبت سالگرد شهید آوینی بر بررسی این مسئله پرداختیم.

* نحوه مواجهه ما با آثار شهید آوینی چگونه باید باشد؟ فهم و استفاده از آثار شهید آوینی منوط به چه پیش زمینه‌هایی است؟

اولاً شهید آوینی متذکر تاریخی است که با انقلاب اسلامی ظهور کرده و باید در نسبت با او متذکر این امر بود و در این گردونه به سخنان آن شهید با جدیّت تمام فکر کرد تا از نوع خودآگاهیِ تاریخی او بهره‌مند شد. ثانیاً شهید آوینی غرب را و فیلسوفان و متفکران آن را از یک طرف، و جریان روشنفکریِ غرب‌زده را از طرف دیگر به خوبی می‌شناسد و در چنین افقی سخن می‌گوید و اگر آگاه به پیش‌زمینه‌های فکریِ او باشیم؛ به‌خوبی متوجه خودآگاهیِ تاریخی او خواهیم شد و سخنان او را خواهیم فهمید.

اصغر طاهرزاده

شهید آوینی، آوینی آینده تاریخ ما خواهد بود، او آوینی فردای ماست. می‌شود گفت یک طلوعی در یک شخصیتی ظهور کرده است که آن طلوع انقلاب اسلامی است در وجه شخصیت آوینی. شما طلوع حقیقت انقلاب اسلامی را مثلاً در شهید چمران دارید. چمران هیچ چیز نیست جز آینه انقلاب اسلامی در هویت چمرانی.

سخن آوینی ابداً آن چیزهای نیست که در عرف متفکران و ادیبان این زمانه گفته می‌شود، یعنی کاملاً متفاوت است. ادیبانه بودن سخن آوینی به اعتبار تعالی کلام است نه به اعتبار هندسه سخن. سخن خیلی بلند است که الفاظ هم بلند می‌شود. زبان حقیقی زبانی است که از بنیاد یک حقیقت بلند بشود.

سوال این است که ما چه برخوردی می‌توانیم با آنچه آوینی در مقابل ما گشوده است، داشته باشیم؟ یک برخورد این است که بگوییم اینها حرف‌های شاعرانه است، یک برخورد این است که بگوییم حرف‌های او مثل بقیه ادیبان است. من می‌خواهم بگویم هیچکدام از اینها نیست. سخن آوینی چیزی است کاملاً در بستر دیگر، که اشارت، پیام و محتوای دیگر دارد. خطری که ما را تهدید می‌کند این است که این سخنان را در عرض سخنان دیگر ادیبان و متفکران قرار دهیم. مانند این است که امام خمینی (ره) را در عرض بقیه فقها قرار دهیم. انقلاب امام، سرود الهی در زبان و کلام یک انسان واصل متعالی است و آوینی تماماً انعکاس حضرت روح الله در کلماتش است. اما ما چه رویکردی باید با این الفاظ داشته باشیم؟

بسیاری از ابعاد انقلاب اسلامی هنوز ظهور نکرده است. اما آوینی آن ابعاد را در آینه انقلاب اسلامی دیده است. گفتی که از زبان آوینی با ما حرف می‌زند، حرف‌های جدی دارد. در تاریخی که خدا تکلیف بشر را بر قلب امام اشراق کرد، در بستر آن اشراق، اشراقاتی بر قلب آوینی شده است. لذا الفاظ آوینی الفاظی است اشراقی. لذا ما باید در متن آوینی تدبر کنیم تا ببینیم چه اشاراتی را در مقابل ما قرار می‌دهد.

*ما با آوینی از چه جهت می‌توانیم رابطه برقرار کنیم؟

هایدگر در کتاب «سرآغاز اثر هنری» یک بحث خیلی خوبی دارد که می‌گوید «تبیین خود حجت است.» آوینی پدیده عجیبی است که نه استدلال می‌کند، نه با شما محاجه می‌کند و نه خبر می‌دهد. حرف‌های او، گشودن یک موضوعی است که باید خودمان بفهمیم و مسئول فهمش خودمان هستیم، او فقط مأمور تبیین است.

یک زمانی برای من سوال بود که خدا چرا اینقدر برای ما دردسر درست می‌کند؟ می‌توانست یک استدلال کند که به این دلیل خدا هست و قیامت هست و… اما هیچ وقت قرآن این کار را نمی‌کند. دینداری فقط تبیین است. قرآن می‌گوید «لاریب فیه»؛ خودمان مسئول هستیم بفهمیم.

آوینی به عنوان یک گزارشگر است که یک افقی را گزارش می‌کند، آیا می‌توانیم در این افق با او همراهی کنیم یا نه؟ آوینی فقط تبیین می‌کند. اگر استدلال بخواهید، جواب شما را نمی‌دهد، شما باید ببینید چه نسبتی با این گشایش برقرار می‌کنید.

آوینی هویت دنیای مدرن را حس کرده است و راضی نشده و جواب مطلوبات خود را نیافته است و با یک خودآگاهی نسبت به دنیای مدرن به یک خودآگاهی نسبت به مکتب حضرت روح الله رسیده است. ما باید در تجربه آوینی نسبت به دنیای مدرن شریک شویم.

آوینی در حضور تاریخی خودش سخن گفته است. سخن او سخنی نیست که یک دانشمند دیگر بتواند بگوید. آوینی سخنگوی روح تاریخش است و اگر بتوانیم همراه او بشویم جهان او را حس می‌کنیم و اگر جهانش را حس کنیم با او همراه می‌شویم. آوینی جهان عجیب و غریبی را حس می‌کند که اگر با او همراه شویم همه آن را تصدیق می‌کنیم.

«گفت» خدا در تاریخ‌های مختلف بر اساس مناسبات تاریخ متفاوت می‌شود. همانطور که ذات گل جمال است، ذات انسان زبان است. حال وقتی خدا می‌خواهد تجلی کند، انسان از خدا «گفت» می‌گیرد. پس انسان‌ها اگر خطورات خود را کنترل کنند، می‌توانند گفت خدا شوند.

اگر کسی خواست زبان امروز خدا شود باید خودش را امروز در معرض خدا قرار دهد. حال که بناست خدا در این تاریخ بر انسان تجلی کند و انسان هم ذاتش «گفت» است، خدا «گفت» خودش را بر زبان انسانی مانند آوینی جاری می‌کند.

خدا فیلسوف نیست، فیلسوف فکر می‌کند اما خدا تجلی است. پس به آن کسی که تجلی می‌کند، بیان می‌رساند یا فکر؟ بیان. لذا کار آن گوینده بیان است. هیچوقت قرآن کتاب فلسفه نیست بلکه کتاب بیان است. یعنی می‌گوید و می‌نمایاند. اگر می‌خواهیم با آوینی روبرو شویم و اگر بپذیریم خدا با این مرد سخن می‌گوید باید ببینیم ما در نسبت با این متن کجا هستیم.

* به نظر می‌رسد در آثار شهید آوینی ۳ ظرفیت عمده مشهود باشد، یکی ظرفیت‌ها شناخت صحیح غرب است، دوم شناخت صحیح این زمانه است که به شناحت درست انقلاب اسلامی برمی‌گردد و سوم این است که راه‌حل‌های انقلاب اسلامی برای عبور از عالم جدید و مواجهه با آن چیست؟ به نظر شما این ۳ مسئله چگونه توسط شهید آوینی پاسخ داده شده و صورتبندی شده است؟

همان‌طور که عرض شد حقیقتاً همین‌طور است که می‌فرمایید. آری! شهید آوینی به‌خوبی غرب را به عنوان مرحله‌ای از تاریخِ بشر درک کرده بود و متوجه بود تاریخِ غرب یکی از مراحل حضور «وجود» در عالم است و در دل «اعصارِ وجود» و مراحل تاریخیِ آن، متوجه عصری شد که پس از تاریخ غربی و با نگاه قدسی باید به صحنه بیاید و با ظهور انقلاب اسلامی متوجه آن تاریخ شد و به خوبی جایگاه تاریخیِ انقلاب اسلامی را که باید توسط عارفی سالک به ظهور آید، درک کرد و در متن مواجهه انقلاب اسلامی با غرب، متوجه تاریخ دیگری شد که آن تاریخ، نه ادامه غرب است و نه برگشت به گذشته خود. و آگاهی به این امر منجر به موضع‌گیری‌هایی می‌شود تا هرچه بهتر به تاریخی برسیم که انقلاب اسلامی شکل داده است.

* شهید آوینی در کتاب آغازی بر یک پایان می‌نویسند که باید جسم این قالب را در روح اعتقادات و فرهنگ خویش مستحیل کنیم و در عین حال مراقب باشیم به دام توسعه گرایی و تکنوکرات بودن نیفتیم. مقصود از استحاله جسم قالب_که همان عناصر مفید علمی و تکنیکی غرب است_در روح اعتقادات و فرهنگ ما چیست؟ مگر ابزار و عناصر، حامل یک فرهنگ نیستند و به یاد دارم خود شما هم در کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم و گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی، بارها روی این بحث تاکید داشتید؛ پس چگونه جسم قالب‌ها و عناصر فرهنگ و تمدن مدرنیته به عنوان نقطه مقابل گفتمان انقلاب اسلامی، قابل استحاله در روح اعتقادی و فرهنگی ما هستند؟

در عالَم، قاعده‌ای جاری است که اگر برای پدیده‌های مادی بستر سیر به عالَم معنا فراهم شود؛ از حالتِ مادی به حالت غیر مادی استحاله می‌یابند. مثل آن‌که نفس ناطقه انسانی، صوت مادی که در گفتارِ انسان‌ها پیش می‌آید را، به «علم» تبدیل می‌کند. در همین راستا اگر تمدنی زنده و فعّال در میان آید تمام آثار تمدن قبلی را که گرفتار نگاه‌های مادی شده‌اند می‌گیرد و در خود مستحیل کرده و حیاتی دوباره می‌بخشد که به یک لحاظ، همان‌هایی است که در گذشته بوده و به لحاظی دیگر، کاملاً جدید است و به عالَمی دیگر اشاره دارد.

در همان کتاب‌ها نیز از قول شهید آوینی این نکته مطرح است که اگر انسان نسبت به روح تکنولوژی، خودآگاهیِ لازم را پیدا کند می‌تواند از آن‌ها نیز در مسیر تحقق اهداف خود بهره‌مند شود کاری که خود آن شهید در مجموعه‌ی «روایت فتح» انجام داد وگرنه مردم معمولی اگر جسم و قالب تکنیک را گرفتند، ناخودآگاه روح غربی آن را نیز وارد زندگی خود می‌کنند.

* آنچه درباره آوینی مطرح است این است که وی همیشه به عنوان آوینی فیلمساز یا آوینی هنرمند شناحته شده است و قلم آوینی که مقام معظم رهبری او را «سید شهیدان اهل قلم» نام نهادند، مورد توجه واقع نشده است. سوال این است که کدام آوینی امروز مورد نیاز ماست؟ سوال دیگری که ذیل این سوال خوب است به آن پرداخته شود این است که چرا ما نسبت به ابعاد مختلف سرمایه‌ای مانند آوینی بی اعتنا هستیم؟

ادعای ما این است که انقلاب اسلامی ستاره درخشان دوران ما و محفل و مجلس ما با حقیقت است و می‌توان با آن زندگی کرد و در این صورت است که آینده معنا پیدا می‌کند و پوچی می‌رود و عشق می‌آید. اما ادبیاتی که در این تاریخ باید بدان رسید، ادبیاتی است که شهید آوینی شروع کرد. بنده بعضاً به رفقا عرض کرده‌ام چگونه است که بعضی از افکار حجاب انقلاب‌اند؟ عرضم آن بوده ما باید این را بفهمیم که بعضی از افکار و اشخاص ما را از عالَم‌مان که با انقلاب اسلامی برافراشته شده است، خارج می‌کنند. ممکن است دل‌سوزی هم بکنند و سخنان مفیدی هم بگویند، ولی سخنانی بیرون از عالَم انقلاب اسلامی دارند. برعکسِ سخنان و نوشته‌های شهید آوینی که متذکّر عالَم انقلاب اسلامی است، در حالی‌که بعضی از کتاب‌ها اگرچه از انقلاب اسلامی و تمدن اسلامی هم سخن می‌گویند، ولی متذکر عالَم انقلاب اسلامی نیستند.

زبانِ اصیل، اشاره به رازهایی دارد که مافوق امور روزمرّه است، چون «وجود»، به عنوان حضور در طریقت فکری که در جان انسان تجلی کرده، توان آن را دارد تا واژه‌های مخصوص به خود را به ظهور آورده و حقیقت را آشکار کند و در آن حال انسان احساس کند مورد خطاب حقیقت قرار گرفته است. آیا در کلمات شهید آوینی چنین احساسی به شما دست نمی‌دهد؟ زبان او پاسخ به ندای هستی است و به واقع این هستی است که در آن کلمات دارد آشکار می‌شود، برای هم‌سخنی با آیندگان، و این یعنی استقرار در آغوش انقلاب اسلامی برای همسخنی با «وجود»، چیزی که می‌توانیم با جان خود آن را دریابیم.

* با وقوع انقلاب اسلامی، آوینی درکی از انقلاب، زمانه و واقعه‌ای که اتفاق افتاده از خود بروز و ظهور می‌دهد که شاید از چشم بقیه افرادی که در این عرصه فعال هستند غایب باشد. اساساً جایگاه انقلاب اسلامی در تفکر شهید آوینی چگونه قابل تبیین است؟

همان‌طور که عرض شد شهید آوینی انقلاب اسلامی را در راستای اراده الهی برای تحقق جهانی دیگر می‌فهمد و به گفته خودش اضطرابی که بشر امروز را فرا گرفته است نشان از یک زلزله قریب الوقوع دارد، زلزله‌ای که تمدن غرب را از بنیان ویران خواهد ساخت و نسبت انسان را با خویشتن خویش و عالم دیگرگون خواهد کرد. از آنجا که تمدن امروز جهان را در تسخیر دارد، انقلاب فردا نیز یک واقعه جهانی خواهد بود و به یکباره همه عالم را خواهد بلعید. حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی (س) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله‌ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسان‌هایی جست که به خلیفه اللهی مبعوث شده‌اند. فصل الخطاب با انسان کامل است و لا غیر.

وظیفه متفکران تاریخ انقلاب آن است که روشن کنند آنهایی که اصالت را به انسانی می‌دهند که معنای خود را در فرهنگ غربی جست‌وجو می‌کنند از جنس تاریخ اسلام نیستند. مرحوم آوینی چند بار تذکر می‌دهد که شما مشخص کنید انسانی که می‌خواهید تعریف کنید در کدام فضاست؟

انسانی که بناست بر انقلاب اسلامی تفکر کند نمی‌تواند انسانی باشد که به غرب نظر دارد. لذا سخنان مرحوم آوینی برای بعضی‌ها خیلی در دسترس نیست.

آیا متفکر منتظر می‌ماند تا ندائی بر او مترتب شود که این ندا سخن فاخر مناسب زمانش را به «گفت» در می‌آورد یا اینکه همینطور سخن می‌گوید؟ سخن آوینی را به عنوان سخن یک انسان خوش فکر و خوش قلم، نمی‌فهمیم، فاخر بودن کلماتی که ما از آوینی می‌شنویم به جهت متعالی بودن آن است.

آوینی انقلاب را طوری گزارش می‌کند که فتح تاریخی صورت می‌گیرد. این نحوه «بودن» انقلاب اسلامی، تاریخ انقلاب را می‌سازد. این بودنی که انقلاب اسلامی به ما عطا می‌کند، ما می‌توانیم با زبان آوینی در خود بیابیم.

منبع: مهر منبع خبر

زبان آوینی پاسخ به ندای هستی است/ طلوع انقلاب اسلامی در شخصیت «آوینی» بیشتر بخوانید »

«مصطفی» همرزم «دکتر مصطفی» بود + عکس

به گزارش مشرق، لیلا مهدوی از فعالان فرهنگی، یادداشتی را در اینستاگرام منتشر کرد…

بعد از مطالعه کتاب مرد رویاها از آقای سید مهدی شجاعی ، دنبال یک موضوع خاص درباره ی شهید چمران می گشتم.
خصوصا بحث فرماندهی شان در جنگ های نامنظم، در سوسنگرد و دهلاویه.
فیلم شهادتشان به چشمم خورد. کمی بعد فیلم پخش شد. خیلی قدیمی بود. صداگذاری خاصی داشت. یک آهنگ که دل آدم را از جا می کند و هر لحظه اش منتظر یک اتفاق بودی…
پیکر نیمه جان شهید چمران که به آمبولانس انتقال داده شد.

پیکر شهیدی را از پی اش دیدم که در پارچه ای پتو مانند برده می شد. پاهایش از پتو بیرون مانده بود و قدری روی زمین کشیده می شد. معلوم بود قد بلندی دارد.

دوربین با جنازه که همگام شد دیدم پیکرش را که سر ندارد…

دلم چنان فرو ریخت که انگار از ده طبقه سقوط کرده باشد. در مقابل چشمان بهت زده ام پیکر شهیدی را می دیدم که دایی خودم بود…

خیلی وقت پیش شنیده بودم در فیلمی از لحظات آخر شهید چمران، تصویر پیکر مطهرش ضبط شده است اما فکر نمی کردم روزی به چشم من برسد.
حالم عجیب بود، دلهره ام برای شرایط بحرانی جسمش نبود.
برای تن بی سرش هم نبود؛ برای دست های بی جانش که هر چه روی سینه اش می گذاشتند دوباره در کنار می افتاد هم نبود؛

فقط از دیدن دایی نادیده ام خونم جوشید و با تمام جان حسش کردم. همان که می گویند خون می کِشد…
اسمش نمی دانم شوق است یا دلتنگی؛ شاید هم حسرت…
اما از دم نظرم پاک نمی شود.

دایی مصطفی ، آر پی جی زن بود.
در لحظات آخر، او و شهید علی نوری همراه شهید چمران یک خط جلوتر می روند.
شهید چمران بر می گردد و به سایرین می گوید: کسی پست سر ما نیاید.

خمپاره به سر مصطفی اصابت می کند و مصطفی به امام حسین (ع) سلام و لبیک می گوید. دو ترکش حاصل از آن بر قلب شهید علی نوری می نشیند و دیگری شهید مصطفی چمران را هدف قرار می دهد.
همه می گفتند مصطفی، صبور بود. با گذشت بود. مهربان بود. دلسوز بود. هوای همه را داشت. ایمانش قلبی بود…

اگر غیر از این بود که شهید نمی شد آن هم به این شکل و در اقتدای کامل…
حتما در آزمون عاشقی شاگرد زرنگی بوده است…
که حتی با داشتن مزار معلوم باز هم اینچنین گمنام مانده….
معامله با خدا، سراسر سود است. وقتی از همه چیز برای خدا دل می کنی، آن وقت نظر می کنی به سیمای جان بخش و روح فزای الهی
پاک می بازی و آزاد می شوی…

منبع خبر

«مصطفی» همرزم «دکتر مصطفی» بود + عکس بیشتر بخوانید »

رهبر انقلاب: اگر ممکن بود می‌رفتم همدان، دیدن این مرد

به گزارش مشرق، سردار حاج میرزامحمد سلگی، جانباز سرافراز و رییس ستاد لشکر انصارالحسین (ع) همدان و فرمانده گردان حضرت ابوالفضل (ع) در دوران دفاع مقدس در ۱۴ فروردین ۱۳۹۹ آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست. میرزا محمدسلگی ۲۲ ساله بودکه در جبهه فرمانده شد.

سردار سلگی به دلیل عوارض ناشی از استنشاق گازهای شیمیایی دوران دفاع مقدس و جراحات جانبازی در بخش مراقبت‌های ویژه بستری بود که به ملکوت اعلی پیوست.

جانباز عزیز و سردار و مجاهد فداکار
رهبر انقلاب در ۵/۱/۹۹ در پیامی درگذشت سردار سُلگی را تسلیت گفتند. معظم له در این پیام از سردار سلگی با عناوین «جانباز عزیز و سردار فداکار و مجاهد فداکار» یاد نموده و در پایان پیام خاطرنشان فرمودند: «خداوند روح مطهر او را با ارواح طیبه‌ی شهیدان محشور کند و مجاور اولیاء‌الله قرار دهد».

اسطوره عملیات مرصاد
میرزا محمد سلگی در عملیات مرصاد فرماندهی عملیات را تا رسیدن نیروهای کمکی در روز اول هجوم منافقین برعهده داشت.
محسن رضایی فرمانده وقت سپاه نیز در این خصوص گفت: مهم‌ترین یگانی که توانست تأخیر لازم را به وجود آورد تا نیروهای لشگرهای دیگر برسند و کار منافقان را تمام کنند، لشکر ۳۲ انصارالحسین (ع) همدان بود. محسن رضایی در باره ۱۲۰ نفر شهید همدانی عملیات مرصاد نیز گفت: این ۱۲۰ شهید استان همدان در عملیات مرصاد باید در حقیقیت شهدای پیروزی نامگذاری شوند، ۱۲۰ شهید پیروزی، ایران در این هفته آخر جنگ پیروز شد. (باشگاه خبرنگاران جوان، ۰۴ مرداد ۱۳۹۸)

از سردار حسین همدانی نقل شده که سردار سلگی در عملیات مرصاد با دو پای مصنوعی به قدری از کوه بالا و پایین رفته بود که وقتی پای مصنوعی اش را برای استراحت درآورد داخل آن خونی بود و باز با همان وضعیت تا پایان عملیات شرکت داشت. به اعتقاد سردار همدانی: «به نظرم حاج میرزا محمد قهرمان گمنام عملیات مرصاد بود.» (خبرگزاری تسنیم، ۳۰ خرداد ۱۳۹۴)

مرصادها در پیش داریم
سردار سلگی در پاسخ به این سئوال که «ما مرصادهای زیادی در پیش داریم چه باید کرد؟ توصیه شما به نسل جوان چیست؟»، خاطرنشان نمود:
«هر چه رو به جلو می‌رویم نقطه قوت ما بیشتر می‌شود به شرطی که که گوش به فرمان رهبر باشیم و البته دشمن خصوصا منافقین هم پیچیده‌تر از گذشته شده‌اند و راه‌های تهاجم دیگر سخت و نظامی نیست بلکه نرم و با نفاق و نفوذ است. باید دشمن‌شناس و با بصیرت باشیم و دسیسه‌ها را بشناسیم….
از این روست که رهبر به بازخوانی جنگ و آن همه ایثار و گذشت تأکید دارند، زیرا نسل جدید باید بداند منافق کیست و چه کرده است و راه را از چاه، حق را از باطل، شهید را از جلاد تشخیص دهد.» (خبرگزاری فارس، ۵ مرداد ۱۳۹۶)

شور عاشورایی
میرزا محمد با وجود مجروحیت‌های مکرر و قطع دو پا با شور عاشورایی تا پایان جنگ تحمیلی حماسه آفرینی نمود. سردار خود این شر را به زیبایی به تصویر کشیده است آنجا که می گوید: آنچه در جنگ دیدم و حاصل شد کار عشق است و بس، جنگ جاودانه می‌ماند، چون برگرفته از مکتب علوی و قیام سرخ حسینی واحیا کننده قرآن و اسلام و مردانگی و انسانیت بود…. مگر یادمان رفته در کربلا چه گذشت ما سرباز همان امامیم … یادمان نرفته امام و سالار ما امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) است و مگر یادمان رفته در کربلا چه گذشت ما سرباز همان امام و همان عصر عاشورای ۶۱ هجری هستیم. (باشگاه خبرنگاران جوان، ۰۴ مرداد ۱۳۹۸)

کتاب ارزشمندی به نام «آب هرگز نمی میرد»
زندگینامه و خاطرات سردار سلگی و حکایت مردان مردِ گردان اباالفضل (ع) در کتاب «آب هرگز نمی میرد» منتشر گردید که بسیار مورد توجه و تمجید رهبر انقلاب قرار گرفت. البته، چون سردار سلگی در هنگام تعریف خاطراتش بسیار می گریست و از نقش خودش هم چیزی نمی گفت، با پنجاه نفر دیگر نیز مصاحبه شده و خاطراتشان در کتاب مکمل خاطرات سردار گردیده است.

عشق بی پایان به حضرت عباس
در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در ۲۰/۱۱/۱۳۹۵ آمده است:
«دیدن جلد کتابی که رویش نوشته خاطرات فرمانده‌ی گردان «حضرت ابالفضل علیه‌السلام»، آن هم با عنوان «آب هرگز نمی‌میرد»، به‌خودی خود آنقدر جذاب هست که آدم را ترغیب کند به خریدن و خواندن آن. شاید برای همین است که سراسر کتاب، بوی آن حضرت را به خود گرفته و راوی داستان هم، در دست‌نوشته‌ای که در ابتدای کتاب، خودنمایی می‌کند، چنین نوشته است:
«از روزی که در ۶ سالگی روضه‌ی مشک و سقا را از پدرم شنیدم تا زمانی که دستم به داس و خوشه‌های گندم گره خورد، رد این بوی خوش را گرفتم تا به زیر علم عباس علیه‌السلام رسیدم. اتفاقی نبود. در دفتر تقدیر الهی همه‌چیز حساب و کتاب داشت که با شروع جنگ تحمیلی و تأسیس یگان رزمی استان همدان –انصارالحسن علیه‌السلام – به نوکری گردان حضرت ابالفضل علیه‌السلام منصوب شدم و تشنه‌ی آب، آب حیاتی که هنوز از مشک ابالفضل علیه‌السلام می‌ریخت و به تاریخ آبرو می‌داد.»
و بعد هم با این جمله تمام کند که:
ما تشنه‌ی یک جرعه سخاوت هستیم
مشک تو هنوز آب دارد عباس.»

جمشید طالبی مصاحبه گر کتاب آب هرگز نمی میرد، در مصاحبه ای پس از شرح ماجراهای جانباز شدن‌های مکرر شهید سلگی ابراز می دارد: «از دیدگاه من رزمنده ای که ۶ بار جراحت را تحمل و برای هفتمین مرتبه دو پای خود را از دست داد دارای شخصیت عاشورایی است که این شخصیت برگرفته از عشق راوی نهاوندی به حضرت ابوالفضل (ع) است که در خط مقدم برای تجهیز نیروها رجزخوانی حضرت ابولفضل (ع) را سر می‌داد…. در طول ایام دفاع مقدس رزمنده ای را به ندرت سراغ داریم که از ناحیه دو پا قطع عضو و فرمانده باشد و فرماندهی عملیات را به عهده داشته باشد، ولی ایشان با دو پای قطع شده از اول تا آخر عملیات مرصاد حضور داشت.» (خبرگزاری تسنیم، ۳۰ خرداد ۱۳۹۴)

سلام بر شهید زنده و بر همسر باایمان و صبور او
کتاب «آب هرگز نمی میرد» و راوی آن سردار سلگی بسیار مورد توجه رهبر انقلاب قرار گرفتند.
در ۲۰/۱۱/۱۳۹۵ تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» منتشر گردید که رهبر انقلاب در آن با این عبارت از سردار سلگی یاد نموده است: «سلام بر شهید زنده میرزا محمد سُلگی و بر همسر باایمان و صبور او».

رهبر انقلاب مشتاق دیدارش بود
رهبر انقلاب در ۹۵/۱۱/۱۴ فرمودند: «کتابی که اسمش آب هرگز نمی میرد است، شرح حال یک جانبازی است که الان در همدان است؛ واقعاً اگر ممکن بود برای من – که ممکن نیست- پا می شدم می‌رفتم همدان، دیدن این مرد.»

محقق شدنِ دیدار با رهبری
سردار سلگی به همراه خانواده به دیدار رهبری شتافتند و در ۲۱/۱۱/۱۳۹۵ مهمان رهبر و مقتدای-شان بودند. پس از این دیدار سردار و خانواده شان از فضا و حال و هوای ملکوتی و پرنور و پربرکت این دیدار گفتند.

این جانباز دفاع مقدس بابیان اینکه وجود الفاظ قدسیه شهدا، مزین شدن نام گردانشان به حضرت ابوالفضل العباس (ع) و همچنین سخنان شهید همدانی در این کتاب سبب لطف رهبر به آن کتاب شده گفت: بنده تا حدی که از وجود خودم اطلاع دارم با نیت خیر و انجام‌وظیفه سعی کردم کار انجام دهم و همچنین اخلاص نویسنده این کتاب سردار حسام که خودش رزمنده دفاع مقدس است و سرجمع همراهی و همکاری عیال که فرزند شهید و خواهر شهید باعث شده ویژگی‌هایی در کتاب باشد که مورد لطف حضرت آقا قرار بگیرد….
وی از روز دیدار خود با رهبر گفت و افزود: واقعاً غیر قابل توصیف هست. دیدار بود و احوال-پرسی و انگشتر گرفتن و به هر حال از برکت وجود معنوی آقا که مملو از نورانیت بود بهره مند شدیم.

همسر سردار سلگی از روز رفتن به بیت حضرت آقا گفت و بیان کرد: وقتی داشتیم از همدان حرکت می کردیم همه بچه ها و نوه ها جلوی در ایستاده بودند و گریه می کردند که حاج آقا زنگ زد دفتر حضرت آقا و گفت اگر می شود نوه ها هم ببریم و همه رفتیم. بین نماز رسیدیم خدمت رهبر و برکات این دیدار در زندگی ما آمده و از آن روز تا حالا حال و هوای دیگری پیدا کرده ایم و دامادم به ما می گوید عاشق حضرت آقا شدید و ما را فراموش کردید. حتی سرنماز با گریه نماز را شروع کردم و نگاه حضرت آقا می کردم گریه می کردم یک حال و هوای خاصی داشتم. بین دو نماز بچه ها و نوه ها همه بودند رفتند پیش آقا و بوسیدنشان و بعد آمدند دراتاق و صحبت کردند…. خیلی دیدار قشنگ و ناگهانی بود. حضرت آقا کوچک و بزرگ همه را می بوسید، اصلاً نمیدانم چه بگویم.

زینب سلگی دختر بزرگ حاج اقا می گوید: از وقتی از پیش حضرت آقا آمدیم یک حال غریبی و یک حس معنوی خیلی غریبی بهمون دست داده بود حتی تو چهره هایمان هم مشخص است و هر کی می بیند چهره تان قشنگ نشان می دهد یک حالت معنوی به شما دست داده است.

دخترحاجی سلگی که یک دختر کوچک دارد به بیان خاطره‌ای از دخترش در آن روز پرداخت و گفت: دخترم آن روز مدام به ما می‌گفت نگویید آقا بگویید امام خامنه‌ای و روز بعد که ۲۲ بهمن رفته بودیم راهپیمایی هر جا عکس حضرت آقا را می‌دید با یک ذوقی می‌گفت ما پیش امام خامنه‌ای رفتیم. (سایت ستادهای نمازجمعه کشور متعلق به شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور، ۳۰/۱۱/۱۳۹۵)

خون دل‌های سردار سلگی
سردار حاج میرزامحمد سلگی در نخستین روزهای انتخاب مجدد دکتر روحانی به ریاست-جمهوری در سال ۹۶ گفته بود:
«من به عنوان یک جانباز و بازماندگان جنگ از عده‌ای خصوصاً شخص آقای روحانی گله‌مندم…. از آقای روحانی که در سخنرانی‌های خود هرگز اشاره به ۱۷ هزار شهید ترور و شهید بهشتی و رجایی نکردند.

این قدرنشناسی است که از شهدا نگوییم از آن همه اخلاص و گذشت و فداکاری. شهدایی که با دلی شاد و با روحیه‌ای بزرگ و آزاد نه به اجبار به جنگ علیه باطل آمده بودند و چقدر مطیع فرمان امام بودند و دلخوشی آن‌ها فتوای امام بود. جنگ ما گنج بود و برای جبهه مقابل جنگ فقط رنج بود….

امام و رهبری به دنبال اسلام ناب محمدی هستند و حال ببینید برخی آقایان به دنبال چه هستند و چه چیزهایی را از انقلاب و جنگ فراموش کرده‌اند. الان ببینید نیروهای ارزشی ما در چه وضعی هستند کاملاً در جامعه مظلومند و بعد آقای رییس جمهور بگوید که ما کابینه‌ای برای ۲۲ میلیون تعیین می‌کنیم که کمال بی‌انصافی است ایشان چگونه رأی‌ها را تفکیک می‌دهند رأی مردم ایران ۴۰ میلیون بوده است و ایشان رییس جمهور و خدمتگزار همه مردم است نه تنها رییس جمهور کسانی که به ایشان رأی داده‌اند. کاش کمی منصف باشیم و قدر امنیت و آزادی موجود را در کشور بدانیم و یادی از شهدا و فرماندهان و جانبازان و ایثارگران جنگ بکنیم.» (خبرگزاری فارس، ۵ مرداد ۱۳۹۶)

تفکر در این سخنان بصیرانه سردار که آن روزها منتشر شد به خوبی ما را به گیرها و ریشه های عملکرد نامناسب رییس جمهور و دولتمردان در سال‌های اخیر رهنمون می نماید. با مداقه در این صحبت‌های سردار آسمانی به خوبی می توانیم دریابیم که چرا این طیف (دولتمردان) در گرانی‌های بی‌سابقه اخیر و معضلات بزرگ کشور همچون سیل‌ها و بلایای طبیعی دیگر و کرونا آنچنان عملکرد نامطلوبی داشته اند که حتی طرفداران سینه چاکشان مکرر در مکرر لب به اعتراض و فریاد و افشاگری‌های بی‌سابقه گشوده اند.

منبع: پایگاه بصیرت / کامران پورعباس

منبع خبر

رهبر انقلاب: اگر ممکن بود می‌رفتم همدان، دیدن این مرد بیشتر بخوانید »

«علیرضا یاسینی» که بود و چه کرد؟ + عکس

به گزارش مشرق، علیرضا یاسینی درسال ۱۳۳۰ هجری ش در شهرستان آباده دیده به جهان گشود. دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش سپری و با اخذ دیپلم متوسطه در سال ۱۳۴۸ با انتخاب شغل خلبانی به استخدام نیروی هوایی درآمد. آموزش‌های نظامی، آکادمی پرواز و پرواز مقدماتی را در ایران سپری کرد و برای گذراندن دوره تکمیلی پرواز به آمریکا اعزام شد. در این مدت دوره‌های آموزش خلبانی هواپیماهای آموزشی " تی – ۳۳" و همچنین هواپیمای پیشرفته شکاری "اف – ۴" را با موفقیت به پایان رسانید و در فروردین ماه سال ۱۳۵۱ با اخذ نشان خلبانی به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در پایگاه ششم شکاری آغاز به کار کرد.

او برای پرواز با هواپیماهای "اف – ۴" به پایگاه یکم شکاری اعزام و پس از طی کردن آموزش کابین عقب هواپیمای مذکور به پایگاه هفتم شکاری منتقل شد. آموزش کابین جلوی هواپیمای " اف – ۴" را در سال ۱۳۵۳ در پایگاه یکم گذرانید و به عنوان افسر خلبان شکاری کابین جلو در گردان ۳۳ پایگاه سوم شکاری مشغول خدمت شد.

یاسینی با اوج گیری تظاهرات همه جانبه علیه رژیم شاه با وجود فضای فشار و اختناق در ارتش، با پخش اعلامیه حضرت امام در بین کارکنان متعهد، دست به فعالیت‌های ضد رژیم زد، با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی و خروج مستشاران خارجی از ایران همچون دیگر کارکنان متعهد نیرو به حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب پرداخت و با تشکیل گروه‌های کار، در امر بازسازی و راه اندازی سامانه‌ها و تجهیزات اهتمام ورزید. علیرضا یاسینی از جمله خلبانانی بود که با شروع جنگ تحمیلی در عملیات غرور آفرین ۱۴۰ فروندی آغاز جنگ در حمله به خاک دشمن نقش مهمی ایفا کرد. او در طول جنگ نیز همواره خلبانی پیشقراول و خط شکن بود. در یک مورد و در ابتدای جنگ که دشمن متجاوز از طریق دریا و با چند فروند ناوچه پیشرفته "اوزا" قصد پیاده کردن نیرو در جزیره نفت خیز خارک را داشت یاسینی با هواپیمای خود از پایگاه بوشهر به پرواز درآمد و ناوچه‌های مهاجم عراق را به قعر خلیج فارس فرستاد. او در طول جنگ با پروازهای پی در پی خود ضربات کوبنده‌ای را به دشمن متجاوز وارد می‌کرد جنگ و شرکت در عملیات‌های جنگی در رأس برنامه‌هایش قرار داشت و همواره یکی از افراد ثابت دسته‌های پروازی در عملیات‌های حساس بود.

علیرضا یاسینی پس از طی مراحل مختلف خدمتی در سال ۱۳۷۱ مسئولیت معاونت هماهنگ کننده نیروی هوایی را بر عهده گرفت. او همواره یکی از فرماندهان گره گشای نیروی هوایی محسوب می‌شد. مسئولیت‌های متعدد این شهید بزرگوار نشانگر این است که هر جا مشکلات غلبه یافته و اجرای امور را مختل می‌کرد برای سامان بخشی امور به آنجا اعزام می‌شد. موفقیت‌های این شهید والامقام مرهون ویژگی‌های فردی و شخصیتی است که می‌توان به شجاعت، بی باکی، اعتماد به نفس، قناعت، تعهد، رازداری و وظیفه شناسی او اشاره کرد. یاسینی عاشق پرواز بود و با وجود مسئولیت‌های مختلف فرماندهی که داشت دست از پرواز نمی‌کشید. وی با انواع مختلف هواپیماها از جمله "اف – ۶"، "اف – ۳. اف"، "میگ – ۲۹" و "سوخو – ۲۴" پرواز می‌کرد، اما هواپیمای محبوبش "اف – ۴" بود.

سرانجام پس از سال‌ها تلاش و شرکت در جنگ تحمیلی هشت ساله در حالی که در سمت معاونت نیروی هوایی بود در تاریخ ۱۵ دی ۷۳ به هنگام بازگشت از ماموریتی که به اصفهان داشت به همراه شهید ستاری – فرمانده وقت نیروی هوایی – جمعی از مسئولان و فرماندهان نیرو در اثر سانحه سقوط هواپیما به ملکوت پر کشید و در پروازی جاودانه به معبود خویش پیوست. خاطره شهید سرلشکر یاسینی همچون دیگر شهدای نیروی هوایی همواره در سینه‌ها خواهد ماند.

در طی دوران دفاع مقدس یاسینی طرح‌های ابتکاری مختلفی را که ناشی از نبوغ نظامی او بود برنامه ریزی و اجرا کرد که به بررسی بخشی از آن‌ها می‌پردازیم.

یکی از مشخصه‌های نبوغ نظامی در فرماندهان درک صحیح آنان از اصول جنگ است. بنا به گفته فیلد مارشال مونتگمری:" فرماندهان دارای نبوغ نظامی اصول جنگ را حفظ نیستند؛ بلکه این اصول قسمتی از مخ آنان است". یکی از اصول برجسته جنگ اصل عافلگیری است که انجام آن نیاز به خلاقیت و نوآوری در تاکتیک، تکنیک و ابتکار عمل در فریب دشمن دارد. غافلگیری انواع مختلفی دارد که نمونه‌هایی از آن‌ها را می‌توان غافلگیری در زمان، غافلگیری در تاکتیک و … دانست.

برای مثال نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در عملیات بیت المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، از عملیات غافلگیری در تاکتیک استفاده کرده و به رغم دشواری و پیچیدگی‌هایی که در عملیات عبور از رودخانه کارون وجود داشت از آن استفاده و از کارون عبور کردند. در عملیات والفجر ۸ نیز نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از غافلگیری در تاکتیک و تکنیک با هم استفاده و نیروهای غواص در خط دفاعی عراقی‌ها نفوذ کردند؛ اما در زمینه اصل غافلگیری در انجام عملیات نیز می‌توان به یکی از اقدامات شهید یاسینی در این زمینه اشاره کرد. در ۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ که حمله نیروهای زمینی و هوایی عراق به کشورمان آغاز شد شهید یاسینی که در پایگاه محل خدمت خود – پایگاه بوشهر – حضور داشت به محض شنیدن این خبر همرزمانش را فرا می‌خواند و با تدبیر وی در همان روز تعدادی از خلبانان ارتش جمهوری اسلامی ایران بدون از دست دادن زمان پس از حدود نیم ساعت کار بر روی نقشه و برنامه پروازی برای تلافی حملات رژیم عراق و نشان دادن زهر چشم به نیروهای دشمن به طرف پایگاه مهم شیعه عراق پرواز می‌کنند.

سرهنگ خلبان "مسعود اقدام" که از همرزمان شهید یاسینی بوده است می‌گوید:" وقتی به گردان رسیدم دیدم تعدادی از خلبانان به همراه شهید یاسینی و شهید دژپسند در کف اتاقی در گردان نشسته‌اند و مشغول بررسی نقشه برای عملیات هستند.

حدود نیم ساعت روی نقشه و برنامه پروازی کار کردیم تا اینکه برنامه آماده شد. هدف پایگاه شعیبه بود که یک دسته چهار فروندی با هشت خلبان برای انجام مأموریت در نظر گرفته شد با اشاره شهید یاسینی موتور شماره دو و بعد شماره یک روشن شد. با برداشتن چوب چرخ‌ها، پرنده‌های آهنین ما به سوی باند پروازی حرکت کردند و لحظه‌ای بعد یکی پس از دیگری در دل آسمان جای گرفتیم. به طرف پایگاه شعیبه می‌تاختیم که پایگاه فاو و ام القصر عراق نیز جلو چشمانمان خودنمایی می‌کرد.

هیچ پدافندی کار نمی‌کرد. شهید یاسینی با تعجب گفت: آقا مسعود! مثل اینکه عراقی‌ها خوابند! من گفتم: نه آقا رضا! خواب نیستند خیالشان آسوده است. زیرا فکر نمی‌کنند که ما بتوانیم با این سرعت به حمله آن‌ها پاسخ دهیم. شهید یاسینی گفت: شاید! چون ساعتی پیش بیشتر پایگاه‌های ما را بمباران کردند؛ ولی کور خوانده‌اند. چنان ضرب شستی بهشان نشان دهیم که نفهمند از کجا خورده‌اند".

در این عملیات که در واقع اولین ماموریت جنگی نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران علیه عراق بود شهید یاسینی و همرزمانش موفق می‌شوند با استفاده از غافلگیری دشمن و بدون اینکه آسیبی ببینند اهداف مورد نظر را بمباران کرده و به پایگاه خود بازگردند.

نمونه‌ای دیگر از رعایت اصل غافلگیری توسط شهید یاسینی در عملیات اولین روز مهرماه ۱۳۵۹ مشاهده می‌شود در آن روز با تدبیر شهید یاسینی به عنوان فرمانده عملیات چهار فروند هواپیما برای حمله به تلمبه خانه مارد عراق آماده می‌شوند؛ اما در هنگام آغاز عملیات هوا ابری شده و سپس بارش باران آغاز می‌شود. همرزمان شهید یاسینی برای شروع عملیات نگران و دو دل می‌شوند. در این هنگام شهید یاسینی بهترین زمان برای استفاده از اصل غافلگیری در حمله به دشمن را همان شرایط زمانی میداند و عملیات را شروع می‌کند. او و همرزمانش موفق می‌شوند اهداف مورد نظر را بمباران کرده و به پایگاه خود بازگردند.

سرهنگ خلبان مسعود اقدام که از همرزمان شهید یاسینی دراین عملیات بوده است، می‌گوید:" هدف را در چهار نوبت مورد اصابت قرار دادیم و از هواپیما که پیاده شدیم من به گرمی او را در آغوش فشردم و در دل به صلابت واقتدارش که هر مشکلی را از پیش رو بر می‌داشت آفرین گفتم".

این مشخصه را می‌توان یکی از اولین و مهمترین مشخصه‌های لازم برای نبوغ نظامی وابتکار عمل یک فرمانده به حساب آورد. چنین فرماندهانی با داشتن جرأت، جسارت و شجاعت بسیار به خداوند متعال اتکا کرده وبه صف دشمن هجوم می‌برند واین صفات علاوه بر اینکه موفقیت آنان را در رسیدن به اهداف مورد نظر تضمین می‌کند آثار بسیار مطلوب و تعیین کننده‌ای در میان نیروهای تحت امرشان باقی می‌گذارد.

در اواخر جنگ تحمیلی نیروهای عراقی برای بازپس گیری فاو، دست به عملیات گسترده‌ای زدندو نیروهای جمهوری اسلامی ایران هم برنامه ریزی کردند که پروازهای متعددی در آنجا انجام شود. هدف از این پروازها بمباران عقبه دشمن ونیروهای کمکی آنان بود تا نیروهای خودی بتوانند در پناه این بمباران‌ها، سالم به عقب برگردند و اسیر نشوند. شهید یاسینی در آن موقع فرمانده پایگاه بوشهر بود و قرار می‌شود که تعدادی از پروازها را خلبانان این پایگاه انجام دهند. سرتیپ خلبان "روح الدین ابوطالبی" در خاطرات خود می‌گوید:" یکی از خلبانان را در برنامه پروازی قرار دادم و پس از آن به ترتیب، خلبانان بعدی را تعیین کرده بودم. حدود ۱۰ دقیقه مانده به شروع نخستین پرواز، شهید یاسینی که در آن موقع فرمانده پایگاه بود در حالی که خود را به چتر وکلاه مجهز کرده بود، وارد آلرت شد. اصرار ما برای جلوگیری از پرواز ایشان موثر نیفتاد و به طرف نخستین هواپیمایی که آماده پرواز بود رفت و در چشم بر هم زدنی درون کابین قرار گرفت.

این عمل او باعث روحیه گرفتن سایر دوستان پرواز شد؛ به گونه‌ای که برای رفتن به مأموریت از هم سبقت می‌گرفتند. در آن روز موفق شدیم هر ده دقیقه یک بار، تعدادی از هواپیماها را روانه منطقه کنیم و شهید یاسینی در آن روز، دو بار مأموریت جنگی انجام داد.

در اینجا شهید یاسینی با اینکه خودش فرمانده پایگاه بود و انتظاری از او نبود تا درمأموریت‌های رزمی شرکت کند، برای بالا بردن روحیه نیروهای تحت امرش، خود پیشاپیش همه آماده انجام مأموریت می‌شود.

در واقع او با این اقدام، بخشی از مفهوم نبوغ نظامی را که قرار دادن خود به عنوان الگویی قابل پیروی برای دیگران است به منصفه ظهور می‌رساند و به قول رابینز، با انجام این عمل توسط یک فرمانده، خلاقیت و نبوغ نظامی، جزوی از فرهنگ آن گروه نظامی خواهد شد و دستگاه ذهنی وکوشش و تعقل افراد برای گسترش این عنصر، سازماندهی و ساماندهی می‌شود.

منبع: میزان منبع خبر

«علیرضا یاسینی» که بود و چه کرد؟ + عکس بیشتر بخوانید »

آقای سردبیر! به خدا هم فکر کنید

به گزارش مشرق، فاطمه مهرابی از فعالان فرهنگی در سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم، یادداشتی منتشر کرد…

برای بزرگترها صدایی دلنشین بر روی مستندهای جنگ که سالها از تلویزیون پخش می شد و کمتر کسی صاحب آن صدا را می شناخت… و برای من عکسی آشنا از چهره ای با مهربانی بی نظیر و نگاهی که به دوربین خیره شده و انگار دارد به تو و همه چیز این دنیا آرام لبخند می زند… اولین خاطره از شهیدی است که دنیا را نه فقط از قاب دوربین او، که از زاویه چشم های او باید دید.

آوینی آنقدر فکر کرد
آنقدر نوشت
آنقدر برای نیازها و اولویت های فرهنگی و هنری زمانه اش، حرف زد
آنقدر در مقابل جریان های غرب زده‌ی حتی به ظاهر انقلابی ایستاد که روزنامه ی جمهوری هم علیه او تیتر زد: «آقای سردبیر! به خدا هم فکر کنید»

متن این نامه را اینجا بخوانید:

آقای آوینی به خدا هم فکر کنید!

آوینی بودن شهامت می خواست و روح بزرگی که در دانشکده هنرهای زیبا و سبیل نیچه ای گذاشتن ها در گعده های روشنفکری دانشجویی و در شعر و شاعری و ژست های متفکرانه و فلسفی گم نشود.

آوینی بودن بنده بودن است.

آوینی بودن هنرمند بودن است و شهادت هنر مردان خداست.

پی نوشت: بعد از انتشار مطلب «داستانم را چاپ کنید آقای سردبیر» به قلم «سیدیاسر هشترودی» در مجله سوره در دی ماه ۷۱، انتقاداتی به سردبیر مجله، یعنی مرتضی آوینی شد. این مقاله در روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان «آقای سردبیر به خدا هم فکر کنید» با نام «وحید عرفانی» اما به قلم «مسیح مهاجری» منتشر شد.

منبع خبر

آقای سردبیر! به خدا هم فکر کنید بیشتر بخوانید »