پور علی اسلامی ایران…
پور
علی
اسلامی ایران
منبع
golyas858@
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.
پور علی اسلامی ایران… بیشتر بخوانید »
پست های مجاهدت اینستاگرام
پور
علی
اسلامی ایران
پور علی اسلامی ایران… بیشتر بخوانید »
شهادتت مبارک سردار عشق .یقین دارم که ظهور نزدیک است سخت
شهادتت مبارک سردار عشق .یقین دارم که ظهور نزدیک است سخت… بیشتر بخوانید »
در پیامی درگذشتِ علی شمقدری را تسلیت گفتند
?رهبرنقلاب: با تأثر فراوان اطلاع یافتم که دوست و همراه قدیمی، مرد مؤمن و انقلابی و متشرع، و برادر شهید، مرحوم آقای حاج علی آقای رحمة الله علیه دارفانی را وداع کرده است.
?اینجانب در بیش از نیم قرن آشنائی با این بردار با ایمان و پرتلاش، همواره او را در حق، به پایداری و غیرت و و وفا شناخته و از او جز نیکی و ندیدهام، رحمت و خدا بر او باد
با تأثر فراوان اطلاع یافتم که دوست و همراه قدیمی، مرد مؤمن و انقلابی و متشرع، پدر و برادر شهید، مرحوم آقای حاج علی آقای دارفانی را وداع کرده است. در بیش از نیم قرن آشنائی، همواره او را در جبههی حق، به پایداری و غیرت و صدق و وفا شناخته و از او جز نیکی و ندیدهام.
?️روایت بسیار جالب از پشتیبانی و ها، در
《یک بار تعدادی کنسرو توی خورجین گذاشتم و باید برای نیروهای خط درگیری می بردم. حیوان درشت بود و جثه من کوچک. طنابی بزرگی داشت که دو لایه دستم می گرفتم. سر جوی آب که رسیدیم قاطر رم کرد و خورجین و کنسروها افتاد توی آب?! می خواستم افسارش را بگیرم که طناب به پایم گیر کرد و حیوان سریع راه افتاد. مثل فیلم های سرخ پوستی! روی زمین افتاده بودم و باطناب کشیده می شدم. هرکاری کردم که پایم را از لای طناب در آورم نمی شد?.
یک لحظه پای دیگرم به قلوه سنگی گیر کرد و بین دو تا پایم باز شد. دیگه روز بد نبینی! ولی نمی دانم چی شد که قاطر ایستاد، و گرنه… . آخرش هم تا یک هفته داد وفریادم به آسمون بود! خیلی دردم اومد?. پا را از طناب در آوردم و شروع کردم هرچی بلد بودم نثار قاطر کردم! گریه ام گرفت.
بعد دیدم حیوان هم شروع کرد به گریه کردن. حالا من گریه کن و اون گریه کن?!
من از درد گریه میکردم؛ ولی قاطر عرفانی شده بود! از آن به بعد رام شد.
گفتم:اگه می دونستم با گریه رام می شی، همون اول یه گالون برات گریه کرده بودم که مرا به این روز نندازی?!》
گردآوری:سید مجتبی خیام الحسینی
باز آفرینی:مهدی صدیقی
@setareganederakhshaan
روایت بسیار جالب از پشتیبانی و ها، در 《یک بار تعدادی کنسرو توی خورجین گذاشتم و با… بیشتر بخوانید »