«اغتشاشات» فرصت دیپلماسی را کمرنگ کرد

مذاکره چه زمانی باید در دستور کار قرار بگیرد؟ +فیلم



اعلام موضع ایالات متحده مبنی بر تمرکز بر حمایت از اغتشاشات در ایران به جای پیگیری روند مذاکرات وین، نشان داده است که دولتمردان امریکا همچنان در خیال خام فروپاشی نظام جمهوری اسلامی دست و پا می‌زنند.

به گزارش مجاهدت از مشرق، اعلام موضع ایالات متحده مبنی بر تمرکز بر حمایت از اغتشاشات در ایران به جای پیگیری روند مذاکرات وین، نشان داده است که دولتمردان امریکا همچنان در خیال خام فروپاشی نظام جمهوری اسلامی دست و پا می‌زنند؛ سودایی که برای رسیدن به آن از یک سو دست به تحریم شده و از سوی دیگر به مهندسی اغتشاشاتی روی آورده‌اند که آتش آن از سوی جریان‌های معاند و اقلیت اپوزیسیون ایرانی روشن شده است. فؤاد ایزدی، استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با «ایران» به بررسی ابعاد و پیامدهای این تحولات و دیگر موضوعات مرتبط پرداخته است

***

«جو بایدن»، رئیس جمهور امریکا به رغم وعده‌هایی که در جریان رقابت‌های انتخاباتی مطرح کرد، تاکنون گام اثرگذاری در زمینه مذاکرات وین برنداشته است و به نظر می‌رسد در شرایط کنونی هم اراده‌ای برای تصمیم‌گیری در این رابطه ندارد. دلیل این تعلل چیست؟

در فضای سیاست داخلی امریکا سال‌هاست که درباره نحوه مواجهه با ایران اختلاف و منازعه وجود دارد. در این رابطه دو جریان فکری موافق و مخالف درباره پاسخ به این پرسش با یکدیگر تقابل دارند که آیا می‌توان ایران را با تحریم سرنگون کرد؟ گروهی که معتقدند امکان این امر وجود دارد، مخالف مذاکره و توافق هسته‌ای هستند؛ زیرا به اعتقاد آنها برجام می‌تواند یک گشایش ولو اندک را برای ایران به دنبال داشته باشد و دادن هرگونه امتیازی به ایران مغایر با هدف فروپاشی نظام جمهوری اسلامی است. در نقطه مقابل این جریان، کسانی هستند که می‌گویند اگر می‌شد ایران را با تحریم سرنگون کرد، در چهل و چند سال اخیر که ایران تحت تحریم قرار داشت، این اتفاق رخ می‌داد اما نه تنها این اتفاق نیفتاد که ایران در عرصه هسته‌ای توانمندتر شده است و بنابراین باید آنها را از طریق مذاکره ابتدا تضعیف و سپس سرنگون کرد. به اعتقاد دسته دوم اگر امریکا می‌خواهد توانمندی هسته‌ای ایران را بگیرد باید به دادن امتیاز هرچند اندک به آن کشور هم اقدام کند. به این ترتیب این دو گروه درباره هدف فروپاشی اختلاف نظر ندارند بلکه در روش رسیدن به این هدف، متفاوت می‌اندیشند.

به نظر می‌رسید در آغاز روی کار آمدن دولت «بایدن» تحلیل آن گروهی که اشاره کردید معترف به شکست فشار حداکثری هستند، بر دیدگاه سایر جریان‌های فکری و سیاسی امریکا غلبه پیدا کرده است. به همین دلیل دولت امریکا به سمت مذاکره با هدف بازگشت به توافق روی آورد. چرا با وجود برتری عددی معتقدان به مذاکره در دولت، هنوز اقدام مؤثری از طرف ایالات متحده در زمین مذاکرات انجام نشده است؟

زیرا در شرایط کنونی اختلاف در فضای داخلی امریکا به بالاترین سطح رسیده است. عاملی هم که به این اختلاف و پیچیدگی دامن زده، مخالفت شماری از دموکرات‌ها با مذاکره و توافق است. در آغاز دولت «بایدن»، سخنگوی وزارت خارجه امریکا و دیگر مقامات امریکایی اعتراف کردند که سیاست فشار حداکثری شکست مفتضحانه خورده است اما با وجود این، همچنان حتی در داخل دولت «بایدن» درباره احیای توافق اختلاف نظر وجود دارد. مخالفان توافق فقط شامل جمهوری‌خواهان نمی‌شود بلکه اکثریت نمایندگان کنگره از جمله دموکرات‌ها نیز مخالف توافق ۲۰۱۵ هستند. «باب منندز» رئیس دموکرات کمیته روابط خارجی سنای امریکا هم مخالف این توافق است. چنین اختلافاتی باعث شده که رئیس جمهور امریکا نتواند براحتی تصمیم‌گیری کند. در غیر این صورت «بایدن» با وجود اذعان مقام‌های دولتش به شکست سیاست فشار حداکثری می‌توانست همان روز نخست به توافق برگردد، چنانکه درباره توافق آب و هوایی پاریس این کار را کرد. اما این کار را نکرد، زیرا فضای سیاسی داخل امریکا در این زمینه یکدست نبود.

الان نظرسنجی‌ها درباره انتخابات پیش رو چه می‌گویند؟

مجلس نمایندگان به سمت جمهوری‌خواهان می‌رود، اما وضعیت سنا هنوز معلوم نیست.

آیا کنگره و سنا سازکاری در اختیار دارند که اگر جمهوری‌خواهان اکثریت را در دست بگیرند، اثر مستقیمی بر روند مذاکرات برجام داشته باشد؟

بله، می‌توانند روند مذاکرات را مخدوش کرده و دولت را با چالش جدی روبه‌رو کنند. الان حتی اکثریت قابل توجهی از دموکرات‌ها مخالف مذاکرات هستند که خود مانع جدی است. اگر فقط ۱۰ نماینده دموکرات در سنا باشند که مخالف برجام باشند و مجلس نمایندگان هم دست جمهوری‌خواهان بیفتد، چنانچه دولت هر توافقی کند ممکن است با قانونی روبه‌رو شود که سنا و مجلس نمایندگان به تصویب رسانده‌اند. برای همین است که باید دید ایران چه می‌خواهد بگیرد و چیزی که می‌خواهد بگیرد برای چه مدت در اختیار خواهد داشت.

به موازات تعلل امریکا در موضوع برجام، این کشور می‌کوشد با همراهی شرکای بین‌المللی خود ایران را به یکی از طرف‌های درگیر در جنگ اوکراین تبدیل کند. هدف از پیگیری این سناریو چیست؟ تحت فشار قرار دادن ایران برای تحقق اهداف واشنگتن در زمینه مذاکرات وین یا ممانعت از افزوده شدن شرکای روسیه در این جنگ؟

برای پاسخ به این پرسش باید چند نکته را مورد توجه قرار داد؛ نکته اول اینکه آیا فروش پهپاد به روسیه خلاف قوانین بین‌الملل است؟ خیر در قواعد بین‌الملل قانونی که مانع انجام این معامله تسلیحاتی باشد، وجود ندارد. اگر ایران که عضو «ان‌پی‌تی» است، بمب هسته‌ای داشت و می‌خواست آن را به دیگر کشورها بفروشد، این امر خلاف قوانین بین‌المللی بود اما درباره پهپاد چنین مقررات محدودکننده‌ای وجود ندارد. در این زمینه برخی به اشتباه ادعا کردند این اقدام ایران مغایر قطعنامه ۲۲۳۱ است. مبنای این ادعا هم بندی از این قطعنامه درباره ممنوعیت ۵ ساله خرید و فروش تسلیحات بود که تاریخ آن در سال ۲۰۲۰ تمام شد. آن بندی هم که معاملات تسلیحاتی را به مدت ۸ سال ممنوع کرده، مربوط به فروش تجهیزات موشکی به ایران است که کشورمان از اول هم آن را قبول نداشت اما اگر این بند را قبول هم می‌کرد، اولاً مربوط به تجهیزات موشکی و دوماً مربوط به فروش تجهیزات به ایران است. از این جهت نیز مقامات ایران مطابق منافع ملی و سیاست فروش تسلیحات عمل می‌کنند، نه ادعاهای بی‌اساس طرف‌های مقابل. با وجود این، طرف مقابل برای اعمال فشار بر ایران به دنبال بهانه می‌گردد. فرقی نمی‌کند مسأله پهپاد باشد یا اغتشاشات یا ایجاد موضوع جدید.

به موضوع حمایت غرب از اغتشاشات اشاره کردید. به نظر می‌رسد با بروز ناآرامی‌هایی، امریکایی‌ها تصمیم گرفته‌اند یک تجربه شکست‌خورده را دوباره به آزمون بگذارند و به جای حل دیپلماتیک موضوع توافق، اغتشاشات ایران را به فرصتی برای تحقق اهداف خود از جمله فروپاشی یا قرار دادن ایران در تنگنا تبدیل کنند. آیا ایالات‌متحده الان همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبد حمایت از اغتشاشات برای تحقق زیاده‌طلبی‌های خود گذاشته است؟

رویکردی که امریکا در کنار دیگر شرکای اروپایی‌اش درباره حمایت از آشوب‌های داخلی در ایران در پیش گرفته، نشان‌دهنده ماهیت واقعی کشورهای غربی در تعامل با ایران در سال‌های اخیر بوده است؛ یعنی اگر فرصتی هم نباشد، این کشورها برای ایجاد فشار و انجام عملیات روانی فرصت‌سازی می‌کنند. نکته دیگر اینکه فارغ از آنکه برجام احیا شود یا نه، موضوع هسته‌ای قابلیت خود را از دست داده است، زیرا ایران اکنون نفت خود را می‌فروشد و دیگر با فشارهایی که قبلاً تجربه می‌کرد، روبه‌رو نیست. بنابراین امریکایی‌ها برای ادامه فشار بر ایران به بهانه‌های دیگری نیاز داشتند.

به این مفهوم که آنها اگر درباره برجام با ایران به توافق می‌رسیدند، قصد داشتند فشار را ادامه دهند و بهانه‌های حقوق بشری را دنبال کنند، اما بروز اغتشاشات اخیر باعث شد تاریخ اجرای این سیاست از سوی آنها کمی جابه‌جا شود؛ یعنی هنوز در حالی که توافق نشده، فرصتی برای آنها به وجود آمده که دارند از آن نهایت بهره‌برداری را می‌کنند. از این رو اگر برجامی حاصل شود و ذیل برجام تحریمی تعلیق شود، آن تحریم را به بهانه موضوع دیگری اعمال خواهند کرد. نکته سوم آنکه امریکایی‌ها چنانکه در سال ۸۸ هم تجربه کردند، اگر احساس کنند داخل ایران نابسامانی و اغتشاش به وجود آمده، آن را فرصتی برای خود می‌بینند؛ یعنی اگر هم در ماه‌های اخیر می‌خواستند به توافقی با ایران برسند، با بروز اغتشاشات اخیر در ایران احساس کردند می‌توانند با ابزارهای دیگری حکومت ایران را تحت فشار بگذارند. این تجربه را سال ۸۸ هم داشتند و همین فکر را می‌کردند؛ بنابراین همین رویکرد باعث می‌شود بروز رویدادهایی مانند اغتشاشات در ایران در واقع فرصت تفاهم و پیگیری دیپلماسی را کمرنگ کند.

در چنین شرایطی به نظر می‌رسد مناسبات بین‌المللی مبتنی بر منطق زور و یکجانبه‌گرایی امریکا است. سرنوشت مذاکرات را چگونه می‌بینید؟

همه دولت‌های پس از انقلاب در جمهوری اسلامی در مسیر کاهش تنش گام برداشته‌اند. به همین دلیل است که مرحوم آقای‌ هاشمی در دوره مسئولیت خود پروژه‌ای تعریف کرد مبنی بر دعوت از شرکت‌های نفت و گاز امریکایی برای ورود به بازار ایران. آقای خاتمی درباره موضوع افغانستان با امریکا همکاری کرد. آقای احمدی‌نژاد هم که خیز جدی برای حل مسأله با امریکا برداشت و حتی شخصاً تلاش می‌کرد بحران میان دو کشور را بکاهد. مذاکرات عمان هم از دوره ایشان شروع شد. آقای روحانی نیز که کل دوره خود را معطوف برجام کرد. آقای رئیسی هم که در روند مذاکرات با هدف حل منازعه وارد عمل شد.

از این جهت می‌توان این‌طور نتیجه‌گیری کرد که همه دولت‌های جمهوری اسلامی به دنبال کاهش تنش بوده‌اند اما دلیل اینکه تاکنون این اتفاق نیفتاده این است که فضای فکری حاکم بر امریکا با ابتنا بر دشمنی، خصومت و رویکرد زورمدارانه تعریف شده است و تا زمانی که این کشور از این منظر به تعامل با دیگر بازیگران بین‌المللی می‌پردازد، نمی‌توان امیدوار بود با وجود نشان دادن بیشترین انعطاف از سوی ایران، نتیجه‌ای حاصل شود. بنابراین اگر تاکنون چالش ایران با امریکا حل نشده، به دلیل قصور امریکا است.

با وجود این، پیش‌بینی شما درباره چشم‌انداز مذاکرات هسته‌ای چیست؟

به نظر می‌رسد  امریکایی‌ها موضوع مذاکرات را به بعد از انتخابات کنگره موکول کرده‌اند؛ رویدادهای اخیر هم دستیابی به توافق را سخت‌تر کرده اما هنوز احیای برجام منتفی نشده است.

منبع: روزنامه ایران

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید