مجاهدت

امام خمینی (ره): شاه ارتش را بدنام کرده است


به گزارش مجاهدت از گروه سیاسی دفاع‌پرس؛ زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید. 

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد.

ما عجالتاً در انتظار شما به سر می‌بریم

حضرت امام خمینی (ره) را نباید فقط در بعد سیاسی آن شناخت، بلکه بعد عاطفی ایشان نیز ویژگی‌های مهمی را نمایان می‌کند. متنی که در ادامه می‌خوانید نامه امام خمینی (ره) به همسرشان هست که در سال ۱۳۵۱ نوشته‌اند. این نامه علاوه بر ادبیات عاشقانه امام رحل (ره) سندی مهم در حوزه تاریخ انقلاب محسوب می‌شود.

متن نامه به شرح زیر هست:

بسمه تعالی

خانم محترمه! ‏

مرقوم مورخ ۱۲ شعبان و مرقوم مورخ ۲۸ شعبان با هم واصل شد. از سلامت شما و‏‎ ‎‏دیگران خوشوقت شدم. مدتی بود هیچ اطلاعی از شما‌ها نداشتم تا کاغذ فریده‏‎ که‏‎ ‎‏چند روز پیش رسید، امروز نیز مرقوم شما و صدیقه و فهیمه‏‎ و احمد هم واصل شد. ‏‎ ‎‏ما‌ها بحمدالله تعالی سلامت هستیم. حسین هم حالش خوب شد و از بیمارستان بیرون‏‎ ‎‏آمد. از آشتی آقا و خانم خوشوقت شدم. واقعاً مژدۀ خوبی بود. به هر دو سلام برسانید‏‎ ‎‏و تبریک از قِبَل من بگویید. ما عجالتاً در انتظار شما به سر می‌بریم. 

از قراری که آقای آقا‏‎ ‎‏سید علی خلخالی‏‎ گفته‌اند بهتر آن هست که با هواپیمای روز شنبه که می‌رود کویت و از‏‎ ‎‏آنجا به بغداد می‌آید و معطلی ندارد بیایید. هواپیما‌های دیگر معطلی دارد و صحیح‏‎ ‎‏نیست شما در کویت یا شام و بیروت بی‌جهت معطل شوید. من این نامه را به تهران‏‎ ‎‏می‌فرستم؛ به حسب قاعده تا رسید آن شما تهران هستید. 

والسلام علیک

پدر اولاد شما‏

دوم آبان ۱۳۵۱ نجف اشرف نامه به خانم خدیجه ثقفی 

‏‏هر ایرانی یک مبلغ

امام خمینی (ره) در جمع ایرانیان خارج از کشور در نوفل لوشاتو به شدت با این طرح مخالفت کردند و این نظر را بازگشت به دوران سیاه پهلوی می‌دانستند، خواست امام راحل که همان خواست آحاد مردم بود، حذف تام و تمام سلطنت و روی کار آمدن حکومتی تماما اسلامی بود.

متن سخنرانی امام خمینی (ره) به شرح ذیل هست:

حال من امشب مقتضی اینکه مزاحمت دهم به آقایان نیست. اوضاع ایران برای ما‏‎ ‎‏حالی باقی نگذاشته هست. هر روز تقریباً در ایران باز یک کشتار هست. باز این رژیم‏‎ ‎‏منحط به جان مردم افتاده هست و دارد همه را قتل عام می‌کند. هر چه انقلاب اسلامی به پیروزی نهایی خود نزدیک می‌شد، گروه‌های بیشتری سعی می‌کردند با نفاق و دوروریی خود را به جبهه عظیم مردم نزدیک کنند، تا این نهضت بزرگ را از مسیر خود خود خارج کنند، یکی از طرح‌های مضحکی که در آن ایام مطرح می‌شد این بود که حدود و اختیارات شاه محدود شود، اما همچنان به عنوان مقامی تشریفاتی بر مسند باقی بماند.

اوضاع طوری هست که ایشان را [محمدرضا پهلوی]مأیوس کرده هست تصریح هم می‌کند به اینکه من مأیوسم و باید هم مأیوس باشد، لکن در‏‎ ‎‏این حالِ یأسش از یک طرف اموال ملت را می‌برد و از یک طرف هم حالا که مأیوس شده هست افتاده هست به کشتار دسته جمعی‏‎ ‎‏و به هیچ کس رحم نمی‌کند. ‏

‏‏باید ملت ایران بدون مهلت این را کنار بزند، اگر مهلت پیدا بکند این، مصیبت هست برای ملت ما. گاهی یک‏‎ ‎‏پیشنهاد‌هایی از بعضی اشخاصی که خیلی توجه به تمام مسائل ندارند می‌شود که مثلا خوب هست که اصل رژیم باقی باشد و این‏‎ ‎‏شخص برود، لکن بعضی تصریح به این می‌کنند که ایشان هم باشد، لکن همان طوری که‏‎ ‎‏قانون اساسی تکلیف سلطان را معین کرده هست که سلطان باشد و حکومت نکند این جزء اشتباهاتی هست که آقایان دارند. 

در این سال اخیر چقدر جمعیت از ایران به‏‎ ‎‏دست این، کشته شده هست؛ حالا بعد از این همه کشتار، بعد از اینکه همه چیز ما را به دیگران واگذار کرده‏‎ ‎‏هست ما بگوییم که خوب آقا! شما حالا دیگر بفرمایید بالای‏‎ ‎‏مسند بنشینید و به حکومت کار نداشته باشید؟! ‏‏کدام مسلمان از ما یک همچو مطلبی را قبول می‌تواند بکند؟ کدام آدم‏‎ ‎‏منصف قبول می‌کند که جوان‌های مردم را این مرد، این آدم سفاک به کشتن داده هست، ‎ ‎‏حالا ما بگوییم که برای اینکه آرامشی پیدا بشود، ایشان سلطان باشند، این را کدام ملت می‌تواند از ما قبول کند؟ 

اگر این آدم را امروز شما مهلت دادید و گفتید سلطان‏‎ ‎‏باشد و حکومت نکند، این «حالا» قبول می‌کند. اما‏‎ ‎‏همین آدم می‌خواهد شما را بازی بدهد، مردم را بازی بدهد تا حالا ساکت بشوند مردم؛ ‏‎ ‎‏این نهضتی که الآن پیدا شده هست خاموش شد امکان ندارد دوباره‏‎ ‎‏مثل حالایش شود؛ یعنی این قیامی که الآن شده و آن‏‎ ‎‏همه زحمت‌ها کشیده شده هست تا به اینجا رسیده، اگر این نهضت بخوابد دیگر محال هست که این نهضت پیدا بشود.
‎‏

اگر کسی در این مطلب موافقت با ما نکند، ‏‎ ‎یا ‏سوء نیت دارد یا آدم جاهلی هست؛ این‏ ‏ [‏‏اندیشه‏‏]‏ خیانت هست به یک ملتی که خون داده هست. ‎‏همین حالا باید این ملت تا اینجا که رسانده، حرکت بدهد و همین طوری که‏‎ ‎‏مثل سیل دارد پایه‌ها را یکی بعد از دیگری می‌ریزد، همۀ پایه‌ها را بریزد تا این‏‎ ‎‏خیانتکار برود؛ حرف ما این هست که باید تمام‏‎ ‎‏دست‌هایی که در این مملکت، قدرتمندی کردند و با قدرتمندی دارند ذخایر ما را‏‎ ‎‏می‌برند، اینها تمام باید قطع بشود. 

مملکت، ‏‎ ‎‏مملکت ماست و ما خودمان می‌خواهیم اداره کنیم مملکت را؛ مستشار امریکایی ما‏‎ ‎‏نمی‌خواهیم. این حرف، حرف من نیست این حق، حق الهی هست؛ مسئله، ‏‎ ‎‏تکلیف شرعی الهی هست، کسی نمی‌تواند تخلف بکند، این ریشه را باید قطع کرد. تا اینکه مردم بتوانند‏‎ ‎‏یک نفسی بکشند. 

الآن وقت کار هست که همه دست به هم بدهیم؛ شما‌ها که در خارج مملکت هستید، ‏‎ ‎‏با تمام قوایی که دارید کمک کنید به این مملکت، به اهل مملکت خودتان. آنها دارند‏‎ ‎‏خون می‌دهند، شما ‏‏ [‏‏با‏‏]‏‏ قلم، قدم هر چه بلدید، مطالب ایران را‏‎ ‎ بگویید، حالی‌شان کنید که در ایران چه می‌گذرد ان شاءالله ملت‌های دیگر هم بیدار بشوند. 

الآن وقت این هست که همه دست به هم بدهیم و این ریشه را قطع بکنیم و دنبالش‏‎ ‎‏ریشه‌های دیگر ‏‏ [‏‏را‏‏]‏‏هم قطع بکنیم. مملکت مال خودمان هست و حرف حق داریم و‏‎ ‎‏حرف صحیح داریم که مملکت خودمان را می‌خواهیم خودمان اداره بکنیم. در هر صورت شما همه، ما همه، موظفیم به اینکه کمک کنیم به رفقایمان در آنجا. ‏‎ ‎‏کمک ما در اینجا و در ممالک خارجه این هست که تبلیغات کنیم؛ یعنی هر کدامتان یک‏‎ ‎‏مبلّغ، یک خطابه خوان باشید برای مردم. ‏

دوم آبان ۱۳۵۷ پاریس ـ نوفل نوشاتو در جمع دانشجویان

شاه ارتش را بدنام کرده هست

ارتش در منظومه فکری حضرت امام خمینی (ره) جایگاهی مهم و شاخص دارد. ایشان ذات ارتش را مردمی، خدمتگذار و متعهد و معتقد می‌دانستند که زیر ظلم و ستم دستگاه پهلوی قرار داشت و اجازه رشد و بالندگی نداشت. ارتش پهلوی بیش از آنکه در خدمت مردم باشد نیرویی برای مستشاران آمریکایی بود. به همین جهت در جمع ایرانیان مقیم خارج از کشور عنوان کردند که شاه ارتش را بد نام کرده هست که باید تصفیه و تطهیر شود، وجود ارتش در نظام اسلامی رکنی از ارکان تشکیل حکومت هست که استقلال کشور مرهون ارتشی مقتدر هست.

متن سخنرانی امام خمینی (ره) به شرح زیر هست:

شصت هزار‏‎ ‎‏نفر مستشار آمده‌اند و ارتش را به دست گرفته‌اند؛ ‏‎ ‎‏مستشار‌های آمریکایی هستند که الآن ارتش ما را دارند اداره می‌کنند. ارتش تحت فرمان ملت نیست، برای ملت نیست، به نفع ملت نیست. همۀ قوایشان را‏‎ ‎‏روی هم گذاشتند برای کوبیدن این ملت، به امر شاه و به امر دستگاه‌های بالاتر. ما اختلاف شخصی و خانوادگی با [شاه]نداریم، ما درد ملت را داریم، نه درد خودمان را. ‏‎ ‎‏ما می‌گوییم تو با ملت ما داری چه می‌کنی؛ تو با اسلام ما چه کردی؟ نزاع ما سر ملت هست، سر‏‎ ‎‏اسلام هست که تو داری تمام مخازن ایران را به باد می‌دهی. 

درد ملت که الآن فریادش بلند هست، ‏‏ [‏‏و‏‏]‏‏ همۀ فریاد این هست که ما آزادی‏‎ ‎‏می خواهیم، ما استقلال می‌خواهیم. ما نمی‌خواهیم که این، مخازن ما را به باد فنا بدهد‏ ما مسئولیم نسبت به نسل آینده. حالا دیگر ملت به تنگ آمدند، نمی‌خواهند. رفراندم بالاتر از آنچه که یک ملتی همه بگویند‏‎ ‎‏نمی‌خواهیم؟ خوب معنایش این هست که این شاه، شاه نیست دیگر. شاه با آرای ملت‏‎ ‎‏باید شاه باشد؛ وقتی آرای ملت بر خلاف شد، دیگر شاه نیست. مجلس، وقتی آرای‏‎ ‎‏ملت نباشد، مجلس نیست. 

شاه مجرم هست به حسب قانون اساسی و معزول. نمی‌تواند یک شاهی که‏‎ ‎‏بر خلاف مصالح ملت عمل می‌کند، بر خلاف آن چیزی که برای آن قانون معین کرده‏‎ ‎‏هست عمل می‌کند، شاه باشد. این اصلش شاه نیست؛ معزول هست این. این غاصب هست. ‏‎ ‎‏ ‏

انگلستان از آن طرف‏‎ ‎‏تأییدش می‌کند و آمریکا از آن طرف تأییدش می‌کند و شوروی از آن طرف تأییدش می‌کند. همه هم برای منافع خودشان هست. نوکری از این‏‎ ‎‏احمق‌تر و بهتر برای آنها نیست که همه چیز ملت خودش را به رایگان به آنها بدهد. ‏‎ ‎‏گازش را شوروی ببرد و نفتش را آمریکا و انگلستان ببرد.

من تعجب می‌کنم از ارتش، برای اینکه یک ارتشی را این شاه برای مقاصد خودش و برای مقاصد ارباب‌های خودش بد نام کرده هست. الآن‏‎ ‎‏در بین مردم ارتش بدنام هست؛ برای اینکه هر کاری که این می‌خواهد بکند به وسیلۀ ارتش می‌کند. 

دوم آبان ۱۳۵۷ نوفل لوشاتو سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج 

حضور در میدان وظیفه انسانی ما هست
‏‏

سال‌های ابتدایی بعد از انقلاب اسلامی، سال‌های سازندگی و رفع محرومیت‌های باقی مانده از رژیم پهلوی بود. امام خمینی (ره) تلاش برای آبادانی را وظیفه همه مردم می‌دانستند. امام راحل در یکی از سخنرانی‌های خود در سال ۱۳۵۸ عنوان می‌کنند که زمانی جمهوری اسلامی در تحقق آرمان‌های خود موفق خواهد بود که نسبت به این کاستی‌ها بی‌تفاوت نباشد و همه سعی خود را برای از بین بردن آنها به کار ببندد.

متن سخنرانی امام خمینی (ره) به شرح ذیل هست. 

ملت ایران وارث یک مملکتی ‏‏ [‏‏هست‏‏]‏‏ که پنجاه و چند‏‎ ‎‏سال در زیر فشار و صدماتی از داخل و خارج بوده هست؛ و یک مملکت خرابه تحویل‏‎ ‎‏دادند و رفتند. هم خزانه‌های اینجا را خالی کردند؛ و هم شهر‌ها و دهات و همه جا را به‏‎ ‎‏فساد کشاندند؛ و هم به اسم «تمدن بزرگ» خرابکاری کردند. ‏

ملت ما باید بدانند که یک نعمتی خدای تبارک و تعالی به او اعطا کرد که همۀ دنیا الآن‏‎ ‎‏نظر دارند و با اعجاب به او نگاه می‌کنند. خدای تبارک و تعالی یک نظر عنایتی به این‏‎ ‎‏ملت فرمود که این سد بزرگ شیطانی ـ که همۀ قدرت‌ها با او موافق بودند ـ شکسته شد و‏‎ ‎‏شکستند، و ملت ما با قدرت ایمان این سد را شکستند؛ و کسانی که آنها را غارت‏‎ ‎‏می کردند و همۀ اموالشان را به غارت می‌بردند و خرابی می‌کردند، و بدتر از آن نیروهای‏‎ ‎‏انسانی را نمی‌گذاشتند رشد بکنند، اینها رفتند. 

حالا ملت فکر نمی‌کند که دزد‌ها رفتند و‏‎ ‎‏چپاولگر‌ها بیرون رفتند، لکن یک تتمه‌ای که برای اینکه.. و همۀ قشر‌های ملت این‏‎ ‎‏هست که شما را، این شورا‌های شهر را ‏‏ [‏‏راه بیندازند‏‏]‏‏ خوب، یک رأیی دادند. البته رأی‏‎ ‎‏کم دادند؛ لکن الآن شورا‌های شهر در بسیاری از جا‌ها مستقر هست. مردم گمان نکنند‏‎ ‎‏شورا‌های شهر می‌تواند کار را انجام دهد. 

شورای شهر هفت نفر، ده نفر، از خود همین‏‎ ‎‏مردم اند، با نداشتن وسائل درست. این بسته به این هست که مردم با این شورا‌ها و با این‏‎ ‎‏اشخاص که می‌خواهند خدمت کنند به شهرشان کمک کنند. تا کمک ملت نباشد کاری‏ انجام نمی‌گیرد. نمی‌شود که ملت کنار بنشیند و بگوید دولت همۀ کار‌ها را بکند. یک‏‎ ‎‏همچو خرابۀ بزرگی را دولت به این زودیها، اگر قدرت ملت نباشد، نمی‌تواند، شاید تا‏‎ ‎‏آخر هم نتواند، که این خرابه‌ها را آباد کند. ‏

اگر ما مسامحه بکنیم و وابسته به خارج باشیم، این وابستگی اقتصادی به خارج قهراً‏‎ ‎‏وابستگی سیاسی می‌آورد؛ قهراً وابستگی اجتماعی می‌آورد؛ ما باید از این جهت اقتصادی‏‎ ‎‏فارغ بشویم؛ یعنی دستمان پیش دیگران دراز نباشد! که هر وقت جلو آن را‏‎ ‎‏بخواهد بگیرد، ما فلج بشویم. باید ما خودمان این مواد غذایی که لازم داریم، این مواد اولیه‌مان را به دست بیاوریم و‏‎ ‎‏تغذیه‌مان با خودمان باشد. 

اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی نتواند جبران کند این مسائل اقتصادی را، که‏‎ ‎‏اول مرتبۀ زندگی مردم هست، و مردم مأیوس بشوند از جمهوری اسلامی و مأیوس‏‎ ‎‏بشوند، اگر در این محیط‏ ‎‏یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت و نه اسلام، ‏‎ ‎‏نمی‌تواند جلویش را بگیرد. ‏‏برای این ملت فکر بکنند، ‎‏باید همه دست به هم بدهند، ملت، دولت، همۀ اینها، دست به‏‎ ‎‏هم بدهند و این مشکل را حل بکنند. 

اگر این مشکل حل نشود و خدای نخواسته یک‏‎ ‎‏انفجاری در متن اسلام، در متن جمهوری اسلام پیدا بشود، این دیگر قابل مهار نیست، ‏‎ ‎‏هیچ کس نمی‌تواند جلویش را بگیرد. قبل از اینکه یک همچو مسائلی پیش بیاید ‏‏ [‏‏باید‏‎ ‎‏جلویش را گرفت‏‏]‏‏ خصوصاً که خوب، دشمن‌های اسلام و دشمن‌های مسلمین و دشمن‌های‏‎ ‎‏کشور اسلامی هم از خارج و داخل مشغول شده‌اند به توطئه کردن. ‏ در هر صورت، مملکت باید با دست خود مردم، با دست خود اشخاص، اداره بشود تا همه با هم‏‎ ‎‏نباشند، همه با هم دست به هم ندهند، نمی‌شود این کار‌ها انجام بگیرد و این وظیفۀ‏‎ ‎‏انسانی ماست که کمک کنیم همه به هم؛ معاونت کنیم همه با هم؛ تا بلکه ان شاءالله کارها‏‎ ‎‏اصلاح بشود. 

دوم آبان ۱۳۵۸ در دیدار شهردار و کارکنان شهرداری قائم شهر

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خروج از نسخه موبایل