نماد سایت مجاهدت

امام خمینی: شما موظفید درد این مملکت را بگویید

امام خمینی: شما موظید درد این مملکت را بگویید


به گزارش مجاهدت از خبرنگار سیاسی دفاع‌پرس، ‏‏ زندگی و سیره سیاسی و سراسر مبارزه حضرت امام خمینی (ره) یک اتفاق ساده تاریخی از جنس رهبران و سلاطینی نیست که خوانش و تکرار آن ملال آور باشد. با هر بار مواجه شدن با شخصیت امام راحل می‌توان به شناخت کامل‌تری از ایشان رسید.

«تقویم روح‌الله» مجموعه‌ای هست که در هر روز وقایع زندگی امام خمینی (ره) را بازخوانی می‌کند. اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی امام راحل می‌افتد علاوه بر خوانش دوباره تاریخ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، فرصتی هست مغتنم برای نزدیک شدن به مردی که بعد از ۱۴ قرن مسیر تاریخ را به سوی نور تغییر داد. حضرت امام خمینی (ره) خود به تنهایی یک ملت، یک امت، یک جریان پویا و یک تاریخ منحصربفرد هست که مانند الماسی درخشان ابعاد مختلف و ناشناخته دارد.

در ادامه مصاحبه‌هایی که امام راحل در این روز و با رسانه‌های محتلف انجام شده را می‌خوانید:

ملت ایران انتقام خون جوانان خود را می‌گیرند

‏‏اینجانب از عموم طبقات ملت مظلوم ایران که در این حادثۀ ناگهانی اظهار محبت و‏‎ ‎‏همدردی کرده اند تشکر می‌کنم. از مراجع عظام ـ دامت برکاتهم ـ از علمای اعلام ـ دام‏‎ ‎‏بقائهم ـ از خطبای محترم و دانشمندان و مدرسین و محصلین علوم دینیه و روشنفکران‏‎ ‎‏محروم و دانشگاهی‌ها، از بازرگانان و کسبۀ تحت فشار دولت غاصب و از سایر طبقات‏‎ ‎‏مظلوم ایران ـ ایدهم الله تعالی ـ سپاسگزارم. ‏
‏‏

ما با گرفتاری عظیم و مصیبت‌های دلخراشی مواجه هستیم که باید ذکری از مصایب‏‎ ‎‏شخصی نکنیم؛ لکن این تظاهرات عظیم‏‎‏ در این فرصت، جواب قولی و عملی از‏‎ ‎‏یاوه سرایی‌های چندین سالۀ این عنصر نالایق بود که تمام حیثیت و شرافت و استقلال و‏‎ ‎‏اقتصاد این ملت بزرگ شریف را پایمال اهوای خود و فامیل چپاولگر خود کرد. این‏‎ ‎‏تظاهرات برای شخص نبود؛ اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقیقی و رأی عدم‏‎ ‎‏اعتماد بر دستگاه خیانتکار بود.

باید اینها بدانند که اگر یک روز در پناه سرنیزۀ اجانب‏‎ ‎‏نباشند ملت نجیب ایران انتقام خون جوانان و عزیزان خود را از آنها می‌گیرند. من ناچارم‏‎ ‎‏اعلام خطر بزرگی بکنم و ملت را از اغفال و خدعۀ اجانب و عمال آنها نجات دهم. این‏‎ ‎‏مسامحۀ اخیر دولت که نویسندگان را مجال نوشتن و گویندگان را مجال گفتن داد حیلۀ‏‎ ‎‏بزرگی هست برای تطهیر شاه و وانمود کردن آزادی ادعایی؛ و جنایات را به گردن دولت‏ ـ که آلتی بیش نیست ـ انداختن. نویسندگان نیز نمی‌توانند در این محیط خفقان و ارعاب، ‏‎ ‎‏

هستۀ مرکزی جنایات را که شخص شاه هست معرفی کنند؛ و شاید نویسندگانی از‏‎ ‎‏خود‌شان نیز باشند که در بین نویسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولت‌ها حمله کنند و‏‎ ‎‏بعض جنایات را ذکر کنند و مردم را از نقطۀ حساس جنایت و خیانت اغفال کنند، و‏‎ ‎‏اذهان سادۀ زودباور را منحرف کنند. در حالی که تمام گرفتاری ملت ایران در این پنجاه‏‎ ‎‏سال سلطنت غیرقانونی دودمان خیانتکار پهلوی از شخص آن پدر و این پسر سیاهروی‏‎ ‎‏بوده و هست؛ اینها بودند و هستند که دست‌شان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن‏‎ ‎‏پدر که قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج ـ علیه السلام ـ کرد و‏‎ ‎‏این پسر که قتل عام ۱۵ خرداد را مرتکب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمۀ معصومه نمود. ‏

‎ ‎‏آن پدر که علمای بزرگ و فقهای عظیم ال‌شان و آزادیخواهان را به جرم حقگویی، حبس‏‎ ‎‏و زجر و شکنجه و تبعید و کشتار کرد و این پسر که همان معامله را سخت‌تر با علما و‏‎ ‎‏خطبا و آزادیخواهان و روشنفکران و سایر طبقات نمود. آن پدر که چنان سلب آزادی از‏‎ ‎‏ملت کرد که نه ملت حق یک کلمه حقگویی داشت و نه مجلس و نه مطبوعات و این پسر‏‎ ‎‏که همه می‌بینید و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم هست.

آن پدر که‏‎ ‎‏تمام املاک شمال را با زور و حبس و تبعید و قتل از مردم گرفت و برای خودش ثبت داد، ‏‎ ‎‏و این پسر که ذخایر ملت را در بانک‌های خارجی انبار کرده و خون مردم را خود و فامیل و‏‎ ‎‏بستگانش تا آخرین قطره مکیده و می‌مکند. ما آن پدر را با تمام جنایات و خیانت‌هایش‏‎ ‎‏دیدیم و رنج‌ها کشیدیم و اکنون ما و شما مواجه با جنایات این خلف صدق! هستیم و‏‎ ‎‏رنج‌ها می‌کشیم. اکنون می‌خواهند این شخص را تطهیر کنند تا به جنایاتش ادامه دهد. ‏‎ ‎‏می‌خواهند با آزادی محدود در چهارچوب توجه دادن جنایات را به دولت‌ها، قلوب ساده‏‎ ‎‏را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف کنند و هستۀ مرکزی خیانت‌ها و جنایت‌ها را‏‎ ‎‏فراموش کنند. غافل از آنکه وقت گذشته و ملت از روحانی و دانشگاهی تا طبقۀ کارگر و‏‎ ‎‏زارع، مرد و زن، بیدار شده اند. این رنجدیده‌ها و مصیبت کشیده‌ها محال هست با این‏‎ ‎‏دودمان آشتی کنند و با ادامۀ سلطنت باطل، ولو برای یک روز، موافق باشند. ‏
‎‏

ملت ایران مسلمان هست و اسلام را می‌خواهد؛ آن اسلامی که در پناه آن آزادی و‏‎ ‎‏استقلال هست، رفع ایادی اجانب هست، هَدْم پایگاه‌های ظلم و فساد هست، قطع کردن‏‎ ‎‏دست‌های خیانتکاران و جنایتکاران هست. ملت آن دودمانی را نمی‌خواهد که تمام‏‎ ‎‏مقدسات و مقدرات آنها را به دست اجانب سپرده، تمام مخازن نفت و غیر آن را به باد‏‎ ‎‏داده، اقتصاد کشور را به فنا سپرده، کشاورزی را ساقط کرده، اختیار ارتش را به دست‏‎ ‎‏صاحب منصبان و کارشناسان آمریکا داده و آنها را مصون و مختار کرده هست و دیگر‏‎ ‎‏جنایات و خیاناتی که در تاریخ آتیه ثبت خواهد شد.

اکنون با همۀ کثافتکاری‌ها، چون به‏‎ ‎‏حسب اقتضای وقت و بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در تنگنا قرار گرفته در‏‎ ‎‏صدد هست که با آزادی‌های محدود بی معنی، خود را از معرکه خارج و مقام خود را‏‎ ‎‏مستحکم کند و محیط را مهیا برای اجازۀ بقای حکومت خود کند و بار دیگر حملۀ‏‎ ‎‏سبُعانه را با وضعی فجیعتر و دردناکتر شروع کند و بر حرث و نسل رحم نکند. 

اکنون‏‎ ‎‏وظیفۀ عموم مسلمانان و خصوص علمای اعلام و روشنفکران و دانشگاهی‌های علوم‏‎ ‎‏قدیمه و جدیده هست که برای دفاع از اسلام عزیز و حفظ احکام حیاتبخش آن که‏‎ ‎‏ضامن استقلال و آزادی هست و از میهن بزرگ خود ـ که مهد بزرگان و آزادیخواهان‏‎ ‎‏بوده و اکنون در شرف سقوط هست ـ از فرصت استفاده کنند و گفتنی‌ها را بگویند و‏‎ ‎‏بنویسند و به گوش مقامات بین المللی و سایر جوامع بشری برسانند و بر ارتش و سران‏‎ ‎‏آن هست که خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند و مملکت خود را از‏‎ ‎‏هلاکت و سقوط برهانند و اخیراً تذکر می‌دهم که اشخاص ارزنده و متعهدی که ابتکار‏‎ ‎‏عمل در دست آنهاست از معرفی خود شدیداً احتراز کنند و از تجربیات سابق پند‏‎ ‎‏بگیرند و در پناه اسلام و چهارچوب موازین اسلامی به فعالیت بپردازند و از همکاری با‏‎ ‎‏کسانی که صد در صد در این چهارچوب فعالیت ندارند احتراز نمایند. از خداوند متعال‏‎ ‎‏عظمت اسلام و مسلمین را خواستار و قطع ایادی اجانب را امیدوارم و سلامت و توفیق و‏‎ ‎‏تأیید همۀ طبقات را خواهانم. 
‏‏

۲۹ ذی القعدة الحرام ۹۷ ـ روح‌الله الموسوی الخمینی‏

پیام به علما و ملت ایران ـ نجف ـ بیست ویکم آبان ۱۳۵۶

تبلیغ در برابر تبلیغ

از یک طرف گرفتاری ملت ایران تقریباً به اوجش رسیده، حکومت نظامی توپ و تانک مستقر کرده‌اند و مردم را در مضیقه قرار دادند، با همۀ قوا شاه دارد با مردم مبارزه می‌کند. تقریباً مبارزه به اوجش رسیده و از طرفی‏‎ ‎‏شاه هم سقوطش نزدیک شده، برای اینکه تقریباً این تیر آخری هست که اینها در ترکش‏‎ ‎‏داشتند و قبلاً هم این معنا حدس زده می‌شد که اینها بفهمند که اثری ندارد این کارها. ‏

با سرکوب نمی‌شود راضی کرد‏‎ ‎‏مردم را. آنها دنبال این هستند که راضی کنند مردم را؛ آرام کنند مردم را. مگر امکان دارد‏‎ ‎‏که به زور راضی بکنند کسی را؟ ‏ خوب بر فرض اینکه صدا‌ها در نیاید، اعتصابات را چه می‌کنند؟ الآن ایران به شکل‏‎ ‎‏تعطیل درآمده؛ اینها دیگر شکست خورده‌اند. ما که می‌گوییم شاه تا نرود آرامش برای مردم پیدا نمی‌شود، قدمِ بعد از این، این هست که یک کودتای‏‎ ‎‏نظامی بشود و شاه را ببرند و یک نوکر دیگری بیاید! آن هم فایده ندارد. تا دست‏‎ ‎‏دیگران، مثل آمریکا و شوروی و اینها در ایران کار می‌کند نه آرامش برای مردم هست و‏‎ ‎‏نه این اعتصابات را می‌توانند ختمش کنند. باید آنها دست بردارند از ایران. 

ما هم که حکومت اسلامی می‌گوییم، می‌خواهیم یک حکومتی باشد که هم دلخواه‏‎ ‎‏ملت باشد و هم حکومتی باشد که خدای تبارک و تعالی نسبت به او گاهی بگوید که‏‎ ‎‏این‌هایی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند یک همچو دستی‏‎ ‎‏حاکم باشد که بیعت با او بیعت با خدا باشد. یک همچو حکومتی می‌خواهیم. آرزوی ما‏‎ ‎این هست که یک همچو حکومتی سر کار بیاید که تخلف از قانون الهی نکند. ‏ نه یک‏‎ ‎‏حکومتی که تَبَع شیطان باشد و شیطان مجسم باشد، ابلیس مجسم باشد در بین مردم، مثل‏‎ ‎‏محمدرضاخان! اینها ابلیسند، اینها لشکر ابلیسند. این دولت ابلیس هست و تابع ابلیس‏‎ ‎‏هست، شیطان هست و تابع شیطان هست؛ حکومت نظامی همان حکومت شیطانی هست! ‏‎ ‎‏یک حکومتی هست که برخلاف رضایت خدا و برخلاف رضایت ملت هست. ‏

ما می‌خواهیم یک حکومت الهی باشد موافق میل مردم، رأی مردم و موافق حکم‏‎ ‎‏خدا. آن چیزی که موافق با ارادۀ خداست موافق میل مردم هم هست. خدا می‌خواهد عدالت در بین‏‎ ‎‏مردم اجرا بشود. خدا می‌خواهد که به حال این ضعفا و طبقۀ سوم یک فکری بشود. اینها از اول که آمدند برخلاف قانون آمدند و تا آخر هم برخلاف قوانین‏‎ ‎‏رفتار می‌کنند. از اول نه شرع مقدس با اینها موافق بود نه قوانین جاری مملکت موافق با‏‎ ‎‏این‌ها بود. تا حالا هم هر چه کردند برخلاف قوانین کردند، برخلاف شرع مقدس کردند، ‏‎ ‎‏برخلاف رضای خدا کردند، برخلاف رضای مردم کردند. 

ما می‌خواهیم یک دولتی‏‎ ‎‏تشکیل بدهیم؛ اشخاصی هستند که می‌توانند به عدالت رفتار کنند؛ ‏‎ ‎‏اشخاصی هستند که شریف هستند. در همین ایران، ما داریم اشخاصی که می‌توانند اداره بکنند مملکت‌شان را؛ می‌توانند که‏‎ ‎‏عدالت کنند بین مردم؛ می‌توانند اقتصاد‏‎ ‎‏مملکت را مهار کنند. ‎‏ما یک همچو حکومتی می‌خواهیم نه حکومتی که همه اش خودش و عائله‌اش ببلعد و‏‎ ‎‏بخورد و برود. 

بیدار بشوید آقایان! این تبلیغات در خارج زیاد شده هست. حالا هم دارند تبلیغات‏‎ ‎‏می‌کنند. از هر طرف تبلیغات که نمی‌توانند اینها مملکت را اداره کنند! نمی‌توانند کدام هست؟ مگر مملکت‏‎ ‎‏ایران رجال ندارد؟ مگر محصلین نداریم ما؟ وقتی که تو‏‎ ‎‏بروی و این رژیم برچیده بشود، اشخاص لایق صحیح می‌آیند اداره می‌کنند مملکت را. ‏‎ ‎‏نمی‌توانند کدام هست؟ شما‌ها نمی‌توانید که اینقدر سروصدا بلند شده هست. 

تبلیغات زیاد هست؛ شما هم توجه بکنید، شما‌ها هم تبلیغ بکنید. در مقابل این‏‎ ‎‏تبلیغات، تبلیغ بکنید. بگویید اینها نمی‌توانند اداره کنند. بهتر از این چه؟ الآن نمی‌توانند. ‏‎ ‎‏بهتر از این چه؟ همۀ کار مملکت الآن لنگ هست. الآن همه در اعتصابند، از باب اینکه‏‎ ‎‏همه ناراضی هستند. شما یک عده ناراضی، یک مملکتِ ناراضی درست کرده‌اید! اگر‏‎ ‎‏کسی بتواند یک مملکت را اداره کند که اینقدر ناراضی پیدا نمی‌کند. شما نمی‌توانید‏‎ ‎‏اداره کنید! وقتی نتوانستید، همه ناراضی. 

شما همه موظفید که مطالب ایران را بگویید برای مردم. بگویید برای این اروپایی‌ها، ‏‎ ‎‏برای این آمریکایی‌ها. مطالب را به آنها بگویید، حالی‌شان کنید که مملکت ایران وضعش‏‎ ‎‏این هست. یک مملکت ناراضی الآن پیدا شده و این مملکت ناراضی با دست آمریکا و‏‎ ‎‏شوروی و با نوکری محمدرضاخان پیدا شده هست و پدرش که مثل این بود. با هرکس ملاقات می‌کنید بگویید مصایب‏‎ ‎‏ایران را اینها بد معرفی کرده‌اند ایران را. اینها معرفی کرده‌اند که اینها یک مردم وحشی‏‎ ‎‏هستند که نمی‌گذارند اداره بشود مملکت! شما‌ها وحشی هستید که نگذاشتید این‏‎ ‎‏مملکت ما دست خود ما باشد تا اداره‌اش بکنیم؛ شما! هر جا شما دست می‌گذارید دست‏‎ ‎‏آمریکا آنجاست. 
‏‏

ما می‌خواهیم یک مملکتی باشد دست خود شماها؛ دست این سر و پا برهنه‌هایی که‏‎ ‎‏دارند گرسنگی می‌خورند. برای اینها فکر بکنید شماها. می‌خواهیم دست یک دسته‌ای‏‎ ‎بیفتد که اینها شرافت انسانیت داشته باشند، اعتقاد به یک خدایی و یک روزی که حساب‌ها‏‎ ‎‏کشیده می‌شود داشته باشند. شما موظفید که به هر جا می‌روید با هرکس تماس پیدا می‌کنید، درد این مملکت‏‎ ‎‏را بگویید و [دردی که]درمانش هم به هم خوردن این رژیم‏‎ ‎‏باطل هست. 

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج ـ بیست و یکم آبان ۱۳۵۷ ـ نوفل لوشاتو

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خروج از نسخه موبایل