نماد سایت مجاهدت

اوج فرهنگ برهنگی در پهلوی دوم

اوج فرهنگ برهنگی در پهلوی دوم


به گزارش مجاهدت از خبرنگار فرهنگ دفاع‌پرس، فلسفه عمده غرب و طبیعتاً غربگرایان در مسأله آزادی جنسی این هست که آتش میل و رغبت بشر در اثر منع و محدودیت فزونی می‌یابد و مشتعلتر می‌شود و در اثر اشباع و ارضاء کاهش مییابد و آرام میگیرد برای انصراف بشر از توجه دائم به امور جنسی و جلوگیری عوارض ناشی از آن، راه صحیح این هست که هرگونه قید و ممنوعیتی را در این راه از جلو پایش برداریم.

البته تردیدی نیست که سرکوب کردن غریزه عوارض نامطلوبی را بدنبال دارد و از همین جهت در جامعه اسلامی این نظر هیچ وقت مورد تشویق قرار نگرفته، ولی تجربه یک قرن غرب و محافل غربزده شرق ثابت کرده هست که برداشتن تمام محدودیت‌ها و هرج و مرج جنسی عوارض نامطلوب‌تری را در پی دارد و بجای گشودن عقده‌ها، موجب ایجاد عقده‌های تازهتری می‌شد و زندگی اجتماعی را کاملاً مختل می‌کند. در اینگونه جوامع بی‌بندبار، آمار بیماری‌های روانی، دلهره‌ها، جنون‌ها، خودکشی‌ها، اضطراب‌ها، جنایت و قتل و حسادت و کینه‌ها به مراتب بیشتر بوده هست. 

بیان این نکته نیز ضروری هست که در گذشته همه زنان جامعه ما به سوی فرهنگ انحرافی کشف حجاب جذب نشدند و گروه زیادی از آنها مقاومت‌های بی‌نظیری از خود نشان دادند که قبلاً به نمونه‌هایی از آن اشاره شد. اما از آنجا که گروه اقلیت در این راستا حرکت کرده، تمامی امکانات تبلیغی از طریق رسانه‌های گروهی و نیز از پشتیبانی اقتصادی و سیاسی رژیم برخوردار بودند فرهنگ انحرافی آنها در سطح وسیعی خود را به نمایش گذارده بود.

اگر چه پیامد‌های سوء کشف حجاب بیشتر در بعد فرهنگی و اقتصادی خود را نشان می‌دهد؛ اما هدف نهایی رژیم پهلوی تثبیت پایه‌های حکومت خویش بود و تلاش‌های فرهنگی رژیم در این راستا در باطن امر شکلی سیاسی داشت به همین علّت استبداد داخلی و استعمار خارجی به واسطه آنکه نسل جوان و کارآمد را که در برابر ناملایمات اقتصادی و سیاسی زودتر عکسالعمل نشان می‌دهد و دست به قیام می‌زند، از تحرک بیاندازند؛ به تخدیر افکارش دست یازیدند و زنان بی‌حجاب و فرنگی مآب بهترین و نزدیکترین وسیله این تخدیر بودند که مورد توجه استعمار و استبداد قرار گرفتند.

دولت استبداد به جهت آنکه چند صباحی بیشتر حکومت کند و حتی براثر تبلیغات، حکومت خود را افسانه‌ای جلوه دهد و کسی به دنبال سرنوشت سیاسی کشور نباشد و استعمار نیز برای آنکه بتواند راه تسلط سیاسی ـ اقتصادی خود را هموار سازد به این وسیله متشبث شد. چرا که اگر فرهنگ حجاب به صورت رسمی حاکم می‌شد؛ از آنجا که زنان محجبه در تاریخ معاصر ایران سابقه مبارزات درخشانی علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی داشتند و هم استبداد و هم استعمار نمی‌خواستند آن حوادث مجدداً تکرار شده و زن با حجاب به عنوان موجودی که محرک مردان در راه مبارزه و کسب استقلال سیاسی اقتصادی و اجتماعی کشور بوده هست، بار دیگر مطرح شد.

اما اینک زیر پوشش بیحجابی و فرهنگ مبتذل آن می‌تواند مخدر افکار استقلالطلبانه و آزادیخواهانه مردان باشد. به همین سبب در پیشبرد فرهنگ کشف حجاب هم استبداد داخلی و هم استعمار خارجی و بیشتر در دوره پهلوی دوم از طرق مختلف خصوصاً رسانه‌های گروهی و بالاخص تلویزیون و سینما تلاش می‌کردند.

در مجموع، در میان آثار و پیامد‌های سوء کشف حجاب، پیامد‌های اجتماعی ـ فرهنگی این قضیه چشمگیرتر و مهمتر هست. چرا که تا فرهنگ یک جامعه دگرگون نشود راه برای تسلط سیاسی ـ اقتصادی بر آن جامعه هموار نخواهد بود. 

هر چند نمی‌توان منکر تحول نقش زن در اجتماع یکنواخت آن روز شد. اما نکته‌ای که در خور مداقه هست و جای سؤال ایجاد می‌کند این هست که زن وارد چه اجتماعی شد؟ مگر قبلاً در اجتماع به سر نمی‌برد؟ با اندک تأملی معلوم می‌شود که زنان وارد اجتماع مردان شدند، وگرنه از قبل که در اجتماع خود به سر میبردند. باز این سؤال مطرح می‌شود که تا چه اندازه ورود زنان به اجتماع، حیثیت و شرافت زن را تأمین کرد یا تهدید کرد؟ تا چه اندازه زنان توانستند به عنوان نیمی از پیکره اجتماع، نقش حقیقی خود را به عنوان مربی ایفا نمایند؟ و آیا ضابطه‌ای برای این حضور در نظر گرفته شد؟ اگر پاسخ مثبت هست چه ضابطه‌ای؟ 

اگر در ابتدا، حدود و مقرراتی از طرف بانیان و مجریان طرح در لفظ بیان می‌شد، پس از مدتی، از لحاظ لفظی هم بدان وقعی ننهادند. در واقع زنان را به اسم تجددطلبی و نوگرایی وادار کردند، تا هر چه که بوی دیرینگی می‌داد، اگر هم مثبت بود به اسم کهنهگرایی و ارتجاع با آن به مبارزه برخیزند و هر چه بوی تجدد و نوگرایی می‌داد، ولو منفی بود، پذیرا شوند.

بنابراین، نتیجه آن شد که روز به روز فاصله ایجاد شده بین نسل جوان و فعال اجتماع، با جامعه مذهبی و سنتی، افزایش یابد. این فاصله ایجاد شده نوعی تنش و تضاد را ما بین نسلی که حجاب رها کرده و نسلی که حجاب را مقدس می‌دانست ایجاد کرد.

به همین علّت، روز به روز این فاصله در فکر و در عمل بیشتر شد. نسل جدید به هرچه که رنگ و بوی گذشته داشت پشت پا می‌زد و به هر چیز نو، عشق می‌ورزید و آن را ترقی و تمدن می‌پنداشت. گمشده اینان در جهان غرب بود؛ و گرایش آنان به فرهنگ و تمدن و در حقیقت به مظاهر غربی باعث شد تا جامعه آنان را عامل بیگانه شمرده و هیچ الفتی با آنان پیدا نکند.

این نسل جدید و تجدد خواه اوقات فراغت خود را بیشتر در سینما‌ها و سالن‌های نمایش می‌گذارند تا خلاء ناشی از عدم پیوستگی با جامعه دیرینش را که وی را به نحوی آزار می‌داد، پر کند بنابراین، سست شدن بنیان خانوادگی و پیوند‌های زناشویی و در نتیجه افزایش میزان طلاق و در پی آن، گسترش فساد و فحشا، بیبند و باری، عدم مسئولیتپذیری، بحران‌های اخلاقی و روانی، از بین رفتن امنیت ناموسی در اجتماع به واسطه ارتکاب جنایات عشقی و جنسی، از دیگر پیامد‌های منفی کشف حجاب هست.

افزایش میزان طلاق که نشأت گرفته از تفکر و فرهنگ انحرافی غرب بود در ایران نیز اثر خود را گذارد. به طوری که ایران در سال ۱۳۵۵ به نقل از روزنامه رستاخیز در ردیف چهارمی طلاق در جهان قرار گرفت. این در حالی بود که به نسبت جمعیت شهری و روستایی، اکثریت میزان طلاق با جامعه غربزده شهری بود که از این میزان ۶۸% از طلاق‌ها در بین سنین ۲۰ تا ۳۵ سال به وقوع پیوسته هست.

در پیشبرد و گسترش پیامد‌های منفی اجتماعی و فرهنگی کشف حجاب نقش رسانه‌های گروهی را نباید نادیده انگاشت. به طوری که، تلویزیون و سینما به دلیل ترسیم و تفهیم زند‌های از مسائل مختلف انحراف برانگیز، نقش اول را دارا بودند. روند در پیشگرفته منفی این وسایل ارتباط جمعی تا بدانجا بود که حتی بعضی از اولیای امور و سران قوم نیز به فریاد آمدند و به اعتراض برخاستند.

هر چند زنان ایرانی تا قبل از کشف حجاب، در ظاهر همچون مردان دارای حقوق سیاسی مشابهی نبودند و نهضت مشروطیت نیز چنین امتیازی را به آنها اعطاء نکرد؛ اما در جریانات مختلف سیاسی که پای استقلال و آزادی کشور در میان بود، فعالانه ـ حداقل در تهران ـ شرکت داشتند. پس از کشف حجاب نیز زنان تا مدت مدیدی به حقوق سیاسی قابل مقایسه با مردان دست نیافتند.

تنها در دهه چهل بود که حکومت پهلوی، در راستای جریان اصلاحات آمریکایی در ایران، مأموریت یافت تا از طریق دست بردن در برخی از مقررات مربوط به انجمن‌های ایالتی و ولایتی و در پوشش اعطای حق رأی به زنان، در واقع، به تضعیف موقعیت مذهب و روحانیت و تقویت فرهنگ بیگانه و گسترش بیبند و باری و فساد در جامعه بپردازد. 

در ابتدای دوره پهلوی دوم که اوضاع سیاسی و اجتماعی ناشی از جنگ شرایطی را فراهم آورد که اعمال زور و فشار را برای اجرای این طرح تقریباً غیر ممکن ساخت؛ رژیم برای آنکه از بروز هرگونه حرکتی در جامعه جلوگیری کند با ایجاد مراکز تفریحی و سرگرمی که اکثر گردانندگان آن را زنان لاابالی تشکیل می‌دادند قشر فعال اجتماع را به این محافل سرگرم کرد. در حقیقت این کشف حجاب بود که این شرایط را برای رژیم فراهم آورد تا زنی که قبلاً مجاهد میپروراند و انقلابی به بار میآورد تبدیل به زنی شود که جلوی هرگونه حرکت و انقلاب را علیه رژیم سد می‌کند. 

در همین راستا بود که طی دستورالعمل محمدرضا پهلوی به وضوح بر این نکته تأکید شده بود که از وجود زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند برای بالا بردن حیثیت سلطنت و شاه استفاده شد. اگر چه ممکن هست مفاهیم قدیم بر مردان حاکم باشد، اما زنان مستعد فراگرفتن مفاهیم جدید هستند. «رهایی» زنان باعث می‌شود تا شاه در هر خانه یک پایگاه برای خود به دست آورد. 

در واقع، رژیم نیز برای این منظور از زنان، بهترین و بیشترین استفاده را برد. رژیم تا جبهه زنان را در کنار خود داشت هر گونه حرکت سیاسی را به نفع خود به پایان رساند و هر فرد انقلابی را سرکوب کرد؛ اما زمانی که زنان به خود آمدند و شعار بازگشت به خویشتن خویش سر دادند جبهه مردان به پیروزی رسید.

در حقیقت این زنان بودند که با بازگشت دوباره به سوی حجاب شرایطی را فراهم آوردند تا مردان انقلاب کنند و از این زمان به بعد بود که رژیم ستمشاهی بزرگترین برگ برنده را از دست داد. به ثمر رسیدن شعار آزادیخواهی جامعه ایرانی به دست زنان تحقق یافت و به دست مردان پیش رفت. البته فراموش نمی‌کنیم که این بیداری را مذهب پدید آورده بود.

نتیجه آنکه پیامد‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشف حجاب بیش از آنکه برای جامعه ایرانی نتایج مثبتی داشته باشد، نتایج منفی به دنبال داشت. اگر می‌خواستند زنان را وارد عرصه فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نمایند لازمه‌اش کشف حجاب نبود که مبدل به کشف حجب شود. به قول مخبرالسلطنه لازمه امداد به زندگانی اگر رفع حجاب باشد، رفع حجب و حیاء زندگی را خراب کرد. جریان کشف حجاب در دوره پهلوی دوم در واقع به رفع حجب رسید.

به طوری که فرهنگ برهنگی، همراه با برهنگی فرهنگی، جوانان را که سرمایه کشور بودند به عیاشی دعوت می‌کرد. پیران را به خدمتگزاری این مراکز فرا می‌خواند و زنان را به هنرنمایی در آن. آنچه هنر نامیده می‌شد چیزی جز الگو‌های غربی نبود که در مدل‌های هالیوود خلاصه شده بود. در نتیجه فرهنگ هیپی‌گری، بیبند و باری، هرزگی، ویرانگری، در اجتماع رو به رشد گذاشت.

منبع: کشف حجاب زمینه‌ها، واکنش‌ها و پیامدها/ مهدی صلاح

انتهای پیام/ 161

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده هست

خروج از نسخه موبایل