جهادگری که می‌خواست «گمنام» بجنگد و بمیرد

جهادگری که می‌خواست «گمنام» بجنگد و بمیرد



انتشار «آقا صادق» توسط انتشارات «راه یار» - کراپ‌شده

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «آقا صادق»؛ روایتی از زندگی جهادگر شهید سیدمحمدصادق دشتی با تحقیق و تدوین محمدرضا حسینی، به همت انتشارات «راه یار» منتشر و راهی بازار نشر شد.

بنا بر این گزارش، شهید دشتی از دوران کودکی، با وجود سن کم به گروه مخالفان رژیم شاهنشاهی پیوست و فعالیت‌های سیاسی مذهبی خود را از دوران کودکی شروع کرد و چند روزی هم در بازداشت ساواک بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برای محرومیت‌زدایی از سیستان و بلوچستان راهی این استان شد و در کنار فعالیت در کمیته کشاورزی به کارهای فرهنگی و تدریس در مدرسه راهنمایی نیز پرداخت.

شهید دشتی در اسفند سال ۱۳۶۰ در قالب گروه جهاد سازندگی شیراز به آبادان رفت تا آن طور که در وصیت‌نامه‌اش گفته «در دریای بیکران ایثار، گمنام بجنگد و گمنام بمیرد». علی‌رغم حضور کوتاهش در واحد مهندسی‌رزمی جهاد به دلیل لیاقت و توانایی‌هایش، فرمانده مقر پشتیبانی جهاد سازندگی شد.

احداث خاکریز، سنگر، سکوی توپ و تانک، انواع پل‌های شناور، جاده‌های عملیاتی، دکل‌های دیده‌بانی و سایر خدمات مهندسی در کنار جمع‌آوری کمک‌های مردمی از روستاها و شهرها و ارسال آنها به جبهه برای استفاده رزمنده‌ها از جمله فعالیت‌های شهید دشتی در مدت حضورش در جبهه‌های جنگ است. فرمانده‌ای که مانند بسیجی معمولی لباس می‌پوشید، رفتار می‌کرد، بیل و کلنگ و فرقون دست می‌گرفت و نگهبانی می‌داد. تا اینکه در ۲۳ مهر سال ۱۳۶۴پس از ساختن سکوی تانک زیر دید و تیر مستقیم دشمن، بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.

براساس این گزارش، در این کتاب، هر مقطع از زندگی شهید دشتی، از تولد تا شهادت شهید دشتی توسط یک یا چند راوی روایت شده است؛ از پدر، مادر و برادران شهید گرفته تا همرزمانش در جبهه‌های جنگ تحمیلی. در واقع، یک سوم اول کتاب، روایت اتفاقات دوران کودکی شهید از جمله شرایط زندگی و جابجایی‌های مکرر به واسطه شغل پدر، زلزله مهیب قیر و کارزین، حضور در مبارزات منتهی به پیروزی انقلاب و بازداشت چند روزه‌اش توسط ساواک است. دیگر بخش‌های کتاب نیز به نحوه آشنایی و ورود او به جهاد سازندگی و از طریق جهاد به جنگ، می‌پردازد.

در پشت جلد این کتاب می‌خوانیم: «انتظار داشتم بگوید که پول موتور را از جیبش به ستاد داده ولی چیزی نگفت. فکر می‌کرد که من هم مثل بقیه از ماجرای برگرداندن پول موتور به ستاد خبر ندارم. «صبوری» داستان را برایم تعریف کرده بود و گفته بود به هیچ­کس نگو، چون اگر صادق بفهمد به بچه­ها گفته­ام از دستم ناراحت می­شود. شهریور که تَب‏وتاب عملیات رمضان خوابیده بود، بعد از گذشت هفت­ماه از حضورش در جبهه، به زور راضی­اش کردیم که برای اولین بار به مرخصی برود. وقتی با صبوری برای گرفتن برگ مرخصی به ستادمان در آبادان رفته بودند، آقای جزایری ده‏ هزار تومان پول به او می­دهد و او هم کل آن مبلغ را بابت پول موتور دزدیده شده، به آقای جزایری برمی­گرداند و با جیب خالی به مرخصی می­رود. صبوری می­گفت: «حتی پول کرایه ماشین­اش تا فیروزآباد را هم نداشت.»

بنابرین گزارش کتاب «آقا صادق» در ۱۸۴صفحه، شمارگان ۱۵۰۰نسخه و قیمت ۲۰هزار تومان توسط انتشارات «راه یار» منتشر شده است و علاقمندان جهت تهیه این کتاب‌ها علاوه بر کتاب‌فروشی‌ها می‌توانند به صفحات مجازی این ناشر به نشانی @raheyarpub و یا سایتammaryar.ir مراجعه کنند.



منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید