حذف فرهنگ دفاع مقدس از اقتصاد و فرهنگ با «اشرافیت» و «اباحه‌گری»!


حذف فرهنگ دفاع مقدس از اقتصاد و فرهنگ با «اشرافیت» و «اباحه‌گری»!گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس ـ حامد افروغ؛ هر ملت اصیلی برای آنکه بتواند در میان حوادث و وقایع سخت تاریخی راست‌قامت ایستاده و مقهور سختی تندباد‌های سیاسی و اجتماعی نشود، ناگزیر از چنگ زدن به ریسمان اصالت و ریشه‌های فرهنگی و تمدنی خود است. ایران امروز نیز، فارغ از آنکه اسلامی بخوانیمش یا خیر، به عنوان یک ملت اصیل و ریشه‌دار که در تاریخ دنیا جزو یکی از معدود تمدن‌های بشری بوده است، همواره در کوران‌های تاریخی به اصالت‌های خود پناه برده و چونان صدفی که از ریگ، مروارید غلتان می‌سازد، تهدید‌های بزرگ و کوچک تحمیلی به خود را به فرصتی جهت تقویت و تعالی فرهنگ و اصالت خود بدل کرده است.

آنچه که باعث شده تا دشمنان بسیاری علیه ایران و ملتش، شمشیر از رو کشیده و وجودش را تاب نیاورند، همین اصالت و بزرگی است که علی‌رغم آب رفتن مرز‌های جغرافیایی‌اش در طول تاریخ، روح آن بر منطقه ما، از نواحی‌ای از مصر گرفته تا مرز‌های چین، گسترده شده و همچنان مانند ققنوسی که از میان خاکستر سر بر می‌کند، گه‌گاهی سر برون کرده و در آسمان وجدان‌های بیدار به پرواز در می‌آید؛ پروازی که چونان شکوه عنقا در چشم زاغ و زغن، برای مستکبرین عالم دردآور است.

فرهنگ ایرانی که بن‌مایه و شاخصه اصلی اصالت ملت ایران است، همواره در طول تاریخ رو به تعالی و تمیز دادن سره از ناسره داشته است. فرهنگی که آن را از میان شکوه معماری تاریخی‌اش و آداب و رسوم رنگارنگ، اما متحدش می‌توان به نظاره نشست. ایرانیان از دیرباز شان و جایگاهی والا در میان امت‌ها داشته‌اند که این را از دل اوراق تاریخ و اقرار‌های ضمنی غرب‌شناسانی که پیش از ما پیشینه‌مان را شخم زده و بعضا از ما ربوده‌اند، می‌توان فهمید.

«کشور ما ایران دارای فرهنگی بسیار متنوع و تاریخ کهنی است و یکی از غنی‌ترین کشور‌های جهان از حیث آثار باستانی در بیشترین دوره‌های تاریخی تمدن و فرهنگ بشر و حتی ما قبل تاریخ است… فرهنگ دیرینه کشورمان از مولفه‌ها و عناصر متعددی تشکیل شده که از جمله آن‌ها می‌توان به زبان پارسی، آداب و رسوم و اعیاد ملی، ادبیات و شخصیت‌های اسطوره‌ای، معماری ایرانی، تنوع قومی و دین اسلام و ادیان و مذهب‌های مختلف اشاره کرد. این تنوع و گوناگونی که در فرهنگ و تمدن کهن ایرانی دیده می‌شود» (۱)

«ایرانیان از دیرباز، مناسبات عمیقی با مردمان سرزمین‌های گوناگون داشته و در راستای گسترش مولفه‌های عمیق فرهنگ و تمدن ایرانی، از گذشته‌های بسیار دور به سفر‌های مخاطره‌آمیزی دست یازیده‌اند. این مهاجرت‌ها که در طول تاریخ ایران همواره با آن مواجه بوده‌ایم، نتایج درخشانی به دنبال داشته است؛ به گونه‌ای که امروزه رد پای تمدن و فرهنگ ایرانی در مناطق مختلف جهان به چشم می‌خورد.

مهاجرت تاریخی گروهی از شیرازی‌ها به سواحل و جزایر شرق آفریقا که حدود یک هزار سال پیش صورت گرفت، یکی از سازمان‌یافته‌ترین این سفر‌ها بوده است. این سفر که به سرپرستی یکی از شاهزادگان آل بویه و با هدف گسترش تجارت با مردمان این سرزمین انجام گشت، موجب استقرار دائمی گروهی از ایرانیان در منطقه‌ای وسیع در شرق و جنوب آفریقا شد. این ایرانیان پس از جای گرفتن در محیط جدید، به تدریج طی ایجاد مناسبات دوستانه با بومیان این مناطق، جلوه‌هایی از آموزه‌های فرهنگی ـ تمدنی ایران را در بخش‌هایی از کشور‌های امروزین تانزانیا، کنیا و کومور بر جای نهادند.

برخی از مولفه‌های به یادگار مانده از این شیرازی‌ها در سواحل و جزایر شرق آفریقا همچون بزرگداشت عید نوروز، سال هجری شمسی، معماری ایرانی، تاثیرپذیری زبان بومی شرق آفریقا از فارسی و برخی از آداب و رسوم ایران که امروزه در زمره بخشی جاودانه از آداب و رسوم و سنت‌های مردمان شرق و جنوب شرق آفریقا جای گرفته‌اند» (۲) از این جمله‌اند.

اما «درحالی که هویت‌های جهانی و فراملی در حال گسترش هستند و انسان‌های روی زمین روز به روز سلایق، تعلقات و ادراکات جهانی‌تری پیدا می‌کنند، هویت‌های قومی و محلی، که برآیند مقاومت در مقابل فرهنگ‌های جهانی هستند، نیز روزبه روز قدرت و ظهور بیشتری می‌یابند. حتی پیش‌بینی می‌شود فرهنگ جهانی، مجموعه بسیار متنوع و گسترده‌ای از فرهنگ‌های کوچک محلی و قومی باشد. اکنون باید دید که وضعیت فرهنگی کشور ما در عصر جهانی شدن چگونه خواهد بود و آیا قادر خواهیم بود هویت سیاسی ــ فرهنگی خودمان را براساس نیاز‌ها و درخواست‌های خود شکل دهیم؟» (۳) که این مهم رخ نخواهد داد جز اینکه با وجود جنگ سنگین روانی و رسانه‌ای که با کارنابلدی و غفلت و گاهی همدلی برخی مسئولان داخلی صورت گرفته و قوت یافته و به بمباران داشته‌ها، دانسته‌ها و ارزش‌های اصیل فرهنگی ما مبادرت ورزیده، به خود آییم و بدانیم در کجای این عرصه تاریخی قرار گرفته‌ایم، چرا که غول جنگی غرب ـ روانی و رسانه‌ای ـ با اتحاد «جنگ احزاب‌گونه» خود، همه هنرهایش را تجمیع کرده و از شش جهت به ثروت فرهنگی ما یورش آورده است.

از این‌رو هر چه بیشتر می‌گذرد، به سبب رشد ابزار و تجربه‌های رقیب، موجبات اغواگری و فریب‌کاری آن‌ها علیه افکار عمومی و سلایق فطری ما ایرانیان، تقابل با آن‌ها برای ما سخت‌تر می‌شود مگر آنکه خود را به سلاح تفکر و مطالعه مسلح سازیم، زیرا هر چه رسانه قوی‌تر و فراگیرتر می‌شود، به دلیل بمباران اطلاعاتی افکار عمومی (به معنای خبر، فارغ از صحت و سقمش) بیشتر از قبل بر ضعف قوای تفکر و تعقل بشر می‌افزاید و از این رهگذر گویی به مسخ آدمی پرداخته و با غمزه‌ای، جای جلاد و شهید را در وقایع و رخداد‌ها عوض می‌کند.

شاهد مثال این جنگ ویرانگر که مشخصا به دستاورد‌های فرهنگی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس یورش برده و در صدد قیچی کردن این دو بال برای ممانعت از متعالی شدن فرهنگ ایرانی است، می‌پردازیم.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی که رهین کیاست و جنم رهبری مقتدر آن و ایثار و ازجان‌گذشتگی ملت ایران بود، فرهنگ نوع‌دوستی، ساده‌زیستی، برادری و برابری، چون چشمه‌ای از دل سنگ تاریخ جوشید و زمزم‌وار بیابان آرزو‌های ایرانیان را آباد می‌کرد و با وقوع جنگ تحمیلی این فرهنگ رو به فزونی نهاد تا در آینده‌ای نه چندان دور، همه ایرانیان، چون برادر و خواهر که هم‌ریشه و هم‌نفس هستند، در کنار هم با آرامش و آسایش زندگی کنند؛ اما پس از پایان جنگ تحمیلی و ناگزیر بودن حاکمیت از جبران خسارت‌های آن، فرهنگ به عنوان اولین قربانی، در میان چرخ‌دنده‌های آهنین سازندگی له شد به طوری‌که فرهنگ مذموم و قبیح اشرافیت، که می‌رفت با طلوع خورشید انقلاب اسلامی و دفاع مقدس رو به اضمحلال بگذارد، با واژگان‌سازی و فرهنگ‌سازی از سوی لیبرال‌های انقلابی‌نما بار دیگر جای پای خود را در کشور سفت کرد.

مانور تجمل این‌بار، چون دُم خروس از توبره مسئولینی بیرون زد که قرار بود در امتداد فرهنگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، ضمن ساده زیستن، چون شهدای انقلاب و دفاع مقدس و مسئولان شهیدی، چون رجایی و باهنر، مقوم فرهنگ انقلاب اسلامی باشند نه اینکه مسیر کشور را به ورطه‌ای اندازند که پس از ۴۰ سال، شاهد نفوذ فساد در بدنه مدیریتی کشور بوده و از اندوه، انگشت به دهان بگزیم. اما روش و مسیر این انحراف جای تامل دارد که دقیقا همان دکترین را می‌خواهند در حوزه فرهنگ پیاده کرده و این‌بار قلب تمدن ایرانی را بزنند.

در حوزه اقتصادی برای فاصله گرفتن از ساده‌زیستی و خدمت بی‌منت که هر دو برگرفته از فرهنگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بودند، جهت نرم کردن افکار و اغواگری، از واژگانی استفاده کردند تا قبح اشرافیت و کاخ‌نشینی مسئولین را بشکنند، لذا یکی از بهانه‌ها این شد که مسئولین باید در شأن ملت ایران زندگی کنند، چرا که بیگانگان اگر مسئولین ایرانی را بدون تجمل و اشرافیت نظاره کنند، ملت ایران هم در نظر آنان خوار و خفیف جلوه خواهد کرد، در صورتی‌که ابهت ملت ایران در دید خارجی‌ها ساده‌زیستی امام امت و مسئولین شهیدی، چون رجایی بود، اما با جوسازی و ترفند‌های روانی ـ رسانه‌ای ذهنیت مردم را برای اشرافیت خود آماده کرده و با بی‌اعتنایی به نهیب‌ها و انذار‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی، مدیریتی دوسویه را در کشور جا انداختند.

مدیریتی که در یک سوی آن ولایت فقیه با پایبندی به فرهنگ انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قرار دارد که نتیجه‌اش می‌شود رشد حیرت‌انگیز قوای مسلح ایران در شرایط تحریم و تحدید و خصومت خارجی و بی‌مهری مسئولان داخلی؛ و در سوی دوم آن می‌شود اقتصاد نحیف و رنجور و از هم پاشیده امروز که از انبار آن هر روز موشی به اندازه کفتار توسط قوه قضاییه شکار می‌شود تا ثروت مردم را به تاراج نبرند.

در حوزه فرهنگ نیز همین روش در حال پیاده‌سازی است. مولفه‌های قوت فرهنگی امروز ما توسط برخی مسئولان و برخی بزرگان اندیشه کشور در حال تخریب و تاراج است و چون لبه دوم قیچی تهاجم فرهنگی، به مدد دشمنان آمده است. امروز غیرت، حلال‌خوری، انصاف، عفت و حیا و بسیاری مولفه‌های فرهنگی دیگر مورد هجمه قرار گرفته است. تضعیف جایگاه معلمان، ساخت فیلم‌های فحشای زیرپوستی و غیر مستقیم، دکترین اسلام رحمانی و حجاب اختیاری و از این دست، ابزار‌هایی هستند که چون موریانه به جان فرهنگ کشور افتاده‌اند.

امروزه روند مدیریت کشور در مواجهه با فرهنگیان که پایه اصلی ترویج و صیانت از فرهنگ کشور هستند با بهانه‌های کمبود بودجه و امثالهم باعث تضعیف جایگاه معلمان و تکسر شأن آنان در نگاه جامعه شده حال آنکه برای کار‌های به مراتب با اولویت پایین‌تر بودجه بوده و کسر گذاشته نمی‌شود یا مدیریت صندوق این قشر رو به سمتی می‌رود که به راحتی بخش بزرگی از اموال آنان به تاراج می‌رود و نهایتا هم به روشنی کسی مسئولیت نمی‌پذیرد.

در حوزه فیلم‌سازی نیز با تخریب مواردی، چون قصاص و تعبیر خشونت از آن، تقبیح صیغه و زدن برچسب هرزگی به آن و در مقابل ترویج خشونت‌های خانوادگی و ازدواج سفید، همجنس‌گرایی و حذف بی‌منطق قید و بند‌های جنسی، سعی در ترویج اباحه‌گری و لاابالی‌گری در میان نسل جوان را دارند.

این پازل وقتی کامل می‌شود که برخی معممین و روشنفکران سابقا دینی و امروز مروج بی‌دینی، با طرح مواردی، چون اسلام رحمانی و حجاب اختیاری سعی در تکمیل این نقشه شوم دارند. بی آنکه توجه داشته باشند که اساسا مواردی، چون قصاص و تعزیر از مظاهر قهر دین نیست، بلکه از مظاهر اقتدار آن است تا با تنبیه فرد خاطی آرامش و آسایش اکثریت جامعه را تامین کند و یا حجاب فارغ از نگاه دینی به آن، عاملی برای مدیریت هیجانات و فوران‌های جنسی جوانی است تا در مسیر درست قرار گیرد، اما از آنجا که انقلاب اسلامی اغلب اسیر افراط و تفریط برخی مسئولان و متفکرانش بوده، یک روز با پونز زدن به سر جوانان توسط انقلابی‌نما‌های قبل و ضدانقلاب‌های امروزی باعث اسلام‌زدگی بخشی از جامعه شده و اکنون نیز با تفریط برخی دیگر مبنی بر حذف حجاب و قصاص و امثالهم باعث ازهم‌گسیختگی فرهنگ عفت و حیا شده است.

باشد که روزی برسد تا مردم و مسئولان فارغ از حب و بغض و بر مبنای تعقل و تفکر راه و سبک زندگی خود را انتخاب کنند تا جامعه و فرهنگ کشور بیش از این آسیب نبیند.

پی‌نوشت:

(۱) نگرش‌های نو در جغرافیای انسانی (جعرافیای انسانی)، مقاله ارزیابی شاخص فرهنگ ایرانی و تاثیر آن در توسعه گردشگری

(۲) نشریه: مطالعات ملی، مقاله مولفه‌های فرهنگی- تمدنی جهان ایرانی در شرق آفریقا

(۳) نشریه زمانه شماره ۷۰، مقاله هویت و فرهنگ در عرصه فرهنگی ایران اثر حسین خزایی

انتهای پیام/ 112



منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید