حکایت غوره‌های به خاک افتاده‌ «حاج جلال»

حکایت غوره‌های به خاک افتاده‌ «حاج جلال»



حاج جلال حاجی بابایی

به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، کتاب «حاج جلال» که به چاپ چهارم رسیده، حکایت مردی است که به همراه پسرانش وقتی دیدند زمین و سرزمین‌شان در خطر است لحظه‌ای در دفاع از آب و خاکشان تردید نکردند تا درستی تمام محاسبات دنیا برای حمله به ایران را زیر سوال ببرند.

«حاج جلال» فصیح‌ترین اثر از ادبیات جنگ مردمی است که مردم عادی با آن درگیر بودند.

حاج جلال و پسرانش برای جنگ تربیت نشده بودند اما نان‌شان را از زمین درمی‌آوردند و حالا زمین‌شان در خطر بود و برای همین دست به کار شدند تا از زمین و سرزمین خود دفاع کنند و در این راه دو فرزند و دو دامادش برای پاسداری از میهن و انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند.

در بخشی از این کتاب آمده است:«رویش را که باز کردند، انگار روح از بدنم جدا شد. آرام خوابیده بود. غورۀ من خواب بود. اشک همه صورت و محاسنم را خیس کرده بود. این ابوالقاسم من بود که بی‌تفاوت به وجود ما چشم‌هایش را بسته بود و قرار نبود بیدار شود. گفتم: «ابوالقاسم؟ غوره بابا! مگر باز هم داری با خدا عبادت مُکنی که ما را نمی‌بینی! پا شو ببین کیا آمده‌اند…»

حرف‌ها و درد دل‌هایم با او تمامی نداشت. عزیزآقا کنارم ایستاده و دستم را گرفته بود تا مبادا حالم بیشتر از این خراب شود. دستم را از دستش رها کردم و بردم توی موهای پهن‌شده روی پیشانی ابوالقاسم و سرش را نوازش کردم. یاد امام‌حسین(ع) افتادم که صورتش را روی صورت علی‌اکبرش گذاشت و سینه به سینه فرزندش. خودم را چسباندم روی سینه‌اش. انگار که زنده بود. کافی بود چشم باز کند و مرا ببیند.»

حکایت غوره‌های به خاک افتاده‌ «حاج جلال»

گفتنی است حاج‌جلال حاجی‌بابایی از رزمندگان سال‌های دفاع مقدس است که دو فرزندش شهید شده‌اند و سپهبد شهید حاج‌قاسم سلیمانی سال ۹۷ به دیدارش در منزل او رفت.



منبع خبر

این مطلب مفید بود؟
>

آخرین اخبار

تبلیغات
تبلیغات
ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید