نماد سایت مجاهدت

خرمشهر اینجاست! جهان‌آرا کجاست؟

نسبت نظام آموزشی با سبک زندگی



به گزارش مجاهدت از مشرق، مهدی جمشیدی متنی با عنوان (خرمشهر اینجاست! جهان‌آرا کجاست؟)، را در کانال خود در ایتا منتشر کرد که به شرح زیر است:

۱. یک هفتۀ اول پس از بیست‌وششم فروردین، شاید کشف حجاب بیش از پنج درصد کاهش پیدا کرد. شال هم نه به‌عنوان حجاب، بلکه برای احتیاط به دور گردن اضافه شد. اما بعد از این یک هفته، و احساس شعاری و تبلیغی بودن هشدار سردار رادان، وضع به گذشته بازگشت؛ بلکه جسارت و بی‌حیایی، فزونی بیشتری گرفت. اکنون تا حد زیادی، وضع کشف حجاب، عادی و بهنجار شده است. مشاهدۀ روزانۀ حدود ده درصد کشف حجاب و حتی کشف بدن، در حال تثبیت‌شدن از نظر روانی و فکری است. کشف حجاب، آشکار و آسوده و در همه‌جا است. البته بعضی از اینان در درون‌شان، حس نگرانی به وجود آمده که نظام قصد برخورد دارد و در کمین ما نشسته است و چه‌بسا از راه برسد. با این حال، وضع همچنان مانند گذشته است؛ به این معنی که روند، دوباره صعودی شده است اما با شیب کم.

۲. در حال حرکت به سمت طبیعی‌شدگی و هنجارشدگی هستیم. آن‌قدر تعلل کردند که تا حدی وضع، به نفع آنها تثبیت شده است. غیرت‌ها و حساسیت‌ها، ساییده شده‌اند و این گروهک‌های فرهنگی، بخشی از جامعه شده‌اند. در واقع، خودشان را در جامعه جا کرده‌اند و در پی جایابی ساختاری نیز هستند. اینان جامعه را از آنِ خود کرده‌اند و بخش متدین نیز بیش از گذشته، ناچار است در فضاهای گلخانه‌ای بخزد و از واقعیت‌های فرهنگیِ بیرونی بگریزد، مبادا که دامن‌ش به معاصی اینان، آلوده شود. این همان کاری است که دربارۀ «مدارس» انجام شد و در اثر آن، مدارسِ خاصِ حزب‌اللهی‌ها و مؤمنان ایجاد گردید. مدارس اینان از مدارس دیگران جدا شد و اینک کار جدایی، به «جامعه» هم کشیده شده است. انقلابی‌ها، هرچه بیشتر در حال منزوی‌شدن هستند و خود را پنهان می‌کنند. مدسه و جامعه را نمی‌پسندند اما به جای «مواجهه» و «اصلاح»، می‌گریزند و برای خود، «باغچه‌های فرهنگی» ایجاد می‌کنند؛ ناکام در جامعه‌پردازی توحیدی و راضی به باغچه‌پردازی مصنوعی. از خودسازی به جامعه‌پردازی عبور نکرده‌اند، چه رسد به این‌که بخواهند تمدّن‌سازی کنند. منطق تقیّه و گریختن و پنهان‌شدن و بیرون‌کشیدن گلیم خویش را از آب آموخته‌اند و بس.

۳. نیاز نیست که قانون حجاب در مورد همه «اجرا» شود تا سخن از «امکان‌» و «قابلیت»، معنا داشته باشد. شاید دربارۀ حدود بیست درصد، اعمال «قدرت» (اجرای قانون) موضوعیت داشته باشد. بقیۀ افراد با مشاهدۀ اِعمال قدرت، تمکین و همراهی خواهند کرد. برای اینان، «اقتدار» کافی‌ست و حاجت به قدرت نیست. ازاین‌رو، بیست درصد اِعمال «قدرت» و هشتاد درصد تجلی «اقتدار»، ما را از گردنه عبور خواهد داد. کار دولت، بسته به اقتدار است؛ اقتدار که فرویخت، همه‌چیز مباح می‌شود. واقعیت اجتماعی، صفر و صدی نیست، بلکه با مواجهه‌های پیوستاری و متنوّع، گره‌هایی که به ظاهر کور هستند، گشوده می‌شوند. در جنگ ترکیبی، باید چندلایه و چندسویه عمل کند و اهرم‌های مختلف را به کار گرفت.

۴. بسیاری از ساختارها، چندان در خدمت غایات دینی نیستند. تسهیل‌گر نیستند، بلکه گاه مانع هستند؛ هرچه که بتوانند بازدارندگی ایجاد می‌کنند. سبک زندگیِ ما نیز در بخش مهمی، زیر نفوذ «ساختارهای تجدّدی» هست؛ حتی در لایۀ خُرد. فقط تحلیل ارزش‌های معطوف به ازدواج و انتخاب همسر، کافی است که تغییر ساختارهای ذهنی را نشان بدهد. از ازدواج تا اشرافیت در زندگی تا فرزندآوری تا پوشش تا مصرف و خرید و پاساژ و سلبریتی و فضای مجازی و لذت و بدن و بینی و گونه و … در هم تنیده شده‌اند و تجدّد را می‌زایند؛ آن هم در ابعاد ساختاری. در بند هفتمِ بیانیۀ گام دوم، تعبیر «نفوذ سبک زندگی غربی» به کار برده شده است. اولاً نفوذ و ثانیاً نفوذ ساختاری. تجدّد، ما را محاصره کرده است و می‌خواهد بیش از گذشته، سرزمین‌های فرهنگی ما را اشغال کند.‌ خرمشهر اینجاست. جهان‌آرا کجاست؟!

۵. ما دچار فقر «فهم عالمانه و دینی» هستیم. چندان شناخت درستی از گره‌ها و گرانیگاه‌ها در دست نیست. باید این فهم را تولید و تکثیر کرد؛ چون ادبیات متناسب با این فهم، ذهنیت‌ها را تغییر خواهد داد. باید تعبیر دینی و انقلابی از دردها و درمان‌ها ارائه داد. رسالت نخبگان فکری، آفرینش همین فهم‌های قدسی است تا به واسطۀ آنها، راه گشوده شود. راهکارها هم وابسته و مشروط به فهم‌ها هستند. حتی فهم ما از ماهیت حجاب هم متوقف مانده است و ازاین‌رو، روایت‌های نو ایجاد نکردیم. تغییر انفسی، تغییر در فهم نیز هست و اغلب باید از «فهم» به «وجود» رسید.

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.

این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است

خروج از نسخه موبایل