نماد سایت مجاهدت

ذو الشهادتین مقاومت و تکلیف پیش روی ما

دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۸ – ۱۰:۵۰ ذو الشهادتین مقاومت و تکلیف پیش روی ما

همگان دیدند حاج قاسم افسانه قهرمانانی چون رستم، آریو برزن و آرش کمانگیر را کم رنگ کرد و به هنگام پیروزی بر دشمن در حالی که فرمانده لشکر فاتح است متواضعانه به یک شهروند سوری نامه می‌نویسد و از او حلالیت می‌طلبد.

به گزارش خبرنگار تشکل‌های دانشگاهی خبرگزاری فارس، قاسم جعفری سخنگوی کانون دانشگاهیان ایران اسلامی، طی یادداشتی درباره موضع دولت‌های عربی حوزه خلیج فارس در حوادث اخیر، نوشته است:‌

متن این یادداشت در ادامه آمده است:

وضع دولت‌های عربی حوزه خلیج فارس در حوادث اخیر، عنوان نشستی بود که مجمع بین‌المللی اساتید مسلمان دانشگاه ها برگزار شد. دو مهمان خارجی هم بود. خانم « فاطمه الصمادی»؛ کارشناس ارشد مرکز مطالعات الجزیره قطر و آقای علی الکندری استاد تاریخ دانشگاه کویت.

صمادی بر این باور بود که حمله به آرامکو نشان داد که نقش امنیتی آمریکا چقدر کم اثر است و نیز معلوم شد که سرمایه‌گذاری اقتصادی در کشورهای عربی قابل اعتماد نیست. حضور بی سابقه مردمی در تجلیل از سردار سلیمانی معادلات آمریکایی‌ها را در هم ریخت، چون فکر می‌کردند جمهوری اسلامی دچار بحران عدم مقبولیت شده است.

این ایام همه کشورهای عربی از آمریکا خواستند وارد جنگ با ایران نشود، چون آنها تحمل مواجهه با چنین حادثه‌ای را ندارند. از نگاه او بمباران پایگاه نظامی آمریکا از سوی ایران ابهت و نفوذ ایالات متحده را زیر سوال برد.

همگان فهمیدند با خرید گسترده سلاح مثل کاری که سعودی و امارات می‌کنند، نمی‌شود امنیت واقعی خرید کرد. نقشه بن سلمان در واقع دو پایه دارد ۱- انتفاع اقتصادی برای اسرائیل ۲- ایجاد امنیت برای آل سعود و هر دوی آنان در سایه پشتوانه امریکا، اروپا و منظومه تابع هژمونی آمریکا تحصیل هدف را در نابودی گروه‌ های مقاومت جستجو می‌کنند ؛ با این حساب حمایت ایران از جبهه مقاومت بسیار اساسی و حیاتی است.

مهمان دیگر نشست اعتقاد داشت که کشورهای منطقه در قرن بیستم به وراثت از قرن نوزدهم اروپا درگیر جنبش‌های ملی و قومیت‌گرایی شد. او می‌گفت هم اکنون دو آیتم قومی و مذهبی نحوه روابط و تعامل کشورهای دو سوی خلیج ( فارس ) را رقم می‌زند.

مدام تلاش می‌کنند شمال خلیج را نماد فارسی و شیعه بودن و سمت جنوب را نماد سنی و عربی نشان دهند. نیروهای آکادمیک و نخبگان علمی و فرهنگی باید مسائل را ریشه‌یابی کنند. ایجاد ائتلاف‌های منطقه‌ای خیلی خوب است، ولی مشکل این جاست که پس از انقلاب اسلامی دولت‌های جنوبی خلیج فارس دچار حس وحشت شده‌اند.

کشوری مثل ایران که هم تاریخ تمدنی و فرهنگی غنی و طولانی دارد و هم از شاخص جمعیتی و گستره جغرافیایی وسیع بهره مند است، طبیعتا برای کشورهای کوچک همیشه موجب دغدغه است؛ هر طرح و پیمانی که مطرح می‌شود آنان دچار این توهم می‌شوند که نهایتا موجب هضم‌شان در دل طرف بزرگتر می‌شود! همین توهم باعث شد اعراب در جنگ طرف عراق را بگیرند.

البته بعدها تا حدودی همین توهم را نسبت به عراق و در ادامه نسبت به سعودی پیدا کردند. آخرین مسأله مؤید این نگاه هم محاصره قطر توسط کشورهای هم پیمان سعودی است. وقتی این روزها طرح صلح هرمز از سوی ایران یعنی قوی‌ترین کشور منطقه مطرح می‌شود باز هم آن ها چنین فکر می‌کنند که هدف اصلی ایران تحکیم و توسعه سلطه خود است!

البته این استاد و سایر هم‌کیشانش یا نمی‌اندیشند یا خود را به تغافل زده‌اند که عراق صدام با حمله به ایران و کویت ثابت کرد توسعه طلب است و عربستان با منظومه‌ای از تلاش‌های مختلف از جمله دشمنی نهان و آشکار با ایران و سوریه و عراق، تجاوز آشکار و ویرانگر به یک سرزمین بزرگ چون یمن که به پشتوانه استکبار حرث و نسل را نابود کرد؛ بازداشت نخست وزیر لبنان، مقابله با حزب الله و حماس و جهاد و همراهی بی قید و شرط با ایالات متحده و رژیم غاصب صهیونیستی و تحریم و محاصره قطر قدرت طلبی خود را ثابت کرد، اما ایران هیچگاه شروع کننده بحرانی علیه همسایگان و دیگران نبوده و تنها در مقام دفاع قاطع و مدبرانه عمل کرده است.

سوال اساسی این است جرم کشور و ملت ایران چیست که به رغم توطئه‌های متعدد استعمار و جدا کردن بخش‌های مهمی از آن در طول تاریخ مثل افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان و سایر کشورهای خاور نزدیک، باز هم وسیع بوده متمدن است و از شاخص‌های مهم اقتدار و فرهنگی تمدنی برخوردار است؟ وقتی از نخبگان این کشورها سوال می‌شود، چرا شما نقش خود را درست ایفا نمی‌کنید و برای رفع سوء تفاهم‌ها و ایجاد تقارب گام لازم را بر نمی‌دارید؟! آنها دو نوع پاسخ دارند، پاسخ رسمی‌شان منطبق با سیاست‌های حاکم و همسو با سلطه موجود در کشورشان است، اما در خفا به شرط احساس امنیت می‌گویند نخبگان جرأت گفتن حقایق و واقعیت‌ها را ندارند چون سرنوشتشان یا مرگ است یا زندان.

فضای استبداد و تهدید حتی بر فضای رسانه‌ای چنان حاکم شده است که بسیاری شخصیت‌ها حتی هزاران کیلومتر دور تر از کشور متبوع هم جرأت اظهار نظر ندارند، چون سرنوشت آدم‌های نه چندان معارض و مخالف چون خاشقچی و غیره را دیده‌اند.

یکی از مسائلی که مستمسک دولت‌های تابع آمریکا در منطقه قرار گرفته و خاندان و شیوخ حاکم برای ایجاد بدبینی به ایران بدان دامن می‌زنند، نقش اثرگذارش در ماجرای سوریه است.

رسانه‌های عربی تابع قدرت و ثروت هر روز افکار عمومی را چنین بمباران می‌کنند که ایران که ادعای انقلابی‌گری، اسلامی‌بودن و حمایت از مردم و به ویژه مستضعفان دارد در قضیه سوریه به جای همراهی به قول آنها با «انقلاب مردم سوریه» از بشار اسد که به تعبیر آنان مستبد است حمایت کرد! طرح چنین شبهاتی چنان شکافی ایجاد کرده است که بسیاری از دولت‌ها و به تبع آنان مردم مبتلا به شستشوی مغزی نزدیکی و ایجاد ارتباط با رژیم غاصب صهیونیستی را بر روابط سازنده با ایران مسلمان ترجیح دهند.

یکی از نمودهای بارز این مسأله را در ماجرای حضور اسماعیل هنیه و زیاد نخاله در تشییع پیکر مطهر شهیدان مقاومت می‌شود دید که به صراحت سه بار گفت سردار سلیمانی شهید قدس است و همین مسأله باعث شد که مورد هجمه بی‌سابقه کاربران طرفدار خط عادی‌سازی با رژیم اشغالگر قرار گیرد، گر چه بر کسی پوشیده نیست که بخش عظیم این فضا از سوی لشکر غیر واقعی فضای مجازی به مدد دلارهای سعودی پوشش داده می‌شود.

اعراب در سطح دولت‌ها و حتی مردم تحت تأثیر هژمونی رسانه‌ای جریان سازش و تسلیم ناخواسته دچار تناقض باطن و ظاهرند. در ظاهر به خاطر منافع و ترس از آمریکا با ایران دشمنی می‌کنند و در خفا به تعریف و تمجید آن می‌پردازند.

برداشت ائتلاف سعودی آن بود که فکر می‌کردند با حمایت از معارضه سوریه و کمک گسترده مالی تسلیحاتی و رسانه‌ای آن، اقتدار روزافزون ایران را تحلیل می‌برند، اما این یک خطای استراتژیک بود چون هیچ عاقلی با یک کشور متمدن پر جمعیت و وسیع و دارای شرایط ویژه ژئو پلتیک و ژئو استراتژیک و برخوردار از استقلال و منابع رو و زیر زمینی و از همه مهم‌تر نیروی انسانی و علمی، دشمنی نمی‌کند تا با کشوری بی‌ریشه و غیر طبیعی و نامشروع مثل اسرائیل دوست شود، اما چه می‌شود کرد که خود آنها می‌گویند ما وجود و دوام دولت خود را مدیون آمریکاییم.

تعبیر استاد دانشگاه کویت جالب بود که می‌گفت اگر فکر می‌کنید رهایی کشورهای خلیج فارس از سلطه غرب ممکن است باید بدانید چنین چیزی تنها با برپایی جنگ سوم جهانی متصور است. از ناواقعی‌ترین شبهات دولت‌های عربی تابع غرب این است که ایران را به عنوان نماد تقویت تشیع و مخالف اهل سنت معرفی می‌کنند و دردناک‌تر آن که بخشی از مردم عادی و حتی مدعیان فرهنگ و دانش و نخبگی این تهمت را می‌پذیرند؛ این در حالی است جمهوری اسلامی بیشترین هزینه را بدون هیچ منتی برای دفاع از برادران اهل سنت می‌پردازد.

فقط کافی است بپرسند مگر قدس مختص شیعیان است که آزادی‌اش همواره در رأس سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. مگر حماس و جهاد اسلامی و مردم فلسطین شیعه‌اند؟! مگر اهالی موصل و ده‌ها شهر دیگر عراق شیعه بودند که شهید حاج قاسم با همه توان نیروی قدس و حشد الشعبی که حمایت مادی و معنوی نظام اسلامی و مرجعیت دینی عراق و ایران پشتوانه‌اش بود به فریادشان رسید؟!

چرا نباید نخبگان جهان عرب به آن بیندیشند که بحث نحوه حکمرانی بشار و مستبد بودن و نبودنش یک بهانه است که آنان برای تخریب و تجزیه سوریه در گام اول، نابودی حزب الله در لبنان، تجزیه اردن و حتی مصر و عراق و عربستان و هجمه به ایران در گام بعدی بدان دست یازیدند.

آن ها باید بدانند که حمایت ایران از جبهه مقاومت است و بشار در این اردوگاه تعریف شده است و این بدان معنا نیست که در نحوه حکمرانی و جزئیات آن مطلقا مورد تأیید است. ایران حتی در حین جنگ با تروریست‌های مسلح در سوریه خیرخواهی خود را ثابت کرده است.

همگان دیده‌اند حاج قاسم شهید وجود ذی جود و واقعی‌اش افسانه قهرمانانی چون رستم و آریو برزن و آرش کمانگیر را کم رنگ کرده است به هنگام پیروزی بر دشمن در حالی که فرمانده لشکر فاتح است متواضعانه به یک شهروند سوری نامه می‌نویسد و از این که مجبور شده در حین عملیات بر بیت او بگذرد و در آن نماز بگذارد، عذر می‌خواهد و حلالیت می‌طلبد.

ایران هیچگاه خواسته‌های معارضه مسالمت جو و غیر برانداز سوریه را نادیده نگرفته است. شک بر انگیزترین نکته آنجاست که دولتی مثل آل سعود که مردمش معلوم نیست با دیدن صندوق رأی به خاطر عدم آشنایی چه خواهند کرد مدعی می‌شود برای برپایی دمکراسی از گروه‌های مسلح سوریه که اتفاقا بسیاری از آنان غیر سوری‌، به شدت تکفیری و نیروهای ساخته و پرداخته و آموزش دیده غربی‌ها هستند حمایت همه جانبه می‌کند و طرفه این که عده‌ای از روشنفکران عرب این ادعا را بپذیرند!

از نظر نگارنده این سطور، تا زمانی که مسائل در فضای مطلوب به طور جزئی مورد مداقه و رایزنی مشترک قرار نگیرد با نشست و برخاست‌های مجمل و کلی که حاصلی جز تعارف ندارد نتیجه‌ای مطلوب به دست نمی‌آید.

جالب است یکی از مهمانان مدام می‌گفت من وارد جزئیات نمی‌شوم چون شیطان در جزئیات است. سال‌ها کنفرانس و همایش وحدت برگزار کردیم و همیشه به کلیات اکتفا کردیم و چون محل همایش را رها کردیم هر کسی به راه و مرام خویش و بر مبنای جزئیات طرح نشده حرکت کرد که اتفاقا هر طرفی فکر می‌نمود حفظ هویتش در همان نه فته است و برای صیانتش تعصب می‌ورزید.

البته که نگارنده با اصل این گونه برنامه مشکلی ندارد و از باب قاعده «ما لایدرک کله لایترک کله» تحصیل برخی ثمرات را هم مفید می‌داند، اما باید توجه کرد بقای در کلیات نسخه نهایی و شفابخش نیست هر چند می تواند مسکن باشد.

اینک در عرصه سیاست و اجتماع هم همین مسأله خود نمایی می‌کند. زمانی از ورود به جزئیات تحاشی می‌کنیم دیگران با دامن زدن به جزئیات اندک ثمرات آن را هم بلا اثر می‌کنند. به فرض مثال با نشان دادن چند کلیپ و سخنرانی و امثال آن از کسانی نه چندان مطرح و حتی مطرود از نظر اکثریت یک مذهب، این شائبه را ایجاد می‌کنند که وحدت در کلیات هم تاکتیکی و غیر واقع بینانه بوده است.

این جاست که آن‌ها می‌گویند ما حاج قاسم را دوست داریم که بر علیه داعش و گروه‌های مسلح و اکثرا تروریست در سوریه و عراق که خشن‌ترین و وحشیانه‌ترین وجه حیوانی را در برخورد با بی‌گناهان و شهروندان عادی بروز داده‌اند، اما با قدرت رسانه به خورد عوام داده‌اند که این ها برای اقامه سنت نبوی و خلافت اسلامی می‌جنگند، کاری نداشته باشد.

سید حسن نصرالله را دوست دارند که فقط در مقابل اسرائیل بایستد، اما در برابر حرکت‌های طاغوتی، ظالمانه و استبداد حکومت‌های منطقه لام تا کام نگوید. اگر حرمت حرمین شریفین (مکه و مدینه) به واسطه اعمال خلاف شرع حاکمان هتک می‌شود، اگر مقدسات اسلامی و به ویژه پیروان اهل البیت(ع) زیر پا گذاشته می‌شود؛ اگر عالمانی چون علامه باقر النمر و شیخ عیسی قاسم و علامه شیخ زکزاکی به جرم حقگویی گردن زده می‌شوند یا به زندان می‌روند؛ اگر حکام ضعیف برای عادی‌سازی روابط با غده سرطانی صهیونیستی تحت عنوان «معامله قرن» فلسطین و مردمش را یک جا می‌فروشند و اگر در مصر استبداد فرعونی احیا شده و ۱۰۰ میلیون آدم را برده فرض می‌کند و موارد فراوانی از این قبیل دخالت نکند تا عزیز بماند!

در یک کلمه مشکل ما با نخبگان و فرهیختگان عرب و در مرحله بعد با بدنه عمومی مردم جزئیات است که باید صمیمانه با هم در میان بگذاریم تا در سایه درک درست متقابل به یک زندگی مسالمت‌آمیز برسیم. به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران خون پاک شهیدان مقاومت به ویژه حاج قاسم که فکر می‌کنم به حق «ذو الشهادتین» است چون او پیش از تشرف به خیل کشتگان راه خدا در حیات ظاهری و دنیایی‌اش هم شهید بود، موانع زیادی را در مسیر تحقق این مهم برداشتند، البته شکی نیست که امثال او به مصداق «(فَکَیۡفَ إِذَا جِئۡنَا مِن کُلِّ أُمَّهِۭ بِشَهِیدࣲ وَجِئۡنَا بِکَ عَلَىٰ هَـٰۤؤُلَاۤءِ شَهِیدࣰا)برای آحاد امت شاهد و حجت خواهد بود گر چه عده‌ای له و دیگرانی را علیه.(النساء ۴۱) و اینک نوبت ماست که در ادامه راه مستقیم و زلال جاری سیره پر ارج‌شان در وجه اکمل به همه وظیفه‌مان عمل کنیم.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط پر بازدید ها پر بحث ترین ها بیشترین اشتراک بازار

اخبار کسب و کار منبع خبر

خروج از نسخه موبایل