یک روز یک تُرکه به رگ غیرتش بر خورد و گفت که من هم باید بروم! چرا بچهمحلههای من دارند میروند؟ چرا رفیقهای من دارند میروند؟ ۱۴ سالش هم بیشتر نبود، نه یک عارف ۶۰ یا ۷۰ ساله!
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است
یک روز یک تُرکه به رگ غیرتش بر خورد و گفت که من هم باید بروم! چرا بچهمحلههای من دارند میروند؟ چرا رفیقهای من دارند میروند؟ ۱۴ سالش هم بیشتر نبود، نه یک عارف ۶۰ یا ۷۰ ساله!
این مطلب به صورت خودکار از این صفحه بارنشر گردیده است