مجاهدت

راهکار شهید بروجردی در مدیریت بحران کردستان، الگویی عملی برای مسئولان کشور


شهید بروجردی و بهره‌گیری از قدرت نرم در مدیریت بحران کردستان/ در مورد «مسیح کردستان» چه می‌دانیم؟به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌پرس، شهید محمد بروجردی در سال ۱۳۳۳ در روستای دره گرگ از توابع بروجرد متولد شد و در خانواده‌ای محروم و مذهبی رشد و نمو یافت.

وی در سال‌های قبل از انقلاب کوشید با روحانیت مرتبط با امام خمینی (ره) ارتباط برقرار کند و به همین منظور به عضویت هیئت‌های موتلفه اسلامی درآمد.

شهید بروجردی مدتی به کار‌های فرهنگی، همچون چاپ و تکثیر اعلامیه‌های امام خمینی (ره) رو آورد و پس از تشکیل گروه توحیدی «صف»، برای ادامه مبارزات سیاسی خود در سال ۱۳۵۵ به سوریه رفت و آموزش‌هایی ر ا زیر نظر جلال‌الدین فارسی و محمد منتظری دید و پس‌ از اینکه نتوانست به دیدار امام نائل شود، به ایران بازگشت.

بروجردی بعد از واقعه ۱۹ دی در قم، اقدامات نظامی خود ازجمله انفجار رستوران خوان‌سالار (عشرتکده مستشاران آمریکایی)، انفجار اتوبوس آمریکایی‌ها در لویزان، خلع سلاح قرارگاه پلیس، عملیات نظامی ۱۵ خرداد ۱۳۵۷ و انفجار کارخانه برق کاخ جوانان منطقه شوش و شرکت در تصرف پادگان جمشیدیه و رادیو و تلویزیون که در این عملیات پایش مجروح شد ر ا آغاز کرد.

وی در بیشتر این عملیات‌ها، مسئولیت شناسایی، جمع‌ آوری اطلاعات و طرح و برنامه‌ریزی را برعهده داشت و پس از کار‌های مقدماتی با روحانیون خط امام تماس می‌گرفت و با کسب مجوز شرعی اقدام به اجرای آن‌ها می‌کرد.

در بازگشت امام خمینی (ره) به ایران، به دستور آیت‌الله دکتر بهشتی و مهدی عراقی، مسئولیت حفاظت امام در فرودگاه مهرآباد، مسیر بهشت‌زهرا و مدرسه علوی به او واگذار شد.

فعالیت بروجردی پس از پیروزی انقلاب ابعاد گسترده‌تری یافت. وی در دستگیری عوامل رژیم پهلوی و جمع‌آوری اطلاعات علیه آنان نقش فعالی داشت و پس از مدتی سرپرستی زندان اوین را بر عهده گرفت.

فعالیت در کردستان

با تشدید بحران در کردستان و فرمان امام خمینی (ره) برای سرکوب ضدانقلاب، عازم پاوه شد و پس از آزادسازی پاوه در منطقه ماند. وی پس از چندی به سمت فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد و در این راستا به پاک‌سازی مناطق کردستان پرداخت و با مجاهدت‌های خود نقش فعالی در آزادسازی این مناطق از دست گروه‌های مخالف نظام داشت.

اما طولی نکشید که دولت موقت با سیاست‌های گام‌ به‌ گام خود و هیئت به‌ اصطلاح صلح نیت و خلع سلاح پاسداران و مسلمانان کرد، کردستان را دوباره به ضدانقلاب پس داد.

در این دوران، شهید بروجردی برای انسجام و سازماندهی مسلمانان کُرد مهاجر، علیه احزاب و گروه‌های مخالف نظام، تشکیل «سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد» را در شورای عالی سپاه مطرح کرد که پس از تصویب با همکاری دو تن از اعضای شورای انقلاب ـ آیت‌الله بهشتی و حجت‌الاسلام رفسنجانی ـ مسئولیت تشکیل آن به وی محول شد.

پس‌ از این فرمان، بروجردی در بیشتر شهر‌های کُردنشین، عناصر مؤثر و معتقد به جمهوری اسلامی را مسلح کرد. با تشکیل این سازمان و آغاز عملیات‌های مسلحانه علیه ضدانقلاب در کردستان، در اولین گام با پاک‌سازی «کامیاران» که کلید فتح کردستان به شمار می‌رفت، یکپارچگی ضدانقلاب به‌طورکلی در منطقه ازهم‌پاشیده شد.

با شروع جنگ تحمیلی و محاصره شهر سرپل ذهاب، محمد و چند تن از همرزمانش با آنجا رفتند و شهر را از سقوط حتمی نجات دادند. بروجردی در این عملیات از ناحیه دست نیز مجروح شد.

از دیگر عملیات‌هایی که وی در رابطه با جنگ در آن شرکت کرد، عملیات مطلع الفجر و فتح‌المبین در جنوب بود. بعد از منطقه‌ای شدن سپاه پاسداران در سطح کشور، بروجردی فرماندهی منطقه هفت سپاه پاسداران (شامل استان‌های همدان، کرمانشاه، کردستان و ایلام) را بر عهده گرفت.

وی پس از مدتی، در اجتماعی در آذربایجان غربی، پیشنهاد تشکیل قرارگاه حمزه سیدالشهدا (ع) را مطرح کرد. بعد از تشکیل قرارگاه، فرماندهی قرارگاه به او پیشنهاد شد، اما نپذیرفت و با اصرار زیاد سمت قائم‌مقامی را بر عهده گرفت.

از دیگر ابتکارات بروجردی، تشکیل تیپ ویژه شهدا بود. وی در تاریخ اول خرداد ۱۳۶۲ هنگامی‌که در تلاش بود محل مناسبی را برای استقرار قرارگاه این تیپ انتخاب کند و به‌ منظور بازدید از مکان مورد نظرش به سه راه مهاباد- نقده رفته بود، براثر اصابت خودرو حامل وی با مین ضدتانک، به همراه پنج‌تن از همرزمانش به آرزوی دیرینه‌اش که همانا شهادت رسید.

شهید بروجردی و پیدایش گفتمانی جدید در راهبرد نظام در کردستان

مذاکرات حسن نیت در دوره فترت پس از مقطع اول درگیری‌های کردستان برای دولت و نیرو‌های انقلابی، نه‌تن‌ها بی‌نتیجه بود و به اعمال حاکمیت نظام در این مناطق نینجامید، تنها دستاورد عملی آن، خروج اجباری پاسداران از مناطق بحرانی بود.» ۱

«پس از خروج اجباری سپاه پاسداران از شهر در هشتم بهمن ۱۳۵۸، گروه‌های سیاسی غیرمسئول، ارتش را نیز در تنگنا قرار دادند. بدین ترتیب، آن دسته از مراکز و ارگان‌هایی که تا اواخر اسفند ۱۳۵۸، هنوز از سیطره جمهوری اسلامی ایران و دولت مرکزی خارج نشده بودند، به‌ مرور از فعالیتشان کاسته شد یا به‌طور کامل متوقف شدند. جز فرودگاه، دیدگاه آزادی، رادیو- تلویزیون، باشگاه افسران و تأسیسات قشلاق که واحد‌هایی از لشکر ۲۸ کردستان در آن مستقر بودند و بخش‌هایی از شهربانی، تمام شهر و محور‌های منتهی به آن در اختیار گروه‌ها قرار گرفت.

امور اداری، خدماتی و عمرانی نیز با ترک استان توسط استاندار، دست‌کم از اول دی‌ماه ۱۳۵۸ مختل و به‌کلی متوقف شد.» ۲

«آن‌ها پس از خروج سپاه (۱۳۵۸/۱۱/۰۸) حضور ارتشیان را نیز برنتافتند و مجدانه پیگیر منزوی کردن ارتش شدند و با هرگونه جابه‌جایی واحد‌ها و ادوات نظامی و ستون کشی برای تقویت مرز مشترک با عراق بدون موافقت خودشان، مخالف بودند.

بدین ترتیب زیاده‌خواهی هیئت نمایندگی خلق کرد و اقدامات خرابکارانه احزاب و گروه‌های غیرمسئول در منطقه، حل مسالمت‌آمیز و آشتی‌جویانه بحران را منتفی و حجت را بر نظام جمهوری اسلامی و مردم کردستان برای رویارویی با این گروه‌ها و احزاب ستیزه‌جو و آشتی‌ناپذیر تمام کرد.

تلاش مخالفان نظام در مناطق کردنشین برای تسلط بر شهر‌های منطقه به‌ ویژه سنندج، سبب شد نیرو‌های مدافع انقلاب به‌ویژه سپاه پاسداران در قالب و شکلی سازمان‌یافته‌تر از قبل و با نظمی بیشتر و فرماندهی متمرکز و قوی‌تر در این نبرد پیش‌قدم شوند.

یکی از مشخصه‌های بارز این مقطع از نبرد، پیدایش گفتمانی نوین در بافت فرماندهی جدید، به‌ویژه بعد از اقدام محمد بروجردی در تأسیس سازمان پیشمرگان مسلمان کرد در ماه‌های قبل از عملیات آزادسازی سنندج بود.

این ابتکار عمل که محصول کوله باری از تجربه‌های چریکی وی در دوران مبارزه با رژیم شاه و فهم سیاسی، اجتماعی و فرهنگی او از ریشه بحران در کردستان بود، موجب شد برخلاف فضای حاکم بر اردوگاه خودی در دوره اول، گفتمان جدیدی در صفوف جلوبرندگان اصلی نبرد با گروه‌های معارض به وجود آید.» ۳

«این سازمان (پیشمرگان کُرد مسلمان) مسئولیت شناسایی عناصر وفادار به نظام جمهوری اسلامی ایران و جذب و به‌کارگیری آن‌ها را عهده‌دار شد. این سازمان زمانی شکل گرفت که عناصر انقلابی و وفادار و تشکیل‌دهنده کمیته‌های انقلاب اسلامی سنندج براثر فشار‌ها و درگیری‌های گروه‌ها و احزاب معارض، به کرمانشاه گریخته و آماده فعالیت در این سازمان می‌شدند.

همکاری و صمیمیت اعضای این سازمان با مسئولین سپاه، به‌ خصوص انس آنان با محمد بروجردی، نقطه عطفی در تاریخ ایران می‌باشد که در طول تاریخ از نظر وحدت شکلی و ماهوی بین شیعه و سنی بسیار نادر و کم‌ نظیر بود.» ۴

«بروجردی معتقد بود: دو مبارزه داریم که فعلاً ناچاریم موازی جلو ببریم. یکی مبارزه نظامی است؛ به خاطر اینکه عده‌ای فریب‌ خورده‌اند و اسلحه به دست گرفته‌اند. ناچاریم برای دفاع از کیان انقلاب اسلامی، با آنها بجنگیم. اما این اصل مبارزه ما نیست. مبارزه ما این است که قلوب مردم را فتح کنیم؛ باید قلب‌ها را فتح کرد. نباید خانه‌ها و سرزمین‌ها را فتح کرد. ولی چون ما را وادار کرده‌اند که اسلحه به دست بگیریم، ناچاریم این کار را انجام دهیم.» ۵

«همسو شدن تمایلات مردمی با گفتمان نوظهور سپاه پاسداران مستقر در غرب کشور به فرماندهی محمد بروجردی، روند پر کردن فاصله بین دولت و ملت را آسان کرد و سرعت بخشید.» ۶

«بنابراین وجه تمایز عملیات در سال‌های ۱۳۵۸ و ۱۳۵۹ به بعد، پیشبرد امور در جنبه‌های مختلف نظامی و غیرنظامی بود، زیرا اعتقاد بر این بود که مسئله کردستان، صرفاً راه‌ حل نظامی ندارد. راه‌حل اصلی را باید در عرصه فرهنگ جست. باید همواره بین مردم و ضدانقلاب مرزبندی کرد.

حسن خلق و گشاده‌رویی او در برابر موافق و مخالف و درک و شناخت او از دشمن، راهی را گشود که بعد‌ها در ابعاد مختلف تداوم یافت و بیرون راندن کامل عناصر مسلح غیرقانونی و دفع تحرکات نظامی آن‌ها را در پی داشت.

شهید بروجردی، مسئله فرهنگی و توسعه آن را یکی از راه‌های اساسی مقابله با ضدانقلاب در مناطق غرب و شمال غرب می‌دانست. وی دراین‌باره معتقد بود: اصل حرکت ما در مقابله با دشمنان یک حرکت فرهنگی است. وی بار‌ها می‌گفت: ما می‌خواهیم که حتی در برخورد با ضدانقلاب هم یک برخورد فرهنگی داشته باشیم، یعنی ما ارتش حرفه‌ای نیستیم که برای کشتن تعدادی آدم ضدانقلاب امور شده باشیم.

ما مأموریت داریم، حتی باور‌های سیاسی- فرهنگی عناصر ضدانقلاب را نسبت به جمهوری اسلامی ایران، اصلاح کنیم. پس اصل مأموریت ما بیان ایده‌ای فرهنگی است که بایستی سلاح و زور را از سر مردم برداشت.

این سخنان و اعمال و رفتار رزمندگان و سایر فرماندهان و مسئولان سبب شد؛ تبلیغات رسانه‌های غربی مبنی برقصد نظام برای تغییر فرهنگ، لباس و زبان مردم منطقه خنثی شود.

بسیاری از فرماندهان سپاه و رزمندگان در حین عملیات‌ها لباس کردی می‌پوشیدند و در موارد متعدد بیان می‌شد که نظام هیچ دشمنی با فرهنگ، اعتقادات و باور‌های اجتماعی مردم جز در موارد مغایر با اسلام ندارد.

در نتیجه مردم با رزمندگان بیشتر مأنوس شدند و در اواخر مقطع دوم نبرد، به‌صورت نیرویی یکپارچه درآمدند و همراه با سایر رزمندگان به مبارزه با ضدانقلاب و متجاوزان عراقی پرداختند.

آقا نزن! من هم میان مردم می‌روم

سردار جلالی در سومین دوره انتقال فرهنگ و تجارب فرماندهان دفاع مقدس که در ۱۱ شهریور سال ۱۳۹۵ در دانشگاه امام حسین (ع) برگزار شد، خاطره‌ای از شهید بروجردی نقل می‌کند که گویای دغدغه شهید در خصوص رفاه حال مردم عادی و مراعات با آن‌ها است:

«ما داشتیم برای بازگشایی جاده بین مهاباد به سردشت عملیات می‌کردیم. به وسط جاده رسیدیم. تیپ شهدا و تیپ شهید بروجردی، مرحله‌ به‌ مرحله با هم عمل می‌کردند.

در مرحله اول، با تیپ شهدا ارتفاعات را گرفته بودیم. روی ارتفاعات رسیدیم. تیپ شهید بروجردی هم با ما آمده بودند که همزمان، بعد از عملیات شناسایی هم بکنند. روی ارتفاعات ضدانقلاب داشت هم با توپخانه و هم با خمپاره ما را می‌زد. نشسته بودیم و به نقشه نگاه می‌کردیم. از اطراف شلیک می‌شد. شهید کاوه و شهید قمی هم آنجا بودند.

آمدند (توپ) ۱۰۷ را تنظیم کردند و بالا آوردند. چند خمپاره وسط روستا زیر پای ما زدند. حتی وقتی شهید بروجردی بلند شد، ترکشی به کتفش خورد. آن یکی، یک ترکش به پایش خورد. ایشان هم شروع کردند؛ پاسخ به آتش دادن. یعنی ضد آتش عمل کردند.

شهید بروجردی داشت نگاه می‌کرد، دید یک گلوله از طرف ما کنار روستا خورد. آمد گفت «آقا خمپاره به روستا نزن.» گفت «حاجی داره ما را می‌زنه، ما هم باید آن‌ها را بزنیم.»

گفت «به مردم نزن.» دوباره با دست اشاره کرد که بزنید. شروع کردند دوباره شلیک کردند. گلوله دوم، شهید بروجردی، دوربین و نقشه را ول کرد، گفت «آقا نزن؛ اگر شما هم می‌خواهید بزنید، من هم می‌رم قاطی مردم.»

ول کرد و رفت به سمت پائین که دیگر شهید قمی ترسید و گفت «آقا برگرد.» شهید بروجردی گفت «ما آمده‌ایم منطقه را آزاد کنیم، ولی مردم را نکشیم.»»۷

او می‌گفت «فقط باید طوری عمل کرد که این مردم رنج‌کشیده، لطمه نبینند. باید کاری کنیم که در قلب و روح آنها جا بازکنیم. ما بدون کمک و همراهی مردم، نمی‌توانیم کاری بکنیم. ما مثل جراحی هستیم که می‌خواهیم غده سرطانی را از بدن مریض برداریم. باید بدن را حفظ کنیم.» ۸

منابع

۱- فصلنامه نگین ایران، شماره ۶۰، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، بهار ۱۳۹۷ صفحات ۸۳، ۸۴، ۸۵، ۸۶،

۲- نداف، مجید، بیست‌ودو روز نبرد، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، دانشگاه جامع امام حسین (ع)، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحه ۶۵،

۳- فصلنامه نگین ایران، شماره ۶۰، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، بهار ۱۳۹۷ صفحه ۸۶،

۴- نداف، مجید، بیست‌ودو روز نبرد، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، دانشگاه جامع امام حسین (ع)، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحه ۱۱۹،

۵- فصلنامه نگین ایران، شماره ۶۰، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، بهار ۱۳۹۷ صفحه ۸۶،

۶- نداف، مجید، بیست‌ودو روز نبرد، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، دانشگاه جامع امام حسین (ع)، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحه ۱۱۸،

۷- فصلنامه نگین ایران، شماره ۶۰، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، بهار ۱۳۹۷ صفحات ۸۶، ۸۷، ۸۸، ۹۰، ۹۳، ۹۴،

۸- نداف، مجید، بیست‌ودو روز نبرد، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، دانشگاه جامع امام حسین (ع)، چاپ اول ۱۳۹۹، صفحه ۱۸۳

انتهای پیام/ 118



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل