مجاهدت

روایتی از مصائب مجروحان شیمیایی در جزیره فاو


روایتی از مصائب مجروحان شیمیایی در جزیره فاوبه گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، احمد قدیریان، یکی از فعالان سیاسی و مبارزین پیش از انقلاب بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در سمت‌های خطیری نظیر معاون اجرایی دادستانی، مدیر کل و مشاور وزیر سپاه و بازرسی بنیاد شهید و امور ایثارگران مجاهدت کرد.

مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتاب خاطرات این رزمنده را چاپ و منتشر کرده است. بخشی از خاطرات وی در دوران دفاع مقدس به شرح زیر است.

ما با چند قرارگاه ارتباط داشتیم و شکل کار به طریقی بود که ماندن نیرو‌ها به مدت دو ماه در منطقه‌ جنگی قطعی بود ولی اگر نیرو درخواست ماندن در جبهه‌ها را داشت، یک ماه دیگر هم می‌توانست بماند.

نیرو‌ها هنگام اعزام به جبهه‌ها همه‌ گونه تجهیزات را همراه خود داشتند از البسه‌ نظامی تا پوتین و کفش کتانی و راحتی. تنها سلاح مانده بود که آن را هم در منطقه تحویل می‌گرفتند. نیرو‌های اعزامی بسته به کارکردی که در جبهه‌ها داشتند، در منطقه تقسیم و مشغول انجام وظایف خود می‌شدند. اگر گروه پشتیبانی بود در قسمت سنگرسازی و تدارکات خط مقدم اقدام می‌کردند.

در یک برهه از زمان نیرو‌های داوطلب را به منطقه جنگی فاو اعزام کردیم. در فاو امکانات کامل رفاهی و سکونتی داشتیم. در این منطقه‌ جنگی دو قرارگاه عمده به نام‌های قرارگاه حضرت نوح (ع) و قرارگاه حضرت فاطمه‌الزهرا (س) وجود داشت که مسئول آن سردار وحید ابوطالبی بود.

در فاو قرارگاه‌های دیگری هم بود که طاهری و افراد دیگری مشغول بودند. در اهواز نیز قرارگاه صراط‌المستقیم وابسته به وزارت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قرارگاه نوح نبی (ع) وابسته به قرارگاه خاتم‌الانبیا (ص) بودند و نیرو‌های اعزامی ما به این قرارگاه‌ها وارد می‌شدند. در خرمشهر، آبادان و فاو بیشتر این قرارگاه‌ها تدارکاتی بودند و در بعضی موارد برای نیاز به خط مقدم جبهه‌ها از آن‌ها استفاده می‌شد.

رزمندگان، کسانی که در جبهه‌ها شهید یا مجروح می‌شدند را در معراج‌الشهدا قرار می‌دادند و سپس از طریق کارت شناسایی و پلاک به شهرستان یا استان مربوطه‌اش اعزام می‌کردند و تحویل خانواده‌اش می‌دادند ولی مجروحین را بر‌ اساس نوع مجروحیت برای مداوا به استان‌هایی که وسیله بود اعزام می‌کردند. اگر کسی اهل شیراز بود و مجروح می‌شد، حتی امکان داشت به مشهد مقدس یا تهران اعزام شود یا حتی در بعضی موارد مشاهده می‌شد که تهرانی‌ها را به اراک و سایر استان‌ها می‌بردند چون زخمی‌ها زیاد بود و هر استانی که ظرفیت داشت، مجروحان را به آن استان اعزام می‌کردند. البته مجروحان شیمیایی را که درمان خاصی داشت حتماً به تهران اعزام می‌کردند. در حادثه بمباران شیمیایی مقر فاطمه‌الزهرا (س) در فاو، که محل سکونت نیرو‌های اعزامی ما بود، همه شیمیایی شده و آنها را به تهران اعزام کردند.

اندکی پیش از این در منطقه من هم که شاهد یکی از این بمباران‌های شیمیایی بودم، به همراه دوستان دیگر دچار عارضه‌ شیمیایی شدیم. ما بلافاصله به تهران آمدیم و آنها که در قرارگاه بودند، فردا صبح شیمیایی روی آنها اثر گذاشت و آنها را به تهران و استادیوم آزادی منتقل کردند. اثر شیمیایی به حدی بود که چشم‌های افراد بسته شده بود و مدت یک ماه طول کشید تا اندکی بهبودی برای آنان حاصل شد.

افرادی که مورد اصابت ترکش شیمیایی قرار می‌گرفتند، وضعیت به‌ مراتب بدتری داشتند. اول چشم آنها بسته می‌شد، سپس در پوست و بعد در ریه‌ آنها اثر می‌گذاشت. یکی از رزمندگان جبهه‌ها که مورد اصابت قرار گرفته بود، چون در نزدیکی بمباران قرار داشت تمام بدن او از صورتش تا دست، پا، بدن و حتی ریه‌ی او تاول چرکی زده بود. این رزمنده در بیمارستان شهید لبافی‌نژاد بستری شد و تحت مداوا قرار گرفت اما بعد از سه روز به شهادت رسید.

در میان رزمندگان شیمیایی‌ شده به قدری ورم دست و پا زیاد بود که دکتر‌ها مجبور بودند تاول‌ها را بریده و چرک‌ها را خارج کنند. این عارضه به گونه‌ای بود که پس از سه ساعت دوباره زخم شروع به گسترش و چرکی‌شدن می‌کرد. این وضع رزمندگان مجروح، مجروحان شیمیایی و شهدا بود که صحنه‌های عبرت‌آموزی برای ما داشت.

انتهای پیام/ 118



منبع خبر
خروج از نسخه موبایل