به گزارش خبرنگار مجاهدت به نقل از مشرق، از یاد نبردن و مرور زندگی آنان که در رخدادهای زمانه خود و پس از خود موثر بودند، کمترین کاری است که میتوانیم برای زنده نگهداشتن آرمانهایشان انجام بدهیم. کتاب “نا” به قلم مریم برادران که توسط انتشارات دارالصدر منتشر شده تلاشی در همین راستاست که روایت زندگی آیتالله شهید صدر، مرجع تقلید، نظریهپرداز و عالمِ نابغه جهان اسلام است.
در کتاب “نا” و زندگی شهید صدر، ما برای همه انسانها جایی داریم؛ کودک، دختر، پسر، همسر، شوهر، مادر، پدر، محصل، کاسب، خانواده، فعال سیاسی و حزبی، علاقهمند به فلسفه صدرایی، فعال در روزنامه و نشریه، مبارز، مدرس و حتی مخالف و منتقد برای همه و همه جایی در زندگی و زمان کوتاه حیات شریف ایشان وجود دارد.
قاضی سعید قمی، به سه معنا از زمان اشاره میکند: زمان کثیف، زمان لطیف و زمان الطف؛ که انسانها بسته به سعۀ وجودیشان با آنها ارتباط دارند. برای انسانها بر اساس ارتباطی که با هر یک از این ساحتها برقرار میکنند، زمان به شکل متفاوتی میگذرد. برای مثال، گاهی وقتها زمان برای ما کُند میگذرد و گاهی تند؛ این کند و سریع گذشتن به واسطه درکی است که ما با ساحتهایی از این عالم برقرار میکنیم و به آنها متصل میشویم.
در یک زندگیِ حدود چهل ساله، این همه حادثه شورانگیز رقم میخورد، به دلیل آن که شهید صدر در ظاهر، چهل سال زندگی کرده، اما کیفیت این زندگی به واسطه اتصال با ساحتهای دیگری از این عالم بیش از اینها است. زندگی شهید صدر آنقدر متنوع و متکثر است که ما در کتاب “نا” به اندازه چند قرن، آدم احساس میکنیم، زندگی مرور میکنیم و تعامل میفهمیم. اینها در ساحت زمان عادی و روزمره قابل درک نیستند.
همین که شهید صدر در آن مدت کوتاه عمرشان توانسته به اندازه چند قرن زندگی و فکر کند، زندگیاش را برای ما خواندنی میکند. گویی او برای امروز ما هم در آن چهل سال زندگی کرده و زمانی که زندگی صدر را ورق میزنیم احساس میکنیم میتوانیم جایی در آن مجموعه متنوعی که شهید صدر حاصل کرده بود، داشته باشیم. جایگاهی که ما را در مجموعه زندگی شهید صدر به آدمهای دیگر مرتبط میکند، حتی اگر پژوهشگر علوم دینی و فقه خوان نباشیم، حتی اگر کاسب باشیم…
اما سؤال آن است که شهید صدر، چطور چنین جهانی را در این چهل سال رقم زده است؟ به گمان من پاسخ این سؤال در بخشهای آخر کتاب نا است. جایی که میبینیم دیگر انسانهای متعددی با شهید صدر ارتباط ندارند. تنها کسانی که در لحظات آخر عمر شریف ایشان در کنارشان هستند و از شهادتشان با خبرند، بعضی از افراد خانواده و همسایهها و دوستاناند؛ حتی پس شهادت صدر، تشییع جنازهای هم برای او برگزار نمیشود، در اوج غربت به شهادت میرسد و تا مدتها هیچ کسی از محل دفنش خبر ندارد.
اصلاً گویی اثری از شهید صدر نمیبینیم. رمز بقای محمدباقر صدر، رمز اینکه در زندگی و در افکار او، جا برای همه هست، همین غربت و کم شدن ارتباطات ظاهری است. شهید صدر، از خودش میگذرد و از زمان کثیف ما، به زمان لطیف و الطف میرود. به همین خاطر است که وقتی کتاب “نا” را میخوانیم، دوست داریم جایی در زندگی شهید صدر داشته باشیم؛ دوست داریم صدر باشیم. دوست داریم از این زمان، به زمان شهید صدر برویم.
کتاب “نا” و زندگی شهید صدر، بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی، من را بار دیگر با انسانهایی مواجه کرد که اگر چه بسیار شبیه همه ما هستند، اما به اندازه چندین قرن، زندگی میکنند و حادثه رقم میزنند. این انسانها، انسانهای تراز انقلاب اسلامیاند. انقلاب اسلامی هم در زمانهای رخ داد که احتمال وقوع انقلابی با نام دین قابل تصور نبود. انسانهای انقلابی، تنها یک راه داشتند؛ این که به اندازه کل جهان، به اندازه کل تاریخ زندگی کنند، مبارزه کنند، کار کنند و حادثه رقم بزنند. شاید به همین دلیل است که لیلی عشقی، انقلاب اسلامی را زمانی میان زمانها یا زمانی فراتر از زمانها میداند. شهید محمدباقر صدر، انسان تراز انقلاب اسلامی است، انسانی فراتر از زمانها.
* محمدرضا قائمی نیک؛ عضو هیئت علمی دانشگاه علوم اسلامی رضوی
منبع خبر